بخشی از مقاله
امام زمان
امام دوازدهم
حضرت مهدي موعود (امام زمان ـ صاحب الزمان ـ ولي عص/عج) گفته ميشود فرزند امام حسين عسگري(ع) است كه نام مباركشان مطابق نام و لقب پيامبر اكرم(ص) است.
سال دويست و پنجاه و پنج يا شش ه.ق. در سامرا متولد شد و تا سال دويست و شصت هجري كه پدر بزرگوارشان شهيد شدند، تحت كفالت و تربيت پدر ميزيسته. از مردم پنهان بودند و جز عدهاي از خواص شيعه كسي به شرف زيارت و ملاقات وي نائل نشد. پس از شهادت امام حسين عسگري(ع) كه امامت بدان حضرت مستقر شد، به امر خدا غيبت اختيار كرد و جز با نواب خاص خود به كسي ظاهر نميشد جز در موارد استثنائي.
نواب خاص
حضرت مهدي موعود صاحب الزمان، چندي عثمان بن سعيد عمروي كه از اصحاب جد پدرش بوده و ثقه و امين ايشان ميبود، نائب خود قرار داد و توسط وي به عرايض و سوالات شيعه جواب ميدادند. پس از عثمان بن سعيد فرزندش محمد بن عثمان به نيابت امام منصوب شد و پس از وفات وي ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي نائب خاص بود و پس از وفات حسين بن روح، علي بن محمد سمري نيابت در ناحيه مقدسه امام زمان(عج) را داشت.
سال سيصد و بيست و نه هجري قمري از ناحيه امام توقيعي صادر كه به آخرين نايب خود فرمود كه تا شش روز ديگر بدورد زندگي خواهد گفت و پس از اين در نيابت خاص بسته شده و «غيبت كبري» واقع خواهد شد.
غيبت صغري
از سال دويست و شصت تا سال سيصد و بيست و نه، تقريباً هفت سال.
غيبت كبري
از سال سيصد و بيست و نه تا زماني كه خدا بخواهد ...
حديث ---- عليه
اگر نماينده باشد از دنيا مگر يك روز، خدا آن روز را دراز ميكند تا مهدي(عج) از فرزندان من ظهور كند و دنيا را پر از عدل و داد كند، چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد.
در زمان غيبت كبري تكليف چيست؟
پس از گذشت هفتاد و چهار سال زمان غيبت صغري و نيابت نواب اربعه نواب عام هدايت فرمودهاند و براي نايبان عام امام زمان(عج) شرايط و علائمي است كه اهم آنها به قرار زير است؟
1. بلوغ
2. عقل
3. حلال زادگي
4. عدالت
5. وصول به مقام والاي اجتهاد و استنباط فروع احكام از مصادر اوليه كتاب و سنت و عقل و اجماع
6. صيانت نفس
7. حفظ دين
8. مخالفت با هواي نفس
9. اطاعت امر مولا
10. اعلميت
11. اعرف بودن به شرايط مكان و زمان
12. شيعه و اهل ولايت علي(ع) و داراي فضايل
13. رجوليت و مردانگي و مرد بودن.
و از باب اضطرار چون امام زمان غيايب است و شيعه اهل بيت مكلف است جهت دريافت پاسخ مسائل خود بدينگونه افراد رجوع كند.
علامات مهدي معين است
طبق روايات وارده از نبي اكرم(ص) كه فريقين روايات كردهاند، تمام نشانههاي جسم و جان آن جان جهان بدقت معين شده است:
1. مهدي موعود(عج) از خاندان و ذريه پيغمبر(ص) است (طبق 389 حديث)
2. هم نام و هم كنيه پيامبر(ص) و شبيهترين مردم به آن حضرت است (طبق 48 حديث)
3. در وصف شمايل و قيافه آن حضرت (طبق 21 حديث)
4. از فرزندان حضرت اميرالمومنين علي(ع) است (طبق 224 حديث)
5. از فرزندان فاطمه زهراست (طبق 192 حديث)
6. از فرزندان امام حسن و امام حسين(ع) است (طبق 157 حديث)
7. از فرزندان حضرت امام علي بن الحسين زين العابدين(ع) است (طبق 185 حديث)
8. هفتمين از فرزندان امام باقر(ع) است (طبق 153 حديث)
9. ششمين از فرزندان امام جعفر صادق است (طبق 99 حديث)
10. پنجمين از فرزند اما موسي بن جعفر است (طبق 98 حديث)
11. چهارمين فرزند امام علي بن موسي الرضا(ع) است (طبق 95 حديث)
12. سومين از فرزند امام محمد تقي(ع) است (طبق 60 حديث)
13. جانشين جانشين امام علي النقي(ع) و پسر امام حسن عسگري(ع) است (طبق 146 حديث)
14. اسم پدرش حسن است (طبق 147 حديث)
15. مادرش سيده كنيزان و بهترين ايشان است (طبق 9 حديث)
16. دوازدهمين امام خاتمه ائمه است (طبق 136 حديث)
17. داراي دو غيبت است صغري و كبري (طبق 10 حديث)
18. غيبتش از بس طولاني خواهد شد كه مردم ضعيف الايمان و كممعرفت دچار شك و ترديد ميشوند (طبق 91 حديث)
19. بسيار طويل العمر است (طبق 318 حديث)
20. زمين را پر از عدل و داد كند بعد از آنكه پر از ظلم و جور شده باشد (طبق 123 حديث)
21. مرور روزگار او را پير نسازد و به سيماي جوانان باشد (طبق 8 حديث)
22. ولادتش پنهان باشد (طبق 14 حديث)
23. دشمنان خدا را ميكشد و زمين را از شرك و ظلم و ستم و حكومت ديكتاتوران پاك سازد و به تاويل جهاد كند (طبق 19 حديث)
24. اسلام را گسترش ميدهد و دين خدا را آشكار ميكند. فرمانرواي روي زمين گردد و زمين را خدا باو زنده سازد (طبق 47 حديث)
25. مردم را به هدايت و قرآن و سنت برگرداند (طبق 15 حديث)
26. داراي سنتهايي از انبياء است كه از آن جمله غيبت است (طبق 23 حديث)
27. با شمشير قيام كند (طبق احاديث بسيار)
28. روش او روش پيغمبر است (طبق 30 حديث)
29. ظاهر نشود مگر بعد از آنكه مردم در امتحانات و آزمايشهاي سخت واقع شوند (طبق 24 حديث)
30. عيسي(ع) نازل شود و در نماز به آن حضرت اقتدا كند (طبق 25 حديث)
31. پيش از ظهورش بدعتها، ظلم، گناه، تجاهر به فسق و جور و زنا و ربا و ميگساري و قمار و رشوه و تراك امر به معروف و نهي از منكر و معاصي ديگر رايج شود، طلاق بسيار شود و مجالس لهو و لعب علني شود (طبق 33 حديث)
32. هنگام ظهورش منادي آسماني به نام او پدرش ندا كند كه همه آنرا بشنوند و ظهور آن حضرت را اعلام كند (طبق 27 حديث)
33. پيش از ظهورش نرخها بالا، رود، بيماريها زياد و قحطي ظاهر و جنگهاي بزرگ برپا شود و خلق بسيار را از ميان بروند (طبق 23 حديث)
34. پيش از ظهورش نفس زكيه و يماني كشته شوند و در بيداء (مكاني بين مكه و مدينه) ---- واقع شود و دجال و سفياني خروج كنند و صاحب الزمان آنها را بكشد (طبق احاديث بسيار)
35. بركات آسمان و زمين بعد از ظهورش ظاهر شود و غير خدا پرستش نشود و كارها آسان و ----- تكامل يابد (طبق احاديث)
36. سيصد و سيزده نفر اصحاب او در يك ساعت به محضرش حاضر شوند (طبق 25 حديث)
37. ولادت و مشروح ---- و تاريخ آن و بعضي احوال ما در جليله آن حضرت (طبق 214 حديث)
38. شرح بعضي از معجزات او در زمان حيات پدر بزرگوارش و در غيبت صغري و كبري و نام بسياري از كساني كه مشرف به نعمت ديدار او شدهاند.
كيفيت خواستگاري نرجس خاتوان و جواب وي
قيصر روم يك دختر داشت،؛ همان قيصري كه خود را از اولاد و بقاياي حواريون مسيح(ع) يعني از اولاد شمعون حواري ميدانست. كتب حديثي تاريخ امام زمان نوشتند «مليكه» همان اسمي كه ما «ملكه» ميگوييم، يعني «دختر شاه»، «نرگس» هم نوشتند، چيزهايي ديگر هم نوشتند. اين دختر در قصر پادشاهي قيصر بود، اما طرز فكرش الهي. آسماني بود، هميشه در كليساها به سر ميبرد و پيوسته با خدا خلوت كردن و به اصطلاح اقانيم سه گانه را نپرستيدن و خدا يگانه را پرستيدن ميگذراند. همين نرگس، دختر روم خواب ديد
مجلسي است و پيغمبر اكرم(ص) با وصي خود آمدهاند براي خواستگاري و داماد را نيز آوردهاند. اما داماد كيست؟ امام حسن عسگري(ع) است. عروس از خواب با گريه بلند ميشود. چرا اين خواب تمام شد؟ چرا در بيداري نيست؟ خلاصه دل داد، به طوري كه شب و روز گرفتار بود و گريه ميكرد و گفت: اين را دانستم كه پيغمبر مسلمانان بود و بقيه نيز از صحابه و ائمه مسلمين هستند و او هم فرزند پيغمبر(ص) است اما من چطور به او برسم. او مسلمان است و من مسيحي دختر قيصر روم. گريه از اين جهت بود كه براي من حجتي پيدا شده و
دل به كسي دادهان كه هيچ وسيله وصولي به او نيست. مدتي از اين ماجرا گذشت. اين خبر به بزرگان و كسانش رسيد. چه كنيم؟ هر كس چارهاي انديشيد تا شبي ديگر فاطمه زهرا(عليهم السلام) را به خواب ديد كه تو عروس مني و اين هم داماد است. نرگس درخواست كرد كه چطور خود را به او برسانم؟
اينجا بود كه دستور دادند به او كه به زودي جنگي خواهد شد. كنيزان را در اين جنگ ميبرند تو هم همراه كنيزان بيا از آن راهي كه زنان ميروند و از فلان جا برو كه وقتي اسير ميكنند تو هم اسير مسلمانان شوي. تو را به مقصد ميرسانيم. اينجا كاملاً واضح و روشن برايش گفته شد. چندي نگذشت كه چنين شد. اينجا نرگس به طور ناشناس همراه كنيزان شد. همراه اسيران «نرگس» ما و «مليكه» تاريخ عربي دختر قيصر روم اسير مسلمانان شد تا او را به شهري آوردند كه مقصدش آنجا بود. حال وقتي است كه نرگس ، امام عسگري را ميشناسد، چون در خواب حضرتش را ديده است.
روزي امام علي النقي به بشر بن سليمان مبلغي پول دادند. يك نامه نوشتند به زبان رومي و فرمودند ميروي فلان جا عمروبن يزيد اسيراني آورده است و يك اسيري است كه نامش اين است. تو اين نامه را به آن اسير بده و به صاحبش كه فلاني است، اين مبلغ را (گويا 220 سكه طلا) بده و آن كنيز را بياور.
نامه امام دهم (ع)
فرستاده امام حسن عسگري(ع) به همان نشاني كه امام داده بود رقت. نامه را به دست نرگس داد. تا خواند، شروع كرد به گريه كردن. به صاحبش گفت: مرا به همين خريدار بفروش هم به نفع توست كه پول زياد ميدهد و هم من به مقصودم ميرسم. اگر بخواهي به اين نفروشي و به ديگران بفروشي، من از همين جا خود را در آب مياندازم. گويا در كنار دجله بوده. او هم اين كنير با ظاهر اسير را و در حقيقت «شاهدخت» رومي را به قاصد امام فروخت. بشر پرسيد اي دختر نازنين، چگونهاي نامهاي را كه صاحبش را نميشمناسي ميبوسي؟
دختر گفت: حال قصه مرا بشن. من «مليكه» دختر شيوعا فرزند فرمانرواي روم هستم. مادرم از فرزندان (شمعون) حواري مسيح است. پدربزرگم ميخواست مرا در سيزده سالگي به عقد يكي از خويشان نزديك خود گرداند. در قصر باشكوه او هزاران تن دعوت شدند. تختي مرصع مزين به انواع جواهرات بر چهل پايه افراشتند و صليبها بر روي آن گذاشتند. داماد بالاي آن تخت نشست و كشيشان انجيلها به دست گرفته تا مراسم را آغاز كنند. ناگهان صداي وحشتناكي در قصر پيچيد و پايههاي محكم تخت درشكست و صليبها به زمين افتادند. داماد از تخت سرنگون شد و بيهوش گرديد. كشيشان متحوش و پريشان به هم نگريستند و بزرگ آنان خطاب به پدربزرگم گفت اي حكمران از كاري كه نحوست آن آشكار است، ما را معذور دار. پيداست خطرها در كمين است.
پدربزرگم گفت: باشد وي را به بردار اين داماد خواهم داد تا جبران نحوست شود، اما بار ديگر نيز هنگام عقد همان ماجرا تكرار شد. همه دانستند كه در اين كار شري است و من نبايد به عقد ازدواج خويشانم درآيم. از اين دو حادثه ترسي در خود من ايجاد شد. شبانگاه با نگراني جانگاه به خواب رفتم. در خواب مسيح را ديدم كه با حواريون در قصري بزرگ ---- ساختهاند. ناگاه آواز برآمد كه اينك پيامبر بزرگ اسلام(ص) همراه با پسرعمش علي ابن ابيطالب(ع) و ديگر بزرگان اسلام ميآيند. عيسي(ع) و حواريون به استقبالش شتافتند. در خواب چنين به
نظرم آمد كه گفتگو از زناشويي من با امام حسن عسگري(ع) در ميان است. همان كسي كه تو نامه پدرش را به من رساند و مرا از رنج نوميدي نجات دادي. عيسي(ع) به شمعون مبارك باد گفت و اورا به چنين پيوندي تهنيت گفت و خطبه عقد ازدواج با امام حسن عسگري(ع) خوانده شد. از خواب بيدار شد و به كسي چيزي نگفتم. اما روزها گذشت در سوز و گداز و بيتابي رنجور شدم. طبيبان از درد پنهاني من عاجز ماندند ... روزي پدربزرگم پرسيد: آيا هيچ آرزوي داري؟ شنيده بودم اسيران مسلمان در زندان و گفتارند. گفتم اي جد گرامي! اگر اسيران مسلمان را از بند برهاني، شايد مسيح و مادرش مرا عافيت بخشند.
پدربزرگم فوراً دستور داد اسيران مسلمان را آزاد كنند. سپس چنين وانمود كردم كه حالم بهتر است. وي خوشحال شد. چهار شب بعد شبي مريم عذرا را به خواب ديدم. به من گفت: بهترين زنان دو سرا، فاطمه زهرا(س) بدين جا آمده اگر خواهي اسلامي بياوري، بگو اشهد ان لا اله الا الله. اشهد ان محمد رسول الله. به اين وسيله نرگس به خانه امام هادي(ع) و سپس امام ----- وي را به حليمه خاتون سپردند و شريعت اسلام و معارف اهل بيت عرا به ايشان آموخت.
اعتقاد به مهدي موجود(عج)
برخي گمان دارند انتظار فرج امام زمان(عج) و اعتقاد به مهدي موجود از اعتقادات خاص شيعي است، اما ظهور مهدي در آخرالزمان و اينكه وي از اولاد فاطمه زهرا(س) دختر رسول الله است، منحصر به فرقه اماميه نيست، چه اين عقيدتي است اسلامي كه همهي مسلمانانها به آن اعتقاد دارند و منشاء اين اعتقاد بعضي از آيات قرآن كريم و احاديث بسياري از رسول خداست كه به اين عقيده دلالت دارند و احاديث فراوان كه از رسول اكرم(ص) است و از طريق اهل سنت و عترت اطهار رسيده است. شيعه اماميه و بسياري از اهل سنت ميگويند:
آن صلح جهاني كه در لسان روايات به عنوان «مهدي» آمده است، شخصيتي معين و معروفي است كه به سال -----ه.ق. بدنيا آمده است و مهدي موعود فرزند بلافصل امام حسن عسگري است و از وقت ولادت تا وقت ظهور زنده است. اما از انظار مردم نهان است تا زماني كه خداي متعال براي ظهورش اذن فرمايند. عدهاي ديگر از اهل سنت ميگويند امام مهدي هنوز به دنيا نيامد است و در آخرالزمان انتظار مردم از نسل امام حسن عسگري(ع) بدنيا خواهد آمد و هرگاه خدا بخواهد ظهور خواهد كرد.
ايمان به مهدي موعود اختصاص به شيعه ندارد
نخست بايد توجه كرد كه اتفاقي جميع مسليمن است. از آغاز اسلام هر خلفي از سلف خود اين اعتقاد را داشته چه كه روايتهاي متواتر از پيامبر اسلام(ص) رسيده به اينكه:
1. ناچار در آخرالزمان امامي خروج خواهد كرد كه از نسل امام علي(ع) و فاطمه الزهرا(س) باشد و نامش نام رسول خدا(ص) و لقبش «مهدي» است.
2. اين مهدي وقتي كه ظاهر شد: بر تمام شرق و غرب عالم مسلط ميشود (به دليل اينكه ذخيره خدايي براي همان روز و براي آن منظور است) مسلمانان پيرويش ميكنند و اين پس از آن است كه زمين پر از ظلم و جور شده باشد و حضرت عيسي(ع) نازل ميشود، به نماز مهدي موعود اقتدا ميكند. دستهاي بزرگ از نامداران اهل سنت اين روايات را از رسول خدا(ص) روايت كردهاند كه:
3. مهدي(عج) از عترت پيامبر(ص) و از اولاد فاطمه و از فرزندان حسين(ع) است. اين مهدي زمين را پر از عدل ميسازد.
4. داراي دو غيبت است، يكي از دو غيبت طولاني است.
بخشي از علائم غيرحقيقي ظهور امام زمان (عج)
مقصود از علائم غيرحقيقي آن است كه حوادثي بطور مطلق و حتم از نشانههاي ظهور نيست، بلكه مشروع به شرطي است كه اگر شرط تحقق يابد، مشروط نيز محقق ميشود و اگر شرط مفقود شود، مشروط نيز تحقق نمييابد.
شيخ صدوق در كتاب كمال الدين از نزال بن سيره روايت ميكند كه گفت علي بن ابيطالب(ع) براي ما خطبه خواند و پس از حمد و ثناي الهي سه مرتبه فرمود: «ايها الناس سلوني قبل ان ا-----» يعني «اي مردم پيش از آنكه مرا از دست بدهيد، آنچه ميخواهيد از من بپرسيد».
مردي به نام «---- بن صوحان» از جا برخواست و گفت: يا اميرالمومنين دجال كي خروج ميكند؟ فرمود بنشين. خدا سخن تو را شنيد و مقصودت را دانست. به خدا قسم در اين باره سائل و مسئول (من و تو) يكسان هستيم (يعني اين از رموزي است كه فقط خدا ميداند)، ولي بدان براي خروج دجال نشانههايي است كه «طابق النعل بالنعل» يكي پس از ديگري مشاهده ميشود، چنانچه آن علائم را بخواهي باخبرت ميسازم. گفت آري يا اميرالمومنين. آن حضرت فرمودند: حفظ كن. نشانهها از اين قرار است:
دجال وقتي بيايد كه مردم نماز را بميرانند و امانت را ضايع كنند و دروع گفتن را حلال بشمارند و ربا بخورند و رشوه بگيرند و ساختمانها را محكم بسازند و دين را به دنيا بفروشند و موقعي كه سفيهان را بكار گمارند و با زنان مشورت كردند و پيوند خويشان را پاره نمودند و هواپرستي پيشه ساختند و خون يكديگر را بيارزش دانستند.
وقتي كه حلم و بردباري در ميان آنها نشانه ضعف و ناتواني باشد و ظلم و ستگري باعث فخر گردد و... قاريان قرآن فاسق باشند و شهادتهاي باطل آشكار باشد و اعمال زشت و گفتار بهتانآميز و گناه و طغيان و تجاوز علني گردد و قرآنها زينت شوند و مسجدها نقاشي و رنگآميز شوند و منارهها بلند گردد و اشرار مورد عنايت قرار گيرند و صفها درهم بسته شود و خواهشها مختلف باشد. پيمانها نقش گردد، وعدهاي كه داده شد نزديك گردد و زنها به واسطه ميل شديد و شاياني كه به امور دنيا دارند و در امور تجارت با شوهران خود
شريك جويند و صداهاي فاسقان بلند گردد و آواز آنها شنيده شود و ... و از شخص فاجر به ملاحظه شرش تقيه شود و دروغگو امين گردد و زنان نوازنده آلات طرب و موسيقي بدست گرفته نوازندگي كنند و مردم پيشينيان خود را لعنت نمايند و زنها بر زين سوار شوند (دوچرخه) زنان به مردان و مردان به زنان شباهت پيدا كنند و شاهد بدون اينكه از وي درخواست شود، شهادت ميدهد و ديگري به خاطر دوست خود بر خلاف حقي گواهي ميدهد و احكام دين را به غير دين ميآموزند. كار دنيا را بر آخرت مقدم دارند و پوست ميش را بر دلهاي گرگ بپوشانند، در حالي كه دلهاي آنان از مردار متعفنتر و از صبر تلختر است و در آن موقع شتاب و تعجيل كنيد. بهترين جايهاي آن روز بينالمقدس روزي خواهد آمد كه هر كس آرزو ميكند از ساكنان آن باشد.
هرگاه ديدي كه حق از ميان رفت و اهل حق رفتند و ديدي كه ظلم همه جا را فرا گرفت و ديدي كه دست در قرآن بردند و چيزهايي كه در آن نبوده در آن داخل نمودند، آنگاه از روي هواي نفس آن را توجيه نمودند و ديدي كه اين تغيير و انقلاب پيدا كرد، چنانكه آب كاسه تغيير شكل و انقلاب پيدا ميكند و ديدي كه پيروان باطل بر اهل حق برتري يافتند و ديدي كه فساد در همه آشكار است و كسي از آن جلوگيري نميكند و مرتكبين آن هم خود را معذور ميدانند.
هرگاه ديدي فساد در همه جا آشكار است و مرد به مرد و زنان به زنان اكتفا نموده و ديدي كه مومن لب فرو بسته و حرفش پذيرفته نميشود و ديدي كه فاسق دروغ ميگويد و دروغ را به رخ او نميكشند و ديدي كه كوچك بزرگ را مسخره ميكند و ديدي كه پيوند خويشاوندي را بريدند و ديدي كه بعضي به عمل فاسد خود فخر ميكنندو تمجيد هم ميشود و او لبخند ميزند و كسي هم چيزي به او نميگويد و ديدي كه مردان مانند زنان خود را در معرض عمل نامشروع قرار ميدهند و ديدي كه زنان با يكديگر عمل منافي عفت (مساحقه) ميكنند، هرگاه ديدي كه مدح اين وآن زياد شده كه مردم اموال خود را در راه غيرخدا بذل ميكنند و كسي را از اين برحذر نميدارند و جلو آنها را نميگيرند و ديدي كه بعضي از مشاهده جد و جهد مومن در امر دين پناه بر خدا ميبرند و ديدي كه همسايه خود را آزار ميدهد و كسي هم منع نميكند و ديدي كه كافر از ديدن فساد در روي زمين خوشنود است و ديدي كه انواع شرابها نوشيده ميشود و مردم از خدا نترس برگرد آن اجتماع ميكنند.
هرگاه ديدي امر به معروف بيارزش گشته و ديدي كه اهل فساد در آنچه خدا نميپسندد نيرومند و پسنديدهاند و ديدي كه اهل اخبار و حديث (علماي دين) موهون شدهاند و دوستداران آنها از نظر افتادهاند و ديدي كه راه هرگونه عمل غيربسته شده و راه اعمال شر باز اسا و ديدي كه حج خانه خدا تعطيل گشته و مردم را به ترك آن واميدارند و ديدي مردم آنچه را كه ميگويند عمل نميكنند.
هرگاه ديدي مردان براي عمل نامشروع با مردان و زنان براي عمل نامشروع با زنان غذاي خوب ميخورند (تقويت ميكنند) و ديدي كه ارتزاق مردان از پشت وي و ارتزاق زنان از جلوي اوست و ديدي كه زنان مانند مردان مجلسها ميگيرند و ديدي كه صفات زنان در بني عباس ظاهر گشته و دست و پاي خود را حنا ميكنند و شانه بر موي خود ميزنند. هرگاه ديدي كه به مردها پول داده ميشود كه با آنها يا با زنان آنها عمل نامشروع كنند و ديدي كه به مرد رغبت نمودند و مردها در اين عمل كه به يكديگر حسد برند و ديدي كه مالدار از شخص باايمان عزيزتر است و ديدي كه با خواري آشكار است و رباخوار مورد ملامت قرار نميگيرد و ديدي كه زنها به عمل زنا افتخار ميكنند.
و ديدي كه قسم خوردن به دروع به خدا زياد ميشود و ديدي كه قماربازي آشكار شد و علناً شراب فروشي ميكنند وضعي در كار نيست و ديدي كه زنان مسلمان خود را در اختيار كافران قرار ميدهند و هرگاه ديدي لهو و لعب آشكار گشت و كسي كه از كار آن عبور ميكند، جلوگيري نمينمايد و يا كسي قادر به جلوگيري از آن نيست و ديدي كه مرد باشرافت در پيش دشمني كه از او از قدرتش ميترسد، خوار ميگردد ... ديدي كه به سخنان دروغ رغبت پيدا ميشود و ديدي كه شنيدن تلاوت قرآن بر مردم گران و استماع سخنان باطل براي مردم آسان است و ديدي كه همسايه از ترس همسايهاش به وي احترام ميگذارد و ديدي كه احكام الهي تعطيل شده و در مورد آن به ميل خود عمل ميكنند و ديدي كه در مساجد طلاكاري شده و ديدي كه راستگوترين مردم مفتريان دروغگو ميباشند و ديدي كه شر و فساد ظاهر گشته و سعي در سخنچيني ميشود.
هرگاه ديدي كه غيبت نمك مجلس به حساب ميآيد و مردم يكديگر را به آن مژده ميدهند و ديدي كه حج و جهاد را براي غيرخدا طلب ميكنند و ديدي كه ويراني بيش از آبادي است و ديدي كه گذران مردم از راه كمفروشي تامين ميشود و ريختن خون مردم بيارزش شمرده ميشود .... مرد رياست را به خاطر رسيدن به دنيا طلب ميكند، خود را به زباني مشهور ميسازد تا از وي بترسند و كارها را به وي واگذارند.
هرگاه ديدي نماز را سبك ميشمارند و ديدي كه مرد مال زيادي دارد، ولي وجوهات شرعي آن را نميدهد، هرگاه ديدي كسي كه طلب حلال ميكند و در نظر مردم مذموم و سرزنش ميشود و طلب حرام را مدح ميكنند و ديدي كه در دو حرم مكه و مدينه كارهايي است كه خداوند دوست ندارد و كسي هم نيست كه مانع شود و هيچكس آنها را از اين عمل زشت بازنميدارد و ديدي كه آلات موسيقي در مكه و مدينه آشكار است و ديدي كه مردم به يكديگر نگاه ميكندن و از افراد شرور پيروي ميكنند و ديدي كه راه خير به كلي خالي است و كسي از آن راه نميرود و ديدي كه مردهها را جابجا ميكنند و كسي وحشت نميكند و ديدي كه هرسال بدعت و شرارت بيشتر ميشود ... و ديدي كه علائمي در آسمان پديد ميآيد و هيچكس نميترسد و هرگاه ديدي مردمان بسيار در راه غيرمشروع صرف ميكنند و از بذل اندك در راه خدا خودداري ميكند و ديدي كه بياحترامي به پدر و مادر آشكار گرديد و مقام آنها را سبك شمردند و فرزندشان سيهروز بودند و فرزندان از اينكه به پدر و مادرشان افترا ببندند، خوشحال ميشوند.
و ديدي كه پسر به پدرش افترا ميبندد و به پدر و مادرش نفرين و نفرين ميكندو از مرگ آنها خوشحال ميشود. هرگاه ديدي يك روز بر مرد بگذرد و در آن روز گناه بزرگي مانند زنا، كمفروشي، غل و غش در معامله يا شرابخواري نكرده باشند، اندوهگين و محزون است كه آن روز را از دست داده و عمرش ضايع گشته ...
و ديدي كه اموال اولاد پيغمبر(ص) از خمس و وجوهات در راه دروغ و قمار و شرابخواري صرف ميشود و ديدي كه با شراب مداوا ميكنند و فوائد آن را براي مريض شرح ميدهند.... و از آن شفا ميجويند (در حالي كه در حرام شفا نيست) و ديدي كه مردم در خصوص امر به معروف و نهي از منكر و ترك دينداري همانند يكديگرند و هرگاه ديدي كه باد بر دست اهل نفاق پيوسته در جريان است و نسيم اهل حق نميوزد و ديدي كه اذان گفتن و نماز خواندن با مزد انجام ميگيرد و ديدي كه مسجد پر از مردم از خدا نترس شد و در آنجا براي غيبت كردن و خوردن اهل دين جمع ميشوند و شراب و مسكرات را توصيف ميكنند و مردم هم مستي را ننگ نميدانند وقتي كسي مست شد احترام پيدا ميكند و از وي تقيه مينمايند و ميترسند و او را رها ميكنند و حد نميزنندن و به علت مستي او را معذور ميدارند ....
و هرگاه ديدي كسي كه مال يتيم ميخورد، در عين حال از صلاح و خوبي خود خبر ميدهد، و هرگاه ديدي كه روي منبرها به مردم دستور تقوي و پارسايي ميدهند، ولي خود گوينده به آن عمل نميكند و ديدي كه اوقات نماز را سبك ميشمارند و ديدي ----- را بوسيله ديگري صرف ميكنند و به خاطر خدا نميدهند، بلكه بواسطه درخواست مردم ميدهند. و ديدي كه همن مردم شكم و عورت آنهاست و از خوردن حرام يا ارتكاب عمل حرام باكي ندارند و ديدي كه دنيا به آنها روي آورده است و خلاصه هرگاه ديدي كه اعلام حق كهنه گشته ... خود را نگهدار و نجات از اين مهالك را از خداي خود بخواه و بدان كه مردم با اين نافرمانيها مستحق عذابند و اگر عذاب بر آنها فرو آيد و تو در ميان آنها بودي بايد بشتابي به سوي رحمت حق تا از كيفري كه آنها بواسطه سرپيچي از فرمان خدا ميبينند، بيرون بماني ... و بدان كه خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نميگرداند .