بخشی از مقاله


اهميت و ضرورت تربيت فرزند در اسلام

تربيت فرزند به معناى فراهم آوردن مقدمات لازم براى به فعليت رسيدن قواى او در راه تقرب به خداوند است. اين عمل نيازمند آگاهى و تمرين عملى است. اگر پدر و مادر در جهت انتقال عقايد صحيح و ايجاد رفتار درست در فرزند خود كوشا باشند، خير او را فراهم كرده‏اند و خداوند بر آنان رحمت خواهد نمود. درباره عقيده صحيح و انتقال آن به فرزندان، تكليف بزرگى بر عهده والدين گذاشته شده است؛ زيرا تأثير عقايدى كه در خانواده رواج دارد و به فرزند القاء مى‏شود در آينده او غير قابل انكار است: كل مولود يولد على الفطرة حتى يكون ابواه يهوادنه او ينصرانه او يمجسانه
عمل تربيتى در خانواده به منزله پاسدارى از فطرت توحيدى فرزند است. اين پاسدارى يك وظيفه بزرگ تربيتى و اخلاقى است كه عمل به آن مهم‏ترين كاركرد خانواده را فعليت مى‏بخشد. امام سجاد(ع) در رسالة الحقوق فرمودند: و اما حق ولدك فتعلم انه منك و مضاف اليك فى عاجل الدنيا بخيره و شره و انك مسئول عما وليته من حسن الادب و الدلالة على ربه و المعونة له على طاعته فيك و فى نفسه، فمثاب على ذلك و معاقب فاعمل فى امره عمل المتزين بحسن اثره عليه فى عاجل الدنيا، المعذر الى ربه فيما بينك و بينه بحسن القيام عليه، و الاخذله منه و لا قوة الا باللَّه؛ حق فرزند تو اين است كه بدانى او از توست و هر گونه كه باشد چه نيك و چه بد در دنياى گذرا به تو منسوب است و تو در آن چه به او سرپرستى دارى مسئول هستى در ادب نيكو و راهنمايى به سوى پروردگار و يارى او بر طاعت خداوند درباره تو و خودش. پس بر اين كار پاداش مى‏گيرى اگر درست عمل كنى و كيفر مى‏بينى اگر نادرست عمل نمايى پس او را چنان تربيت كن كه با اثرى كه بر او مى‏گذرى در دنيا زيبايى بيافرينى و با قيام شايسته به وظيفه‏اى كه نسبت به او دادى در نزد خداوند معذور باشى كه هيچ قوتى نيست مگر از خداوند. در اين سخن، امام سجاد(ع) تربيت نيكو و آموزش عقيده توحيدى و كمك براى ايجاد رفتار صحيح در فرزند را بيان كرده‏اند و سپس انجام اين وظايف را موجب سعادت دنيا و آخرت والدين دانسته‏اند. در روايتى اميرالمؤمنين(ع) همين وظايف را ذكر فرموه‏اند: و حق الولد على الوالد ان يحسن اسمه و يحسن ادبه و يعلمه القرآن؛ حق فرزند بر پدر آن است كه او را نام نكو نهد و نيكش پرورد و قرآنش تعليم دهد. آموزش قرآن به معناى آموزش همه عقايدى است كه دلالت فرزند به سوى خدا را محقق مى‏كند و پرورش نيكو به معناى ادب آموزى و ايجاد رفتار صحيح سعادت بخش است. محيط خانواده اولين محيط اجتماعى است كه فرزند تجربه مى‏كند او از اعضاى خانواده به ويژه پدر و مادر بيشترين تأثير را

مى‏پذيرد؛ زيرا حمايت پدر و مادر خود را تجربه كرده است و همواره ديده است كه ضعف‏هاى جسمى او را پدر و مادر جبران مى‏كنند و تغذيه و پرورش او را از روى مهر و شفقت انجام مى‏دهند. اين تجربه‏ها موجب اطمينان او نسبت به آنها مى‏شود و اين اطمينان باعث پذيرندگى فرزند از پدر و مادر مى‏گردد. اگر پدر و مادر در اين زمان عقايد صحيح را به او بياموزند، قلب نيالوده او آن را مى‏پذيرد و عادات لازم و متناسب با عقايد صحيح را مى‏يابد. اميرالمؤمنين(ع) خطاب به فرزند خويش فرمودند: فادرتك بالادب قبل ان يقسوا قلبك و يشتغل لبك؛ پس به ادب آموختنت پرداختم پيش از آن كه دلت سخت شود و خردت در تصرف هوايى ديگر در آيد. در ادامه همين نامه فرمودند: و رأيت حيث عنانى من امرك ما يعين الوالد الشفيق و اجمعت عليه من ادبك أن يكون ذلك و انت مقبل العمر و مقتبل الدهر، ذو نية سليمة و نفس صافية و ان ابتدئك بتعليم كتاب اللَّه و تأويله، و شرايع الاسلام واحكامه و حلاله و حرامه؛ و چون به كار

توهمچون پدرى مهربان عنايت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم چنان ديدم كه اين عنايت در هنگام جوانى‏ات به كار رود و در بهار زندگانى كه نيتى پاك و نهادى نيالوده دارى، و اين كه نخست تو را كتاب خدابياموزم و تأويل آن را به تو تعليم دهم، و شريعت اسلام و احكام آن را از حلال و حرام بر تو آشكار سازم. در اين بخش از نامه امام على به فرزندشان بر انتقال عقيده صحيح و ادب اموزى و نيز بر پاكى ضمير انسان در دوره كودكى و جوانى تأكيد شده است؛ يعنى همان دورانى كه بيشترين تأثير را از خانواده مى‏پذيرد. انتقال عقيده حق و ايجاد رفتار سعادت آفرين، عنوان كلى وظايف تربيتى پدر و مادر است. ولى تفصيل عقيده حق را بايد در قران و سنت جستجو كرد و رفتار صحيح را نيز از قرآن و سنت آموخت. پدر و مادر

مسئول تحقق اين امور در فرزند هستند. بنابراين بايد در جستجوى بهترين روش براى تحقق آنها باشند و مسئوليت آنها تنها با گفتن و اطلاع رساندن خاتمه نمى‏يابد، بلكه بايد روش‏هاى مناسب براى مؤمن و متقى شدن فرزندشان را بيابند. امام صادق(ع) از پيامبر اكرم(ص) روايت كرده‏اند: رحم اللَّه من اعان ولده على بره، قال قلت كيف يعينه على بره؟ قال يقبل ميسوره، و يتجاوز عن معسوره و لا يرهقه و لا يخرق به؛ خداوند كسى را كه به خير فرزندش يارى مى‏دهد بيامرزد پرسيدند چگونه به خير فرزند يارى رساند؟ فرمودند: آن چه در توان اوست پذيرا شود و از آن چه فوق توان اوست در گذرد و او را به نافرمانى نخواند و سرگشته و حيرانش نسازد. در اين روايت يك اصل مهم تربيتى بيان شده است: توانايى‏ها و

استعدادهاى متربى بايد در جريان تربيت مورد توجه باشد والدين در مسير تربيت فكرى و عملى فرزند خود نبايد از اين اصل غفلت كنند. غفلت از اين اصل خير فرزند را محقق نمى‏كند و او را به نافرمانى و سرگشتگى مبتلا مى‏سازد. از اين روايت اهميت مراحل رشد را نيز مى‏توان دريافت؛ زيرا بدون توجه به قابليت‏هاى فرزند در دوره‏هاى مختلف زندگى، تربيت صحيح ممكن نمى‏شود. خوشبختانه در روايات اهميت توجه به مراحل رشد ذكر شده است. از امام صادق(ع) نقل شده است: دع ابنك يلعب سبع سنين و يؤدب سبع سنين و الزمه نفسك سبع

سنين؛ فرزندت را بگو تا هفت سالگى بازى كند و هفت سال او را ادب‏آموز و در هفت سال سوم او را ملازم و همراه خود دار. گويى هفت سال نخست سال‏هايى است كه كودك به طور غير مستقيم و فقط از طريق مشاهده رفتار پدر و مادر مى‏آموزد و در هفت سال دوم به آموزش مستقيم عقيدتى مى‏پردازد و هفت سال سوم سال‏هاى ورود به ميدان يادگيرى حلال و حرام شريعت در مقام عمل است. از امام صادق(ع) روايت شده است: الغلام يلعب سبع سنين و يتعلم الكتاب سبع سنين و يتعلم الحلال و الحرام سبع سنين؛ فرزند پسر هفت سال بازى مى‏كند و هفت سال قرآن مى‏آموزد و هفت سال حلال و حرام را ياد مى‏گيرد. يكى از اهداف تعليم و تربيت فرزند در خانه و مدرسه، آماده سازى او براى زندگى در اجتماع و تعقيب اهداف جامعه الهى است. به همين دليل برخى از آموزش‏ها براى او ضرورى است و بايد از خانه آن آموزش‏ها را شروع كرد. نمونه مشهور و بارز اين گونه آموزش‏ها در روايتى از

اميرالمؤمنين(ع) آمده است: علموا اولادكم السباحة و الرماية؛ فرزندان خود را شنا و تيراندازى بياموزيد. اگر بپذيريم كه اين دو ماده آموزشى به سبب آن است كه فرزند را براى انجام وظايف اجتماعى آماده كند. طبعا نمى‏توان در همين دو ماده آموزشى متوقف شد. بلكه بايد به تناسب زمان و نيازمندى‏هاى جامعه اسلامى، مواد آموزشى متنوع ديگرى را نيز در نظر داشت. در تربيت فرزند نيز همچون ساير قلمروهاى زندگى، بايد اصول ثابت را از امور متغير جدا ساخت و به اين حقيقت توجه كرد كه برخى از آداب و ظواهر زندگى تغيير مى‏كند و روابط اخلاقى و نيازمندى‏هاى زندگى اجتماعى دگرگون مى‏شود. تربيت فرزند را بايد با آگاهى از تفاوت‏هاى خود و فرزندان از حيث فضاى فرهنگى و مناسبات اجتماعى صورت داد. بايد فرزند را

آماده ساخت تا اصول ثابت و نامتغير اخلاق را متناسب با ظرف زمانى و مكانى زندگى خود رعايت كند. اين آمادى او را براى مقابله با تلقينات مسموم توانا مى‏سازد و امنيت اخلاقى او را در دوران جوانى و بعد از آن تضمين مى‏نمايد. به اميرالمؤمنين(ع) نسبت داده شده است كه فرموددند: فرزندان خود را به اخلاقى متناسب با روزگارشان مؤدب سازيد: لا تؤدبوا اولادكم با خلاقكم لا نهم خلقوا لزمان غير زمانكم؛ فرزندان خود را به اخلاق خودتان تربيت نكنيد زيرا آنان براى زمانى غير از زمان شما آفريده شده‏اند. در پايان تأكيد مى‏كنيم كه فرزند موهبتى است كه به امانت در اختيار والدين قرار گرفته است. بايد اين موهبت را گرامى داشت و از اكرام و احترام او فروگذار نكرد چرا كه سلامت روح او در احترام كردن اوست 

وظيفه فرزند در قبال والدين (نيكى به پدر و مادر)
نيكى به پدر و مادر، وظيفه‏اى اخلاقى است كه در واجب بودن شكر منعم ريشه دارد. انسان فطرتا شاكر و سپاسگزار كسى است كه به او نيكى كرده است. سپاسگزارى از پدر و مادر، نشانه و گواه سلامت فطرت است و كسى كه به پدر و مادر خود نيكى مى‏كند، از فطرت خود پاسدارى كرده است. اهميت سپاسگزارى از پدر و مادر، چنان است كه خداوند پس از امر به شكرگزارى از خود، شكر پدر و مادر را آورده است: و وصينا الانسان بوالديه حملته امه و هنا على و هن و فصاله فى عامين ان اشكر لى و لوالديك الى المصير؛ و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش كرديم. مادرش به هنگام باردارى او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل كرد و دوران شيرخوارگى او در دو سال پايان مى‏يابد آرى او را سفارش كرديم كه شكرگزار من و

پدر و مادرت باش كه بازگشت همه به سوى من است. و همان طور كه كسى نمى‏تواند شكر پروردگار به جاى آورد، شكرگزارى از پدر و مادر نيز بسيار دشوار و در حد محال است. از پيامبراكرم(ص) روايت شده است: لن يجزى ولد عن والده حتى يجده مملوكا فيشتريه و يعتقه؛ هرگز فرزندى پاداش پدرش را ادا نمى‏كند، مگر آن كه پدر مملوك باشد و فرزند او را بخرد و آزاد سازد. و نيز از ايشان روايت شده است: بر الوالدين افضل من الصلوة و الصوم و الحج و العمرة و الجهاد فى سبيل اللَّه؛ نيكى به پدر و مادر برتر از نماز و روزه و حج و عمره و جهاد در راه خداست. نيكى به پدر و مادر چنان اهميتى دارد كه حتى پدر و مادرى كه از نظر عقيده دچار انحراف هستند و يا به فرزند خود ظلم كرده‏اند بايد مورد احترام واقع شوند و فرزند به آنان نيكى كند. مادر حق ويژه‏اى دارد و نيكى به او مقدم است. امام صادق(ع) فرمودند: شخصى نزد پيامبر اكرم(ص) آمد و پرسيد اى پيامبر! به چه كسى نيكى كنم؟ فرمودند: مادرت

پرسيد: سپس به چه كسى؟ فرمودند: به مادرت. باز پرسيد: سپس به چه كسى؟ فرمودند: به مادرت، دوباره پرسيد: سپس به چه كسى؟ فرمودند: به پدرت. وجوب پرهيز از آزار پدر و مادر خداوند در قرآن كريم نيكى به پدر و مادر را وظيفه‏اى واجب معرفى فرموده است؛ وظيفه‏اى كه پس از توحيد در پرستش ذكر شده است: و قضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلا هما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما؛ پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر خود احسان كنيد؛ اگر يكى از آن دو يا هر دو در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها حتى اف مگو و به آنان پرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى. مطابق اين آيه به پدر و مادر امرى واجب وكوچك‏ترين

بى‏احترامى به آنان ممنوع است.اين وجوب و ممنوعيت چنان كه گفتيم پس از بيان وجوب يگانه پرستى ذكر شده است و اين گواه اهميت حقوق والدين است. اهانت و بى‏احترامى نسبت به والدين به هيچ روى پذيرفته نيست؛ حتى كوچك‏ترين رفتار يا گفتارى كه موجب آزار آنان باشد بر طبق اين آيه ممنوع است. امام رضا (ع) فرمودند: اگر لفظى كوتاه‏تر و سبك‏تر از اف وجود داشت خداوند آن را در آيه ذكر مى‏فرمود. و در روايت ديگرى آمده است كه مقصود از اف كمترين ازار است و اگر كلمه‏اى وجود داشت كه بر آزارى كوچك‏تر دلالت مى‏كرد، خداوند از آن نهى مى‏فرمود روايات بسيارى در نهى از آزار پدر و مادر آمده است. امام باقر(ع) از پيامبر اكرم(ص) نقل فرموده‏اند: اياكم و عقوق الوالدين فان ريح الجنة توجد من مسيرة الف سنة

و لا يجدها عاق... از آزار پدر و مادر بپرهيزيد، زيرا بوى بهشت از هزار سال فاصله بوييده مى‏شود، ولى آزار دهنده پدر و مادر آن را نمى‏يابد. آزار والدين حتى اگر آنان ظالم باشند جايز نيست. امام صادق(ع) فرمود: من نظر الى ابويه نظر ماقت و هما ظالمان له لم يقبل اللَّه تعالى له صلوة؛ كسى كه به پدر و مادرش به حالت دشمنى و تنفر نگاه كند خداوند نمازش را نمى‏پذيرد. فروتنى در برابر والدين فروتنى در برابر پدر و مادر از سر مهربانى، سفارش خدا و مصداقى از نيكى به پدر و مادر است و نشانه‏اى از روح شكرگزارى به شمار مى‏رود: واحفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب رحمهما كما ربيانى صغيرا؛ دو بال فروتنى خويش را از سر مهربانى در برابر آنان فرود آر، و بگو: پروردگارا! آن دو را رحمت كن چنان كه مرا در خردى

پروردند. از اين بخش از آيه كه فرمود: و قل رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا مى‏توان دريافت كه طلب رحمت و بخشايش براى والدين نيز ريشه در احساس شكرگزارى انسان دارد. امام صادق(ع) فرمودند: لا تملا عينيك من النظر اليهما الا برحمة و رقة، و لا ترفع صوتك فوق اصواتهما، و لا يدك فوق ايديهما، و لا تقدم قدمهما؛ چشمانت را جز به مهربانى و نرمى به آنان مدوز و صدايت را از صداى آنان بلندتر مكن و دستت را بالاتر از دست آنان مبر و بر آنان پيشى مگير.

به معنويت فرزندانمان اهميت دهيم
تعليم و تربيت فرزندان ، يکي از اصلي ترين وظايف والدين است ، اما متاسفانه در جامعه ما با توجه به اين که نهادهايي همچون آموزش و پرورش و رسانه هاي جمعي قابل اعتماد تلقي مي شوند ، پدران و مادران اين مسووليت سنگين خود را فراموش کرده اند. به عبارت ديگر ، نه فرصتي براي تربيت فرزندان وجود دارد. نه علم آن و نه اهميتي که والدين را وادارد تا بيشتر از غذاي شب و لباس فرزندانشان به فکر تربيت فکري و معنوي فرزندانشان باشند. کودکان در کنار دوستان ، در کوچه ها ، در مقابل تلويزيون ها و مونيتورها بدون داشتن معلمي معنوي به بلوغ مي رسند و والدين درتعجب اند که چرا رفتار کودکانشان اين قدر متفاوت با آنهاست. هنوز مشکل را درنيافته اند. اين مشکل به دليل فراموشي اصلي ترين وظيفه پدري يا مادري يعني تربيت معنوي فرزندان است. تقويت و تکامل شخصيت فرزندان و کنترل و تنزيه آنها از هرگونه عيب و نقص ممکن ، سنگين ترين مسوليتي است که بر دوش والدين است. هر کدام از ما مي دانيم که تمامي انسانها با سرشت و فطرتي پاک متولد مي شوند، که زندگي اسلامي بر آن استوار است. بعدها به واسطه والدين است که کسي مسيحي ، يهودي يا

زرتشتي مي شود. تعليم و تربيت اسلامي به مسووليت سنگين پدر تاکيد کرده است و عميقا اين موضوع را مورد توجه قرار داده است ، به نحوي که طبق نظر آيين اسلامي اگر پدر خانواده در پرورش فرزندان مراقبت کمتري داشته و سهل انگاري کند. گناهکار خواهد بود. از پيامبر اکرم ص نقل شده است: «اين گناه کافي است که گناهکار افراد مورد علاقه اش را از دست بدهد.» براساس روايتي پيامبر اسلام ص فرمودند: خداوند از هر چوپاني راجع به گله اش سوال خواهد کرد ، که آيا از آنها بخوبي مراقبت کرده است ، يا اين که آنها را به حال خود رها کرده است. خداوند از پدرها هم در ارتباط با اهل خانواده اش سوال خواهد کرد. ابن ماجه: براساس سند معتبري از ابن عباس نقل مي کند که پيامبرص فرمودند فرزندانتان را

گرامي بداريد و براي تعالي ايشان در تربيتشان جد و جهد کنيد. اينها نمونه هايي هستند که نشان مي دهند شريعت و قانون الهي به تعليم و تربيت کودکان اهميت بيشتري مي دهد. قانون اسلام به پدرها حکم مي کند که به معنويات فرزندانشان اهميت بيشتري بدهند و در تهيه لوازم زندگي آنها بکوشند ، تا فرزندانشان رشد متعادلي داشته باشند. پدر بايد فرزندانش را با کتاب خدا و روش زندگي پيامبر بزرگوار تعليم دهد ، تا اينکه باغ فطرت آنها گل دهد و به بار بنشيند و سايه گستراند. والدين با غفلت از کودکانشان بهانه مي آورندکه جامعه باعث شر بارآمدن آنها شده است ما در قرآن مجيد ، امثال و حکم ، تعليمات و بالاخره چراغي داريم که روشنايي مي دهد. خداوند بزرگ در کتاب آسماني خود فرموده است:

«اي مومنان خود و خانواده تان را از آتشي حفظ کنيد که هيزم هاي آن مردم و سنگها هستند.» (سوره 66 ، آيه7)يعني به آنها ياد دهيد چه چيز مي تواند آنها را از اين آتش در امان نگه دارد. شيخ ابوحامد غزالي اين آيه را چنين تفسير کرده است: «قطع نظر از اين که چگونه مراقبت پدر ، فرزندانش را از آتش اين دنيا حفظ مي کند، مراقبت او درخصوص رهايي از آتش دنياي آخرت بايد در اولويت قرار گيرد. اين مراقبت بايد در تربيت و تعليم فرزندان به بهترين روش صورت پذيرد و همچنين در دور نگهداشتن آنها از دوستان بد بيشتر باشد.» کودکان

مسلماني که در کشورهاي غيراسلامي زندگي مي کنند (همانند استراليا) نياز بيشتري به محيط آموزشي فرهنگي دارند ، محيطي که مباني فهم ، درک و تعليم مذهب را بيشتر از کشورهاي مسلمان براي کودکان فراهم آورده و شديدا پايبند آن باشد. محيط سالم ، محيطي است که زندگي روزمره کودک را با تعليمات درستي از اسلام در بر مي گيرد، اين محيط ايده آل متفاوت از محيط فعلي است که جامعه اين کشورها به وجود آورده است ، جامعه اي که نه تنها اساسا به کودک کمکي نمي کند ، بلکه کودک به خاطر چيزهايي که در مدارس و همچنين از طريق وسايل ارتباطجمعي ناسالم ياد مي گيرد ، اثرات منفي و مخربي دريافت مي دارد. درخصوص اين موضوع آنچه تعجب آور است ، غفلت تعدادي از خانواده هاي

مسلمان از فرزندانشان است ، آنها فرزندان خود را به جريان هاي آلوده کفر مي سپارند تا آنها را به گونه اي که خوشايندشان است تربيت کنند و وقتي کودکان بزرگ شدند ، ارتباط برقرار کردن با آنها ، نصيحت کردن آنها و هدايت آنها به سوي اخلاقيات دينشان ، فوق العاده مشکل مي شود و آنچه تعجب آور است اين است که والدين با ناديده گرفتن ، غفلت و بي توجهي نسبت به رفتار فرزندانشان در زمان کودکي بهانه مي آورند، که جامعه باعث شر بار آمدن فرزندانشان شده است. بنابراين ، خانواده مسووليت بسيار سنگيني در کنترل عواملي که بر رفتار کودکان تاثير منفي مي گذارد ، دارد. خانواده همچنين وظيفه دارد که کودک را به سويي راهنمايي کند که درک و فهم او را از مذهبش تضمين کند. به همين نحو بايد با

مشکلات زيادي که معلول اين عوامل هستند ، دست و پنجه نرم کند. مهمترين راه پيشگيري از رفتار بد و ناشايست ، اين است که در ضمن برآوردن نيازهاي عاطفي عقلاني و جسماني او ، از کودک در خانه مراقبت کنيم. ارضاي اين نيازها به کودک کمک مي کند با ديگران رفتار خوبي داشته باشد و او را از برخي وسايل ارتباطجمعي دور نگاه مي دارد و از تاثيرات منفي آن حفظ خواهد کرد. به طور کلي اينها مسائل عمده اي هستند که والدين مسلمان راجع به فرزندانشان دارند. به هر حال به تعليم و تربيت دختران مسلمان که در قانون و شريعت اسلام به آن تصريح شده است بايد توجه خاصي داشته باشيم. تاکيدهاي خاصي متوجه رسم و رسوم جوامع خارجي است ؛ رسم و رسومي که با اسلام بيگانه است ، ولي متاسفانه در اين کشورها کودکان اسلام را از طريق تهاجم فرهنگي و قوانيني که به دست بشر وضع شده و همواره او را تشويق مي کند که در مقابل خانواده خود تمرد و نافرماني کن

د ، پيدا مي کنند. با تعمقي بيشتر درمي يابيم که در قوانين اسلام بر اين موضوع و بيشتر روي تربيت دختر مسلمان اشاره شده است و متوجه مي شويم قانون اسلام به ارتقا و منزلت دختر مسلمان همراه با اعتبار بخشيدن و ارزش دادن به او تحکيم کرده و به او مي آموزد که همواره دختر مطيعي باشد. قوانين اسلام روشهايي پيش راه مادر معتقد مسوول گذاشته است ، تا او دخترش را به روش خاصان و برگزيدگان تعليم دهد و در کتاب آسماني به اواجر و پاداشي بزرگ وعده داده شده است. ترمذي حديثي از پيامبر اسلام نقل کرده است: «هر آن کس که زندگي دو دختر را تامين کند، من با او به بهشت وارد خواهم شد ، مثل اين دو» (و او يکي از انگشتانش و انگشت نزديک به آن را نشان داد.) اين به معناي آن است که هر کس دو دختر را تربيت کند در بهشت ، در موقعيتي نزديک پيامبر خواهد بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید