بخشی از مقاله

اهمیت اخلاق و مسئولیت های اجتماعی مدیران

چکیده :
باپیشرفت صنعت وتکنولوژی بالطبع تغییرات محیط واجتماع , تأثیرات شرکتها برجامعه مورد توجه قرارگرفته است .ازآنجائیکه گردانندگان شرکتها مدیران هستند و نظرات آنان تأثیرگذاراست .لذاتوجه به اخلاق مدیران نیز مسئول بودن آنها درقبال جامعه تحت عنوان مسئولیت اجتماعی مدیران موردبحث سالهای اخیر بوده است


درمقاله ای که پیش روی دارید باارائه تاریخچه اخلاق ومسئولیت اجتماعی مدیران ونیز اهمیت آن درجامعه فعلی وبیان تعاریف ودیدگاههای گوناگون ورابطه بین اخلاق ومسئولیت اجتماعی , ارتباط آن رابا توسعه پایدار واینکه چه نقشی می تواند درتأمین اهداف شرکت ایفا نمایند موردبررسی قرارمی گیرد .
همچنین مکاتب موجود در این زمینه واین که عواملی محیطی تأثیر گذار براخلاق ومسئولیت اجتماعی مدیران چه مواردی می باشد .درپایان روشهای اندازه گیری اخلاق ومسئولیت اجتماعی آورده شده است ونیز اهم دلایل موافقت ومخالفت نسبت به این موضوع نیز فهرست واربیان گردیده است .

اهميت اخلاق و مسئوليت هاي اجتماعي مديران
امروزه اخلاق و مسئوليت هاي اجتماعي مديران بيش از گذشته مورد توجه صاحب نظران رشته مديريت قرار گرفته است. مديران كساني كه تصمیماتی را که علاوه بر داشتن مباني واقعيت، مستلزم قضاوت ارزشي و اخلاقي نيز هست، اتخاذ مي كنند. انتخاب يك شق از ميان شقوق مختلف با توجه به تصميمات قبلي ,فشارهای لحظه اي ، ارزش هاي مذهبي، سنتها، و عوامل اجتماعي و اقتصادي به عمل مي آيد.(تدبير ارديبهشت 83 )


واضح است كه هر تصميم مدير مي تواند طي يك روند سلسله وار دير يا زود سرنوشت تمامي نهادهاي جامعه را به مقداركم يا زياد دستخوش تغییر نمايد. این موضوع به ويژه در كشور ما به خاطر شرايط خاص و نياز به توسعه اقتصادي و صنعتي از اهميت بيشتري برخوردار است.اگر مديران شركت ها به اهداف اجتماعي خود حرمت نگذارند، آلودگي محيط، بيماري، تبعيض و نا بساماني محيط شان را فراخواهد گرفت و اگر با اندكي دورانديشي به قضيه ننگرند، این مشكلات آخرالامر گريبان خودشان را خواهد گرفت. (اميدوار، عليرضا، 1383)


مسئوليت اخلاقي و اجتماعي يك تعهد مداوم صاحبان صنعت و تجارت و دولت است كه آنها راملزم به رعايت اصول اخلاقي و توسعه اقتصادي هم زمان با ارتقاء سطح زندگي نيروي كارو خانواده آنها در جامعه در سطح گسترده مي نمايد. همچنين مسئوليت اجتماعي شركت ها، تعهد صاحبان صنعت و تجارت در مقابل اجتماع مي باشد كه مي بايست ضمن احترام به فرهنگهای مختلف موقعيت هاي شغلي جهت توليد، مهارت نيروي كار، اجتماع و دولت ايجاد نمايد. (Frederick Lyins , 2004 )
Mallen معتقد است مديريت مسئوليت اجتماعي شركت مانند اداره كردن ديگر بخش هاي شركت است. وي مي گويد شما مي توانيد آن را به خوبي انجام دهيد و هم مي توانيد آنرا به بدي انجام دهيداگر فرآيند مديريت مسئوليت اجتماعي باعث شود كه شما از انجام ديگر امور مهم باز بمانید، این به معني آن نيست كه اشكال از نفس مديريت مسائل اجتماعي است بلكه، اشكال از نحو انجام آن كار توسط شماست. مديريت صحيح مسئوليت هاي اجتماعي مي تواند از اهداف اقتصادي شركت به خوبي پشتيباني نمايد، مي تواند روابط خوبي با سرمايه گذاران كه در مواقع بحراني نظرشان در رابطه با كار بسيار مهم است بنا نمايد و مي تواند هزينه هاي شركت را كاسته و سودآوري را افزايش دهد. (Mallen baker و2004)
با توجه به افزيش مشاركت آحاد جامعه در فعاليت هاي اقتصادي ارائه الگويي براي تبيين اصول اخلاقي و اجتماعي و ارزيابي بر آن اساس بسيار ضروري مي نمايد. در این زمينه مي توان به منابعي همچون ، متون مذهبي، عرف و اصول فني و علمي و استانداردهاي مربوطه استناد كرد، البته دين اسلام با انبوهي از توصيه هاي عملي در زمينه رعايت اصول اخلاقي و اجتماعي در بين ديگر اديان از جايگاه ممتازي برخوردار است. از این نظر مسلمانان داراي پشتوانه اي قوي هستندو این موضوع حتي دربرگيرنده هاي بسياري از توصيه ها و الزاماتي است كه تحت عنوان سرمايه گذاري اجتماعي مطرح شده است. از اقدامات جالب توجهي كه كشورما در سالهاي اخير انجام داده است، پيشنهاد براي اعطاي جايزه بين المللي اخلاق در علم ابن سينا است كه مورد استقبال جهاني قرار گرفت و از چند سال گذشته هر ساله به كساني اعطا مي شود كه در زمينه علمي شرايط لازم را احرازنمایند. (تدبيربهمن 83)
البته اهميت مسئوليت اجتماعي و اخلاقي مديران بر هيچ كس پوشيده نيست. امروزه كساني كه به هر نحودرگير كارهاي اقتصادي هستند به خوبي آگاه هستند كه اعمال مسئولانه و منصفانه واقدماتي كه موجب بهبودي كيفيت زندگي افراد ذينفع مجموعه مي شود منجر به توسعه اقتصادي يعني سود آوري براي هر دو طرف معامله خواهد شد، با استفاده از راهكارهاي لازم درزمينه مسئوليت اجتماعي شركت ها روش تأثيربركارمندان، مصرف كنندگان، ودر سطح بالاتر حتي جامعه ومحيطي را كه درآن مشغول فعاليت هستند را تغيير داده اند. شركت ها با افزايش روابط كاري واحترام به حقوق اساسي كارمندان مانند ايجاد موقعيت هاي يكسان براي آنها، عدم تبعيض ومدرنيزه كردن كارها سعي مي كنند تا كيفيت زندگي نيروي كار، خانواده وموقعيت زندگي آنها را بهبود بخشند. اكنون شركت ها به مزاياي كاركردن بر مبناي كيفيت كالاوخدمات با درنظر گرفتن سلامتي مصرف كنندگان پي برده اند ومي دانند كه ديگر ميزان سود دهي يا زيان دهي آنان مقياس ارزش آنها نيست. (Mallen baker, 2004)


اما چرا مديران سازمان ها بايد اصول اخلاقي را ياد گرفته وآن را بكارببرند از آن رو كه دراين حوزه اعمال غير قانوني يا سوال برانگيز مديران همچنين انگيزه هاي چنين رفتارهايي مورد بحث فراوان قرارمي گيرد. ديگر آنكه معضلات اخلاقي شامل مشكلات ومسائل اخلاقي مي شود كه مديران هر روزبا انواعي از آنها مواجه هستند مانند تعارض منافع، استفاده ناصحيح از منافع، نقض قرارداد ها، موافقتنامه ها .


توجه به مسائل اخلاقي مديران از آن رواهميت دارد كه مدير مي تواند ادعا نمايد كه ما اخلاقي هستيم چرا كه درچهارچوب قانون عمل مي نماييم ودرعين حال اعمالش غير اخلاقي باشد.( تدبير شماره 132)


تاريخچه
سابقه بحث رواج اخلاقي كار به حداقل 2000 سال پيش بر مي گرددزماني كه سيسرو (فيلسوف رومي در كتاب ‹‹مشاغل›› درباره این موضوع سخن گفت.(تدبیرشماره 132) وليكن در ارتباط با نگرش ها و نظريات مربوط به مسئوليت اجتماعي سازمان،سابقه چنداني وجود ندارد. در دهه آخر قرن نوزدهم، در زماني كه شركت هاي بزرگ و عظيم در حال شكل گيري بودند . صنايع بزرگ روزبه روزقوي تر مي شدند، توجه جامعه به مسئوليت اجتماعي سازمان ها بيشتر معطوف گرديد. در سال 1919 محققان رشته بازرگاني براي اولين بار هشدار دادند كه اگر بنگاه هاي اقتصادي در خصوص انجام مسئوليت اجتماعي خود احمال كاري كنند، جامعه بايستي به هر نحو ممكن اختيارات آنها را در خصوص فعاليت هاي اقتصادي شان سلب كنند و كنترل آنها را در دست گيرد، از اوايل دهه 1920 ساير محققان مديريت در نوشته هاي خود به مسئوليت اجتماعي بنگاه هاي اقتصادي تأكيد كرده اند.


سرمايه گذاران مذهبي از سال 1926 در ايالات متحده آمريكا و از سال 1948 دربريتانيا به ارائه چهارچوب هاي اخلاقي براي سرمايه گذاري و فعاليت در عرصه كسب و كار پرداخته اند. در اواخر دهه 1960 در بريتانيا، سرمايه گذاري اخلاقي وارد مرحله اي جدي شد وگردهمايي های زیادی به كنكاش در زمينه گسترش این امر به تكاپو افتادند، چنين پديده اي در حدود سال 1970 درايالات متحده آمريكا اتفاق افتاد و اولين سرمايه گذاري، سرمايه گذاري پاكس (PAX) بود، كه در سال 1971 تأسيس شد.


در سال 1988 دربريتانيا براي سرمايه گذاري در زمينه ابزارهاي الكترونيكي قابل استفاده در جنگ ها مباحثي مطرح شد به طوري كه نتيجه آن در سال هاي بعد و به ويژه در سال 1997 كميته مركزي سرمايه گذاري متعلق به كليسا اصولی را براي سرمايه گذاري وضع كرد. بر اساس این اصول، تنها سرمايه گذاري در آن دسته از شركت هاي سازنده وسائل دفاعي، اخلاقي محسوب مي شود كه نيازهاي وزارت دفاع را تأمين كنند و از فروش آن به گروه ها و كشورهاي متخاصم دوري جويند .
البته اخيراً اخلاق كار بيشتر مورد توجه قرار گرفته است و دليل آن هم جنبش مسئوليت اجتماعي است كه در دهه 1960 آغاز شد . (تدبير، ارديبهشت 83 ) و (خرداد 83)


مفهوم اخلاق و مسئوليت اجتماعي
با توجه به ديدگاه هاي مختلفي كه درباره نهاد يا عامل پاسخ شونده از شركت وجود دارد. تعاريف متفاوتي از مسئوليت پذيري شركت ها شده است. گروهي مسئوليت اجتماعي را پاسخگو بودن يك شركت به افراد ذينفع آن شركت در برابر كارها و تصميمات صورت گرفته توسط آن شركت مي دانند . منظور از افراد ذينفع كساني هستند كه چه در سطح محلي چه در سطح بين المللي از فعاليت هاي شركت تأثير پذيرند.(Mallen baker , 2004 )
كلاركسون استدلال مي كند كه بهتر است از مدلها و روش شناسي هاي بي فايده مرتبط با موضع مسئوليت اجتماعي شركت ها دست برداشته و به سمت چهارچوب ذينفعان متمايل شويم. چهارچوبي كه در آن توليد سود شركت ها به منظور ايجاد ثروت براي ذينفعان است. این چهارچوب از مسائل مبهم جلوگيري مي كند و اجازه مي دهد كه در تحقيق علمي، مقالات قابل ارزيابي باشند. (اميدوار، عليرضا، 1383)


نظريه ذينفعان از این استدلال استفاده مي كند كه علاوه بر كساني كه در شركت سهم مالكانه دارند، بسياري از افراد گروه هاي ديگري نيز در آن شركت علائقي دارند و رفتار شركت و نحوه راهبري آن، بر علائق ايشان اثر مي گذارد و بنابراين بايستي حقوق و علائق این طيف گسترده از ذينفعان، در سياست هاو رفتارها شركت ديده شود.در طيف گروه هاي ذينفع مي توان این گروهها را مشاهده كرد :


مالكان، سهامداران مديران، كاركنان مشتريان، مصرف كنندگان تأمين كنندگان توزيع كنندگان دستگاه هاي ناظر بر حسن اجراي قوانين, سازمان هاي پاسدار محيط زيست، مردم محل، فعاليت بنگاه، دولت، رقبا، بانك ها و مؤسسات مالي، رسانه ها و جامعه علمي. (Robert 2004 Willson)
گريفين و بارني مسئوليت اجتماعي را چنين تعريف مي كنند ‹‹مسئوليت اجتماعي، مجموعه وظايف و تعهداتي است كه سازمان بايستي در جهت حفظ و مراقبت و كمك به جامعه اي كه در آن فعاليت مي كند انجام دهد. (تدبيرارديبهشت 83)


كيث ديويس معتقد است كه ‹‹مسئوليت اجتماعي يعني نوعي احساس تعهد به وسيله مديران سازمان هاي تجاري بخش خصوصي كه آن گونه تصميم گيري نمايند كه در كنار كسب سود براي مؤسسه، سطح رفاه كل جامعه نيز بهبود يابد. (تدبيرارديبهشت 83)


گروهي معتقدند كه چون جامعه براي موسسات بازرگاني كه درآن فعاليت مي كنند فرصت هاي مختلفي را ايجاد كرده است كه آنها به كسب سودبپردارند، درعوض ، سازمان هاي مذكور بايد معتهد باشند كه نيازها وخواسته هاي جامعه را برآورده كنند این تعهد را مسئوليت اجتماعي مي نامند. (تدبيرارديبهشت 83)
مشاور تجارت جهاني درامور توسعه پايدار درگزارش خود به نام‹‹ ايجاد حس خوب كاري وشغلي›› نوشته لرد هولم وريچاردواتس از این تعريف استفاده كرده اند،‹‹ مسئوليت پذيري اجتماعي شركت ها عبارتند از تعهد مستمر مشاغل به داشتن رفتار اخلاقي مشاركت درتوسعه اقتصادي ودرهمان حال بهبود كيفيت زندگي نيروي كاروخانواده يشان درسطح وسيعتر، بهبود جامعه واجتماع››


اما از مسئوليت اجتماعي درجوامع وفرهنگ هاي گوناگون تعاريف متفاوتي شده است كه ما درنمونه آن را مي آوريم.
درفيليپين مسئوليت اجتماعي شركت ها این گونه تعريف شده است: ‹‹مسئوليت اجتماعي شركت ها عبارت است از آنچه كه مشاغل به جامعه پس مي دهند.››


در غنا از مسئوليت اجتماعي این طور اسنتباط مي شود، ‹‹ ظرفيت سازي براي امرار معاش پايدار آن به تفاوت هاي فرهنگي احترام مي گذارد و فرصت هاي شغلي را در ايجاد مهارت در كارمندان , اجتماع و دولت پيدا مي كنند.››
به طور سنتي در آمريكا بيش از همه بر حسب مدل بشر دوستانه آن تعريف شده است: ‹‹از شركت هاي سودآور انتظار مي رود كه وظيفه شان را در مورد پرداخت ماليات بخوبي انجام دهند. پس آنان بخش معيني از سودشان را براي امور خيريه مي بخشند. براي يك شركت خيلي بد است از آنچه كه مي بخشد، منفعت كسب نمايد.››


اما مدل اروپایی بیشتر برتجارت محض به طریقه ای که دربرابراجتماع مسئول باشد تأکید می کند وبه نظر می رسد قابل قبول ترباشد .
اما آنچه مهم است این است که همچون سایرفرایند های مبتنی برفعالیت های جمعی واجتماعی بشری , هیچ چیز نمی تواند برای همه مناسب باشد , درکشورهای مختلف , ارزش ها واولویت های متفاوتی وجود خواهندداشت که چگونگی عمل به مسئو لیت پذیری راشکل خواهند داد .
Mallen baker),2004)


رابطه اخلاق و مسئوليت اجتماعي مديران
مدير يك سازمان زماني مي تواند به مسئوليت اجتماعي خود عمل نمايدکه سازمان وي در اهداف اقتصادي و مسئوليت هاي قانوني سازمانی خود موفق باشد و اگر غير از این باشد مسلماً مدير نمي تواند به مسئوليت اجتماعي خود عمل نمايد. حال با ورود مسئوليت اجتماعي يك چهارچوب اخلاقي به آن اضافه مي شود كه بر اساس آن مديران به فعاليتهايي اقدام مي كنند كه وضع جامعه را بهتر كرده، از انجام كارهايي كه باعث بدتر شدن و ضيت جامعه مي گردند پرهيز مي كنند. مسئوليت اجتماعي جنبه هاي عملي، مديريت اخلاقيات، محيط كار، نكات تدوين كدهاي اخلاق و رفتار، روزامدكردن خط مشي ها و رويه ها،راهكارهاي حل معضلات اخلاقي وغيره را پوشش مي دهد.


در این خصوص ‹‹اندرسن›› در كتاب خود چنين مي نويسد: ‹‹هردو اصطلاح اخلاق مديريت و مسئوليت اجتماعي در رابطه با رعايت ارزش ها و اصول اخلاقي جامعه و تأمين هدف هاي سازمان از سوي مديران هستند. با این تفاوت كه مسئوليت اجتماعي درارتباط با مسائل كلان سازمان و اخلاق در ارتباط با رفتار فردي مديران و كاركنان است. (تدبير، ارديبهشت 83)


اما اخلاقيات را نمي توان به صورت مستقيم مديريت كرد، بلكه بايد به طور غير مستقيم بوده، مثلاً رفتار مدير سازمان يا رهبر فعلي سازمان بر كاركنان و محيط كار به شدت تأثير مي گذارد و حتي هدايت كننده رفتار آنهاست،اولويت هاي استراتژيك مانند حداكثر كردن سود افزايش سهم بازار، كاهش هزينه ها و ... خود تأثير زيادي در اخلاق كاركنان دارد، حال بايد توجه داشت قوانين و مقررات مستقيماً بررفتارها در جهت اخلاقي تر شدن به گونه اي كه ضررو زيان ناشي از رفتارهاي بد اجتماع به حداقل برسد، مؤثر است. (تدبير، شماره 132)


ديدگاه هاي گوناگون نسبت به اخلاق مديريت
اخلاق مديريتي رفتاري است كه نه تنها طبق قانون، بلكه متناسب با ضوابط اخلاقي معمول در كل اجتماع باشد. این كه انتخاب هاي فردي بايستي پيرو كدام ضوابط اخلاقي باشند، موضوع مورد بحثي است، در طول سالها فيلسوفاني چون استوارت ميل، جان لاك، توماس جفرسون، چهار طريق فكرد كردن درباره اخلاق را مشخص كردند كه عبارتند از :


الف- نگرش سودمندي: رفتار اخلاقي آن است كه بيشترين خير را به حداكثر مردم برسانند
ب- نگرش فردي: : رفتار اخلاقي آن است كه براي منافع شخصي دربلند مدت بهترين باشد.


ج- نگرش مبتني برحقوق اخلاقي: : رفتار اخلاقي آن است كه به حقوق اساسي مشترك كليه انسان ها احترام بگذارد.
د- نگرش مبتني بر عدالت( عادلانه): رفتار اخلاقي آن است كه منصفانه وبي طرفانه دربرخورد با تمامي مردم باشد.( عبدالاحد شیخ ,1383)
آقايان تورج مجيبي ومحسن محمديان ساوري ، درخصوص اصول اخلاقي قابل قبول به سه ديدگاه از لحاظ حرفه اي اشاره كرده اند كه شامل:
1- ديدگاه ابزاري DEONTOLOGICAL
2- عدالت ، ارزش TELEOLOGICAL


3- تقوا يا اخلاق ناب VIRTUE، مي دانند. (تدبير خرداد 83)
درمقاله دیگر چند ديدگاه را براي تحليل موضوعات اخلاقي ورفتاري در سازمانها بررسي مي شود.
1- سطوح تحليل 2- مدل هاي اداراكي


در بخش نخست مديراني كه با موضوعات اخلاقي روبه رو هستند بايد بتوانند این معماها را حل كنند كه درسه سطح مطرح مي شود. سطح سيستمي كه شامل ارتباطات محيطي با مسئوليت اخلاقي است، همچنين سطح سازماني بايد مورد ملاحظه قرار گيرد. يك سازمان به طور داخلي با كاركنان و سرمايه گذاران در ارتباط است و بايد حوزه هاي خارجي را هم در نظر داشته باشد. سطح سوم رفتار فردي است كه امري مشهود در اخلاق مديريتي مي داند.


دومين موضوع ضروري در هنگام حل معماهاي اخلاقي ، عبارتست از تنظيم مدل هاي ادراكي از استدلال اخلاق، این موضوع خود سه ديدگاه پايه اي را خلق مي كند : اولين مدل استدلال اخلاقي می تواند به نام منفهت طلبی نامیده شود که بامنافع و مضرات بالقوه هرعمل سروکاردارد .طبق این مدل ,هرعمل که منافع را حداکثر وزیانهارا حداقل نماید ,به عنوان عمل اخلاقی شمرده میشود. مدل دیگر ازاستدلال اخلاقی عبارتست از مدل كانتي (KANT) يا مدل حقوق اساسي، این مدل حكم مي كند كه تمام مردم داراي حقوقي بنيادي هستند كه بايد مورد رعايت و احترام قرار گيرند، بنابراين عملي از نظر اخلاقي صحيح است كه حقوق همه افراد را در يك وضعيت خاص، تا حداقل ممكن نقض نمايد.


آخرين مدل مي تواند به عنوان ديدگاه ‹‹دلبستگي شخصي روشن بينانه›› ناميده شود كه تركيبي از هر دو مدل قبلي است، در اينجا يك عمل در صورتي از نظر اخلاقي صحيح است كه منافع افراد مربوط را زياد كند، بدون اينكه حقوق ديگران را نقض كند يا باعث زياني بين المللي گردد.
(D.r Elfners- ,2004)


به نظر آقاي Menzel آنچه خيلي اهميت دارد این است كه بدانيم افراد در عين حال كه يك عامل اخلاقي هستند و مسئول عملكردهاي خودشان مي باشند، تابعي كم و بيش پيچيده از شرايط دنيا، اجتماع و سازمان هستند. در ادامه این چند سؤال را مطرح مي نماييم.


- براي مديران دولتي كه مي خواهند این جريان مشكلات را كنترل كنند چه پيامدهايي وجود دارد؟ مهمترين دليل این كار براي مديران آن است كه آنها مطابق با اخلاق سازماني فكر كرده و كاركنند، مديران بايستي هر روزه از خود بپرسند كه من چگونه مي توانم شرايط اخلاقي را در مؤسسه ام برقرار كنم؟.البته استفاده از يك نمونه براي شروع خوب است اما به سختي كفايت مي كند، نقطه شروع ديگر استخدام افراد درستكار است.


- اما يك نفر چگونه مي تواند يك محيط اخلاقي خوب و قوي را ايجاد كند؟ و شما از كجا مي دانيد كه انجام آن با موفقيت همراه باشد؟
احتمالاً پاسخ دادن به پرسش دوم راحت تر از پرسش اول باشد . يك محيط اخلاقی قوي محيطي است كه داراي سطح بالايي از احترام، اعتماد و ارتباط بين اعضاي سازمان باشد. همچنين در این محيط شفافيت، عدالت، همدردي، و مراقبت وجود دارد، بدون اينكه نيازي به گفتن باشد بايستي این صفات از محيط كاري به كل جامعه منتقل شود.


- چگونه مديران مي توانند يك محيط اخلاقي را در سازمان خود ايجاد كنند؟ برخي راه حل ها هنوز هم وجود دارند (مانند صحبت كردن) اما براي ايجاد و حفظ يك سازمان اخلاقي شرايط بيشتري لازم است. حداقل مديران بايستي راهي را براي القا نمودن بينش اخلاقي در سازمان و در روابط سازمان با ساير سازمان هاي خصوصي ودولتي پيدا نماييد. همراه با ساير موارد، مراحل بايستي انجام شود تا در طي آنها يك سري كدهاي اخلاقي يا عبارات ارزشمند طراحي و بكارگرفته شوند، آموزش هاي اخلاقی انجام گیرد يك نظام دادرسي اخلاقي تهيه شود يا عناصر اخلاقي براي ارزيابي كارايي سالانه به معيارهاي ارزيابي اضافه گردد انجام جداگانه يا زمان این كارها به ما در ايجاد این ديدگاه كه ‹‹اخلاقيات چيزي از توسعه سازمان است›› كمك مي كند. (زاجاك 1997) در پايان، آقاي Menzal نتيجه مي گيرد كه چالش هاي پيش روي مديران دولتي (انتخاب شده يا نشده) واقعي و بسيار پيچيده تر از آنچه بوده اند هستند و ناتواني در برخورد با آنها فقط باعث افزايش نارضايتي و عدم اطمينان عمومي را به دولت فراهم مي كند. (Menzal ,2004)

 


عوامل محيطي تأثيرگذار بر مسئوليت اجتماعي و اخلاقي مديران
آقای Mallen bakerدرمقاله خود تحت عنوان مقدمه ای برمسئولیت پذیری شرکت ها عوامل محیطی تأثیرگذاربرشرکت هارا مواردذیل می داند که درباره هریک تعاریف مختصری ارائه می گردد.
محيط زيست
مسئوليت اجتماعي شركت ها در قبال محيط زيست منوط به مديريت کردن تصميم گيري هايي است كه ميزان تأثيرات منفي و هزينه هاي فرآيندهاي توليد را به حداقل برساند. واضح است كه محيط زيست كنوني ما در حال صدمه ديدن است. لايه ازن در حال نازك شدن است، درياچه ها و رودخانه از نتايج باران هاي اسيدي زيان مي بينند نيز افزايش غلظت گازهاي گرم كننده زمين ، احتمالاً باعث تبخير آب و هواي جهان ما خواهد شد.صنعت مي تواند تأثيرات منفي خود را بر محيط زيست به وسيله روش هايي همانند معرفي سيستم هاي مديريتي محيط زيست، كاهش ضايعات به سوي محيط زيست با استفاده از منابع به روش هاي قابل قبول تر ، كاهش دهد.
اجتماع
سرمايه گذاري اجتماعي اغلب قابل رؤيت ترين وجه برنامه هاي مسئوليت پذيري اجتماعي شركت ها مي باشد. این سرمايه گذاري در شكل هایی مانند امور خيريه، مهارت و اوقات كاركنان و پرداخت هاي اضافه، ظاهر مي شود. بسياري از شركت ها هم اكنون در حال شراكت با انجمن ها و سازمان هاي داوطلب در جوامع محل فعاليت این سازمانها هستند، تا از این طريق بتوانند منافع شركت را به حداكثر برسانند و هم به اهداف اقتصادي خود برسندو نياز آن جوامع را بر طرف سازند. اصولاً تمام مشاغل صرف نظر از بزرگ يا كوچك بودن آنها، داراي قدرت يا نفوذي بر اجتماع و روابط خود با مشتريان تأمين گنندگان وكاركنان خويش هستند. این قدرت در روش هاي جذب و آموزش كاركنان و خريد و ارتقاء كالاها و خدمات ظاهر مي شود. با استفاده صحيح از این قدرت، يك شركت مي تواند منافع عظيمي را به جامعه خود برساند كه در حقيقت خود نيز از آن سود خواهد برد.
اخلاق
قواعد اخلاقي منعكس كننده ارزش هاي حاكم بر شركت هستند كه در زمينه ارزش هاي ذينفعان و جامعه اي كه آن شركت درآن فعاليت مي كند، تعيين مي گردند. اخلاق چيزي بيش از ‹‹خوب بودن به خاطر خود آن›› است، هرشركت خود از افرادي تشكيل شده است كه خدمت رساني به ساير افراد ديگر را بر عهده دارد و اخلاق جزء كليدي در ايجاد روابط انساني است. با بنا نهادن ارزش ها و قواعد واضح كاري، هر تصميمي كه در داخل شركت گرفته شود مي تواند در راستاي اهداف استراتژيك آن باشد. در واقع منفعت بخشي يك شغل فقط در كسب پول در كوتاه مدت نيست بلكه در ايجاد روابط مناسب با جامعه واطمينان يافتن ازسودبخشي بلند مدت است.
حقوق بشر
يك جامعه متمدن، حقوق هر فرد را برآزادي و امنيت شخصي به رسميت شناخته و بايد مطابق با منشور بين المللي حقوق بشر از كرامت وجود انساني حمايت نمايد. این حقوق بايد توسط افراد و سازمانهاي جامعه و مديران آنها صرفنظر از زمينه سياسي و فرهنگي مورد رعايت و احترام قرار گيرد.

بازار
بازار نقطه طلاقي بين مشاغل و جامعه است تأثير يك شركت بر جامعه از تأثير چگونگي توليد و خريد و فروش آن شركت ناشي مي شود. بايد دانست چه مقدار زيان يا ارزش توسط محصولات و خدمات آن بوجود مي آيد. مشاغل به طرق مختلف مي توانند پاسخگو باشند. مهمترين اينها تشخيص دادن فرصت هاوتهديدها است كه از منفعت يا بالعكس از تجارت يا خدمات شركت ناشي مي شود و نيز مشاهده كردن استانداردهاي رفتاري در چيزهايي مانند تبليغات، خريد و فروش است.


نگرش و ارزش ها
شركت ها پيشينه مردم هستند كه هركدام داراي يك شخصيت منحصر به فرد هستند. درست شبیه مردم مي توانند تشخيص دهند كه به چه طريقي ارتباط برقرار كنند و چه طور رفتار كنند بنابراين يك شركت بايد ذات خاص خود را به جهان اطراف منعكس نمايد، اهداف روشن و ارزش هاي ماندني كيفيت هايي هستند كه يک شخصيت و ذات قوي را تعريف مي كنند.بسياري از مديران مشاغل و شركت ها اعتقاد دارند كه شما نمي توانيد يك سازمان را رهبري كنيد مگر آنكه اهداف و ارزش هاي آن سازمان را به روشي جذاب، بيان و تشريح كنيد.


نيروي كار
تأثير مشاغل بر محيط كار يعني تشخيص منافع شركت و تأثير وسيع تر اجتماعي سياست هاي خوب استخدام، این امر نه تنها محدوده هاي استخدام وآموزش سنتي را مي پوشاند بلكه نگراني ها و فرصت هاي مواردي همانند دگرگوني و فرصت هاي برابر را هم پوشش مي دهد. يكي از بزرگترين تأثيراتي كه شركت بر جامعه دارد، تأثير آن از طريق استخدام است. آرمان سازمانها، بهبود شرايط و كاميابي اقتصادي , استانداردهاي زندگي است. و این يعني ايجاد شغل هايي كه به خوبي به دست مي آيند و لذت بردن از شرايط و امكانات استخدام.


افراد معلول
كليه افراد اعم از زنان، كارگران، سفيد پوستان و نژادهاي گوناگون بايد همگي قارد به حداكثر رساندن مشاركت خود در كار باشند. در همان حال، نيروي كاري مي تواند فاصله بين محيط كار و بازار را پر كند و بازارهاي جديد بگشايد. شركت هايي كه آئينه بازارشان هستند مي توانند تصوير خود را در اذهان بهبود بخشند و علامتي مثبت به ذينفعان و سرمايه گذاران بالقوه خود بفرستند. (Mallen baker 2004)

مكاتب فكري
1- مكتب كلاسيك
این ديدگاه كه توسط فريدمن توضيح داده شده است معتقدند كه شركت ها و مشاغل صرفاً يك ساختار خالي و تهي هستند كه تنها براي يك هدف طراحي شده اند. پول درآوردن براي صاحبان خود(فريدمن 1970،لانتوس 2002)
ديدگاه كلاسیک درباره ارتباط شركت با جامعه مدعي است كه هر دو نهاد در حالتي بهترين خدمت رساني را دارند كه با هم در مسائل مالي تعامل نداشته باشند. این ديدگاه به بهترين شكل توسط فريدمن خلاصه شده است كه معتقد بود عملكرد موفقيت آميز جامعه بستگي به تخصصي شدن عملكرد و تأثیر هر يك از مؤسسات ياسيستم هاي آن دارد.


در نگاه این اقتصاددانان، يك شركت نه ظرفيت اتخاذ تصميمات مرتبط با موارد اجتماعي را دارد و نه مهارت و تخصص كافي براي سرو كار داشتن با آنها را داراست (فريدمن 1970،Jenning 2003). نقطه نهايي (اوج) نتيجه ديدگاه كلاسیک بر مسئوليت اجتماعي شركت ها است كه مسئوليت اجتماعي شركت ها يك سوسياليزم است در لباس مبدل، يا صرفاً يك شوخي عمومي است وبه عنوان يك موسسه و يا تئوري وجود خارجي ندارد. (Jeoffry oyster,2004)


علاوه بر این فريدمن توضيح مي دهد كه بسياري از ايده هاي يك مدير اجرايي شركت كه به عنوان نماينده صاحبان شركت عمل مي كند، در ارتباط با مسئوليت اجتماعي نشان مي دهد كه مدير به طور غير اخلاقي عمل مي كند و با بسط بيشتر مي توان گفت به طور غير مسئولانه عمل مي كند. او در حقيقت پول سهامداران را به روشي كه خود مناسب مي بيند خرج مي كند در حالي كه ممكن است این كار متفاوت و حتي مخالف اهداف اوليه صاحبان شركت از كسب

پول از طريق تجارت باشد. در این حالت مدير از يك طرف در حال تحميل ماليات ها است و از طرف ديگر در حال تصميم گيري است كه افزايش ماليات چگونه بايد صرف شود و از طرف ديگر او در همان حال قانون گذار، مدير اجرايي و يا قاضي است، او تصميم مي گيرد كه از چه كسي بايد ماليات گرفته و چگونه مصرف شود. (Jenning , 2002)


براي فريدمن تجارت (شركت) و جامعه جدا از هم هستند و جهت مسئوليت پذيري اجتماعي شركت ها، در سطح سهامداران متوقف مي شود ‹‹فقط يك مسئوليت اجتماعي براي شركت ها وجود دارد : استفاده از منابع خود و افزايش فعاليت هاو منافع طبق قواعد بازي يعني رقابت آزاد بدون حيله و كلاهبرداري و تقلب››. ( Jennings 2002 )


هم اكنون این گفته مشهور فريدمن پايه ديدگاه كلاسيك درباره مسئوليت پذيري اجتماعي شركت هاست.
دراكر (Drucker, 1973) بار مسئوليت پذيري را نه فقط متوجه شركت ها و نه حتي تك به تك مديران مي داند همچون فريدمن بلكه آن را متوجه گروه رهبري مشاغل مي داند.


او در تكميل گفته هاي فريدمن درباره قواعد بازي معتقد است كه روشي باید مهيا شود كه با آن افراد حرفه اي يامديران مشاغل آنگونه عمل كنند. او مي گويد : ‹‹اولين مسئوليت يك فرد حرفه اي در 2500 سال پيش در سوگندنامه بقراط آمده است: هرگز دانسته، زيان وارد مكن. (Jenning 2002)
بنابراين يك مديرشركت درحالي در برابر اجتماع مسئوليت پذير است كه بطریقی عمل نمايد كه به ديگران زياني وارد نشود.
درفهم ديدگاه كلاسيك ارتباط شركت ها با جامعه و نتايج آن كه مربوط به مناسب بودن مسئوليت پذيري اجتماعي شركت هاست، تأكيد اصلي بايد بر اهميت سهامداران باشد. فريدمن مي گويد تنها مسئوليت شركت ها، فقط افزايش ارزش سهامداران مي باشد. دراكر (1973) هم روش انجام و اجراي قواعد بازي را طبق فلسفه سوگند نامه بقراط( هرگز دانسته زياد وارد مكن)، مي داند.


لانتوس (2001) هم این ديدگاه ها را براي قرن جديد این طور بيان مي كند كه: اگر يك شركت بخواهد در فعاليت هاي توأم با مسئوليت پذيري اجتماعي داخل شود بايد تا وقتي اينگونه عمل كند كه ارزش سهام سهامداران تقويت شود و زياد گردد. براي معتقدان به ديدگاه كلاسيك جامعه، ميدان عمل شركت ها و مشاغل است اما نبايد در صحنه تصميم گيري مديران سنگيني كند اين ديدگاه توسط ديدگاه نئوكلاسيك مورد مخالفت قرار گرفته است كه مي گويد : شركت ها بايد درخدمت نيازها، تقاضاها وخواسته هاي جامعه باشند. ( 2004 Jeoffry oster )
2- مكتب نئوكلاسيك


ديدگاه نئوكلاسيك ارتباط بين جامعه وشركت ها ومشاغل را براساس همزيستي تعريف مي كند . بسياري از تئوریسين هاي این ديدگاه معتقدند كه تا وقتي كه كاپيتاليزيم (سرمايه داري) بر سيستم كاري حاكم باشد قواعد بازي فريدمن تغييريافته اند.(Jackson and Nelson , 2004)
پيروان نئوكلاسيك معتقدند كه يك قرارداد اجتماعي بين شركت وجامعه وجود دارد واين قرارداد بيش از پول سازي خواستار است وشركت ها را به داشتن انگيزه غيرمنفعت طلبي (قبل ازمنافع) وسرمايه گذاري دراجتماعي كه شركت درآن كارمي كند فرامي خواند.(Moir,2001; Key and popking 1998 ) .مرسر(Merser ,2004 ) به قانون آهنين مسئوليت پذيري اشاره مي كند كه طبق آن قدرت يك نهاد ودراين مورد يك شركت ، بطور مستقيم با ميزان مسئوليت پذيري آن دربرابرآنچه كه شركت به آن پاسخگوست ، متناسب است.( 2004 Jeoffry oster )


ويلسون(willson , 2000 )، نياز روز افزون به مسئوليت پذيري را به عنوان محصول جانبي فرصت هاي روز افزون دريك بازار آزاد جهاني توصيف مي كند. پيروان نئوكلاسيك معتقدند كه ارتباط يك شركت ياتجارت باجامعه به مقدار كمتري درباره منفعت رساني به جامعه ولي به مقداربيشتري درباره افزايش حس نيكوكاري اجتماعي است. شركت ها به عنوان موسسات اجتماعي بايد به اندازه اي كه از مردم انتظار مي رود وحتي بيشتر ازمردم، درحال سرمايه گذاري در جامعه باشند چراكه امكانات و منابع و دارايي و ماندگاري شان بيشتر است .(Zairi and Peters , 2002) این ديدگاه كاملاً مخالف ديدگاه كلاسيك است كه ديدگاه قديمي سرمايه داري را دارا است مبني بر اينكه شركت ها فقط در برابر سهامداران و صاحبان خود مسئول هستند. 2004 Jeoffry oster) )
3- مكتب تئوري ذينفعان


بين دو تئوري حداكثري فوق، تئوري ديگري هم هست كه به دنبال يافتن مشتركات بين ديدگاه هاي كلاسيك و نئوكلاسيك است. تئوري ذينفعان (stakehol der theory)، تغييرات حقايق محيط فرهنگي و اجتماعي را در كنار يادآوري اهداف شركت يعني بقا و پولسازي گوشزد مي كند.
این ديدگاه مسئوليت اجتماعي شركت ها را برطبق ( خواستن دلخواه روشن بينانه) این طور در نظر مي گيرد كه منفعت رساني به جامعه يكي از بهترين خواسته هاي شركت ها است. این ديدگاه در پي يافتن راه حلي براي مسئله مسئوليت پذيري اجتماعي شركت هاست. تئوري ذينفعان، نيازهاي شركت به تفكر و عمل استراتژيك براي كسب منفعت را با فشارهاي روزافزون براي داشتن انگيزه فوق منفعت طلبي متوازن مي سازد.


تئوري ذينفعان فرض مي كند كه يك شركت از مجموعه ذينفعان تشكيل شده است و فقط يك پوسته خالي كه متعلق به سهامداران باشد نيست (merser, 2003). این در حقيقت مدلي از مسئوليت اجتماعي شركت هاست، با این حال فرض نمي كند كه مسئوليت پذيري اجتماعي ممكن است شركت ها را به عملکردي ضد بهترين خواسته هاي خود فراخواند (همانطور كه ديدگاه نئوكلاسيك فراخواند) ‹‹در مقابل، تحت مدل تئوري ذينفعان›› مهمترين مسئوليت مديران، بقاي دراز مدت (نه فقط حداكثر رساني سود) مي باشد كه بايداز طريق برآوردن خواسته هاي مجموعه ذينفعان بدست آيد. (Williams, 2002).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید