بخشی از مقاله

اکسپرسیونیسم در نقاشی

فهرست
مقدمه 3
حالت نمایی 3
اکسپرسیونیسم 4
آلبوم آثار ارنست آدویچ 11
آلبوم آثار ادوارد مونش 15
آلبوم آثار ویسلی کاندیسکی 22
آلبوم آثار هنری ماتیسه 26


نقاشان 30
کورو 30
کارل اپل 30
پابلو پیکاسو 31
ولادیمیر تاتلین 32
آلبرتو جاکومتی 32
سالوادور دالی 33
پل سزان 34
واسیلی کاندینسکی 35


پل گوگن 35
پل سزان 36
آنتونی کارو 37
پل کله 38
هانری ماتیس 38
هنری مور 39
پیت موندریان 40
کلود مونه 41
امیل نولده 42
ونسان ونگوگ 42
ریچارد همیلتون 43


مقدمه
(حالت نمایی):
اکسپرسیونیسم، اصطلاحی که عمدتا در هنر های تجسمی به کار می رود، عبارت از بهره گیری از کژنمایی و مبالغه برای ابراز و متجلی ساختن عواطف درونی هنرمند است. این اصطلاح، در دلالت عام و گسترده اش، می تواند به هر نوع آفرینش هنری اطلاق گردد که بیشتر بر نمایاندن احساس درونی و ذهنی تاکید ورزد تا مشاهده ی عینی و بیرونی. اکسپرسیونیسم به یک تعبیر، تحریف و اغراق آمیز کردن پیکر انسان به منظور بیان احساسات و عواطف شدید است.


اکسپرسیونیسم در عکاسی پیشینه ای طولانی دارد، مبنای بنیادین آن ارج نهادن به فردیت هنرمند و توانایی حیات درونی او است. که به گونه ای جاندار بیان بصری یافته است.اکسپرسیونیستها بر این باورند که پایه ی آفرینش هنری تجربه ی پرشور هنرمند است و بینندگان باید اثر هنری را بر اساس شدت احساساتی که در وجودشان بر می انگیزد ارزیابی کنند. تاکید آنان بیشتر بر هنرمند است تا بر جهان، و از نظر اکسپرسیونیستها ، شور و شدت بیان از صحت بازنمایی حیاتیتز و اساسی تر است.


عبارت اکسپرسیونیسم در متون مربوط به نقاشی و زیبا شناسی بیش از ادبیات عکاسی رواج دارد. بنا بر این « تصویر گرایی» در عکاسی رایج تر است. و جنبش تصویر گرایی در عکاسی در چارچوب معیار های اکسپرسیونیستی می گنجد. تصویر گرایان عکاسی را هنر قلمداد می کردند و با جهد و تلاشی سخت می کوشیدند مرتبه اش را به پای نقاشی برسانند. تصاویر تصویر گرایانه غالبا با استفاده از عدسی ملایم کننده ، کاغذ بافت دار ، دست کاری با قلم مو، روایت های تمثیلی

، لباس های مخصوص و ابزار و ادوات کمکی پدید می آمدند، و بعضی اوقات هم با چندین نگاتیو کولاژهایی تصویری به وجود می آوردند. بسیاری از تصویر گران مشخصا از نقاشیهای ترنر، ویستلر، دگا و مونه متاثر شده بودند. تصویر گرایی در اواسط دهه ی 1920 روی به انحطاط گذاشت و زیبایی شناسی « مستقیم» به میزان گسترده جایگزینش شد و آ« را تحت الشعاع خویش قرار داد، لیکن توجه نسبت به زیباشناسی و تصویر گرایانه («عکاسی دستکاری شده») بار دیگر در دهه ی 1970 ظاهر شد، و این سنت امروز هم پرتوان و سر زنده ادامه حیات می دهد.


*اکسپرسیونیسم
در شیوه های که تا کنون به آنها اشاره کرده ایم معمولاً چگونگی ترکیب رنگ تنظیم اشکال ، تناسب سطوح ، خطوط و به طور کلی جنبه های عینی و ظاهری آثار هنری رامورد توجه قرار دادهایم. در امپرسیونیسم رنگ و نور ،در نئوامپرسینیسم فرم ورنگ ، درفوویسم رنگ در کوبیسم شکلهای هندسی و تناسب آنها نقش اول را در تابلو نقاشی بازی می کنند. در همگی این شیوه ها ضبط و ثبت جلوه ها و نمودهای آنی مناظر ، ونمای ظاهری اشکال و جنبه صوری موضوعات نقاشی مورد نظر است ، که از بعضی نظرها تا حدودی با هنر یونان وروم باستان و برخی از نقاشی های دوره رونسانس مطابقت دارد در مقابل ، شیوه دیگری قرار دارد که تکیه اش بر مضامین اجتماعی و قدرت عاطفی و بیان احساسات شور انگیز است . این شیوه (( اکسپرسیونیسم )) یا حالت گراییی نامیده میشود که از غمها و مصیبتهای انسانی ، خصوصاً در دورانهای بحرانی تاریخی و سیاسی


حکایت می کند . هنر مندان بکمک این شیوه ، عواطف و احساسات درونی خود را بهنمایش در می آورند.این شیوه متعلق به اوایل قرن بیستم است ، اما هنر مندانی چون ماتیاس گرانوالد آلمانی(1528-1475 م) ، پیتر بروگل هلندی (1525-1569 م) و فرانسسکو گویا اسپانیایی(1746-1828) نمونه هایی از هنرمندان پیشین هستند که به نوبه خود کوشیده اند تا باروش های منحصر به فرد ، مفاهیم اجتماعی را با بیانی نیرومند به معرض نمایش در آورند.از این نظر آثار آنها دارای جلوه های اکسپرسینیتی است .

در هنر گوتیگ نیز پیکره ها وبنا ها دارای خصوصیتی اکسپرسیونیستی بودند . برای شناختن کامل شیوه نقاشی اکسپرسیونیسم ، باید به سراغ نقاشیهای اروپای شمالی ومرکزی برویم ، زیرا این شیوهبیشتر با روحیه مردم اروپای شمالی سازگار گردیده است . برخی اکسبرسیونیسم راعکس العملی در برابر امپرسیونیسم و شیوه های جدید تر که تاکید بر فرم و رنگ دارند،قلمداد کرده اند.هنرمندان این شیوه با تکیه بر نیروی روانی خویش و عواطف و احساست فردی ، جهانی رابه تصویر در میآورند امپرسیونیسم از آن گریزان بودند.

از لحاظ تکنیک و شکل و فرم ظاهری به سختی ممکن برای اکسپرسیونیسم اصولی را مشخص کرد،تنها نکته ای که خصوصیت آن را مشخص رمی کند ،محتوا و پیامهایی است که در تابلوهای نقاشان اکسپرسیونیست وجود دراد . این شکل از هنر غالباً در مناطقی بوجود آمده که انسان به علت های مختلف دچار اضطراب و ناراحتیها و مصیبتهای گوناگون بوده است. به همین جهت در کشورهای اروپای شمالی بیش از هر جای دیگری ، این شیوه را می توان دید.در مناطق گرم استوایی ، آفریقا و کشورهایی که گرفتار محرومیتها و ستمهای اجتماعی ومبارزات سیاسی و مذهبی بودهاند، آثار هنری اکسپرسیونیستی به وفور مشاهده می شوددر همین مورد چنین میخوانیم :(... اکسپرسیونیسم زاییده موقعیتهای حساس روحی است .گوئی به هنگام بروز تحولات و انقلابهای سیاسی-اجتماعی و مذهبی تبلور می یابد

و برای مثال در آثار ال گرگو و یا در نقاشیهای فرانسسکو گویا در دوران جنگ و انقلاب که منجر به سقوط استبداد مطلقه گردید، اهمیت اکسپرسیونیسم در هنر مدرن بدان جهت است که در حقیقت بیانگر صفات انسان منزوی در جامعه امروزی است . از قرن بیستم به عنوان (( قرن اضطراب )) نام برده می شود، انسان امروزی محروم و درمانده ازهر نوع پشتیبانی جامعه ، افراد و ایمان و اعتقادات مذهبی است . و برای مقابله با تحولات و تغییرات بی سابقه ، منحصراً به قدرت و اطلاعات خویش متکی است، و میکوشد تا به نحوی اظهار وجود نماید ،

مانند آنچه که در آثار وان گوگ ، تحت عنوان اکسپرسیونیسم شناخته ایم . این جریانی است که هنرمند مدرن را وادار می کندتا به کمک آن ، خویشتن را از تنهایی ، ترس و اضطراب حاصل از انزوا برهاند)). جایگاه اصلی اکسپرسیونیسم آلمان بود ، اما در فرانسه نیز نقاشانی به این شیوه کار میکردند . در این میان از ونسان وان گوگ هلندی ، به عنوان مکتشف و پیشرو شیوه اکسپرسیونیسم نام برده می شود. نقاشی های او در ابتدا از لحاظ تنوع رنگ کم مایه ومعمولاً سیاه و سفید بود ، اما با مهاجرت وی و تاثیر پذیری او از نقاشان امپرسیونیست رنگهای شفاف و پر فروغ جای رنگهای قبلی را در آثارش گرفتند. از آن پس وی با قلمی بی تاب ، دیوانه وار رنگها را بر روی بوم نقاشی قرار می داد . وان گوگ در این مرحله تابلوهایی بوجود آورد که رنگ در آن حکومت می کرد و از این نظر در ردیف پیشگامان فوویسم ، قرار گرفت .

اما از لحاظ انتخاب مضامین و موضوعات نقاشی ،آثارش با همه نقاشان فرنسوی همزمانش متفاوت بود . موضوعات نقاشی او را اکثراً زحمتکشان و طبقاتمحروم جامعه تشکیل می دادند . آثار وی بیانگر زندگی و کار طاقت فرسای کارگران معادل زغال سنگ و نیز زندگی کشاورزان فقیر و تنگ دست محیط اطرافش می باشد .ژرژ روئو (1871-1958) که یکی از نقاشان فوویست به شمار می آید ، به علت خصوصیت آثارش، چه از نظر شکل و قالب و چه از نظر محتوا و مفاهیم ، - در زمره نقاشان اکسپرسیونیست قرار می گیرد .

اکثر آثار وی دارای مضامین مذهبی و اجتماعی بودند و هنر در دست او بصورت وسیلهای برای بیان عشق و علاقه اش نسبت به خدا و انسان قرار داشت.روئو در آغاز کار به مدت ده سال پنجره کلیساهای قرون وسطی را تعمیر و نقاشی می کرد . خصوصیت طراحی خشن و رنگ آمیزی شدید رنگین (ویترای) قرون وسطاییی واثرات ان ، روحیه او را سخت تحت تاثیر قرار داده بود، به نحوی که تا آخر عمر مذهبی و اجتماعی را ترک نکرد ، و در این زمینه آثاری گویا و پر محتوا بوجود آورد. از آثار معروف او تصاویری است که جهت کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو طراحی نمود . وی دراواخرعمر نقاشی شیشه های رنگین کلیساهای متعددی را به وجود آورد. نقاشیهای روئو


متشکل از خطوط سیاه وکلفت ، با رنگ های تابنده به شیوه رنگ آمیزی های نقاشان فوویست بود. او برای راحی صورتهای غمزده و هیکلهای رنج دیده ، از خطوط مبالغه آمیز و خشن استفاده می کرد ، بدین وسیله صحنه های غمناک زندگی مردم ، خصوصاً کارگران و محرومان را به نمایش در می آورد . در همان زمانی که ژرژ روئو نقاشیهای پر محتوای خود را می کشید ، نقاشان دیگر فانسه محو جلوه های ظاهری طبیعت و شیفته.


رنگهای خوشایند و ترکیب اشکال و احجام هندسی به شیوه کوبیسم و تجریدی خود بودند و ندرتاً به مضامین اجتماعی روی می اوردند. از جمله استثنائات می توانیم به اثر معروف پیکاسو به نام ((گرینا)) اشاره کنیم که از لحاظ شکل و ترکیب بندی بر اساس شیوه کوبیسم پایه ریزی شده ، ولی از نظر محتوا ، حاوی بیانی اکسپرسیونیستی است. یکی دیگر از معروفترین نقاشان اکسپرسیونیست ، ادوراد مونش نروژی (1836-1944م) است

که نقاشان آلمانی را تحت تاثیر قرار داد. خود او از نقاشان ((نبی)) و گوگن درسهایی گرفته، خصوصیات روحیش نیز همانند وان گوگ بود. وی به علت حوادث ناگواری که در زندگی اش رخ داد ، به صورت هنرمندی انزوا طلب و عصبی در آمد . در مورد زندگی او چنین نوشته شده است : ( ... دوران کودکی او با مرگ زود گذر مادر و رفتار مستبدانه پدر همراه بود . نوعی احساس عدم امنیت و تنزل خاطر در وی بوجود آورد.مونش همواره از مشاهده زنان محروم و مصیبت زده ، مرگ و نیروهای بنیان کن طبیعت در رنج بود ... آثار مونش دردسر و فضاحت بسیار وی به ارمغان آورد . طی سالیان دراز که او در آلمان به سر می برد ،

آثارش به جرم((آثار مضر)) توسط نازیها ضبط و مصادره گردید . وی در دوران اشغال نروژ توسط آلمانیها ، در انزوا بدرود حیات گفت)). ادوارد مونش اگر چه چند سالی در کنار امپرسیونیستهای فرانسوی زندگی کرده بود اما هیچ گاه مانند آنها شیفته نمای ظاهری موضوعات و جلوه های مجرد نور و رنگ نگردید. وی همراه با قلمی تند و سریع، و با صراحت تمام مضامین اجتماعی را مصور می ساخت .

در خلال سالهایی که او در آلمان به نقاشی مشغول بود گروهی را به نام ((پل)) تشکیل داد ، سپس نقاشان دیگری از جمله کاندینسکی مارکه ، ماک،پل کله و گروه دیگری تحت عنوان(( سوار آبی)) بوجود آوردند که همگی می کوشیدند تا از نقاشی نتایج روانشناسی بگیرند . هدف آفریده های آنها ، نشان دادن حالات درونی و رویدادهای روحی به وسیله معنی اشکال و رنگ ها بود .


یکی دیگر از نقاشان اکسپرسیونیست جیمز انسور بلژیکی (1860-1945) است که ابتدا به شیوه امپرسیونیستها کار می کرد . وی در ترکیب رنگها ظرافت و دقت فراوان داشت . او نیز همچون مونش هنرمندی گوشه گیر بود و برخی از آثارش نشانه هایی از اندیشه های (بوش) و(بروگل)را دارد . امیل نولد کیرشنر آلمانی و کوکوشکا اتریشی نیز در زمره بهترین نقاشان اکسپرسیونیت محسوب می شوند .کائیم سوتین (1894-1943م )نقاش روسی الاصل مقیم فرانسه ، در حالت انزوا و مخفی از چشم نازی ها به نقاشی مشغول بود و آثارش بهترین معروف شیوه اکسپرسیونیسم است .

سوتین موضوعات نقاشی خود را با حالاتی خشمگین و نا آرام با فرم های مواج و حرکت های خشن که نمایانگر روحیه بی قرار و ترس و وحشت و گرفتاری اش در زندگی بوجود می آورد مارک شاگال (متولد 1887) نیز از نقاشان روسی الاصلی است که میهن خود را ترک کرد و از سال (1914) در پاریس اقامت گزید .مضامین آثار وی- که به شیوه اکسپرسیونیستی ترسیم شده اند –سرشار از دلتنگی ،

جدایی و دوری از وطن می باشد . از نظر سبک او را می توان به شیوه های جدیدتر و به خصوص سوررئالیسم متعلق دانست . معمولاً نقاشانی که مضامین انقلابی و اجتماعی را برای خود انتخاب می کردند . برای بیان گویا تر و کوبنده تر به شیوه اکسپرسیونیسم روی می آوردند. به همین جهت در برخی از کشورها – که گرفتار مصیبتهای اجتماعی و محرومیت های سیاسی بوده اند- شیوه اکسپرسیونیسم بیشتر مقبول افتاده ، ضمناً رشد یافته است . برای نمونه می توانیم از کشورهای آمریکای لاتین و خصوصاً مکزیک . برزیل نام ببریم. از میان هنرمندان مکزیک نوابغی در این زمینه بوجود امدند از جمله می توان به (ریورا ، اوروزکو و سیکیروس اشاره کرد.)


ریورا و سیکیروس تحصیلات خود را در پاریس به انجام رساندند و همزمان با اوج کوبیسم ، با براک و پیکاسو معاشرت داشتند . ایندو پس از مراجعت به میهن خود در نهضت های سیاسی شرکت جستند و به موازات با الهام گرفتن از فرهنگ عامه سرزمین خود نقاشی های دیواری متعددی ، در سطوح بسیار گسترده تر بوجود آوردند. در کنار این دو نقاش ، اوزوکو قرار داشت . وی نیز با بهره گیری از سنت های میهنی ، کوبنده ترین و خشن ترین نقوش دیواری مکزیک را بوجود آورد.


نقاشی های این سه هنر مند مکزیکی دارای خصوصیتیمشترک است که در نقاشی های اکسپرسیونیستی اروپا نیز به چشم می خورد ، یعنی پرداختن به مفاهیم اجتماعی ،سیاسی و مذهبی و بیان آنها با استفاده از عواطف و احساسات شخصی هنرمند که در آثار این سه نقاش ، تم بارزی می باشد . به نظر این نقاشان ، اثری هنری می بایست برای مردم سود بخش باشد و باید آفرینندگان زیبایی، آنرا برای همه بیافرینند، و غرض زیبایی روشنگرانه این بود که به انسانها نیرو و توان بیشتر برای زندگی کردن بدهد.


از سال 1945 میلادی نیز در بسیاری کشور ها نقاشانی که دارای علائق اکسپرسیونیستی بودند شروع به فعالیت نمودند ، و هنرمندان مجسمه ساز نیز با توجه به این خصوصیات از خلق آثار هنری غافل نمانند و آثار حجمی اکسپرسیونیستی را بوجود آوردند ، از جمله : اوسیت -زادکین (1890-1697م) مجسمه ساز روسی است که ابتدا آثار حجمی در شیوه کوبیسم بوجود آورد و سپس به جنبه های اکسپرسیونیستی متمایل شده است . با دور شدن از طبیعت و مبالغه در طرح و رنگ امیزی و با بوجود آوردن ترکیبات فرم و رنگ که نتیجه اش تاثیر گذاری بسیار شدید در بیننده می شود، بصورت یک ضرورت هنری برای برخی نقاشان قرن بیستم مطرح گردید. این امر نه تنها در نقاشی بلکه در مجسمه سازی نیز رعایت می شد و مجسمه سازان آثار تاثیر گذار خودشان را بوجود آوردند. از آن میان برخی با توجه به جنبه های اکسپرسیونیستی رنگ و فرم ، آثاری الهام گرفته از طبیعت با ظاهری مستقل از آن ، جلوه های آبستره اکسپرسیونیستی ایجاد نمودند. از جمله : پولاک - جاکسون (1912-1956م) ، ویلم-دکونینگ (متولد 1904م،رتردام هلند) . این دو نقاش در سالهای 1950تا 1960 در امریکا آثاری بوجود آوردند که مشهورترین هنرمندان همین شیوه محسوب می شوند.


البته در مورد شیوه آبستره اکسپرسیونیسم یا (اکسپرسیونیسم انتزاعی) اختلاف نظر موجود است . زیرا که این اصطلاح را ابتدا در سال 1919 برای توصیف برخی نفاشی های کندینسکس بکار برده اند و نقاشانی از جمله ، وان گوگ کائیم سوتین، پیکاسو و میرو و دیگران حدوداً بهمین روش آثاری بوجود اورده بودند و در مرود شیوه دو نقاش فوق ، پولاک و دکونینگ ، قبل از آنکه به عنوان نقاشان اکسپرسیونیست انتزاع گرا نامیده بشوند ،اصطلاح نقاشی با عمل را برای روش کار آنها به کار برده اند ، اما به دلیل گسترد گی دامنه نقاشی اکسپرسیونیسم انتزاعی و کثرت هنرمندان ، خصوصاً امریکایی در نیمه دوم قرن بیستم ،هنوز تقسیم بندی واضح و روشنی انجام نگرفته است .

اکسپرسیونیسم
جنبش هنری اروپایی که بر بیان احساس و نگاه درونی هنر مند تاکید بسیار دارد.خطوط شکسته و شکل ها و رنگ های غلو شده در این سبک , علت اصلی تاثیر گذاری شدید حسی آن هاست. ونسان ونگوک را از پیشگامان اولیه این سبک می دانند.
در این روش، سعی هنرمند بر بیان تصویریِ احساسات درونی و عواطف خود میباشد. او بصورت بسیار شخصی بجهان بیرون نگریسته و آنرا با درون خود تطبیق داده و از این طریق ایده ها و احساسات و عواطف خود را با اغراق و قاطعیّت از طریق رنگ وفرم و طرح بر روی بوم عرضه می کند.


در این شیوه، هنرمند از رنگهای خالص و خطوط پررنگ و قوی استفاده نموده و ریزه کاری و ساخت و ساز مورد توجّه او نیست.
این سبک نقاشی در اوائل قرن بیستم در آلمان متجلّی گردیده و در سایر کشور ها مانند نروژ و فرانسه ادامه یافته است.
مهمترین نقّاشان این سبک علاوه بر ون گوگ عبارتند از: ارنست کریشنر، امیل نولده، ژرژ رئو و ادوارد مونش.


آلبوم آثار ارنست لادویچ


Woman and mirror 1912
زن و آینه 1912

Self portrait as soldier 1915
تابلویی امن مانند یک سرباز 1915

Tow sister in the street 1914
دو خواهر در خیابان1914


Puberty 1895
بلوغ جنسی 1895

The scream 1893
فریاد 1893


AFRICA 1800
آفریقا 1800

DANCE OF LIFE 1900 THE
رقص زندگی 1900

DEATH IN THE SICK ROOM 1895
مرگ در اتاق بیمار 1895


RIDING COUPLE 1916

اسب سواری زوج 1916

BLUE RIDER 1903
سوار کار آبی 1903


WOMAN IN THE MOSCOW 1912
زن در مسکو 1912

IMPROVISATION 30 , 1930
بداهه نوازی 30_ 1930


Gold fish 1911
ماهی طلایی 1911

Decorative figure 1925

The window 1905
پنجره 1905

نقاشان

کورو (Corot )

زان باپتیست کامی در سال 1796میلادی در پاریس به دنیا امد. ازهمان کودکی علاقه زیادی به نقاشی داشت. در سال 1882 نقاشیهائی در فضای باز از جنگل فونتن بلو انجام داد. سپس چندین بار به ایتالیا سفر کرد و از هنرمندان ایتالیایی بسیار چیزها اموخت. سال 1885 برای کورو سال تثبیت موقعیت محسوب می شود - زیرا ناپلون سوم تابلوی خاطرات مارکوسیس او را خریداری کرد و پس ازآن - منتقدان شایستگی او را ارج نهادند. اما عموما اثارش از طرف مردم مورد توجه واقع نشد. هنرمندان و هنرشناسان لقب پدر منظره سازی مدرن را به او داده اند. کورو یکی از هنرمندانی است که اثارش را به طراحی و نقاشی از طبیعت اختصاص داده است.

طرحهای این نقاش فرانسوی - سرشار از رمز و راز لطیف و شاعرانه طبیعت است - اثاری که افقهای وسیع - اسمانهای شفاف وعمیق - درختانی که گاه در گذر باد خم شده و طبیعتی پر جنب و جوش اما شاعرانه را نمایش می دهد و در زیر قلم ظریف و توانای منظره ساز ساکت و ارام - جان گرفته اند. برای کورو - نور و مطالعه مناظر دارای تضاد سایه و روشن - از جذابیت خاصی برخوردار است. کورو - تبحر خاصی در طراحی از درختان وشاخه ها دارد. وقتی سفارش ترسیم منظره ای با درختان پر شاخه به کورو داده می شد به مشتری می گفت: نگران نباش - من همیشه شاخه ها را به خاطر پرندگان کوچکش - زیبا می سازم. کورو حدود سال 1870 میلادی بیمارشد و در سال 1875 میلادی بدرود حیات گفت.
کارل اپل ( karel Appel )

در 1921 در امستردام - هلند به دنیا آمد. در سال 1940-1943 در اکادمی هنر امستردام هنرآموزی کرد. از جمله بنیان گذاران گروه کبرا در 1948 بود. در1950 به پاریس رفت و در 1957 از امریکا و مکزیک دیدن کرد. او هم اکنون در نیویورک زندگی می کند. کزنمائی و انتزاع منظم از ویزگی های اساسی نقاشی او به شمار می آیند. رنگ های تند ومنش تهیج کننده اثارش - اکسپرسیونیسم شمال اروپا را تداعی می کند.
پابلو پیکاسو ( Pablo picasso )

در 1881 در مالاگا - جنوب اسپانیا دیده بر جهان گشود. او فرزند یک مدرس طراحی بود. از 1895 در بارسلون زندگی می کرد و به یک گروه پیشتاز با گرایش های سمبولیستی تعلق خاطر داشت. در 1900-1903 سالی یک بار به پاریس سفر می کرد و در 1904 در پاریس اقامت گزید. در 1907 تابلوی دوشیزگان اوینیون را کشید. در 1909-1912 در تماس نزدیک زرز براک به سر برد. در 1912 نخستین کلازها و کنسترو کسیون های خود را عرضه داشت.

در سال 1917 به رم رفت و با گروه باله دیا گیلف به عنوان طراح لباس و صحنه همکاری کرد. درسال 1919 به لندن رفت تا طراحی صحنه باله کلاه سه گوش را بر عهده گیرد. سال های 1920-1925 دوره نئوکلاسیک اوست. در1925 تابلوی رقص را کشید. در سال 1932نمایشگاه مرور اثارخویش را در پاریس و زوریخ بر پا کرد. سال 1937 تابلوی گرنیکا را کشید. نمایشگاه بزرگ مرور اثارش را درموزه هنر مدرن نیویورک تشکیل داد.

در سال 1945 نمایشگاه مشترک پیکاسو- ماتیس در لندن و برکسل بر پا شد. در 1946 در قصر گریمالدی در انتیب دیوارنگری کرد. در 1947 ساخت سفالینه های خود را اغاز کرد. در سال 1953 نمایشگاه مرور اثار خویش را در میلان - لیون - رم و سائو پائولو بر پا داشت. واریاسیون هائی را اززنان الجزایری اثر دولاکروا در 1954 - واز ندیمه ها اثر ولاسکز در 1957 عرضه داشت. در 1958 برای ساختمان یونسکو در پاریس دیوارنگری کرد. نمایشگاه های مهمی را در لندن 1960 و در نیویورک 1962 تشکیل داد. در سال 1966 به منظور بزرگداشت هشتاد و پنجمین سالروز تولد پیکاسو نمایشگاه هایی در سراسر جهان از اثار وی بر پا شد نمایشگاه عمده مرور اثار پیکاسو در سال 1979 در پاریس و در سال 1980 در نیویورک تشکیل گردید. پیکاسو این هنرمند نقاش - پیکره ساز - گرافیست - سفالگر - و به دلیل نواوری - خلاقیت - پر کاری - و اثر گذاری بر هنر معاصر - نافذ ترین و نامدارترین هنرمند تجسمی قرن بیستم به شمار می اید و در نهایت پیکاسو در سال1973 در انتیب - در جنوب شرقی فرانسه دیده از جهان فرو بست.


ولادیمیر تاتلین( Vladimir tatlin )

در سال 1885 در مسکو- روسیه زاده شد.به مدت کوتاهی در مدرسه معماری مسکو به فرا گیری مجسمه سازی و نقاشی پرداخت. در 1991 در نمایشگاه اتحادیه جوانان در سن پترزبورگ - وپس ازآن درنمایشگاه های هنر پیشتاز در سن پترزبورگ و مسکو شرکت کرد. در 1913 از طریق برلین به پاریس رفت - از آتلیه پیکاسو دیدن کرد و با کنستروکسیون های کوبیستی آشنا شد. در 1913-1914 نخستین نقش برجسته های نقاشی شده خود را ساخت. در سال 1915 کنستروکسیون های فلزی شامل نقوش تو نشسته را به نمایش در آورد - در همین سال با مالویچ نزاع کرد. در 1917 با یاکلوف در تزئین کافه پیتورسک در مسکو همکاری کرد. بعد از انقلاب اکتبر- مسئولیت های مهمی را در سازماندهی اموزش هنر و در کمیته های کمیساریا بر عهده گرفت. در 1919-1920 ماکت یادمان انترناسیونال سوم را به نام برج تاتلین طراحی کرد و ساخت. در سال 1923 طراحی صحنه نمایش منظوم زاگزی اثر خلیینیکوف را بر عهده گرفت. تاتلین بیش از پیش به شناخت هنری مصالح و فرم و بهره گیری عملی ازآنها توجه می کرد.

او و شاگردانش به طراحی لباس های زمستانی برای کارگران - بخاری های خانگی - اثاثیه و لوازم زندگی پرداختند. در 1929- 1931 یک هواپیمای تک سرنشین را طراحی کرد. در دهه 1930 برای چندین تئاتر طراحی صحنه کرد. همچنین تابلوهائی کشید که نقش مایه های اغلبشان - طبیعت بی جان و پیکره های عریان بودند. تاتلین هنرمندی انقلابی بود که بانی اصلی جنبش کنستروکتیوسم یا ساختگری به شمار می آید. تاتلین در سال 1953 در شهر مسکو محل تولش چشم از جهان فرو بست.

آلبرتو جاکومتی (Alberto giacometti)

در سال 1901 در بخش ایتالیایی زبان سوئیس ( استامپا) به دنیا آمد. پدرش نقاش بود - در مدرسه هنر و حرفه زنو به تحصیل پرداخت. به ایتالیا سفر کرد و در 1922 در پاریس سکونت گزید. تا 1925 در آتلیه بوردل - مجسمه ساز فرانسوی - به کار و آموزش اشتغال داشت. به کوبیسم و پیکره سازی بدوی علاقه مند شد. بین سال های 1929-1935 با برتون و سوررئالیست ها همکاری کرد - با مجسمه های خود در نمایشگاه سوررئالیست ها شرکت جست و در نشریه برتون تصویر پردازی کرد. سال های جنگ جهانی دوم را در زنو به سر برد. ساخت مجسمه های لاغر و باریک خود را آغاز کرد و از سال 1945 به بعد سیر تکاملی انها را در پاریس پی گرفت.

جایزه اصلی پیکره سازی خود را در بی نال ونیز در سال 1962 دریافت کرد - و در سال 1964 به کسب جایزه گونگهایم برای کار نقاشی خود نائل آمد. جاکومتی در نظر اکثر منتقدان و هنر شناسان - یکی از خلاق ترین و نوآورترین مجسمه سازان قرن بیستم به شمار می آید. از دهه 1950 به بعد - شهرت وی به عنوان نقاش رو به فزونی گذارد. اکثر نقاشی ها و طراحی وی - تک چهره هائی از اعضای خانواده و دوستانش است. برادرش دیگو - که یک تکنیسین ماهر و دستیار همیشگی وی بود - برای تعداد زیادی از مجسمه ها - نقاشی ها و طراحی ها - مدل مطلوب جاکومتی بود. جاکومتی در سال 1966 در شهر کوار - واقع در شرق سوئیس - با زندگی وداع کرد
سالوادرو دالی ( Salvador dali )


در 1904 در فیوگوئراس کاتالونیا - در اسپانیا متولد شد. در 1924 در آکادمی مادرید مشغول به تحصیل شد و در سال 1925 به دلیل رفتار غیر عادی اش اخراج شد. در هنر نوین بعد از امپرسیونیسم کندوکاو کرد - ولی به ناتورالیسم جزء پرداز ورمیر و ما قبل - رافائل کشیده شد و فرم های دلالتگر معماری گدی توجه اش را به خود جلب کرد. در 1928 دو بار به پاریس رفت و با پیکاسو و میرو آشنا شد. هنگامی که ( برای شرکت در نمایشگاه انفرادی گالری گومان ) کارهای جدیدش را به پاریس برد. اندره برتون سوررئالیسم رادر آنها شناسائی کرد و مقدمه کاتالوگ را برای دالی به رشته تحریر در آورد و آن را در انقلاب سوررئالیستی به چاپ رساند

. دالی در 1930 به پاریس ره سپرد و به عنوان عضوی از گروه سورئالیست ها مشغول فعالیت شد و شیوه نقد پارانویایی خود را به عنوان فرایند اثر گذار و فعال پروراند - فرایندی که از مرز فراخوان منفعل الهام از درون برتون در گذشت. با لوئیس بونوئل در ساخت فیلم های سگ آندلسی 1929 - عصر طلائی 1931 همکاری کرد. در سال 1938 - بعضا به علت حمایت از فرانکو - دیکتاتور اسپانیا - از محفل سوررئالیست ها اخراج شد. به امریکا رفت و بین سالهای 1940 و 1955 در آن کشور زندگی و کار کرد - سپس به اسپانیا بازگشت و در کاداکوئس سکونت گزید. دالی هر چند بدون شک یکی از مشهورترین هنرمندان قرن بیستم است - مقام و موقع او امری مناقشه آمیز است. بسیاری از منتقدان بر این باورند که دالی پس از کارهای کلاسیک سوررئالیستی خود در دهه 1930 کار چندان برجسته ای نیافریده است. در زادگاهش فیگوئراس - یک موزه به کارها و نگهداری آثار دالی اختصاص دارد. دالی در1989 در همان مکان تولد - زندگی را بدرود گفت

پل سزان ( Paul cazanne )

در سال 1839 در شهر اکس- آن- پرووانس واقع در جنوب شرقی فرانسه متولد شد. در نوجوانی با امیل زولا دوستی داشت. در پاریس درس نقاشی گرفت و با پیسارو اشنا شد. در 1864 و به کرات بعد از آن - سالن از نمایش کارهای سزان امتناع ورزید. با پیسارو تجربه تازه ای را آغاز کرد و هر دو - اثارشان را در نمایشگاه گروهی امپرسیونیست ها در 1874 به نمایش گذاشتند. بیشتر در جنوب فرانسه کار می کردند و تا 1895 که نخستین نمایشگاه انفرادی وی در گالری ولاربر پا گردید.

ولار در سال های 1898 و 1899 نیز آثار وی را به نمایش گذاشت - و پس از آن - سزان هر ساله ( بین سال های 1899-1902) کارهای خود را در (سالن مستقل ها) عرضه کرد. مجموعه بزرگتری از آثار وی بین سال های 1904 - 1906 در ( سالن پائیز) به نمایش درآورد و پس ازمرگش - نمایشگاه بزرگ ( یادواره سزان ) در 1907 در پاریس برپا گردید. سزان را به خاطر تجربه های نو ودستاوردهای بزرگ هنری اش - ( پدر نقاشی مدرن ) لقب داده اند. سزان در سال 1906 در همان شهرمحل تولدش با زندگی وداع گفت


واسیلی کاندینسکی (Vassily kandisky)

در سال 1866 درمسکو به دنیا آمد. در مسکو به تحصیل حقوق و اقتصاد سیاسی پرداخت. ولی در1896 برای در پیش گرفتن حرفه نقاشی رهسپار مونیخ گردید. در 1901 با هدف تشکیل نمایشگاه های نقاشی معاصر- همراه با یاران دیگر- گروه فالانکس را بنیاد نهاد. فراوان به سفر می رفت و به کرات در پاریس اقامت گزید و آثار خود را در( سالن پائیز) به نمایش گذاشت. در سال های 1908- 1914 در دهکده مورنو و نیز و مونیخ به سر برد - در هر دو مکان با هنرمندان دیگر حشر و نشر داشت.

در 1909 به عنوان نخستین رئیس انجمن هنرمندان نوین مونیخ برگزیده شد. کاندینسکی - مارک و دیگران در 1911 از این انجمن کناره گیری کردند. در 1912 سالنامه سوار آبی با سردبیری کاندینسکی و مارک انتشار یافت و نمایشگاه هایی با همین نام بر پا گردید. کاندینسکی بحث نظری مهمی را در قالب یک کتاب با عنوان معنویت در هنرمنتشر ساخت - کتابی که به سرعت به چندین زبان ترجمه گردید. در 1914 به روسیه بازگشت و نقش مهمی را در سازماندهی نوین نهادهای هنری در روسیه بعد از 1917 بر عهده گرفت.

در 1921 روسیه را ترک گفت. در 1922 در باوهاوس به تدریس پرداخت و تا زمان بسته شدن آن در1923 به این کار ادامه داد. در 1926 رساله دوم خود را با نام نقطه و خط تا صفحه منتشر ساخت. در 1933 به آخرین اقامتگاه خود - حومه ای در شمال غرب پاریس - نقل مکان کرد. کاندینسکی هم به سبب آثار مکتوبش و هم به دلیل آفرینش نقاشی هایش - یکی از اثر گذارترین هنرمندان نسل خویش و هنر مدرن - و برجسته ترین پیشگام هنر انتزاعی شمرده می شود. کاندینسکی در سال 1944 در نویی - سور- سن یکی از حومه های شمال غربی پاریس چشم از جهان فرو بست
پل گوگن ( Paul gauguin )

در 1848 در پاریس به دنیا آمدو بعد از چند سال که در ناوگان بازرگانی فرانسه خدمت کرد - به دلالی بورس روی آورد - و در فراغت و روزهای تعطیل به نقاشی می پرداخت. به تدریج به خرید و گردآوری تابلوهای امپرسیونیستی مشغول شد. از 1875 با پیسارو طرح دوستی ریخت و در نمایشگاه های امپرسیونیستی سال های 1880-1886 شرکت کرد. از سال 1883 به طور تمام وقت به نقاشی پرداخت. در 1886 به شهر پنتاون در ایالت برتانی فرانسه رفت و در 1888 دوباره به این شهر سفر کرد - و این هنگامی است که بخاطر روی آوردن به نوعی سمبولیسم بیانگر و بدوی از امپرسیونیسم فاصله گرفته بود.

در 1889 با سمبولیست های فرانسوی در پاریس و بروکسل نمایشگاه هائی بر پا کرد. سال های 1891-1893 را در تاهیتی به سر برد. بعد به فرانسه بازگشت - و در فاصله سال های 1893-1895 در پاریس و برتانی سکونت گزید. از 1895 به بعد در تاهیتی و جزایر مارکیز به سر برد. در سال های 1898-1899 در گالری ولار در پاریس نمایشگاه انفرادی تشکیل داد که در آن - تابلوی معروف از کجا می آییم - چه هستیم - به کجا می رویم ؟ به نمایش در آمد. بعد از مرگ گوگن - نمایشگاه بزرگی در ( سالن پائیز) در سال 1906 برای بزرگداشت وی بر پا گردید و طی آن - گوگن به عنوان پیشتاز حرکت های ضد ناتورالیستی - همچون فوویسم در فرانسه و اکسپرسیونیسم در آلمان و گوگن در سال 1903جزایر مارکیز- در جنوب اقیانوس آرام - از دنیا رفت

پل سزان ( Paul cezanne )

در 1839 در شهر اکس- آن- پرووانس واقع در جنوب شرقی فرانسه متولد شد. در نوجوانی با امیل زولا دوستی داشت. در پاریس درس نقاشی گرفت و با پیسارو آشنا شد. در 1864 و به کرات بعد از آن (سالن) از نمایش کارهای سزان امتناع ورزید. با پیسارو تجربه تازه ای را آغاز کرد و هر دو - آثارشان را در نمایشگاه گروهی امپرسیونیست ها به نمایش گذاشتند. بیشتر در جنوب فرانسه فرانسه کار می کردند و تا 1895 که نخستین نمایشگاه انفرادی وی در گالری ولار ( دلال آثار هنری) بر پا گردید - در پاریس شهرت چندانی نداشت. ولار در سال های 1898-1899 نیز آثار وی را به نمایش گذاشت - وپس از آن سزان هر ساله - ( بین سال های 1899- 1902) کار های خود را در سالن مستقل ها عرضه کرد.

مجموعه بزرگتری از آثار وی بین سال های 1904- 1906 د رسالن پائیز به نمایش در آمد و پس از مرگش - نمایشگاه بزرگ بزرگ یادواره سزان در 1907 در پاریس به نمایش عموم قرار گرفت. سزان را به خاطر تجربه های نو ودر دستاوردهای بزرگ هنری اش - پدر نقاشی مدرن لقب داده اند. سزان در سال 1906 همان شهر محل تولدش چشم از جهان فرو بست

آنتونی کارو( Anthony caro )


در 1924 در لندن به دنیا آمد. بین سال های 1947-1925 در مدارس آکادمی سلطنتی انگلستان درس خواند. دستیار پاره وقت هنری مورشد.(1951-1953) و سپس به طور نیمه وقت در مدرسه هنرسنت مارتین تدریس کرد ( 1953-1966). در دهه 1950 قدرتمندانه از روش شکل دهی پیکره سازی بهره گرفت. در 1959 به امریکا سفر کرد و در بازگشت - به ساختگری پیکره های فلزی پرداخت. آثار این دوره او در 1961 در لندن به نمایش درآمدند. در 1963 یک نمایشگاه انفرادی بزرگ در گالری وایت چپل در لندن بر پا کرد - و در 1966 نمایشگاه انفرادی ذیگری در پاویون انگلیسی بی ینال ونیز تشکیل داد و جایزه مجسمه سازی دیوید برایت را ازآن خود ساخت.

در 1967 در نمایشگاه مجسمه سازی امریکائی در دهه 1960 واقع در موزه ناحیه ای لس آنجلس - و بعد از آن - در تعداد زیادی نمایشگاه های دیگر شرکت جست. در 1987 از ملکه انگلستان لقب سر ( Sir )دریافت کرد. به عقیده بسیاری از منتقدان - کارو زیباشناسی نوینی را در امرپیکره سازی به وجود آورده و پرورانده است و شیوه آفرینشگری او تاثیر مهمی بر هنرمندان جوان تر نهاده است


پل کله ( Paul klee )
در 1879 در یکی از حومه های شهر برن سوئیس به دنیا آمد. پدر و مادرش موسیقی دان بودند و کله نیز استعداد موسیقی داشت - ولی او نقاشی را اختیار کرد و در سال های 1898-1901 در آکادمی مونیخ به فراگیری نقاشی پرداخت. در ایتالیا به سیر و سیاحت پرداخت و بعد از مدتی به نزد والدینش در برن بازگشت. در 1905 برای نخستین بار از پاریس دیدن کرد - در 1906 ازدواج کرد و در مونیخ سکنی گزید - و در 1907 پسرش فلیکس به دنیا آمد. در 1910 پنجاه و شش کار گرافیکی خود را در برن - زوریخ و وینترتور به نمایش درآورد. در 1912 در دومین نمایشگاه سوار آبی در مونیخ شرکت جست. دوباره به پاریس رفت. مجموعه ای از آثار خود را در گالری طوفان در برلین به نمایش گذاشت. در 1914 به تونس سفر کرد. در 1916- 1918 در ارتش خدمت کرد. از 1921 - 1931 درباهاوس در وایمار و دسائو درس هنر داد.

سپس تا سال 1933 - که برای فرار از حملات نازی ها رهسپار سوئیس شد - در آکادمی دوسلدورف مقام استادی خود را حفظ کرد. در سال 1924 در دانشگاه ینا درباره هنر مدرن به ایراد سخنرانی پرداخت. در 1925 باهاوس دفتر طراحی آموزشی او را منتشر کرد - سال 1929 شاهد برگزاری نمایشگاه پنجاهمین سالروز تولد کله در گالری فلشتهایم برلین بود ( این نمایشگاه همچنین در 1930 در موزه هنر مدرن نیویورک بر پا شد ) نمایشگاه دیگری هم در پاریس تشکیل داد. نخستین نمایشگاهش در انگلستان نیز در همین سال در گالری میر در لندن برگزار شد. در 1935 نمایشگاه مرور آثار خود را در خانه هنر برن بر پا کرد.

به بیماری مبتلا شد. در 1940 کمی قبل از مرگش - نمایشگاه بزرگی از آخرین کارهای خود را تشکیل داد. کله هنرمندی نواندیش بود که به سبب تخیل خلاقش و آفرینش گسترده و متنوعش - یکی از برجسته ترین شخصیت های هنر مدرن به شمار می آید. کله در سال 1940 در لوکار نو واقع در جنوب شرقی سوئیس از دنیا رفت
هانری ماتیس ( Henri matisse )

در 1869 در لوکاتو - کامبرزی در شمال فرانسه متولد شد. در رشته حقوق تحصیل کرد. در 1890 در پاریس در آکادمی زولین - زیر نظر گوستاو مورو به فراگیری هنر پرداخت. در 1897 با پیسارو و در 1899 با دورن آشنا شد. کارهای خود را در نمایشگاه های مختلفی - از جمله از 1901 در سالن مستقل ها و از 1903 در سالن پائیز به نمایش درآورد.

در 1904 نخستین نمایشگاه انفرادی خود را در گالری ولار برگزار کرد. تابستان ها را با نقاشی کردن در جنوب فرانسه می گذراند. در سال های 1905 - 1906 همراه نقاشان دیگری با عنوان فووها آثار خود را در سالن پائیز به نمایش گذاشت. در 1909 چند نقاشی بزرگ اندازه برای خانه شچوکین در مسکو کشید. به ایتالیا - آلمان - اسپانیا - مراکش - و مسکو سفر کرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید