بخشی از مقاله

بررسي عوامل مؤثر بر گرايش زوجين به طلاق با نگاهي به آمارها طلاق در ايران

چكيده
يكي از موضوعاتي كه در چند سال اخير ذهن اكثر انديشمندان و حتي عموم را به خود مشغول كرده است مسأله طلاق مي باشد. در حال حاضر اين پديده در ايران به شكل يك مسأله و معضل اجتماعي ،مشكلات زيادي را براي افراد و خانواده هاي در معرض طلاق به وجود آورده است .هدف اين مقاله بررسي عوامل مؤثر بر گرايش زوجين به طلاق (مطالعه موردي شهرستان داراب)مي باشد. چارچوب نظري اين پژوهش با توجه به تحقيقات پيشين و مطالعاتي كه در اين زمينه انجام گرفته است، تركيبي از نظريه هــاي جامعه شـــناسي خانواده و انحرافات اجتماعي مي باشد

كه از نظريه هاي مبادله، توسعه خانواده، نظام ها، نقش ها و نظريه شبكه اي در قسمت نظريه هاي جامعه شناسي خانواده و از نظريه هاي دوركيم و مرتن در قسمت انحرافات اجتماعي استفاده شده است. روش تحقيق مورد استفاده روش پيمايشي مي باشد. و تكنيك و ابزار مورد استفاده براي جمع آوري اطلاعات، پرسشنامه همراه با مصاحبه حضوري بوده است.


در اين تحقيق اطلاعات مورد نظر از كل افرادي كه در شش ماهه دوم سال 1380 طلاق داده يا به دادگستري مراجعه كرده و دادخواست طلاق داده بودند جمع آوري شد كه كل اين افراد 150نفر مي باشند كه 115 نفر از آنها زن و 35 نفر ديگر مرد مي باشند.متغير وابسته تحقيق ميزان گرايش به طلاق مباشدكه به صورت يك طيف در پرسشنامه آمده است. تجزيه و تحليل داده ها در دو سطح توصيفي و استنباطي انجام شد كه ابتدا در قسمت آمار توصيفي ، ويژگيهاي جمعيتي ،اقتصادي و اجتماعي پاسخگويان توصيف وتشريح شده است و در قسمت آمار استنباطي با توجه به سطح اندازه گيري متغيرهاي مستقل كه 20 متغير مي باشد از رگرسيون دو متغيره، چند متغيره، تحليل واريانس، آزمون تي(‏(T– test و آزمون اف test)- F ) استفاده شده است. نتايج بدست آمده از تحقيق نشان مي دهند كه :
در تحليل رگرسيون دو متغيره، متغيرهاي اختلاف تحصيلي زوجين، اختلاف سن زوجين، تحصيلات زن و سن ازدواج زن با گرايش به طلاق زنان رابطه معنادار و مستقيمي دارند و متغيرهاي ميزان شناخت همسر قبل از ازدواج، مدت زندگي مشترك، تعداد فرزندان و مدت شناخت همسر قبل از ازدواج با گرايش به طلاق زنان رابطه معنادار و معكوس دارند.


همچنين متغيرهاي مدت شناخت و ميزان شناخت همسر قبل از ازدواج با گرايش مردان به طلاق رابطه معنادار ومعكوس دارند. در بررسي تفاوت ميانگين ها، تفاوت معناداري بين ميانگين گرايش به طلاق زنان بر حسب، رابطه خويشاوندي با همسر، محل تولد زن، چند زني بودن همسر ، علت اصلي طلاق و شيوه آشنايي ديده مي شود.و براي مردان فقط رابطه خويشاوندي معنادار مي باشد..


در تحليل رگرسيون چند متغيره، در معادله پيش بيني گرايش به طلاق زنان متغيرهاي مدت شناخت، اختلاف سن و مدت زندگي مشترك توانستند 64 درصد از واريانس متغير وابسته را پيش بيني كنند و در معادله پيش بيني گرايش به طلاق مردان سه متغير مدت شناخت، اختلاف سن و تعداد فرزندان توانستند 77 درصد از تغييرات را پيش بيني كنند.

واژگان كليدي
طلاق،گرايش به طلاق،آسيبهاي اجتماعي، آسيب شناسي خانواده ، آمارهاي طلاق
مقدمه
خانواده به عنوان كوچكترين واحد اجتماعي، پايه و اساس ساخت اجتماع محسوب مي شودخانواده شالوده هر جامعه متمدن است (مور، 1376: 29).
در واقع خانواده نهادي است كه به اعضاي خود احساس آرامش و امنيت مي دهد و طي قرن هاي متمادي به عنوان پايدارترين و مؤثرترين وسيله حفظ ويژگيهاي فرهنگي و عامل انتقال آنها به نسلهاي بعدي بوده است. از همين روست كه تشكيل خانواده در همه اديان بويژه دين مقدس اسلام از اهميت والايي برخوردار است و از آن بعنوان كانون آسايش و آرامش نام برده شده است (ولي زاده، 1378: 20).


به طور كلي خانواده به وسيله يك رابطه قــانوني بين زن ومرد كه ازدواج نام دارد شــــكل مي گيرد،اما اين رابطه قانوني به سه شكل ممكن است از هم گسيخته شود كه عبارتند از :
1- فسخ ازدواج؛
2- مرگ يكي از زوجين؛
3- انحلال خانواده و از بين رفتن پيوند زناشوئي بوسيله طلاق زوجين؛ (Shryock,1975:333).
از آنجايي كه فسخ ازدواج با دلايل مشخص مي باشد و مرگ افراد هم يك امر طبيعي است اين دو مورد هر چند باعث بروز مشكلاتي در خانواده مي شوند ولي طلاق به دليل خصوصياتي كه داردبيشتر ذهن خانواده ها و انديشمندانرا به خود جلب كرده است.


" طلاق در لغت جدا شدن زن از مرد، رها شدن از قيد نكاح و رهائي از زناشوئي استَ (عميد، 1369: 894).
همچنين طلاق را آخرين راه انحلال قانوني ازدواج مي دانند كه شوهر و زن بوسيلة حكم قانوني از هم جدا مي شوند(Shryock,1975:333).
از آنجا كه يكي از عوامل مهم از هم گيسختگي مهمترين نهاد اجتماعي و اساس جامعه يعني خانواده، طلاق مي باشد، بررسي طلاق و بويژه عواملي كه منجر به اين امر مي شوند خود به خود ضرورت پيدا مي كند. همچنين بررسي عواملي كه باعث گرايش زوجين به طلاق مي شود بخاطر پيامدهايي كه در پي دارد بيشتر حائز اهميت است. بنابراين اهميت موضوع طلاق را با در نظر گرفتن عواقب و آسيبهاي آن مي توان مطرح كرد، آسيبهاي طلاق مي تواند به صورت اعتياد، بزهكاري، جرم و جنايت، خودكشي و… باشد(دانش، 1370: 32).
از طرف ديگر در عصر ما و بخصوص سالهاي اخير بيش از دوران ديگر آمارهاي طلاق بالا رفته و به تبع آن آمار وارقام جرم وجنايتهاي ناشي از آن نيز زياد شده است بطوري كه آمار طلاق در جوامع غربي و بويژه در آمريكا حدود 54 درصد مي باشد، يعني اينكه از هر 100 ازدواج 54 مورد به طلاق منجر مي شود. در صورتي كه اين درصدها درسال 1964 حدود 36 درصد بوده است درصد بوده است (Weeks,1992:315-316).


در ايران نيز آمارها نشان ميدهند كه درصد طلاق سال 80 نسبت به سال79، 14 درصد رشد داشته است(به جدول ونمودار شماره 1 و ضمائم مراجعه شود) كه اين افزايش ناگهاني براي جامعه ايران به عنوان يك زنگ خطر مي باشد كه نبايد ساده انگارانه از آن گذشت، بلكه بايد با جديت به دنبال ريشه هاي اين مسأله بود.
هدف اصلي از انجام اين تحقيق بررسي علل و عوامل مؤثر بر گرايش زوجين به طلاق در شهرستان داراب مي باشد.




جدول شماره 1: نسبت هاي طلاق به ازدواج كل كشور، استان فارس وشهرستان داراب بين سالهاي 1379 -1348

سال كل كشور استان فارس شهرستان داراب
كل شهري روستايي كل شهري روستايي كل شهري روستايي
1348 5/10 5/15 2/15 - - - - - -
1349 6/9 8/10 7/4 - - - - - -
1350 6/9 0/16 7/4 - - - - - -
1351 0/10 0/16 5/3 - - - - - -
1352 3/9 8/14 1/3 - - - - - -
1353 3/9 9/14 0/3 - - - - - -
1354 0/11 9/15 5/4 - - - - - -


1355 7/10 4/14 7/4 - - - - - -
1356 5/9 7/13 3/4 0/8 - - - - -
1357 1/8 3/10 4/4 8/7 - - - - -
1358 3/7 2/10 9/3 7/5 - - - - -
1359 1/7 7/9 8/2 6/7 - - - - -
1360 1/8 9/10 6/3 3/5 - - - - -
1361 8/8 0/12 6/3 8/6 - - - - -
1362 8/8 0/12 3/3 3/4 6/6 73/0 - - -
1363 1/9 7/11 5/4 5/7 - - - - -


1364 5/9 1/12 9/4 9 - 6 - - -
1365 3/10 1/13 1/5 2/8 5/12 - - - -
1366 6/9 2/12 8/4 6/10 - - - - -
1367 1/9 2/11 1/5 5/8 - - - - -
1368 4/7 3/9 9/3 8/4 3/7 84/0 - - -
1369 3/8 9/9 9/4 6/5 3/8 7/1 - - -
1370 8/8 7/10 4/4 9/6 2/10 8/1 - - -
1371 04/8 4/9 6/4 1/6 - - - - -
1372 3/6 7/7 9/2 3/5 0/6 0/4 - - -
1373 2/7 6/8 2/3 8/5 6/7 8/1 2/2 4/6 -
1374 5/7 9/8 4/3 6/5 7/6 5/2 5/3 3/9 -
1375 9/7 2/9 2/4 8/6 3/8 5/2 - - -
1376 2/8 4/9 3/4 4/6 1/7 3/4 - - -
1377 0/8 1/9 0/4 6/7 5/8 7/4 6/4 2/4 9/4
1378 2/8 5/9 3/4 7/7 9/8 3/4 4 7/4 6/3
1379 3/8 6/9 4 7/7 3/9 1/3 9 4/14 8/6


تحقيقات پيشين
مطالعه درباره طلاق در طي چند دهة اخير محققين زيادي را به خود مشغول داشته است. اين مطالعات نه تنها بوسيله جامعه شناسان بلكه بوسيله حقوقدانان، قضات، مددكاران اجتماعي، روان درمان ها، پزشكان و سايرين صورت گرفته است((Good,1965:3. از آنجا كه علم خاصيت انباشتي دارد، تحقيقات پيشين در زمينه موضوع مورد نظر مي تواند منبع با ارزش در هدايت تحقيق و معرفي نظريه هايي براي آزمون و تفسيرهاي احتمالي از مشاهدات باشند (دواس، 1376 : 33).
در اين قسمت از مقاله به بررسي تعدادي از تحقيقاتي كه در مورد طلاق در داخل و خارج از ايران نگاشته شده اند مي پردازيم.
تحقيقات نشان داده اند كه آمار طلاق در روستاها بسيار پائين تر از شهرها مي باشد و علت اصلي آن را مي توان پايبند بودن روستائيان به ارزشها، سنت ها، اعتقادات مذهبي، توقعات كم و… دانست، در حاليكه در شهر مسأله صنعتي شدن، جامعه مصرفي، توقعات بيجا و عدم پايبندي به ارزشها و سنتها و… از عوامل مهم افزايش درصد ستيز خانوادگي و طلاق مي باشد(فرجاد، 1372: 65).


مساواتي آذر تحقيقي را تحت عنوان " خانواده هاي مهاجر روستايي و زمينه هاي طلاق" انجام داده است كه ايشان با استفاده از داده هاي موجود در زمينه طلاق و همچنين اطلاعات موجود در كلانتري هاي شهر تبريز به بررسي مسأله طلاق پرداخته است. ايشان بعد از تجزيه و تحليل اطلاعاتي كه جمع آوري كرده بود به نتايج زير دست يافت.


طلاق و اختلافات خشونت آميز زوجين در مناطق شهري بيش از مناطق روستايي است؛ اما ايشان اين مسأله را با توجه به مناطق مختلف تفكيك مي كند و آنرا به شرايط اجتماعي و اقتصادي ساكنين اين مناطق ربط مي دهد و محله ها را مورد بررسي قرار مي دهد و در كل در مي يابد كه مناطقي كه رفتارهاي خشونت آميز در آنها بيشتر گزارش شده اكثراً مهاجرنشين بوده اند تا بومي، و علل اين را توجيه مي كند و بيان مي كند كه اين رفتارها به دلايل زير مي باشند:
در شهر قسمت مهمي از وظايف خانواده به گروهها و سازمانهاي اجتماعي ديگر واگذار شده و كوشش و كشش افراد ازدرون خانه به بيرون معطوف گرديده است، پس عجيب نيست كه خانواده شهري استحكام و دوام خانواده روستايي و قديم را ندارد و اين ناهنجاريها كه از فرد گرايي، خودسري و خودكامگي ناشي مي شود در شهر رايج تر است و احساس تنهايي و بي كسي بيش از اندازه در شهر قوت مي گيرد و رفتارهاي انحرافي چون خودكشي و طلاق را دامن مي زند (مساواتي آذر، 1375).
تحقيقي با عنوان “ پيوستگي ها و پيامدهاي طلاق در شهري از ايران” توسط آقاجانيان و مقدس در سال 1987 در شهر شيراز انجام گرفت.


داده هاي اين تحقيق به روش پيمايشي جمع آوري شد. براي انجام اين تحقيق از اطلاعات سرشماري 1986 براي چارچوب نمونه گيري استفاده گرديد. نهايتاً دو گروه از زنان شيرازي يك گروه 254 نفري كه يكبار ازدواج كرده و طلاق گرفته بودند و يك گروه ديگر كه شامل 799 نفر از زنان يكبار ازدواج كرده انتخاب شدند و مورد مصاحبه قرار گرفتند. نتايج تحقيق نشان داد كه:


روندهاي طلاق در ايران تحت تأثير تغييرات معمول و 8 سال جنگ با عراق قرار دارد. بي ثباتي اجتماعي حاصل از جنگ، شرايط را براي افزايش نرخ طلاق در ايران فراهم كرد، اين روند افزايشي بعد از آتش بس و شروع گفتگوهاي صلح روبه كاهش نهاد. تحليل پيامدها وتعيين كننده هاي طلاق در ايران نشان مي دهد كه تفاوتها و شباهتهايي با يافته هاي مطالعات انجام شد و در كشورهاي غربي دارد. بر خلاف ايالات متحده، رابطه معكوسي بين سن ازدواج و طلاق در ايران وجود ندارد، در حقيقت زنان ازدواج كرده در سنين بالاتر از شانس طلاق بالاتري برخوردارند. تحصيلات بالاتر و نقشهاي خارج از خانه براي زنان تأثير مثبتي بر طلاق را نشان مي دهد. در كل پيامدهاي اقتصادي طلاق براي زنان ايراني جدي است. زنان بعد از طلاق فرصتهاي بسيار كمي براي كار كردن دارند. بنابراين مي توان گفت كه فقط شبكه هاي خانوادگي و غير رسمي به حمايت از زنان مطلقه مي پردازند. همانطور كه اكثر مطلقه ها از خانواده هاي كارگري هستند، بنابراين مراقبت از دختران طلاق گرفته براي اين خانواده ها، از لحاظ اقتصادي، بسيار مشكل است. همچنين اين مطالعه نشانگر اثرات روانشناختي عميقي است كه طلاق بر زنان مطلقه و فرزندانشان در ايران مي گذارد(Aghajanian & Moghadas, 1998).
تحقيقي تحت عنوان “ بررسي علل طلاق در استان خراسان” توسط رحيمي انجام شد. ايشان تحقيق خود را با روش پيمايشي و با استفاده از پرسشنامه 205 مورد از زنان و مردان جدا شده از هم از طريق طلاق را مورد بررسي قرار داده است. محدوده مورد مطالعه شهرستانهاي نيشاپور، سبزه وار، تربت حيدريده، كاشمر، گناباد و بردسكن در استان خراسان بوده است. ايشان بعد از تجزيه و تحليل داده ها به نتايج زير دست مي يابد:
نداشتن تفاهم اخلاقي، عدم تمكين، بيكاري، مشكلات مالي و اقتصادي، اعتياد، مداخله ديگران، اختلاف سطح سواد و اختلاف سني از مهمترين عوامل طلاق مي باشد. در اين ميان نداشتن تفاهم اخلاقي با 76/23 درصد، بيكاري با 46/17 درصد و مشكلات مالي با 12/16 درصد در رأس عوامل قرار دارند (رحيمي، 1379).


تحقيقي توسط گيج - براندون تحت عنوان " رابطه بين چند زني و طلاق ً درسال 1992 انجام گرفت. اين مطالعه به صورت يك مطالعه موردي در نيجريه انجام شد. دراين تحقيق رابطه بين چند زني و طلاق مورد بررسي قرار گرفته و تعداد زنان را به عنوان متغير مستقل در نظر گرفته شده و تأثيرات افزايش تعداد زنان رابر طلاق بررسي مي كند. تحقيق مورد نظر در كل به نتايج زير دست مي يابد:
پيوندهاي با دو زن با ثبات تر از پيوندهاي با سه زن يا بيشتر هستند و اين موضوع مستقل از بي بچگي، طول ازدواج، مذهب وساير متغيرهاي اقتصادي – اجتماعي است. اين تحقيق به اين مطلب نيز اشاره مي كند كه بايد تعداد زناني كه با يك مرد ازدواج مي كنن

را با توجه به اينكه ممكن است شوهر بر اثر مرگ همسر يا طلاق زن ديگر باشد در نظر گرفت يعني اينكه ممكن است يك مرد در طول دوره زندگي خود با چندين زن ازدواج كرده باشد ولي اين ازدواجها بخاطر مرگ همسر بوده يا بعد از طلاق همسر. اين تحقيق همچنين پيشنهاد مي كند كه بايد به متغيرهاي مانند تعدد زنان، تفاوتهاي سني زنان موجود در يك پيوند توجه كرد چرا كه اين متغيرها مي توانند روي نوع رابطه زنان موجود در يك پيوند از يك طرف و رابطه زنان با شوهر از طرف ديگر اثر بگذارد و اين اثرات منجر به طلاق شود (Gage-Brandon,1992).


ادوارد و فولر تحقيقي تحت عنوان " اشتغال زن و عدم ثبات زندگي زناشوئي " براساس نمونه اي ازتايلند انجام دادند و نتيجه گرفتند كه اشتغال زنان بر زندگي زناشوئي مؤثر است بطوريكه عدم ثبات زندگي زناشوئي را افزايش مي دهد. تحليل هاي اين محققين نشان داد كه تأثيرات اشتغال زنان بخودي خود و تعداد ساعات كار مستقيماً به هم مرتبطند واين مسائل بر روي فرايندهاي متفاوت زناشوئي مؤثر هستند(Edward & Fuller,1992).

چارچوب نظري تحقيق
بطور كلي نظريه هاي پرداخته شده در ارتباط با طلاق به دو دسته كلي تقسيم مي شوند، دسته اول نظرياتي كه در مورد خانواده مي باشند كه همان نظريات جامعه شناسي خانواده هستند و ديگري نظريه هايي كه در ارتباط با آسيب شناسي اجتماعي به رشته تحرير درآمده اند.
نظرياتي كه درارتباط باجامعه شناسي خانواده مي باشند شامل نظريات مبادله، توسعه خانواده، شبكه اي، نظام ها و نقش ها مي شود و نظريات آسيب شناسي اجتماعي شامل نظريات آنومي دوركيم و مرتن مي شود .در چارچوب نظري اين تحقيق از نظريه هايي جامعه شناسي خانواده، متغيرهايي ؛ مثل: منزلت شغلي زن و مرد، سطح تحصيلات زن و مرد، درآمد و ناتواني جنسي و عقيم بودن زن يا مرد را از نظريه مبادله ( نظريه منابع ارزشمند) گرفته شده است.

از نظريه نقش ها، شيوه انتخاب همسر ( مشاركت زن درانتخاب همسر)، فرمانبردار بودن يا تحت سلطه بودن زن و ميزان شناخت از همسر اخذ شده است. و همچين از نظريه شبكه اي متغيرهاي دخالت والدين زوجين، خويشاوندان مي توان و همسايگان در امور خانواده و تصميم گيري هاي زوجين گرفته شده است. اما از نظريه آسيب شناسي اجتماعي دوركيم و مرتن متغيرهايي كه به ساخت اجتماعي مربوط هستند مانند محل سكونت زن و شوهر يعني روستايي يا شهري بودن آنها، مصرف مواد مخدر توسط يكي يا هر دوي زوجين گرفته شده است. همچنين از متغيرهاي جمعيت شناختي مانند سن زن در ابتداي ازدواج، همچين سن مرد، مدت ازدواج و تعداد فرزندان و غيره استفاده شده است.

مدل تحقيق




فرضيات تحقيق
1- به نظر مي رسد بين اختلاف تحصيلي زوجين و گرايش به طلاق رابطه وجود دارد.
2- به نظر مي رسد بين اختلاف سني زوجين و گرايش به طلاق رابطه وجود دارد.
3- به نظرمي رسد بين ميزان تحصيلات زن و گرايش به طلاق رابطه وجود دارد.
4- به نظر مي رسد بين ميزان تحصيلات مرد و گرايش به طلاق رابطه وجود دارد.
5- به نظر مي رسد بين تصميم گيرنده ازدواج زوجين و گرايش به طلاق رابطه وجود دارد.
6- به نظر مي رسد بين تعداد فرزندان و گرايش به طلاق رابطه وجود دارد.
7- به نظر مي رسد بين جنسيت و گرايش به طلاق رابطه وجود دارد.
8- به نظرمي رسد بين رابطه خويشاوندي با همسر و گرايش به طلاق رابطه وجود دارد
9- به نظر مي رسد بين چند زني بودن مرد و گرايش به طلاق زنان رابطه وجود دارد.
10- به نظر مي رسد بين دخالت ديگران در امور زندگي زوجين و گرايش آنها به طلاق رابطه وجود دارد.
11- به نظر مي رسد بين درآمد و گرايش به طلاق رابطه وجود دارد.
12- به نظر مي رسد بين سن ازدواج زنان و گرايش به طلاق آنها رابطه وجود دارد.
13- به نظر مي رسد بين سن ازدواج مردان و گرايش به طلاق آنها رابطه وجود دارد.
14- به نظر مي رسد بين شيوه آشنائي زوجين قبل از ازدواج و گرايش به طلاق رابطه وجود دارد.
15- به نظر مي رسد بين محل تولد زن و گرايش به طلاق رابطه وجود دارد.


16- به نظر مي رسد بين محل تولد مرد و گرايش به طلاق مردان رابطه وجود دارد.
17- به نظر مي رسد بين مدت شناخت همسر قبل از ازدواج و گرايش به طلاق رابطه وجود دارد.
18- به نظر مي رسد بين مدت زندگي مشترك زوجين و گرايش به طلاق رابطه وجود دارد.
19- به نظر مي رسد بين ميزان شناخت همسر قبل از ازدواج و گرايش به طلاق رابطه وجود دارد.
20-به نظر مي رسد بين وضعيت اشتغال زن و گرايش به طلاق رابطه وجود دارد.

روش تحقيق
جامعه آماري تحقيق حاضر كليه افرادي هستند (اعم از زن يا مرد) كه در طول شش ماهه دوم سال 1380 به منظور اقدام به جدايي و طلاق به دادگستري شهرستان داراب مراجعه نموده انديا در همين مدت طلاق گرفته اند. تعداد جامعه آماري تحقيق 150 نفر كه شامل 115 زن و 35 مرد مي باشد؛ و كل اين افراد مورد مصاحبه قرار كرفتند.
روش تحقيق مورد استفاده در اين پژوهش، روش پيمايشي مي باشد و از تكنيك پرسشنامه همراه با مصاحبه براي جمع آوري داده ها استفاده شده است.پرسشنامهاي كه حاوي تعدادي سؤال باز و بسته بوده است.
با استفاده از نرم افزار SPSSداده ها در دو سطح توصيفي و استنباطي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.در قسمت آمار استنباطي به منظور آزمون فرضيه ها از رگرسيون دو متغيره، رگرسيون چند متغيره، و آزمون تفاوت ميانگين ها شامل آزمون T (T-test)، تحليل واريانس (Anova) و آزمون F استفاده شده است.

اعتبار و روايي تحقيق
در اين تحقيق براي سنجش اعتبار شاخصهاو سؤالات تحقيق از اعتبار صوري استفاده شده است ،كه اين كار از طريق مراجعه به داوران (اساتيد)متخصص در اين زمينه صورت گرفته است.براي سنجش روايي سؤالات تحقيق هم از آلفاي كرومباخ استفاده شده است به طوري كه بعد از پر كردن 20 پرسشنامه به عنوان تست اوليه، روايي بين گويه ها محاسبه شد و تعداد 2 گويه كه نامناسب بودند حذف شد و تعداد7 گويه باقي ماند.

تعريف متغيرها
متغيرهاي مستقل
متغيرهاي مستقل دراين تحقيق به متغيرهاي جمعيتي و اقتصادي- اجتماعي تقسيم و آنها را تعريف كرده ايم.

متغيرهاي جمعيتي
سن ازدواج زوجين : منظور از سن ازدواج تعداد سالهاي كاملي است كه هركدام از زوجين يعني زن ومرد در هنگام ازدواج داشته اند.
اختلاف سن زوجين: تفاضل بين سن مرد و زن مي باشد كه دراينجا سن زن را از سن مرد كم كرده و اختلاف را بدست آورده ايم.


تعداد فرزندان : منظور تعداد فرزندان زنده زوجين مي باشد.
محل زندگي زوجين: منظور روستايي يا شهري بودن زن ومرد مي باشد.
جنس: منظور مرد يا زن بودن پاسخگو مي باشد
مدت زندگي مشترك: منظور از مدت زندگي مشترك تعداد سالهايي است كه زوجين با هم و زير يك سقف زندگي كرده اند.

متغيرهاي اقتصادي - اجتماعي
وضعيت اشتغال: منظور فعاليتي است كه فرد انجام مي دهد كه مي تواند به دو دسته شاغل و غيرشاغل تقسيم شود. شاغل به كسي گفته مي شود كه فعاليتي انجام مي دهد و از آن درآمدي كسب مي كند و غير شاغل كسي است كه فعاليتي نداشته باشد و درآمدي هم كسب نكند. و اما اگر شاغل باشد خود مي تواند شغل هاي مختلفي داشته باشد.
ميزان تحصيلات: منظور تعداد سال هايي است كه فرد درس خوانده يا اينكه چندكلاس سواد دارد كه بعد مي توانيم آن را گروه بندي كنيم.
درآمد: مقدار پولي است كه ماهيانه در ازاي ارائه خدمات وكار دريافت مي شود.
شيوه آشنائي زوجين: منظور اين است كه زوجين قبل از ازدواج چگونه با همديگر آشنا شده اند تا اين كه زمينه ازدواج آنها فراهم شده، كه به چند دسته مي توان تقسيم كرد: فاميل بودن زوجين، همشهري و هم محلي بودن آنها، معرفي به وسيله والدين ياخانواده، معرفي بوسيله دوستان و اقوام و….
نوع ازدواج زوجين : منظور اين است كه ازدواج زوجين اختياري بوده يا اجباري و چه كسي تصميم نهايي را در ارتباط با ازدواج زن و شوهر گرفته است آيا خود طرفين تصميم گيري كرده اند يا والدين آنها يا افراد ديگر مثل اقوام، دوستان، همسايگان و… .
دخالت ديگران در امور زندگي زوجين: منظور اين است كه تا چه حد ديگران از قبيل والدين زوجين و خانواده آنها و همچنين اقوام و دوستان و افراد ديگر درتصميم گيري هاي مهم زندگي زن و شوهر مؤثر بوده اند.
اختلاف تحصيلي زوجين: منظور از اختلاف تحصيلي تفاوت يا اختلاف بين تحصيلات زن و شوهر مي باشد كه در اين تحقيق اختلاف ها به صورت قدر مطلق در نظر گرفته شده است.
مدت شناخت همسر قبل از ازدواج: منظور مدت زماني است كه زن يا شوهر قبل از ازدواج همسر خود را مي شناخته است.
ميزان شناخت همسر: منظور ميزان شناخت زن يا شوهر از همسر قبل از ازدواج مي باشد كه اين متغير بوسيلة چند گويه كه در پرسشنامه گنجانده شده است، اندازه گيري گرديده است.
علت اصلي طلاق: منظور محوري ترين يا اصلي ترين دليلي است كه پاسخگو براي مراجعه به دادگستري و دادخواست طلاق ارائه داده است.


رابطه خويشاوندي: منظور داشتن نسبت فاميلي بين زوجين مي باشد.
چند زني: منظور از چند زني، اينست كه يك مرد همزمان بيش از يك همسر داشته باشد.

متغير وابسته
متغير وابسته دراين تحقيق گرايش به طلاق مي باشد.
گرايش به طلاق: منظور ميزان گرايش وعلاقه يكي از زوجين يا هر دو به جدايي از يكديگر از طريق مراحل قانوني است. اين ميزان ها به صورت يك طيف كه شامل چند گويه مي باشد سنجيده شده است.كه گويه ها در پرسشنامه گنجانده شده است.



يافته هاي تحقيق
در اين قسمت از مقاله به توصيف داده ها و سپس آزمون فرضيه ها پرداخته شده است.
جدول شماره 1 نشان دهنده سن پاسخگويا ن بر حسب جنس مي باشد .همانطوري كه جدول نشان مي دهد بيشترين درصد مربوط به گروه سني 20 تا 24 سال زنان مي باشد.همچنين جدول بيانگر آن است كه 1/59 درصد زنان هنگام مراجعه براي طلاق سنشان زير 25 سال بوده است.
جدول شماره 1-توزيع فراواني پاسخگويان بر حسب سن و جنس
جنس زنان مردان كل
سن فراواني درصد از زنان درصد از كل فراواني درصد از مردان درصد از كل فراواني درصد
19-15 26 6/22 3/17 1 9/2 7/0 27 18
24-20 42 5/36 28 6 1/17 4 48 32
29-25 21 3/18 14 16 7/45 7/10 37 7/24
34-30 14 2/12 3/9 7 20 7/4 21 14
+ 35 12 4/10 8 5 3/14 3/2 17 3/11
كل 115 100 7/76 35 100 3/23 150 100

جدول 2 نشان دهنده سن ازدواج پاسخگويان مي باشد.
جدول نشان مي دهد كه 7/21 درصد از زنان در سن زير 15 سالگي و 6/49 درصد بين 15 تا 20 سالگي ازدواج كرده اند . به عبارت ديگر 3/71 درصد از زنان زير سن 20 سالگي ازدواج كرده اند.و براي مردان تا 20 سالگي 20 درصد مي باشد. به طور كلي مي توان گفت كه سن ازدواج زنان پاسخگو بسيار پايين مي باشد.

جدول شماره 2- توزيع فراواني پاسخگويان بر حسب سن ازدواج و جنس
جنس زنان مردان كل
سن ازدواج فراواني درصد از زنان درصد از كل فراواني درصد از مردان درصد از كل فراواني درصد
14-10 25 7/21 7/16 0 0 0 25 7/16
19-15 57 6/49 38 7 20 7/4 64 7/42
24-20 18 7/15 12 22 9/62 7/14 40 7/26


29-25 10 7/8 7/6 4 4/11 6/2 14 3/9
+30 5 3/ 4 3/3 2 7/5 3/1 7 6/4
كل 115 100 7/76 35 100 3/23 150 100
جدول شماره 3 علتهاي طلاق را از نظر خود پاسخگويان به ترتيب اولويت نشان مي دهد.
مهمترين علت هاي طلاق به ترتيب عدم تفاهم زوجين ، اعتياد، چند زني، عدم رضايت در ازدواج، داشتن روابط جنسي نامشروع و غيره كه در جدول ديده مي شود، مي باشند..

جدول شماره 3 -توزيع فراواني پاسخگويان بر حسب علت اصلي طلاق از نظر خودشان
جنس زن مرد كل
علت اصلي طلاق فراواني درصد فراواني درصد فراواني درصد
عدم تفاهم با همسر 32 8/27 18 4/51 50 3/33
اعتياد همسر 29 2/25 - - 29 3/19
داشتن زن ديگر 18 7/15 - - 18 12
عدم رضايت 8 9/6 4 4/11 12 8
داشتن روابط جنسي نامشروع 7 1/6 4 4/11 11 3/7
دخالت ديگران 4 5/3 4 4/11 8 3/5
جنون 3 6/2 2 7/5 5 3/3
غيره 2 7/1 3 6/8 5 3/3
ندادن خرجي 5 3/4 - - 5 3/3
عقيم بودن همسر 4 5/3 - - 4 7/2
بيكاري همسر 3 6/2 - - 3 2
كل 115 100 35 100 150 100

جدول شماره 4 نشان دهنده تفاوت ميانگين هاي گرايش به طلاق پاسخگويان بر حسب جنس مي باشد.و از لحاظ آماري هم معنا دار نمي باشد.
جدول شماره 4- آزمون تفاوت ميانگين گرايش به طلاق بر حسب جنس
جنس فراواني ميانگين گرايش به طلاق انحراف معيار مقدار T سطح معناداري
مرد 35 6/31 9/8
18/1 24/0
زن 115 4/33 6/7
جدول شماره 5 نشان دهنده همبستگي بين متغيرهاي مستقلي كه در سطح مقياس فاصله اي هستند با متغير وابسته گرايش زنان به طلاق مي باشد.
با توجه به سطح معني داري جدول ميتوان گفت كه از بين 9 متغير فقط متغير درآمد با متغير وابسته رابطه معناداري ندارد و 8 متغير ديگر با متغير وابسته رابطه معناداري دارند.


جدول نشان مي دهد كه متغيرهاي تعداد فرزندان، مدت زندگي مشترك، مدت شناخت و ميزان شناخت همسر قبل از ازدواج با گرايش زنان به طلاق رابطه معني دار و معكوسي دارند؛ يعني اينكه با افزايش مقدار اين متغيرها از مقدار متغير وابسته كاسته مي شود وبالعكس.بقيه متغيرها هم رابطه مستقيمي با متغير وابسته دارند. همچنين در جدول( R ) ضريب همبستگي، R2ضريب تعيين، ضريب B مقدار تغييري كه در متغير وابسته به واسطه يك واحد تغيير در متغير مستقل بوجود مي آيد، خطاي استاندارد، Beta و مقدار T آمده است.

جدول شماره 5- همبستگي بين متغيرهاي مستقل زير با گرايش زنان به طلاق
نام متغير R R2 خطاي استاندارد ضريب B Beta مقدار T سطح معني داري
اختلاف تحصيلات 18/0 03/0 57/7 46/0 18/0 92/1 0000/0
اختلاف سن 29/0 08/0 37/7 39/0 29/0 17/3 002/0
تحصيلات زن 18/0 03/0 56/7 33/0 18/0 98/1 04/0
تعداد فرزندان 21/0 04/0 52/7 08/1- 21/0- 28/2- 02/0
درآمد 08/0 01/0 67/7 01/0 08/0 83/0 41/0
سن ازدواج زن 21/0 04/0 51/7 33/0 21/0 32/2 02/0
مدت شناخت 74/0 55/0 18/5 11/0- 74/0- 65/11- 0000/0
مدت زندگي مشترك 24/0 06/0 46/7 27/0- 24/0- 64/2- 009/0
ميزا ن شناخت 58/0 33/0 28/6 81/1- 58/0- 50/7- 0000/0

جدول شماره 6 همبستگي بين متغيرهاي مستقلي كه در سطح مقياس فاصله اي هستند را با متغير وابسته گرايش مردان به طلاق را نشان مي دهد.
با توجه به سطح معني داري جدول ميتوان گفت كه از بين 9 متغير فقط متغيرهاي مدت شناخت و ميزان شناخت همسر قبل از ازدواج با متغير وابسته گرايش مردان به طلاق رابطه معناداري دارند. وبقيه متغيرها هم رابطه معناداري ندارند.
جدول شماره 6- همبستگي متغيرهاي زير با ميزان گرايش مردان به طلاق
نام متغير R R2 خطاي استاندارد ضريب B Beta مقدار T سطح معني داري
اختلاف تحصيلات 17/0 03/0 90/8 46/0 17/0 97/0 34/0
اختلاف سن زوجين 27/0 07/0 68/8 48/0 27/0 64/1 11/0
ميزان تحصيلات مرد 05/0 002/0 01/9 11/0- 05/0- 289/0- 77/0
تعداد فرزندان 28/0 08/0 66/8 29/2- 28/0- 69/1- 1/0
درآمد خانوار 26/0 07/0 7/8 04/0 26/0 57/1 12/0
سن ازدواج مردان 28/0 08/0 67/8 51/0 28/0 65/1 11/0
مدت شناخت از همسر 82/0 67/0 21/5 14/0- 82/0- 13/8- 0000/0
مدت زندگي مشترك 25/0 06/0 74/8 41/0- 25/0- 46/1- 15/0
ميزان شناخت 53/0 28/0 66/7 88/1- 53/0- 57/3- 001/0

جدول شماره 7 تفاوت ميانگين گرايش زنان به طلاق را بر حسب تصميم گيرنده ازدواج براي آنها،را نشان مي دهد.با توجه به سطح معناداري جدول تفاوت بين ميانگين ها از لحاظ آماري معنادار نمي باشد اختلاف ميانگين ها ظاهري مي باشد.

جدول شماره 7- آزمون تفاوت ميانگين گرايش زنان به طلاق بر حسب تصميم گيرنده ازدواج براي آنها
تصميم گيرنده فراواني ميانگين گرايش زنان به طلاق انحراف معيار مقدار F سطح معناداري
خود شخص 62 47/33 84/6 79/0
خانواده 41 56/32 73/8 5/0
اقوام 10 70/36 26/8
غيره 2 5/32 95/4


جدول شماره 8 تفاوت ميانگين گرايش زنان به طلاق حسب خويشاوند بودن با همسر را نشان مي دهد.با توجه به سطح معناداري جدول تفاوت بين ميانگين ها از لحاظ آماري معنادار مي باشد.

جدول شماره 8- آزمون تفاوت ميانگين گرايش به طلاق زنان بر حسب خويشاوند بودن با همسر
خويشاوند بودن فراواني ميانگين گرايش زنان به طلاق انحراف معيار مقدار T سطح معناداري
بلي 46 67/28 66/6
26/6- 000/0
خير 69 56/36 61/6

جدول شماره 9 نشان دهنده تفاوت ميانگين گرايش زنان به طلاق بر حسب چند زني بودن شوهر مي باشد.با توجه به سطح معناداري جدول تفاوت بين ميانگين ها از لحاظ آماري معنادار مي باشد .

جدول شماره 9 آزمون تفاوت ميانگين گرايش به طلاق زنان بر حسب چند زني بودن شوهر
چند زني بودن مرد فراواني ميانگين گرايش زنان به طلاق انحراف معيار مقدار T سطح معناداري
بلي 40 47/35 14/7
15/2 03/0
خير 75 31/32 74/7

جدول شماره 10 نشان دهنده تفاوت ميانگين گرايش زنان به طلاق بر حسب دخالت ديگران در زندگي مي باشد.با توجه به سطح معناداري جدول تفاوت بين ميانگين ها از لحاظ آماري معنادار نمي باشد .

جدول شماره 10- آزمون تفاوت ميانگين گرايش زنان به طلاق بر حسب دخالت ديگران در زندگي
دخالت در زندگي فراواني ميانگين گرايش زنان به طلاق انحراف معيار مقدار T سطح معناداري
بلي 81 37/33 67/7
08/0- 93/0
خير 34 5/33 73/7


جدول شماره 11 نشان دهنده تفاوت ميانگين گرايش زنان به طلاق بر حسب شيوه آشنايي قبل از ازدواج مي باشد.با توجه به سطح معناداري جدول تفاوت بين ميانگين ها از لحاظ آماري معنادار مي باشد .

جدول شماره 11- آزمون تفاوت ميانگين گرايش زنان به طلاق برحسب شيوه آشنايي قبل از ازدواج
شيوه آشنايي فراواني ميانگين گرايش زنان به طلاق انحراف معيار مقدار F سطح معناداري
اقوام بودن 47 49/28 71/6 09/9
رابطه خانوادگي 8 5/33 21/5 000/0
از طريق اعضاي خانواده 8 75/37 99/5
از طريق اقوام 22 91/37 62/5
از طريق دوستان 4 75/42 32/5
همسايه بودن 10 6/31 28/6
از طريق واسطه 9 56/38 16/4
برخورد تصادفي 7 86/37 53/8
جدول شماره 12 نشان دهنده تفاوت ميانگين گرايش زنان به طلاق بر حسب محل تولد مي باشد.با توجه به سطح معناداري جدول تفاوت بين ميانگين ها از لحاظ آماري معنادار مي باشد

جدول شماره 12 آزمون تفاوت ميانگين گرايش به طلاق زنان برحسب محل تولد آنها
محل تولد زن فراواني ميانگين گرايش زنان به طلاق انحراف معيار مقدار T سطح معناداري
شهر 46 2/35 9/6
1/2 04/0
روستا 69 2/32 9/7

جدول شماره 13 نشان دهنده تفاوت ميانگين گرايش زنان به طلاق بر حسب وضعيت اشتغال آنها مي باشد.با توجه به سطح معناداري جدول تفاوت بين ميانگين ها از لحاظ آماري معنادار نمي باشد ولي. ميانگين گرايش به طلاق زنان شاغل نسبت به زنان خانه دار بيشتر مي باشد.

جدول شماره 13 آزمون تفاوت ميانگين گرايش به طلاق زنان بر حسب وضعيت اشتغال آنها
وضعيت اشتغال زن فراواني ميانگين گرايش زنان به طلاق انحراف معيار مقدار T سطح معناداري
خانه دار 100 1/33 5/7
15/1- 25/0
شاغل 15 5/35 3/8
جدول شماره 14 نشان دهنده تفاوت ميانگين گرايش مردان به طلاق بر حسب تصميم گيرنده براي ازدواج آنها مي باشد كه با توجه به سطح معناداري جدول تفاوت بين ميانگين ها از لحاظ آماري معنادار نمي باشد

جدول شماره 14- آزمون تفاوت ميانگين گرايش مردان به طلاق برحسب تصميم گيرنده ازدواج آنها
تصميم گيرنده فراواني ميانگين گرايش مردان به طلاق انحراف معيار مقدار F سطح معناداري
خود شخص 24 8/31 74/8
خانواده 7 43/33 08/8
اقوام 4 5/31 03/13 18/0 84/0

جدول شماره 15 نشان دهنده تفاوت ميانگين گرايش مردان به طلاق بر حسب خويشاوند بودن با همسر مي باشد كه با توجه به سطح معناداري جدول تفاوت بين ميانگين ها از لحاظ آماري معنادار مي باشد

جدول شماره 15- آزمون تفاوت ميانگين گرايش به طلاق مردان بر حسب خويشاوند بودن با همسر
خويشاوند بودن فراواني ميانگين گرايش مردان به طلاق انحراف معيار مقدار T سطح معناداري
بلي 17 35/27 12/9
07/3- 004/0
خير 18 61/35 68/6

جدول شماره 16 نشان دهنده تفاوت ميانگين گرايش مردان به طلاق بر حسب دخالت ديگران در زندگي آنها مي باشد كه با توجه به سطح معناداري جدول تفاوت بين ميانگين ها از لحاظ آماري معنادار نمي باشد

جدول شماره 16- آزمون تفاوت ميانگين گرايش به طلاق مردان بر حسب دخالت ديگران در زندگي
دخالت در زندگي فراواني ميانگين گرايش مردان به طلاق انحراف معيار مقدار T سطح معناداري
بلي 28 82/30 47/9
04/1- 3/0
خير 7 71/34 47/5
جدول شماره 17 نشان دهنده تفاوت ميانگين گرايش مردان به طلاق بر حسب شيوه آشنايي مي باشد كه با توجه به سطح معناداري جدول تفاوت بين ميانگين ها از لحاظ آماري معنادار نمي باشد



جدول شماره 17- آزمون تفاوت ميانگين گرايش مردان به طلاق بر حسب شيوه آشنايي قبل از ازدواج
شيوه آشنايي فراواني ميانگين گرايش مردان به طلاق انحراف معيار مقدار F سطح معناداري
اقوام بودن 17 35/27 12/9
رابطه خانوادگي 1 43 -
از طريق اعضاي خانواده 5 34 48/5
از طريق اقوام 6 67/37 56/3 84/1 12/0
از طريق دوستان 1 41 -
همسايه بودن 1 25 -
از طريق واسطه 2 5/36 26/16
برخورد تصادفي 2 5/31 36/6

جدول شماره 18 نشان دهنده تفاوت ميانگين گرايش مردان به طلاق بر حسب محل تولد آنها مي باشد كه با توجه به سطح معناداري جدول تفاوت بين ميانگين ها از لحاظ آماري معنادار نمي باشد

جدول شماره 18- آزمون تفاوت ميانگين گرايش مردان به طلاق بر حسب محل تولد آنها
محل تولد مرد فراواني ميانگين گرايش مردان به طلاق انحراف معيار مقدار T سطح معناداري
شهر 14 43/29 12/7
19/1- 24/0
روستا 21 05/33 79/9

جدول شماره 19 نشان دهنده متغيرهايي است كه در معادله رگرسيون چند متغيره پيش بيني ميزان گرايش زنان به طلاق به روش گام به گام وارد شده اند.
همان طور كه در جدول ديده مي شود به ترتيب متغيرهاي مدت شناخت همسر قبل از ازدواج، اختلاف سن زوجين و مدت زندگي مشترك وارد شده اند به طور كلي اين سه متغير توانسته اند 65 درصد از تغييرات متغير گرايش به طلاق زنان را پيش بيني كنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید