بخشی از مقاله


بررسی، تجسم اعمال در روزقیامت

آيا تجسم اعمال در قيامت از نظر علمي ثابت مي شود و اينکه انسانها به صورت حيوانها ظاهر مي شوند ؟
قيامت روز ظاهر شدن سيرت هاست (يوم تبلي السرائر) و صورت هر كس در قيامت متناسب با سيرت و باطن حقيقي او و اعمالي است كه در دنياانجام داده است . بنابراين انسان هاي آلوده به گناه و فساد به صورت حيوانات و شياطين محشور مي گردند و تنها اهل ايمان و عمل صالح صورت حقيقي انساني و سيماي نوراني و زيبا دارند. از نظرسني نيز قيافه هاتابع همان مساله است.


متون ديني دلالت برآن دارند كه زمين پيش از قيامت مانند جنين انسان هاست و بدن ها درآن شكل گرفته و در هنگامه قيامت آنها را از خود بيرون مي راند; يعني انسان ها تولدي جديد يافته و به زودي رشد مي كنند. كفار و اهل معاصي و مفاسد از شدت هراس آن روز به سرعت پير و سالخورده مي گردند: »يوما يجعل الولدان شيبا« (مزمل آيه 17) ولي مؤمنان وصالحان براي هميشه جوان و خوش سيما باقي مانده و با زيباترين صورت ها وارد بهشت مي گردند. »وقاناالله من شرذلك اليوم «.
براي آگاهي بيشتر ر.ك :


1-گذشته و آينده جهان ، بي آزار شيرازي
2-معاد، مكارم شيرازي
3- معاد شناسي، علامه طهراني


پاداش و مجازات آخرت، تجسم يافتن عمل انسان است. نعيم و عذاب آنجا، همين اعمال نيك و بد است كه وقتى پرده كنار رود، تجسم و تمثل پيدا مى‏كند. تلاوت قرآن صورتى زيبا پيدا مى‏يابد و در كنار انسان قرار مى‏گيرد. غيبت و رنجانيدن مردم به صورت خورش سگان، جهنم در مى‏آيد و...


به عبارت ديگر اعمال ما صورتى، مُلكى دارد كه فانى و موقت است و آن همان است كه در اين جهان، به صورت سخن يا عملى ديگر ظاهر مى‏شود و صورت و وجهه‏اى ملكوتى دارد كه پس از صدور از ما، هرگز فانى نمى‏شود و از توابع و لوازم و فرزندان جدا ناشدنى ما است.اعمال ما از وجهه ملكوتى و چهره غيبى باقى است و روزى، ما به آن اعمال خواهيم رسيد و آنها را با همان وجهه و چهره مشاهده خواهيم كرد. اگر زيبا و لذت‏بخش است، نعيم ما خواهد بود و اگر زشت و كريه است، آتش و جحيم ما خواهد بود.


در حديث است: كه زنى براى مسأله‏اى به حضور رسول اكرم(ص) مشرف شد. وى كوتاه قد بود، پس از رفتنش عايشه كوتاه قدى وى را با دست خويش تقليد كرد. رسول اكرم(ص) به وى فرمود: خلال كن، عايشه گفت: مگر چيزى خوردم يا رسول اللّه؟ حضرت فرمود: خلال كن. عايشه خلال كرد و پاره گوشتى از دهانش افتاد.
در حقيقت حضرت با تصرف ملكوتى، واقعيت ملكوتى و اخروى غيبت را در همين جهان به عايشه ارائه فرمود. (بحار الانوار، ج 15، ص 188.)


قرآن كريم درباره غيبت مى‏فرمايد: (و لا يغتب بعضكم بعضاً، أيحب أحدكم أن يأكل لحم اخيه ميتاً فكرهتموه»؛ «مسلمانان از يكديگر غيبت نكنند، آيا كسى دوست مى‏دارد كه گوشت برادر خويش را در وقتى كه مرده است،بخورد؟ نه، از اين كار تنفر داريد».


آيات ذيل تصريح بر تجسم اعمال دارد: «يومئذ يصدر الناس اشتاتاً ليروا اعمالهم فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره ومن يعمل مثقال ذرة شراً يره؛ در آن روز مردم به صورت گروه‏هاى مختلف از قبرها خارج مى‏شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود پس هر كس به اندازه سنگينى ذره‏اى كار خير انجام داده آن را مى‏بيند و هر كس به اندازه ذره‏اى كار بد كرده آن را مى‏بيند» (زلزال (99)، آيه 6-8.)
غير از اين، آيات متعدد ديگرى نيز بر تجسم اعمال اشاره دارند. (بقره (2)، آيه 272؛ كهف (18)، آيه 49؛ آل عمران (3)، آيه 30 و 180؛ زمر (39)، آيه 47 و 70؛ تكوير (81)، آيات 12 - 14.)


مولوى در اين زمينه مى‏گويد:
اى دريده پوستين يوسفان‏گرگ برخيزى از اين خواب گران‏
گشته گرگان يك به يك خوهاى تومى‏درانند از غضب اعضاى تو
زآنچه مى‏بافى همه روزه بپوش‏زآنچه مى‏كارى همه ساله بنوش‏
گر زخارى خسته‏اى، خود گشته‏اى‏ور حرير و قز درى، خود رشته‏اى‏
چون زدستت زخم بر مظلوم رست‏آن درختى گشت و زآن زقوم رست‏


اين سخن‏هاى چو مار و كژ دمت‏مار و كژدم مى‏شود گيرد دمت‏
حشر پرحرص خس مردار خوارصورت خوكى بود روز شمار
زانيان را گنده اندام نهان‏خمرخواران را بود گنده دهان‏
كند مخفى كان به دل‏ها مى‏رسيدگشت اندر حشر محسوس و پديد
بيشه‏اى آمد وجود آدمى‏بر حذر شو زين وجود از آدمى‏


ظاهر و باطن اگر باشد يكى‏نيست كس را در نجات او شكى‏
در وجود ما هزاران گرگ و خوك‏صالح و ناصالح و خوب و خشوك‏
حكم، آن خور است كان غالب‏تر است‏چونكه زر بيش از مس آمد آن زر است‏
سيرتى كاندر وجودت غالب است‏هم بر آن تصوير حشرت واجب است‏


تجسم اعمال در جهان ديگر.
12. (يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمانِهِمْ بُشْريِكُمُ الْيَوْمَ جَنَّات تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛.
روز رستاخيز مردان و زنان با ايمان را مى بينى كه نور (ايمان) آنها در پيشاپيش و طرف راست آنان در حركت است. به آنها نويد داده مى شود كه (جايگاه) شما بهشت است كه نهرها از زير درختان آن جارى مى شود و شما جاودانه در آن جا هستيد و اين كاميابى بزرگى است).


13. (يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَالْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرائَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ باب باطِنُهُ فِيهِ الْرَّحْمَةُ وَظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ؛.
در آن روز مردان و زنان منافق به افراد با ايمان مى گويند: (كمى) صبر كنيد تا ما از نور شما بهره گيريم، ولى به آنها گفته مى شود (به دنيا) باز گرديد و تحصيل نور كنيد. (در اين لحظه) ديوارى كه داراى در است ميان دو گروه (حايل مى شود) درون آن ديوار، رحمت (بهشت) و برون آن، عذاب است).


14. (يُنادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلى وَلِكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتكُمُ الأَمانِىُّ حَتّى جَاءَ أَمْرُ اللّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللّهِ الْغَرُورِ؛.
در اين هنگام منافقان مؤمنان را ندا مى كنند كه مگر ما با شما در (دنيا) نبوديم؛ (چرا سرانجام كار ما دوتا شد). مؤمنان پاسخ مى دهند: آرى چنين است ولى شما خود را (به سبب نفاق) به هلاكت افكنديد و با حالت انتظار و تذبذب به سر برديد و در دين خود ترديد نموديد و آرزوها شما را فريب داد، تا آن جا كه فرمان خدا (مرگ) فرا رسيد و (شيطان) فريبنده اى شما را فريب داد).


15. (فَالْيَوْمَ لايُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَة وَلامِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْويِكُمُ النَّارُ هِىَ مَوْليِكُمْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ؛.
امروز ديگر نه از شما و نه از كافران عوض پذيرفته نمى شود، جايگاه شما دوزخ و شايسته شماست و بسيار جايگاه بدى است).
آن چه را آيه هاى فوق بيان مى كند در حقيقت، دورنما و شبحى است از يك سلسله حقايق جهان جاويدان و تا انسان آن حقايق را مشاهده نكند، هرگز به حقيقت اين معانى پى نخواهد برد، بلكه از خود خواهد پرسيد اين صحنه عظيم، چه صحنه بزرگى است كه اولين و آخرين در آن جا گرد مى آيند چگونه وجود افرادِ با ايمان به صورت يك منبع نور درمى آيد! و اين ديوار عظيم كه دو دسته را از هم جدا مى سازد، چه ديوارى است و چگونه يك طرف آن عذاب و درون آن رحمت است! و طرز مكالمه اين دو دسته چطور است.


اينها يك سلسله پرسش هايى است كه در موقع مطالعه اين آيات به خاطر ما وارد مى شود، ولى هرچه در باره آنها بحث شود، جز شبحى از حقيقت دستگير نمى شود. البته ما تقصير نداريم، بلكه حقايق آن جهان چنان بالاست كه در قالب الفاظ اين جهان در نمى آيد و آخرين راه براى درك درجات و دركات آخرت، اين است كه از روى مقايسه و تشبيه، دورنمايى از آنها در ذهن خود ترسيم نماييم و در اين صورت، قصور، متوجه قواى ادراكى و زبان و الفاظ ماست.


حال ما در مورد درك حقايق آن جهان، حال جنينى است كه در رحم مادر قرار گرفته باشد؛ او هر اندازه هوش و استعداد داشته باشد نمى تواند وضع موجود بيرون رحم را درك كند.
مولوى اين تمثيل را در ابيات زير به صورت نغز بيان كرده است:.

گر جنين را كس بگفتى در رحم. هست بيرون عالمى بس منتظم.

يك زمين خرمى با عرض و طول. اندر آن، صد نعمت و چندين اُكُول.

كوه ها و بحرها و دشت ها. بوستان ها باغ ها و كشت ها.

 

آسمان بس بلند و پر ضياء. آفتاب و ماهتاب و صد سها.

از شمال و از جنوب و از دَبور. باغ ها دارد عروسى ها و سور.

در صفت نايد عجايب هاى آن. تو در اين ظلمت چه اى، در امتحان.

خون خورى در چار ميخ تنگنا. در ميان حبس انجاس و عنا.

او به حكم حال خود منكر بدي. زين رسالت معرض و كافر شدي.

 

كاين محال است و فريب است و غرور. زان كه تصويرى ندارد، وهم كور.

جنس چيزى چون نديد ادراك او. نشنود ادراك منكر ناك او.

هم چنان كه خلق عام اندر جهان. ز آن جهان ابدال مى گويندشان.

كاين جهان جايى است بس تاريك و تنگ. هست بيرون عالمى بى بو ورنگ.

هيچ در گوش كسى زايشان نرفت. كاين طمع آمد حجابى ژرف رفت‏.

چگونگى پاداش و كيفر اعمال.
دانشمندان در پاداش و كيفر اعمال عقايد گوناگونى دارند: گروهى از آنها معتقدند كه جزاى اعمال، مانند پاداش و كيفرهاى اين جهان روى قرار داد است؛ يعنى چنان كه در اين جهان براى هر بزهى، كيفرى از طرف قانون گذاران تعيين شده است و كيفر سارق روى قرار و تقنين، غير از كيفر قاتل است، هم چنين خداوند بزرگ براى هر عملى، كيفر و يا پاداش خاصى معين نموده است و هر كسى طبق مقررات الهى به سزاى اعمال خود مى رسد و هرگونه پاداش و كيفر، مخلوق خداوند است و كوچك ترين ربطى به شخص خوش كردار و يا بدكردار ندارد، و خداوند، در اختيار آن شخص مى گذارد و اين نظريه، همان نظريه اجر و مزد و كيفرهاى مقرراتى است.


دسته ديگر معتقد است تمام كيفرها و پاداش ها مخلوق نفس و روح انسانى است، كه نفس انسان بى اختيار در آن جهان آن ها را خلق مى كند. اينان مى گويند كردار نيك و بد در اين جهان در نفس انسانى ملكات خوب و بد ايجاد مى نمايد و اين ملكات خميره انسان و جزء ذات او محسوب مى شود و هر ملكه اى، مناسب خويش به صورت هايى از نعمت و نقمت مى آفريند هم چنان كه انسان در اين جهان، مناسب ملكات و روحيات خويش، يك سلسله افكار و معانى را در ذهن خويش ترسيم مى نمايد، اشخاص خوش باطن در اين جهان با يك سلسله از افكار و تصورات نيك، سروكار دارند و افراد ناپاك در خواب و بيدارى، خواه ناخواه با افكار باطل و تصورات بد، خويش را مشغول مى سازند.


اين افكار بد و يا خوب، محصول و معلول ملكاتى است كه در اين جهان كسب كرده است و اين ملكات در روز جزا، خهق نعمت ها و نقمت ها و شكنجه ها و دردها و روح و ريحان است و بى اختيار اين حقايق را به وجود خواهد آورد.
نظريه تجسم اعمال.


گروهى از دانشمندان بزرگ اسلام راه ديگرى انتخاب نموده و شواهد زيادى از آيات و احاديث براى آن آورده اند و اجمال آن اين است:.
تمام پاداش ها و كيفرها، نعمت ها و نقمت ها، فرح و سرور، درد و شكنجه، حقايق اعمال دنيوى ماست؛ هر كردارى از ما - خواه خوب و خواه بد - يك صورت دنيوى دارد كه ما آن را مشاهده مى نماييم و يك صورت اخروى دارد كه هم اكنون در دل آن عمل نهفته است و روز رستاخيز پس از تحولات و تطوراتى كه در آن رخ مى دهد شكل كنونى و دنيوى خود را از دست داده و با واقعيت اخروى و روز باز پسين خود جلوه مى كند و باعث لذت و فرح عامل و يا آزار او مى گردد.


آنان معتقدند كه اعمال نيك اين زندگى در روز رستاخيز تغيير شكل داده و در صورت باغ و راغ و چمن و سوسن و حوريان زيبا اندام و كاخ هاى مجلل در خواهد آمد. چنان كه اعمال بد، قيافه دنيوى خود را دگرگون كرده و به صورت آتش و زنجير و انواع عذاب جلوه خواهد نمود و جزاى اعمال هر انسانى عين اعمال او خواهد بود و در اين جمله ذره اى مجاز نيست و چيزى در محكمه عدل خداوند بهتر از اين نيست كه عين عمل انسان را به خود انسان بازگردانند.(2).


از ميان آيات قرآن، كه اين گروه استدلال كرده اند يكى آيه زير است:.
(وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَلاَيَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً؛(3).
روز رستاخيز آن چه را عمل كرده بودند در پيشگاه خود حاضر و موجود مى يابند و پروردگار تو به كسى ستم نمى كند).
آيه مزبور حاكى است كه روز رستاخيز، خود عمل در برابر انسان حاضر مى گردد و اين كه گاهى برخى از مفسران، لفظ (جزاء) مقدر كرده و مى گويند منظور (جزاء ماعملوا) است خلاف ظاهر آيه است.


آيه هاى 12 و13 مورد بحث، گواه بر اين قول است، زيرا آيه 12 وجود مؤمنان را در روز رستاخيز منبع نور معرفى نموده است كه با حركت آنها، نورشان نيز درحركت است.
در آيه بعد پاسخ مؤمنان را در باره درخواست منافقان كه مؤمنان مقدارى صبر كنند، تا آنها نيز در پرتو نور آنها حركت نمايند چنين نقل مى كند: (قِيْلَ ارْجِعُوا وَرَائَكُمْ فَالْتَمِسُوا نوراً) يعنى به دنيا باز گرديد و نور به دست آوريد، ظاهر اين پاسخ، اين است كه ما نور را از دنيا آورده ايم و شما نابخردان نيز مى توانستيد اين نور را همراه خود بياوريد. اكنون بايد دقت كرد اين نور كدام نور است، كه مؤمنان همراه خود آورده اند. آيا جز ايمان و اعمال نيك، چيز ديگرى هست كه آنان همراه خود در رستاخيز آورده باشند! پس معلوم مى شود ايمان و اعمال نيك روز رستاخيز به صورت نور جلوه مى كند و صورت واقعى اين اعمال همان نور است، كه در قيامت مشاهده مى گردد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید