بخشی از مقاله

چکیده

اندیشمندان و نظریه پردازان تعلیم و تربیت با نگاه همه جانبه به تربیت، آن را در ساحت هاي متنوع و متعددي طبقه بندي کرده اند که یکی از مهمترین جنبه هاي آن تربیت اجتماعی می باشد. هدف پژوهش، بررسی مبانی تربیت اجتماعی از دیدگاه پراگماتیست ها و تطبیق آن بر اساس دیدگاه اسلام می باشد. راهبرد این تحقیق کیفی و راهکار اجرایی به صورت کتابخانه اي و رویکرد آن تحلیل محتوا و روش توصیفی تحلیلی است. پژوهش از دو مرحله اصلی: الف) توصیف و ارائه مفاهیم . ب) تحلیل، استنباط و استنتاج تشکیل شده است.
تحقیق حاضر شاخصهها و الگوهاي تربیتی اسلام و پراگماتیسم را مورد بررسی قرار میدهد، نتایج تحقیق نشان داد که نظام تربیتی و شاخصهها و الگوهاي اسلامی بر تمامی مکاتب موجود برتري دارد و ثانیا اختلال روحی و روانی و ناهنجاریهاي اجتماعی و سیاسی رایج در جهان کنونی ناشی از نقص و ناکارآمدي نظام تربیتی آنهاست. پراگماتیسم را نمیتوان مکتبی جامع به شمار آورد، زیرا در تربیت اجتماعی انسان تنها به تجربه و ابعاد مادي وجودي انسان توجه دارد و به رفاه مادي میاندیشند، انسانشناسی آنها جامع و متناسب با استعدادها و نیازهاي واقعی انسان و سعادت حقیقی او نیست. در دیدگاه پراگماتیسم عادت دادن انسان به مراعات لیبرال دمکراسی آمریکایی وجود دارد و از تربیت، استفاده ابزاري می شود. اما در اسلام هدف اصلی به کمال رساندن انسانها است، علاوه بر تعلیم و تربیت فردي، همه آحاد جامعه مکلف به نظارت بر یکدیگر، کنترل همدیگر، تذکر و ارشاد یکدیگر هستند، در نظام تربیتی اسلام، زندگی و تمام رفاه و نعمتهاي دنیا را وسیله و ابزاري براي تکامل انسان میداند.


کلمات کلیدي: اسلام ، تربیت ، تربیت اجتماعی ، پراگماتیست ، جان دئویی

1

.1 مقدمه و هدف

تعلیم و تربیت، شاخه اي از معرفت است که با بهره گیري از یافته هاي روانشناسان و جامعه شناسان و داده هاي فرهنگی، دینی و فلسفی، ترکیبی متنوع را پدید می آورد و شامل ساحت هاي گوناگون و متنوعی نظیر تربیت اخلاقی، جسمانی، اجتماعی و ... می باشد که در این حوزه، تربیت اجتماعی از جایگاه ویژه اي برخوردار است.

صاحب نظران تربیتی در مورد تربیت اجتماعی به عنوان یکی از اساسی ترین کارکردهاي آموزش و پرورش اتفاق نظر دارند، وظیفه تربیت اجتماعی در جوامع ساده و ابتدایی گذشته بیشتر به عهده خانواده بوده و به تدریج با پیچیده شدن و گسترده شدن اجتماعات، این وظیفه از وظایف اصلی نهادهاي تربیتی محسوب می شود و در واقع قسمت عمده اي از اهداف آموزش و پرورش در هر نظام تربیتی هدف هاي اجتماعی است. تربیت اجتماعی، آشنایی با مفاهیم مختلف زندگی گروهی و مزایا و محدودیت هاي زندگی اجتماعی و شناخت گروه هاي اجتماعی و ارزش ها و معیارها و قوانین حاکم بر آنهاست .[7]

در دیدگاه توماس اکویناس بنیانگذار واقعگرایی خداباورانه نیز، انسان موجودي است که اجتماعی زاده می شود، رشد می کند، بالغ می شود و در آغوش خانواده و اجتماع بدرود حیات می گوید. انسان ها به عنوان موجوداتی اجتماعی، نظام هاي ارتباطی مانند سخن گفتن، نوشتن و خواندن به وجود آورده اند، این نظام هاي ارتباطی که لازمه زندگی اجتماعی اند، اکتسابی بوده و باید فرا گرفته شوند. مدارس در نقش نهادهاي اجتماعی بموازات ترغیب خردورزي، مراوده و مشارکت در زندگی جمعی، به رشد و توسعه انسان کمک می کنند .[4]

در مورد اجتماعی بودن انسان دو دیدگاه مهم وجود دارد، بعضی منشاء جامعه پذیري و اجتماعی بودن انسان را ذاتی و فطري می دانند [11] و برخی بر این باورند که رفع نیازهاي روانی و ضرورت هاي زیستی او را به سوي زندگی اجتماعی کشانده است . [10] براساس هر دو دیدگاه انسان بدون ارتباط با سایر افراد اجتماع نمی تواند به کمال مطلوب نائل گردد، زیرا رفع نیازهاي جسمی بدون کمک گرفتن از دیگران دشوار و ظهور فضایل و اخلاق پسندیده بدون حضور در اجتماع امکان پذیر نیست. در میان انواع تربیت، تربیت اجتماعی جایگاه ویژه اي دارد چرا که تربیت فرایندي است مستمر که در بستر جامعه صورت می پذیرد، لذا تربیت اجتماعی یکی از انواع مهم تربیت می باشد. مفهوم تربیت اجتماعی طبق تعاریف ارائه شده به لحاظ گستردگی جامعیت پوشش دهنده، تمام نهادهاي اجتماعی تربیتی مشرف بر امر تعلیم و تربیت افراد است که از یک جهت رشد فردي و از جهت دیگر انتقال میراث فرهنگی را شامل می شود .[9]

تربیت افراد جز با اهتمام به تربیت اجتماعی و ایجاد تحولات اجتماعی در جهت اهداف تربیتی بدرستی ممکن و میسر نیست. آنچه در تربیت فردي فارغ از حرکتهاي اجتماعی صورت می پذیرد، آن قدر اندك است که در مقایسه با عملکرد اجتماع در خور توجه نیست. نبودن تربیت اجتماعی مناسب در هر جامعه به معضلات فراوانی براي افراد آن جامعه منجر خواهد شد، لذا بر عهده گرفتن تربیت اجتماعی از جمله وظایف مسئولان تربیتی، و وظیفه حاکمیت جامعه است. پیمودن این راه مستلزم توجه به الگوهاي مطمئن عملی است تا با نصب العین قراردادن دیدگاه ها و سیره عملی آنان، هم راه صحیح بندگی و سعادت را بپیمایند و هم در این وادي سریعتر به مقصد برسند .[8 ]

فلسفه اجتماعی جان دیوئی بنیانگذار عملگرایی نیز بر اهمیت جامعه رو در رو که در آن مردم درمسائل و علائق مشترکی سهیمند، تأکید می کرد. آزمایش هاي دیوئی بر نقش اجتماعی مدرسه تأکید داشت، پیچیدگی هاي اجتماعی مدرسه به عنوان گروه اجتماعی ویژه، صورت فروکاسته و ساده شده اي به خود می گرفت .[4] در یک جمع بندي کلی از تعاریف مطرح درباب تربیت اجتماعی می توان گفت : تربیت یکی از مهمترین مسائل انسانی است زیرا نحوه شکل گیري شخصیت انسان ها به نحوي به تربیت بستگی دارد. هدف این نوشتار تلاشی است براي ترسیم و تطبیق تربیت اجتماعی


2

انسان از دیدگاه اسلام و مکتب بشري پراگماتیسم غربی، که با اتکا به روش اسنادي و رویکرد تحلیلی توصیفی می کوشد تحلیلی از این دو مکتب فکري ارائه دهد. حساسیت موضوع از آنجا آشکارتر میشود که در عصر کنونی نیاز انسان به تربیت و نقش آفرینی صحیح و سازنده او در عرصهها و شئون مختلف زندگی اجتماعی بیش از هر زمانی سرنوشت ساز میباشد، و غفلت از انسانیت انسان در رشد شتابان تحولات جوامع بشري خسارتهاي جبران ناپذیري به دنبال خواهد داشت . وضعیت شکننده رفتار و کردار انسان امروزي در جهان، ما را با این مسئله مواجه ساخت که اگر مکاتب موجود راهبرد مناسب و سازندهاي براي انسان و انسانیت دارند، پس این همه ناامنی، ظلم و تجاوز، انحراف و ناهنجاري و دوري از معنویت و خود خواهی چیست؟ این مکاتب چه الگویی براي تربیت اجتماعی انسان دارند؟ پس از مطالعات اولیه دریافتیم که چنین بررسی تطبیقی بین مکاتب اسلام و غرب از جمله پراگماتیسم صورت نگرفته است و همین خلأ، نویسنده را به پژوهش وکنکاش واداشت. در پژوهش حاضر تلاش میکنیم تا مقایسهاي بین دیدگاههاي اسلام و پراگماتیسم پیرامون فرایند و برنامههاي تربیت اجتماعی انسان انجام دهیم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید