بخشی از مقاله

بررسی نقش فرهنگ و نظریات آن در آموزش یک زبان خارجه


مقدمه :
نقش فرهنگ در آموزش زبانهای خارجی از دیر باز مورد بحث بوده و مطالب موافق و مخالف زیادی درباره آن نوشته شده است. علیر غم تعریفهای زیادی که در این زمینه شده است، متاسفانه هنوز این نکته اساسی در آموزش زبانهای خارجی در کلاسهای زبان ها مورد توجه قرار گرفته است.
امروزه معلمان زبان در آموزش آواء، واژه ها و گرامر ها و غیره موفق بوده بوده اند و توانسته اند

به شاگردا خود درست سخن گفتن را بیاموزند ولی آیا می توان بدون آشنایی با فرهنگ مردمی دیگر تسلط لازم را بر زبان آنها پیدا کرد؟ در این تحقیق کوشیده می شود تا این موضوع مورد بحث و حلاجی قرار گرفته و نظریات برخی از روانشناسان و زبان شناسان مورد بررسی قرار گیرد.


بیان مسئله :
فرهنگ در واقع بخش در هم تنیده اند از کنشهای متقابل زبان و اندیشه می باشد. الگو های فرهنگی شناخت و رسومات گاهی اوقات صراحتاً در زبان بیان شده اند. به عنوان مثال شیوه هایی ممکن است عاملی فرهنگی باشند. «صراحت» گفتاری برخی از فرهنگ ها را در نظر بگیرید.مثلاً گفته می شود در آمریکا مکالمات اتفاقی بیشتر با حفظ اقوام همراه است ولی صراحت کمتری در آنها مشاهده می شود تا در مکالمات یونانی ها.


به نظر نوستراد زبان وابسته به فرهنگ می باشد و بدون توجه به روابط اجتماعی یک جامعه زبانی که با زبان صورت می پذیرد و نیز بدون توجه به فرهنگ جامعه که زبان بخشی از آن است، درک مفاهیم زبان امکان پذیر نیست. را برت لادو در کتاب آموزش زبان معتقد است که زبان پاره ای از فرهنگ مردم و مهمترین وسیله برای ارتباط میان افراد اجتماع است و از اینرو زبان نه تنها بخشی از فرهنگ است، بلکه اگر فرهنگ را شبکه ای در نظر بگیریم زبان پایه اساسی آن است بگو نه ای که بخشهای دیگر شبکه با کمک آن توصیف می شوند.


برخی معتقدند که زبان پدیده ای است برای گسترش تمدن و فرهنگ زیرا بوسیله زبان است که می توان علم و فنی و آداب و رسوم را از نسلی به نسل دیگرر انتقال داد. تحصیل هر گونه علم بر عامل زبان مبتنی است به همین سبب زبان آموزی پایه آموختن علوم و فنون می باشد.


سایر ورف در توجیه نظریه مربوط به رابطه فرهنگ و زبان خود می گوید که لازمه درک یک شعر ساده صرفاً دانستن معنی واژه های آن نیست ، بلکه باید پذیژه های زندگی اجتماعی مردمی که مفاهیم واژه ها از آنها نشات گرفته اند آشنا بود. (به سخن دیگر اینکه بدون آگاهی از الگو های زندگی اجتماعی یک جامعه زبانی، نمی توان به ارزشهای واقعی و مفاهیم واژه ها پی برد.)
بنابراین سئوال اصلی این است که آیا آشنایی با فرهنگ یک جامعه تاثیری در یاد گیری زبان ان جامعه دارد؟


اهمیت و ضرورت تحقیق :
متاسفانه و نقصیه های بسیاری در آموزش و شناخت فرهنگ ک جامعه ای که زبان آن جامعه آموخته می شود وجود دارد و در کلاسهای ما بچشم می خورد. بنا به گفته نوستراد ها معلمان توانسته ایم بیان آواها، واژه ها و مجله ها را به زبان آموز بیاموزیم ، آنگونه که بدرستی سخن بگویند و حتی آنقدر پیش بردین که مطالب ادبی زبان خارجه را بخوانند و بحث کنند و نکته های زبان شناسانه را بر گزینند ولی در آموزش یکی از جنبه های اساسی زبان یعنی فرهنگ کوتاهی کرده ایم و اکنون زمان آن رسیده که رفع این نقصیه کنیم زیرا برای ایجاد ارتباط درست و کفا هم از اهمیت بسزایی بر خوردار می باشد. برخی فرهنگ را هدف نهایی آموزش زبان تلقی کرده اند.


کانتلت هدف از آموزش زبان انگیلیسی را ایجاد مهارت سخن گفتن با توجه به نظم آوایی و الگویی ساختار آن می داند بگونه ای که این مهارت بتواند نسبت به آداب و رسوم ، رفتار و به طور کلی فرهنگ مردم انگلیسی زبان حس تو هم ایجاد کند. و یدو سون یک قدم پیشرفته و می گوید که نه تنها هدف نهایی این چنین است بلکهعلّت همه کوششها برای آموزش زبان انگلیسی بعنوان زبان خارجه ایجاد حس تفاهم نسبت به راه و رسم زندگی و فرهنگ این جامعه زبانی است.


یادگیری یک زبان خارجی بدون آگاهی از نحوه زندگی و مردمی که بدان سخن می گویند، زبان آموز را به ایجادتفاهم رهنمون نمی سازد که خود در دنیای بسیار کوچک امروز می توان نقصیه بشمار آید. این مطلبی است که نوستراد بیان می کند و ادامه می دهد که درک ادبیات نیز همانند زبان،بدون آگاهی از فرهنگ امکان ندارد ، زیرا اگر چه چار چوب عناصر ادبیات جهانی می باشد ولی محتوای ساختاری و واژگانی ادبیات هر زبانی حاوی ویژگیهایی از رفتار های جامعه زبانی آن است که عدم آگاهی از این ویژگیها درک مفاهیم ادبیات آن جامعه را مختل می سازد.


نسلون بروکس معتقد می باشد که آموزش نکات فرهنگی بیش از آنچه که تا کنون تصور می رفته اهمیت دارد بویژه اگر هدف از آموزش زبان یاد گیری نحوه ارتباط با سخن گویان آن باشد. به عقیده وی زبان آموز در کلاس درس برای اولین بار با بسیاری از الگو های فرهنگی و اجتماعی زبان بینانه مواجه می شود و عکس العمل و برداشت وی از این الگو ها برای ایجاد ارتباط مناسب و درست حائز اهمیت است. به نظر نرسیلی یاد گیری الگو های زبانی ، آگاهی از نظام اجتماعی سیاسی، مذهبی و اقتصادی جامعه را بدنبال ندارد و حال آنکه کلاسهای آموزش زبان می تواند وسیله مناسبی برای آگاهی از الگو های اجتماعی و فرهنگی جامعه زبانی بیگانه باشد.

به عقیده وی ایجاد ارتباط با بخش گویان زبان خارجه، بدون آگاهی از فرهنگ آنان غیر ممکن نیست، ولی معتقد است که با آموزش زبان، نا گریز آموزش فرهنگ نیز صورت می گیرد زیرا که الگو های فرهنگی در زمینه آموزش زبان همواره خود نمایی می کند. اگر فرهنگ را از زبان جدا سازیم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید