بخشی از مقاله

بهداشت روان
مقدمه
بيماري هاي رواني از بدو پيدايش بشر وجود داشته و هيچ فردي، از هيچ طبقه اقتصادي ـ اجتماعي خاصي، در مقابل آن ها مصونيت نداشته و خطري است که بشر را مرتبا تهديد مي‌کند. خوشبختانه نهضت بهداشت رواني در نيم قرن اخير، افکار غلط و خرافات در مورد اين بيماري‌ها را کنار گذاشته و نشان داده که اوّلا بيماري هاي رواني، قابل پيشگيري بوده و ثانيا در صورتي‌كه مانند ساير بيماري ها به موقع تشخيص داده و تحت درمان قرار گيرند به همان نسبت از مزمن شدن و عوارض آن ها کاسته خواهد شد. در راستاي همين ايده, بهداشت رواني که جزئي از بهداشت عمومي محسوب مي شود به پيگيري موارد زير مي پردازد:

 

• افزايش سطح بهداشت رواني از طريق ارتقاء آگاهي هاي جامعه در مورد بيماري هاي رواني
• شناسايي و تشخيص زودرس اختلالات رواني و درمان آن ها
• پيشگيري از عوارض و عود بيماري و توانبخشي بيماران
• پيشگيري از بروز بيماري هاي رواني از طريق پيشگيري و درمان بيماري هاي جسمي


تاريخچه
در حقيقت بهداشت روان را مي‌توان يکي از قديمي ترين موضوعات به شمار آورد. زيرا بيماري هاي رواني از زمان هاي قديم وجود داشته, بطوريکه بقراط در حدود 400 سال قبل از ميلاد عقيده داشته که بيماران رواني را مانند بيماري جسمي بايد درمان کرد. تقريبا از سال 1930 يعني بعد از تشکيل اوّلين کنگره بين المللي بهداشت روان بود که اين رشته بصورت جزئي از علوم پزشکي درآمد و سازمان هاي روانپزشکي و مراکز پيشگيري در کشورهاي مترقي يکي بعد از ديگري فعاليت خود را شروع کردند.


در سال 1930 اوّلين کنگره بين المللي بهداشت روان با شرکت نمايندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکيل شد و مشکلات رواني کشورها و مسائلي از قبيل تاسيس بيمارستان ها, مراکز درمان سرپائي, مراکز کودکان عقب مانده ذهني و نظاير آن مورد مطالعه قرار گرفت. ولي در 18 سال بعد يعني در سال 1948 در سومين کنگره بين المللي بهداشت روان که در

لندن تشکيل شد اساس فدراسيون جهاني بهداشت روان بنيان گذاري شد و در همان سال اين فدراسيون به عضويت رسمي سازمان يونسکو و سازمان بهداشت جهاني درآمد بطوريکه سازمان جهاني بهداشت در ژنو نقش رهبري رسمي فدراسيون جهاني بهداشت روان را به عهده گرفت. از آن تاريخ به بعد هر سال يک جلسه بين المللي و هر چهار سال يکبار کنگره جهاني تشکيل شده و مي شود. در نتيجه تلاش و کوشش هاي پيگير روز 18 فروردين مطابق با هفتم آوريل روز جهاني بهداشت اعلام گرديده در سراسر جهان مسائل بهداشتي کشورها مورد بررسي قرار مي‌گيرد. از مسئولين بهداشتي کشورهاي مختلف خواسته شده تا برنامه هاي بهداشت رواني را جزء برنامه هاي بهداشت عمومي قرار دهند.


در کشور ايران نيز عليرغم آنکه از زمان محمدبن زکرياي رازي و بعد, ابوعلي سينا به بيماران رواني (ديوانگان آن زمان) توجه داشته و براي آنها از دستورات مختلف داروئي و روش‌هاي گوناگوني همچون تلقين استفاده مي‌کردند, ولي بطور رسمي در سال 1336 برنامه هاي روانشناسي و بهداشت روان از راديوي ايران آغاز شد و در سال 1338 اداره بهداشت رواني در اداره کلّ بهداشت وزارت بهداري وقت، تشکيل گرديد. اگرچه از سال 1319 تدريس بيماري هاي روانپزشکي دانشگاه تهران آغاز شده بود با قبول استراتژي P.H.C توسط جمهوري اسلامي ايران و ايجاد شبکه هاي بهداشتي درماني, در کشور, موضوع بهداشت روان به منزله جزء نهم خدمات اوّليه بهداشتي پذيرفته شد و در حال حاضر نيز از موضوعات بسيار ضروري در کشور, مورد توجه قرار دارد.


تعريف بهداشت روان
بهداشت روان علمي است براي بهتر زيستن و رفاه اجتماعي که تمام زواياي زندگي از اوّلين لحظات حيات جنيني تا مرگ اعم از زندگي داخل رحمي, نوزادي, کودکي تا نوجواني, بزرگسالي و پيري را در بر مي‌گيرد. بهداشت روان، دانش و هنري است که به افراد کمک مي‌کند تا با ايجاد روش هايي صحيح از لحاظ رواني و عاطفي بتوانند با محيط خود سازگاري نموده و راه حل هاي مطلوب تري را براي حل مشکلاتشان انتخاب نمايند.
تعريف سازمان جهاني


بهداشت روان، عبارتست از: قابليت ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران, تغيير و اصلاح محيط فردي و اجتماعي و حل تضادها و تمايلات شخصي به طور منطقي, عادلانه و مناسب. نتيجه آنکه مفهوم بهداشت رواني عبارت خواهد بود از تامين رشد و سلامت رواني فردي و اجتماعي، پيشگيري از ابتلاء به اختلال رواني, درمان مناسب و بازتواني آن.
ويژگي هاي افرادي كه از نظر رواني سالم هستند


• اين افراد نسبت به خود آرامش دارند يعني به طور نسبتا معقولي احساس امنيت و کفايت دارند
• توانائي هاي خود را در حد واقعي خود ارزيابي مي‌کنند, نه بيشتر و نه کمتر
• به خود احترام مي‌گذراند (Self- respect) و کمبودهاي خود را مي پذيرند
• به حقوق ديگران احترام مي گذارند


• مي‌توانند به ديگران علاقمند شوند و آن ها را دوست بدارند
• مي‌توانند احترام و دوستي ديگران را جلب کنند
• مي‌توانند نيازهاي زندگي خود را برآورده سازند و براي دشواري هايي که زندگي آنها پيش مي ايد راه حلّي پيدا کنند. آنها قادرند خود بينديشند و تصميم بگيرند
• قادرند مسئوليت هاي روزمرة خود را با برگزيدن اهداف معقول پيش ببرند
• تحت تاثير عواطف, ترس, خشم, عشق يا گناه خود بطوري قرار نمي‌گيرند که زندگيشان پريشان شود.
چند نشانه هشدار دهنده براي ضعف رواني


• احساس نگراني دائمي
• ناشادي دائمي به علل ناموجّه
• از دست دادن آسان تعادل رواني در بيشتر اوقات


• بي خوابي مکرر
• افسردگي و سرخوشي متناوب بصورت ناتوان کننده
• احساس بي علاقگي و تنفّر دائمي نسبت به مردم
• آشفتگي زندگي
• عدم تحمل دائمي فرزندان
• همواره خشمگين و بعد دچار پشيماني شدن


• ترس بي جهت دائمي
• دائما حق را به جانب خود دادن و ديگران را ناحق شمردن
• احساس درد و شکايت هاي بي شمار بدني که علّتي براي آن پيدا نمي شود.
به عقيده دکتر منينگر اگر شخصي وجود يکي از علائم فوق را در خود قطعي بداند بايد به او کمک شود.
جمعيت هاي آسيب پذير (High Risk) در بهداشت روان


گرچه بهداشت روان به مفهوم گفته شده, خود را در برابر تمام بيماران و همه افراد سالم متعهد مي‌بيند اما گروه ها و جمعيت هايي نيازمندي بيشتري داشته و آسيب پذيري زيادتري از نظر بهداشت روان دارند. اين افراد عبارتند از: بيماران و معلولين رواني, عقب ماندگان ذهني, بيماران صرعي, سالمندان, معتادان, بيکاران, نيازمندان اقتصادي, کودکان و نوجوانان, زنان باردار, جدا شده و داغديده, افراد بي سرپرست, زندانيان . . . و مهاجران.
اهميت بهداشت روان


پيشرفت صنعت و تکنولوژي, قدرت و ثروت را افزايش داده ولي امکان زندگي با آرامش و صلح و اطمينان را از انسان سلب کرده و در حقيقت "کيفيت فداي کميت" شده و اعتدال و تناسب کنار رفته و بيماري هاي عصبي ـ رواني و روان تني، جانشين آن شده است. بطوريکه آمار نيز حکايت از افزايش شيوع بيماري هاي رواني دارد و علل مختلفي را براي اين افزايش شيوع بر شمرده اند که به مهمترين آنها اشاره مي‌گردد:


علل افزايش شيوع بيماري هاي رواني
• بيماري هاي رواني مانند بيماري هاي جسمي کشنده نيستند و در نتيجه, مبتلايان به اين نوع بيماري ها روي هم انباشته مي شوند و احتياج بيشتري جهت درمان سرپائي, بستري شدن و تخت بيمارستاني پيدا مي‌کنند.
• عدم درک از نحوه شروع و طولاني مدت بودن بيماري در نتيجه عدم اطلاع از بيماري, درمان به موقع انجام نمي‌شود که همين امر باعث مزمن شدن بيماري گشته و بيماري غيرقابل علاج مي‌گردد


• عدم برنامه صحيح و اطلاع کافي از روش هاي پيشگيري و درماني كه خود باعث انباشته شدن و ازدياد اين نوع بيماران مي‌گردد
• برحسب برآورد سازمان جهاني بهداشت امروزه 25% مردم جهان دچار يکي از انواع اختلالات رواني ـ عصبي ـ رفتاري هستند. (به جز اعتياد به مواد مخدر, الکل و ساير موارد).
ناتواني و از کارافتادگي (disability) ناشي از بيماري هاي رواني، اغلب شديد و طولاني است و بار سنگيني بر بيمار, خانواده و جامعه تحميل مي‌کند. بطور کلي 6/10% بار کلي بيماري‌ها (Global Burden of Diseases) مربوط به بيماري هاي رواني است و با محاسبه سال‌هاي تقريبي ناتواني در طول عمر (Disability Adjusted life years: Daly) اين رقم به 28% افزايش مي‌يابد.


لازم به توضيح است که در مطالعه بار جهاني بيماري ها بر روي ميزان ناتواني ايجاد شده توسط بيماري ها تاکيد مي‌گردد. مثلا آيا مرگ و ميرها ارزش يکساني دارند, يعني مرگ يک فرد 80 ساله با مرگ يک فرد 25 ساله فرق نمي‌کند؟ آيا فشاري که از طريق بيماري ها بر فرد و خانواده وي وارد مي ايد يکسان است؟ ميزان ناتواني ايجاد شده توسط يک بيماري چقدر است؟


اين بررسي نشان داده که در طول دو دهه آينده بيماري هاي رواني بعنوان اولويت عمده بهداشتي کشورهاي جهان خواهد بود. بطوريکه هم اکنون از 10 بيماري عمده‌اي که سبب ناتواني مي‌شوند 4 بيماري مربوط به اختلالات رواني است : افسردگي يک قطبي (7/10)، اختلال خلقي دو قطبي (3%), اسکيزوفرني (6/2%)، وسواس (2/2%) (جدول 1)
جدول 1 ـ ده علت اصلي ناتواني در سطح جهان


رديف علت فراواني (به ميليون) درصد
1 افسردگي يک قطبي 8/50 7/10
2 کم خوني فقر آهن 22 7/4
3 سقوط 22 7/4
4 استفاده از الکل 8/15 3/3


5 C.O.P.D 7/14 1/3
6 افسردگي دو قطبي 1/14 3
7 ناهنجاري مادرزادي 5/13 9/2
8 استئوآرتريت 3/13 8/2
9 اسکيزوفرني 1/12 6/2


10 Obsessive compulsive Disorders 2/10 2/2
ميزان شيوع اختلالات رواني در ايران در مناطق مختلف از 9% تا 36% متغير است. طبق مطالعات, 3% از بيماران رواني و 6/1% از جمعيت 15 سال به بالا به نحو شديدي, از لحاظ رواني بيمار بوده‌ و به درمان جدّي روانپزشکي نياز داشته اند. 3/15% از اين گروه سني بيماري هاي خفيف رواني و 6/26% مسائل عاطفي مختلف داشته اند.
انواع بيماري هاي رواني


1 ـ بيماري هاي عمده يا روان پريشي (Psychosis) :
• روان گسيختگي (schizophrenia): شکاف شخصيت و عدم احساس واقعيت
• افسردگي ـ سرخوشي (Manic- depressive): افسردگي ژرف و هيجان شديد نوسان دار
• سوء ظن شديد و هذيان (paranoia): سوء ظن بي دليل به همه چيز در چارچوب توهّم
2 ـ بيماري هاي غير عمده :


•روان نژندي يا نوروز: از دست رفتن توانايي واکنش هنجار در برابر موقعيت هاي گوناگون زندگي
• اختلالات شخصيتي: ناشي از تجربيات اسف انگيز دوران کودکي
علل بيماري هاي رواني


بيماري هاي عضوي: آرتريواسکلروز عروق مغزي، سرطان ها، بيماري هاي متابوليک، برخي بيماري هاي نرولوژيک، بيماري هاي غدد درون ريز، بعضي از بيماري هاي مزمن، صرع و ...
وراثت: در کودکي که پدر و مادرش هر دو روان گسيخته اند, احتمال ابتلاء به روان گسيختگي 40 برابر بيشتر از کودکانيست که پدر و مادر سالم دارند.
عوامل محيطي و اجتماعي: نگراني ها، تنش هاي عاطفي، ازدواج هاي اجباري، گسستگي خانواده، فقر، شهرنشيني، صنعتي شدن جامعه، مهاجرت، عدم امنيت اقتصادي، طرد شدن، از ياد رفتن، ظلم و ...


ساير عوامل محيطي :
ـ سمومي مثل جيوه، دي اکسيد کربن، منگنز، قلع، ترکيبات سرب و غيره
ـ داروهايي مثل باربيتورات ها، گريزوفولوين، الکل و غيره
ـ مواد تغذيه‌اي مثل کمبود ويتامين و پيريدوکسين، کمبود يُد و غيره
ـ عفونت ها مثل سرخک، سرخجه و عفونت هاي پيرامون زايماني که بر تکامل مغزي تاثير دارند
پرتوتابي در هنگام تکامل عصبي

حوادث و تصادفات
نقش مذهب:
در سال هاي اخير مطالعات متعددي در رابطه با مذهب و اهميّت آن در تامين بهداشت رواني در جاي جاي دنيا صورت گرفته است. طي مطالعه اي كه در منطقه كاروليناي شمالي آمريكا در مورد رابطة تعلّق هاي مذهبي با افسردگي اساسي در گروه هاي مختلف مذهبي انجام شده، مشخص گرديده است كه در گروهي از مسيحيان به نام پنتاكستال ها كه ظاهرا رفتارهاي انزواگرايانه اجتماعي دارند شيوع افسردگي اساسي بيشتر از ديگر گروه هاي جامعه است. طي مطالعه ديگري در زنان مسنّ مبتلا به شكستگي لگن مشخص گرديد كه

شيوع و شدت افسردگي و عوارض رواني ناشي از شكستگي لگن در زناني كه داراي اعتقادات مذهبي هستند به مراتب كمتر بوده و وضعيت حركتي بهتري در اين زنان مشاهده مي شود. ضمنا در مطالعات غربالگري علايم افسردگي در دانش آموزان دبيرستاني شهرهاي مختلف كشور نيز در افراد با درجة بالاي عقايد مذهبي و مقيّد به انجام فرايض ديني، ميزان افسردگي به صورت معني داري كمتر بوده كه همگي اين مطالعات و بسياري از پژوهش هاي ديگر، حاكي از تاثير مثبت و آرامبخش ايمان مذهبي متعادل همراه با نگرش مثبت اجتماعي در تامين سلامت رواني و به همراه آن كاهش افسردگي، مي باشد.


اولويّت هاي بهداشت رواني
پيشگيري و مبارزه با بيماري هاي افسردگي, اسکيزوفرني, زوال عقل, عقب ماندگي ذهني, صرع و همچنين مبارزه با خودکشي از اولويّت هاي بهداشت رواني است. به همين دليل به وضعيت اين موارد در ايران اشاره مي‌کنيم:


1ـ افسردگي: شيوع افسردگي در ايران حدود 7/7% جمعيت 15 ساله به بالا است و بنابراين در هر مقطعي از زمان حداقل حدود 5 ميليون نفر دچار اين بيماري هستند.
2ـ اسکيزوفرني: وخيم ترين بيماري رواني محسوب مي شود. به ويژه اين که اين بيماري در سنين نوجواني و جواني آغاز مي‌گردد و در اکثر موارد سير مزمن و مادام العمر دارد, شيوع اين بيماري حدود 1% است و بنابراين تعداد اين بيماران در ايران حدود 5/0 ميليون نفر مي‌‌ باشد.


3 ـ زوال عقل (دمانس): با بالا رفتن سطح بهداشت عمومي و افزايش ميانگين سنّي جامعه تعداد موارد زوال عقلي بتدريج بالاتر خواهد رفت. در يکي از بررسي ها شيوع اين اختلال در ايران 25/0% ذکر شده است (حدود 150 هزار نفر)


4 ـ عقب ماندگي ذهني: شيوع آن حداقل 2 درصد و تعداد مبتلايان 000/200/1 نفر است که حداقل 10% آنها دچار عقب ماندگي شديد هستند.
5 ـ صرع: مي‌توان گفت که شيوع بيماري صرع در جوامع مختلف به طور متوسط حدود 1% است که در جوامع در حال توسعه بيشتر از جوامع توسعه يافته گزارش شده است. در گزارشي از يکي از مناطق ايران شيوع صرع گراندمال 2 % آمده است.
6ـ خودکشي: امروزه خودکشي سوّمين علّت مرگ در سنين 15 تا 30 سالگي را به خود اختصاص داده است. 95% افرادي که اقدام به خودکشي مي‌کنند مبتلا به بيماري هاي رواني بويژه افسردگي هستند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید