بخشی از مقاله

تاريخچه اعتياد در ايران


انسان از چه زماني مواد مخدر را شناخته است. اين سئوال پاسخ دقيقي ندارد ولي مطالعاتي كه بر روي آثار مختلف باقي مانده از پيشينيان صورت گرفته است نشان مي دهد كه انسان از ديرباز به خصوصيات چنين موادي آشنا بوده است. به نظر مي رسد اين آشنائي مانند اكثر كشفيات به صورت اتفاقي بوده است.


سابقه مصرف مواد مخدر براي اولين بار در زمينه استفاده هاي طبي و به عنوان دارو و استفاده براي تسكين درد از طريق خوردن يا ماليدن بر روي عضو بوده است.
بنابراين كاربرد اصلي و اوليه شيره خشخاش كه قديمي ترين ماده مخدر است جهت مصارف پزشكي بود ولي در موارد بسياري از سوي سران و بزرگان به شكل تفنني هم مصرف مي گرديد.


عصر صفوي را مي توان عصر آغاز مواد مخدر به صورت گسترده دانست. اوج مصرف مواد مخدر، بعد از صفويه، به عصر قاجار مي رسد.
مصرف مواد مخدر از زمان قاجاريه با فعاليت استعمارگران شكل گرفته است و در واقع شكل سياهي مواد مخدر از اين زمان آغاز مي گردد. توطئه پزشكان و مستشاران خارجي و رواج شايعات مربوط به خواص بيشمار ترياك در زمينه هاي مختلف، باعث رواج بيشتر مصرف و آغاز كشت خشخاش در نواحي مختلف كشور گرديد.


هروئين هم در ايران شناخته شد اين ماده كه در سال 1898 به وسيله شيميدان سوئدي به منظور مداواي معتادين ساخته شده بود، خود نابودكننده تر، نابودي انسان ها را فراهم كرد.
گسترش و اشاعه اين ماده به قدري سريع صورت گرفت كه در اندك مدتي كشور ما در رديف مبتلاترين كشورها قرار گرفت، علت اين امر ايجاد سريع لابراتورهاي تبديل ترياك به مرفين و هروئين در كشورهاي پاكستان و افغانستان و ارسال و توليد آنها از طريق ايران و مصرف مقداري از اين محموله ها در كشور ما بود.


بدينسان مصرف انواع مواد مخدر در ايران رواج يافت. رقم معتادين و مصرف كنندگان مواد مخدر افزايش يافت و طبقات جوان به خيل معتادان پيوستند، به صورتي كه تا قبل از سال 1324 اغلب معتادين در سنين بالاي 40 سال قرار داشتند، ولي امروزه اكثر معتادين ايران در گروه سني 35-20 سال قرار دارند.
(پژوهشي نو در مواد مخدر و اعتياد، قربان حسيني، علي اصغر، تهران، سپهر، 1368)


تعريف اعتياد:
اعتياد عبارت است از اينكه فرد به يك كار يكنواخت روي آورد و آن را مرتب و از روي عادت انجام دهد. بعضي از كارها از روي عادت و پشت سرهم به وجود مي آيد كه آن را اعتياد مي گويند. مثلاً سيگار كشيدن يك عادت است و يك اعتياد.
اعتياد انواع گوناگوني دارد كه بدترين آن اعتياد به مواد مخدر است. چرا كه اين مواد يك حالت خاص را در انسان به وجود مي آورد كه بايد اين حالت و عادت مرتباً تكرار گردد.


امروزه تعداد زيادي از مردم دنيا معتاد به مواد مخدر هستند. از نظر پزشكي و روان پزشكي امروزه ثابت شده است كه فرد معتاد مشكل عقلي و فكري پيدا مي كند. دائماً به فكر تهيه مواد مخدر است و او را از جامعه جدا مي كند و براي خودش زندگي نكبت بار و دور از اجتماع را به وجود مي آورد و خودش را نابود مي سازد.

به طور كلي اعتياد به حالتي گفته مي شود كه فرد به يكي از انواع مواد مخدر اعتياد و يا همان وابستگي شديد و دائمي را پيدا نموده و در مصرف آن به صورت مداوم و به گونه اي كه كاملاً فرد متكي به مواد مخدر يا دارو باشد ولي بعضي از افراد هستند كه اعتياد دائمي نداشته ولي به صورت موردي اقدام به مصرف مواد مي كنند كه اصطلاحاً به اين اعتياد اعتياد تفنني مي گويند كه در صورت عدم ترك به مراتب قدرت روحي و جسمي آنان كاهش مي يابد و فرد دچار اعتياد دائمي مي شود.
«عوارض و زمينه هاي جسمي و رو

اني اعتياد به مواد مخدر»
آقاي دكتر پژوهنده در بخش دوم تحقيق خود و همان طور كه قبلاً اشاره شد، به بررسي زمينه هاي رواني اعتياد پرداخته، كه در اين رابطه خاطرنشان مي سازد كه عده اي از مؤلفين به كاهش آندروفين ها در مغز و تمايل ناخودآگاه خود به سوي مواد مخدر معتقدند و برخي از محققين در يافته هايشان اساساً در ميان عوامل زمينه اي، سه عامل از اهميت بيشتري برخورداند:
1- فشارهاي رواني
2- افسردگي دروني (حدود 20% زمينه اعتياد را تشكيل مي دهد).
3- شخصيت ضد اجتماعي معتادين


و اضافه مي كند كه عوامل زمينه اي در ميان معتادين ايران به شرح زير مي باشد:
1- اعتياد به مواد مخدر با افسردگي همراه بوده است.
2- اولاً معتادين اغلب دچار علائم بيماري روني مي شوند. ثانياً كليه بيماران دچار اختلالات شخصيتي نيستند، بلكه بسياري مبتلا به نوروزند. (نوروز اختلالات عصبي).
ثالثاً افسردگي بيشتر از اضطراب در اين بيماران رايج است. رابعاً علايم اوهام مرضي در اين بيماران نسبتاً زياد است.
3- معتادان ايراني از الگوهاي باز خود سالم و سازگارانه در جنبه هاي مختلف خانوادگي، اجتماعي، حسّي و خودپنداري بي بهره اند.
4- معتادان در معيارهاي اضطراب با گرايش به افسردگي، احساس تنهايي، فقر روابط عاطفي، بيزاري و احساس بي كفايتي نمره بيشتري به دست آورده اند.


(بررسي عوارض و زمينه هاي جسمي و رواني اعتياد به مواد مخدر، پژومند، نشريه قدس، 18/4/77)
وابستگي جسمي: حالتي است كه پس از مصرف مكرر ماده اي خاص در شخص ايجاد مي شود و در صورت عدم مصرف يا از بين رفتن اثر آن، شخص دچار اختلالات شديد جسمي نظير درد، آبريزش بيني، دردهاي شديد استخواني، بي قراري، دل پيچه و ... مي شود.


وابستگي رواني: سيل به تكرار تجربه احساس رضايت ناشي از سوء مصرف مواد است. به بيان ديگر، فرد با مصرف ماده مخدر، احساس رضايت را تجربه مي نمايد. اين احساس رضايت و خشنودي، ميل به تجربه مجدد آن ماده را در ذهن برمي انگيزد كه خود باعث تكرار مصرف مي شود. در واقع اين حالت ميل، گونه اي از شرطي شدن است؛ به طوري كه فرد عملاً با مصرف آن ماده در موقع ناراحتي، آن را تجربه مي كند. در اين نوع وابستگي، مصرف كننده علاوه بر ماده مصرفي، به شرايطي محيطي و ادابي كه ويژه افراد مزبور است نيز وابسته شود.


پديده تحمل: سازگاري انسان با ماده مصرفي است و نشانة آن تخفيف و كاهش واكنش هاي جسمي، نسبت به مصرف مداوم مقدار معيني از يك ماده است. در نتيجه اگر مصرف كننده بخواهد همان حالات را تجربه كند، بايد مقدار بيشتري از آن ماده را مصرف كند.
سوءِ مصرف: منظور از سوءِ مصرف مواد مخدر، مصرف هر نوع ماده مخدري است كه زيان هاي جسمي، رواني، عاطفي و اجتماعي به شخص مصرف كننده يا ديگران وارد مي كند. به اين ترتيب هرگونه ماده ممنوع يا تحت كنترل، بدون هدف درماني، سوءِ مصرف شمرده مي شود.


ترك: منظور از ترك، بازگشت معتاد به دوره بهبودي يا كاهش يا قطع ماده مصرفي است. از علائم ترك اعتياد مثلاً ترياك، بروز درد در دستها و پاها و ترك حشيش ايجاد حالت تهوع است.
«متغيرها و مفاهيم اساسي پژوهش»
در اين پژوهش متغير مستقل «مسأله سوءِ مصرف مواد مخدر در افراد مي باشد».


و متغير وابسته «اختلالات يا بيماري هاي رواني بوده» كه عمدتاً تأثير سوءِ مصرف مواد را بر اختلالات رواني در افراد معتاد مورد بررسي قرار مي دهيم.
همچنين تأثير ويژگي هاي چون سن، نوع جرم، سابقه افراد معتاد، مدت محكوميت، شغل، وضعيت تأهل، تحصيلات و نوع اعتياد را در ميزان شيوع اختلالات رواني مورد بررسي قرار مي دهيم.


«مفاهيم اساسي در پژوهش»
1- اختلالات يا بيماري هاي رواني
2- سوءِ يا وابستگي به مواد مخدر
3- مواد افيوني يا مخدر
4- اعتياد
5- زنداني
6- غير زنداني


«پيشينه تحقيق»
2-1. مباني نظري تحقيق:
درباره مواد مخدر، روان گردان و ... و اعتياد و زيان هاي جسمي و رواني، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و فردي و ديگر زيان هاي آن تحقيقات وسيع و متعددي در نقاط مختلف جهان كه توسط مراجع ذي صلاح داخلي كشورها و با همكاري و شركت سازمان هاي بين المللي صورت گرفته و همچنان ادامه دارد. گزارش هاي علمي نيز بيانگر افزايش روز افزون قاچاق و مصرف نابجاي مواد مخدر و روان گردان است. همچنين بررسي هاي علمي و پزشكي زيادي روي عوارض جسمي و رواني مصرف مواد مخدر در افراد صورت گرفته است.


سازمان تربيتي، علمي و فرهنگي سازمان ملل متحد با كمك صندوق كنترل بين المللي داروهايي كه استفاده نابجا دارند، و تحقيقات متعددي درباره پيشگيري از استعمال مواد مخدر، انجام شده است كه يك نمونه آن طرح تحقيقاتي و كاربردي كشور مسلمان مصر است.


سازمان بهزيستي كشورمان با كمك ساير دستگاه هاي ذيربط و كشورهاي ديگر طرح ها و گزارش هايي در ارتباط با پيشگيري از اعتياد ارائه داده است.
محققان عربي، انگليسي و فارسي زبان مقالات، كتاب ها و گزارش هايي نوشته اند كه تنها به زبان فارسي تا آخر سال 1370، 267 كتاب، 577 پايان نامه، 293 جزوه، 1170 مقاله و بخشي ازكتاب و ... درباره مواد مخدر و اعتياد و عوارض آن و درمان پيشگيري از آن در كشورمان منتشر شده است.
(پيشگيري از اعتياد و تحقيق كاربردي، اسعدي، سيد حسن، شابك، 1377).


تاكنون جامعه شناسان، روانشناسان و به طور كلي محققان و متخصصان در زمينه اعتياد به مواد مخدر تئوري هاي مختلفي را به عنوان علل اعتياد ارائه داده اند.
مثلاً گروهي بر اين عقيده اند كه چون اين مواد وجود دارد و در دسترس افراد قرار مي گيرد، افراد به استعمال آن مي پردازند. گروهي ديگر آمادگي رواني و شخصيت نابهنجار شخص را علت اصلي ابتلا به اعتياد مي دانند. اين گروه عقيده دارند افرادي كه از نظر رواني و شخصيتي داراي اختلالات مي باشند به علت اين كه نمي توانند در برابر مشكلات زندگي و شكست ها و ناكامي ها مقاومت كنند براي فرار از اين مشكلات به استعمال مواد مخدر روي مي آورند.
گروهي نيز بر اين عقيده اند كه بحران ها و بي سازماني اجتماعي، ناراحتي ها و استرس هايي را به وجود مي آورد كه افراد به منظور كاهش دردهاي ناشي از بيماري ها و بخصوص بيماري هاي صعب العلاج به استفاده از مواد مخدر پرداخته و معتاد مي شوند.


ما مي توانيم نتيجه بگيريم كه در ابتلا به اعتياد انگيزه ها و علل گوناگوني از جمله ملل اجتماعي، اقتصادي، سياسي، تربيتي و رواني و ... وجود دارد.
(پژوهشي در زمينه اعتياد، شناسايي، علل، پيشگيري و روش هاي درماني آن، جميله اورنگ، نشريه ژرفاي تربيت، شماره 4)
در دو دهه گذشته مصرف مواد مخدر و سوءِ مصرف آن توسط نوجوانان به صورت چشمگيري افزايش يافته است.
(ابلسون و ديگران 1977).


«نظر دانشمندان مختلف درباره اعتياد و سوءِ مصرف مواد مخدر»
- جالينوس معتقد بود، هركسي كه انحراف و كجروي دارد به نوعي بيماري رواني مبتلاست.
- ارسطو، وضع رواني و جسمي افراد را در انحراف و كجروي مؤثر مي دانست.
- جامعه شناسان معتقدند كه ريشه تمام انحرافات و كجروي ها، متعلق به اجتماعي است كه فرد در آن زندگي مي كند، مثلاً
- اريك فروم معتقد است كه «جامعه هاي بيمار، انسان هاي بيمار مي آفرينند و جامعه هاي سالم، انسان هاي سالم»
- فرويد، روانپزشك اطريشي و بنيانگذار روانكاوي علمي معتقد است كه: «به هم خوردن ثبات شخصيت، عامل انحرافها و بيماريهاست و در حقيقت انحراف، از انگيزه هاي ناخودآگاه فرد سرچشمه مي گيرد».


- به نظر روانكاوان، آسيب خوردن بخش هايي از شخصيت، علت گرايش به اعتياد است. به نظر فرويد، كساني كه خود را تحت نفوذ «نهاد» رها مي كنند، و چون «نهاد» دائماً به دنبال لذت است، لذا به اعتياد روي مي آورند. كساني كه وجدان اخلاقي ضعيف دارند، بيشتر احتمال دارد كه به اعتياد روي بياورند. اما علت اصلي گرايش به اعتياد، آسيب «من» يا «خود» است كساني كه «من» ضعيفي دارند احتمال روي آوردن به اعتياد در آنها بيشتر است. (اعتياد به مواد مخدر، واحد، ابراهيم، تهران، نشر سبحان، 1377)


در طول يك قرن گذشته همواره شيوة سوء مصرف موارد مخدر داراي نوسانات زيادي بوده است.
- موستو Musto ، براي تبيين نوسانات سوء مصرف مواد مخدر به تبيين ديدگاهي موسوم به «فراموشي نسلي» (Generational Forgetting) روي مي آورد.
- به اعتقاد او هنگام شيوع و وفور مواد مخدر در يك نسل و يك دوره زماني، نسل بعدي به علت آن كه شاهد عوارض دردناك اعتياد و صدمات و آثار مخرب آن بوده اند، نسبت بدان حساسيتي شديد پيدا مي كنند. اين حساسيت گاهي به حد انزجار و تنفر كور و افراطي مي رسد. ولي باعث مصون ماندن نسل از اعتياد نمي شود مصرف مواد مخدر كاهش مي يابد. با پيدايش نسل سوم كه خاطره تلخي از اعتياد نداشته و حتي پندارهاي نسل قبل را گزافه و اغراق مي شمارند، دوباره مصرف مواد مخدر اوج مي گيرد.


طي سال هاي اخير، عده اي از پژوهشگران از زاويه اي وسيع تر به روند سوء مصرف مواد مخدر در جهان نگريسته اند.
به اعتقاد اين گروه سوء مصرف مواد مخدر رابطه تنگاتنگي با احساس خوشبختي «well-Beine» و جهان بيني weltanschaune و نگرش هاي اخلاقي مردم دارد. به اعتقاد اين دسته ميزان رضايت از زندگي، احساس تساهل و تسامح به رفتارهاي خارج از عرف، نگرش حسابگرانه به زندگي، اقتدارگرايي، جاه طلبي و ارزشمندي رقابت، موفقيت و تلاش طي اعصار ثابت نموده و در حال نوسان است.


2-1-1. مفهوم اختلال رواني:
در رابطه با شيوع اعتياد و اختلالات رواني گزارش هاي مختلفي وجود دارد و در اين مورد بين محققان و متخصصان اتفاق نظر وجود ندارد. به طور كلي ميزان شيوع اختلال هاي رواني در بين مصرف كنندگان مواد مخدر از 25% تا بيش از 80% گزارش شده است. (راه هاي كاربردي درمان سوء مصرف كنندگان مواد، وزيريان، 1381)


در حدود 70% موارد همراه با اعتياد اختلال هاي ديگر نيز وجود دارد.
مصرف مواد يك الگوي رفتاري غير انطباقي و بيمارگونه است كه بروز علائم رفتاري، فيزيولوژيكي و روانشناختي به اختلال هاي باليني در فرد مصرف كننده منجر مي شود.


يكي از عواملمهم در گرايش به اعتياد در افراد مربوط به عوامل رواني و شخصيتي فرد است. بسياري از انحرافات و كجروي ها بر طبق ويژگي هاي عاطفي افراد قابل بررسي مي باشند. در اين ارتباط عوامل عاطفي بسياري مانند محروميت ها، شكست ها، ترس، اضطراب و غيره را مي توان نام برد.

اختلالات مربوط به مواد، اختلالاتي را شامل مي شود كه با مصرف يك داروي قابل سوء مصرف عوارض جانبي يك داروي تجويز شده و قرار گرفتن در معرض سم مربوط مي شوند.
اختلالات مربوط به مواد به 2 گروه تقسيم مي شوند:
1- اختلالات مصرف مواد (وابستگي مواد و سوء مصرف مواد)
2- اختلالات ناشي از مصرف مواد (مسموميت مواد، محروميت مواد و ...) است.
«شايع ترين اختلالات رواني در افراد سوء مصرف كننده مواد مخدر»


طبق گزارشات و نتايج به دست آمده از تحقيقات علمي متعدد در پديده اعتياد نيز نزديك به 90% معتادين دچار نوعي اختلال رواني مانند اختلال شخصيت، افسردگي، اختلال اضطراب و يا اسكيزوفرني مي باشند كه مبتلايان به اين مشكلات براي كاهش رنج رواني به اعتياد پناه مي برند.
توماس (1999) مي نويسد. اختلالات شخصيتي در بين بيماران با وابستگي به مواد شايع است، مخصوصاً شخصيت ضد اجتماعي.
رادو (1996) به عنوان يك روانكاو اولين كسي بود كه معتادين به مواد مخدر را به 3 گروه تقسيم كرد.


1- گروه روان رنجورها يا مانيك- دپرسيو
2- اسكيزوفرنها
3- گروه جامعه ستيزان
با توجه به پژوهش هاي انجام شده از شايع ترين بيماري هاي رواني در معتادين اختلال افسردگي و اختلال شخصيت ضد اجتماعي است كه به طور خلاصه تعريف كوتاهي از اين اختلالات بيان خواهيم كرد.


«اختلالات عاطفي يا خلقي»
اختلالات خلقي طيف وسيعي از اختلالات را در بر مي گيرد كه در آنها خلق بيمارگونه و آشفتگي هاي وابسته به آن بر شكل باليني مسلط است. اختلالات خلقي در راه هاي DSM.IV اختلالات عاطفي ناميده مي شود.
اختلالات خلقي از يك سلسله علائم و نشانه ها تشكيل شده كه هفته ها تا ماه ها دوام مي يابند و معمولاً دوره اي يا چرخشي دارند. خلق ممكن است طبيعي، بالا يا پايين باشد.


اختلالات خلقي گروهي حالات باليني هستند كه با اختلال خلق، فقدان احساس كنترل بر خلق و تجربه ذهني ناراحتي شديد همراه هستند.
اختلالات عاطفي آشفتگي هاي خلقي هستند كه اغلب منجر به حالات روان پريشي مي گردند. اين اختلالات مي توانند به شكل هاي گوناگون متظاهر گردند از جمله: مانيا ، افسردگي ساده ، افسردگي دوران كهولت، افسردگي ادواري يا مانيك دپرسيو و روان پريشي. كليه اين اختلالات واكنش هاي احساساتي عادي را به هم زده و تا حدي كه مقابله با واقعيت ناقص مي گردد و توانايي فرد جهت تطابق با دنياي خارج محدود مي شود.


1- مانيا (هيجان زياد)
افراد مانيك به وسيله بلند پروازي عقايدشان، مشخص مي شوند. افرادي هستند كه خلق بالا دارند، حالات انبساط خاطر، پرش افكار، كاهش خواب، افزايش احترام به نفس و افكار بزرگ منشانه نشان مي دهند. (گاپلان، خلاصه روانپزشكي، جلد 2).


آنها بالاترين درجات نشاط يا سرور همراه با نهايت خوشحالي و اعتماد به نفس را نشان مي دهند و نوعاً بسيار فعال هستند، مرتباً صحبت مي كنند و قادر نيستند حتي براي زمان كوتاهي ساكت باشند، گفتار و افكارشان با چنان سرعتي بيرون مي ريزند، كه به نظر نامعقول مي رسند. اين انرژي بي پايان همراه با فقدان رفتار عادي، باعث مي شود گاهي اين بيماران به كارهاي نامعقول و خطرناك دست بزنند.


2- افسردگي
اختلال افسردگي از طريق احساسات منفي كه فعاليت هاي جسماني را كاهش مي دهند، مشخص مي شود، افراد افسرده غمگين، مضطرب، دلسرد به نظر مي رسند و به آنچه در اطراف آنها مي گذرد علاقه اندكي نشان مي دهند. صحبت آنها بيشتر آرام و منقطع است و اغلب از نظر جسماني مدت زمان طولاني بي حركت مي مانند. علاقه كمي به غذاخوردن دارند و در نتيجه وزن آنها كم است و معمولاً خود را بي ارزش احساس مي كنند و بخاطر اشتباهات گذشته خود را سرزنش مي كنند. افسردگي نسبت به ساير اختلالات بيشتر به خود مصدومي و خود تخريبي منجر مي گردد. (نظريه هاي شخصيت و ارزيابي آن، هاشميان، كيانوش، حيان، 1377)


اختلال افسردگي اساسي، اختلال شايعي است كه با ميزان شيوع حدود 15% براي طول عمر شايد در زن ها تا 25% بيشتر باشد.
بيماران مبتلا به افسردگي در خيلي از موارد واجد ملاك هاي تشخيصي اختلال وابسته به مواد نيز مي باشند، با توجه به فراواني استفاده بيماران مبتلا به افسردگي از روش هاي مقابله اي براي كنار آمدن با حالت افسردگي روي به مصرف مواد مي آورند.
فرد افسرده نسبت به خود و اطراف داراي افكار منفي مي باشد و احساس گناهكاري مي كند. و از چيزهايي كه قبلاً برايش لذت داشته است لذت نمي برد.


به استدلال نظريه پردازان، افسردگي ناشي از افكار منفي است زيرا رفتار فرد در جهت سرزنش كردن از خود و بي ارزش و بي لياقت قلمداد كردن خود سير مي كند. (بك، 1976)
«علائم اساسي افسردگي»
1- غمگيني 2- عدم احساس لذت 3- اختلالات خواب
4- تغييرات شبانه در خواب 5- نگرش منفي به آينده
6- كاهش اشتها و وزن


اختلال شايع ديگر در سوء مصرف كنندگان مواد اختلالات شخصيتي مي باشد.
«اختلال شخصيت »
اين اختلالات فاقد علائم تشخيصي نوروتيك ها مي باشند و در مقابل استرسها حساسيت كمتري نشان مي دهند و بيشتر يك روش ناسازگاري شديد را در شخصيت خود بروز مي دهند. بيماران مبتلا به اين اختلالات شخصيتي حتي داراي اضطراب هم نيستند. در حالي كه در بيماران نوروتيك اضطراب نقش اساسي را ايفا مي كند. علامت بارز اين اختلالات، نمايش الگوهاي غلط و ناكافي از رفتارهاي واقعي است.


گاهي اوقات اين بيماران تحت عنوان «شخصيت هاي بي كفايت » مطرح مي شوند. براي مثلا شخصيت روان رنجور (جامعه رنجور) كسي است كه داراي رفتارهاي خودنمايشي است. احساس گناه، شرم و اضطراب ندارد. رفتارهاي ضد اجتماعي مانند دروغگويي، فريب دادن و حتي آدمكشي انجام مي دهند، اين افراد در ارتباطات اجتماعي ظاهر بسيار فريبنده اي دارند، بي تفاوتي، خونسردي از خود نشان مي دهند و در برقراري ارتباطات بين فردي بسيار ناتوانند. به جز علائم فوق، در اين نوع اختلالات شخصيت، فقدان شرم و خجالت و ... در آنان قابل تشخيص است و در مقابل اعمالشان احساس مسئوليتي نمي كنند.


و اين اختلال (اختلال ضد اجتماعي) در ميان مصرف كنندگان مواد مخدر شيوع زيادي دارد.
از اختلالات شخصيتي ديگر اختلال شخصيت هيستريكي و شخصيت اسكيزوئيدي است.
شخصيت هيستريكي زودرنج و هيجان پذير هستند و در واكنش هاي اجتماعي غيرعادي مي باشند و علاوه بر خودمدار بودن وابستگي شديدي به ديگران دارند.
شخصيت هاي اسكيزوئيدي تمايل به كناره گيري از محيط دارند و نسبت به محيط بي تفاوتي نشان مي دهند و با واقعيت ها هماهنگي ندارند و ميل دارند از ديگران جدا باشند و در تخيلات غيرواقعي غوطه ور گردند. همچنين بسياري از مشاغل را نمي توانند عهده دار شوند و اساساً اشخاص خجالتي و گوشه گير هستند.


(نظريه هاي شخصيت و ارزيابي آن، هاشميان، كيانوش، حيان، 1377)
«اختلال شخصيت ضد اجتماعي »


يكي از شايع ترين اختلالات شخصيت در سوء مصرف كنندگان مواد مخدر اختلال ضد اجتماعي است. به طور كلي شخصيت دلالت بر ويژگي ها و خصوصيات تقريباً ثابت هر شخص دارد. تعادل بين صفات مختلف تعيين كننده شخصيت مي باشد. اكثراً شخصيت ها آميزه اي از صفات مختلف است. گاهي اوقات يك صفت در شخصيت واضح و بارز است. در تعداد اندكي از افراد صفات غالب شخصيت به قدري قوي هستند كه سبب بروز مشكلات و اختلالاتي براي خود شخص و ديگران مي شود. در چنين شرايطي به آن اختلال شخصيت گفته مي شود كه اختلال شخصيت ضد اجتماعي نمونه اي از آن است.
«علائم اختلال شخصيت ضد اجتماعي»


اين افراد داراي ظاهري طبيعي و گرم، دروغگويي، مدرسه گريزي، فرار از خانه، دعوا، سوءمصرف زودرس مواد و ... هستند. شيوع اين اختلال در زنان 1% و در مردان 3% است و بيشتر زائيده نواحي فقيرنشين و در جمعيت هاي غيرثابت است. اين اختلال قبل از 15 سالگي شروع گرديد و شيوع بسيار بالايي حدود 75% درزندانيان دارد.


اين اختلال با سوء مصرف مواد همراه است اين يكي از نتايج تحقيقات مختلف است. اين افراد بدون فكر كردن رفتار مي نمايند و تمايل به خشونت دارند و احساس تعلق و محبت به ديگران نشان نمي دهند.
بسياري از مبتلايان اين اختلال دچار ناراحتي هاي جسماني شده، افسردگي، الكليسم و سوء مصرف دارو و مواد در آنها شايع است.
«اعتياد و اختلالات رواني»


تعريف اختلالات مربوط به اعتياد يا مبتني بر كميت، فراواني و يا شدت شكايات جويانه از طرف بيمار مي باشد و يا اينكه اصطلاح «مصرف غيرقانوني مواد مخدر» و اختلالات مربوط به اعتياد قرار مي گيرد.
امروزه در محافل دانشگاهي به جاي اعتياد از «وابستگي مواد » نام برده مي شود، هرچند كه در ميان مردم اين بيماري به عنوان اعتياد و بيمار به عنوان معتاد شناخته شده است.


بيمار وابسته به مواد عليرغم تجربه مشكلات متعدد ناشي از مصرف مواد، قادر به قطع مصرف آن نيست و به طور اجباري و وسواس گونه به مصرف آن ادامه مي دهد. مصرف مواد يك الگوي رفتاري غيرانطباقي و بيمارگونه است كه بروز علائم رفتاري، فيزيولوژيكي و شناختي به اختلال هاي رواني و باليني در فرد مصرف كننده منجر مي شود.

اين اختلال ها عبارتند از:
1- ايجاد تحمل: بيمار در دفعات بعدي مصرف براي رسيدن به سطح عقلي رواني و جسماني ناشي از اثر مواد، بايد مقادير بيشتري از آن را مصرف كند.
2- بروز علائم ترك: عدم مصرف مواد علائم جسماني و رواني ترك مانند بيقراري، اضطراب، بيخوابي، درد عضلات، اسهال واستفراغ ظاهر مي شود.
3- تمايل بعدي: هوس، در بيشتر بيماران پس از قطع مصرف مواد وجود دارد ولي بيمار قادر به كنترل هوس و ترك مصرف اين كار نمي باشد.
4- بيمار براي تهيه مواد، هزينه، وقت و سرمايه هاي ديگران و خانواده را مصرف مي كند.


5- در پي استمرار مصرف مواد و تغييرات رواني و رفتاري در بيمار، مشاركت وي در فعاليت هاي خانوادگي، اجتماعي، تفريحي و شغلي كاسته مي شود.
6- عليرغم آگاهي بيمار از عوارض جسماني و رواني مصرف مواد، بيمار قادر به عدم استفاده از آن نمي باشد.
«سوء مصرف مواد substance abuse»


در مقابل بيماران «وابسته» كساني هستند كه اقدام به مصرف مواد مي كنند ولي با مشخصاتي كه در بالا براي بيماران وابسته به مواد ذكر شد مطابقت ندارند، در اين گروه شدت مصرف به حدي نمي باشد كه وابسته تلقي شوند. اين گروه از بيماران مكرراً و به طور متناوب از مواد مصرف مي كنند تا به حدي كه با «تحمل» و علائم «ترك» همراه بشند. الگوي مصرفي اين دسته نيز بر خلاف گروه بالا مقاومت ناپذير نبوده و جنبه اجباري ندارد، اما به هر حال نتايج مفرد و مخرب مواد را در پي دارد. از اين موارد مي توان غيبت از مدرسه و محل كار، درگيري با همكاران و دوستان، عدم انجام تعهدات اجتماعي و خانوادگي، بي توجهي به فرزندان و خانواده و ... را نام برد.


الگوي مصرف به هرگونه اي كه باشد، مي تواند با مخاطرات فيزيكي نيز همراه گردد.
عليرغم وجود معيارها و تعاريف نسبتاً مشخص، گاهي نمي توان نقطه دقيقي را براي تفكيك بيماران «وابسته به مواد» از بيماران «سوء مصرف كننده مواد» ارائه نمود.
(راهنماي كاربردي درمان سوء مصرف كنندگان مواد، وزيريان، محسن، 1381)


«سوء مصرف مواد»
ضمن اين كه در اين تعريف مصرف كنندگان مواد مخدر نيز بيمار تلقي مي شوند.
عادت كردن، خو گرفتن و خود را وقف عادتي نكوهيده كردن، اعتياد تلقي مي شود. به عبارت ديگر، ابتلاي اسارت آميز به ماده مخدر كه از نظر جسمي يا اجتماعي زيان آور شمرده شود، اعتياد نام دارد. اصطلاح اعتياد به سهولت قابل تعريف نيست و عواقب آن به طور مختلف نظير تحمل و وابستگي بدني هويدا مي شود.


در طب جديد به جاي كلمه اعتياد، وابستگي به مواد به كار برده مي شود كه همان مفهوم را دارد ولي دقيق تر و صحيح تر است. مفهوم اين كلمه آن است كه انسان با استعمال نوعي ماده شيميايي از نظر جسمي و رواني به آن وابستگي پيدا مي كند. به طوري كه بر اثر دستيابي و مصرف دارو احساس آرامش و لذت به او دست مي دهد، اما با نرسيدن دارو، خماري، دردهاي جسماني و احساس نارحتي را تجربه مي كند.
در سال 1950: سازمان ملل متحد در مورد اعتياد به مواد مخدر تعريف زير را ارائه كرد.


اعتياد به مواد مخدر عبارت است از مسموميتي تدريجي يا حادي كه به علت مصرف مداوم يك دارو، اعم از طبيعي يا تركيبي، ايجاد مي شود و به حال شخص و اجتماع زيان آور باشد. به عبارت ساده تر، اعتياد عبارت است از وابستگي به موادي كه مصرف مكرر آن با كميت مشخص و در زمان هاي معين، از نظر مصرف كننده ضروري و داراي ويژگي هاي زير است:
- وابستگي جسمي ايجاد مي كند.
- پديده تحمل در بدن نسبت به مواد مصرفي ايجاد مي شود.
- وابستگي رواني ايجاد مي كند.


- ماده مورد نظر به هر شكل و از هر طريق بايد به دست بيايد.
- ماده مصرفي بر مصرف كننده، خانواده و جامعه تأثير مخرب دارد.
(بهداشت رواني براي همه: اعتياد، 5 شهريور 1384).


- معتاد: مسي است كه بر اثر مصرف مكرر و مداوم مواد مخدر يا دارو به آن متكي شده باشد. به عبارت ديگر، قرباني هر نوع وابستگي دارويي يا رواني به مواد مخدر، معتاد شناخته مي شود. از نظر جامعه شناسي، معتاد كسي است كه به مواد ايجاد كننده تغييرات غير قابل قبول اجتماعي و فردي وابستي دارد و در صورتي كه دارو به بدن وي نرسد، اختلالات رواني و فيزيكي موسوم به سندروم محروميت در او ايجاد مي شود.
معتاد كسي است كه بدون مصرف مواد مخدر يا داروي خاص دچار علايم محروميت شود

.
(بهداشت رواني براي همه: اعتياد. 5 شهريور 1384)
«سوء مصرف مواد يا وابستگي به مواد»
سوء مصرف از مواد مخدر طبق تعريف سازمان بهداشت جهاني در سال 1968 عبارن بوده از «مصرف مواد مخدر به نحو مستمر يا اتفاقي و ناسازگار با كارهاي پذيرفته شده پزشكي يا بدون رابطه با اين كارها» ولي چون احساس مي شود كه اين اصطلاح مبهم است به جاي آن مصرف زيانبار به كار گرفته شود. مصرف زيانبار الگويي براي مصرف مواد مخد روان كنشي كه موجب وارد شدن آسيب بر تندرستي جسمي يا رواني شود.


درباره واژه وابستگي، يك حالت رواني- و گاهي هم جسمي- ناشي از برهمكنشي بين اندام هاي موجود زنده و يك دارو كه مشخصة آن پاسخ هاي رفتاري و ديگر پاسخ هايي است كه همواره شامل اجبار در مصرف دارو به نحو مستمر يا متناوب و به منظور دستيابي به اثرهاي جسمي آن است.
(راهنماي كاربردي درمان سوء مصرف كنندگان مواد. وزيريان، محسن، 1381)
اگر فرد در طي 12 ماه گذشته 3 مورد از موارد زير را داشته باشد دچار سندرم وابستگي يا سوء مصرف مواد شده است.


1- ميل شديد يا احساس اجباري براي مصرف ماده
2- مشكل در پرهيز از مصرف ماده
3- شوهد تحمل
4- مصرف مستمر عليرغم شواهد آسيب


در DSM-IV ، وابستگي روانشناسي را بازتابي به تغييرات فيزيولوژيكي در مراكز رفتاري مغز قلمداد مي كند. به طوري كه شخص مجبور مي شود براي رسيدن به تأثيرات اوليه، مصرف مواد را افزايش دهد.
در واقع سوء مصرف مواد نوعي «خود درماني» است و وسيله اي براي آرام كردن كنترل هيجانات شخصي، بنابراين مي توان ابراز داشت كه مسأله اعتياد ريشه در دوران كودكي و رابطه والدين با كودك دارد.


- ديگاه شناختي بر اين باور است كه:
سوء مصرف كنندگان مواد از نظر شناختي در برابر مصرف مواد، آسيب پذيرند. به عبارت ديگر تحت شرايطي در اين افراد باورهاي خاصي فعال مي شوند كه احتمال سوء مصرف مواد را در آنها افزايش مي دهد. اين باورها كاملاً فردي و غير متعارف (نظير بدون سرحال شدن و نشئگي نمي توانم با ديگران بجوشم) در موقعيت هاي خاص فعال مي شوند و احتمال مصرف را افزايش مي دهند.
فرد بر اثر سوء مصرف مواد دچار اختلال هايي در خلق و خوي مي شود. و متداول ترين تغييرات اختلالات درك، هوشياري، توجه، تفكر، قضاوت، رفتار رواني حركتي و رفتار در بين فردي را شامل مي شود.


اين اختلالات ناشي از تأثير مستقيم فيزيولوژيكي مواد بر روي سيستم عصبي مركزي است.
مصرف مواد اغلب جزئي از تظاهر علايم اختلالات رواني است. اختلالات مرتبط با مواد معمولاً با بسياري از اختلالات رواني (اختلال ضد اجتماعي و شخصيت مرزي، اسكيزوفرني، اختلال خلق و...) همراه است.
(راهنماي شخصيتي و آماري اختلالات رواني، جلد اول. DSM-IV، شابك 1379)


اعتياد :
تعاريف غلط و متعددي از اعتياد در جامعه علمي و حرفه اي و حتي در بين متخصصان (روانپزشكان، پزشكان، روانشناسان، مددكاران و ...) مطرح است.
اعتياد چيست و چه مفهومي دارد؟ آيا همان عادت است يا تكرار و با مفهومي ديگر اعتياد و عادت به عنوان لغت در مفهومي يكسان و به معناي خوگرفتن به چيزي يا امري مي باشد كه كاربرد عادت و اعتياد متفاوت است و در معناي جداگانه اي به كار مي روند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید