بخشی از مقاله

تاریخچه گرافیک
مقدمه :
گرافیک از آن دست هنر هایی است که در کشور ما کمتر شناخته شده و محدود کار هایی هم که در این زمینه صورت گرفته نتوانسته است به شناخت بیشتر این هنر کمک کند. در ابتدا باید گفت که دو نوع گرافیک وجود دارد گرافیک کامپیوتری و گرافیک دستی یا همان هنری.


گرافیک مجموعه ای از رنگها، طرحها، شکلها و تصاویری می باشد که یک هدف را دنبال می کند و همچنان معنا دهنده هر موضوع، پیوند دهنده هر موضوع و جان بخشیدن به هر موضوع می باشد.


بصورت واضح تر می توان گفت که گرافیک احساسات و عواطف درونی یک نقاش است که از طريق قلم مو و رنگ آنرا بیان می کند و در نتيجه امكان دارد كه پيام روشن و واضحي براي همه افراد نداشته باشد و امکان دارد برای بعضی واضح و برای بعضی بی معنی و بی مفهوم باشد يعني يك نقاش عواطفش را بيان مي كند و كاري به اين ندارد كه مخاطبش منظورش را درك مي كند يا خير. به همين دليل از يك تابلوي نقاشی؛ افراد مختلف برداشت هاي متفاوتي دارند.


اما يك گرافيست موظف است پيام خود را به گونه اي بيان كند كه حتما مخاطبش منظورش را دريافت كند – اما اینکه آیا مورد پسند مخاطب قرار می گیرد یا خیر بستگی به سلیقه شخص دارد که سلیقه ها متفاوت است - هنر گرافيك چون تكثير مي شود و به دسترس طیف های مختلفی از مردم قرار می گیرد و متعلق به همه مي شود، مثل نقاشي شخصي نیست و هیچ وقت به عنوان تابلو در يك قاب و تنها از یک شخص نیست.


گرافيك از سلسه هنرهاي تجسمي است كه صد البته براي كساني كه آن را با نقاشي اشتباه ميگيرند (چون شايد براي شما هم اتفاق افتاده باشد كه وقتي به كسي ميگوييد رشته ام گرافيك است مي گويد پس چهره مرا نقاشي كن!!) بايد بگويـم گـرافيك در اصل ايده و تركيب بندي است كه اكثر اوقات بين نوشته و تـصوير اتفاق مي افتد

و نقاشي بيشـتر تقليد طبيعت است كه ايده هاي گرافيست ها مي تواند بوسيله دسـت مثال يك نقاش اجرا شود كه خيلي از هنرمندان شـايد براي اجراي بهتر و شـايد به خاطر كسري وقت طراحي نهايي رابه شخص ديگري ميسپارند و در گروه دوم می توان به گرافیست ها و صفحه آرا ها اشاره کرد و گاهي هم ايده های شان توسط كامپيوتر و برنامه هاي پيشرفته اجرا مي گردد كه مطمئنا كار با دست از ارزش بالاتري بر خورداراست یک نقاش ايتاليايي مي گويد:


گرافيك كار مشكلي است چون با يك نقطه و يا يك خط بايد به اندازه يك كتاب سخن گفت و البته همه ي راز زيبايي گرافيك نيز در همين نكته نهفته است.
گرافیک در دو مفهوم سنتي و نوين متمايز ميگردد كه در مرز بين اين دو پديده چاپ قرار دارد که بحث چاپ یک بحث جدا گانه است که فعلا به آن نمی پردازیم، فعلاً نگاهی مختصر می اندازیم به گرافیک سنتی و نوین.


گرافيك سنتي: عنوان قديم گرافيك يا گرافيك سنتي شامل خطاطي « نقاشي دو بعدي» كنده كاري مي باشد كه بيشترين نمود آن در آرايش كتابهاست كه ازمحصول همكاري نقاش و خوشنويس و تذهيب كار است، هنر گرافيك شامل نمودهاي مختلف؛ تصوير سازي خوشنويسي؛ طراحي و نقاشي دوبعدي و كنده كاري از جمله شكلهاي هنري است

كه در زير بناي گرافيك سنتي طبقه بندي مي شود و بدين ترتيب بارزترين نمونه فعاليت گرافيك سنتي نگارش و آرايش كتابهاي ادبي كه محصول همكاري خوشنويسان؛ طراحان؛ نقاشان و تذهيب كاران و جلد سازان بوده است.


گرافيك نوين: گرافيك نوين علاوه بر كتاب آرايي در عرصه تبليغات تجاري اعلانات ديواري (پوستر) و مطبوعاتي و نشان ها (مارك) وغيره مي باشد و حتي در سينما و تلويزيون هم كاربرد دارد. مثل عنوان بندي (تيتراژ) فيلم و تصاوير متحرك طراحي شده (انيميشن) هنر گرافيك نوين با معماري و مسائل ارتباط محيطي ( زيبا سازي) وتصوير متحرك طراحي شده نيز تداخل دارد، پس اين هنر علاوه بر خط ورنگ به عناصر بصري ديگري چون حجم و نور وحتي حركت براي انتقال مفاهيم كمك ميگيرد.


هنر گرافيك هنری است كه از نظر تأثير خود، بيشتر بر طراحی تأكيد دارد تا بر رنگ. از اين نظر تمامی انواع طراحی و شكل های متفاوت حكاكی، هنر گرافيك را تشكيل می دهند. با اينحال هنر گرافيك اساساً به روش های ماشينی يا نيمه ماشينی برای چاپ تصاوير و حروف اطلاق می شود كه فعاليت های متعددی را كه بيشترين اهميت هنری و اجتماعی را دارا هستند

در بر می گيرد. از ميان اين فعاليت ها يكی كتاب چاپی است. تنظيم حرف چاپی و صفحه آرايی كتاب از نظر زيبايی شناسی از كارهای گرافيكی محسوب می شود.


ويژگی بارز هنرهای گرافيك ناشی از كيفياتی است كه هم به تكنيك های تهيه و هم به آثاری كه بوجود می آيد مربوط می شود؛ از همه اينها اساسی تر، قصد چاپ رونوشت های دقيق با استفاده از تكنيك های ماشينی است. در هنرهای گرافيك، اين تصوير چاپی است كه به محصول حاصل، ارزش هنری می بخشد؛ طرح اوليه شمايی است

كه برای كمك به روند چاپ تهيه می شود و تكنيك كار نيز يك راه تهيه اثر است هنر گرافيك طيف گسترده ای از فعاليت های مختلف است كه كتاب آرايی از عمده ترين آنها محسوب می شود. تعيين شكل و اندازه حروف و همچنين تعيين فواصل بين حروف و سطرها، رابطه متناسب بين متن چاپی و حاشيه، و تنظيم تصوير در صفحه از مسايلی است

كه در كتاب آرايی مورد نظر قرار می گيرد. اين مسايل بستگی به قطع كتاب دارد كه خود تابع ملاحظاتی چون وزن و سهولت حمل و نقل كتاب و سهولت خواندن و تأثير بيشتر مطالب آن بر خواننده است. البته جنبه های زيبايی شناسی نيز در اين ميان نقش مهمی دارد. در واقع يك كتاب به خاطر زيبايی حروف چاپی، صحافی و تصاوير آن می تواند دارای ارزش هنری باشد.


هنرهای گرافيك به عنوان رسانه های جمعی بسيار گسترش يافته و روش های تهيه آن ها متنوع شده است؛ از همه مهم تر نو آوری هايی است كه در پاسخ به نيازهای هنر زمان ايجاد شده اند. از جمله اين نوآوری بايد از فنون چاپ كوچك برای تهيه پول و فنون چاپ بزرگ برای تهيه اعلانات (پوستر) نام برد. پديده جالب توجه در تبلیغات های عمومی، تبديل حروف نوشتنی به علائم (سمبل ها) و نشانه های گرافيكی است كه به مقدار وسيع برای نشان دادن موضوعات و كالاها بكار می روند کاربرد رنگ در طراحی گرافیک طراحان گرافیک از رنگ برای ایجاد تمایز بین محصولات، کمک به انتقال اطلاعات و از طریق کاربرد تداعی های نمادین به مثابه ابزار اقناع، استفاده می کنند.


اما متأسفانه امروزه واژه گرافیک برای مردم ما نا آشنا و تهی از معنی و مفهوم است، در عصر ما قلمرو گرافیک نه تنها به طور کامل گسترده نشده بلکه هنوز با واژه گرافیک آشنا نشده اند، و در مورد اینکه بعضی ها خود را به عنوان گرافیست معرفی می کنند؛ بسراحت می توان گفت که در کشور ما کسی به عنوان گرافیست،

و یا صفحه آراء وجود ندارد و اگر هم تعدادی انگشت شمار وجود دارد آنها هم خارج از چهار دیواری کشور بساط هنر فروشی پهن کردند، این بخاطریست که ارزشی برای هنرگرافیک وجود ندارد، شاید هم چیزی بنام هنر گرافیک نا شناخته باشد که ارزشی برایش قایل شوند.


امروزه تمام شبکه های تلویزیونی که از طریق ماهواره مشاهده می کنید همگی این شبکه ها از قدرت گرافیک استفاده می کنند و با یکدیگر رقابت تنگا تنگی دارند.


تمام این دلایل به خاطر این می باشد که یک برنامه بدون وجود گرافیک نمی تواند بیننده را به خود جلب نماید چون در غیر اینصورت بیننده احساس بی حوصلگی و احساس خشک بودن برایش دست می دهد. اما وجود گرافیک در کنار برنامه حتی مثلا دکور صحنه و طراحی های گرافیکی موجود در استودیو باعث زنده شدن

روحیه مجری گردیده و کیفیت اجرای آن هم بالا می رود. امروزه شرکتها و موسسات بدون تبلیغ (تلویزیون، رسانه ها، مجلات و ..) تا 60% شکست خواهند خورد، که این تبلیغات همان هنر بزرگ و قدرتمند گرافیک می باشد.

گرافیک به دو دسته سنتی و نوین تقسيم ميشود و بین این دو چاپ وجود دارد، و منظور از چاپ انواع و اقسام چاپ است. گرافيك (قدیم) یا همان سنتي شامل خطاطي، نقاشي دو بعدي، كنده كاري مي باشد كه بيشترين شکل آن در آرايش كتابهاست كه محصول كار نقاش، خوشنويس، تذهيب كار و جلدساز می باشد.


اين بخش هنري براي شماست.شمايي كه با هنر گرافيك آشنايي داريد يا دوست داريد كه آشنا شويد يا اينكه اصلا بعد از خواندن اين بخش علاقمند شويد.


گرافيك از سري هنرهاي تجسمي است كه صد البته براي كساني كه آن را با نقاشي اشتباه ميگيرند (چون شايد براي شما هم اتفاق افتاده باشد كه وقتي به كسي ميگوييد رشته ام گرافيك است مي گويد پس چهره مرا نقاشي كن!!) بايد بگويـم گـرافيك در اصل ايده و تركيب بندي است

كه اكثر اوقات بين نوشته و تـصوير اتفاق مي افتد و نقاشي بيشـتر تقليد طبيعت است كه ايده هاي گرافيست ها مي تواند بوسيله دسـت مثال يك نقاش اجرا شود كه خيلي از هنرمندان شـايد براي اجراي بهتر و شـايد به خاطر كسري وقت طراحي نهايي رابه شخص ديگري ميسپارند كه از نوع اول مي توان به بيلبوردهاي توي خيابان اشاره كرد و گروه دوم به آقاي مميز يكي از گرافيستهاي برتر ايران اشاره كرد و گاهي هم آن ايده توسط كامپيوتر و برنامه هاي پيشرفته اجرا مي گردد كه مطمئنا كار با دست از ارزش بالاتري بر خوردار است.


گرافيك در معناي لغت بمعني ترسيمي و نگارشي است.و در دو مفهوم قديم (سنتي) و جديد(نوين) متمايز ميگردد كه در مرز بين اين دو پديده چاپ قرار دارد .
همانطور كه گفتيم گرافيك به دو دسته قديم و جديد و بين اين دو چاپ، تقسيم ميشود.
البته منظور از چاپ هم، چاپهاي دستي بوسيله قالب چوبي‚ لوح فلزي(گراور) و نيز چاپ سنگي (ليتوگرافي دستي ) است و هم چاپ نيمه ماشيني مثل سيلك اسكيرين‚ ليتوگرافي جديد و هم چاپ ماشيني نظير چاپ حروفي (لترپرس) وافست و غيره.


عنوان قديم گرافيك يا گرافيك سنتي شامل خطاطي‚ نقاشي دو بعدي‚ كنده كاري مي باشد كه بيشترين نمود آن در آرايش كتابهاست كه محصول همكاري نقاش ‚ خوشنويس ‚ تذهيب كار و جلدساز است.


و اما گرافيك نوين علاوه بر كتاب آرايي در عرصه تبليغات تجاري ‚اعلانات ديواري (پوستر) و مطبوعاتي و نشان ها (مارك) وغيره مي باشد و حتي در سينما و تلويزيون هم كاربرد دارد. مثل عنوان بندي (تيتراژ) فيلم و تصاوير متحرك طراحي شده (انيميشن) .


هنر گرافيك نوين با معماري و مسائل ارتباط محيطي نيز تداخل دارد، پس اين هنر علاوه بر خط ورنگ ‚به عناصر بصري ديگري چون حجم و نور وحتي حركت براي انتقال مفاهيم كمك ميگيرد.

و اما گرافيك (نوين) یا مدرن علاوه بر كتاب آرايي در قسمت تبليغات تجارتي، اعلانات ديواري و مطبوعاتي و نشان ها (لوگوها) وغيره مي باشد و حتي در سينما و تلويزيون هم كاربرد دارد. مثل عنوان بندي فلم و تصاوير متحرك طراحي شده. هنر گرافيك نوين با مسائل ارتباط محيطي نيز تداخل دارد، پس اين هنر علاوه بر خط ورنگ، به عناصر بصري ديگري چون حجم و نور كمك ميگيرد.


هنر گرافيك يكباره ساخته نشده. اين هنر دنباله رو بقيه هنرها مثل خط، نقاشي و… به اينجا رسيده است، پس براي ارزیابی كردن آن مجبوريم از ابتدای تاريخ مرحله به مرحله جلو بياييم تا به اصل برسيم. هنر ابتدائي، هنري است كه توسط انسانهايي ايجاد شده كه هنوز با تمدن آشنا نشده اند.


هنر ماقبل تاريخ: قديمي ترين تصوير سازي كشف شده در غارهاي جنوب فرانسه و شمال اسپانيا مي باشد (30 هزار سال پيش) كه شامل گاو،گوزن، اسب و … است.


هنر بدوي: شامل هنر سرخپوستان، اسكيموها وبرخي سياهپوستان ميباشد. پيكر انسان در هنر آفريقايي تجريدي (آبستره) ميباشد، آثار آنان در زئير و بوربا (ق 10 تا12 م) بدست آمده است و حكاكي روي سنگ براي سرخپوستان اهميت زیادی داشته است، ولي با ورود اروپاييان به امريكا اين هنر تحت تاثير قرار گرفت و حالا هنر آنان را به دو دوره پيش از تاريخ و تاريخي تقسيم ميكنند.


از آثار دوره قبل از تاريخ ميتوان به نقاشي شني و از دوره تاريخي ميتوان صورتكها را نام برد با بوجود آمدن تمدن در هفت هزار سال قبل از ميلاد در خاورميانه (بين النهرين) هنر تغييركرد، تمدنهاي بين النهرين سومر، اكد، بابل و آشوريها بودند.


از سومريها مجسمه هاي (تل اسمر) و (واركا) باقي مانده كه داراي چشمهاي بزرگ هستند و هنر مند همه حالتها را كه ممكن است باعث مبهم شدن پيكرها شود از كار خود دور ميكند. اكديان هم هنري مثل سومريها داشتند، ولي در زمان حکومت بابليها پادشاهي به نام حمورابي با نوشتن قوانينی بر لوحي كه در نقش برجسته پشت آن از خداي خورشيد الهام گرفته يكي از مشهورترين پادشاهان بين النهرين شد.


اما صومر ها معتقد به كار بودند، اعتقاد داشتند که كار با انسان متولد ميشود ولي بعد از مرگ جسم به زندگي ادامه ميدهد و در كارهايشان دو گياه بومي «پاپيروس و لوتوس» زياد ديده ميشود، كه نشانه مصر عليا و مصر سفلي است.


هنر هند كه حوالي شمال رود سند در هزاره سوم قبل از ميلاد تشكيل شد در موهنجودارو تعدادي مهر سنگي به دست آمده كه با هنر بين النهرين پيوند دارد شيوا يكي از خدايان قديم هند بوده كه در اين آثار ديده ميشود (هميشه هنر در طي دوره هايي تحت تاثير مذهب بوده است) و بعد در هند دو آيين بودايي و برهمن بوجود آمد كه اولين نشانه سلطه بودا سر ستوني به شكل چهار شير و چرخ است.


بعد از اين به هنر يونان باستان مي رسيم چهارچوب هنري آنان طبيعت پردازي بوده است و تحت تاثير هنر مصر و بين النهرين بودند. براي اولين بار در ظروف آنها بود كه پيكر انسان مورد مطالعه قرار گرفت و چيزي كه در كارشان مشهود است، اين است كه آنها معتقد بودند كه قدرت ذهن انسان، او را از حيوانات برتر ميكند.


آغاز هنر سرزمين روم مردم ايتاليا ضمن آنكه در نخستين دوران حيات خويش از انوار تابان خورشيد يونان روشنايي ميگرفتند، خود نيز خصوصيات محكم و ريشه داري داشتند . هنر اتروسك (اتروپايي) و هنر رومي را مانند هر هنر ديگر بايد همچون آميزهاي از تاثيرات بر خاسته از منابع بيروني و عناصري از خود اين سرزمين در نظر گرفت هنر رومي وارث بلافصل تمام فرهنگهاي پيشين حوضه مديترانه

، از جهات بسيار تركيبي از هنرهاي روزگار باستان بود و اساساً با كل هنر يونان تفاوت داشت. به همين دليل در دوره بعد هنر روم نمادي از هنر روزگاران باستان به شمار ميرفت از لحاظ تكامل سياسي با تاريخ يونان در سده پنجم پيش از ميلاد كه با آغاز عصر پريكلس انجاميد در ايتاليا قرينه اي پيدا نكرد زيرا در اينجا كشاكشهاي پايان پذير و تلخ ميان قبايل ايتاليك از يك طرف و قبايل ايتاليك و اتروسكها از طرف ديگر، فرهنگ اين سرزمين را از رشد باز داشت.


بلاخره روم بعد از سده چهارم انقلابي پديد آورد كه تا ابد در يادها خواهد ماند و امروزه نيز ملتهاي جهان آن را احساس مي كنند. از دجله و فرات گرفته تا مرزهاي اسكاتلند قلمرو دولت واحدي بود كه زير حاكميت مقتدر و كار آمدش مردماني متعلق به نژادهاي گوناگون و با اعتقاد است و سنتهاي مختلف به سر ميبرد كه برتونها، گلها، اسپانياييها، آلمانيها، افريقاييها، مصريها، يونانیها، سورياییها و عربها فقط چند تايي از آنها بودند.

نبوغ يوناني با تابش هر چه بيشتر در عرصه هاي هنر قلم فلسفه تاريخ و عقل و تخيل ميدرخشد يادمانهاي روميان در عرصه هنر در سراسر دنيا تحت حكوميت روميان پراكنده شده اند. هنر رومي با آنكه در آغاز تحت تاثير هنر اتروسكها و هنر يوناني بوده، ويژگيها و صفات متمايز كننده خود را بدست آورد.


آغاز هنر سرزمين روم مردم ايتاليا ضمن آنكه در نخستين دوران حيات خويش از انوار تابان خورشيد يونان روشنايي ميگرفتند، خود نيز خصوصيات محكم و ريشه داري داشتند . هنر اتروسك (اتروپايي) و هنر رومي را مانند هر هنر ديگر بايد همچون آميزهاي از تاثيرات بر خاسته از منابع بيروني و عناصري از خود اين سرزمين در نظر گرفت هنر رومي وارث بلافصل تمام فرهنگهاي پيشين حوضه مديترانه ،

از جهات بسيار تركيبي از هنرهاي روزگار باستان بود و اساساً با كل هنر يونان تفاوت داشت . به همين دليل در دوره بعد هنر روم نمادي از هنر روزگاران باستان به شمار ميرفت از لحاظ تكامل سياسي با تاريخ يونان در سده پنجم پيش از ميلاد كه با آغاز عصر پريكلس انجاميد در ايتاليا قرينه اي پيدا نكرد زيرا در اينجا كشاكشهاي پايان پذير و تلخ ميان قبايل ايتاليك از يك طرف و قبايل ايتاليك و اتروسكها از طرف ديگر ، فرهنگ اين سرزمين را از رشد باز داشت.


اتروسكها منشا اتروسكها مانند منشا ميسي ها ، صدها سال يكي از اسرار ناشناخته جهان باستان به شمار ميرفت زبان اتروسكها با آنكه به خطي مشتق از يوناني نوشته ميشد و در كتيبه هايي كه تا كنون خوانده نشده اند آثاري از آنان ديده ميشود ، ارتباطي به خانواده زبان هاي هند و اروپايي ندارد. تاريخ دانان جهان باستان كه همانند تاريخ دانان جهان امروز شيفته حل اين معما شده بودند عموماً احساس ميكردند

كه اتروسكها در آسياي صغير به ايتاليا كوچيده اند و مخصوصاً هرودوت (پدر تاريخ ) اعلام داشت كه اتروسكها از ليديا بر خاسته اند اين سنت همچنان دوام آورده است و چون فرهنگ اتروسك ها به عنوان فرهنگي متفاوت با فرهنگ ي ديگر ساكنان ايتاليا در حدود هفتصد سال پيش از ميلاد به ظهور رسيد .


از صدها سال پيش تا كنون تاريخ ورود ايشان به سرزمين ايتاليا را سده هفتم پيش از ميلاد دانسته اند اما اينگونه اظهار نظر ،بسيار ساده انديشانه است توضيح كافي آنكه درباره پيوندهاي علني بين فرهنگ اتروسك و فرهنگهاي كهنتر ايتاليا در آن وجود ندارد.

برخي از دانشمندان امروزي معتقدند اتروسكها اعقاب بلافصل مردمي بسيار كهنتر از هند و اروپاييان هستند كه از شمال به ايتاليا سرازير شده بودند ولي اين نظريه نيز به نوبه خود نميتواند علت پيدايش برخي از عناصر فرهنگ اتروسكها مخصوصاً مراسم پيچيده و با شكوه تدفين ايشان كه ظاهرا ًبا رسوم شرقي پيوند دارد روشن سازد

. در نظريه تلفيقي ديگري گفته ميشود كه هردوت در آثارش به تاريخ خاصي اشاره نمي كند و مهاجرت عظيم ملتهاي حوضه مديترانه ميتواند مربوط به دوره جابجايي و مهاجرت عظيم ملتهاي حوضه مديترانه باشد كه در حدود 1200 پيش از ميلاد به وقوع پيوست و موجب زوال تمدن ميسني شد .


در آن زمان ،مهاجراني كه از آسياي صغير مي آمدند مي توانستند در ايتاليا سكونت گزيده باشند. با مردم بومي اين سرزمين در هم آميخته و فرهنگ مرسوم به ويلانوونها را كه اسلاف بلافصل اتروسكها بودند، پديد آورده باشند. بنابراين اين تغييراتي كه در پيدايش فرهنگ اتروسكها به وقوع پيوست بايد ناشي از نفوذ هر چه بيشتر عناصر ـ شرقي و يوناني ـ دانست كه در اثر بسط و داد و ستد ميان ايتاليا و سرزمينهاي ديگربه اين كشور راه ميافتند .

هنر اتروريايي ها ولي در كل هنر اترورياي (اتروسكها)نخستين بار در اواخر سده هشتم در شمال ايتاليا ظاهر شد و فرهنگ مزبور وسيعاً بر بخشهاي مركزي ايتاليا اثر گذاشت و تا سده دوم يا اول قبل از ميلاد نيز دوام داشت و هنر هايي كه در خود حل كرد سه عنصر جداگانه است :بومي كه نقوش چندان با اهميتي نداشت. شرقي كه پيوندي با خاور زمين دارد .يوناني كه توسط مهاجران تقويت شده مردم اتروريا در زمينه نقاشي،مجسمه سازي،فلز كاري و معماري است .


مهمترين بخش هنر آنان شامل نوعي ديوارنگاري داخل مقابر است كه در آن زمان در يونان معمول نبود ميتوان تاثير يوناني را در طرح ،جزييات فني، موضوعات و تشابه سبك نقاشي بر جاي مانده از لحاظ زماني به دو گروه تقسيم كرد: آثار قديم تر موسوم به اركاييك كه متعلق به اوايل سده پنجم قبل از ميلاد هستند و آثاري كه موسوم به هلنيسي كه به دهه هاي پاياني سده چهارم تا سده اول مربوط ميشود در آنها مردگان به خوشگذراني توام با رقص و موسيقي مشغولند و يا در حال تماشاي نمايش پهلواني .


اما در سده چهار و پس از آن خصلت واقعي گرايي و دنيوي نقاشي از بين ميرود و ارواح مردگان در دنياي مهيب و تاريك زير زميني و تهي از شادمانيها اين جهان تصوير ميشوند (صحنه هاي شكار و ماهيگيري در يكي از اتاقكهاي تدفين تـاركوينيا ـ كه در آن پيكره ها نسبت به منظره طبيعي اهمـيت ثـانوي دارند ـ از جمله استادانه ترين نــمـونه هاي آركـايـيك به شـمار مي آيند).


در سده سوم كيفيت طراحي و اجرا افت كرد، و ميل به تجسم جنبه هاي هولناك در صحنه هاي مربوط به جهان ديگر قوت گرفت. اتروسكها به تقليد از يونانيان بر روي ظروف سفالين نقاشي ميكردند آنان ابتدا به شيوه سياه نقوش و سپس از سده چهار به شيوه سرخنقوش در مي آوردند . و در مورد مقبره هاي اترورياييه ميتوان به مقبره پلنگان در تاركويني اشاره كرد اين اتاقك كوچك به شيوه رايج در سده پنجم نقش شده است : يك صحنه مهماني بر روي ديوار مقابل در ورودي با گروهي از رقصندگان و نوازندگان بر روي ديوارهاي كناري .


اين تصويرهاي زنده نماي شگفت انگيز مخصوصاً همان فراواني و شادي حيات بخش را بيان ميكند كه هنرشان را همان زندگي اتروسكها از خود لبريز كرده است .به نظر ميرسد كه سه مرد جوان كه يكي شان حمايل نازك به روي سينه انداخته است

و دوتاي ديگر رداي زيبا به تن دارند ،شتابان از ميان بيشه اي انبوه از درختهاي غار زيبا و كوچك عبور ميكنند در دستشان جام شرابي دارند و آندو نيز با دو ني لبك و چنگ مي نوازند و گويي رقصي دايره وار دارند در نقاشيهاي جهان باستان به ندرت ديده مي شود كه حركتي سر شار از روح زندگي اين چنين متقاعد كننده باشد و به سختي مي توان از ميان آثار آن زمان به اثري چنين مناسب بيان جواني، فصل بهار، موسيقي و رقص برخورد.


اين اثر يك نقاشي ديواري روي لايه اي نازك بر ديواره تخته سنگي طبيعي يا اندود گچي ساخته شده از خاك كوه است . رنگهايش ـ سياه، آبي، قرمز، آبي سبز است . همچنان كه بيشترين بخش از تازگي خود را حفظ كرده، اسم و يك هماهنگي ساده و گرم با زمينه زرد كرم خود به وجود آورده است. اتروسكهاي پسين از روحيه طبيعي پر نشاط دست برداشته و به فورياليستي آرام و متمايل به كلاسي سيسم ،مانند آنچه در پيكره زني از خانواده از اتاقك تدفيني مقبره اوروكوس(جهان ارواح) در شهر تاركويني (لوحه رنگي‌) ديده ميشود ،روي مي آورد.


بيان پخته ومتفكرانه اين نقاشي پر شكوه با مضمون آرام عذاب مرده در جهان ارواح و در ميان ديو هاي مهيب دنياي زيرين تناسب دارد در اينجا از احساس خوش بيني پيشين اتروسكها كه در اثر نفوذ تدريجي اديان جهان وطن دنياي هلني رو به خلوص گذاشت اثري نيست

زيرا اديان مزبور نه بر شادماني آدمي در جشنهاي مراسم تدفيني بلكه بر اندوهگيني سرنوشت وي تاكيد ميكردند. هنر روم باستان قدرت روم كه پس از اتروسكها بر ايتاليا حاكم و جانشين شد اقوام ستيزنده ايتاليا را مطيع حكومت و احد روم گردانيد و سر انجام ملتهاي اروپايي غربي ،مديترانه و فلور نزديك را زير پرچم امپراطوري روم گردانيد .


روم انقلابي پديد آورد كه تا ابد در يادها خواهد ماند و امروزه نيز ملتهاي جهان آن را احساس مي كنند. از دجله و فرات گرفته تا مرزهاي اسكاتلند قلمرو دولت واحدي بود كه زير حاكميت مقتدر و كار آمدش مردماني متعلق به نژادهاي گوناگون و با اعتقاد است و سنتهاي مختلف به سر ميبرد كه برتونها، گلها، اسپانياييها، آلمانيها، آفريقاييها، مصريها، يونان، سوريان و عربها فقط چند تايي از آنها بودند . نبوغ يوناني با تابش هر چه بيشتر در عرصه هاي هنر قلم فلسفه تاريخ و عقل و تخيل ميدرخشد يادمانهاي روميان در عرصه هنر در سراسر دنيا تحت حكوميت روميان پراكنده شده اند .

هنر رومي با آنكه در آغاز تحت تاثير هنر اتروسكها و هنر يوناني بوده، ويژگيها و صفات متمايز كننده خود را بدست آورد. روميان تقريباً از نخستين روزهاي اقتدارشان ، كاملاً از وجود تاثير هنر يمنان آگاه بودند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید