بخشی از مقاله

تهاجم فرهنگي

در كشور ما نيز طبيعتآ جريانات شبه روشنفكري غرب گرا بهترين عوامل و نيروها جهت پيشبرد اين اهداف خواهند بود. چرا كه جريان شبه روشنفكري در ايران به لحاظ مباني تفكر و جهان بيني و آرمانها و اهداف سياسي در همانندي كامل با ضدانقلاب خارج از كشور و استكبار جهاني قرار دارد.
مروري كوتاه بر پيشينه سياسي و فكري دست اندركاران برخي نشريات داخلي ، 1به خوبي روشنگر ماهيت آنهاست. اكثريت قاطع نويسندگان و مسئولان اين نشريات يا افرادي ماركسيست هستند ويا از عومل دربار و اعوان و انصار بنيادهاي فرهنگي و هنري رژيم طاغوت بوده‌اند.


اينان در سالهاي اخير با تجمع در اين گونه نشريات و تحت عنوان فعاليت ادبي و هنري ، تهاجمي گسترده عليه ارزشهاي ديني و مباني انقلاب اسلامي را آغاز كرده‌اند و بر آنند بار ديگر فرهنگ مبتذل و ننگين غرب را در ايران رواج بخشند و فساد و تباهي را گسترش دهند.


مروري كوتاه بر نشريات ايشان نشان مي‌دهد كه تنها هدف اين ماه نامه‌هاي هنري و ادبي ! ترويج نيهيليسم غربي و رواج مباني تفكر غير ديني است. اينها اخيرأ به شيوه‌ها و شگرد هاي ضد اخلاقي‌اي چون چاپ عكسهاي تحريك كننده از زنان بد حجاب و عكسهاي بي حجاب از هنر پيشگان زن خارجي روي آورده‌اند2. برخي نيز گستاخي را بيشتر كرده و با برگزاري ميزگردها و تشكيل «انجمن نويسندگان ايران » به سامان دهي دست نوعي تشكل سياسي براي «دفاع از آزادي بيان و قلم » پرداخته است. يكي از دست اندركاران اينگونه نشريات ، «آزادي بيان وقلم» را در «نبود هر گونه مانع و معيار اخلاقي» تعريف كرده است ، و به اين ترتيب خواهان از بين رفتن هر گونه معيار و ميزان اخلاقي و «آزادي مطلق» (بخوانيد آنارشيسم) شده است. اين در حالي است


كه تمامي افراد ، محافل و نشريات وابسته به جريانات شبه روشنفكري به گونه‌اي مداوم و پيگيرانه نظام اسلامي را متهم به استبداد و سانسور كرده و از آزادي به سبك غربي دفاع مي‌كنند.1


يكي ديگر از اهداف اين نشريات وابسته به جريانات شبه روشنفكري ، بزرگ كردن و برجسته نمودن چهره‌هاي شناخته شده و بد سابقه درباري و ضد انقلابي تحت عنوان «هنرمند» ، «تحقق» ، «مورخ» و 000 است ، اينان با اين كار تلاش ميكنند تا فضاي فرهنگي و اجتماعي كشور را براي حضور فعال اين چهره‌ها (و امثال آنها) آماده سازند.


اين نشريات شبه روشنفكري تلاش مي‌كنند تا در هر فرصتي كه دست مي‌دهد با پيش كشيدن تحولات اروپايي شرقي و «پروستريكا» و «نظم نوين جهاني» و چاپ مقالات و ترتيب دادن مصاحبه‌هايي در اين رابطه ، انقلاب اسلامي را نيز دعوت به نوعي «پروستريكا» و هم سويي با نظم نوين آمريكايي و به اصطلاح «خرد گرايي» نمايند.
اين جماعت شبه روشنفكري همچنين با چاپ داستانهاي كوتاه و بلند و مقالات مختلف سعي در تخطئة ارزشهاي هشت سال دفاع مقدس و هتاكي نسبت به فرهنگ عرفاني جهاد و شهادت داشته‌اند.


در دو ، سه سال اخير كتابهاي مختلفي از اين جريانات شبه روشنفكري به بازار آمده است ، كه هر يك به طريقي و (نيز با صراحت) هشت سال حماسه دفاع مقدس و ارزشهاي اعتقادي و اخلاقي و باورهاي ديني را به استهزاء گرفته است 2 ، و بي شك تمامي اين حركتها در جهت يك هدف كلي

كه همانا تهاجم فرهنگي عليه انقلاب اسلامي است انجام مي‌گيرد.
پيشواي دردمند و دور انديش انقلاب در بيانات خويش اينگونه پرده از چهره تزوير اين جريان بر ميدارد كه:
«نظام اسلامي را متهم مي‌كنند كه اين نظام آزادي نمي‌دهد چطور ما آزادي نمي‌دهيم ؟ شما كدام كشوري را سراغ داريد كه اين همه مجله و روزنامه و مطبوعات در آن منتشر شود كه هر چه مي‌خواهند بنويسند؟


روزنامه‌هاي رسمي كشور علنأ‌ و سريحأ سياست‌هاي دولت را زير سئوال مي‌برندو انتقاد مي‌كنند دولت هم با كمال بزرگواري مي‌آيد جواب مي‌دهد در حال حاضر مجلاتي در ايران به چاپ مي‌رسد كه كسي اگر مختصر آشنايي با عناصر فرهنگي كشور در زمان گذشته و دوران طاغوت داشته باشد و بداند كه هنرمندان ، قلم زنان ، مخلصين و چاكران دستگاههاي شاهنشاهي چه كساني هستند ، مي‌داند كه پول اين مجلات از كجاها دارد مي‌آيد. اين موضوع حتي قابل حدس است و البته مه هم بي‌خبر نيستيم. دستگاه هم بي خبر نيست.

اينها هم دارند چاپ مي‌شوند و ما هم مي نويسيم. آن مقدار كه آزادي مطبوعات در ايران هست در جاهاي ديگر نيست. نظام ما در زمينه آزادي مطبوعات مظلوم است به اين دليل كه به مجله و روزنامه‌اي آزادي داده شده و او آمده واين مجله و روزنامه را از انتقاد به نظام پر كرده و داخل اين انتقادها مكررأ مثل ترجيح بند تكرار كرده كه به ما آزادي نمي‌دهند. اگر به شما آزادي نمي‌دهند چطور اين مطالب را نوشته‌ايد ؟ امروز چه كسي را به دليل نوشتن مطلبي مجازات كرده‌اند. بله اگر كسي مجرم مطبوعاتي باشد (هر كس كه مي‌خواهد باشد)


جرم است. اگر كسي عملي را كه قانون آن را جرم دانسته مرتكب بشود البته مجازات خواهد شد. يكي از مجازاتها هم كه در قانون پيش بيني شده تعطيل آن روزنامه يا مجله‌اي است كه جرم در آن منعكس شده است. اين بحث ديگري است. ليكن حرف زدن آزاد است. دشمنان ، خود همين مسئله را كه دستگاه حساس باشد و پاسخ بدهد به عنوان اينكه آزادي نيست مي‌گويند ، توقع دشمن اين است كه قلم زنان جريان فرهنگي وابسته به استكبار هر چه مي‌خواهند بنويسند ولي قلم زنان وابسته به نظام اسلامي و جناح جريان اسلامي به آنها جواب ندهند. اگر جواب دادند مي‌گويند آزادي نيست ، ما را مرعوب كردند. ببينيد اين ، آن فضايي است كه دشمن بوجود مي‌آورد. يك عده ساده لوح‌اند وبه سادگي فريب مي‌خورند. البته خيلي‌هاي هم هستند كه بدون غرض در جريان دشمن قرار مي‌گيرند بدون اينكه بفهمند كه چه مي‌گويند و چه مي‌كنند.»1
5- ضعفها و نارسائيهاي موجود در سيستم تعليم و تربيت


سيستم تعليم و تربيت رايج در كشور ما ، در روزگار حاكميت رژيم پيشين ، سيستمي وارداتي بود كه زير نظر كارشناسان غربي و در راستاي اهداف و منافع استكباري آنها تهيه و تدوين شده بود.
استعمار گران در موارد متعددي تأكيد داشته‌اند كه براي بسط حاكميت و سلطة‌استعماري خود بر ملل مسلمان بايد از راه تعليم و تربيت و تأسيس مدارس به سبك غربي و تربيت نيروهاي انساني با فكر و سليقه غربي اقدام نمود.2به هر حال با اينكه پس از پيروزي انقلاب اسلامي اين سيستم تا حدود زيادي تغيير و تحول پيدا كرده و مسئولين و دست‌اندركاران تلاش و سيعي در راه تغيير نظام تعليم و تربيت و انطباق آن


با موازين و معيارهاي اسلامي بخرج داده‌اند. اما هنوز كه هنوز است از چند جهت چوب نظام تعليم و تربيت گذشته را مي‌خوريم و رگه‌ها و رسوبات تعليم و تربيت غربي را در جامعه مشاهده مي‌كنيم كه خود از عوامل و زمينه‌هاي مهم تهاجم فرهنگي و ترويج فرهنگ غربي به شمار مي‌آيد.


يكم : به هر حال بسياري از كساني كه امروز در مراكز فرهنگي و آموزشي و تربيتي ، مشغول كار و يا مصدر امور هستند. در آن نظام و مطابق با معيارها و اهداف آن پرورش يافته‌اند. گرچه با وقوع انقلاب اسلامي تحول اساسي و بنيادين در اكثريت مردم جامعه ما به وقوع پيوست.اما تأثيرات فرهنگ و تربيت غربي ، به مثابه نقشي كه بر سنگ حك شده باشد به آساني از بين رفتني نيست و گهگاه ، ناخودآگاه تعليمات نظام تربيتي گذشته در رفتار و حالات ، افكار و گرايشات افراد ، آثار خود را به منصة ظهور مي‌رساند.


دوم : اينكه گرچه كتب درسي (به ويژه در سطوح راهنمايي و دبيرستان) تا حد زيادي تغيير نموده و پس از انقلاب تدوين شده‌اند ، اما به اعتقاد برخي از صاحبنظران : «بخش بزرگي از كتابهاي مدارس‌‌‌‌ ما ، همان كتابهاي باقيمانده از دوران شاه است و آنها هم دقيقأ يك خط سياسي مشخص و معين را دنبال مي‌كردند و ساده‌انديشي است كه در نقد كتابهاي كتابهاي آن زمان بگوييم آنها بي محتوا بودند و خط و ربطي نداشتند. بلكه درست‌تر آن است كه بگوييم آن كتابها هم محتوا داشتند اما محتواي صهيونيستي ، هم خط و ربط داشتند ولي خط و ربط استعماري.»3


اين امر به ويژه در سطوح عالي و دروره‌هاي دانشگاهي مشهودتر است چرا كه بسياري از كتب درسي رايج در دانشگاهها حتي در حوزه علوم انساني ترجمة متون غربي و خارجي است و اين دورس بدون هيچ گونه نقد و بررسي جدي و علمي به عنوان «حقايق علمي» به خورد جوانان ما داده مي‌شود يكي از نويسندگان متعهد كشور ما در اين زمينه مي‌نويسد : «گرايش عم و نگرش غالب بر روان شناسي ، جامعه شناسي و كلأ علوم انساني و علوم اجتماعي غربي است.


نكتة تأسف بار اينكه مباني تفكر علوم انساني غرب تحت عناوين ، دروس و رشته‌هاي تحصيلي‌اي چون جامعه‌شناسي ، انسان شناسي ، روان شناسي ، عينأ و به عنوان «حقايق علمي» تدريس مي‌گردد و بدينسان بنيانهاي انديشة دانشجويان ما بر پاية مباني نظري اومانيستي و ماترياليستي در قلمرو علوم انساني پرورش مي‌يابد.
اين را بدانيم كه علوم انساني جديد در همة حوزه‌ها و رشته‌هايش (اعم از حوزه‌هاي ماركسيتي ، ساختارگرا ، كاركردي ، پوزيتيويستي ، رفتارگرا ، پديدار شناختي و رشته‌هايي چون : انسان شناسي ريستي ، مردم شناسي فرهنگي ، جامعه شناسي ، ارتباطات ، روان شناسي ، اقتصاد سياسي000)


ريشه در مبادي و مباني ميراث تفكر اومانيستي و فلسفه‌هاي عصر جديد و متدلوژي پوزيتيوستي دارد و به گونه‌اي ماهوي و ذاتي و مبناي در ستيز بانگرش ديني و الهي به انسان و مسائل او قرار دارند. از اين رو تدريس اين دروس در دانشگاههاي مالزومأ و حتمأ بايد همراه با نقد و بررسيهاي


جدي و عميق و انتقاد مبنايي باشد تا ميراث انديشة اومانيستي بنام «معرفت» و «دانش» بخورد نسل جوان اين سرزمين داده نشود»1
به علاوه ، پاره‌اي تأليفات داخلي و جزوات درسي كه از سوي اساتيد به عنوان متن درسي دانشگاهي انتخاب و معرفي مي‌شوند نيز انديشه و آثار برخي نويسندگان ضد انقلاب و ضد مذهب و فاسد و مسئله‌دار و افرادي نظير كسروي ، ميرزا ملكم خان ، محمد علي فروغي ، ايرج ميرزا و ديگران را تبليغ و ترويج مي‌نمايند 2 و يا به پاره‌اي از مباني و اصول فرهنگ اسلامي طعنه زده و مرموزانه سعي در سست كردن پايه‌هاي اعتقادي دانشجويان نسبت به آن اصول و مقدسات دارند.


سوم : ناهماهنگي موجود در سيستم تعليم و تربيت كشور ما اين ناهماهنگي و بلكه دو گانگي هم ميان مدرسه‌و خانه ، مدرسه و جامعه و مدرسه و ساير مراكز فرهنگي (از جمله صدا و سيما) مشهود است و هم ميان دست اندركاران امر تعليم و تربيت ، كه اين آخري ، خود تأثير فراواني بر عدم گرايش جوانان به امور عقيدتي و اخلاقي داشته است.
امروزه متأسفانه در بسياري از مدارس راهنمايي و متوسطه ، تلقي اكثريت همكاران فرهنگي اين است كه تربيت عقيدتي و اخلاقي دانش‌آموزان وظيفة مربيان تربيتي و دبيران ديني است و ديگران در اين مهم براي خود تكليفي قائل نيستند.


در سر كلاس درسهايي چون شيمي ، فيزيك و زيست شناسي و يا رياضي و زبان و غيره كه مي‌تواند موقعيت مناسبي براي تلقين روح توحيد و گرايش عقيدتي و اخلاقي در دانش آموزان كرده و با استفادة بجا از دقايق و ظرايف علوم مختلف كه بيانگر علم و قدرت و حكمت خداوندي است.«معجزه حيات و هستي» «آيت و نشانة خدا بودن» و «هدفداري و غايت هستي» را به دانش‌آموزان تفهيم كرد ، متأسفانه ، نه در كتابهاي درسي ما جنين توجهي شده و نه ، بسياري از
همكاران فرهنگي ما چنين عنايتي دارند.


مضاف بر همة اينها با عنايت به نقش الگويي معلم در تمام سطوح تحصيلي ، اين دوگانگي به اضافة برخوردهاي خشن ، شوخيهاي ركيك و زننده در كلاسهاي و يا توهين و تحقير دانش آموزان و بي توجهي به رعايت موازين شرعي و اسلامي در رفتار و حركات و هيأت ظاهري و موارد بسيار ديگر همگي زمينه ساز سردرگمي و نهايتأ بي اعتنايي و بي رغبتي دانش آموزان به مسائل اخلاقي و موازن شرعي مي‌شود.


اين معضل در سطح دانشگاهها و مراكز آموزش عالي شكل ديگري به خود مي‌گيرد و آن اينكه بسياري از اساتيد فعلي دانشگاهها ، تحصلكرده‌هاي ديار فرنگ هستند و در ميان آنها كم نيستند افرادي كه دقيقأ متأثر از فرهنگ و بينش غربي مي باشند. اينها كه عنوان دهن پركن «متخصص و صاحب نظر» را نيز يدك مي‌كشند ، بسياري از مراكز علمي و تحقيقاتي كشور (به دليل ضرورت و گاه هم كم توجهي) نظريه پرداز تئ وريهاي استكباري و غربي هستند واصول و مفاهيم فرهنگ استكباري غرب را به عنوان «نظريات جديد» و «تئوريهاي پيشرفته» به جامعه و بويژه جوانان القاء مي‌كنند و گاه گستاخي و جسارت را به حد اعلي رسانده و صريحأ مقدسات و تعاليم و احكام اسلامي را تخطئه و بلكه تحقير و تمسخر مي‌نمايند. 1
توجه شما را به اظهارات يكي از همين فرنگ ديده‌هاي مسلمان جلب مي‌كنم. ايشان دربارة تهاجم فرهنگي چنين مي‌گويد :
«آنچه الان بيشتر به نظر مي‌آيد اين است كه مردم نگران راديو و تلويزيون و فليمهاي مبتذل و


احتمالأ مجلات مبتذل هستند و مي‌گويند كه با اينها چگونه بايد مبارزه كرد ؟ اما اينها به نظر من قسمت ساده قضيه است ، قسمتهاي بسيار مشكلتري هست كه دير شناخت‌تر است .
بسياري از اساتيد دانشگاه منجمله خود من تحصيلكردة غرب هستيم. حتي در رشته‌هاي علوم انساني اكثريت قريب به اتفاق اساتيد دانشگاه تحصيلكرده غرب هستند. سالهاي زيادي از بهترين دوران عمرشان را در غرب بوده‌اند. تحصيلكردگان غرب اگر شناخت دقيق از فرهنگ اسلامي نداشته باشند ، بطور طبيعي ، مستقيم و غير مستقيم تحت بمباران فرهنگ غرب قرار مي‌گيرند.

 


غريبها به همه اينگونه تلقين مي‌كنند كه علت پيشرفتشان داشتن فرهنگ غربي است و لازمه هر نوع پيشرفت داشتن اين نوع فرهنگ است.
دانشجويان ما در خارج از كشور سالها تحت تأثير چنين تبليغاتي قرار مي‌گيرند و زماني كه بر مي‌گردند و اساد دانشگاه مي‌شوند ، بهترين جوانان ما در بهترين سنين عمرشان در معرض تدريس اينها قرار مي‌گيرند و اساتيد هم آن چيزي كه به آن ايمان دارند را تدريس مي‌كنند. اين را شايد هيچ كس نداند اين آقايان هم در دانشگاه هستند. دانشجويان هم پس از چند سال تحصيل در دانشگاه بالاخره مهندس و دكتر و مديران بالاي جامعه مي‌شوند.


يعني الان ما به دنبال دو تا مجله و سه تا فيلم هستيم و اينگونه مثلا تلويزيون را ببنديم در حالي كه بسياري از مديران ما از يك صافي رد مي‌شوند كه دقيقأ در مسير فرهنگ غريبها است. شايد به اين مسئله كمتر توجه شده است000»1


و بر همة اينها ، محيط نامناسب برخي دانشكده‌ها و اختلاط بي قيد بند دانشجويان دختر و پسر
كمبود فضا و امكانات آموزشي و پرورشي ، كه تأثير مستقيمي در افت تحصيلي و نيز اخلاقي دانش ‌آموزان دارد را بايد افزود.
6- قصور در امور فرهنگي


همان گونه كه اشاره شد يكي از عوامل مهم در فراهم آمدن زمينه براي تهاجم فرهنگي دشمن ، نبودن كار فرهنگي حساب شده و كافي و با برنامه در جهت توجيه افراد بي تعهد و ناآگاه و تبييين اصول و معارف فرهنگ اسلامي و هدايت ونسل جوان و جذب آنالن به اسلام و انقلاب و تعميق باورهاي اعتقادي و اخلاقي ، و عدم تدوين يك برنامه و سياستگذاري منسجم و هماهنگ و ثمر بخش از سوي ارگانهاي ذيربط از جمله ، صدا و سيما ، وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامي ، سازمان تبليغات اسلامي ، وزارتين فرهنگ و آموزش عالي و آموزش و پرورش است.


انصافأ بايستي اذعان كرد كه در بسياري از زمينه‌ها ما بصورت انفعالي عمل كرده‌ايم و هميشه پس از وقوع درصدد علاج واقعه بر آمده‌ايم.
به همان ميزان كه دشمن با برنامه و امكانات و اعمال شيوه‌هاي متنوع عمل مي‌كند. ما بدون برنامه‌ و نامنظم كار مي‌كنيم.
في المثل در رابطه با همين مسئله حجاب ، رسمي‌ترين و در عين حال گسترده‌ترين رسانة فرهنگي و تبليغاتي ما تا به حال نه تنها يك برنامة مفيد و با محتوا ارائه نداده بلكه با تهيه و پخش فيلمها و سريالهاي مختلف سعي در ترويج بي حجابي و بد حجابي دراد و به شيوه‌هاي گوناگون حجاب اسلامي طرد و نفي مي‌شود. في المثل خانمي كه در پشت صحنه با چادر اخبار را رپرتاژ مي‌كند وقتي قرار است به عنوان گوينده جلوي دوربين تلويزيون حاضر شود بايد چادر را كنار گذاشته و با


روسري ظاهر شود ، و دامنة اين اهمال كاريهاي تا جايي گسترش مي‌يابد كه رهبر بيدار دل انقلاب خروش بر مي‌دارند : «من نمي‌دانم اين دستگاه رسمي هنري ما كي مي‌خواهد با اعماق تفكر اسلامي آشنا بشود ؟ غلط مي‌نويسند ، غلط اجرا مي‌كنند ، غلط حرف مي‌زنند و قالبهاي هنري ، منطبق اسلام اينجور نيست»
در ديگر عرصه‌ها از قبيل ، سينما ، تئاتر ، داستان ، مطبوعات و كتاب و000 كما بيش وضع به همين منوال است.
يكي از روحانيون دردمند و متعهد از اين قصور و تقصيرها اينگونه مي‌نالد :


در اين بعد قضيه بايد اعتراف كرد ، در برابر برنامه‌هاي تبليغاتي گمراه كنندة دشمنان برنامه‌هاي خشك و تكراري ما در امر تبليغ ، نتوانسته دلهاي اين قشر (جوانان) را تحت نفوذ در آورد و آنان كه اساسأ گوش خود را بدهكار سخنرانيها و ارشادات و نوشته‌ها و مقالات ما نمي‌دانند از ما بريده‌اند و از آنان بريده‌ايم و ما هر چه مي‌گوييم براي يكديگر بازگو و تكرار مي‌كنيم و از اصول روانشناسي ، آموزشي و تبليغي گروههاي سني و تنوع جويي نسل جوان و نقش هنر و شيوة نگارش و تأثير فيلم و نمايش و ساير شيوه‌هاي تبليغي و آموزشي عصر غفلت داريم و به انتظار نشيته‌ايم تا ما بگوييم و آنها عمل كنند!


تأسف بار اينكه عدم جاذبه در تبليغات ما نه تنها نتوانسته قشر ياد شده را جذب كند بلكه غالبأ خصلت جذب و هدايت عناصر خودي را نيز فاقد بوده است. يعني روحهاي نوگاري مذهبي نيز به تبليغات ما جذب و دلگرم نيستند. در حالي كه امروز كليه امكانات آموزشي و تبليغي و رسانه‌ها و مطبوعات و پشتوانه‌هاي مادي و معنوي در اختيار ماست و ما شيوة استفاده درست آنرا نمي‌دانيم و كمتر در پي فراگيري آن هستيم و عناصر مرموزي نيز هستند كه از همين امكانات در جهت منفي كمك گرفته و غير مستقيم در ترويج افكار و رفتار ضد اخلاقي مي‌كوشند. در همين مسئله حجاب كه به عنوان شاخص از آن ياد مي‌شود آيا چند برنامة تلويزيوني با متد تبليغي نوين داشته‌ايم ؟ آيا اصولأ مسئله حجاب به صورت مستدل و توجيهي در چارچوب شرعي مطرح گرديده تا ديگران بدانند حجاب اسلامي چيست ؟ و محدودة آن كدام است ؟ و ديدگاه اسلام در آرايشها و رفتارهاي جلف و زننده و مسائل ديگر از چه قرار است ؟


آيا يك فيلم كه با شيوة تخصصي و هنري بازگو كنندة ارزشهاي اخلاقي بانوان و دختران باشد و بر محور حجاب و متانت زن دور زند تهيه كرده‌ايم ؟ ديگر تبليغات و سخنرانيهاي مذهبي و درس و بحثها چقدر جا افتاده است ؟
آيا ييلان گرفته‌ايم كه چقدر شنونده داشته‌ايم و از چه قشري بوده‌اند ؟
برعكس آيا فيلمهاي تلويزيوني و سينمايي و توليدات داخلي و صادراتي خارجي از زنان مكشفه يا بد حجاب و آرايشهاي تند و لباسهاي جلف وژستهاي طاغوتي آنان چه تصويري داشته‌اند؟ برخورد آنان در اين فيلمها با مردان چگونه است ؟


در اين فيلمها و همچنين در جلسات و جشنهاي نيمه طاغوتي دروبين روي چهرة كدامين دسته از زنان توقف كرده و آنها را آگرانديسمان كرده است ؟
آيا اينها اتفاقي است و يا از يك نوع تفكر و حركت موموز كه بر چنين فضايي سايه افكن است حكايت دارد ؟ وآيا000»1
7- فراموشي و متروك ماندن فريضة پرارج امر به معروف و نهي از منكر


بي شك يكي از عوامل و زمينه‌هاي بروز فساد و اشاعه منكرات در سطح جامعه بي اعتنايي و عدم اهتمام به اقامة اين فريضة بزرگ الهي است.
واقعيت اين است كه اين فريضة ارجمند و پرثمر كه در لسان روايات از آن به «اشرف الفرائض» تعبير شده وآن را عامل قوام وپايداري دين خدا و اصلاح امور عامه و بر پايي و اجراي ساير واجبات و احكام الهي ، و سامان خارجي و مخالفتهاي مستبدين داخلي و ضعف نفس افراد و سختي و مشكلات كار و علل و عوامل ديگر در ميان مردم متروك و مهجوم مانده است و به تعبير استاد شهيد مطهري «كارنامة ما در باب امر به معروف و نهي از منكر كارنامة سياهي است.»
اشكال اساسي كار ما در خصوص اين تكليف الهي از دو ناحيه است :


يكي عدم درك اهميت و عظمت و آثار حياتبخش حاصل از اجراي اين فريضه و تبعات و عواقب سوء و ناگوار ناشي از ترك آن و ديگري عدم آشنايي با شيوه‌هاي صحيح و مؤثر امر به معروف و نهي از منكر است اين نا آشنايي باعث گرديده كه در مرحله عمل نيز گاهي نتيجة معكوس به بار آيد. مضاف بر اينها در مواردي كه برخي افراد به انجام اين وظيفه مبادرت ورزيده‌اند مورد حمايت و پشتيباني قرار نگرفته و بر عكس باعث جري‌تر شدن عناصر فاسد و ناباب و منحرف گشته است.
رهبر معظم انقلاب با درك اين ضرورت چنين توصيه فرموده‌اند :


«امروز امر به معروف و نهي از منكر ، هم مسئوليت شرعي و هم مسئوليت انقلابي و سياسي شماست. به من نامه مي‌نويسند بعضي تلفن مي‌كنند و مي‌گويند ما نهي از منكر مي‌كنيم اما مأمورين رسمي طرف ما را نمي‌گيرند ،‌ طرف فرد مقابل را مي‌گيرند. من عرض مي‌كنم مأمورين بايد
از آمروناهي شرعي دفاع بكنند»1
ج- عوامل و زمينه‌ها اقتصادي - اجتماعي
1- بحرانها و مشكلات اقتصادي (بيكاري ، تورم ، گراني ، احتكار و000)
گرچه به اعتقاد ما عوامل اقتصادي همواره نقش روبنايي را دارا هستند اما اين عوامل اگر از عوامل مستقيم نباشند ، بدون ترديد زمينه را براي فعاليتهاي عناصر فساد پرور فراهم مي‌سازند.


اين بحرانها افرادي را كه گرفتار كمبودهايي در زندگي هستند و پشتوانه اعتقادي درستي ندارند به شبكه‌هاي فساد و افراد فرصت طلب پيوند مي‌دهد و مستقيم يا غير مستقيم بصورت آلتي در اجراي مقاصد آنان در مي‌آورد.
2- درگيريهاي جناحي و غفلت از دشمن


يكي از عوارض درگيريهاي جناحي همين مسئله است كه وقتي جناحهاي وفادار و دلسوز به اسلام و انقلاب همة همَ و غمشان صرف رويارويي با جناح و به قصد بيرون راندن يكديگر از صحنه گردد. گروهها و افراد فرصت طلب در اين گيرودار زمينه را براي عرض اندام و احياي ضد ارزشهاي طاغوتي و غربي و نشر افكار مسموم و منحرف خويش ، مناسب يافته و گاه با انتساب خود به يكي از دو جناح خود را در استتار كامل قرار مي‌دهند و نيز برخي از جريانات و جناحهاي موجود بنام «تسامح و آزاد انديشي» فرصت و امكان حضور و ظهور قوي در ميدان فرهنگي را به اين جريانات مشكوك داده و حتي گاهي نشريات خويش را تريبوني براي تبليغ و ترويج انديشه‌هاي نه چندان ناب آنان قرار داده و دانسته يا ندانسته در جريان تهاجم فرهنگي غرب به نفع آن موضعگيري كرده و به


حمايت از برخي افراد و جريانهاي شناخته شده قلم و قدم مي‌زنند. في المثل پاره‌اي از مجلات و نشريات عرصه‌گاه چنين فعاليتهايي هستند.
با يك نگاه اجمالي به صفحات پاره‌اي از مجلات ادبي ، ورزشي ، هنري و به اصطلاح فرهنگي و000
كه اكثرأ در چند سال اخير دست و بالي گشوده‌اند. مشخص مي‌شود كه چه قلمهاي مسمومي با سوء استفاده از فضاي باز و غفلت و تسامح دوستان انقلاب در كار تضعيف عقايد و ترويج فساد و نشر ابتذال اخلاقي و تمسخر ارزشهاي انقلاب و اسلام و طرح ارزشهاي منحط غربي هستند.
3- فساد اداري و عناصر نا صالح در تشكيلات اداري


بي شك در دستگاهها نهادهاي كشوري در كنار افراد مؤمن و صالح ، افراد مغرض ، جاهل يا فاسد كم نيستند كه يا عامل اجراي طرحهاي زير پردة دشمنانند و يا دستخوش فساد و كجروي‌ها.


اينان بزرگترين عامل جهت آسيب پذير ساختن جامعه و دهن كجي و سلب اعتماد آنان نسبت به مديريت كشور ، مسئوليت نظام و ديگر سمبلها مي‌شوند.
دو گانگي ميان قول و فعل برخي از مسئولين رده‌هاي پائين‌تر كه به اقتضاي شغل و مسئوليتشان ارتباط بيشتري با مردم دارند ، كم كاري ، بد رفتاري با مردم ، كاغذ بازي ، انقلابي نمايي كاذب ، تبعيضهاي ناروا ، سوء استفاده از امكانات دولتي ، حيف ميلها و اسرافكاريها ، رشوه خوري رابطه بازي ، سپردن امور به دست افراد نالايق ، منزوي نمودن نيروهاي مؤمن و حزب اللهي ، تجمل پرستي ، عياشي و خوشگذراني و ديگر موارد فساد از قبيل آلودگي به مواد مخدر و الكلي ، فساد اخلاقي ، بد حجابي و000 كه در بدنة نظام اداري ما مشاهده مي‌شود از عوامل يأس و دلسردي و بي تفاوتي و بي اعتمادي و ايجاد نارضايتي و بدبيني نسبت به مسئولين و نظام در افرادي كه از


پشتوانة اعتقادي قوي برخوردار نيستند ، مي‌گردد.
تحقيقأ عده‌اي از مردان يا زنان كه صحبت از فساد يا بد حجابي آنهاست در درون همين سازمانها و ادارات دولتي يا از اعضاي خانواده (زن و فرزند و000) آنها هستند ، برخي از اينها گرچه در محيط كار چهره عوض مي‌كنند. ژست شب و عصر و خياباني آنها با تيپ لباس كارشان تفاوت دارد. و برخي از آنها باهمان هيئت و لباس و گاه آرايش زننده و مغاير با موازين شرعي در محل كار خود حاضر شده و با برخوردها و ادا و اطورهاي انچناني عملأ به ترويج فساد و ابتذال دامن مي‌زنند. براي مردم فداكار و رنج كشيده و شهيد داده ما غير قابل تحمل است كه ببينيد دسترج و خون دل اينان به پاي عناصر فرصت طلب و بي بند و بار قرباني مي‌شود و با پول و حقوقي كه آنها مي‌پردازند افراد ضد انقلابي و بي تعهد ، خوشگذراني و بوالهوسي مي‌كنند.


4- اقليتهاي مذهبي و پيروان ساير مذاهب
اين گروه از پيروان ساير فرق و اديان كه دركشور ما زندگي مي‌كنند از دو جهت زمينه‌ساز و عامل تهاجم فرهنگي در جامعة ما هستند يكي اين كه اينان به دليل عدم اعتقاد و پاي بند به موازين شرعي و اصول اخلاقي اسلامي ، با سوء استفاده از آزادي موجود در نظام جمهوري اسلامي با تظاهر به فسق و فجور و بي بندو باري و ارتكاب اعمال خلاف ، يكي از عوامل مهم نشر و ترويج فساد و ابتذال در جامعه هستند.


ديگر اينكه اينها به دليل پيوندهاي ديني با جوامع غربي و يا به خاطر ماهيت وابسته و مزدور مآب خود به قدرتهاي استعماري همواره به عنوان مزدور ، آلت دست و جاسوس استعمارگران در كشورهاي جهان سوم بويژه در ممالك اسلامي عمل كرده واز عوامل اصلي نشر فرهنگ فساد و


ابتذال در آن جوامع و كشيدن جوانان به دام فساد و انحرافات عقيدتي و اخلاقي و زمينه‌ ساز ورود و سيطرة استعمارگران بوده‌اند.
براي اينكه سخن به گزافه نگفته باشم به گوشه‌اي از اقدامات و ترفندهاي استعمارگر پير كه از كانال اين گروه صورت گرفته اشاره مي‌نمايم :
همفر جاسوس انگليسي در ممالك اسلامي در خاطرات خودبه روسپي نصراني‌اي اشاره مي‌كند كه «از سوي وزارت مستعمرات در بصره خود فروشي مي‌كرد و جوانان مسلمان را به فساد مي‌كشاند.»1


و درجاي ديگري از هيمن كتاب به «زن جواني كه از خانواده‌هاي يهودي مقيم شيراز بوده و در
جلفاي اصفهان كه سالها از عمال وزارت مستعمرات بريتانيا در ايران بوده است»2 اشاره مي‌نمايد.
و در جاي ديگر يكي از برنامه‌هاي وزارت مستعمرات را چنين توضيح مي‌دهد :


«ترويج شرابخواري ، قمار ، فساد و شهوتراني ، تشويق به مصرف گشت خوك ، در اينگونه فعاليتها بايد اقليتهاي يهود ، نصاري . زرتشتي ، صابئين ، بايكديگر ، همكاري و معاضدت داشته باشند و در گسترش اين مفاسد بكوشند. متقابلأ وزارت مستعمرات ، پاداش و مقرري و حتي جوايزي براي آنان منظور خواهد داشت»3
و براي گسترش بي حجابي چنين توصيه مي‌كند : «در مسئله بي حجابي زنان بايد كوشش فوق العاده به عمل آوريم تا زنان مسلمان به بي حجابي و رها كردن «چادر»مشتاق شوند000 لازمست زنان غير مسلمان كاملأ بدون حجاب ظاهر شوند ، تا زنان تقليد كنند»4


و براي فاسد نمودن طبقة حاكمه در بلاد اسلامي نيز از همين راه وارد مي‌شوند ، مي‌نويسد :
«اشراف و رجال دولت و توانگري را در پنجة زنان زيباروي و طناز مسيحي گرفتار سازيم و محافل آنان را با اين پريرويان رونق و جلا بخشيم تا اندك اندك ، اقتدار ديني و سياسي خود را از دست بدهند ، مردم به ايشان بدگمان شوند و از ايمانشان نسبت به اسلام كاسته گردد. و در نتيجه وحدت و پيوستگي سه گانة علماء حكومت و مردم بر باد رود»1
افسوس ! كه مردان ، زنان و جوانان مسلمان زاده عمق اين توطئه را در نيافته و براحتي دردام اين از خدا بي خبران بي مروت گرفتار مي‌آيند.
د- عوامل و زمينه‌هاي تربيتي ، رواني و خانوادگي


1- نا آشنايي و بي توجهي خانواده‌ها نسبت به مسائل تربيتي فرزندان
بدون ترديد يكي از عوامل مهم گرايش جوانان به فساد و ابتذال و گرفتار آمدن آنها در دام شبكه‌هاي فساد ، به مشكلات و نارسائيهاي تربيتي مربوط مي‌شود.
برخي از خانواده‌ها به دليل نا آشنايي با اصول و مباني تربيت اسلامي و بي توجهي به خصوصيات و خواسته‌هاي روحي - رواني و فردي فرزندان خود در سنين مختلف ، با اعمال شيوه‌هاي غلط تربيتي ، افراد و تفريط در محبت ، تشويق و تنبيه‌هاي بيجا و خشن ، تحقير شخصيت و توهين به آنها در جمع خانواده ، دوستان و آشنايان و000 آنان را افرادي بي‌اراده ، پر توقع ، حقير و زبون ، عقده‌اي و نا متعادل و سرخورده و مبتلا به بحرانهاي روحي و رواني شديد و000 بار مي‌آورند.


معاشرتها و اختلاطهاي نامشروع فاميلي و غير فاميلي ، عدم رعايت موازن شرعي و محرم و نا محرم
در ارتباطات و رفت و آمدها ، رها نمودن و بي توجهي به بچه‌ها در اين گونه محافل و مجالس خانوادگي و غير خانوادگي ، شب نشيني‌ها وعياشي‌ها ، شوخيهاي زننده و ركيك و سخنان و اعمال و حركات تحريك آميز كه باعث بروز بلوغ زودرس درآنان مي‌كردد ، عدم مراقبت و كنترل بر زمان خروج و ورود فرزندان به خانة دوستان و افراد و گروههايي كه با آنها ارتباط دارد.


عدم نظارت بر چگونگي گذراندن اوقات فراغت و نوع و محتواي كتابهايي كه مطالعه مي‌كند و يا نوارهايي كه احيانأ گوش مي‌دهد و يا فيلمهايي كه تماشا مي‌كند ، و خلاصه عدم درك نيازها و ضوررتهاي دورة جواني و نوجواني و بيگانگي پدر و مادر با فرزندان و احساس تنهايي و غربت و بي پناهي در فرزندان و000 همه اينها به اضافة اختلافات و درگيريهاي احتمالي در خانواده‌ها و كشمكش و گاه طلاق و جدايي والدين و دهها مسئله ديگر از عوامل گرايش جوانان به پوچي و ابتذال هستند.
2- ويژگيها و روحيات دوران جواني و نوجواني


اگر همة عوامل و زمينه هاي سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي ، اجتماعي و خانوادگي و000 را در كنار ويژگيها و حساسيتهاي دوران جواني و نوجواني قرار دهيم. آنگاه است كه به نقش مخرب و ضاعف اين عوامل در ويرانسازي بناي اعتقادي ، اخلاقي پي خواهد برد.
جواني و نوجواني بحراني‌ترين دوران زندگي و به تعبير روايات «شعبه‌اي از جنون» است. اين دوره از زندگي همراه با بروز هيجانات ،‌ حساسيتها ، زودرنجيها و نازكدليها ،‌ اضطرابهاي روحي ، ميل به شهرت و مطرح شدن ، توجه بيش از حد به لباس و آرايش و ظاهر خويش ، بيداري و فعاليت غريزة جنسي و تحولات فيزيكي و رواني بسياري است. با عنايت به اين ويژگيها ، پرواضح است كه با وجود


زمينه‌هاي نا مساعد فرهنگي - اجتماعي و توطئه‌ها و برنامه‌هاي حساب شده دشمنان و نارسائيهاي موجود ، پرورش روحي ، اخلاقي و اعتقادي جوانان تا چه ميزان مشكل و طاقت فرسا خواهد بود و زمينه براي گرايش به مسائل انحرافي و فساد انگيز تا چه حد آماده.
3- زمينه‌هاي دروني و ساختار وجود آدمي
اگر چه آدميان داراي فطرتي خدا جوي و حقيقت طلب و آرمان گرا هستند كه همواره به خوبي و پاكي و فضيلت و زيبايي گرايش دارد ، اما در مقابل طبيعت مادي و بعد حيواني او و وجود نفس اماره‌اي كه همواره به بدي فرمان مي‌دهد و آزمند گناه و معصيت ، و مبادرت وزر به خطا و كژي است ، عامل مهم و نيرومندي است كه انسانها را به سوي فساد و انحراف و طغيان سوق مي‌دهد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید