بخشی از مقاله

جامعه روستایی

مقدمه
به طور کلی شاید یکی از مهمترین فعالیتها در زندگی اجتماعی بشر امروز را بتوان در جهت بهبود وضع زندگی او دانست. در عصر حاضر به مدد فعالیت است که توسعه و توسعه نیافتگی بوجود می آید. از منابع و امکانات موجود استفاده می شود و توانایی و استعداد انسانها از قوه به فعل در می آید و در جهت پیشبرد اهداف و رفاه نسبی جامعه گام برداشته می شود.
لذا با توجه به مهم بودن شناخت روستاها در جهت برنامه ریزی و بعد از جامعه عشایری که پایه زندگی شهرنشینی را تشکیل می دهد بر آن شدم تا در مورد مونوگرافی یکی از روستاهای استان خراسان شمالی بنام قلعه بیگ تحقیقی کوچک انجام دهم.


اهالی این روستا با فرهنگی عجین شده با نظام گسترده خویشاوندی ایلاتی و طوایفی و وجود روابط غیر رسمی بین افراد، انسانهایی عاطفی و با احساسات هستند. که در سالیان بعد از انقلاب شیوه زندگی و نوع اقتصاد خانوادگی و روابط سیاسی واجتماعی شان دستخوش تغییراتی شده است.
فرهنگ گفت: این مردم برخاسته از طبیعت و نوع جغرافیایی موجود است. طبیعتی که گاه عرصه را چنان به آنان تنگ می کند که عزم دیار غربت کرده و آواره شهرها می شوند تا قوت لایموتی برای خود تهیه کنند.


به جهت وجود مشکلات اقتصادی و معیشتی مهاجرت در این روستا بسیار زیاد است، مشاغل درآمدزایی آنها عمدتاً کشاورزی و دامداری است که کم کم از شکل صرف خارج شده و نسل جدید دیگر به شکل سنتی به آنها نمی پردازد. و از نظر مطالعه میکروفولوژی هنوز حدود دو سوم از خانه ها از حالت قدیمی خارج نشده است.


تعریف مونوگرافی
مونوگرافی که ترجمه آن تک نگاری است یکی از شیوه هایی است که در روش ژرفائی برای مطالعه جوامع محدود مورد استفاده قرار می گیرد.
مونوگرافی: به معنای مطالعه "واحد موضوعی" نیز آمده است مونوگرافی که به معنی تحقیق و نگارش یک واحد است در واقع واحد موضوعی را شامل می شود نه واحد جغرافیایی را، منظور از مونوگرافی در این تحقیق: توصیفی است ژرف و همه جانبه از روستای قلعه بیگ با اوضاع اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، جمعیتی و هنجارهای آن و زندگی مردم را که مورد بررسی قرار می دهد.
هانری مندراس جامعه شناس فرانسوی از میان روشهای تحقیق در جامعه شناسی روستایی روش مونوگرافی را بارورترین روش تحقیق در جامعه شناسی می داند.


تجربه مقدماتی: بررسی پایان نامه ها و کتابهای مربوط به جامعه شناسی روستایی و همچنین از اینترنت و راهنمائی استادگرامی دکتر کامران می باشد.
1- شناسائی محیط جغرافیایی و موقعیت سیاسی روستا:
1-1- موقعیت، حدود و وسعت روستا:
این روستا از مشهورترین روستاهای کردنشین مرزی شهرستان شیروان که در تقسیمات کشوری سال 1383 به استان خراسان شمالی ملحق شده است و به علت قدمت و مرکزیت ایل کیکانلو در این منطقه واقع شده است. این روستا در فاصله 36 کیلومتری شمال شرقی شهرستان شیروان بخش مرکزی و از دهستان سیوکانلو می باشد از شمال به کوه سنجربیگ و ازجنوب به کوه کولک و روستای قدیمی بگان، از شرق به روستای ترانلو و از غرب به روستای پیروانلو محدود می گردد.
مساحت این روستا حدود 150 هزار متر مربع می باشد. (15 هکتار)


1-2- ناهمواریها:
این روستا به علت کوهستانی بودن دارای ارتفاعات و کوههای زیادی می باشد به طوری که روستا در حاشیه دره و در دامنه کوه قرار گرفته است. مهمترین کوههای این روستا کوه سنجربیگ، پتله گاه و قشمار که دنباله رشته کوههای هزار مسجد می باشند بلندترین قله این منطقه پتله گاه می باشد.
1-3- آب و هوای روستا:
این روستا از نظر آب و هوائی دارای آب و هوای کوهستانی با زمستانهای بسیار سرد و تابستهای معتدل می باشد عموماً در این منطقه دو نوع وزش باد وجود دارد، یکی در جهت شمال شرقی و جنوب غربی می وزد و به بادهای "آیش" معروف می باشد و تا حدی بادهای گرم و خشک می باشند. که این نوع باد چندان مفید نیست و به گیاهان و زمینهای زراعی آسیب می رساند. نوع دیگر باد که کاملاً مخالف جهت باد قبلی از طرف غرب به شرق می وزد و باد ملایمی می باشد که از طرف دریای خزر می وزد و به آن "باد دولان" می گویند و بادی است با رطوبت که باعث سرسبزی و خرمی می شود.


به طوری این منطقه دارای زمستانهای بسیار سرد و طولانی و تابستانهای خنک و معتدل می باشد و به جهت داشتن آب و هوای معتدل دارای خاک شنی نسبتاً حاصلخیز می باشد.
این روستا با بارانهای فراوان در بهار و برف زیاد در زمستان مواجه است و دارای منابع آب روزمینی و زیرزمینی نسبتاً فراوان می باشد. به جهت باران زیاد همیشه در خطر سیلاب قرار دارد میزان بارندگی در سال بین 300 تا 400 میلی متر می باشد.


درجه حرارت این منطقه در زمستان بعضاً تا 25 الی 30 درجه زیر صفر و در تابستان تا 25 تا 30درجه بالای صفر هم می رسد. (آمار هواشناسی استان در سال 1386)
1-4- رودخانه ها
در این روستا تنها یک رودخانه بنام رودخانه بیچرانلو که از شمال به جنوب روستا می گذرد و از کوههای سنجربیگ و پتله گاه سرچشمه می گیرد و پس از مشروب کردن مزارع و باغات روستا در روستای دیگری بنام دوآب به رودخانه گلیل می پیوندد.
علاوه برآن در اطراف روستا چشمه های متعددی وجود دارد که از آن برای آب آشامیدنی روستا و استفاده دامداران در گذشته مورد استفاده قرار می گرفت.
1-5- پوشش گیاهی:
پوشش گیاهی روستا با آب و هوا و میزان بارندگی ارتباط مستقیم دارد. هر چقدر میزان بارندگی بیشتر باشد پوشش گیاهی آن بهتر و بیشتر می باشد. پوشش گیاهی در این روستا بیشتر از گیاهان علفی و مقداری هم دارای درخت و درختچه ها می باشد البته این درختها در ارتفاعات و دامنه دیده می شود بیشترین نوع درختی که دیده می شود درخت سرو کوهی است که در اصطلاح کرمانجی به آن درخت «مرخ» می گویند.
طبق گفته های مردم روستا تمامی کوههای این منطقه زمانی به صورت جنگل های انبوه بوده که به مرور زمان و بر اثر قطع درختان توسط انسانها و چرای بی رویه دام از بین رفته است. گیاهان علوفه ای دارویی در این منطقه عبارتند از: آنوخ- قارچ خوراکی- کنگر- چریش- ساری گل- شقایق- پونه- گون- زرشک- بابونه- زردآلو کوهی- زیره کوهی- گل گاوزبان و ... می باشد.


1-6- جانوران:
این منطقه به جهت اینکه سه چهارم آن کوهستانی می باشد و دارای ارتفاعات زیاد در چای عمیق، دارای جنگل و بوته های زیادی می باشد. با توجه به نوع آب و هوا انواع و اقسام جانوران درنده و وحشی و خزندگان و پرندگان گوناگون یافت می شود.
از جمله جانوران وحشی: گرگ، پلنگ، روباه و شغال می باشد- همینطور جانورانی مثل گراز، خرگوش، آهو، بزکوهی، و پرندگان از قبیل: کبک، قوش، عقاب، کرکس، جغد، انواع کبوتران، گنجشگان، کلاغ، قمری، موسی کوتقی، شانه بسر، زاغ سیاه، بلدرچین و بلبل یافت می شود. خزندگان مثل: مار، سوسمار، عقرب، آفتاب پرست نیز یافت می شود.


فصل دوم:
2- تاریخچه روستا:
2-1- نام روستا و وجه تسمیه آن
نام روستا قلعه بیگ می باشد علل نامگذاری این روستا (قلعه) به بیگ به جهت وجود دائمی ایل (بیگ) در این روستا بوده است. نام قدیم این روستا قره چشمه می باشد. این روستا محل سکونت چهار طوایف بزرگ شامل 1- طایفه تایانلو 2- طایفه کالاچلو 3- طایفه شامالی 4- طایفه آل و دل بوده .
2-1-1- طایفه تایانلو:
احتمالاً از طایفه کردهائی که در مرز عراق ساکنند می باشند اما مردم این قلعه معتقدند که این طایفه از طایفه کردهای دماوند می باشند که از کردان کرمانج منطقه سیوک منطقه ای در خربوط کردستان ترکیه می باشند که در عصر صفویه به این منطقه آورده شده اند. اما لفظ تایان معانی مختلفی دارد از جمله به طایفه ای کرد در مرز ترکیه و عراق نیز گفته می شد.
2-1-2 طایفه کالاچلو: این طایفه از روستای آب گرگ از ایل هودانلو (در اطراف قوچان) به علت نزاع و اختلاف محلی مهاجرت نمودند و در قلعه بیگ سکنی گزیدند.
البته این طایفه در اغلب نقاط این استان پراکنده اند و از آذربایجان به این مناطق مهاجرت نموده ند.
2-1-3- طایفه شامالی:
واژه شام ئالی (از اطراف شام) این واژه بر کردهائی که از کشور سوریه (شام) به این منطقه مهاجرت نمودند می گویند و یکی از طوایف بزرگ این روستا محسوب می شوند.
2-1-4- طایفه آل و دل:
این طایفه یکی از طوایف مهاجر از قلعه ترانلو که این قلعه مورد تهاجم ترکمنها واقع شده بود و به همین دلیل به قلعه بیگ مهاجرت نمودند و اقلیت مردم این روستا را تشکیل می دهند. تمامی طوایف این روستا کردهای کرمانج و همگی اهل تشیع می باشند.


«مرزداران شمالی خراسان- شاد روز امانی- 1382- ص138-137»
نکته:
تمامی کردهای منطقه اسم روستا را قلعه می گویند چون از قدیم هر روستا دارای یک قلعه برای محافظت در مقابل تهاجمات بود.
2-2- گذشته روستا براساس گفته های مردم و اسناد و مدارک:
ظهور و وجود کرد در خراسان و مهاجرت آنها و نقطه شروع حرکت اکراد به صورت پراکنده در برخی کتب وجود دارد بیشتر مورخین و پژوهشگران شروع حرکت رسمی آنان را به صورت قبیله ای مربوط به عصر شاه عباس اول صفوی می دانند.
اما در کتاب سفرنامه ابن حوقل در سفر به ماوراء النهر و وارد شدن به شهر چاچ که مربوط به سال 350 ه. ق است ضمن توصیف مکان و جمعیت و حصار و دروازه های شهر چاچ از دروازه کرمانج نام می برد که نشانگر قوم کرمانج در آن اطراف بوده است.
کرمانج در شرق علاوه بر خراسان در کشورهای قرقیزستان، قزاقستان و افغانستان نیز به صورت پراکنده زندگی می کنند. ولی حرکت رسمی آزاد به خراسان شمالی مربوط به دوران صفویه است، چرا که عصر شاه عباس عصر جابجایی ایلات بود اختلافات قزلباشان و تهاجم ازبکان و سقوط هرات و مشهد و شورش های داخلی و مشکل عثمانیان دشواریهایی بود که در زمان او پیش آمده بود. (صفویه از ظهور تا زوال- رسول جعفریان ص 186)


این روستا در گذشته قره چشمه نامیده می شد و محل زندگی طایفه ای ترک زبان بود. اما بعد از خروج ترک ها کردهای بیچری طایفه کالاچلو ساکن شده اند و قلعه بیگ نیز در روبروی روستای فعلی مشهور به قلعه بگان (بیگ) بود و در حدود سال 1250 ه. ق هر دو روستا در هم ادغام شده اند و روستای (قلعه) فعلی را تشکیل دادند. قلعه بیگ فعلی کمتر از دویست سال قدمت دارد و در داخل قلمرو خود به چند قلعه کوچک دیگر تقسیم شده بود.


2-3- اماکن و بناهای تاریخی:
این قلعه دارای یک برج قدیمی به نشانه مرزداری طوایف که هنوز پابرجاست و از سنگ و گل ساخته شده است و ارتفاع آن حدود 12 متر می باشد.
زیارتگاه مقبره سکینه صوفی که مورد اعتقاد اهالی است ولی شجره نامه مشخصی ندارد در این قلعه وجود دارد.
فصل سوم
3- سیمای روستا:
3-1- شکل سکونت (بافت فیزیکی روستا):
در این روستا شکل سکونت به جهت کوهپایه ای به صورت خطی است. چون این روستا در دامنه کوهستان قرار گرفته و شکل خطی یا طولی نامنظم و کوچه ای دارد. شکل معماری روستا دارای دو سطح متفاوت و به هم چسبیده می باشد به طوریکه با هم در ارتباط هستند سقف خانه ها پوشیده از چوب است و دیوارهای آن از گل و لای و سنگ است و اکثر خانه ها در دو طبقه، که در طبقه بالا افراد سکونت دارند و طبقه پایین یا همکف محل نگهداری دام و انبار علوفه می باشد.
3-2- اماکن عمومی (مدرسه- مسجد- گورستان- اماکن ورزشی- تفریحی و ...):
در این روستا مدارس ابتدائی وجود دارد. گورستان دارد لکن غسالخانه ندارد. اماکن ورزشی ندارد اماکن تفریحی ندارد البته برای ورزش و تفریح کوهنوردی دارند، حمام عمومی ندارد مسجد دارد خانه بهداشت دارد، شرکت تعاونی دارد، تعداد 4 باب مغازه دارد، یک باب نانوائی نیز دارد.
3-3- محله ها، کوچه ها، خیابانها، میادین اصلی روستا:


همانگونه که گفته شد به جهت کوهستانی بودن محله های روستا به هم چسبیده دارای کوچه های تنگ و پرپیچ و خم و باریک می باشد که اخیراً طرح هادی در این منطقه اجرا شد که خیابان اصلی روستا را تعریف نموده است غالب کوچه ها به میدان مرکزی روستا که در آن مرکز تأسیسات عمومی است منتهی می شود.
3-5- راههای ارتباطی به شهر و مزارع:
تنها راه ارتباطی به شهر که به مسافت 36 کیلومتر می باشد هنوز 7 کیلومتر آن آسفالت نشده و به صورت راه شوسه می باشد. راههای ارتباطی به مزارع که در اطراف روستا واقع شده به صورت خاکی و مال رو می باشد.
3-6- مسکن و تسهیلات زندگی (طرز ساختن- مصالح ساختمانی- مساحت منزل- تعداد اتاقها و ...):
به علت ریزش برف و باران در فصل زمستان خانه ها را از نوع سقف های مسطح بنا می کنند و تماماً از گل و خشت نپخته استفاده می نمایند. با توجه به اینکه در این منطقه درخت چنار فراوان است لذا برای سقف منازل فقط از تیر چنار استفاده می نمایند برای دیوارهای منازل از کاه و گل استفاده می کنند که در عبور ندادن سرما بسیار مؤثر می باشد. در حال حاضر اغلب مسکن کم دوام هستند.
شکل خانه ها و نمای آن را همیشه رو به آفتاب می سازند و اکثر منازل در وسط خانه یک هال کوچک و در دو طرف آن دو اتاق خواب و پشت هال را آشپزخانه یا انباری می سازند. تمامی وسایل ساختن منازل در داخل روستا تهیه می شود مگر اینکه پنجره ها و دربهای فلزی را از شهر تهیه می نمایند که در سابق همه آنها به صورت چوبی و در روستا توسط بخار تهیه می شد.
مساحت خانه ها از 30 متر مربع تا 80 مربع و به ندرت 100 متر مربع در تناوب است و این امر بستگی به درآمد و تعداد اعضای خانواده دارد وسایل گرمایشی بخاری نفتی و بعضاً بخاری هیزمی استفاده می کنند. نوع تسهیلات که در اختیار دارند استفاده از سه شبکه اول، دوم، سوم سیما که پس از تقسیمات کشوری در سال 1383 مورد بهره برداری قرار گرفت. دارای دفتر مخابراتی و تلفن می باشد و چون برق در روستا وجود دارد از یخچال و سایر لوازمات برقی زندگی استفاده می نمایند.


فصل چهارم
4- جمعیت شناسی روستا:
4-1- ساخت جمعیت
4-1-1- تعداد جمعیت روستا:
طبق آخرین آمار سرشماری پایان سال 1385 تعداد کل جمعیت این روستا 814 نفر می باشد که 180 نفر آن عشایر و 414 نفر ان جمعیت ثابت و 220 نفر به صورت فصلی می باشد (آمارگیری مرکزی بهداشت 1386)


نکته: منظور از جمعیت فصلی افرادی است که در فصل کشاورزی برای جمع آوری محصولات کشاورزی به روستا برمی گردند.
4-1-2- توزیع جمعیت بر حسب سن و جنس
طبق جدول زیر تعداد جمعیت بر حسب سن و جنس اینگونه می باشد.
گروههای سنی مرد زن
زیر 1 سال 10 7
1 تا 4 سال 19 39
5 تا 9 سال 33 25
10 تا 14 سال 36 32
15 تا 19 35 30
20 تا 24 50 36
25 تا 29 29 31
30 تا 34 22 13
35 تا 39 14 13


40 تا 44 11 14
45 تا 49 13 7
50 تا 54 3 12
55 تا 59 5 9
60 تا 64 3 9
65 به بالا 16 18
در هنگام تولد نسبت دختر و پسر تقریباً ثابت است و در برابر هر 100 دختر 104 پسر متولد می شود و این نسبت از اواسط قرن گذشته ثابت مانده است.
(بهنام، جمشید، 1348.ص4)
طبق این جدول 4/50% جمعیت را مرد و 6/49% را زن تشکیل می دهد. و بیشترین افراد در سنین 20 تا 24 می باشند و کمترین آن را سنین 60 تا 64 تشکیل می دهند. جمعیت مذکور مربوط به جمعیت روستایی ثابت و عشایری است جمعیت فصلی محاسبه نشده است.


4-1-3- توزیع جمعیت بر حسب سواد و جنسیت و سطح تحصیلات:
سطح تحصیلات تعداد درصد
بی سواد 197 16/33
ابتدائی 4/2 03/36
راهنمائی 68 45/11
دبیرستان 59 93/19
دانشگاهی 56 43/9

جمعیت باسواد جمعیت بی سواد
جنسیت مرد زن مرد زن
تعداد 219 178 72 125
درصد 16/55 84/44 55/36 45/63
جمع کل 84/66% 397 نفر 16/33 197 نفر
طبق محاسبه جدول 84/66 درصد جمعیت باسواد هستند.
4-1-4- توزیع جمعیت بر حسب شاغل بودن و به تفکیک جنسیت:
منظور از شاغل بودن یعنی تمامی کسانی که به مشاغل دولتی به عنوان کارمند یا کارگر و مشاغل کشاورزی و دامداری و دامپروری و سایر مشاغل اشتغال دارند می باشد.
شاغل غیرشاغل
جنسیت مرد زن مرد زن
تعداد 115 85 50 65


درصد 50/57 50/42 48/43 52/56
طبق محاسبه جدول تعداد 200 نفر شاغل یعنی 67/33 درصد جمعیت روستا شاغل می باشد و تعداد 115 نفر یعنی 36/19 درصد جمعیت روستا غیر شاغل می باشند.
4-1-5- جمعیت فعال و غیر فعال:
منظور از جمعیت فعال بین گروههای سنی 10 تا 59 سال می باشد بخاطر این تا 59 سال جزء جمعیت فعال محسوب می شوند که در جامعه روستایی و عشایری این سنین هنوز فعالیت چشمگیری دارند.
فعال غیرفعال


جنسیت مرد زن مرد زن
تعداد 218 197 81 98
درصد 53/52 47/47 25/45 75/54
طبق محاسبه جدول تعداد جمعیت فعال این روستا 415 نفر یعنی 87/69 درصد می باشد و جمعیت غیرفعال 179 نفر یعن 13/30 درصد می باشد که نشانگر جوان بودن جمعیت می باشد.
4-2- حرکت جمعیت:
4-2-1- ازدواج:
در میان اهالی این روستا در گذشته نظام خویشاوندی براساس و پایه خانواده پدر تبار استوار بود از این رو خانواده ها ازدواج درون گروهی و یا درون همسری اعتقاد داشتند.
علت این کار شامل:
1- اعتقاد به حفظ دودمان و روشن ماندن اجاق خانواده که منوط به ازدواجهای تازه است
2- اعتقاد به گسترش خانواده چون در بین ایلات کرمانج قدرت سیاسی و بقای اجتمای و اقتصادی آن تابع تعداد افراد است
3- اعتقاد دینی و مذهبی (دکتر طیبی- 1374 . ص 213)
سن ازدواج در این روستا طبق سنت دیرینه دختر 13 سال و پسر 15 سال تمام بوده است. لکن در حال حاضر به جهت تغییر فرهنگ و ادامه تحصیل برخی از دختران و اغلب پسران سن ازدواج به بعد از تحصیلات موکول شده است.
انواع ازدواج:
از دیدگاه جامعه شناسی و مردم شناسی ازدواج نزد ایلات به دو شکل انجام می گیرد:
1- ازدواج درون گروهی یا درون همسری
2- ازدواج برون گروهی یا بیرون همسری


1- ازواج درون گروهی (درون همسری):
در این نوع ازدواج انتخاب همسر از افراد خارج از گروه اجتماعی ممنوع بوده و هدف از این نوع ازدواج ممانعت از بیگانگان به داخل گروه اجتماعی بوده و به ازدواج درون گروهی (نسبی و سببی) تقسیم می شد. (نسبی: دختر عمو با پسر عمو (سببی پسرخاله با دخترخاله)
2- ازدواج برون گروهی (برون همسری):
در این نوع ازدواج که بین گروههای اجتماعی بود و بیشتر در جوامع سنتی نزد اقوام ابتدائی نیز صورت می گرفت. و ازدواج با افراد خارج از گروه اجتماعی بود نمونه ای از این نوع ازدواج:
1- فراری دادن دختران طایفه ای به وسیله پسران طایفه دیگر
2- ازدواج مبادله ای که بیشتر برای رفع دشمنی های دیرینه طایفه ای و یا قصد اتحاد علیه طایفه ثالثی را داشتند عده ای از پسران و دختران دو طایفه را به عقد یکدیگر در می آوردند. البته در حال حاضر ازدواج در این روستا به شکل قدیم نیست و محدودیتهای ازدواج تقریباً برداشته شده و اغلب ازدواج ها به صورت توافقی و آزاد انجام می گیرد.
انتخاب همسر در بین افراد در گذشته توسط والدین چه برای دختر و چه برای پسر انجام می شد و فرزندان حق انتخاب و اظهارنظر نداشتند. ولی در حال حاضر از این شکل خارج شده و این جوانان هستند که برای خود همسر انتخاب می کنند البته با مشورت و کسب اجازه از والدین است.
مراحل ازدواج:
شیوه خواستگاری (مرحله اول):
هرگاه زمان ازدواج جوانی فرا رسد و دختری را برای ازدواج مدنظر داشته باشد با مادر خودش در میان می گذارد سپس از این طریق به پدرش اطلاع می دهد که موقع ازدواجش می باشد.
آنگاه پدر و مادر از طریق خواستگاران که عمدتاً از اقوام نزدیک پسر می باشند و یا اینکه پیرزنهایی که شغل آنها خواستگاری است و برای این کار مزد می گیرند مراتب و خواسته پسر خود را به اطلاع خانواده دختر می رسانند.


خانواده دختر یک مهلت سه روزه می گیرد تا پاسخ دهد (البته در این مدت سه روزه خانواده دختر با اقوام و نزدیکان خود و همچنین با دختر مشورت می کنند) پس از اینکه پاسخ مثبت باشد بزرگترهای پسر به اتفاق چند ریش سفید محل به صورت رسمی از خانواده دختر خواستگاری می نمایند.
بله برون (مرحله دوم):
خواستگارانی که به منزل دختر رسیدند موضوع خواستگاری را مجدداً مطرح می کنند و از پدر و مادر دختر سؤال می کنند که شما چگونه می خواهید با ما رفتار کنید که در این مورد معمولاً سه روش وجود دارد:
اول: ممکن است در خانواده دختر پیش از این دختری را شوهر داده باشند در این صورت می گویند مثل فلان دخترمان را که شوهر دادیم با شما رفتار می کنیم و آنچه در مورد او اجراء کردیم در مورد این دختر نیز همینطور خواهد بود.
دوم: اگر در خانواده قبل از این دختر را شوهر نداده باشند در کار آشنایان و همطرازان خود نگاه می کنند و با چه شرایطی دختر شوهر دادند پس به همان طریق عمل می کنند.
سوم: در غیر صورتهای اول و دوم روش دیگری نیز هست که می گویند «ده ده» یا «پنج پنج» و الی آخر. در این صورت طرف داماد متوجه می شوند که برای این عروس چه چیزهائی را باید در نظر گرفت. مثلاً اگر گفته باشند پنج پنج منظوری این است که از هر جنسی 5 عدد یا جفت یعنی پنج دست رختخواب، پنج رأس گوسفند، پانصدهزارتومان پول پنج مثقال طور و ....
هر گاه پدر داماد متمکن و دست و دلباز و به اصطلاح «سوطی مسلک» باشد بیش از آنچه که خانواده عروس پیشنهاد می کند می پذیرد مثلاً اگر خانواده عروس «شش شش» بگوید پدر داماد « هشت هشت» می پردازد و این کار نوعی افتخار و مایه سربلندی خود می داند.
پس از بحث و گفتگو و قرار و مدار و موافقت طرفین، به اتفاق هم به شهر عزیمت کرده و اثاث و لوازم تعیین شده و چه مقدار از آن را که بایستی تهیه نمایند خریداری نموده و به خانه عروس منتقل می کنند.
نامزدی- قندشکنان (مرحله سوم)
چون روز نامزدی را تعیین کردند مرد سالخورده و کارآزموده ای به میهمانان پیغام می دهد که فورن روز مراسم نامزدی پسر فلانی با دختر فلانی است و یک نفر هم به خانواده دختر اطلاع می دهد که چشم براه باشید که ما شیرینی می آوریم.


ناهار روز نامزدی در خانه داماد طبق سنت دیریه نان و ماست می باشد و شخص هر قدر توانگر و ثروتمند باشد نمی تواند از این آداب و رسوم سرپیچی کند. پس از حرف ناهار میهمانان هدایائی را که تهیه کردند برای تحویل به عروس در خوانچه چیده (ظرف مسی گرد که روی آن نوعی پارچه زیبا و رنگارنگ است) و به همراه خود به خانه عروس می برند. سرناچی و دهل زن که مجموعاً بنام «عاشیق» خوانده می شوند پیش پیش خوانچه ها و گروهی دختر و پسر رقص کنان و پای کوبان به همراه داماد و بزرگان و ریش سفیدان به سوی خانه عروس روانه می شوند پس از رسیدن به منزل عروس و تحویل هدایا به دستور ریش سفیدی که نقش بزرگتری عروس را به عهده دارد خوانچه ها را میان اتاق پذیرای آورده و روپوش آنرا بر می دارند تا همگی تماشا کنند.
یکی از اعضای خانواده داماد که آورنده پول با همان شیربهاست که در اصطلاح کرمانجی به آن شیرحقی می گویند. پیش می رود و پول را که در دستمال ابریشمی زیباست و در آن پیچیده تحویل می دهد.
ریش سفید خانواده عروس به علامت احترام سرفرود می آورد و دستمال پول را می گیرد و پس از گشودن پولها را می شمارد و پس از شمارش یک دهم ، ده یک آن پول را در همان دستمال ابریشمی می پیچد و به آورنده آن برمی گرداند. این رسم یعنی خانواده عروس یک دهم به داماد تخفیف می دهد و همینطور می خواهد دستمال خالی برنگردد.


سپس یک نفر آخوند را به مجلس می آورند و دو کله قند را به او می دهند و او طوری باید این کله قندها را به هم بزند که حداقل یکی از آنها بشکند (البته قبل از شکستن قند عقد دائم جاری می شود) آخوند قند شکسته شده را به داماد می دهد و از او هدیه می گیرد آنگاه مابقی کله قند را برای پذیرائی میهمانان مهیا می کنند.
مرحله چهارم (حنابندان):
در این مرحله حنابندان برای عروس است که حنا را از خانه داماد آورده و توسط یکی از زنان وابسته به خانواده داماد با کسب اجازه از مادر عروس حنابندان را شروع می کنند پس از پایان حنابندان دختر و پسر رسماً نامزد یکدیگر می شوند.
مرحله پنجم (عروسی):
هر گاه موعد عروسی فرا رسد در اصطلاح می گویند «فلانی می خواهد زنش را درآورد» در این هنگام باز هم پدر و مادر داماد به ظاهر نقشی ندارند و همان ریش سفیدی که از آغاز عهده دار کار داماد بود همه کاره محسوب می شود.
پس از تعیین زمان عروسی از تمامی بزرگان- ریش سفیدان و بستگان داماد جهت شرکت در مراسم عروسی دعوت به عمل می آید در عروسی هر یک از میهمانان به اندازه وسع خود مبلغی به عنوان هدیه و کادو و به داماد تقدیم می کنند. غذای تهیه شده برای عروس مختصر برنج طبخ شده اس که می بایستی تمامی میهمانان آن را میل کنند و هر کس از این رسم سرپیچی کند مورد سرزنش قرار می گیرد.
پس از صرف ناهار ریش سفیدان خانواده داماد مشغول تهیه صورت باقیمانده قرارداد میان دو خانواده عروس و داماد می شوند و سپس این صورت اجناس را به همراه خوانچه های مخصوص به همراه داماد و میهمانان به خانه عروس می برند و پس از جشن و شادی عروس را به خانه داماد همراهی می کنند.


شیربها، مهریه و جهیزیه:
شیربها یا همان شیرحقی عبارت است از مقدار پول نقد یا هر چیز دیگری که در رسم اجتماعی، فرهنگی از طرف خانواده داماد پیش از اجرای مراسم خطبه عقد به پدر عروس پرداخت می شود. حداقل شیربها در این روستا از 100 هزار تومان می باشد که به عواملی همچون: سن و زیبائی و پایگاه اجتماعی و طبقه و قشر اجتماعی دختر، میزان سواد دختر، نوع ازدواج، وضع مالی خانواده پسر دارد.
مهریه:
مهریه یا کابین و به اصطلاح عربی صداق و آن عبارت است از مبلغ پول (طلا و نقره) یا هر چیز دیگری که به هنگام اجرای خطبه عقد به عنوان هدیه داماد به عروس پیشکش و یا تقلیل می کند برذیه او باشد و هرگاه زوجه مطالبه کرد بپردازد. و میزان مهریه بستگی به شخصیت اجتماعی و منزلت خانوادگی دارد. انواع مهریه: درگذشته پول نقد، زمین زراعی، باغ، قنات، دام، طلا و نقره و ... بود. ولی در حال حاضر سکه بهار آزادی از 114 سکه تا 200 سکه می باشد.
جهیزیه:
در بین ایلات (کرمانجی) تمام جهیزیه های عروس را می بایستی پدر داماد تهیه نماید و پدر عروس هیچ مسئولیتی ندارد بدینوسیه قبل از عقد یعنی شب بله برون که گفته شد مقدار جهیزیه معین می شود و از آن لیستی تهیه می کنند و به پدر و مادر داماد می دهند و آنان باید در طول نامزدی وسایل موردنظر را تهیه نموده و تحویل خانواده عروس دهند

تا زمانی که نتوانند تمام جهیزیه را تهیه و تحویل خانواده عروس دهند پدر عروس اجازه نمی دهد که آنها عروسی نمایند و عروس شان را ببرند به قول کردهای کرمانج عروس را درآورند. البته در سالهای اخیر خانواده عروس برای کمک به زوج جوان مقداری اسباب و اثاثیه به آنان کمک می کنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید