بخشی از مقاله
انديشمندان ديدگاههاي متفاوتي درباره جنگ رواني (Psychological Warfare) دارند و به همين دليل ارايه يك تعريف مشخص و يا يك حد معين براي اين جنگ كار سادهاي نيست.
برخي معناي جنگ رواني را به فعاليتهايي كه به طور مشخص در قلمرو صلاحيت نيروهاي مسلح قرار دارد، محدود ميكنند و بنابراين آن را تلاشي ميدانند كه بر تبليغ براي مخاطبان خاص و پشتيباني از مأموريتهاي نظامي (Millitary Mission) معين، متمركز است،
پل لاينبرگر (Paul Linberger) در كتاب معروف خود به نام جنگ رواني كه در سال 1954 به چاپ رسيد، جنگ رواني را در معناي محدود آن تعريف ميكند. وي بر اين باور است كه جنگ رواني استفاده از تبليغات بر ضد دشمن، همراه با اقدامات عملي است كه داراي ماهيت نظامي، اقتصادي يا سياسي باشد .
برخي ديگر بر اين باورند كه جنگ رواني عبارت از مجموعه اقدامات يك كشور براي اثرگذاري و نفوذ بر عقايد و رفتار دولتها و مردم خارجي در جهت مطلوب است كه با ابزارهايي غير از ابزار نظامي، سياسي و اقتصادي صورت ميگيرد. طرفداران اين نگرش، اغلب بر اين باورند كه تبليغات، جز اصلي و اساسي جنگ رواني است اما تمام آن را شامل نميشود .ديويد آيزنهاور (David Eisenhower) در سخنراني معروف خود براي انتخابات رياست جمهوري آمريكا در هشتم اكتبر 1952، در سانفرانسيسكو گفته است:
«جنگ رواني يعني نبرد و نزاعي براي دستيابي به افكار مردم و اراده آنها».
بر اين اساس، سياست خارجي آمريكا بايد به گونهاي تنظيم شود كه با استراتژي واحد و منسجم جنگ سرد هماهنگ باشد. لازم است در اين جنگ سرد و در ضمير و عزم خويش، جوياي فرصتي باشيم كه بدون خسارتهاي جاني در نبرد … به پيروزي برسيم.
وي جنگ رواني را مساوي با جنگ سرد به كار برده است كه در زمان خود، از جمله مسايل بسيار مهم آمريكا بوده است . برخي ديگر جنگ رواني را عمليات از پيش طراحي شده براي ارايه اطلاعات گزينش شده (Selected Information) به مخاطبان و تحت تأثير قرار دادن احساسات، افكار و دلايل منطقي آنان ميدانند.در دو دهه پس از جنگ جهاني دوم، دكترينهاي جنگ رواني (در مورد ماهيت، كاربرد و نقش آن در روابط بينالمللي مدرن) در آمريكا و اروپا، به سوي اجماع نظر حركت كردند.
بدين ترتيب، صاحبنظران پذيرفتند كه مفهوم اساسي جنگ رواني عبارت از دستكاري عقايد از طريق به كارگيري يك يا چند رسانه ارتباطي و به بيان ديگر، ناتوان كردن دشمن براي عمل و عكسالعمل است.
بنابراين ميتوان گفت كه جنگ رواني از جمله بدترين سلاحهاي جنگي دوران معاصر عليه فكر، عقيده، شجاعت، اطمينان و ميل به جنگيدن است. اين جنگ در عين حال كه نوعي دفاع به شمار ميرود حالت هجومي نيز دارد، چرا كه در عين تقويت روحيه ملت و سربازان خودي، به تضعيف روحيه دشمن ميپردازند.
جنگ رواني قسمتي از جنگ همه جانبه است كه پيش از نبرد آغاز ميشود و در حين و پس از آن ادامه مييابد، چرا كه اين نوع جنگ، از قوانين و شيوههاي جنگ عادي تبعيت نميكند و بر مبناي توصيفي كه از صحنه نبرد يا سازماندهي عمليات جنگي ارايه ميشود قابل تعريف نيست.
هدف جنگ رواني نيروهاي ائتلاف عليه عراق، تغيير نگرش جمعيت 24 ميليون نفري اين كشور بوده است. آمريكا و انگليس پيش از حمله نظامي خود به عراق، عمليات رواني گستردهاي را در سطح جهان آغاز كرده بودند كه بسياري معتقدند تأثير شگرفي بر افكار عمومي مردم جهان داشته است.
اهداف جنگ رو ا ني
اهداف جنگ رواني عبارت است از:
1ـ از بين بردن اميد مخاطبان و يا جناح مقابل
2ـ ايجاد بياعتمادي نسبت به رهبران جناح مقابل
3ـ ايجاد شكاف در بين جامعه مخاطب.
جنگ رواني در واقع نبرد عليه عقل د شمن است نه نبرد براي در بند كشيدن ساختار فيزيكي او. براساس ضربالمثلي كه به كلاوس ويتز (Kaluss Wetez) نسبت داده شده است جنگ همان سياست است كه با وسايل ديگري به اجرا گذاشته ميشود. اين تعبير جديد و ساده، گوياي واقعيتي است كه از قديم مورد قبول بوده است. بدين ترتيب، جنگ وسيلهاي از وسايل عمده اقناع به شمار ميرود.
رسانههاي ارتباطي مسيرهايي هستند كه از طريق آنها پيامي به مخاطبان ميرسد. انتخاب رسانه ارتباطي براي عمليات جنگ رواني به (عواملي همچون) مخاطبي كه مورد نظر پيام است و زماني كه پيام بايد آماده و ارسال شود، بستگي دارد. در جبهه جنگ، اعلاميهاي چاپي، جزوههايي كه توسط هواپيما و يا توپخانه پخش ميشوند و اصواتي كه از طريق بلندگوي الكترونيكي انتشار مييابند، رايجترين رسانههاي مورد استفادهاند .
براي نمونه ميتوان به پخش بيش از چهل ميليون اعلاميه براي مردم عراق اشاره كرد. در اين خصوص، مخاطبان اين گونه اعلاميهها به دو دسته نظامي و غيرنظامي تقسيم شده بودند كه براي هر كدام اعلاميههاي خاصي پخش ميشد. اعلاميههايي كه در ميان مردم غيرنظامي توزيع ميشد، آنان را تشويق به در خانه ماندن يا همكاري با نيروهاي متحد در پستههاي بازرسي ميكرد و از آنان ميخواست در صورت برخورد با نيروهاي مجروح و درمانده نيروهاي متحد، به ياري آنان بشتابند تا به واحدهاي نظامي خود بازگردند.
اما اعلاميههايي كه براي نظاميان منتشر ميشد، آنان را به زنده ماندن تشويق ميكرد و شيوههاي تسليم را نشان ميداد .در عملياتي كه در مناطق دور از جبهه و يا براي مخاطباني كه از صحنه رزم، بسيار فاصله دارند انجام ميشود از فرستندههاي موج كوتاه و موج بلند و يا امواج تلويزيوني، به طور همزمان استفاده ميشود. در اين خصوص، براي نمونه ميتوان به پرواز هواپيماهايي كه اخبار جنگ را به زبان عربي براي مردم عراق پخش ميكردند، اشاره كرد.
اين در حالي بود كه شبكههاي تلويزيوني نيز به عنوان ابزار جنگ رواني مورد استفاده مداوم دو طرف درگير جنگ بودند. بايد توجه داشت كه هيچ رسانهاي بهتر از تلويزيون نميتواند با احساسات مخاطبان بازي كند چرا كه تلويزيون توانايي واكنش سريع نسبت به رويدادها، ارايه اخبار از طريق تصوير و پخش تبليغات و آگهيهاي مؤثر را دارد. بنابراين، ميتوان گفت تلويزيون وسيله ارتباطي نيرومندي است كه تأثير عميقي بر افكار عمومي مردم جهان به جا ميگذارد.
در تلويزيون به خصوص بايد توجه داشت كه آنچه به نمايش ميآيد از آنچه گفته ميشود با اهميتتر است. در واقع كلمات و تصاوير بايد با يكديگر جفت شوند و هر كدام الگوي ديگري را تقويت كنند .ما در طول جنگ نيروهاي متحد عليه عراق شاهد بوديم كه شبكههاي خبري چگونه از اين روش براي تأثيرگذاري بيشتر استفاده كردند. براي مثال، شبكه Fax News گاهي همزمان چهار ارتباط زنده را با نقاط مختلف نمايش ميداد. BBC برنامهاي داشت كه گوينده آن در استوديو، كنار صفحهاي بزرگ ميايستاد و تحولات آن روز جنگ را به كمك انيميشن شرح ميداد. تصاوير كه با تخنيک هاي پيشرفته، بيننده را به قلب حادثه ميبرد، بسيار دقيق ساخته ميشد و گوينده با تسلط فراوان، شرح و تفسير آن روز جنگ را بيان ميكرد.
نكته بسيار مهم در اين برنامه هماهنگي كلام و تصوير بود. گويي بارها و بارها با هم تمرين كرده بودند تا به خوبي و راحتي به ارايه برنامه بپردازند.
نيازمنديهاي اطلاعاتي جنگ رواني
نيازمنديهاي اطلاعاتي جنگ رواني، هم گسترده و هم متنوع است.
سه نوع اطلاعات اصلي در اين خصوص، مورد نياز است.
اول عبارت از اطلاعات زمينهاي، همراه با ريزترين جزئيات در مورد آمادگيها و آسيبپذيري مخاطب يا مخاطبان مورد نظر است. اين نوع اطلاعات، تحليل آماج خوانده ميشود.
دوم اطلاعاتي است كه در خروجي تبليغات مورد استفاده قرار ميگيرد. بنابراين، نوشتهها، مطالب مطبوعات و سخنراني رهبران د شمن، به عنوان موادي كه به طور سودمند، عليه هدف، قابل استفاده است جمعآوري ميشود.
سوم لازم است وسيلهاي براي ارزيابي نتايج فعاليت تبليغاتي داشته باشيم. آيا پيام به مخاطب رسيده است؟ آيا مخاطب پيام را فهميده است؟ به چه طريقي ميتوان پاسخ مطلوبتري در مخاطب برانگيخت؟ پاسخ به اين گونه سؤالها نيازمند وسايلي است كه مناسب شرايط و وضعيت باشد .
در جنگ خليج فارس در سال 1991 ـ 1990 استفاده خوب و مناسب آمريكا از ابزار اطلاعاتي جنگ رواني موجب شد كه در حدود 87000 نظامي عراقي خود را تسليم كنند .به طور كلي ميتوان گفت كه اطلاعات داراي فوايد گوناگوني است ولي ما ميتوانيم آن را به دو بخش تقسيم كنيم:
اطلاعات مثبت و اطلاعات پيشگيريكننده.
فعاليتهاي اطلاعات مثبت كليه اقداماتي را شامل ميشود كه سازمانها دنبال ميكنند تا از طريق مشاهده و پيگري و يا از طريق اقدامات مثبت، يعني عمليات جاسوسي، به آگاهيهاي لازم دست يابند.
به عبارت ديگر، فعاليتي است براي جمعآوري آگاهيهايي كه دانستن آنها پيش از دست زدن به انتخاب راهي معين، ضروري است تا به اين طريق مسوولان نسبت به اقدامات متقابل دشمن آگاه باشند.
اين امر بر اطلاعات سياسي، اقتصادي، نظامي و مانند آن نيز منطبق است.
پيشگيري
اطلاعات پيشگيريكننده شامل كليه عمليات و اقداماتي است كه يك كشور به آن دست ميزند تا امنيت حفظ اسرار را در برابر فعاليتهاي جاسوسي، مقابله با خرابكاري مادي و معنوي و تبليغات محقق سازد.
هدف از اين اقدامات محافظت از موجوديت كشور، مرزها و تأسيسات آن است.
اين اطلاعات همچنين شامل كليه اقداماتي است كه مانع از غافلگير شدن توسط دشمن و سازمانهاي اطلاعاتي او ميشود.
بحران زدايي
بهره گيري از تدابير و تاكتيكهاي هجومي جنگ رواني به منظور ايجاد بحران در كشور مخاطب و در نهايت سرنگوني حكومت آن، بسيار معمول و اثربخش است. در ابتدا لازم است با بهكارگيري انواع تاكتيكها و روشهاي جنگ رواني بستر مناسب فراهم آيد.
دامن زدن به اختلافات سياسي، قومي و نژادي و نيز ايجاد فضايي توأم با نااميدي، بياعتمادي، اضطراب و نگراني نسبت به وضع سياسي، اجتماعي و به خصوص اقتصادي موجود، از جمله اهداف مرحله اول به شمار ميرود. در مرحله دوم، با استفاده از بستر ايجاد شده، تدابير و روشهاي هجومي جنگ رواني نقش خود را در ايجاد شورش و در نهايت سرنگوني حكومت به خوبي ايفا خواهند كرد.
تاریخچه جنگ روانی
جنگ در معنی منحصر به فرد خودش دارای دو شق میشود , ابتدا جنگ فیزیکی و سپس جنگ عصبی و روانی . جنگ فیزیکی امری کاملا" شناخته شده است و لازم نیست در موردش چیزی اضافه گفته شود ولی معنی جنگ روانی در دیدگاه های بسیاری از مردم ناشناخته مانده است تاریخچه جنگ روانی را می توان به سالها پیش و تمدن های اولیه ی بشر بازگرداند . به زمان جنگ ها و مبارزات قبایل و اشخاص با همدیگر که علاوه بر عملیات جنگیدن ( فیزیکی ) از اداها و نمود های خاصی نیز برای ترساندن حریف استفاده می کردند . بی شک بشر این فن را از طبیعت عاریه گرفته و به تکمیل آن پرداخته است . طبیعت که شامل موجودات غریزی دور و بر انسان میشود , با کاربرد قوانین ساده و ابتدایی در دل همدیگر رعب و وحشت ایجاد می کردند
تا از مردن خود جلوگیری کنند . جنگ فیزیکی و روانی در بیشتر جنبه ها با هم تفاوت دارند ولی در کل اگر بخواهیم آنها را درست کالبد شکافی کنیم , جنگ روانی و جنگ فیزیکی در وجود دشمن با یکدیگر متشابه اند . زیرا وجود دشمن ( همان نابود کننده ی طبیعی ) موجبات انسجام گروه و یا دسته ها را فراهم می کند تا در مقابل دشمن فرضی ایستادگی کنند . ولی در کل جنگ روانی بخشی از جنگ فیزیکی می باشد .
تعاریف جنگ روانی
همان طور که اشاره شد جنگ روانی یکی از پیشپا افتاده ترین اصول زندگی بشر بر روی کره ی زمین است و اصولا" راز بقای او علاوه بر جنگ کلاسیک و فیزیکی , جنگ روانی نیز بوده است ولی در چند دهه ی اخیر که رسانه ها و اطلاعات رشد بسیار زیادی کرده اند و به قولی , انفجار اطلاعات رخ داده است , دیگر جنگ روانی یک امر عادی و پیشپا افتاده برای بقاء محسوب نمیشود , بلکه نبردی است برای تسلط بر افکار و اذهان حال این نبرد می تواند برای برتری بر یک کلیت باشد و یا می تواند تنها برای قبولاندن چیزی جزئی در ذهن مردم باشد .
بعد از گذرهای اخیر در جهان و الاخصوص بعد از جنگ جهانی دوم , دکترین های مختلفی برای ایجاد جنگ روانی و به چالش کشیدن اذهان به وجود آمد . از سخنرانی های مهیج هیتلر در مقابل سپاهیانش که به نوعی هیجان گرایی نازیستی منجر می شد بگیرید تا پیام های کوتاه و به ظاهر بی اهمیتی که هر روزه از تلویزون های ملی و جهانی پخش می شوند و به ترتیبی خاص افکار و سیاست ها را جهتگیری شده , به مردم تحویل می دهند . نقش مخاطب در باور کردن و یا نکردن این فوران های اطلاعاتی زیاد مورد اهمیت نیست , زیرا به هر ترتیب که شده این اطلاعات جهتگیری شده به خُرد مخاطب ( چه قبول فردی و چه قبول اجتماعی ) داده می شوند .
یکی از اصول اساسی جنگ روانی جهل مخاطب است , زیرا مخاطب جاهل هیچ گاه به دنبال یافتن حقیقت نمی رود و یا اگر به حقیقت هم بر حسب اتفاق برخورد بکند , آنچه را که از قبل در ذهنش فرو کرده اند را قبول می کند تا حقیقتی بیرونی و ملموس تر . جنگ روانی همچنین طیف وسیعی از فعالیتها تروریستی و خشونت مآبانه ی سمبلیک را(که بمنظور ارعاب ویا ترغیب مخالفان به تطبیق رفتار خود طراحی میشوند)را نیز در بر می گیرد . این دیدگاه فعالیتهای پنهانی نظیر جاسوسی , براندازی , آدم کشی ودیگر اشکال تروریسم و سانسور را در قلمرو جنگ روانی قرار می دهد و به عبارتی با دستکاری کردن ماهیت ها , به مقصود های پلید خودش دست پیدا می کند . مهمترین جنبه ی جنگ روانی , شکل دادن به نگرشهای عمومی ملت است
حال این جنگ روانی ممکن است از طریق رسانه ها و به صورت شعار نمود یابد و یا به صورتی عملی تر به صورت قتل و ارعاب . درجه ی نزدیکی دولت ها به واژه هایی مانند دیکاتاتوری , از واژه های اساسی که در جنگ های روانی و دکترین هایشان برداشت میشود , می باشد .
چگونه به وجود آوردن جنگ روانی
در بسیاری از متونی در رابطه با جنگ روانی بحث کرده اند , از متون ابتدای تمدن مانند کتاب دولت افلاطون تا دکترین های جدید و معتبر جهانی ولی در این میان می توان 170 روش برای دامن زدن به جنگ روانی را نام برد . این روش ها گاهی سیاهترین و ننگ آور ترین قوانینی است که برای فریب دادن ملت ها به کار گرفته می شوند و گاهی نیز دیدی مفیدتر بر آنها حکم فرماست و در صدد بهبود دادن ناخودآگاه مردم در رابطه با امور جاری زندگی و جامعه هستند . عوامل موثر در جنگ روانی:
• عوامل ذهنی الف:شناخت ذهنی افراد مخاطب ب:انگیزه های فردی ج:گرایشهای روانی
• عوامل محیطی الف: تفاوتهای , بینشی - مذهبی ب:تفاوتهای قومی نژادی ج:تفاوتهای طبقاتی ( ثروتی )
این درجه بندی ها بر اساس دادن راهبردهایی مناسب برای در دست گرفتن تدبیر اداره کردن جنگ روانی در مواقع لزوم می باشد . عوامل ذهنی , بیشتر به نوع تأثیراتی که جنگ های روانی بر ذهن فردیت هر مخاطب می گذارند نظر دارد و می کوشد تا می تواند این تأثیرات را بهتر و بیشتر کند . عوامل محیطی , بر اصول حکمفرما بر جامعه ناظر است و سعی می کند از نقاط کوری که در دیدگاه های جامعه وجود دارد برای بهره برداری ها خود استفاده کند و یا مقرضانه به آنها نپردازد .
برخی از ویژگیهای کارکنان جنگ روانی که در خدمت رسانه ها و دولت ها خدمت می کنند باید اینها باشد :
• از نزدیک با خصوصیات روانی و اجتماعی و روحییات فردی جامعه آشنایی داشته باشند . زیرا در این صورت مخاطبین بهتر به آنها اعتماد خواهند کرد و از طرفی بیشتر می توانند به خواص قومی و ملیتی نزدیک شوند .
• تسلط کامل به زبان جامعه . راز ارتباط برقرار کردن با بومی های یک جامعه تسلط بر دایره ی واژگانی آنها است . کسی که برای این سرویس ها کار می کند باید مانند مردم کوچه و بازار ( با کلمات و لحنها , مشکلات , دردها و بسیاری دیگر از شاخصه های آنها ) باشد .
• سطح بالای سواد و آگاهی در رابطه با مسایل مربوط به جامعه .
• دارا بودن فکری خلاق وتحلیلی از مسایل سیاسی .
از دیگر جنبه های جنگ روانی می توان دلایل پذیرش و یا نپذیرفتن آن را نام برد . کسانی که تحت دکترین ها به تحقیق و تفحص در این موارد همت می گمارند باید از گفتن کلمات کلی و انتزاعی بپرهیزند و نیز از طرح مباحث ایدئولوژیک و عمیق نیز دوری کنند زیرا مخاطبین عامی اکثرا" دانش فهم آن را ندارند و نمی توانند پیام مطلب را درست دریافت کنند
برای همین پیام رسانی باید در عین سادگی انجام گیرد , مانند یک ارتباط ساده و معمولی که مردم در کوچه و خیابان با یکدیگر بر قرار می کنند ولی نقطه ی تفرق در این است که برای پذیرش و نهادینه کردن , از جلوه های ویژه و فنون خاص تصویری و یا جابه جایی کلامی در اخبار استفاده میشود البته شایان ذکر است که عواطف و عقاید مخاطب نباید مورد تاخت و تاز قرار گیرد , مخاطب تنها باید به تدریج در روند احساساتی تر شدن قرار گیرد تا در موقع لزوم طغیان کند و خودش به دست خودش عقایدش را دور بریزد .
نکاتی دیگر در مورد جنگ روانی
ما در عصری زندگی می کنیم که رسانه ها و مجامع بین المللی , رشد بسیار زیادی کرده اند و دیگر مانند سالهای پیش , تنها یک خبرگزاری بزرگ و یا یک سرویس خاص به نقل اطلاعات نمی پردازد . از طرفی انفجار اطلاعات و همه گیر شدن اینترنت , مجال سرعت در پردازش و انتقال اطلاعات را نیز فراهم کرده و از طرفی فضای بی انتهای اینترنت , امکان انتقال صحیح تر و تفسیر شده تر اطلاعات به مخاطبین , را فراهم آورده است . این انحصاری نبودن , امکان جنگ رسانه ای را از طرق مختلف برای دولت های خودکامه و دیکتاتوری محدود کرده است و دیگر به آنها اجازه ی این را نمی دهد که بنا به دلبخواه خود به تفسیر اطلاعات دست بزنند و یا اطلاعات تحریف شده را برای مردم بازگو کنند .
جنگ روانی در اسلام
اشاره:
با ظهور اسلام در مکه که مرکز جاهلیت عرب محسوب میشد، تقابلی نو در تاریخ شکل گرفت. تا زمانی که دعوت پیامبر(ص) علنی انجام نگرفته بود، جبهه کفر و شرک چندان توجهی به برنامههای ایشان نداشتند؛ ولی پس از دعوت آشکار، جنگ روانی نظام زر و زور نیز آغاز شد. جبهه شرک و کفر از همه ابزارها و شیوههای ممکن استفاده کرد تا شاید بتواند مانع پیشرفت اسلام شود. در این نوشتار، به اختصار برخی از شیوههای جنگ روانی در صدر اسلام را بیان میکنیم.
1- سحر بودن
مشرکان برای بازداشتن مردم از روی آوردن به کتاب خدا، آیات قرآن را سحر مینامیدند. 1
2- افسانه دانستن قرآن
یکی دیگر از شیوههای جنگ روانی جبهه کفر در مبارزه با جبهه حق، افسانه دانستن قرآن است. 2
دیگر شیوههای جنگ روانی دشمنان اسلام عبارتند از: سخن بشر دانستن قرآن، طرح جایگزینی برای قرآن، تلاش برای انزوای پیامبر(ص)، استهزای ایشان(ص)، آزار و اذیت پیامبر(ص)، تهدید کردن یاران رسول خدا(ص) ایجاد محیط رعب و وحشت، فحاشی و هتک حرمت، تطمیع پیامبر(ص)، محاصره و تحریم اقتصادی و اجتماعی.
در مقابل، پیامبر گرامی(ص) نیز به بهرهگیری از ابزار و شیوههای جنگ روانی با هدف هدایت انسانها به سوی سعادت پرداخت که به چند مورد اشاره میشود: استفاده از صدای دلنشین و صوت زیبای قرآن، به کار بردن اخلاق نیکو در برابر نامهربانیهای مشرکان و کفار، بشارتهای قرآنی برای مومنان و زندگی سعادتمند آخرت، تحریک و تشجیح مومنان، تظاهر به قدرت سپاه اسلام به وسیله آتش روشن کردن در فتح مکه، تقویت روحیه مومنان با سخنرانی، تضعیف روحیه دشمنان، دعوت به مباهله، پست خواندن اقدامات دشمنان، کوچک شمردن بتها، تحقیر دشمنان پیشگوییهای قرآن، وعده عذاب برای دشمن، رجزخوانی در جنگ، استفاده از اشعار حماسی، به کارگیری پرچم، تشکیل یگانهای نظامی، رنگ کردن ریش مومنان فریب دشمن، اختلاف انداختن در صف دشمنان، فرستادن نامه به سران قبیلهها و کشورها، اعزام مبلغ و قاری و... .
ابزار و شیوههای جنگ روانی
انسانها همواره برای بیان اندیشههای خود و انتقال آن به دیگران از ابزار و شیوههایی گوناگون بهره میگیرند که براساس اوضاع و احوال تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی و... متغیّر است. روزگاری روشن کردن آتش و دود مفهومی ویژه داشت و زمانی صدای طبل و پس از آن نقاشی، نشانهها و ... همچنین از شیوههای مختلفی برای رسیدن به اهداف استفاده میشد که بهطور مختصر به برخی از آنها اشاره میشود.
1- فریب: ارایه وارونه واقعیت برای دستیابی به برخی برتریهاست. یکی از راههای تأثیرگذاری بر مخاطبان، دادن اطلاعات دروغین و جهتدار است که اغلب با ارایه و نمایش گزیدهای از واقعیت تحقق مییابد «سنتزو» فریب را مانند غافلگیری از جمله اصول جنگ روانی میدانست. 3
2- مبالغه: این است که دشمن ضعفی را در طرف مقابل خود بیابد و در صدد بزرگنمایی آن بر آید.
3- تخدیر: مجریان جنگ روانی با هدف قرار دادن احساس و عاطفه مخاطبان خود، شور و احساس حاکم بر رفتار آنها را به تدریج کمرنگ و زایل میکنند. استکبار جهانی با گسترش فساد و بیبند و باری به ویژه میان جوانان درصدد از بین بردن هویت قشر کارآمد و فعال در کشورهای اسلامی است تا ضمن کمرنگ کردن باورهای دینی و ارزشیهای ملی، فرهنگی خود را جایگزین کند.
4- تحریک احساسات: انجام فعالیتهایی است که برحالتها و رفتار مخاطبان تأثیر میگذارد. مجریان جنگ روانی با ارایه پیامها و اطلاعات خاص از طریق رسانهها، به تحریک احساسات میپردازند.
5- تشجیع: کارشناسان جنگ رواین باید شور و شوق و تلاش و حرکت به سوی هدف مطلوب را در مخاطبان برانگیزند و عواطف، احساسات ور فتار آنان را تقویت کنند.
6- تحریک واقعیتها: حقایق و جملات به گونهای توجیه و تفسیر شود که برخلاف معنای واقعی باشد.
7- ایجاد تفرقه: رسانهها و مجریان جنگ روانی با کاربرد برخی شیوهها مانند دروغ، مبالغه و تحریف باعث بروز تفرقه و نفاق در میان گروههای مخاطب خود میشوند و بدین وسیله زمینه را برای ایجاد اوضاع بحرانی فراهم میکنند.
دیگر شیوههای جنگ روانی که رسانهها از آن برای اهداف خود بهره میگیرند، عبارتنداز: القای مستقیم، القای غیرمستقیم، ترور، جهتدهی و ممانعت خبری، تهدید، برانگیختن تخیل، تسری دادن، استهزا، دروغ، شایعه و... .
امروزه جنگ روانی ابزاری در دست فرصتطلبان برای تسلط بر اندایشه و رفتار دیگران به شمار میآید.
پینوشتها:
1- مدثر، 3.
2- فرقان، 5.
3- علیرضا فرشچی، عملیات روانی و جنگ نامتقارن، فصلنامه عملیات روانی، سال اول، شماره دوم، تابستان 82، ص 29.
جنگ روانی
68
یکی از مسائل مهمی که در جهان امروز مورد توجه سیاستمداران کشورهای استکباری غرب میباشد، این است که برای دستیابی به اهداف استعماری خود، از مسائل روانی و تبلیغاتی بهره میگیرند که اصطلاحا به آن «جنگ روانی» میگویند. مهمترین ابزاری که در جنگ روانی از آنها استفاده میشود، «تبلیغات» و لوازم آن، مثل نشریات، کتابها، سخنرانیها و رسانههای گروهی - اعم از داخلی و خارجی میباشند. بنابراین، یکی از اصولی که قدرتهای استعماری در برخوردهای ظالمانه خود با دیگر کشورها به آن توجه کامل دارند و از آن بهره لازم را میبرند، تبلیغات است.
تبلیغات در دنیای امروز یعنی «کوشش کم و بیش سیستماتیک که هدف نهایی آن شکل دادن به عقاید، نگرش و رفتار مردم در جهت خاصی است که مورد نظر دستگاه تبلیغاتی میباشد». پس در جنگ روانی، هدف این است که در عقاید، احساسات، گرایشها و تفکرات، تغییر ایجاد کنیم که این خود باعث تغییر در ساختار شخصیتی و رفتار افراد خواهد شد و البته این امر بر پایه تبلیغات استوار است.
این نحوه از برخورد، مخصوص عصر حاضر نیست و قبلاً نیز بدین شیوه عمل میشده است.
در طول تاریخ، ملتها در برخوردهایی که با یکدیگر پیدا میکردند، علاوه بر درگیریهای مادی و نظامی، از مسائل روانی نیز برای تحت فشار قراردادن طرف مقابل استفاده میکردند. در زمان ظهور اسلام نیز که منافع بسیاری از ظالمان به خطر افتاده بود، از این شیوه توسط دشمنان اسلام، خصوصا منافقین استفاده میشد. که در قرآن کریم، آمده است:
«چون [منافقان]با اهل ایمان برخورد کنند، میگویند ما ایمان آوردهایم و چون با شیطانهای خود خلوت کنند، میگویند ما در باطن با شماییم؛ جز اینکه مؤمنان را استهزا میکنیم»1.
در جنگ جهانی اول نیز تبلیغات به عنوان حربهای در خدمت استعمارگران درآمد. هدف اصلی این نوع تبلیغ، استثمار فکری ملتهای ستمدیده جهان در مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بود. آنان برای توجیه این عمل ناپسند خود، افکار عمومی کشورها را به بیراهه کشانده، فریب میدادند و این امر در طی جنگ جهانی دوم از چنان اهمیتی برخوردار شد که طرفین جنگ در به کار بستن آن به رقابت برخاستند. به این ترتیب، جنگ روانی در مواردی بیش از جنگ نظامی اهمیت پیدا کرد و جزئی از فعالیتهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی کشورها قرار گرفت.
روانشناسی تبلیغات، در پی تغییر نگرش و باورهای افراد است و میخواهد نگرشها و باورهای افراد را از آن خود کند؛ اما برای تحقق این امر، یعنی نگرشها و باورها و سرانجام شخصیت و رفتار افراد، باید از جهات مختلف، بر آن آگاهی داشت که به بعضی از مهمترین آنها اشاره میشود.
شناخت ماهیت انسان، ویژگیهای شناختی افراد مورد نظر، ویژگیهای عاطفی افراد مورد نظر، انگیزهها، امیال و آرزوهای افراد و مسائل دیگری از این قبیل که میتوانند انسان را نسبت به افراد مورد نظر آگاه کنند و توان انسان را بالا ببرند، از مهمترین روشها، برای یافتن راهکارهای تبلیغاتی و تحت تأثیر قرار دادن جامعه میباشند.
تاکتیکهای تبلیغاتی
1. در نظر داشتن مخاطب؛ در تبلیغات، باید طبقه یا گروه خاصی را مشخص کنیم و عباراتی متناسب با فهم آنها به کار ببریم. از این رو، باید از مسائلی صحبت کرد که نزد آنها از اعتبار خاصی برخوردار است.
2. ظاهرسازی؛ یکی از مسائل مهمی که در تبلیغات از آن استفاده میشود این است که خود را آنگونه جلوه میدهند که مخاطبین میپسندند.