بخشی از مقاله

جهانی شدن رفاه یا فقر؟
جهانی شدن مقوله ای است که سرمایه داران با آغاز استقرار نظام های سرمایه داری به عنوان طبقه ای به هم پیوست و با منافع مشترک تعریف می کردند. این هماهنگی گرچه با رقابت، تضاد و دریدن گلوی سرمایه داران به وسیله یکدیگر در جنگ عمومی اول شدیداً ضربه خورد، اما با پیروزی انقلاب اکتبر بار دیگر این به هم پیوستگی فشرده تر گردید

و بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و کشور های اقمار او و با اعلام نظم نوین جهانی و گلوبالیزاسیون از سوی امریکا، آهنگ سریعتری یافت که مضمونش چیزی جز تسلط کامل امریکا و هم پیمانان امپریالیستی او بر جهان و زانو زدن تمامی خلق های دنیا در برابر آقایی او چیز دیگری نبود. این مقوله با دکترین چینی- پاول مبنی بر «مهار پنج اژدهای کوچک» و «سناریوی تروریزم بین المللی» با حاکمیت ده ساله ی «بوش پسر» از نظر سیاسی و جابجایی نیرو های نظامی امریکا در سرتاسر جهان، خود را تکمیل کرد.


در حالیکه جهانی شدن غیر از گسترش انحصار و کنترول سرمایه داری جهانی بر زندگی خلقهای جهان، چیز دیگری نیست، تیوریسن های بورژوازی و گردانندگان بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی که به عنوان بزرگترین الیگارشی های مالی امپریالیستی راه چنین انحصار و کنترولی را بر مردم دنیا هموار می سازند، تلاش می نمایند تا جهانی شدن را در «پر شدن شگاف میان کشورهای پیشرفته و عقب مانده» ، «یکسان کردن مناسبات تولیدی و

اجتماعی بر همه کشور هایجهان» ، «مدرنیزه شدن ابعاد زندگی اجتماعی در کشور های تحت سلطه» ، «ایجاد شغل و تقویت صنعت در کشور های عقب مانده» ، «هیچکاره شدن دولت ها» ، «از میان رفتن تضاد میان دول ستمگر و ستمکش» ، «ازمیان رفتن طبقه کارگر در اثر کمپیوتری شدن تولید» ، «مهار انارشی اقتصادی» بنمایانند و به این صورت چهره کاملاً انسانی به این مقوله بدهند. ایالات متحدة امریکا در 40 سال بعد از جنگ دوم جهانی ده هزار ملیارد دالر را صرف تولید

تسلیحاتش کرده و حال با 11هزار ملیارد دالر تولید نا خالص ملی در سال، به چیزی جز آقایی بر جهان نمی اندیشد. با اینکه انگلیس، فرانسه، آلمان و جاپان در حوزه های معینی این آقایی را بدست آورده و هر یک به فراخور قدرت اقتصادی و نظامی اش با امریکا در رقابت و تضاد قرار دارند. اما تمام آنها در جهانی شدن انحصارات امپریالیستی، چپاول خلقها و سرکوب جنبش های آزادیبخش کاملاً متحد بوده و باداری امریکا را در دایره ی مختلفی می پذیرند. با اینکه تجارب دو

جنگ جهانی نشان داد که وحدت امپریالیست ها در اثر رشد ناموزون سرمایه بصورت قانون همیشگی آنها را در برابر یکدیگر قرار داده، جهان را با آتش میکشند.
ایالات متحده امروز در 130 کشور جهان 700 پایگاه نظامی دارد و بعد از 2001 مجموع نیروهای نظامی اش در خارج از ایالات متحده به بیش از نیم ملیون نفر رسید، نیروهای دریایی اش که در خارج حدود 34 هزار نفر می باشد، در 295 کشتی و زیر دریایی در تمام دریاها به گشت زنی

اشتغال دارند و نیروهای زمینی اش را تقویت می کنند. ایالات متحده با این همه نیرو به کنترول بر 5 قاره جهان دست زده هر کشوری را به آسانی تهدید کرده می تواند. چنین گستردگی نیرو در زمین، دریا و هوا در تاریخ بشر بی سابقه بوده و از روی آن می توان به سادگی معنی انسانی و غیر انسانی جهانی شدن را دریافت. با چنین وضعیتی است که امروز بسیاری از خلق ها و

کشورهای جهان می دانند که در چه شرایطی قرار دارند و این شرایط هر گز بهتر از زمانیکه انقلاب اکتوبر شکل گرفت، نبوده و تشابه بسیاری به سالهای 1920 و 1930 دارد، با سرمایه های بیشر، رقابت گسترده تر و زراد خانه های فوق العاده اضافه تر ا

تومی و غیر اتومی که دیدیم جنگ جهانی دوم و به تعقیب آن انقلابات بسیاری را پیریزی کرد.
5 کشور حق وتو دارند، کشور های گروپ جی-8 هشتاد در صد تکنولوژی جهان را در کنترول دارند، 8 کشور به زبان سلاح اتومی صحبت می کنند و به این خاطر جدل ها و رقابت ها روز تا روز در میان کشور های پیشرفته و قدرتمند اوج می گیرد. شانگهای شش از ترکیب چین و روسیه به میان می آید، جاپان با چین و روسیه رو در رو شده و حمایت بیشتر ایالات متحده را با دفاع پتریودتی می خواهد، گروپ کشور های غیر متعهدها دوباره قصد احیا را دارند. کشورهای حاشیه خلیج، فرمایش 70 ملیارد دالر سلاح پیشرفته را برای کمپنی های امریکایی می دهند، هندوستان فرمایش میگ

31 را به روسیه میدهد و ایندونیزیا یک ملیارد دالر سلاح از روسیه میخرد. رقابت بر سر لوله های نفت ترکمنستان و قرغیزستان میان کمپنی های نفتی، امریکا، روسیه، چین و عربستان سعودی اوج می گیرد، سه غول الیگارشی مالی (بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی) در جهت ورشکستگی اقتصاد کشورها بیدریغ می تازند. اتحاد شوروی با نسخه صندوق بین المللی پول چنان به مریضی مزمن اقتصادی مواجه گردید که گذار از اقتصاد بروکراتیک به اقتصاد بازار، 10 برابر خسارات جنگ دوم جهانی برایش خساره داشت، 22 ملیارد دالر را جهت سرپا

نگهداشتن ربل به مصرف رساند و حال که پنجه های خونین کمپنی های امریکایی تا جگر گاه اقتصاد روسیه گور شده، صندوق بین المللی پول برایش می گوید که دردت را بکش!!
به این صورت ادعای جهانی شدن، برابر زیستن، صنعتی شدن، حقوق مساوی میان کشورها وغیره، جز تف سر بالایی که بر پیشانی تیوریسن های این مقوله جا گیرد، چیز دیگری نیست و در عمل امروز سرمایه، تضاد و رقابت، استثمار و بهره کشی، تفاوت طبقاتی، جاسوسی، فحشا، مواد

مخدر، فقر، سوخت اتومی، گاز های گلخانه ای، درد و مرض، مافیا، نفت، زور و خشونت، تحکم پذیری و تسلیم طلبی جهانی، سلاح و نیرو، جهانی شده اند. امریکا و متحدانش می خواهند فقط این موارد را هر چه بیشر و گسترده تر جهانی بسازند. بخاطر حضور امریکا در عراق در هر ساعت 4 نفر به قتل می رسند، در افغانستان هر دو نیم ساعت انسانی قربانی می گردد. بمباران های اسراییل بر فلسطین و لبنان به طور پیگیر ادامه دارد، برای سرنگونی دولت منتخب چاویز که دوبار مردم با صندوق های رأی او را انتخاب کردند، ملیون ها دالر از سوی سی آی ای به مصرف می رسد و می خواهد کاریکه 33 سال قبل در مقابل دولت منتخب الفرد آلنده کرد، در مورد چاویز تکرار کند. امریکایی ها حتی حاضر نیستند برای ادامه نسل درد ولادت را بکشند. آنان صد ها طفل را در

بدل پول ناچیز از آسیا خریده، به کشور خود می برند. در شش ماه امسال 416 طفل تنها از ویتنام توسط خانواده های امریکایی خریداری شده که اگر دیروز شیره جان ویتنامی ها را می بردند، امروز دلبندان شانرا می خرند، کار یکه در چین و کوریای جنوبی هم انجام میدهند. آیا با این برتری اشکار نژادی میتوان از همپیوستگی و جهانی شدن با چنان شعار های کذایی دل خوش کرد؟

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید