بخشی از مقاله


ارغوان پگاه
درجوامعی مانند ایران كه در برزخ بین سُنت و مدرنیته بسر می برند، خانواده كوچكترین واحد اجتماعی است كه سیستم طبقاتی را بازتولید می كند، یعنی كوچكترین نهاد تولید و باز تولید در جامعه.
تولیدآذوقه، كالا و خدمات، مراقبت و پرستاری ازسالخوردگان وكودكان، انتقال سرمایه و مالكیت به نسلهای بعدی، تجدیدنسل، تربیت و پرورش اجتماعی كودك، انتقال ارزشها و قواعد اجتماعی به نسل بعدی، ایجاد روابط اقتدار وكنترل وتنظیم روابط جنسی ازجمله وظایف نهاد خانواده است.


تاریخ خانواده مرتبط است با تاریخ جامعه ی طبقاتی و ایجاد مالكیت خصوصی. در واقع تاریخ تمایزات واختلافات اجتماعی وجنسیتی میان زنان و مردان به آغاز تكوین جوامع طبقاتی باز می گردد البته باید نقش سایر عوامل موثر در ایجاد و تداوم این نهاد از جمله عوامل زیست شناسی، روانشناختی، فرهنگی، اجتماعی و 000 را حتمأ در نظر داشته باشیم و رابطه ارگانیك و هماهنگ بین این مجموعه عوامل را در تاریخ نادیده نیانگاریم.


خانواده یك نهاد اجتماعی بوده كه با ظهور جامعه طبقاتی نطفه تبعیض جنسی را همواره در خود پرورده و آن را در پوشش های مختلف عملی ساخته است. خانواده در هر دوره تاریخی ویژگی های معینی داشته كه آن را از دوره های قبل و بعد خود متمایز می كرده است. این نهاد دیرین سیستم طبقاتی در دورانهای ِ مختلف تاریخی دستخوش تغییر و تحولاتی گشته كه این تغییرات در هماهنگی و انطباق با تغییر و تحولات اجتماعی رخ داده و طبعأ سیر این تغییرات در كشورهای به اصطلاح ‌“پیشرفته” به فراخور روند تاریخی آن تفاوتهایی با سیر تغییرات در كشورهای به اصطلاح “جهان سوم” دارد.


همزمان باتكوین جوامع طبقاتی مردان عمدتأ به دلیل تاریخی ونه الزاماً علل طبیعی و زیستی، تمامی عرصه های تولیدی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیك جوامع انسانی را در ید قدرت خود در آوردند و زنان را هم برده خود ساختند. واپس راندن زنان در عرصه های ِ مختلف زندگی اجتماعی همزمان با ایجاد سیستم هرمی قدرت در سطوح مختلف اجتماعی شكل گرفت. در واقع آنچه را كه در طی تاریخ تا مقاطعی از خانواده هسته ای بورژوایی بر زنان رفته باید در درون خانواده مورد بررسی قرار داد. ( امروزه دیگر در غرب خانواده هسته ای بورژوایی نقش سابق را نداشته و تحت تاثیر عوامل مختلف اهمیت و جایگاه سابق خود را از دست داده، در غرب این نه خانواده بلكه فرد و احد تولید و مصرف است، لذامی توان نقش زن را خارج از چارچوب خانواده مورد بررسی قرار داد.)


در سیر تكامل تاریخی انسان، جانشینی زندگی گروهی وكار جمعی، شكاف بزرگی میان زندگی انسانی و قلمر و زندگی حیوانی ایجاد نمود. انسان می بایست به پشتوانه قدرت بدنی خود در اشكال جمعی به مصاف با طبیعت برود. آنچه تاریخ نمایانگرآن است تولدِ انسانِ اجتماعی است. انسان در فرآیندكار روابط طبیعی را تغییرداده و باكار ِجمعی مناسباتِ تازه ای را جانشین آن ساخته ، پس ازآنجایی كه انسان موجودی اجتماعی است انسانهای نخستین درقالب ساختارهای اجتماعی گردهم آمدند. خاندانِ مادری شكلِ بدوی ساختارِ اجتماعی بوده وقدمتی به اندازه خود بشریت دارد.


جامعه مادری چیزی پیش از یك مادرسالاری و نوعی اخوت مادرسالارانه بود، زنان در اولین مرحله بربریت كه با كشاورزی آغاز شد به اوج نفوذ و اعتبار رسیدند. در این مرحله شكار شغلِ تمام وقت و اجتناب ناپذیر مردان شد.كشف كشاورزی به وسیله زنان و خانگی كردن گله های حیوانات توسط آنان باعث افزایش ذخیره مواد غذایی، افزایش جمعیت، تبدیل چادرگاههای ایلی به دهكده ها، سپس شهرهای كوچك و بزرگ شد. گر چه در اولین مرحله بربریت خانواده پا به عرصه گذاشته بود ولی خانواده مادرنسب بود در مرحله بعدی بربریت زنها از این منزلت تنزل كردند و جامعه پدرسالاری حاكم شد همزمان بازوال و انحطاط نظامات بدوی مردها نیز همراه بازنان به خفت افتادند. در اندك زمانی از دیدگاه تاریخی بارهایی مردان از شكار تقسیم كار بین زن و مرد بصورت یك واقعیت در آمد.


انقلاب كشاورزی نشاندهنده مرزبین دوره جمع آوری خوراك باتولید خوراك، در مرز بین دوران توحش و تمدن و نمایانگرسیستم نوین اجتماعی و وارونگی نقش رهبری اجتماعی و اقتصادی زن و مرد شد. فراوانی مواد غذایی برای جمعیت فزاینده نیروی جدید تولیدی را آزاد كرد و همراه باآن مناسبات تازه تولیدی بوجود آمد و مجموعه ی تازه تقسیم اجتماعی كار به جای تقسیم كارِ بین زن و مرد پدیدار شد. كارگران صنعتی شهری از كارگران كشاورزی جدا شدند وكارگران ماهر از كارگران ساده و مردان به تدریج كار زنان را به دست گرفتند

، همان شرایطی كه آزادی مردها را فراهم ساخت سرنگونی مادرسالاری وبردگی زنها را نیز به همراه آورد همین كه تولید اجتماعی به دست مردان افتاد دستِ زنان از زندگی تولیدی كوتاه شد و به سوی وظایف بیولوژیكی مادری پس رانده شدند، بر خرابه های مادرسالاری جامعه طبقاتی به وجود آمد، مردان در رأس هرم قدرتِ خانواده و اجتماع قرارگرفتند. با رونق مالكیت خصوصی و مردسالاری حقوق و اختیارات زنان در مورد زندگی و سرنوشت و حتی پیكرشان محدود شد، با وابستگی اقتصادی زنان ونیاز آنان به حمایت مردان این محدودیت و تنزل شدیدتر گردید، نابرابری جنسی یكی از مظاهر متعدد تعدی و تبعیضی است كه با مالكیت خصوصی و تقسیم جامعه به طبقات عجین شده است.


به هرحال خانواده به شكلِ “خانواده گسترده”، به نهادی “تولیدی ـ مصرفی” تبدیل شد، هم مایحتاج خود را تولید و مصرف می كرد و هم به مرور مازادی برای مبادله در بازار می آفرید.
خانواده گسترده به لحاظ اینكه تولید كننده بود نظم و انضباط خاصی را جهت تداوم حیات خود ایجادكرده بودكه مرد را عمدتأ به مثابه پدر و بزرگ ایل و طایفه و خاندان در رأس روابط خویشاوندی قرار داده بود. در درون خانواده نقشِ زن به مثابه مادر مشخص بود، وی علاوه برشركت در تولیدكشاورزی و دامداری و صنایع دستی، انتقال دهنده نقش و جایگاه زن در جوامع طبقاتی به فرزندان به ویژه دختران بود.
شكل خانواده در خانواده گسترده از شكل كل جامعه تبعیت میكرد. این هرم به سهمِ خود اساساً مولد هرم اجتماعی بود كه در رأس آن رییس، حاكم یا پادشاه یا فرمانروایی مستبد قرار داشت و آحاد مردم گویی در مالكیت او بودند. مالكیت خصوصی از این مقطع تاریخی بلای جان وزندگی آدمیان شد. انسانها در همه مراتب اجتماعی ازشأن و منزلت انسانی خود دور شدند،

جامعه در عین وحدت دچارِ ازهم گسیختگی در ابعاد عاطفی و اجتماعی گردید. از این مقطع تاریخی مالكیت خصوصی در اشكالِ مختلف، خانواده را در مداری قرار داد كه انسانها و بویژه زنان را در اسارت بینش و فرهنگ بازدارنده خود درآورد، بنابراین وقتی به مسئله خانواده می پردازیم باید هم آن را دركلیت خود به عنوان یك نهاد طبقاتی بررسی كرده و هم تأثیرات فراوان آن را در ابعاد مختلف بر روی تك تك افراد مطالعه كنیم، باید فرزندانِ دختر، از بدوِ تولد، حتی پیش از تولد مورد بررسی قرارگیرند كه چگونه در چار چوب روابط ظالمانه مالكیت خصوصی مردسالار در جهتِ بازتولید همان سیستم پرورش می یابند، باید فرزندانِ پسر و چگونگی نقشِ آنها در بازتولید سیستم مورد بررسی قرارگیرد، سیستمی كه همه انسانها اسیرآنند ولی زنان بویژه مورد ستم چندگانهآن قراردارند، چراكه در تمام سطوح برده این سیستم هستند، در حالیكه مردان بخاطر همانندی جایگاه آنها با رأس هرم جامعه و طبقات فرادست از امتیازاتی برخوردار هستند.


خانواده گسترده به تبع تغییر و تحولات علمی و دستاوردهای بشری و كشفیات و تجارب بدست آمده باعث تحول در چگونگی معیشت و ارتزاق انسانها گردید و دچارِ تغییراتی شد تا نهایتاً با انقلاب صنعتی و حاكمیت سیستم طبقاتی سرمایه داری در اروپا به شكل خانواده هسته ای درآمد.

قسمت دوم

خانواده گسترده یك واحدتولیدی –مصرفی بوده كه دارای نظام پخش كالاهم می باشد.مهم ترین تولیدآن ،موادغذایی وپس ازآن پوشاك ومسكن است،این واحددارای سلسله مراتب مشخص سنی وجنسی است وكلیه افرادازسنین پائین درامرتولیدشركت دارند،فعالیت اقتصادی خانواده جنبه خودكفایی داشته هرچندكه درمراحلی درقرون وسطی باتولیدپیشرفته نیزروبرومی شویم. مایملك خانواده معمولأ به صورت غیرمنقول (زمین) به پدرخانواده متعلق بوده وازطریق اوبه ارث می رسید. تولیدخانواده وهمچنین شرایط تولیدی ،اجتماعی،همبستگی خانوادگی رامی طلبید،درخانواده گسترده بزرگ اهمیت پدرناشی ازمایملكی بودكه برای فرزندان به ارث می گذاشت.


درخانواده هایی كه پایه اقتصاد آنهاصنایع خانگی بوداهمیت پدردرقابلیت كاری وآموزش حرفه به فرزندان وگاه تملك ابزارتولیدبود. شكل الگوی خانواده گسترده حتی دردوران پیش سرمایه داری نیز عمومیت همگانی نداشته وبیشتر درمیان ملاكین وفئودالهاودر شهرهادرمیان ثروتمندان وجود داشت. چنانچه پیشتر گفته شد،خانواده گسترده درجوامع كشاورزی غیرشهری وپیشاصنعتی رواج داشته ،زیراقادربوده خدمات خاصی راكه درشهرهاومناطق صنعتی توسط دولت وسازمانهای اختصاصی ارائه می شود،عرضه بدارد،بدین معنی كه عضوخانوارمی تواندبرای كمك از اشخاص دیگریاری بطلبد.


اماخانواده مستقل درشیوه های معیشت صنعتی یاشكاروگردآوری بیشتر پیدامی شود.(بیش از 88%مردم شكارگروگردآورنده جهان بیشترروزهای سال رادرگروههای خانوادگی بسرمی برند). درخانواده گسترده امكان جمع آوری سرمایه بیشتراست وامكان بكارانداختن آن ،اعم ازاینكه برای خریدگله ای جهت ازدواج باشدیاخریدزمین وتأمین وضع تحصیلی جوانی و…..البته درخانواده هسته ای امكان جمع آوری سرمایه هست ولی نه درحدتوان ووسعت خانواده گسترده.


خانواده گسترده روی هم رفته پایدارترازخانواده زن وشوهری است. درخانواده گسترده مردم می آیندومی روندولی واحداصلی مسئولیت جمعی خودراحفظ می كنددرحالیكه مرگ مادریاپدردریك خانواده هسته ای باعث جدایی یاازهم پاشیدگی خانواده می شود. البته درهمه جوامعی كه نظام رفاه اجتماعی وجودنداردمسئولیت افرادغیرمولدبرگردن خانواده هامی باشدولی درخانواده گسترده اینكارباسهولت بیشتری انجام می گردد.

سالخوردگان ،بیماران ،معلولین وبی پناهان درخانواده گسترده كمترازخانواده هسته ای سربارند زیراهزینه آنهابردوش یك یادو نفرنیست ودرنتیجه هرفردزیربارزحمت ومسئولیت كمتری قرارمی گیرد. دراین مرحله روابط خویشاوندی انتخابی نیست بلكه به فردتحمیل می شود،تنها راه ارتقا پایگاه اجتماعی ،ازدواج است وهمسرگزینی به شدت تحت فشار اجتماعی می باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید