بخشی از مقاله

خلاصه

در تعریف زبان و تکینکهاي ساخت و ساز دیجیتال و فرایند طراحی معماري دیجیتال، مصالح هستند که روش و فرایند را تعریف میکنند و ویژگیهاي خاص هر یک از مصالح، شامل نوع اتصال، هزینه نسبی، ماهیت و انعطافپذیري در تغییر شکل،رنگ، بافت،ابعادو تناسبات،دوام،ضد آب بودن و مقامت در برابر تغییرات آب و هوایی است که منجر به یافتن نتایج مطلوب طراحی ورسیدن به فرم نهایی میشود.این مقاله به اختصار به پارامترهاي مهمی که در فرایند طراحی معماري دیجیتال موثر هستند و کاربرد مصالح مختلف نظیر آجر،چوب،ومصالح بازیافتی در فرایند ساخت دیجیتال میپردازد.

کلمات کلیدي: معماري دیجیتال، فابریکیشن، مواد و مصالح، فرایند طراحی، سی.ان.سی، مدل سازي پارامتریک.

1. مقدمه

طراحی مبتنی بر فرایند به سرعت به یکی از روشهاي پذیرفته شده براي توسعه کانسپت و ایده در معماري تبدیل شده است. در مقیاسهاي بزرگ، معماران پارامترهاي سیستماتیک و یا ارتباطات شبکهاي را تعریف کردهاند که مرتبط به برتري پویایی بر سنت و ایده خطی طراحی است. بنابر کتاب لندسکیپ شهري نوشته چارلز والهایم[3]،طراحان امروزي از استعاره دوري گزیده و به سمت شکلگیري فرم مبتنی بر منطق فرایند طراحی برگشتهاند. قابلیتهاي این طراحان توسط فنآوريهاي جدید توانمندتر شده و با سیستمهاي قابل شناسایی طراحی تعریف شده است.این روش مبتنی بر روش معماري پارامتریک است که پاسخی به دو دهه پروژههاي مشتق شده از سیستم دیجیتالی است.

در سال 1993، جوهانی پالاسما[2] به جنبشی نوین به نام » اکو-عملکردگراییاشاره« کرد که از ارتباط میان تکنولوژِي، مصالح و فرم الهام گرفته بود:

»معماري اکولوژیکی به ساختمان به دید یک فرایند تا یک محصول اشاره کرده است و این مساله به معناي بینش و آگاهی جدید در زمینه بازیافت و مسولیت بیشتر در زندگی است، همچنین به نظر میرسد که نقش معمار در قطبهاي هنر و صنعت بیش از پیش پررنگ شده است. پس از چند دهه وفور ثروت، معماري به احتمال زیاد بازگشتی به سمت ضرورت زیبایی شناسی داشته است که در آن المانهاي بیان کننده استعاره و همچنین هنر و صنعت در یکدیگر ادغام شده و به بیان دیگر عملکرد و زیبایی بار دیگر یکی شدهاند.«

مصالح محدود شده و کاربردي در یک فرایند، به طور معمول مبتنی بر منطق و سیستم واحدي است، و اغلب در دامنه مقیاس و پارامترهاي خاصی محدود شده است. به طور مثال، آجرهاي قالب گرفته شده و استفاده شده در توسعه پروژه »شاپ 290 مالبري2« محدود به استفاده از آجرهاي خاص در ابعاد و اندازههاي خاص است،که براي به حداقل رساندن هزینه و در عین حال ایجاد نوآوري و تنوع در اجزا مختلف نما نیاز به کاربرد تمهیدات و محدودیتهاي بیشتر در تک تک قالبهاي آجري بوده است. در نتیجه، این پروژه نموداري از محدودیتهاي خاص خود است که به حداقل رساندن سفارش سازي پرداخته ولی در عین حال بازده نتایج را به حداکثر رسانده است. این فرایند در بسیاري از رویکردهاي رسیدن به نوآوري همسان است ( کریستوفر بیورکرم،[1](2012

١کارشناس معماري.
Mulberry. ٢٩٠ SHoP's ٢

١

دومین همایش ملی پژوهش هاي کاربردي در »مهندسی عمران، معماري و مدیریت شهري«

nd National Conference on Applied Researches in Civil engineering, Architecture and Urban planning٢


شکل -1 نماي پروژه »شاپ 290 مالبري« و استفاده از آجر در ابعاد و اندازههاي خاص.

عملکرد و اجرا مصالح در یک پروژه به طور مثال، پروژه »شاپ 290 مالبري1« در درجه اول، مبتنی بر نیاز طراح براي خلق یک نماي شاخص تعریف شده است، که رسیدن به چنین خواستهاي باید در محدوده مقررات منطقهاي ساختمان، اهداف کارفرما، اندازه و ابعاد خاص زمین، تعداد واحدهاي خاص مصالح در اندازههاي خاص با هدف سودمندي تضمین شده، تعریف شود. استفاده و انتخاب صحیح مصالح، منجر به فایق آمدن به محدودیتها و همچنین به حداقل رساندن هزینهها در اجرا خواهد شد.

لینکهاي پارامتري که پروژه »شاپ 290 مالبري« بین مقرارت شهري ساختمان، کارفرمایان، محدودیتهاي مالی، مشخصات ساخت و ساز و تولیدکننده و اهداف طراح برقرار کرده است، نمونهاي موفق از یک ارتباطات پارامتریک است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید