بخشی از مقاله

رابطه با امریکا

مقدمه :
دولتهايي كه امروز خود را پيشگام آزادي . تمدن و حقوق بشر مي پندارند پيشينه اي طولاني و سياه در استعمارملت ها و غارت ثروتهاي آنان دارند چندين دهه است كه اين دولتها . با بيداري . استقلال خواهي ومبارزه ملتها فرصت و موقعيت استعمار به روش پيشين را از دست داده اند و بناچار به استعمار و سلطه طلبي نوين روي آورده اند يعني به جاي حضور مستقيم در كشورهاي مستعمره كساني را براريكه قدرت مي نشانند كه خواستها و منافع نامشروعشان را تامين نمايد . بنابراين هرچند شيوه استعمار تغير كرده اما عامل اصلي آن يعني خوي برتري جويي و قدرت طلبي مستكبران همچنان پابرجا بلكه روزافزن است .
عدم شناخت ملتها از شرايط روز و اوضاع جهان بخشي از عقب ماندگي آنها را تشكيل مي دهد .

بي ترديد اين شناخت در عصر گسترش و سرعت فوق العاده ارتباطات از اهميت مضاعفي برخوردار مي شود و اطلاع از مسائلي كه ارتباط مستقيم با سرنوشت مادارد موضوعي اجتناب ناپذير است . محل ترديد نيست كه امروزه مطالعه آمريكا بعنوان قدرت سلطه گري كه پس از فروپاشي نظام دو قطبي بدنبال تحقق هژموني خودبرجهان است ضرورتي است كه بايد مورد توجه همه قرار بگيرد . علي رغم بيست و پنج سال سلطه مستقيم آمريكا برايران بسياري ازابعاد اين سلطه گري باز شناسي نشده است .

فصل اول
سابقه روابط رسمي آمريكا
تاريخ برقراري روابط رسمي ميان ايران و آمريكا به سال 1261ه.ش باز مي گردد ودر آن زمان كه مصادف با دوران سلطنت ناصرالدين شاه قاجاربود دوقدرت بزرگ آن زمان يعني انگلستان و روسيه عملا بسياري از امور را درايران قبضه كرده بود و سلطه استعماري خود را گسترانيده بودند آمريكا نيز كه تا پيش از آن سعي كرده بود با اعزام سيونرهاي مذهبي و گروههاي آموزشي و همچنين ارايه خدمات پزشكي ودرماني .چهره انساني ازخود به نمايش بگذارد كم كم به فكرافتاد كه ازقافله در(( امتيازگري)) ازحكومت قاجار عقب نماند و ازاين خوان يغما نصيب ببرد . لذا يكي ازاولين سفراي آمريكا درايران بنام ( وينستون ) امتياز ساخت راه آهن تهران _ بوشهر راكه محل كنسول گري آمريكا از سال 1263 بود از ناصرالدين شاه گرفت . پس ازوي ( ادوارد اسپنسر پرات ) نيز در اخذ بعضي ازامتيازات كوشيد و موفق شد كه تاسيسات سد سازي استخراج معادن ساخت راه آهن و تاسيس يك بانك را به يك كمپاني آمريكايي به نام ( كمپاني ايران ) واگذار كند .

علي رغم اخذ چنين امتيازاتي ايالات متحده آمريكايي هنوز استراتژي سياسي مشخصي درايران نداشت اتخاذ سياست انزواطلبي آمريكا رااز مداخله گري در ديگر نقاط جهان منع مي كرد قدرت نفوذ و سلطه بربريتانياي كبير و روسيه تزاري درايران دوره قاجار و حقوق و امتيازاتي كه دولتهاي مزبور براي خودقايل بودند باعث شد كه آنها نتوانند قدرت ديگري رادرمنطقه خاورميانه و ايران تحمل نمايند چندي بعد برطبق قرارداد سال 1907 ايران به دوبخش شمالي و جنوبي منطقه نفوذ روسيه و بريتانيا تبديل شد افشاي مفاد اين قرارداد مردم ايران رابيش از پيش نسبت به مقاصد تجاوز كارانه همسايگان شمالي و جنوبي خشمگين ساخت . دراين ميان دولت آمريكا سعي داشت با تكيه بر نقش بشردوستانه هياتهاي آمريكايي درساليان گذشته و نيز درجريان مبارزات مشروطه درميان مردم ايران ازخودچهره مثبتي را به نمايش بگذارد جنگ جهاني اول نيز ثابت كرد كه نفت براي هركشوري كه در آرزوي دست يافتن به برتري و عظمت است منبعي حياتي به شمار مي رود اطلاع ازچنين حقيقتي توجه همگان رابه خاورميانه به طوركلي و به ايران به طور خاص جلب كرد . رابطه ايران با آمريكا پس ازجنگ جهاني اول كه آمريكا ازلحاظ تجاري درآن جنگ نقش داشت بسيار حائز اهميت است زيرا آمريكا دراين مقطع به طورعلني خودرا درگير رقابت بادوابرقدرت روس و انگليس كرد ودر امور داخلي ايران صاحب مناصبي شد .


انگليس اززمان آغاز فعاليت كمپاني نفت ايران و انگليس درسال 1909 جاي پاي محكمي درايران داشت ساير قدرتهاي بزرگ نيز شديدا به نفت ايران علاقمند بودند اين امر درمورد آمريكا نيز صادق بود و شركتهاي نفتي آمريكايي ازدهه 1300براي دستيابي به امتيازاتي درايران تلاشي كرده بودند كمپاني نفتي ( استاندارد اويل ) كه از شركتهاي بسيار بزرگ آمريكايي بود درسال 1299 براي كسب امتياز نفت شمال ايران مذاكراتي را آغاز كرد .كمپاني نفتي (سينكلر) نيز دوسال بعد گفتگوهاي مشابهي انجام داد ( كمپاني نفت آمريكا ) نيز كه شعبه اي ازكمپاني نفتي ( سي بورد) بود درسال 1316 وكمپاني نفتي ( استاندارد و كيوم) درسال 1319 درهمين راستا تلاش كردند اما لرد دكرزن وزير امورخارجه انگليس درگفتگو باوزير خارجه ايران درباره ورود كمپاني استاندارد اويل به خاك ايران به شدت هشدار داد و تاكيد كرد كه اين اقدام به معناي رقابتي است كه درآينده منبع دردسر خواهد شد و نمي توان انتظار داشت كه دولت انگليس نظر مساعدي نسبت به آن داشته باشد .


حضورفزاينده آمريكا درايران دراويل دهه 1320 تشنج موجود ميان آمريكا و انگليس رابه شدت افزايش داد .هرچند تلاش كمپاني هاي نفتي آمريكا به شكست انجاميد اما نمايانگر علاقمندي آمريكا به حوزه هاي نفتي ايران بود شكست تلاشهاي كمپاني هاي آمريكايي براي كسب امتياز درطول اين دوره 20ساله تااندازه زيادي به دليل مخالفت انگليسي ها بود بااين وجود چند سال پس ازپايان جنگ جهاني دوم هنگامي كه دولت دكتر مصدق برسركار آمد وصنعت نفت رادرايران اعلام كرد هنوز هم ايرانيان نظر مساعد به ايالات متحده آمريكا داشتند هنوز خاطره حمايت دربرابر شوروي درسازمان ملل متحده تشويقهاي جورج آلن درباز پس گيري آذربايجان ورد موافقت نامه نفت با شوروي دراذهان زنده بود هنوز ايرانيان آمريكا را نيروي سومي مي پنداشتند كه حاضر است آنان رادربرابر فشار همسايگان شمالي و جنوبي حمايت كند و انتظار داشتند همانطور كه درقضيه آذربايجان و فشارهاي شوروي ازايران پشتيباني كرده بود اكنون نيز درقضيه نفت جنوب و كشمكش با دولت انگليس ازكمك به آنان دريغ ننمايد امااين حسن نظر ايرانيان نسبت به دولت آمريكا دوام چنداني نيافت .


بخش اول
منافع آمريكا در منطقه خاورميانه
مهمترين موضوع براي آمريكا درمنطقه خاورميانه عبارت است از حفظ و تداوم موجوديت رژيم غاصب اسرائيل ازآنجا كه رژيم صهيونيستي اسرائيل بزرگترين هم پيمان و حافظ منافع آمريكا درمنطقه مي باشد لذا تامين امنيت آن براي آمريكا حائز اهميت بوده است .
براي درك اهميت حفظ امنيت اسرائيل براي آمريكا بايد توجه داشت كه :


1 _ يهوديان درآمريكا نقش و نفوذ قابل توجه ودر برخي مواقع تعيين كننده دارند . لابي يهوديان دركنگره رسانه هاي گروهي آمريكا بسيار قوي است . نامزدهاي رياست جمهوري معمولا تلاش مي كنند اين لابي را به نفع خود در انتخابات جذب كنند . متقابل يهوديان نيز به عنوان اهرم موثري درجهت حفظ و تامين امنيت اسرائيل كوشيده اند .
2 _ حضوراسرائيل درمنطقه خاورميانه _ كانون توليد نفت _ درست درمحل اتصال سه قاره بسيار با اهميت است . اسرائيل نقطه اطمينان خاطر سياست آمريكا درمنطقه است .3


3 _ كشورهاي منطقه بويژه كشورهاي نفت خيز عربي درسايه مخاطره اسرائيل به آمريكا وابسته شده اند و دلار هاي نفتي خود را مجددا دراختيارآمريكاو غرب قرار داده اند تابراي تامين امنيت خود اسلحه بيشتري بخرند .


بقاي اسرائيل درواقع تضمين تجارت اسلحه آمريكا وحاكميت و سلطه سياسي اين كشور درمنطقه است موضع گيريهاي آمريكا در سالهاي اخير درقبال جمهوري اسلامي ايران و آنچه كه آمريكاييها به عنوان پيش شرط براي هرگونه مذاكرده احتمالي جمهوري اسلامي ايران مطرح كرده اند اين واقعيت مشخص مي شود كه رژيم اشغالگر قدس هم به دليل نفوذ صهيونيست ها دردستگاه حاكمه آمريكا و مراكز قدرت آن كشور و هم به دليل نقش اين رژيم درمنطقه خاورميانه درطي نيم قرن گذشته براي آمريكا ازاهميت راهبرداري برخورداري بوده و دولتمردان آمريكا به هيچ وجه قادر به ناديده گرفتن اين رژيم و ياحتي تضعيف آن نمي باشند به طوري كه رژيم اشغالگر قدس به عنوان هسته مركزي معدلات سياسي _ منطقه اي آمريكا حتي براي تداوم جريان نفت منطقه خليج فارس به سوي غرب و مقابله با جمهوري اسلامي ايران درآمده است .


دوره رياست جمهوري كارتر كه مقارن بود با پيروزي انقلاب اسلامي ايران وسقوط ومهمترين هم پيمان آمريكا درمنطقه خليج فارس درسال 57 شاهد وارد آمدن ضربات بزرگي برمنافع آمريكا در خاورميانه بود.


فصل دوم : ( اقدامات خصمانه آمريكا برعليه ايران دردوره كارتر )
بخش اول
حمايت ازگروههاي به اصطلاح ميانه رو


برطبق يكي ازاسناد به دست آمده ازسفارت آمريكا درتهران سياست آمريكا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به دوبخش سياست كوتاه مدت و سياست بلندمدت تقسيم مي گردد دراين رابطه لينگين كاردار سفارت آمريكا درنامه اي كه براي وزارت امورخارجه امريكا ارسال داشته است چنين مي گويد سياست كوتاه مدت : تاقبل ازتشكيل دولت جديد مامي خواهيم تمام مسايل گذشته حل شود و ازبيان هرگونه بحث و مجادله دوري شود .
سياست بلندمدت : براين اساس قرار گرفت كه ميانه روها برسركار باشند و ناسيوناليست هاي مخالف مذهب تسلط بيشتري دراداره مملكت داشته باشند . درضمن تاقبل ازاستقرار دولت جديدما مي توانيم


راه هاي نفوذ درايران را امتحان كنيم بايستي يك موقعيت توام با اطمينان و احترام را درايران بيازماييم وآن را رواج دهيم .
دراين نامه به حمايت از ميانه روها براي حفظ قدرت و پشتيباني از ناسيوناليست هاي مخالف مذهب جهت تسلط بيشتر دراداره مملكت اشاره صريح مي شود.
طيف گسترده خط ميانه از روحاني نمايان و ليبرال هاي مذهبي گرفته تا گروهها و عناصر سلطنت طلب وغير مذهبي علي رغم اختلافات ظاهري در حفاظت ازمنافع آمريكا و مقابله با خط اصيل اسلامي با يكديگر مشترك و متفق القول بودند تماس ها و ملاقاتهايي كه دراين مرحله با عناصر خط ميانه رو صورت مي گرفت بيشتر مبتني برتشويق وترغيب اين عناصر درجهت اتخاذ يك موضع واخذ وتشكيل جناحي منسجم برعليه خط امام و همگام با منافع غرب بود . تكيه آمريكا براين جناح بخاطر ظاهر و وجهه اسلامي آنها بود تابتواند ازاحساسات مذهبي مردم درجهت اعمال سياستهاي سوء خود استفاده كند سياست كلي آمريكا در تقويت خط ميانه رو به طور اعم ودولت موقت به طور اخص به خاطر شناختي بود كه ازآنان داشت زيرا موضع گيريها و سياست هاي ضد امپرياليستي امام راهي نبود كه باب طبع آمريكا و يا حافظ منافع آنان درايران ومنطقه باشد و آمريكا تنها چاره براي ازميدان بدركردن امام و پيروانش رادر تقويت جناح ميانه روها ودرراس آنان دولت موقت مي ديد .


هدف دولت آمريكا ازحمايت گروههاي ميانه رو و ملي گرا تقويت عناصر غرب گرا و غرب زده جهت به دست گرفتن سررشته امور انقلاب و سپس به انحراف كشيدن انفلاب ودرنهايت
مسلط نبودن دوباره آمريكا برمقدرات اين كشور بوده است .

بخش دوم :
نقشه تجزيه ايران و حمايت ازگروههاي تجزيه طلب
آمريكايي ها ازهمان اوايل سال58 درفكر تجزيه ايران به چند منطقه كوچك تر بودند تاازاين راه بتوانند حاكميت مرزي را تضعيف نموده و سپس انقلاب اسلامي را به شكست بكشانند .


درراستاي اين هدف امريكا توطئه هاي گوناگوني را طرح ريزي كرده كه دراين قسمت به برخي ازآنان اشاره ميشود دريكي ازاسناد خيلي محرمانه سفارت آمريكا يكي از ديپلماتهاي آمريكايي به نام جان گريوز اظهار مي دارد .


هيچ يك از گروهها اعم ازرهبران سنتي نيروهاي مسلح مديران و تكنيسين هاي غرب زده سياستمداران ليبرال دمكرات آرمان گرايان شبه نظامي و بالاخره افراطيون چپ گرا كه شامل كمونيست ها نيز مي شوند نمي توانند به نحو آشكار براي به دست گرفتن قدرت اقدام نمايند چون هميشه اين خطر هست كه بنيادگران اسلامي كه ازحمايت بي دريغ توده ها برخوردارند آنها را نيست و نابود كنند لذا بنيادگرايان اسلامي نيز آسيب پذير هستند به نظر من حداقل دو سناريو وجود دارد كه مي توان آشوب به پا كرد و باعث سقوط نهايي آنان شد.


سناريوي اول : نيروهاي روبه تفرق ناشي از نارضايتي هاي نژادي و منطقه اي كه اگر به نحو نامناسبي با آنها برخورد شود مي توانند سبب بسته شدن حوزه هاي نفتي وركود در اقتصاد سنتي شده و يا ناسيوناليسم آن قدر بي اثر شود كه توده هاي مردم ازعدم استعداد و توانايي رهبران اسلامي خود نا راضي و نااميد شوند .


سناريوي دوم: ايجاد اختلاف درميان محصلين ودانشجويان نيز ميتواند منجر به بروز نارضايتي عمومي و يا خشونت شده و سبب به وجود آمدن همان دوره هاي چهل روزشهادت طلبي مي شود كه منتهي به سقوط شاه گرديد .
درراستاي پياده كردن سناريوهاي فوق الذكر بعداز پيروزي انقلاب اسلامي آمريكا به حمايت پنهاني از گروههاي تجزيه طلب مي پردازد . حزب دموكرات كردستان ايران كه براي تجزيه كردستان ازايران دست به فعاليت زده بود درهمان نخستين ماههاي فعاليت خود اوايل تابستان 1358 ميليونها دلار كمك از پيمان ناتو دريافت كرد و هم زمان با گروهك پيكار نخستين جرياني بود كه وارد مبارزه مسلحانه با نظام نوپاي جمهوري اسلامي شد و به سرعت به اخذ مبالغ كلان پول و مقادير زيادي اسلحه از رژيم صدام موفق گرديد.


دولت آمريكا درسال 58 تلاش بسياري براي حمايت از طرحهاي تجزيه طلبانه گروههاي مختلف به عمل آورده بود با توجه به وضعيت نه چندان مساعد كشور دران مقطع آن چنان به موفقيت اين طرح هادل بسته بود كه يكي از سناريوهاي آمريكايي به نام سناتور جكسون در طي مصاحبه اي درمهر ماه 58 اظهار مي دارد كه : انقلاب ايران محكوم به شكست است وآن كشوردرآستانه تجزيه به قطعات كوچك است.

بخش سوم :
اعمال فشارهاي اقتصادي
پس از تسخير سفارت آمريكا درتهران به دست دانشجويان سلمان پيرو خط امام در سيزدهم آبان ماه 58 دولت كارتر علاوه بر انجام يك سري اقدامات ديپلماتيك براي آزادي گروگانها تصميم گرفت تا از فشارهاي اقتصادي نيز براي به زانو درآوردن حكومت انقلابي ايران استفاده كند لذا كارتر در روز بيست ويكم آبان دستور قطع خريد نفت ازايران را صادر كرد . سپس در واكنش به گزارشهايي مبني بر اينكه ايراني ها مي خواهند سپرده هاي خود را ازبانكهاي آمريكايي خارج كنند

رئيس جمهور امريكا دستور توقيف همه درائي هاي دولتي ايران را صادر كرد . اين اقدام درفرمان اجرائي 23 آبان رسميت يافت و شامل اين دارائي ها دربانك ها شعب خارجي و نمايندگي آنها مي شد برژينسكي نيز در تشريح شرايط اين برهه اززمان مي گويد فشار براي اقدامات جامع تر علنا افزايش مي يافت صرف نظر ازراه نظامي گام منطقي بعدي افزايش فشار اقتصادي برايران بود درجلسه سيزدهم آذر كميته رئيس جمهور براي گسترش مجازاتهاي اقتصادي بيشتر مصمم شد . گروههايي از وزارتخانه هاي امورخارجه و خزانه داري براي مشورت و هماهنگي با متحدانمان به خارج اعزام شدند اين برنامه ريزي درنهايت مي بايست به قطع روابط ديپلماتيك و منع اغلب صادرات و معاملات ملي با ايران كه در تاريخ 18 فروردين اعلام شد منجر گرديد اعمال تحريم ها به قصد افزايش ابزار سلطه ما درمقابله با ايران بود طبق فرماني كه كارتر صادر كرد صادرات به ايران ممنوع و هرگونه واردات از ايران نيز قطع گرديد درضمن كليه لوازم و تجهيزات نظامي كه درزمان شاه پول آنها نيز پرداخت شده بود توقيف واز ارسال آنها به ايران جلوگيري به عمل آمد .


دركنار اين اقدامات كارتر در كنفرانس سران هفت كشور صنعتي جهان نيز متحدان اروپايي خودرادعوت به تحريم اقتصادي ايران كرد اما هنگامي كه آمريكا براي اعمال تحريم هاي اقتصادي عليه ايران به شوراي امنيت سازمان ملل مراجعه كرد گرچه قطعنامه پيشنهادي با اكثريت ده راي موافق در برابر دو راي مخالف ودو راي ممتنع به تصويب رسيد ولي دولت شوروي اين قطعنامه را وتو كرد .


هدف دولت آمريكا ازكليه اين اقدامات تحت فشار قرارادادن دولت ايران بود تا دراثر كمبودهاي مالي و اقتصادي با بحرانهاي اقتصادي و اجتماعي مواجه شده و زمينه براي براندازي جمهوري اسلامي مهيا گردد البته دولت كارتر اين اقدامات را با توجيه وادار ساختن ايران به آزادي گروگانهاي آمريكايي انجام مي داد .


بخش چهارم :
حمله نظامي طبس و كودتاي نوژه
حمله نظامي طبس و كودتاي نوژه نيز از طرحهايي بود كه درزمان كارتر برعليه جمهوري اسلامي ايران به كار گرفته شد در حمله نظامي طبس بهانه تجاوز نجات گروگانها بود ولي انطور كه كارتر اعتراف مي كند علت واقعي چيز ديگري بود كارتر گفته بود من مي خواهم به محض آزاد شدن افرادمان ايرانيان را تنبيه كنم واقعا به آنها ضربه بزنم آنها بايد بدانند كه نمي توانند مارابه بازي بگيرند اين حمله به شكست انجاميد اما به هرحال اگر عمليات نجات گروگانها با موفقيت انجام مي گرفت هدف بعدي آنها بمباران پايگاههاي هوايي در سرتاسر ايران بوده است .


كودتاي نوژه
در كودتاي نوژه نحوه عمليات چنين بود كه كودتا با استفاده از فرماندهان پيشين نيروي هوايي ژاندرمري و واحدهاي ديگر ارتش رژيم شاه انجام مي شد و كشتي هاي جنگي بيگانه نيز در آستانه كودتا به سواحل ايران نزديك مي شدند و با حملات موضعي كودتا راياري مي نمود و پس از وقوع كودتا دول بزرگ از جمله دولت آمريكا بلافاصله دولت جديد را به رسميت مي شناختند . عمليات كودتا قرار بودبه طور هم زمان درتهران و ساير شهرهاي بزرگ به اجرا درآيد و اماكني مانند مدرسه فيضيه اقامتگاه امام كميته مركزي نخست وزيري ميعادگاههاي نمازجمعه توسط هواپيماها بمباران شود. بنابود كودتاگران دراين بمباران ها از بمب هاي خوشه اي و آتش زا استفاده كنند آنان حدود 30 فروند هواپيما 60 نفر خلبان و حدود 500 نفر افرد فني و نظامي رابراي شركت درعمليات آماده كرده بودند .


خوشبختانه علي رغم زياد چيني هاي ضد انقلاب و سازمانهاي جاسوسي بيگانه و دولتهاي مرتجع منطقه توطئه كودتا با الطاف خداي متعال كشف وبسيار ي از دست اندركاران آن درروز هجدهم تيرماه 1359 چند ساعت پيش از اجراي كودتا شناسايي ودستگيرشدند . و به اين ترتيب يكي از گسترده ترين و خطرناك ترين طرحهاي آمريكا براي براندازي نظام جمهوري اسلامي نقش برآب شد.
بخش پنجم :
تشويق و تحريك عراق به آغاز جنگ تحميلي
آمريكا دراوايل دهه 1980 توان حمله نظامي موفقيت آميزي عليه ايران رانداشت بدين خاطر درراه رسيدن به يك توان نظامي مناسب نيازمند زمان بود . درنتيجه اولويت را به براندازي جمهوري اسلامي ايران توسط ديگران مي داد. به اين دليل وظيفه حمله به ايران را به عراق سپرد .
برژينسكي مشاور امنيت ملي كارتر براي زمينه سازي و اطلاع از وضع عراق براي شروع جنگ سفرهاي محرمانه مكرري به بغداد كرد . مجله ژورنال استريت مورخ 19 بهمن 1358 يكي از اين سفرهاي محرمانه را فاش ساخت و تايمز لندن مورخ 27 خرداد 1359 به ملاقات برژينسكي و صدام حسين اشاره كرد .در يكي از اين گزارشات چنين آمده است .


برژينسكي پس از سفر محرمانه خود به بغداد دراواخر سال 1358 دريك مصاحبه تلويزيوني گفت : ماتضاد قابل ملاحظه اي بين ايالات متحده و عراق نمي بينيم ما معتقديم عراق كه تصميم به استقلال دارددر آرزوي امنيت خليج عربي است و تصور نمي كنيم كه روابط آمريكا و عراق سست گردد .
ويليام ليمن نيز كه از مفسرين برنامه هاي تلويزيوني آمريكا مي باشد دربرنامه تلويزيوني
frontline درتاريخ 16 فوريه 1993 مي گويد پرهزينه ترين طرح مشترك آمريكا _ عربستان مربوط به كوشش براي مهاركردن انقلاب ايران بود و صدام حسين وسيله انجام اين مقصودگرديد .ليمن نيز درادامه همين برنامه دررابطه با مطلب فوق مي گويد


در14 مرداد 1359 صدام حسين يك سفر رسمي به عربستان كرد دولت سعودي رااز مقصد خود براي حمله به ايران آگاه نمود . شش هفته بعد نيروهاي عراقي حمله را آغاز نمودند با توجه به زمينه سازيهايي كه از سال 1358 صورت پذيرفته بود عراق درروز 31 شهريور ماه 1359 به طور ناگهاني و بدون هيچ اخطاري به ايران حمله كرد البته دولت عراق در 27 شهريورعهدنامه مرزي و حسن همجواري 1975 با ايران را به طور يك جانبه لغو و سپس در31 شهريور اززمين و هوا ودريا به ايران حمله كرده و به اين ترتيب جنگ بين دو كشور آغاز شد.


درطي جنگ استراتژي كارتر براين استواربود كه ايران رااز دريافت اسلحه و بويژه قطعات يدكي سلاحهاي ساخت ايالات متحده محروم نگه دارد تا مجبور شود گروگانهارا آزاد كند. وي اميدوار بود اين كارقبل از آنكه مردم درماه نوامبر به پاي صندوقهاي راي بروند انجام شود . اما نقشه تشويق صدام حسين به جنگ
( به منظور تحت فشار گذاشتن ايران ) نتيجه دلخواه كارتر را به بار نياورد و ريگان انتخابات رابرد .
آنان نقشه جغرافيايي ايران و عراق را آنگونه كه خود آرزو داشتند .ترسيم و منتشر كردند و هم اكنون اين نقشه ها در برخي از كتابهاي آنان موجود است. آنها همه چيز را تمام شده مي داستند… اين امر كه حركت رژيم عراق حركتي از پيش طراحي شده بود از ابتدا روشن بودو با گذشت زمان نيز روشن تر شد كه اين تجاوز با تشويق قدرتهاي بزرگ براي نابود كردن انقلابي جوان دراين منطقه ازجهان صورت گرفته است.
.


فصل سوم
اقدامات دولت ريگان درجهت براندازي ج.ا.ا
بخش اول : طراحي كودتاها ي مختلف به منظور سرنگوني نظام ج.ا.ا
كودتاي نوژه كه نمونه هاي بسيار كوچك تران رژيم هاي بسياري رادر سراسر جهان سرنگون كرده بود وبه جرات مي توان ادعا كرد كه كودتاي 28مرداد 1332 درمقايسه با آن بازي كودكانه اي بيش نبود درتاريخ 18 تيرماه 1359 خنثي شد اما سازمان سيا ازاين شكست درس نگرفته و به تلاشهاي خودبراي اجراي كودتاهاي ديگر ادامه داد درفاصله شكست كودتاي نوژه با كودتاي قطب زاده _ شريعتمداري درفروردين ماه 1361 يعني درطول يك سال ونيم سه توطئه كودتاي ديگر نيز به سرنوشت كودتاي نوژه دچارشد


(رونالدريگان) درحالي فعاليت خودرابه عنوان رئيس جمهوري آمريكا آغاز نمود كه وارث سرخوردگي هاي شديد ومكرردرمقابله با ج.ا.ا. بود ريگان كه در ميان گروههاي حاكم درآمريكا اصطلاحا جناح بازها تعلق داشت طرفدار اعمال خشونت ونشان دادن قدرت آمريكا درسطح جهان بود ومي خواست كه حيثيت ابرقدرتي آمريكا رادوباره به اين كشور بازگرداند بدين خاطر بود كه ازهمان ابتدا شروع به طراحي انواع توطئه ها درجهت تضعيف وبراندازي نظام ج.ا.ا. كرد.
حجت الا سلام ري شهري رئيس وقت دادگاه انقلاب ارتش درطي مصاحبه اي درمورد كودتاهاي كشف شده مطالبي به اين شرح اظهارداشت :


دراولين گروه براندازي گروهي به نام پارس بود كه مخفف عبارت پاسداري رژيم سلطنتي است دومين گروه براندازي عنوان نمارا و سومين گروه عنوان نيما راداشت جديدترين گروه كشف شده عبارت از گروهي بود كه اگر قطب زاده نام آنرا نجات انقلاب ايران گذارد بود ارتباط تمام اين گروهها با واسطه يا بي واسطه به سازمان جاسوسي سيا و شيطان بزرگ برمي گردد طبق مداركي كه در دست است شخصي به نام آرمين و بانام مستعار آرش ضمن تماس خانواده منحوس پهلوي در مصر و ژنرال علا درآن كشور گروه پارس را تشكيل مي دهد . اعضاي اين گروه يك سال ونيم قبل دستگير شدند يكي از اعضاي اين باند به اسم مهاجري با قطب زاده تماس داشته است پس از دستگيري اين باند متوجه توطئه شبكه ديگري به اسم نمارا شديم عامل ارتباطي اين شبكه پزشك پور بود كه درتماس مستقيم با اسرائيل بود ورهبرآن سرهنگ رضازاده بود

پس از دستگيري اينها شبكه ديگري به نام نيما كشف شد حدود يك ماه قبل برادران سپاه موفق به كشف اين شبكه ودستگيري اعضايش شدند كه دراين رابطه حدود 25 نفرشناسايي ودستگير شدند خط ارتباطي اين شبكه باسازمان سيا ازطريق جبهه ملي ودكتر منوچهر شايگان بوده است .جالب اين است كه اين افراد حتي كابينه خودراتشكيل داده بودند ودكتر منوچهر محمدي نيز دركتاب تحليلي برانقلاب درباره توطئه كودتاي قطب زاده مي نويسند : كشف توطئه كودتاي آمريكا يي قطب زاده باحمايت شريعتمداري ازجمله پيروزيهاي مهم نيروي حزب الهي درانقلاب سوم بود براي انجام توطئه براندازي ازميان ليبرالها فردي ماجراجو وجنجال برانگيز مانند قطب زاده انتخاب مناسبي بود و باتماسهايي كه باعوامل بيگانه داشت به خيال خود مي توانستند بااز ميان بردن رهبر انقلاب قدرت رابه دست گرفته و شريعتمداري هم به عنوان مرجع تقليد و رهبر آينده كشور عمل آنها راتائيد نمايد.

بخش دوم : حمايتهاي آمريكاازعراق درطي جنگ تحميلي
الف از سرگيري روابط با عراق
دولت آمريكا كه مي پنداشت درجنگي كه با تحريك و تشويق وي عليه ايران آغاز شده . رژيم بعثي عراق مي تواند مدت كوتاهي ايران رابه تصرف خوددرآورد و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران راسرنگون سازد . هنگاميكه ديد نه تنها اين رويا تحقق نيافت بلكه نيروهاي رزمنده ايران درجبهه هاي نبرد دشمن بعثي راگام به گام وادار به عقب نشيني و تحمل ضربات كوبنده كرده اند تصميم گرفت كه روابط خود را با عراق به طور رسمي ازسرگيرد و حمايتهاي خودراازعراق رابه صورت قانوني و موجه درآورد يكي از نويسندگان آمريكايي دركتاب خود دراين باره مي نويسد زماني كه به نظر ميرسيد ايران درحال تفوق برعراق است آمريكا و متحدانش نگران شده واشنگتن تصميم گرفت كه از عراق حمايتهاي مالي و تسليحاتي به عمل آورد امايك مشكل عمده وجودداشت وآن اينكه از لحاظ قوانين آمريكا اعطاي اعتباروام و برقراري ارتباطات گسترده با كشورهايي كه درليست كشورهاي حامي تروريسم قراردارند منع شده است لذا درماه اسفند 1360 وزارت خارجه آمريكا به سرعت عراق رااز ليست اين كشورها حذف كرد.


راديو آمريكا نيز با اشاره به اين قضيه گفت : پس از حذف نام عراق از ليست كشورهاي حامي تروريسم ناگهان سيل اعتبارات از سوي بانك بين المللي صادرات و واردات و تضمين وام بين المللي از سوي موسسه اعتبارات بازرگاني به جانب بغداد روان شد.
به دنبال اين زمينه چيني ها ريگان درآذرماه 1362 دونالد رامسفيلد فرستاده ويژه خودرا با نامه اي به خط خودبه بغداد فرستاد و به صدام حسين پيشنهاد كرد كه مناسبات دو كشور ازسرگرفته شود.


ريگان خواهان گسترش پيوندهاي نظامي فني و تجاري دوكشورشد و صدام حسين نيز ازاين پيشنهاد به گرمي استقبال كرد و به اين ترتيب بود كه روابط ديپلماتيك دو كشور به طور رسمي از سر گرفته شد


ب : كمكهاي آمريكا به عراق درطي جنگ
دولت ريگان از نخستين ماههاي 1364 درهاي فروش تكنولوژي بسيارپيشرفته آمريكايي رابه روي
عراقي ها كاملا بازكرد و حتي صدورتكنولوژي وكالاهايي كه فروش آنها به شوروي و بلوك شرق ممنوع شده بود براي عراق ممنوعيتي نداشت .
روزنامه واشنگتن پست نيز درآذرماه 1369 به استناد يك سند رسمي دولت آمريكايي مي نويسد


دولت آمريكا در5 سال گذشته معادل يك ونيم ميليارد دلار تجهيزات الكترونيك انواع ماشين آلات دستگاههاي حساس و كامپيوترهاي فوق العاده قوي كه درامر توليد سلاحهاي شيميايي موشكي و هسته اي نقش حساسي دارند به دولت عراق فروخته است … يك بازپرس كنگره آمريكاكه مشغول بررسي عملكرد دولت آمريكا درقبال عراق است مي گويد دامنه و وسعت انواع تجهيزات و تكنولوژيهاي حساس كه از طرف دولت آمريكا به عراق ارسال شده آدم را شوكه مي كند روزنامه وال استريت ژورنال درتاريخ 19 دي 1370 درمورد كمكهاي آمريكا به عراق درزمينه تاسيسات هسته اي طي مقاله اي نوشت به اعتقاد كارشناسان نظامي آمريكا چهل درصد تجهيزات بكاررفته درمجتمع هسته اي سعد _16 عراق كه داراي ساختار طرح و توليد موشك و سلاحهاي هسته اي درآمريكا ساخته شده است شبكه تلويزيوني ان .بي .سي. آمريكا نيز درگزارشي اعلام كرد كه دراوايل دهه ي 1360 مركز كنترل بيماريهاي ايالات متحده باكتريهاي كشنده براي دانشمندان عراقي ( به منظور ساخت سلاحهاي ميكروبي) ارسال كرده است .


ج _ همكاري هاي اطلاعاتي آمريكا با عراق درجنگ عليه ايران
پس از آنكه آثار ضعف درصفوف ارتش نمايان شد دولت آمريكا تصميم گرفت به هر نحو كه شده ازنابودي نيروهاي عراقي و پيروزي قواي ايران جلوگيري به عمل آورد بدين خاطر تصميم گرفته شد كه كليه اخبار و اطلاعات مورد نياز ارتش عراق دراختيارش قرار گيرد . دربهمن ماه 1360 ويليام كيسي رييس سازمان سيا به طور محرمانه وارد امان پايتخت اردن شد و پس از ملاقات باشاه حسين به ديدار بارزان ابراهيم التكريتي برادر ناتني صدام كه رئيس دفتر مركزي اطلاعات عراق بود رفت دراين ملاقات كيسي گفت : ايالات متحده مايل است يك رابطه مستقيم اطلاعاتي با عراق برقرار كند تامطمئن شود عراق قادر است ازخودش درمقابل حملات ايران دفاع كند . ميانجي گران اين مذاكرات ازجمله شاه اردن و فهد شاه سعودي به رهبر عراق اطمينان داده بودند كه ايالات متحده امريكا اطلاعات مهمي دراختيار دارد كه لازم است اوازآن آگاه شود بدين ترتيب ميان ايالات متحده آمريكا و عراق قراردادهايي منعقد شد كه به موجب آن دو طرف بايد يكديگر رادر اطلاعاتي كه درباره ايران به دست مي آورند شريك مي كردند ضمنا سيا متعهد شده بودند گروهي از كارشناسان خودرا به بغداد بفرستند تابه مساعي عراق درجنگ با ايران كمك كنند .


آمريكاييها يك سلسله طرح هاي جديد از آرايش نظامي نيروهاي عراقي و ايراني به همراه خودداشتند كه با دقت زياد توسط گروهي از كارشناسان نظامي جامعه اطلاعاتي آمريكا تهيه شده بود . اين بار علاوه بر بارزان آنها با صدام حسين نيز ملاقات كردند خودصدام نيز درارديبهشت 1363 درنهايت صراحت گفته بود از اطلاعاتي كه خلبانهاي آمريكايي با به پرواز درآوردن آواكس هاي عربستان سعودي به دست مي آورند برخوردار بوده است .
هوارد تيچر يكي از افسران ارشد سازمان سيا مي گويد مابه عراق آنچه را كه لازم داشت تاازايراني ها شكست نخورد داديم ماتمام آسيب پذيريهاي آنها رادرخطوط دفاعي شان تشخيص داديم و ازاين نقاط ضعف مطلع شان ساختيم . مامي دانستيم كه اگراين كاررا نمي كرديم ارتش ايران تاخودبغداد پيش مي رفت همه اين تلاشها براي آن بود كه يك حكومت متجاوز و جنايتكار رازا سراشيبي سقوط نجات دهند تابتوانيد به عنوان سدي دربرابر نفوذ انقلاب اسلامي درمنطقه عمل كند .


د_ تشويق عراق به بمباران مراكز صنعتي و نظامي ايران
درمردادماه 1365 سازمان سيا يك سيستم الكترونيكي بسيار پيچيده وامن ارتباطي گسترده به راه انداخت كه واشنگتن را مستقيما به بغداد مربوط مي كرد .
بنابر گزارشي كه درروزنامه واشنگتن پست درسال 1986 منتشر شد حتي كيسي رييس سازمان سيا بامقامات عراقي درواشنگتن ملاقات كرد تامطمئن شود كه اين شبكه ارتباطي به درستي كار مي كند ودرضمن عراقي ها را به انجام حملات بيشتري به خاك ايران تشويق كرد .آمريكا بادر خطر قرار گرفتن تلاشهايش درچهارچوب قطعنامه 598 عراق را به آغاز يك دوره جديد از جنگ نفت كش ها واداشت . با شروع اين دوره از جنگ نفت كش ها ( درآستانه سفردبير كل سازمان ملل به ايران ) خبرگزاري يونايتد پرس به نقل ازيكي از خبرنگاران خوداعلام داشت : گروهي از مقامات دولت آمريكا به وي گفته اند كه برخي از سياست گذاران كاخ سفيد عقيده دارند كه عراق بايد حملات خودرا عليه ايران تشديد سازد . تشديد حملات عراق بايد بر تاسيسات صدور نفت ايران به حدي آسيب پذير برساند كه اين تاسيسات غير قابل تغيير باشد .


هفته نامه نيويوركر نيزكه در آمريكا منتشر مي شود پرده از نقش آمريكا در تشويق عراق به بمباران مناطق شهري ايران برداشته طي گزارشي فاش ساخت كه جرج بوش درتابستان سال 65 هنگامي كه سمت معاونت رييس جمهوري رد دولت ريگان رابر عهده داشت دولت عراق را تشويق كرد كه ايران را مورد بمباران شديد قرار دهد تاتهران مجبور شود براي خريد اسلحه به آمريكا روي آورد ودر آن صورت واشنگتن بتواند خواستار آزادي گروگان ها غربي شود . جالب آنكه به فاصله 48 ساعت پس ازاقدامات دولت آمريكا سياست جنگي عراق تغيير كرد بمباران شهرها شروع شد ودر طول چند هفته هواپيماهاي عراقي نزديك به 360 پرواز به داخل ايران داشته و بابمباران وسيع شرايط جنگي رادر شهرها تشديد كردند.


ه_ همراهي با عراق درحمله به نيروهاي ايراني
درطي هشت سال جنگ تحميلي آمريكا در موارد متعددي ضمن همكاري با نيروهاي عراق به مواضع و نيروهاي ايراني در خليج فارس و همچنين جزيره فاو حمله كرد .
دراوايل زمستان 1366 واحدهاي ارتش عراق با يك نقشه به دقت طراحي شده و مانور نظامي پيچيده كه با كمك آمريكا برنامه ريزي شده بود جزيره استراتژيك فاو راپس گرفتند كارشناسان نظامي آمريكا با كمك نقشه هايي كه توسط سيا تهيه شده بود تمام راههاي تعرض واحدهاي عراق را به دقت مشخص كرده وبراي انجام اين تعرض فرماندهان عراقي زير نظر دقيق افسران اطلاعاتي آمريكا به مدت يكسال تمام تحت آموزش قرار گرفتند به طوري كه پس از شروع حمله عراقي ها توانستند تمامي شبه جزيره را ظرف 36 ساعت دوباره اشغال كنند .


روزنامه لوس آنجلس تايمز نيز در مردادماه 1369 به نقل از يك متخصص مسائل خاورميانه در انستيتوي مطالعاتي بنياد كارنگي چنين مي نويسد:
بدون كمك آمريكا بي ترديد بغداد ماهها و حتي سالها در جنگ درجا مي زد و طبعا عراق در يك جنگ فرسايشي هم از نظر نظامي و هم از نظر اقتصاد بازنده بود.


و _ حمله به سكوهاي نفتي و كشتي هاي نظامي و تجاري ايران
آمريكا سعي داشت تا با استراتژيكي جنگ محدود عليه ايران دولت جمهوري اسلامي ايران را به پاي ميز مذاكره بنشاند همكاري ناوهاي جنگي آمريكا با جنگنده هاي عراقي در راستاي از بين بردن نفت كش هاي ايراني در خليج فارس و انهدام ترمينالهاي نفتي ايران جزيي از اين استراتژي بود درتاريخ 30 شهريور 1366 هلي كوپترهاي آمريكايي با شليك موشك يك كشتي تجاري ايران را غرق كردند در طول اين حمله سه نفر از پرسنل كشتي ايراني به شهادت رسيدند و نيروهاي آمريكايي 26 نفر را به گروگان گرفتند سخنگوي كاخ سفيد گفت كه ريگان شخصا دستور حمله به كشتي ايراني را صادر كرده است درتاريخ 17 مهر همان سال چهار ناو آمريكايي به دو سكوي نفتي ايران حمله كردند و پس از محاصره به سوي آنها آتش گشودند چند ساعت پس از حمله ريگان طي بيانيه اي گفت كه وي شخصا دستور حمله راداده است در فروردين ماه 1367 نيز نيروي دريايي ايالت متحده در نزديكي تنگه هرمز با كشتي هاي جنگي ايراني درگير شدند هواپيماهاي جنگنده اف 14تا مكت سه قايق ايراني را غرق كرده ودو ناوچه ايراني سهندوسبلان را از كار انداختند دولت عراق نيز به خاطر همكاريهايي كه دولت آمريكا با نيروهاي عراقي براي حمله به اهداف ايران انجام داده بود از نقش آمريكادر حمايت از نفت كشهاي عراقي و حمله به اهداف ايراني در خليج فارس ستايش و قدرداني كرد .


بخش سوم :
تحريم تسليحاتي جمهوري اسلامي ايران
پس از شروع جنگ تحميلي آمريكا نه تنها حاضر نبود هيچ گونه تسليحاتي به ايران بفروشد بلكه سلاحهايي را نيز كه درزمان شاه پول آنها پرداخت شده بود درانبارها بلوكه كرد و از تحويل آنها به ايران امتناع ورزيد در مرحله بعد دولت آمريكا سعي كرد كه يك تحريم تسليحاتي همه جانبه را عليه ايران به مرحله اجرا درآورد درست در اوج تجاوز عراق عليه ايران از سال 1363 به بعد آمريكا تحريمي يك جانبه موسوم به قطع جريان هرگونه كمك به عمليات را اعمال كرد كه هدف آن جلوگيري از دسترسي ايران به تسليحات يا تجهيرات داراي استفاده دوگانه در هر كجاي جهان بود اين تحريم به منظور كمك به عراق بودكه آمريكا طي دهه 1360 برآن سرپوش گذاشته بود بدين خاطر در سال 1362 وزارت خارجه آمريكا تلاشهاي خودرابراي ممانعت كشورهاي ديگر از عرضه تسليحاتي كه ايران در جنگ خود با عراق شديدا به آنها نياز داشت افزايش داد عمليات جلوگيري از ورود اسلحه به ايران عمليات استانچ نام گرفت مسوليت اين امر به يكي از طرفداران اعراب در وزارت امو.ر خارجه آمريكا به نام ريچارد فربنكز واگذار شد

هدف اين بود كه با قطع صدور اسلحه به ايران حكومت ايران را تضعيف كنند ايران كه در دهه هاي 1340و1350 تقريبا اغلب جنگ افزارهايش را از آمريكا خريداري كرده بود اكنون شديدا به وسايل يدكي و جنگ افزارهاي جديد نياز داشت تابتواند به جنگ ادامه دهد عمليات استانچ به اين منظور به راه افتاد تا آمريكا از متحدانش بخواهد در صورت لزوم برآنها فشار وارد آورد تادست از فروش اسلحه به ايران بردارند لنت تيمرمن دراين زمينه مي گويد : در يك نكته هيج جاي ترديد نيست : صدام حسين بدون ياري گرفتن از غرب قادر نبود صنعت تسليحاتي متعارف خود را بنا نهد و آن همه سلاح در كشور ذخيره كند ماشين ومرگ آفرين صدام حسين به ياري شركتهاي غربي ساخته شد گاسپارواينبرگر وزير دفاع آمريكادردولت ريگان كتاب خاطرات خود تحت عنوان مبارزه با صلح مي نويسد در بشر مواقع آمريكا تلاش داشت كه جانبداريش از بغداد به طور علني بروز نكند پنتاگون با اجراي عمليات استانچ مانع رسيدن اسلحه به ايران شد پنتاگون در اين عمليات از كمكهاي عربستان . كويت. عمان. بحرين وامارات متحده عربي نيز بهره مند بود درنتيجه عمليات استانچ ايرانيان از دستيابي به سلاحهاي پيشرفته محروم شدند تحريم تسليحاتي ايران از جانب آمريكا حتي درسالهاي پس از پايان جنگ همچنان ادامه داشت .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید