بخشی از مقاله

راههای رسیدن به آرامش روانی ازنگاه قرآن


راههای رسیدن به آرامش روانی ازنگاه قرآن(راه اول –ایمان(
ایمان عبارت است از باور وتصدیق قلب به خدا ورسولش ،آنچنان باور وتصدیقی که هیچگونه شک و تردیدی بر آن وارد نشود.تصدیق مطمئن وثابت ویقینی که دچار لرزش وپریشانی نشود وخیالات ووسوسه ها در ان تأثیر نگذارد وقلب واحساس در رابطه با آن گرفتار تردید نباشد. [1]


در قرآن در سوره مبارکه فتح می خوانیم : "هوالذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم.. [2]."‹‹اوکسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی به ایمان شان بیافزایند...››. اولین برداشتی که صورت می گیرد این است که بدون ایمان ، آرامش روحی وروانی وجود ندارد .یا حداقل اینگونه می توان گفت که یکی از عوامل ایجاد آرامش دارابودن ایمان به خدا می باشد.به تعبیر علامه طبا طبایی‹‹ ظاهرا مراد از سکینت در این آیه آرامش

وسکون نفس واطمینان آن ، به عقائدی است که به آن ایمان آورده ولذا نزول سکینت را این دانسته که ""لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم"" تا ایمانی بر ایمان سابق بیفزایند.پس معنای آیه این است که :خدا کسی است که ثبات واطمینان را لازمة مرتبه ای از مراتب روح است در قلب مؤمن جای داد تا ایمانی که قبل از نزول سکینت داشته بیشتر وکاملتر شود [3].››


یقیقا داشتن آرامش در زندگی نخستین چشمه خوشبختی است وکسی که از این نعمت محروم باشد از نعمت خوشبختی نیز محروم است وهیچگاه طعم خوشبختی را نخواهد چشید.انسان بی ایمان در دنیا با اندیشه وافکار موهوم وبا نگرانی های فراوان دست به گریبان است . ولذا دائما در درون خود دچار پیکاری بزرگ است وهمیشه هم در انتخاب مسیر زندگی ودر تصمیم گیریهایش دچار سر در گمی است.ولی بر خلاف آن انسان با ایمان از همة اینها آسوده است وهمة افکار واهداف واندیشه هارا تحت لوای یک هدف گرد آورده است وفقط به خاطر آن تلاش می کندوبه سوی آن می شتابد وآن عبارتست از خشنودی خدای متعال .دیگر کاری به این ندارد که مردم از او خشنود باشند یا بر او خشم گیرند.ولذا هیچ وقت سردر گم نیست وهمیشه در یک آرامش روحی به سر می برد.
راجع به ایمان وفواید آن در قرآن آیات فراوانی وجود دارد ، ولی چون در اینجا بحث ما روی عوامل آرامش دور می زند


لذا نمی توان به صورت مبسوط به این موضوع پرداخت.با این حال جا دارد به یکی از آیات که با بحث ما ارتباط دارد اشاره کنم:
آیة‹‹ الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن وهم مهتدون›› [4] "" (آری) آنها که ایمان آوردند،وایمان خود را با شرک وستم نیالودند ، ایمنی تنها از آن آنهاست وآنها هدایت یافتگانند""


این آیه متضمن یک تأ کید قوی است زیرا مشتمل است بر اسنادهای متعددی که همگی آنها در جمله اسمیه است. [5]به تعبیر علّامه طباطبایی نتیجة این تأکیدهای پی در پی این است که نبایدبه هیچ وجه در اختصاص (امنیّت)و(هدایت)برای مؤمنین شک وتردید داشت واین آیة شریفه هم دلالت می کند براینکه امنیّت (آرامش )وهدایت از خواص وآثار ایمان است .البته به شرط اینکه روی این ایمان با پرده هایی مثل شرک وستم پوشیده نشود.ومراد از ظلم در این آیه به معنای چیزهایی است که برای ایمان مضرّ بوده وآن را فاسد وبی اثر می سازد. [6]که اکثر مفسرین آنرا شرک دانسته واین را از آیة(انّ الشرک لظلم عظیم) [7] استفاده کرده اند.

 

به هر حال با توجه به این آیات وآیات دیگر می توان به این اصل مهم رسید که: امنیت وآرامش روحی تنها موقعی به دست می آید که در جوامع انسانی دواصل حکومت کند، ایمان وعدل اجتماعی .


مگر پایه های ایمان به خدامتزلزل گرددواحساس مسئولیت در برابرپروردگار ازمیان برودوعدالت اجتماعی جای خود را به ظلم وستم بسپارد،امنیت در چنان جامعه ای وجود نخواهد داشت وبه همین دلیل با تمام تلاش وکوششی که جمعی از اندیشمندان جهان برای برچیدن بساط نا امنی های مختلف در دنیا می کنندروز به روز فاصلة مردم جهان از آرامش وامنیت واقعی بیشتر می گردد.دلیل این وضع همان است که در آیه فوق اشاره شده.پایه های ایمان لرزان وظلم جای عدالت را گرفته است.تأثیر ایمان در آرامش وامنیت روحی برای هیچکس جای تردیدنیست همانطور که ناراحتی وجدان وسلب آرامش روانی به خاطر ارتکاب ظلم بر کسی پوشیده نمی باشد. [8]

ايمان به قرآن
انسان مسلمان ايمان دارد كه قرآن كتاب خداوند مي باشد و آن را به گرامي ترين پيامبران خود حضرت محمد نازل نموده است، همانگونه كه كتابهاي ديگري را براي پيامبران نازل گردانيده بود. و خداوند به وسيله قرآن احكام و قوانين كتابهايي را كه پيشتر نازل گرديده است، منسوخ نموده، همچنانكه به وسيله رسالت

حضرت محمد همه رسالتهاي پيش از آن را خاتمه داده است. قرآن كتابگ است كه مهمترين و باارزشترين قوانين خداوند را در بردارد، و خداوند خود كساني را كه به آن تمسك نمايند و پيروي كنند به سعادت دنيا و آخرت وعده فرموده، و كساني را هم كه به رهنماييها و قوانين آن پشت مي كنند، به بدبختي و عذاب در دنيا و آخرت مبتلا مي گرداند. قرآن تنها كتابي است كه خداوند سالم ماندنش را از زياد و كم و تغيير و تبديل و ماندگاري آن را تا آخرين لحظه هاي زندگي بر روي زمين ضمانت نموده است. اين مطالب بر مبناي دلايل نقلي و عقلي زير قرار دارند:


دلايل نقلي:
1.خداوند در مورد قرآن مي فرماند: ( تبارَكَ الَّذي نزَّلَ الفرقانَ علي عبده ليَكُونَ للعالَمِينَ نذِيراً )-(الفرقان:1) " والامقام و جاويد است كسي كه قرآن ( جداسازنده حق از باطل) را بر بنده خود ( محمد) نازل نموده است تابه جهانيان به وسيله آن هشدار دهد”. و مي فرمايد: ( يا أهلَ الكِتابِ قد جاء َكم رَسُولنا يُبيِّنُ لكم كثيراً ممّا كنتم تُخفونَ من الكِتابَ، و يعفُوَ عن كثيرٍ. قد جاء َكُم من الله نورٌ و كتابٌ مُبينٌ يهدي به اللهُ مَنِِ اتَّبَعَ رضوانهُ سُبُلَ السَّلامِ و يخرجُهم من الظُلمات الي النورِ

بإذنِه و يهديهم الي صراطٍ مُستقيم )-(المائده: 15-16) " اي اهل كتاب: پيغمبر ما ( محمد ) به ميان شما آمده است. بسياري از چيزهايي راكه از كتاب خود پنهان مي داشتيد برايتان روشن مي سازد. از سوي خدا نوري و كتاب روشنگري به نزد شما آمده است. خداوند با آن كساني را كه به راههاي امن و امان هدايت مي نمايد كه جوياي خونشنودي او باشند و با مشيت و فرمان خود آنان را از تاريكيها ( كفر و جهل ) بيرون مي آورد و به سوي نور ( ايمان و علم ) رهنمايي مي كند و ايشان را به راه راست هدايت مي نمايد".


2. پيامبر گرامي در مورد قرآن نازل شده بر خود مي فرمايد: " بدانيد كه كتاب فرآن به من داده شده و همانند آن را نيز به همراه دارد". و مي فرمايد: " بهترين شما كساني هستند كه قرآن را بياموزند و آن را به ديگران آموزش دهند". و فرموده است: " اگر موسي و عيسي زنده مي بودند، تنها راه را در پيروي از من مي ديدند"


3. ميليارد ها مسلمان به اين حقيقت كه قرآن كتاب خداوند و وحي است كه براي رسول خدا حضرت محمد آمده ايمان و يقين دارند، و آن را تلاوت و حفظ مي نمايند و به احكام و وانين آن عمل مي كنند.


دلايل عقلي:
1. قرآن: بسياري از علوم طبيعي و احتماعي راكه در زير به آنها اشاره مي شود، شامل مي گردد، و اين در حالي است كه پيامبر اسلام امّي و درس ناخوانده بوده و به هيچوجه در هيچ مدرسه اي آموزش نديده است.


1- علوم طبيعي 2- علوم تاريخي 3- دانش حقوق و قانونگذاري. 4- علوم جنگي و سياسي. اشاراتي كه قرآن راجع به آن علوم دارد. دليلي محكم برآن است كه كلام خداوند و وحي اوست. زيرا عقل انسان محال مي داند كه انساني امي و درس نخوانده، آنگونه راجع به آن علوم زبان به سخن بگشاند.


2. خداوند همه انسانها و جنيان را در مورد آوردن همانند قرآن به هماوردي مي طلبد و مي فرمايد: « قل لَئن اجتمعتِ الإنسُ و الجنُّ، علي ان يأتُو بمِثلِ هذالقُرآنَ لا يأتُونَ بمثلهِ و لو كانَ بعضُهم لبعضٍ ظهيراً» ( الإسراء: 88) " بگو اگر همه مردمان و پريان گرد آيند و متفق شوند، بر اينكه همچون اين قرآن را بياورند نمي توان مانند آن را بياورند و ارائه دهد، هر چند برخي از ايشان پشتيبان و مددكار برخي ديگر شوند". همچنين همه فصيحان و سخنوران عرب را فراخوانده است كه اگر مي توانند ده يا حتي يك سوره همانند قرآن را سرهم كنند، و در عمل نتوانستند و كاري از پيش نبردند. و اين نيز دليلي بسيار محكم بر آن است كه قرآن كلام خداوند است و به هيچ يك از انسانها تعلق ندارد.


3. خبر دادن قرآن از اخبار غيبي كه پاره اي از آنها به همانگونه كه قرآن خبر داده بود، به وقوع پيوست.
4. وقتي كه مسلم است خداوند كتابهاي ديگري را مانند تورات براي حضرت موسي و انجيل را براي حضرت عيسي نازل نموده، نبايد نزول قرآن را از طرف خداوند براي حضرت محمد" صلي الله عليه و سلم" انكار نمود . آيا عقل بشري حق دارد و مي تواند نزول قرآن محال بشمارد ؟ بلكه بالعكس عقل انسان نزول و بودن آن را ضرورتي حتمي بشمار مي آورد.


5. همه پيشگويي هاي قرآن دقيقا به همانگونه كه بيان گرديده تحقق پيدا كرده اند، و همچنين خبرها و حقايق تاريخي را كه بيان نموده است مطابق آن چيزي است كه روي داده اند و همچنين احكام و قوانين او در عمل تجربه شده و توانسته اند كه امنيت و عزت و كرامت و علم و عرفان را به ارمغان بياورند‌. حكومت خلفاي راشدين" رضوان الله عليهم" شاهد صادقي بر اين مدعاست. همه آن مطالبي كه گفته شدند، دليل و شاهدي قوي بر كلام خداوند و وحي بودن قرآن و آمدن آن براي رسول خدا مي باشند.


ایــمان
پس از مال و زن، علاقه به رستگاری اخروی در آرزوهای انسانی مقامی معتبر دارد. وقتی معده از غذا انباشته شد و غریزه جنسی سیری گرفت، انسان فرصت كافی به دست می‌آورد كه به سوی خدا توجه كند. با وجود تعدد زوجات، مسلمین وقت كافی برای اندیشیدن به پرورگار خویش داشتند و مبادی اخلاقی و شریعت و حكومتشان را بر اساس دین استوار می‌كردند.


اسلام از همه دینها روشنتر و ساده‌تر است. اساس اسلام شهادت لااله‌الاالله و محمد رسول الله است، و در مرحله دوم ایمان به قرآن و مندرجات آن. بنابراین، مسلمان اصیل آیین به بهشت و جهنم، فرشتگان و شیاطین، معاد و قضا و قدر، و روز حساب نیز معتقد است. بعد از اصول دین، فروع دین می‌آید كه عبارتند از: نماز، روزه، خمس، زكات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منكر. فرد مسلمان به رسالت پیامبرانی كه پیش از محمد [ص] بوده‌اند و وحی بدیشان آمده اعتقاد

دارد. هر امتی را پیغمبری بوده (یونس، 47). بعضی مسلمانان عقیده دارند كه تعداد این پیامبران 000�124 نفر بوده است. ولی ظاهراً به نظر محمد [ص] فقط ابراهیم و موسی و عیسی كلمات خدا را بر زبان رانده‌اند. بنابراین، مسلمان باید به تورات و انجیل معتقد باشد و بداند كه همه مندرجات آن وحی خداست و

اختلاف آن با متن قرآن نتیجه تحریف عمدی یا غیر عمدیی است كه در آن كتابها رخ داده است؛ و هم مسلمان باید معتقد باشد كه قرآن ناسخ كتابهای آسمانی سلف است، و محمد[ص] ختم پیامبران و رسولان. مسلمانان عقیده دارند كه محمد [ص] بشر و مخلوق خداست، ولی حرمت وی به عنوان پیامبر همان حرمت مسیح در نزد مسیحیان است. یكی از صلحای قدیم اسلام در این باب گفته است كه اگر به روزگار پیامبر زنده می‌بود، نمی‌گذاشت قدم وی به زمین برسد و هر كجا می‌رفت او را به دوش خویش می‌برد!


مسلمانان پارسا نه تنها از مندرجات قرآن اطاعت می‌كنند، بلكه حدیث و روش (سنت) پیامبر را نیز، كه در طول قرون به وسیله علما محفوظ مانده، عمل

می‌كنند؛ زیرا، به مرور زمان، در مورد عقاید و عبادات و اخلاق و قانون با مسائلی رو به رو شدند كه جواب صریح آن در قرآن نبود. همچنین در قرآن آیه‌های متشابه هست كه معنای آنها از بسیاری از مردم نهان بود و به توضیح احتیاج داشت. بدین جهت، بسیار سودمند بود كه مسلمانان بدانند پیامبر و اصحاب وی در این قبیل موارد چه كرده و گفته‌اند؛ از این رو، بعضی مسلمانان به جمع احادیث پرداختند. البته در قرن اول هـ ق از نوشتن حدیث خودداری می‌شد. در شهرهای مختلف مدارس حدیث پدید آمد، كه در آنجا درسهای عمومی درباره حدیث و سنت پیامبر فرا می‌گرفتند. بسیار عادی بود كه یكی از مسلمانان برای آنكه حدیثی را بی‌واسطه از راوی آن بشنود از اسپانیا به ایران سفر كند. بدین گونه، مجموعه‌ای از سنتهای شفاهی در اطراف قرآن پدید آمد، درست بدان گونه كه مشنا و

گمارا در كنار تورات پدید آمدند. همان طور كه یهودای هنسی متون نامكتوب یهود را به سال 189 میلادی فراهم آورد، بخاری نیز به سال 256 هـ ق (870م) احادیث را جمع آوری كرد. وی سالها در اقطار اسلام از مصر تا تركستان سفر كرد؛ 000�600 حدیث فراهم آورد؛ و، پس از نقد و تحقیق، 275�7 حدیث از آن جمله انتخاب كرد و در كتاب صحیح خود آورد و سلسله اسناد آنها را به یكی از اصحاب یا شخص پیامبر رسانید.


بسیاری از احادیث پیامبر درباره عقاید مسلمانی توضیح می‌دهند. درباره اعمال خارق عادت وی حدیثها هست كه چگونه گروه بسیاری از مردم را با غذایی كه برای یك نفر نیز كافی نبود سیر كرد؛ شیاطین را از تن كسان بیرون راند؛ و به وسیله نمازی باران آورد و با نماز دیگر از ادامه باران جلوگیری كرد؛ پستان گوسفند بی شیری را لمس كرد، و شیر از آن جاری شد؛ و بیماران با لمس كردن لباس یا موی چیده شده او شفا یافتند. بعضی احادیث [نبوی] نیكوكاری و محبت نسبت به دشمن را ترغیب می‌كنند. حدیثی به پیامبر نسبت می‌دهند كه قصه كارگران مزرعه و مهمانان عروسی و عمله تاكستان ادبیات مسیحی را به یاد می‌آورد. از دیده راویان حدیث، محمد [ص] با وجود آنكه نه زن داشت، نمونه كامل فضایلی است كه دین مسیح سفارش می‌كند. بعضی نقادان مسلمان گفته‌اند كه

تبلیغات اموی یا عباسی بسیاری از احادیث مجعول را به پیامبر نسبت داده است. ابن ابی العوجاء،‌كه به سال 155 هـ ق (772م) در كوفه اعدام شد، اعتراف كرده بود كه شخصاً 4,000 حدیث جعل كرده است. گروهی از مردم شكاك بیشتر احادیث را نمی‌پذیرفتند و بعضیشان داستانهای نابابی به صورت حدیث صحیح قالب می‌زدند. مع ذلك، تصدیق احادیثی كه در یكی از صحاح آمده نشانه یك مسلمان سنی است، و كسانی كه به صحاح متداول علاقه نشان داده‌اند سنی عنوان یافته‌اند. حدیثی هست كه جبرائیل از پیامبر پرسید: حقیقت اسلام چیست؟ و او جواب داد: اسلام شهادت لا اله الا الله و محمد رسول الله، نماز كردن، زكات دادن، روزه رمضان، و حج خانه خداست برای كسی كه مستطیع باشد. بنابراین نماز و زكات و روزه و حج چهار عمل واجب است كه بر هر مسلمانی مقرر است و با شهادت الوهیت و نبوت اركان پنجگانه اسلام به شمار می‌روند.


پیش از نماز وضو باید گرفت و چون در روز پنج نماز باید گزارد، نظافت، بحق از لوازم ایمان است. اسلام نیز چون دین یهود به صحت تن و استواری اخلاق توجه بسیار دارد؛ به نظر این هر دو دین، انسان هیچ قضیه معقولی را بی هدایت عالم غیب دریافت نتواند كرد. پیامبر مسلمانان را از اهمال در كار وضو بر حذر می‌داشت و می‌فرمود كه خدا نماز بی وضو را نمی‌پذیرد. تأكید می‌كرد كه پیش از نماز دندانها را تمیز كنند، ولی مسواك را از واجبات وضو قرار نداد. واجبات وض

و، شستن صورت و دست و مسح پاست (مائده، 6). جنب باید غسل كند. زنی كه از حیض پاك شده یا بار نهاده باشد باید پیش از نماز غسل كند. در جامعه‌های اسلامی پیش از آفتاب و نیمه‌ روز و پسینگاه و نزدیك غروب مؤذن بر گلدسته بالا می‌رود و به وسیله اذان مسلمانان را به نماز می‌خواند. اذان چنین است:


الله اكبر الله اكبر. الله اكبر الله اكبر. اشهد ان لا اله الا الله. اشهد ان لا اله الا الله. اشهد ان محمداً رسول الله. اشهد ان محمداً رسول الله.....
براستی چه نیرومند و شریف است این دعوت كه مردم را پیش از طلوع آفتاب به بیداری دعوت می‌كند؛ چه خوب است انسان به هنگام نیمروز از كار بازایستد، و چه بزرگ و باشكوه است كه خاطر انسان در سكوت شب به جانب خداوند جل جلاله توجه كند. چه خوشاهنگ است صدای مؤذنان در گوش مسلمان و غیرمسلمان كه این جهانهای محبوس در پیكر خاكی را از فراز هزاران مسجد دعوت می‌كند كه به سوی بخشنده زندگی و عقل توجه كنند و به جان با او پیوند گیرند. در این پنج وقت، هر مسلمانی در هر گوشه دنیا باید از كار خود، هر چه هست، دست بردارد، تطهیر كند، رو به جانب كعبه بایستد، و رسوم و تشریفات نماز را به همان صورت كه مسلمانان دیگر در اوقات مختلف روز عمل می‌كنند به انجام برساند.


هر كه وقت دارد و بخواهد، برای نماز به مسجد می‌رود؛ معمولا همیشه مسجد برای نمازگزاران گشوده است و هر مسلمان سنی یا بدعتگذاری برای وضو و نماز یا استراحت به آنجا می‌رود. در زیر سقف مسجد مدرسان به شاگردان خود تعلیم می‌دادند، قاضیان دعاوی را حل و فصل می‌كردند، و فرمان با سیاست خلیفه اعلام می‌شد. مردم در آنجا جمع می‌شدند تا درباره مسائل مورد علاقه خود سخن گویند، اخبار تازه بشنوند، و احیاناً درباره كارهای بازرگانی و مالی گفتگو كنند؛ زیرا مسجد، چون كنیسه یهود، مركز كارهای روزانه و خانه عام جماعت بود. روز جمعه، نیم ساعت پیش از نیمروز، مؤذن به پا می‌ایستد و، از پس صلوات

پیامبر و خاندان و اصحاب وی، مسلمانان را به نماز می‌خواند. به روز جمعه بهتر است نمازگزاران پیش از حضور در مسجد غسل كنند، لباس پاكیزه بپوشند، و عطر بزنند. اگر غسل نكرده باشند، باید در مسجد وضو بگیرند. رسم چنین است كه وقتی مردان به مسجد می‌روند، زنان در خانه بمانند تا حضورشان ولو در حجاب، بعضی مردان را از توجه كامل به خدا باز ندارد. نمازگزاران كفش خود را دم در بیرون می‌آورند و پابرهنه یا با جوراب وارد می‌شوند و، چون وقت نماز می‌رسد، پهلوی هم، به یك یا چند صف، رو به محراب كه به سوی قبله است می‌ایستند. امام جماعت به پا می‌خیزد و ضمن خطبه كوتاهی مردم را وعظ

می‌كند. آنگاه نماز به پا می‌شود و امام جماعت آیاتی از قرآن می‌خواند؛ نمازگزاران دیگر نیز به دنبال او می‌خوانند، یا فقط به خواندن سوره فاتحه اكتفا می‌كنند، و نماز را با رسوم معین از ركوع و سجود و تشهد و سلام به سر می‌برند. در نماز مسلمانان سرود، تشریفات، آیینهای مقدس، و نیمكت مخصوص نیست. چون به نزد مسلمانان دین و دولت یكی است، مخارج كارهای دینی از اموال عمومی پرداخت می‌شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید