بخشی از مقاله

مقدمه

در این نوشتار، از منظر ریختشناسی معماری، یکی از آثار فاخر میراث معماری ایرانی، یعنی مسجد کبود تبریز، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. شاخصۀ نوشتار حاضر در قیاس با دیگر تألیفاتی که تاکنون دربارۀ این مسجد صورت گرفته، اغماض از بحثهای زیباییشناختی بهمنظور ایجاد بیشترین توجه به مسئلۀ فرم در ساختار معماری این بناست. دلیل اتخاذ این رویکرد، ایجاد تمرکز الزم برای پرداختن به موضوع خلوص سبکی این مسجد است. دلیل تردیدها دربارۀ هویت معماری مسجد کبود تبریز، فرم پالن و حجم خاص آن است که باعث شده این بنا از دیگر نمونههای معماری مسجد در ایران متمایز باشد، بهنحویکه برای آن از نظر تبار فرمی، مقدمه یا مؤخرهای که نشانگر توالی منطقی یک تجربۀ معمارانۀ ویژه باشد، نتوان یافت. لذا در پیشینۀ معماری مسجد ایرانی، اندیشۀ بهکاررفته در آفرینش معماری مسجد کبود تبریز، همچون تکستارهای است که برای یکبار درخشیده و سپس خاموش شده است. بدین سبب برخی از محققان در پی شناخت تبار فرمی این مسجد، ریشههای آن را در هنر منطقۀ آناتولی جستوجو و در نتیجه، معماری مسجد کبود را وامدار معماری عثمانی معرفی کردهاند. دلیل ادعای این محققان، تشابه شکلی مسجد کبود با مساجد عثمانی همان دوره است که بهصورت مساجد دوگنبددار ساخته میشدند و پیشینهای روشن در معماری تاریخی منطقۀ آناتولی داشت.

فرضیۀ پژوهش حاضر این است که معماری مسجد کبود با وجود داشتن برخی شباهتها به فرم مساجد منطقۀ آناتولی، طبق اصول معماری ایرانی ساخته شده و با اینکه در مرمتهای هشتاد سال اخیر، مداخالت بسیاری در آن به عمل آمده، جلوههای اصالت ایرانیِ آن همچنان قابل درک است. حال بر اساس مسئلۀ مطرحشده، نوشتار حاضر قصد دارد با پاسخ به پرسشهایی که پیشتر ذکر شد، به تحلیل و روشنسازی ابهاماتی بپردازد که در مباحث سبکشناختی دربارۀ این بنا طرح میشوند. در انجام این پژوهش، بهلحاظ سرشت و محتوای آن، از روش توصیفی ـ تحلیلی استفاده شده، لکن در مرحلۀ مطالعۀ تطبیقی با دیگر نمونههای معماری، از روش بررسی قیاسی نیز بهره گرفته شده است.

پیشینۀ پژوهش

برای مطالعه و شناخت مسجد کبود تبریز، میتوان اطالعات متنوعی را از منابع مکتوب بهدست آورد، منابعی که در هریک از آنها به طریقی خاص، دربارۀ شگفتیهای هنری و معماری این اثر اظهار نظر شده است. اما در نوشتار حاضر، برای پرهیز از اطالۀ کالم، فقط آن دسته از منابع مکتوب مورد توجه قرار گرفتهاند که بهطور واضح، دربارۀ موضوع اصلی، یعنی شناخت تبار فرمی این اثر تاریخی بحث کردهاند.

یحیی ذکاء پژوهشگر فقید تاریخ و تمدن ایران که آگاهیهای خوبی نسبت به پیشینۀ هنر و معماری منطقۀ تبریز و آذربایجان داشت، دربارۀ اصالت سبکی مسجد کبود تبریز معتقد بود که فرم معماری این بنا، برآمده از مراودات فرهنگی و اجتماعی بین ایران و آناتولی در قرن نهم هجری است. او مینویسد: «گویا نقشۀ معماری یشیل جامع در خاک ترکیه اقتباسی از این مسجد است» )ذکاء، ۸۶۳۱، ج. ۳: ۳۸۱ـ۵۸۱(. البته این بخش از نظر مرحوم ذکاء محل

اشکال است؛ زیرا مسجد جامع یشیل ـ در شهر بورسای ترکیۀ کنونی ـ در سال ۲۲۸ ه.ق، یعنی ۸۴ سال پیش از مسجد کبود، احداث و به اتمام رسیده بود.

حسین سلطانزاده محقق دیگری است که نظر وی در اینجا مورد توجه میباشد. او در کتاب تبریز، خشتی استوار در معماری ایران، با ارائۀ نظریاتی که بخشی از آنها مشابه نظریات یحیی ذکاء است، مینویسد: «نکتۀ بسیار مهم در زمینۀ طرح معماری این مسجد، با وجود آنکه طراحی و تزئینات آن، برگرفته از هنرهای تزئینی ایران است، به نقشۀ آن مربوط میشود که از لحاظ خصوصیات طراحی، ایرانی نبوده و اقتباس از گونهای مساجد عثمانی است» )سلطانزاده ۶۷۳۱، ۷۶۱(.

شیال بلر و جاناتان بلوم دو محقق دیگری هستند که دربارۀ شیوۀ معماری این مسجد اظهار نظر کردهاند. آنها با درک روابط شکلی مشترک بین مسجد کبود تبریز و مساجد منطقۀ آناتولی و با اذعان به اشتراکات معمارانۀ قابل دفاع، تأثیر جریان معماری دیگری را نیز در شاکله و ترکیب حجمی مسجد کبود مطرح کردهاند. جریان معماری مذکور، معماری درخشان عصر تیموری است که در آن مقطع از تاریخ، در بخشهایی از ایران و بهخصوص در منطقۀ خراسان بزرگ رواج یافته بود. بلر و بلوم در کتاب هنر و معماری اسالمی در ایران و آسیای مرکزی، با ذکر مثالی از مقبرۀ امیر شاه ملک )معروف به مسجد شاه مشهد( که یکی از نفایس معماری دورۀ تیموری است، احتمال بر آن میدهند که: «معمار مسجد امام در مشهد همان کسی باشد که طرح و نقشۀ مسجد کبود را طراحی کرده و با معماری و طراحی مسجد سبز در بورسه، آشنایی و ارتباط داشته است» )بلر و بلوم ۲۸۳۱، ۹۷(. این نظر را هیلن برند نیز بهنحوی تکرار کرده، با این تفاوت که وی تأکیدی بر شباهت مسجد کبود با مساجد منطقۀ آناتولی ندارد و فهوای بحث او آن است که گویا فرم معماری مسجد کبود تکامل تجربیات معماری دورۀ تیموری و بهعبارتی، نتیجۀ تداوم تجربیات معماری منطقۀ خراسان است. وی در کتاب معروف خود، یعنی معماری اسالمی، آنگاه که دربارۀ آثار معماری تیموری بحث میکند، پس از وصف پالن و فرم معماری مقبرۀ امیر شاه ملک )معروف به مسجد شاه مشهد( مینویسد: «باشکوهتر از همه، مسجد کبود تبریز )۰۷۸/۵۶۴۱( است که در آن، فکری مشابه [با مسجد شاه مشهد]

و با بیانی کاملتر، بهواسطۀ تنظیم باز فضای مرکزی ارائه شده است» )هیلن برند ۱۹۳۱، ۴۰۱(.

اما در مقابل چنین دیدگاههایی، محمدکریم پیرنیا نظری کامالً متفاوت دربارۀ مسجد کبود اظهار کرده و معتقد

است: «تهرنگ این مسجد که بدون میانسرامیباشد، از مسجد شاهولی تفت برگرفته شده و پس از آن نیز در مسجد شیخ لطفاهلل بهکار رفت» )پیرنیا ۳۸۳۱، ۶۶۲(. همانگونه که پیداست مرحوم پیرنیا در بیان این مطلب، به سیاق دیگر آثارش، کوشیده بهدنبال منشأ داخلی موضوع باشد و صرفنظر از احتمال رخنۀ اندیشههای معماری وارداتی، مسجد کبود را تنها با نمونههای ایرانی قیاس کرده است.۱ آرایی که در سطور فوق مورد توجه قرار گرفت، انتخابی از بین مشهورترین دیدگاههایی بود که دربارۀ این بنا طرح
شدهاند و مبیّن تنوع دیدگاههایی است که در این زمینه وجود دارد.

۱. مبانی نظری بحث

اثبات سیطرۀ فرهنگ معماری منطقۀ آناتولی بر معماری ایرانی قرن نهم، نیازمند ادلههایی فراتر از آن است که محققانِ معتقد به دورگه بودن فرم معماری مسجد کبود اظهار کردهاند. در مرور ادبیات پژوهش دانسته شد که پژوهشگرانی نظر به رخنۀ عناصر معماری وارداتی به نظام معماری مسجد کبود دارند، اما از ارائۀ استدالل کافی امتناع کردهاند. نکتۀ مهمی که همواره برخی محققان، دربارۀ سیاق معماری منطقۀ شمال غرب ایران ـ بهخصوص تبریز ـ حساس بودهاند، اثرپذیری معماری این منطقه از فرهنگ دو همسایۀ قدرتمند، یعنی امپراتوری روس و امپراتوری عثمانی است. اما اعتبار چنین مطالبی در گرو بحثهای مستند به سند است؛ البته در طول تاریخ، اندرکُنش فرهنگی تمدنهای همجوار و در نتیجه، تعامالت حاصل از چنین روابط دوسویه، امری طبیعی بوده است. آنچه در تحلیل چنین فرایندهایی بدیهی مینماید، آن است که صورت و محتوای اینِقسم تعامالت در هر منطقهای، بهاقتضای عوامل مؤثر ظرف زمان و ظرف مکان، متفاوت و متغیّر بوده و هرگز یکسان نیست )داوری اردکانی ۴۸۳۱(. شاهد و

دو فصلنامه معماری ایرانی شماره 6 ـ پاییز و زمستان 93

7

دو فصلنامه معماری ایرانی شماره 6 ـ پاییز و زمستان 93

8

مصداق این ادعا، تبادل فرمهای معماری و در نتیجه، پیدایی گفتمان معماری مشترک بین دو تمدن ایران و هند در مقطع تاریخی صفویه است که پرآوازهترین تجلی آن در آفرینش معمارانۀ مجموعۀ تاج محل در آگرای هند، به ظهور رسیده است. بررسی این تجربه بهعنوان یک مثال موفق نشان میدهد که فرهنگ معماری یک سرزمین )یعنی معماری عهد صفوی ایران( چگونه توانست در قلمرو فرهنگی سرزمین همجوار )یعنی هندوستان( پذیرفته و خوش درخشیده شود. با این حال، پدیدۀ نهایی یا محصول معماری بهدستآمده از این فرایند، صرفاً خلوص سبکی معماری ایرانی را ندارد، بلکه برخوردار از رگههای روشنی از معماری منطقۀ هندوستان نیز میباشد. علت وجودی چنین آثار معماری دورگه شاید به این اصل کلی برگردد که اگرچه تاریخ پر از مشابهتها، پیوندها و پیوستگیها است، اما این بهمعنای تکرار فرهنگها نیست، زیرا قاعدتاً «فرهنگها تکرارپذیر نیستند» )مالصالحی ۴۸۳۱، ۱۵(. این مقاله سعی بر آن دارد که با تحلیل واقعیات ملموس، نحوۀ پیدایی فرم در معماری مسجد کبود تبریز را مورد بحث قرار دهد.

۲. شناخت تاریخی

طبق اطالعات مندرج در کتیبۀ سردر ورودی این مسجد، تاریخ ساخت آن به سال ۰۷۸ ه.ق برمیگردد. بهنظر میرسد که این تاریخ بیانگر زمان اتمام کاشیکاری سردر مسجد بوده و فرایند ساخت آن از چندین سال پیشتر شروع شده و در این تاریخ، احداث آن خاتمه یافته است. به استناد کتیبۀ مذکور، این بنا در دورۀ حکمرانی ابوالمظفر جهانشاه قراقویونلو عمارت یافته است. محققان از جهانشاه که سومین پادشاه سلسلۀ قراقویونلوها بود، بهعنوان یک شخصیت معمّر یاد کرده و نوشتهاند: «میل بسیار به آبادانی داشت. وی ابنیۀ عالی ساخت که از جملۀ آنها مسجد کبود تبریز است» )مشکور ۲۵۳۱، ۱۴۶(. در نیمۀ دوم قرن دهم هجریقمری، حافظ حسین کربالیی از این مسجد دیدن کرده و دربارۀ آن نوشته است: «در درآمد تبریز به جانب شرق که خیابان گویند، عمارتی است در کمال لطافت و نیکویی موسوم به مظفریه، از مآثر ابوالمظفر جهانشاه بن قرایوسف بن تورهمش بن بیرام خواجۀ ترکمان و این طبقه را قراقویونلو و بارانی نیز میگویند » )کربالیی تبریزی ۳۸۳۱، ج. ۱: ۴۲۵(. وی سپس دربارۀ بانی این مسجد مینویسد: «گوییا این عمارت به سعی و اهتمام حرم محترم وی [ابوالمظفر جهانشاه] خاتون جانبیگم اناراهلل برهانها بنا شده و مشارالیها بسیار بسیار خیّره و صالحه و عفیفه بوده، در همان بقعه مدفون است و میرزا جهانشاه که حقیقی تخلص کردی و پادشاه عظیمالشأن بود، در دوازدهم شهر ربیعالثانی سنۀ اثنی و سبعین ثمانمائه بهدست حسن پادشاه کشته گشت با اکثر اوالد در آن مقبره مدفوناند» )همان(. دربارۀ اینکه بانی این مسجد همسر جهانشاه بوده یا دختر وی، بحث اختالفی وجود دارد؛ زیرا قاضی حسین میبدی، عالم معروف قرن نهم و دهم هجری، بنای این عمارت را به صالحه خاتون، دختر جهانشاه نسبت داده است. محمدجواد مشکور در این زمینه مینویسد: «چون زمان قاضی امیرحسین میبدی مقدم بر زمان حافظحسین کربالیی بوده، بلکه همعصر با سالطین قراقویونلو بوده است، بنابراین بایستی قول او در نسبت بنای این عمارت به صالحه خاتون، دخت جهانشاه بن قرایوسف، صحیحتر بهنظر برسد» )مشکور ۲۵۳۱، ۳۵۶(.

در اینجا شایان ذکر است که قراقویونلوها یکی از سلسلههای حکومتی بودند که در قرن نهم هجری قمری، ابتدا بر منطقۀ آذربایجان و سپس بر بخش اعظمی از ایران، تسلط و فرمانروایی یافتند. یحیی ذکاء دربارۀ تبار آنها نوشته است: «قرهقویونلویان یا بارانیان، تیرهای از ترکهایند که در شمال دریاچۀ وان نشیمن داشتند و در زمان امیر تیمور، به آذربایگان کوچیده، کمکم در این سامان نیرومند گردیده، بنای پادشاهی گذاشتند» )ذکاء ۸۶۳۱، ج. ۳: ۳۸۱(. نکتۀ تاریخی قابل تأمل در باب حاکمیت یافتن ترکمانان قراقویونلو بر ایران، وجود نوعی شباهت بین آنها و دیگر اقوام مهاجمی همچون مغوالن است که با سلطۀ نظامی بر ایران غلبه یافته بودند. اما همانگونه که ایرانیان مغلوب در قرن هفتم هجری قمری، سرانجام ایلخانان غالب را چنان در فرهنگ غنی خود استحاله کردند که ایلخانان با نسیان آیینهای خود، مجذوب سنتهای ایرانی شدند، این سرنوشت بهنوعی برای ترکمانان نیز رقم خورد.

۳. شناخت معماری

مسجد کبود از نمونههای منحصربهفرد معماری کهن ایرانی و تنها بنایی است که از دورۀ فرمانروایی قراقویونلوها در پایتخت آنان، یعنی تبریز، باقی مانده است. زیباییهای معمارانۀ این مسجد چنان جالب و جذاب است که اینک نیز پس از گذشت قرنها و صدماتی که بر کلیت ساختاری آن وارد آمده است، هر انسان صاحبذوقی را متحیر و مبهوت میسازد. مورخان و جهانگردان مختلفی که در طول تاریخ، از این مسجد ـ چه قبل از ویرانی و چه پس از آن ـ دیدن کردهاند، در وصف آن و تزئیناتاش سخنها بسیار گفتهاند. در اینجا به نقل سخنی از نادر میرزای قاجار مؤلف کتاب تاریخ و جغرافی دارالسلطنۀ تبریز اکتفا میکنیم که در مقدمۀ بحث دربارۀ مسجد کبود نوشته است: «هرکه تفصیل نگارش بنای مسجد کبود جهانشاه را نماید، در حقیقت، زحمت مفتی به خود داده است و تفضیل یک ذرع را کما هو حقه نتوانسته از عهده برآید» )نادر میرزا ۳۷۳۱، ۸۰۱(. وی در ادامه با بیان تأسف از وضعیت ویران این مسجد و با اذعان به اینکه این بنا از مراتب بینظیر صناعت و ظرافت برخوردار است، مینویسد: «روزگار بگذرد که چشم روزگار چنین بنایی را نخواهد دید» )همان(. آنچه نادرمیرزا در شرح زیباییهای مسجد کبود نوشته، نمونهای از توصیفات تاریخی است که دربارۀ این بنا در متون تاریخی آمده است؛ لذا در اینجا از ذکر دیگر مستندات تاریخی موجود، بهدلیل اطاله نیافتن سخن، صرفنظر کرده و توجه بحث معطوف به شرح و تحلیل خصوصیات فرمی بنا خواهد شد.۲

۱.۳. مجموعۀ مظفریه

مسجد کبود در اصل، عضوی از یک مجموعۀ معماری بزرگتر به نام «مجموعۀ مظفریه» بود. «این مجموعه عبارت بود از مسجد و خانقاه و صحن و کتابخانه و جز آن که اکنون از آن همه، تنها ویرانههای مسجدی بهنام مسجد کبود بازمانده است. ...[ چون] کتیبۀ سردر مسجد آن را از آن ابوالمظفر جهانشاه میشناساند و بدین انگیزه به این بناها، مظفریه نیز میگفتهاند» )ذکاء ۸۶۳۱، ج. ۳: ۳۸۱(.۳ وصف نظام معماریِ اصیل این مجموعه در برخی منابع تاریخی، همچون روضاتالجنان و جناتالجنان و در سیاحتنامههای سیّاحانی همچون کاتب چلبی، اولیاء چلبی، تاورنیه و...

درج شده است )تصویر ۱(. مادام دیوالفوآ که در دورۀ قاجاریه از وضع مخروب این بنا دیدن کرده، بدون ارائۀ سندی نوشته است که در ابتدای ساخت مسجد کبود، حیاط بزرگی پیرامون آن را احاطه کرده و در اطرافش، طاقنماهای جالب توجهی کار شده بود و در مرکز آن، حوض بزرگی برای وضو گرفتن وجود داشت )دیوالفوا، دونور و اکادمی ۹۶۳۱، ۷۵(. متأسفانه در گذر زمان، شکوه و عمران مجموعۀ مظفریه چندان دوام نمیآورد و بهواسطۀ زمینلرزههای مکرر تبریز، آسیب دیده و از هم پاشیده میشود و بقایای آن، سالها در بیرون از باروی شهر ـ و با فاصلهای نه چندان زیاد از درب خیابان ـ بهصورت ویرانهای رها شده، درآمده بود )ذکاء ۸۶۳۱، ج. ۳: ۵۸۱(. اما آنچه اینک از مهمترین عضو مجموعۀ مظفریه، یعنی مسجد کبود در برابر دیدگان ما قرار دارد، بنایی است که حاصل مرمتها و مداخالت هشتاد سال اخیر )از دورۀ پهلوی اول تاکنون( در آن و محوطۀ پیراموناش است.۴ لذا آنچه پژوهشگران معاصر در درک و تحلیل این بنا میبایست بدان دقت کنند، آن است که وضعیت موجود این بنا، همانی نیست که معماران اولیهاش در عصر قراقویونلوها اراده کرده بودند.

دو فصلنامه معماری ایرانی شماره 6 ـ پاییز و زمستان 93

9


تصویر ۱: شکل فرضی و بازسازیشدۀ مجموعۀ مظفریه در زمان قراقویونلوها

۲.۳. فرم معماری مسجد

از نظر فرمی، مسجد کبود در مقایسه با دیگر مساجد مشهور ایرانی، فاقد میانسراست. برای درک این سخن برای نمونه، میتوان مسجد کبود را با مسجد گوهرشاد مشهد که هر دو در یک دوره ساخته شدهاند، مقایسه کرد. راهکار انتخابی معمار سازندۀ مسجد کبود، سازگاری مطلوبی با وضعیت اقلیمی شهر تبریز )اقلیم سردِ کوهستانی( بهوجود آورده است، بهنحویکه تمام بخشهای این مسجد میتوانستند در فصول مختلف سال، به ایفای نقش عملکردی خود بپردازند. از نظر ترکیب حجمی، شاکلۀ کلی این بنا حاصل اجتماع دو گنبدخانه است که یکی بزرگتر و در نقش مسجد و دومی کوچکتر و در نقش مقبره میباشد. تنها دسترسی به اندرون این دو گنبدخانه، از طریق ایوان ورودیِ آن است که در جانب شمالی تعبیه شده است. ایوان ورودی مذکور، در میانۀ نمای شمالی قرار گرفته که توسط چند پله از سطح معبر ارتفاع میگیرد. دو منارۀ این مسجد در دو سوی ایوان ورودی و با فاصلهای نسبتاً زیاد از آن، در گوشههای بنا مستقر شدهاند )تصویر ۲(.


دو فصلنامه معماری ایرانی شماره 6 ـ پاییز و زمستان 93

10

تصویر ۲: بررسی ترکیب حجمی مسجد کبود

البته همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد، آنچه اینک از کلیت حجمی و ساختار فرمی مسجد کبود در برابر دیدگان ما قرار دارد، یک موجودیت معمارانۀ مرمتشده است. طبق گزارشات مندرج در پروندۀ مرمتی این بنا، اقدامات حفاظت و مرمت در آن، از سال ۸۰۳۱ هجریشمسی شروع شده و تا اینک ادامه دارد.۵

۱.۲.۳. روابط عناصر پالن

بر اساس آنچه پیشتر بحث شد، میبایست به این نکته توجه کرد که این بنا بنیادی چندمنظوره است. منظور از این سخن، اشاره به عملکرد دووجهی این بنا بهعنوان «مسجد ـ مقبره» یا «مسجد ـ بقعه» است )تصویر ۳(؛ زیرا بخش جنوبی این بنا، عملکرد مقبره دارد و قبوری که در آنجا هستند، طبق مستندات تاریخی، متعلق به جهانشاه و برخی از اعضای خانوادۀ اوست )ترابی طباطبایی، ۹۷۳۱(. دلیل دیگر آنکه « صفت المظفریه مؤنث است؛ لذا نمیتواند برای مسجد بهکار رفته باشد هرچند [باستناد کتیبۀ بنا] مسجد بودن یکی از کاربردهای آن مؤسسه است» )ویلبر، گلمبک و هلد ۴۷۳۱، ۴۸۵(.


تصویر ۳: پالن و پرسپکتیو مسجد کبود )حاجیقاسمی و همکاران، ۳۸۳۱، ج. ۶: ۹۵-۰۶(

از نظر سلسلهمراتب، دسترسی به فضای مقبره تنها زمانی میسر است که ابتدا به فضای مسجد وارد شده باشیم و سپس، از طریق دو دسترسیَبروار که در طرفین محراب مسجد واقع شدهاند، قصد ورود به بخش مقبره را داشته باشیم )تصویر ۴(.

تصویر ۴: روابط عاصر و ریزفضاهای مسجد کبود

تاورنیه سیاحی که در عصر صفوی از این بنا دیدن کرده است، دربارۀ نحوۀ گذر از گنبدخانۀ بخش مسجد به گنبدخانۀ بخش مقبره مینویسد: «از این گنبد [گنبدخانۀ مسجد] داخل یک گنبد کوچکتری میشود که خیلی قشنگتر از اولی است. در عمق آن از سنگ مرمر شفاف سفید چیزی ساخته شده که شباهت به دری که باز نمیشود، دارد ([سنگ محراب مفقودۀ مسجد(»] )تاورنیه ۶۳۳۱، ۸۶(. این بخش از مسجد، با توجه به قبوری که فعالً نیز در سردابۀ آن موجودند، عملکرد مقبرهبودن آن محرز است و براساس توصیفات تاورنیه، در محل اتصال آن به گنبدخانۀ اصلی، حاجبی از جنس سنگ مرمر و محرابی شکل داشته است. وجود دو دهلیز یاَبروار برای ایجاد دسترسی از گنبدخانۀ اصلی به درون گنبدخانۀ مقبره، مؤید عدم امکان دسترسی مستقیم بین این دو فضا بوده است و احتمال وجود مانعی مشابه آنچه بحث شد، به یقین میل میکند )تصویر ۵(. ناگفته نماند که مرحوم پیرنیا نیز حین بحث دربارۀ مسجد کبود بر وجود محراب در طرح اولیۀ آن اشاره کرده و گفته است: "محراب نخستین مسجد ویران شده و آن را [بعداً] درگاه کردهاند" )پیرنیا ۶۷۳۱، ۶۶۲(.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید