بخشی از مقاله

زن و مرد مكمل يكديگرند
خداوند انسان را به گونه اي آفريده كه بدون همسر ناقص است . انسان هرچه از نظر علم و ايمان و فضائل اخلاقي بالا برود ، تا همسر اختيار نكند ، به كمال مطلوب نمي رسد ( چه زن و چه مرد ) . هيچ چيز ديگر جاي ازدواج و تشكيل خانواده را نمي گيرد . جنس مؤنث و مذكر به يكديگر نيازمندند ، هم از نظر روحي و هم از نظر جسمي ، و هركدام به تنهايي ناقصند ، و هنگامي كه در كنار هم قرار گرفتند ، همديگر را كامل مي كنند . اين قانون نظام آفرينش است و بر كل هستي حاكم مي باشند .


قرآن زن و مرد را لباس همديگر مي داند : هن لباس لكم و انتم لباس الهن
زنان لباس شما مردانند و شما مردان لباس زنهاييد
يعني مكمل و متمم و حافظ و آبرو بخش و راز پوش همديگريد و هركدام به ديگري نيازمنديد. انسان بدون لباس ، نمي تواند در جامعه با سرافرازي زندگي كند ، احساس نقص مي كند . اينان تنها نيز احساس نقص مي كند . لباس ، انسان را از سرما و گرما حفظ مي كند ، همسر نيز از پريشاني و بيهودگي و بي پناهي و بي هدفي و تنهايي نجات مي دهد . لباس زينت انسان است ، همسران هم زينت همديگرند.


« همسر » ، نعمت بزرگ الهي
يكي از بزرگترين نعمتهاي خداوند به انسان ، « همسر شايسته » است . پيامبر اكرم (ص) در اين باره مي فرمايند : انسان مسلمان ـ بعد از نعمت اسلام ـ هيچ فايده اي ( از نعمتهاي الهي ) نبرده است كه بهتر از همسر مسلمان و شايسته باشد ...

فلسفه ازدواج
ممكن است بعضي از افراد ، كه عمق فلسفه ازدواج و تشكيل زندگي مشترك را درك نكرده اند ، بگويند : « ما شهوت جنسي مان را از راه هاي گوناگون ديگر ، غير از ازدواج، دفع مي كنيم و اين ميل و خواهش را با وسائل ديگر ارضاء مي نماييم ديگر چه نيازي به پذيرفتن مسئوليت ازدواج هست ؟!»
در پاسخ به اين عقيده و سؤال بايد گفت : محصول و ره آورد ازدواج ، فقط دفع شهوت جنسي و ارضاء اين غريزه كه نيست ، اين يكي از فايده هاي ازدواج است ، بلكه فضيلت و ارزش و اهميت و فلسفه و ره آورد ازدواج و تشكيل خانواده ـ علاوه بر ارضاء غريزه جنسي ـ تعهد و تكامل و رشد و شخصيت و آرامش و فوائد ارزنده ديگري است كه براي انسان به ارمغان مي آورد . متعهد شدن در برابر همسر و خانواده ، براي انسان بزرگواري و احساس مسئوليت اجتماعي به وجود مي آورد و بسياري از لياقت ها و استعداد هاي نهفته دروني او را بارور و بالنده مي كند .


« ... بعد از ازدواج ، شخصيت انسان تبديل به يك شخصيت اجتماعي مي شود و خود را شديداً مسؤول حفظ همسر و آبروي خانواده و تأمين وسائل زندگي فرزندان آينده مي بيند ، به همين دليل ، تمام هوش و ابتكار و استعداد خود را بكار مي گيرد ... »
در تشكيل خانواده ، لذت و رشدي است كه هيچ چيز ديگري جايگزين آن نمي شود . استاد شهيد مطهري ـ رضوان الله عليه ـ در اين باره مي فرمايد :


« يك خصائص اخلاقي هست كه انسان جز در مكتب تشكيل خانواده نمي تواند آنها را كسب كند . تشكيل خانواده يعني يك نوع علاقمند شدن به سرنوشت ديگران ... ، اخلاقيون و رياضت كشها كه اين دوران را نگذرانده اند ، تا آخر عمر يك نوع «خامي» و يك نوع « بچگي» در آنها وجود داشته است . و يكي از علل اين كه در اسلام ازدواج يك امر مقدس و يك عبادت تلقي شده همين است ... ازدواج اولين مرحله خروج از خود طبيعي فردي ، و توسعه پيداكردن شخصيت انسان است . »
« همسر» نشانه حكمت خداوند و مايه آرامش انسان


خداوند متعال كه آفريننده انسان است و خصوصيات و فطريات و غرائز او را مي داند ، آفريدن زن و مرد و قرار گرفتن آنان در كنار يكديگر را از حكمتها و آيات خود و ازدواج را سبب مؤدت و رحمت و آرامش انسان معرفي مي فرمايد :
از آيات و نشانه هاي (حكيمانه) خداوند اين است كه براي شما از جنس خودتان همسراني قرار داد ، تا در كنار آنان آرامش بيابيد و ميان شما مهر و محبت و رحمت قرار داد . به تحقيق ، در اين كار خداوند ، دلايل حكيمانه ايست براي انديشمندان و متفكران .


اين آرامش ، تنها آن آرامش معمولي و مصطلح كه روانشناسان و روانپزشكان مطرح مي كنند نيست ، بلكه علاوه بر آن ، شامل وقار و ثبات فكري و روحي و احساس ارزشمند بودن و احساس شخصيت كردن و آبرو و حيثيت بيشتر پيدا نمودن و ... نيز مي شود .
«ازدواج» ، بالابرنده ي ارزش اعمال انسان


ازدواج و تشكيل كانون خانواده ، آنچنان در وجود انسان تأثير مي گذارد و ارزش او را بالا مي برد و شخصيت او را رشد مي دهد ، كه اعمال و عبادتهايش نزد خداوند و فرشتگان از ارزش والايي برخوردار مي شود ، بطوري كه ارزش آنها چند ده برابر مي گردد .

ويژگيهاي لازم براي ازدواج
مشاوره هاي خـانوادگي و مطالعات و تحقيقات نشان مي دهد كه بسياري از مشكـلات زن
و شوهرها قابل پيش بيني و در نتيجه قابل جلوگيري خواهد بود . اگر زن و مرد ، دختر و پسر قبل از ازدواج آگاهيهاي لازم را در باره ي خود و همسري كه انتخاب مي كنند ، داشته باشند . بنابر اين آموزش پيش از ازدواج يك ضرورت مسلم است كه دختر و پسر را براي مهمترين تصميم گيري و

انتخاب در زندگي شان و نيز فرايند دشوار و پيچيده و در عين حال مطلوب و دل نشين ازدواج آماده مي كند . تا با آگاهي ، دانش و بينش كافي درباره خود و همسر آينده شان اقدام به ازدواج كنند و از عهده نقشهاي خويش به عنوان زن و شوهر به خوبي برآيند .


دختر و پسري كه مي خواهند ازدواج كنند بايد داراي شرايط لازم جسماني ، رواني ، عقلاني اجتماعي و اخلاقي باشند كه در زير هريك از اين ويژگيها مورد بحث و تحليل قرار مي گيرد .
1ـ رشد جسماني
در شناخت ميزان رشد جسماني دختر و پسر ، نه فقط بايد ارتباط و همبستگي ابعاد گوناگون رشد را در نظر گرفت ، بلكه رابطه رشد جسماني با عوامل روان شناختي حائز اهميت است . به بيان ديگر بين رشد جسماني و رشد و سازگاري هاي رواني و اجتماعي فرد ارتباط نزديك وجود دارد . به همين دليل هرگونه انحراف از الگوهاي بهنجار رشد جسماني آثار عميق رواني بر جاي مي گذارد و مي تواند علت اصلي مشكلات رفتاري در فرد باشد . رشد جسمي در ميزان و الگوي رشد

جسماني گوناگونيهاي بسياري را در بر دارد و اين حادثه بدون شك از نظر روان شناختي مهمترين و معني دارترين حادثه اي است كه در طول فرايند رشد جسماني اتفاق مي افتد .
2ـ رشد عقلي
رشد عقلي عبارت است از مجموعه فعاليتهاي فرد كه به ادراك، فهم، تشكيل مفاهيم، بررسي معاني، تفكر و تعقل، پيش بيني و استنتاج، برنامه ريزي، تعيين هدف و انتخاب راهبردهاي رسيدن به هدف و اقدام به حل

مسايل است. انديشه، ديدگاه و نگرش فرد نسبت به زندگي جنبه عقلاني شخصيت فرد است.
رشد فكري پس از بلوغ جسماني رو به تكامل مي رود. پس از بحرانهاي بلوغ، فرد استعدادها، تواناييها و امكانات محيطي خود را بهتر مي شناسد و نسبت به شخصيت خود بيشتر آگاهي مي يابد. در نتيجه تصميماتش بيشتر از عقل نشأت مي گيرد تا احساسات.
حضرت علي(ع) در تعريف عقل مي فرمايد: عقل آن چيزي است كه راه ضلالت را از خوشبختي تميز مي دهد و عاقل كسي است كه هركاري را در جاي خود انجام دهد. فردي كه از رشد عقلي برخوردار است داراي ويژگيهاي زير مي باشد:


1ـ از مسايل درك و فهم بهتري دارد، براي مثال مي داند كه چرا ازدواج مي كند.
2ـ در زندگي داراي هدف است.
3ـ براي رسيدن به هدف و يا اهداف خود در زندگي برنامه ريزي مي كند.
4ـ در تصميم گيري هاي خود بيشتر از عقلش تبعيت مي كند تا از احساساتش
5ـ انتظاراتش از خود و ديگران واقع بينانه است.
6ـ توانايي حل مساله را دارد، يعني درباره هر مساله مي انديشد و راههاي حل آن را مورد ارزيابي قرار مي دهد.


7ـ از خود و محيطش شناخت دارد.
8ـ در مواجهه با مشكلات موضعگيريهاي صحيح و اصولي دارد. يعني به جاي فرار از مشكلات و يا ناديده گرفتن آنها سعي مي كند با آنها برخورد اصولي بكند.
9ـ فردي مسئوليت پذير است و مسئوليت اعمال و رفتار و تصميماتش را بر عهده مي گ


3ـ رشد عاطفي
انسان موجود چند بعدي و در عين حال بسيار پيچيده است. با تمامي ارزشهايي كه براي عقل متصور است، اما تمام سعادت بشر در گرو تكامل عقل نيست، بلكه سرمايه مهم ديگري به نام عواطف و احساسات در انسان وجود دارد كه به اندازه عقل مهم است. انسان به كمك عقل و عاطفه (دوش به دوش هم) راه تعالي و تكامل را طي مي كند. رشد عاطفي و احساسي از شرايط لازم براي ازدواج است و داراي محاسن و مزاياي بسياري است:


1ـ عواطف و احساسات قدرت محركه انسان مي باشد.
2ـ عواطف و احساسات عامل اتصال و پيوستگي و تلطيف انسانها و جوامع است.
3ـ مهر و محبت و عواطف از مهمترين عوامل موفقيت در زندگي زناشويي است.
فرد برخوردار از رشد عاطفي، مهار احساسات منفي و مثبت خود را در دست دارد. او در ابراز خشم و ترس، گريه و شادي، محبت و غيره در محدوده مورد قبول جامعه عمل مي كند، نه همانند يك كودك.


رشد عاطفي نيز مانند رشد عقلي به سن تقويمي نيست، بلكه به ميزان يادگيري، تجارب فرد و از همه مهمتر تعامل عاطفي كودك با والدين و ديگر بزرگسالان آموخته مي شود. رشد عاطفي مانند رشد جسماني از لحظه تولد آغاز مي شود و حتي رفتار عاطفي كودك در هنگام تولد مشاهده مي گردد و بر اثر تعامل با خانواده و ديگر افراد در جامعه رشد مي كند؛ پس اكتسابي است.
در وصف عقل و عشق مولوي چه زيبا گفته است:


عقل گويد شش جهت حد است و بيرون راه نيست
عشق گويد هست و رفته ام من بارها
4ـ رشد اجتماعي
رشد اجتماعي رابطه نزديكي با رشد عقلي و رشد عاطفي دارد. انسان داراي چهار دنياي اجتماعي است: خانواده، مدرسه، شغل و دوستان كه فرد را بايد از نظر اجتماعي در آنها مورد ارزيابي و بررسي قرار داد. فردي كه از رشد اجتماعي برخوردار است روابط اجتماعي را بهتر درك مي كند، به ديگران احترام مي گذارد، حقوق ديگران را محترم مي شمارد، نقش، وظايف و

مسئوليتهاي مربوط به خويش را به نحو احسن انجام مي دهد، محيط زندگي و اجتماعي خويش را خوب مي شناسد، به ارزشها و فرهنگ جامعه احترام مي گذارد و رفتار خويش را با ارزشها و رفتار مطلوب در خانواده، مدرسه و جامعه تطابق مي دهد؛ ضمن آن كه در فعاليتهاي اجتماعي مشاركت دارد و مسئوليتهاي اجتماعي را مي پذيرد. امام صادق(ع) مي فرمايد: كسي كه ازدواج مي كند بايد همسرش را اكرام كند.


يعني به او احترام به گذارد و گرامي اش بدارد. به بيان كوتاه فردي كه از رشد اجتماعي برخوردار است:


1ـ در فعاليتهاي مختلف درگير است.
2ـ وظايف و مسئوليتهاي خويش را انجام مي دهد.
3ـ توانايي ايجاد ارتباط اجتماعي با ديگران را داراست.
4ـ مسئوليت پذير است.


5ـ در برخورد با افراد ديگر رفتار سازگارانه اي دارد.
6ـ در موقعيتهاي مختلف متناسب با آنها عمل مي كند.
رشد اجتماعي نيز اكتسابي است و فرد مهارتهاي مربوط به آن را در خانه، مدرسه و اجتماع فرا مي گيرد.


5ـ رشد اخلاقي
از شرايط لازم براي ازدواج رشد اخلاقي است، اخلاق يعني خود نظمي در اعمال و رفتاري كه در آن رفاه فرد و ديگران هر دو مراعات شود.
اخلاق مجموعه اي از آداب و رسوم و عادات و الگوهاي رفتاري است كه با معيارهاي مطلوب گروهي كه انسان با آن زندگي مي كند تطابق دارد. روابط در زندگي زناشويي همانند هر ارتباط اجتماعي ديگر بين انسانها با درنظرگرفتن ارزشهاي اخلاقي و معنوي زن و مرد است كه منجر به سعادت و معنويت زندگي آنان مي گردد.


اخلاق عبارت از آن چيزي است كه بايد باشد. علماي اخلاق و انبياي الهي، جامعه را از آنچه كه هست به سوي آنچه بايد باشد، سوق مي دهند. پيامبر گرامي ما مي فرمايد: «اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق» يعني من براي تكميل اصول اخلاق و فضيلت برانگيخته شدم. بسياري از امور و مسايل زندگي زناشويي در چهارچوب اخلاق و فضايل قابل حل است و هر اندازه زن و شوهر منخلق به اخلاق و رفتار پسنديده مانند صداقت و گذشت، درستي و فداكاري و... باشند، زندگي شان از سلامت و آرامش بيشتري برخوردار خواهد بود.


اخلاق آموختني است و يادگيري ارزشهاي اخلاقي از سه طريق اتفاق مي افتد :
1ـ پاداش و تنبيه
2ـ تقليد ناخودآگاه از افرادي كه فرد با آنها زندگي كرده است و ايده آلهاي او را تشكيل مي دهند.
3ـ از طريق تفكر، انديشه و تعمق درباره پي آمدهاي رفتار و نتايج رعايت اصول اخلاقي در موقعيتهاي مختلف.
امام صادق(ع) در كتاب الاخلاق مي فرمايد: براي اقدام به هركاري به كارگيري فكر و انديشه و مطالعه جوانب مختلف آن و مال انديشي شرط موفقيت و پيروزي است. بنابراين ترديد نيست كه اخلاق را بايد يكي از مهمترين معيارها و شرايط ازدواج محسوب داشت.

 


تفاهم در زندگي زناشويي
تفاهم عبارت است از همديگر را فهميدن و درك كردن. در زندگي زناشويي براي نيل به تفاهم بايد عوامل و شرايطي مهيا باشد كه قبل از ازدواج زن و مرد با توجه و عنايت كافي به آنها زمينه تفاهم هرچه بيشتر را در زندگي زناشويي شان فراهم آورند. پس دختر و پسر براي نيل به توافق و تفاهم در ازدواج بايد داراي ويژگيها و شرايطي براي ازدواج باشند.


عوامل مؤثر در تفاهم و توافق در ازدواج
ايمان و اعتقادات مذهبي: زن و مرد يك عمر شريك هم در زندگي هستند و اكثر اوقات را با هم مي گذرانند، پس تحت تاثير عقايد و افكار و رفتار و اخلاق يكديگر قرار خواهند گرفت. بدون ترديد مرد يا زن معتقد و ديندار نه تنها همسر خود را به دينداري، تقوا و عمل صالح تشويق مي كنند، بلكه مي تواند فضاي خانواده را به محيطي امن و دور از گناه تبديل كند. علاوه بر اين همسر با ايمان و با تقوا از هر جهت قابل اعتماد و براي تربيت فرزندان شايسته تر است.


تحصيلات: تشابه تحصيلي يكي از عوامل مهم در ايجاد تفاهم بين زن و مرد است، ضمن آن كه علم و دانش به خودي خود يك مزيت و كمال مطلوب براي انسان محسوب مي شود. زن و مردي كه يكديگر را بهتر درك كنند، بيشتر قادر خواهند بود با يكديگر ارتباط برقرار كنند و طبيعتاً وظايف و مسئوليتهاي خويش را بهتر انجام مي دهند و در تعليم و تربيت فرزندان خويش از تفاهم و توافق

بيشتري برخوردارند. هرچند كه تحصيلات به خودي خود نمي تواند عقل و درايت كافي در زندگي را تضمين كند، ولي به هرحال تشابه در سواد و تحصيلات زن و مرد عامل مؤثري در تفاهم بين آن دو به حساب مي آيد.
سن: تناسب سن ميان زن و مرد، آن دو را از نظر نيازها و علايق به هم نزديكتر مي كند و طبيعتاً در چنين شرايطي توقعات و انتظاراتشان از يكديگر نيز واقع بينانه تر خواهد بود. در زندگي زناشويي به خصوص تمايلات جنسي مشابه بيشتر در زن و مردي كه از لحاظ سني با يكديگر تناسب داشته باشند، وجود خواهد داشت و زن و مرد بهتر مي توانند به نيازهاي طبيعي يكديگر پاسخ دهند.


در مورد تناسب سني، معمولاً توصيه مي شود كه زن حدود دو تا چهار سال از مرد كوچكتر باشد. كارشناسان خانواده براي دختران سنين 22ـ 20 سال و براي پسران 28ـ 24 سال را توصيه مي كنند. به هرحال بايد توصيه داشت كه رشد عقلي، عاطفي، اجتماعي و اخلاقي الزاماً با سن تقويمي و شناسنامه اي هماهنگ نيست و به همين جهت نيز تناسب در سن را نبايد يك شرط ضروري و الزامي براي تفاهم بين زن و مرد در نظر گرفت، مشروط بر آنكه عوامل ديگري كه از ويژگيهاي يك فرد رشد يافته است، مورد توجه قرار گيرد.


زمينه هاي تربيتي و فرهنگي خانواده: تحقيقات نشان مي دهد كه از مهمترين عوامل در ايجاد تفاهم بين دختر و پسر، تشابه در زمينه هاي تربيتي و فرهنگي خانواده هاي آن دو است. رفتار اكتسابي است و خانواده هميشه مهمترين و مستحكمترين نهاد تربيتي فرد است. بسياري از عادات، سلوك، رفتار و اخلاق فرد حتي آداب غذاخوردن، معاشرت، حرف زدن و بسياري از ارزشهاي فرد در زندگي در بستر خانواده آموخته مي شود.


بنابراين تشابه در وضعيت تربيتي و فرهنگي خانواده دختر و پسر از اهميت برخوردار است و عدم تشابه و يا تضاد در شيوه هاي تربيتي در دو خانواده مي تواند منشا بسياري از اختلافات و درگيريهاي زن و مرد در زندگي زناشويي شود.


در بين عوامل مؤثر در طلاق اختلاف و تفاوت در زمينه هاي فرهنگي و تربيتي خانواده زن و مرد از فراواني بالايي برخوردار بوده است و به عنوان يكي از عوامل زمينه ساز طلاق گزارش شده است.
وضعيت اقتصادي ـ اجتماعي خانواده: كارشناسان خانواده توصيه مي كنند كه خانواده دختر و پسر از نظر طبقه و وضع اقتصادي ـ اجتماعي مشابه باشند تا سازگاري بيشتري را در كنار هم تجربه كنند. لكن اين مساله عموميت ندارد و هستند افرادي كه با وجود تفاوت در طبقه اجتماعي و ثروت و دارايي در كنار هم زندگي سعادتمندي را مي گذرانند. بنابراين آنچه براي سازگاري زن و مرد مهمتر و مؤثرتر است كمالاتي از قبيل ايمان و تقوا، اخلاق و رفتار نيك، هوش و درايت و تربيت و اصالت خانوادگي است.


تناسب و تفاهم به جاي تطابق و تشابه
زن و مرد از نظر عواطف و احساسات و سليقه و رفتار نمي توانند به يك وحدت دست يابند
و تطابق و يكي بودن مطرح نيست، بلكه مراد توافق كلي زن و مرد در مسايل مختلف زندگي است كه زيربناي آن تفكر و انديشه است. هيچ دو نفري صد درصد مثل هم نيستند و هيچ دختر يا پسري با فتوكپي خويش ازدواج نمي كند، لكن هر اندازه نقاط مشترك و تشابه بين دختر و پسر باشد

احتمال بهتر زيستن و سازگاري آنان بيشتر خواهد بود. در عين حال كه زندگيهاي زناشويي نيز همانند و در نوع خود بي نظير است. زن و مرد بايد به رغم تفاوتهاي فردي خود كه حاصل عوامل ارثي، محيطي و رشد در طول زمان است يكديگر را درك كنند، زبان همديگر را بفهمند، تفاوت در سليقه ها را بشناسند و يكديگر را آن گونه كه هستند بپذيرن 
پس هر دختر و پسري كه مي خواهند با يكديگر ازدواج كنند بايد با تكيه بر توان عقلي و قدرت انديشيدن خود معيارهاي اصولي همانندي را در نظر بگيرند و با توجه به نقاط مشترك و تشابه بيشتر، همسر خويش را برگزينند و با او پيمان ازدواج ببندند و براي يك زندگي سازنده، شاد و سعادتمند بر خداوند توكل كنند.


اساس حفظ روابط در زندگي زناشويي و خانوادگي، پيروي از ارزشهاي اخلاقي است و نه صرفاً اتكا به امتيازات و حقوقي كه قانون براي مرد و زن يا فرزندان در نظر گرفته است. بحراني كه در جوامع امروز زندگي زناشويي و كيان خانواده و حتي جوامع را تهديد مي كند، عمدتاً معلول فقدان اخلاق و ارزشهاي اخلاقي است.


اقوام روزگار به اخلاق زنده اند قومي كه گشت فاقد اخلاق مردني است
درباره اهميت اخلاق همين بس كه پيامبر گرامي اسلام(ص) فرموده اند: «من براي تكميل اصول اخلاق و فضيلت برانگيخته شده ام». از جلوه هاي تفاهم در خانواده و زندگي زناشويي عبارت از روحيه گذشت و عفو، شكيبايي و بردباري، صميميت و صداقت، حسن خلق و پذيرش
تكريم و تواضع، محبت و روابط مطلوب و سازنده زن و مرد است.
به خلق و لطف توان كدر صيد اهل نظر به دام و دانه نگيرند مرغ دانا را


«حافظ»
چه زماني ازدواج كنيم؟
يكي از مسايل مهمي درباره ازدواج و انتخاب همسر بايد بررسي شود «زمان» آن است. در اين باره، مطالب فراواني نوشته و گفته شده است و هر كس مطابق سليقه و درك و علم و فهم خود كوشيده جوابي به سؤال فوق بدهد. اما اگر بخواهيم بدون توجه به عوامل و موانع اجتماعي و بدون توجه به آداب و رسوم و تشريفات و سليقه هاي گوناگون مساله را بررسي كنيم، بايد بگوييم: جواب اين سوال كه «چه زماني ازدواج كنيم؟» در درون و فطرت و سرشت انسان نهفته است و نيازي به جواب و استدلال علمي و فلسفي ندارد. بايد به درون خودمان مراجعه كنيم و از فطرت و ميلها و

غرائز خود- كه صادقانه و بدون توجه به موانع و تشريفات و عادات و رسوم و سليقه ها جواب مي دهند- پاسخ صحيح را دريافت نماييم. مانند گرسنگي و تشنگي كه قانون بردار نيست و نمي شود به انسان گفت: چه زمان غذا بخور و چه زمان نخور، آب بنوش يا ننوش بلكه انسان بطور طبيعي درك مي كند كه چه زماني گرسنه و تشنه است و چه زماني نيست و چه زماني بايد بخورد و چه زماني نه. بله، مي شود در امور جنبي برايش قانون وضع كرد كه مثلاً: غذاي فاسد و حرام نخور، آب كثيف ننوش، بلكه غذاي حلال و مفيد و سالم بخور، در هنگام روزه غذا نخور و... ، اما درباره اصل گرسنگي و تشنگي و خوردن و نوشيدن، نمي شود زمان قانون تشريعي وضع كرد.

مقدس و شديداً را در وجود انسان قرار داده است. اگر به موقع و بطور صحيح، به اين نياز پاسخ داده شود و خواهشش برآورده گردد، مسير طبيعي خود را طي ميكند بطور غير صحيح و غير طبيعي به آن جواب داده شود، از مسير طبيعي خود منحرف شده و طغيان مي كند؛ هم خود فاسد مي گردد و هم آدمي را فاسد مي گرداند.
هنگامه بلوغ
بعد از اين توضيحات، باز جوانان مي پرسند: «به هرحال زمان ازدواج چه موقع است؟» جواب: زمان ازدواج، هنگامي است كه «بلوغ جنسي» و «بلوغ عقلي» در انسان به كمال مطلوب برسد (منظور از «كمال» رسيدن به بالاترين حد ممكن نيست، زيرا رسيدن به اين حد، مخصوصاً در «بلوغ عقلي» بسيار بعيد و مشكل است؛ بلكه منظور رسيدن به حد معمول و متعارف مي باشد.)
اينكه بعضي مي گويند: «سن ازدواج را اسلام در پسران 15 سالگي و در دختران 9 سالگي معين كرده است» صحيح نيست و اسلام چنين حكمي ندارد. اسلام، دين فطرت است و هرگز حكمي خلاف فطرت و سرشت انسان صادر نمي كند. بلكه حكم اسلام براي ازدواج، رسيدن به «بلوغ» است يعني«رسيدن»؛ و به تعبير پيغمبر اكرم، مانند ميوه اي كه بلوغ آن «رسيدن» آن است.
زمان بلوغ جنسي و عقلي


زمان ازدواج را خود انسان با مراجعه به درون خود مي تواند كشف كند؛ زمان ازدواج، هنگامي است كه بلوغ جنسي و بلوغ عقلي، به كمال مطلوب برسند؛ باز هم اين سؤال از طرف بزرگترها، پدر و مادرها، مربيان و مسؤولان جامعه، و حتي از سوي خود جوانان مطرح مي شود كه: «بالاخره زمان مطلوب براي ازدواج چه موقعي و در

چه سني است و بلوغ جنسي و بلوغ عقلي چه زماني به مرحله كمال مطلوب مي رسند؟»
پاسخ اين است كه: مناطق، محيطها، جامعه ها، نسلها، نژاد، قبيله ها، خانواده ها و افراد، در اين زمينه يكسان نيستند، بلكه تفاوتهايي باهم دارند. مثلاً: در سرزمينهاي «گرمسير» بلوغ جنسي زودتر مي رسد تا مناطق «سردسير»؛ و محيطهاي «باز و شلوغ» كه برخورد زن و مرد و دختر و

پسر بيشتر است، و در محيطهاي غيرمذهبي و بي و بند و بار كه مسايل محرم و نامحرم و حجاب و عفت كمتر رعايت مي شود، بلوغ جنسي زودتر فرا مي رسد تا در محيطهاي مذهبي و پاك و با عفت و پايبند به قوانين شرعي؛ در خانواده هاي غير مؤدب و بي فرهنگ كه رعايت حفظ مسايل جنسي را نمي كنند و احياناً بچه ها شاهد مسايل جنسي پدر و مادر خود هستند، بلوغ جنسي زودتر فرا مي رسد تا خانواده هايي كه اين مسايل را رعايت مي كنند (حتي مشاهده مسايل

جنسي پدر و مادر، عامل مهمي براي انحراف بچه هاست.) كميت و كيفيت خوراك و غذا نيز در اين موضوع تاثير غذا نيز در اين موضوع تاثير دارد؛ آنهايي كه غذايي بيشتر و قويتر مي خورند، بلوغ جنسي شان سريعتر است.
به هرحال در مملكت و محيطهاي گوناگون ما، مي توان گفت: بلوغ جنسي در پسران بطور متوسط، تقريباً در سن 17سالگي و در دختران 14سالگي است اما اين سن براي ازدواج زود است، زيرا براي ازدواج، علاوه بر بلوغ جنسي، بلوغ عقلي نيز لازم است. اما سن 19 سال در پسران و 16 سال در دختران براي ازدواج مناسب است. البته اين سن متوسط است، ممكن است پسر و يا دختري زودتر از اين نياز به همسر داشته باشد، كه بايد اقدام شود.


معيارهاي انتخاب همسر
براي انتخاب همسر، بايد معيارهايي داشته باشيم. يعني دختر و پسر، بايد ملاكها و ميزانهايي داشته باشند و بدانند چه همسري مي خواهند؛ با چه مشخصات و صفاتي؟ اين اصل كار است. مانند كسي كه مي خواهد مسافرت كند، بايد ابتدا مقصد و هدف خود را معين نمايد، آنگاه سفر كند، اما اگر فقط بداند كه نياز به مسافرت دارد، اما مكان و مقصد و هدفي را در نظر نگيرد، سرگردان مي شود و به بيراهه مي رود.
معيارها و ملاكها و خصوصيات و صفاتي كه در انتخاب همسر بايد در نظر گرفته شود، دو نوع است:
الف: آنهايي كه ركن و اساسند و براي يك زندگي سعادتمند حتماً لازمند.
ب: آنهايي كه شرط كمال هستند و براي بهتر و كاملتر شدن زندگي اند و بيشتر به سليقه و موقعيت افراد بستگي دارند.


اينك به بررسي اين معيارها و ملاكها و صفات و مشخصات مي پردازيم:
اول ـ تدين (از اركان اساسي و حتمي)
انساني كه دين ندارد، هيچ ندارد؛ هرچه هم داشته باشد، هيچ محسوب مي شود. انسان بي دين، در حقيقت «مرده متحرك» است. كسي كه پايبند به دين كه اصلي ترين مساله زندگي است نباشد هيچ تضميني وجود ندارد كه پايبند به رعايت حقوق همسر و زندگي مشترك باشد.
انسان ديندار، هرگز نمي تواند با همسر بي دين، كنار بيايد و با هم زندگي سعادتمندانه اي داشته باشند. انسان متدين، ممكن است بتواند نقصهاي ديگر همسرش را تحمل كند، اما نقص «بي ديني و لاابالي گري» او را هرگز نمي تواند تحمل نمايد.
از ثمره هاي تدين
اين خصوصيت و صفت، ثمره هاي فراوان ديگري را در بر دارد. به اين معني كه: تدين مانند اصل و ريشه اي است كه ثمره ها و شاخه هاي فراواني دارد مانند:
الف) عفت. آدم ديندار، حتما با عفت است. اگر نباشد، ديندار نيست.


ب) حجاب. حجاب از ثمره ها و ميوه هاي درخت تدين است. و حجاب تنها مخصوص دختران و زنان نيست؛ بلكه پسران و مردان نيز بايد حجاب داشته باشند. منتهي ميان حجاب زن و مرد تفاوتهايي وجود دارد؛ كه آن هم به خاطر جذاب تر بودن زن و تفاوتهاي جسمي و جنسي بين آن دو مي باشد.
ج) نجابت.
د) حيا. «لا دين لمن لا حياء له»: كسي كه حيا ندارد، دين ندارد پس كسي كه حيا دارد، دين هم دارد، و كسي كه دين دارد، حيا هم دارد.
اما جوانان غيرمتدين چه كنند؟


آنچه كه تاكنون درباره اين معيار و صفت اول (تدين) بيان شد، بيشتر مربوط به «متدينها» بود؛ پس غيرمتدينها چه كنند؟!
جواب:
اولاً: آنان هم متدين شوند و همانند دينداران عمل كنند. دين و ايمان، مايه سعادت دنيا و آخرت انسان است؛ پس بر هر انسان عاقلي واجب است كه اين مايه سعادت را به دست آورد. در اين راه، هرچه تحقيق، مطالعه، مشورت و بررسي انجام گيرد، ارزش دارد. همانگونه كه عقل حكم مي كند كه : انسان، براي تامين زندگي مادي بايد تلاش كند ؛ همانطور نيز حكم مي كند
كه براي يافتن راه سعادت ابدي بايد تلاش كرد.


ثانياً: بعضي از صفات و خصوصيات متدينها را بايد غير متدينها نيز داشته باشند. انساني كه از نظر عقيده و عمل، پايبند و معتقد به دين و ايمان نيست، باز هم بايد در انتخاب همسر، بعضي از صفات متدينها را در نظر بگيرد.
مثلاً: عفت، نجابت و پاكي جنسي را همسر غير متدين نيز بايد داشته باشد وگرنه مصيبت و مشكلات فراواني در زندگي شان به وجود مي آيد؛ زيرا حتي غير متدينها نيز نمي توانند بي عفتي و ناپاكي و هرزگي همسرشان را قبول كنند. (مگر اينكه بكلي از انسانيت ساقط شده باشند، كه آنها از بحث ما خارجند.


دوم ـ اخلاق نيك
(ويژگي اساسي و حتمي براي طرفين)
منظور از اخلاق نيك، تنها خنده روي و خوش خلقي اصطلاحي نيست؛ زيرا خنديدن و...، در بعضي از مواقع نه تنها مطابق اخلاق نيست، بلكه ضد اخلاق است. بلكه منظور از اخلاق نيك، صفات و خلق و خوهاي پسنديده در نظر عقل و شرع مي باشد.


نمونه هايي از اخلاق خوب و بد
اينك درباره اخلاق پسنديده، جزيي تر بحث مي كنيم و نمونه هايي را از هر دو بيان مي نماييم تا مفهوم اخلاق و منظور از آن درباره انتخاب همسر روشنتر شود:
1ـ خوش زباني و بد زباني


بد زباني، زبان درازي، نيش زدن با زبان، بي ادبانه و بي پروا سخن گفتن و فحش دادن ، از نمودها و نمونه هاي برجسته بداخلاقي است. و خوش زباني، نرم خوبي در سخن و مؤدبانه سخن گفتن، از نشانه هاي بارز خوش خلقي مي باشد.
2- بزرگواري و حسادت
حسادت از نشانه هاي مهم اخلاق بد است و بزرگواري از نمونه هاي برجسته اخلاق پسنديده
3ـ خوش خلقي و كج خلقي


زندگي با انسان «كج خلق»، بسيار مشكل است و زندگي با افراد خوش خلق و خوش برخورد، به انسان نشاط و اميد مي دهد. خوش خلقي، يكي از نشانه هاي ايمان است و بد خلقي از نمودهاي ضعف ايمان.
البته همانگونه كه در ابتدا اين مبحث بيان شد، خوش خلقي و خنده رويي، هميشه و در همه جا نشانه اخلاق نيك نيست. مثلاً: خوش خنده بودن دختر و زن و همچنين مرد در مقابل نامحرم، ضد اخلاق است و بسيار ناپسند. و همينطور خنديدن و خندان ديگران به وسيله غيبت و مسخره كردن و عيبجويي از مردم، حرام و ضد ارزشها و اخلاق اسلامي است.


سوم شرافت خانوادگي
(شرط اساسي و حتمي براي طرفين)
منظور از شرافت خانوادگي شهرت و ثروت و موقعيت اجتماعي نيست؛ بلكه منظور نجابت و پاكي و تدين و... است.


ازدواج با يك فرد، مساوي است با پيوند با يك خانواده و فاميل و نسل!
در مساله انتخاب همسر، معقول نيست كه انسان بگويد: من مي خواهم با خود اين فرد ازدواج كنم و كاري به خانواده و خويشان و فاميلش ندارم... زيرا:
1ـ اين فرد، جزيي از همان خانواده و فاميل و شاخه اي از همان درخت است. و اين شاخه، از ريشه هاي همان درخت تغذيه كرده است. مسلم است كه بسياري از صفات اخلاقي، روحي، عقلي و جسمي آن خانواده و فاميل را از راه وراثت و تربيت محيط و عادات به اين فرد منتقل شده است.


چهارم ـ عقل
شرط اساسي براي طرفين
براي ايجاد « ايجاد زندگي سعادتمندانه » به « عقل و فهم سالم » نياز است .
« عقل » همانند « نور افكني » است كه جادة زندگي را روشن ميكند و نشيب و فراز ها را مي نمايد ، تا انسان در برابر آنها تصميمهاي مناصبي بگيرد . « عقل » وسيله اي است براي تشخيص خوبيها از بديها .
زن و شوهر ، براي ادارة صحيح زندگي و تربيت فرزنداني شايسته ن بايد به نيروي عقل و فهم مجهز باشند .
امير مؤمنان ـ كه دورود خدا بر او باد ـ از ازدواج با انسان احمق ( فاقد عقل و شعور ) به شدت نهي فرموده اند :
« اياكم و تزويج الحمقاء فان صحبتها بلاء و ولدها ضياع »


بپرهيزيد از ازدواج با احمق " زيرا مصاحبت و زندگي با او بلا است و فرزندانش نيز تباه مي شوند .
در اين سخن امام ، دو نكتة مهم بيان شده است : يكي بلا بودن همنشيني و زندگي با همسر احمق است ، كه جان انسان عاقل را به لب مي آورد ن و ديگري تباه و ضايع شدن فرزندان ، كه هم از راه وراثت وژن ها بر آنان اثر مي گذارد و هم از راه تربيت و اخلاق و رفتار . و هر دو ، خسارت بزرگي است .


پنجم ـ سلامت جسم و روح
سلامتي جسمي و روحي ، در موفقيت و سعادت زندگي مشترك ، نقش مهمي به عهده دارد .
بعضي از بيماريها ي جسمي و رواني ، اهميت چنداني ندارد و مانع انجام وظايف همسري نشده و لطمه اي به زندگي نمي زنند و مي توان آنها را تحمل كرد و يا با معالجه و مراقبت ، درمان و برطرف نمود . بحث ما مربوط به اينگونه بيماريها نيست . بلكه آنچه بايد در زمينة « انتخاب همسر » مورد

توجه قرار گيرد ، بيماريها و نقصها و معلوليتهاي جسمي و روحي عميق و غير قابل درمان است كه در طول عمر همراه انسان است و تحملش براي همسر سخت است و مانع ايفاي كامل نقش همسري مي باشد . همسر ، يايد همسرش را دوست داشته باشد تا بتواند با او به خوبي زندگي كند ، بعضي از نقصها ، مانع اين دوست داشتن است .
توجه نكردن به اين امر و برخورد « احساساتي » و « غير تعقلي » با آن ن ممكن است لطمه هاي سنگيني به زندگي بزند .


ششم ـ زيبايي
« زيبايي » يك امتياز است و در شيريني و سعادت « زندگي زناشويي » تاثير بسزايي دارد .
دو انسان ، كه مي خواهند به عنوان همسر و ياور ، كانوني سعادتمندانه تشكيل دهند و تا پايان عمر در كنار هم با صفا و صميميت و عشق و محبت زندگي كنند لازم است يكديگر را از هر جهت دوست داشته باشند و اندازه و چهره و شكل ظاهري هم خوششان بيايد .
زيبايي ، معيار و اندازه معين و « قانون استاندارد » ندارد كه بشود افراد را با آن سنجيد بلكه تا حدودي به سليقة افراد بستگي دارد . حتي ممكن است فردي در نظر كسي زيبا باشد و در نظر ديگري زشت . در بارة ليلي و مجنون گفته شده :


« ليلي در نظر ديگران دختر زشتي بود ، اما در نظر مجنون ، زيبا » پس، صفت زيبايي ، يك خصوصيت نسبي است و لازم نيست در حد عالي باشد ، بلكه مهم آن است كه دو همسر ، يكديگر را بپسندند و از هم خوششان بيايد و دلخواه هم باشند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید