بخشی از مقاله

شخصيت وحقوق زن در اسلام

تاريخ زندگى زن‏ها در بعد مظلوميت ، سه دوره مشخص را طى كرده است؛ البته ادوار فرعى نيز دارد ، ولى سه حالت مشخص در زندگى خانم‏ها ديده مى‏شود كه جامعه‏شناسان و مورخان روى آنها بيش‏تر تكيه كرده‏اند. بدترين دوره‏اش ، زمان‏هايى است كه در ميان ملل وحشى و غير متمدن بود ؛ كه از لحاظ زمانى يكه دوره مشخص نيست و ممكن است تا اين اواخر هم در بعضى از نقاط جهان چنين حالتى وجود داشته و شايد الان هم در گوشه‏اى از جهان باشد، اما به اين جهت يك دوره حساب مى‏شود كه زن بعنوان شى‏ء و كالا، يعنى قبل از حيوان ، مطرح است و ارزش زن براى اين‏گونه جوامع در حكم يك كالاست.

زن ،كالاى سرگردان و سرمايه بازرگانان و در بازار داد و ستد، وسيله نيل به هدف پست زور مردان است. بدين جهت عدّه‏اى كه تعصب داشته، دختران را زنده به گور مى‏كردند كه سبب ننگ آنها نشود . در معابد كليساها، زن آبستن را زنده سر مى‏بريدند و خونش را به قربانگاه مى‏پاشيدند و سرش را تقديم به پيشگاه معبودِ ساخته و پرداخته خود تقديم مى‏داشتند

. براى فراوانى آب، دوشيزگان را مرتب به زيور مى‏آراستند و در رودخانه غرق مى‏كردند. در جنگ ، زن جزء غارت و غنيمت بود . اقوام وحشى ، زنان هم را مى‏دزديدند(1).دوره‏اى كه يك مقدار وضع خانم‏ها بهتر مى‏شود، دوره‏اى است كه زن در حد حيوان و به عنوان يك موجود زنده، البته با ارزش در حد حيوانات ، مورد توجه بوده است

(2 در قديم ،مردان جز جمالِ ظاهرى زن را نمى‏ديدند و نمى‏خواستند به خصايص فطرى و معنوى زن توجه داشته باشند يا غافل از اين بودند. كه زن مى‏تواند بزرگ‏ترين مربى انسانى باشد.(3) دوره‏هاى ما قبل تاريخ ،از لحاظ وضع زندگانى انسان و اصول زناشويى هنوز مورد تحقيق و بررسى كامل واقع نشده است آن چه مى‏توان از رسوم قبايل وحشى كه در حال حاضر در نقاط دور افتاده و محافل آفريقا و آمريكا و به دست آورد، اين است كه ازدواج در آغاز به قهر و غلبه صورت مى‏گرفته و اين روش مانند شكار براى لذت بخشى بوده است. زنها نيز خود اين سنت را پسنديدند صياد را به دنبال خود مى‏كشانيدند

و از راه شهوات نفسانى، راه را براى غلبه مردان باز كرده، و خود را در دام و چنگال آنان مى‏انداختند. دختران و زنانى كه نصيب شكارچيان نمى‏شدند و مورد دستبرد واقع نمى‏شدند، ارزش نداشتند(4).در دوره ديگرى زن ، يك انسان مهجور و تحت قيموميت و ولايت مرد است كه استقلال انسانيش را به كلى از دست مى‏دهد و به عنوان يك انسان ، فاقد اختيارات در جامعه ، زندگى مى‏كند اين سه مرحله، سه حالت و سه دوره از زندگى زن جزء بدترين دوران‏هاست(5).

شخصيت و مقام زن در اسلام اسلام ، اولين مكتبى است كه زن را به عنوان مسئله مهم زندگى و متمّم حيات انسانى در مسائل اجتماعى و اخلاقى و قانونى خود جا داده است.(6) درست در همان موقعى كه دنيا در آتش جهل و ستم مى‏سوخت، و جوامع مختلف بشرى گرفتار انحرافهاى گوناگون بوده‏اند، گروهى از افراد زن را معبود خويش و جمعى از او را حيوانى مى‏پنداشتند و هر گونه تعدى را بر او روا مى‏داشتند؛

پيامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم براى خاتمه بخشودن به انحراف‏ها، كجى‏ها و كجروى‏ها، پندارهاى غلط، تجاوزات از جانب خداوند متعال مبعوث، و خط بطلان بر روى غلط‏هاى بشرى كشيد و همه راه‏هاى فضيلت و رستگارى را به او نشان داد(7) خداوند ، حضرت محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم را در روزگارى مبعوث نمود كه جهان بشريت دستخوش تيرگى‏ها و سقوط بود،

و در درياى حيرت و سرگردانى دست و پا مى‏زد؛ در چنين زمانى بود كه ظهور اسلام بسان باران نيروبخش بهار ، زمين عبوس بشريت را خرم و شاداب ساخت، و يوغ‏ها و زنجيرها را از گردن‏ها و دست و پا برداشت و تجاوزات و خرافات را چون دزدان صبح شده رسوا گردانيدند و عقل‏ها و استعدادها و تفكرات زندانى شده،

باشكوهى خاص از زندان آزاد كرد و طومار جاهليت را دريد(8) و اين حقيقت را به دنياى بشرى اعلام داشت كه زن و مرد، از نظر دارا بودن روح كامل انسانى و روح باقى براى حشر و نشر در قيامت، مساوى هستند، و هر دو، به كردارهاى زشت و زيباى خود كيفر يا پاداش داده مى‏شوند و به همان نيت كه مردان جزئى از پيكر جامعه انسانى محسوب مى‏شوند زنان نيز چنين هستند.


خداوند در قرآن كريم مى‏فرمايد: «يا ايها الناس اتقو ربّكم الذى خلقكم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها و بَثَّ منهما رجالاً كثيراً و نساءً و اتقواللّه‏ الذى تساءلون به و الارحام ان اللّه‏ كان عليكم رقيبا
اى مردم از پرودگارتان بپرهيزيد؛ همان كسى كه همه شما را از يك انسان آفريد، و همسر او را از جنس او خلق كرد، و از آن دو مردان و زنان فراوانى منتشر ساخت و از خدايى بپرهيزيد كه هنگامى كه چيزى از يكديگر مى‏خواهيد، نام او را مى‏بريد و از قطع رابطه با خويشاوندان خود پرهيز كنيد، زيرا خداوند مراقب شماست.(9)

هيچ‏يك از آيات قرآن كريم كه مردم را دعوت به تدبير و تعقل در نظام آفرينش مى‏كند، مخصوص بر مردان نيست، بلكه زنان و مردان به طور برابر مخاطب قرار داده است. بررسى آيات قرآن كريم نشان مى‏دهد زن و مرد از نظر آفرينش، هيچ تفاوتى با يكديگر ندارند و همه انسان‏ها از هر صف خواه زن و خواه مرد از يك ذات و گوهر خلق شده‏اند:
(10«يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ


اى مردم، ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد. گرامى‏ترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است.


(11)شكى نيست كه اسلام ، احترام ويژه‏اى براى زنان قائل است. زيرا اگر آيات قرآن را مورد بررسى قرار دهيم، به مقام و منزلت زن در اسلام پى خواهيم برد . مقام زنان در اسلام چنان است كه در قرآن مجيد ، سومين سوره مفصل ، به نام آنان (النساءناميده شده است، و در ده سوره ديگر از قرآن مجيد مسائلى مربوط به حقوق و منزلت زنان هست،

و همه جا در خطابات عام قرآن، زنان مورد خطابند و غير از اين مورد، از بسيارى از مفاهيم قرآن مى‏توان مطالبى درباره حقوق و منزلت زنان استنباط نمود. قرآن مجيد اين اتهام دروغ و مغرضانه را، كه اسلام براى زن ارزشى قائل نيست، به كلى منتفى مى‏سازد. پيش از اسلام ، هيچ قانونى از قوانين اجتماعات متمدن و بزرگ، درباره ارزش واقعى زن، و اثر وجودى او، و حفظ كرامات و حقوق او تفصيلات فلسفى و روانى و مواد قانونى وجود ندارد.


(12مقام و منزلت زنان در فرهنگ اسلامى بر همگان آشكار است. دفاع از حقوق زنان، اعطاى مقام كوثر به دخت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ، سخن از زنان و مردان نيكوكار در سرتاسر قرآن و اعطاى حق رأى به زن نمايانگر اهميت تقريبا مساوى زنان و مردان در اين فرهنگ مى‏باشد.(13) اسلام ، زن را به عنوان عنصر مؤثر جامعه پذيرفته و او را در امر مهم و سرنوشت‏ساز بيعت شريك ساخته است؛ اسلام وقتى از زن بيعت گرفت

، در حقيقت به او اعلام كرد . كه تو يكى از خشت‏هاى بناى اسلامى و بايد سهم خود را در استوارى و نگهدارى اين بنيان ايفا كنى همچنين شركت زنان در جنگ‏ها در صدر اسلام، نشان دهنده مشاركت زنان آن عصر در امور سياسى است.

دو بانوى نمونه اسلام، حضرت فاطمه عليهاالسلام و حضرت زينب كبرى عليهاالسلام نمونه‏اى از زنانى هستند كه نسبت به سرنوشت سياسى جامعه خويش حساس بوده و رسالت خود را به خوبى انجام داده‏اند.(14) برخلاف پندار نادرست جوامع بشرى،(15) اسلام نيز احترام ويژه‏اى براى زنان قائل است؛ زيرا همه مى‏دانيم كه اولين كسى كه اسلام را قبول كرد، يك زن بود. اولين شهيد راه اسلام نيز يك زن بود؛ تنها فردى كه در كعبه دفن مى‏باشد يك زن است

. و وارث پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نيز دخترش، حضرت فاطمه عليهاالسلام است كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بر دستان مباركش بوسه مى‏زد و او را ام‏ابيها خطاب مى‏فرمود، (16پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرمايد: «هريك از زن يا مرد موجبات آزار يكديگر را فراهم كنند خداوند نه نماز و نه هيچ عمل خيرى را از آنان قبول نمى‏كند».

(17اسلام براى تمام تلاش‏هاى زن كه در خانه همسر انجام مى‏دهد، ارج مى‏نهد تا آن‏جا كه امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: «ليوان آبى كه زن به همسر مى‏دهد از يك سال عبادت شب و سحرخيزى كه روزش را روزه بگيرد، نزد خدا بهتر است».(8 براى مقام زن همين بس كه زمانى حضرت على عليه‏السلام به خواستگارى فاطمه عليهاالسلام آمد ، پيامبر فرمود: «صبر كنيد تا از فاطمه اجازه بگيرم».

اسلام به مردان سفارش كرده كه نيازهاى همسر و فرزندان را به خوبى تأمين نمايند و كسانى كه در اداره زندگى بى‏تفاوت هستند، و همسران خود را هم چنان رها و معطل، و حقوق آنان را تضييع مى‏نمايند، مورد لعنت پيشوايان معصوم قرار گرفته‏اند،ملعونٌ ملعونٌ من ضيع من يعول.(19پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «احترام و علاقه به همسر نشانه ايمان است و سپس اضافه كرد كه من از همه شما بيش‏تر به همسرانم احترام مى‏گذارم».(20نيز فرمود: «انسان باايمان در غذا ، تابع همسر و فرزندان است:المؤمن ياكل بشهوة اهله امام صادق عليه‏السلام فرمود: «مردى كه مهريه همسر خود را براى خود ، حلال بداند و به او ندهد ، در حقيقت ، سارق است».«و گناه چنين همسرى نابخشودنى است».


( 21)تساوى حقوق زن و مرد در پيشگاه خداوند از جمله شبهاتى كه در زمينه حقوق زن و مرد مطرح مى‏كنند، اين است كه اسلام حقوق زن و مرد را به طور مساوى مطرح نكرده است.(22) برخى چنين تصور مى‏كنند كه اسلام كفه سنگين شخصيت را براى مردان قرار داده و زنان در برنام اسلام چندان جايى ندارند.

(23) از جمله نكاتى كه بايستى در اين‏گونه مباحث بدان توجه نمود، اين است : بين تساوى و تشابه تفاوت وجود دارد. سؤال ما اين است: آيا لازمه تساوى حقوق، تشابه حقوق هم هست يا خير؟ «تساوى به معناى برابرى و يكسانى است، ولى تشابه به معناى يكنواختى و يك‏گونگى است. استاد مطهرى در همين خصوص مثالى مى‏زنند كه براى تقريب به ذهن خالى از فايده نيست؛

ايشان مى‏فرمايد: ممكن است پدرى ثروت خود را به طور مساوى ميان فرزندان خود تقسيم كند، اما به طور مشابه تقسيم نكند؛ مثلاً ممكن است اين پدر چند قلم ثروت داشته باشد، هم تجارت‏خانه هم ملك مزروعى و هم مستغلات و بى‏نظر به‏اين كه قبلاً فرزندان خود را استعداديابى كرده، و بر اساس استعدادشان ثروت خود را تقسيم نموده است،

با در نظر گرفتن اين كه آن‏چه به همه فرزندان مى‏دهد، از لحاظ ارزش مساوى با يكديگر باشد و ترجيح و امتيازى از اين جهت در كار نباشد. آرى بايد بين كميت و كيفيت تفاوت قائل شد بين برابرى و يكنواختى نيز. آن‏چه مسلم بوده و مورد تأييد همه بزرگان دين است، اين است كه اسلام حقوق مشابه و يكنواختى براى زن و مرد قائل نشده است؛ ولى زن را برتر از مرد و يا مرد را برتر از زن، از لحاظ حقوق نمى‏داند؛ چرا كه اسلام اصل مساوات انسان‏ها را درباره زن و مرد نيز رعايت كرده است.(24) براى كسانى كه اندك آشنايى با دين مبين اسلام و كتاب آسمانى آن داشته باشد،

تساوى زن و مرد به خوبى نمايان است. از ديدگاه اسلام، تنها معيار برترى و امتياز، براى كسانى است كه از تقواى بيشترى برخوردار باشد، و نزد خداوند جنس برتر مطرح نيست.(25) يعنى زن و مرد هر دو به يك اندازه انسان مى‏باشند و در انسانيت بينشان تفاوتى نيست. «تفاوت در جنسيت پس از اشتراك در ذات و نوع است.

به تعبير منطقى آنها دو صنف از يك نوع مى‏باشند، يعنى حقيقت و گوهر آنها يك چيز است، در انسانيت يكى را بر ديگرى تفاضلى نيست، آنها فرزندان يك والدين مى‏باشند، و از ارزش يكسان برخوردارند، تنها ملاك تفاوت در ارزش تقوا است كه امرى اكتسابى است و ربطى به جنسيت ندارد، چنانكه ربطى به نژاد، جغرافيا، طبقه اجتماعى، ثروت، زيبائى و غير آن ندارد.»(26در اين بخش با ذكر نمونه‏اى از آيات قرآن كريم، به عدم برترى زن و مرد از لحاظ انسانى و جنسيتى اشاره مى‏كنيم.(27


«إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً»(28)»«همانا كليه مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان باايمان و مردان و زنان صابر و مردان و زنان خداترس و خاشع و مردان و زنان خيرخواه و مسكين‏نواز و مردان و زنان روزه‏دار و مردان و زنان باحفاظ و خوددار و مردان و زنانى كه ياد خدا بسيار كنند بر همه آنها خدا مغفرت و پاداش بزرگ مهيا ساخته است آيه فوق، براى زنان و مردان - در صورت انجام كارهاى نيك - پاداش مساوى در نظر گرفته شده است؛ و اين‏گونه نيست كه چون مرد برتر است، به او پاداش ويژه‏اى داده شود.


«يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»(29)»«اى مردم همه شما را نخست از مرد و زنى آفريديم و آن‏گاه شعبه‏هاى بسيار و فرق مختلف گردانيديم تا (قرب و بعد نژاد و نسب يكديگر را) بشناسيد (و بدانيد كه اصل و نسب و نژاد مايه افتخار نيست بلكه) بزرگوارترين شما نزد خدا باتقوى‏ترين مردمند و خدا (بر نيك و بد مردم) كاملاً آگاه است».


در آيه فوق با اشاره به آفرينش زن و مرد، تصريح شده است كه ملاك برترى، تقوا و پرهيزگارى بيشتر است.
«مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»


(30«هركس از مرد و زن كار نيكى به شرط ايمان به خدا آورد ما او را در زندگانى خوش و باسعادت زنده (ابد) مى‏گردانيم و اجرى بسيار بهتر از عمل نيكى كه كرده به او عطا مى‏كنيم.در آيه فوق ، خداوند بين پاداش زن و مرد تمايزى قائل نشده است«وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لاَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»(31«و باز يكى از آيات لطف الهى اين است كه براى شما از جنس خودتان جفتى بيافريد كه در بر او آرامش يافته با هم انس گيريد و ميان شما رأفت و مهربانى برقرار فرمود.»در آيه فوق ، خداوند به اصل ازدواج اشاره نموده و تصريح كرده كه زن و مرد، هركدام مكمل يكديگرند و هركدام بدون يكديگر ناقص است؛ و اين‏گونه نيست كه مرد يا زن برتر از ديگران باشد.


«و اَوحينا الى اُمّ موسى اَن ارضعيه فاذا خفت عليه فالقيه فى اليم و لاتخافى و لاتحزنى انا رادوه اليك و جاعلوه من المرسلين»
«و به مادر موسى وحى كرديم طفلت را شير ده چون آسيب فرعونيان بر او ترسان شوى او را به تو بازگردانيم و هم از پيامبران مرسلش قرار دهيم».
اين آيه به عظمت زن اشاره دارد؛ اين كه زن نيز مى‏تواند به مقامى برسد كه مورد الهام خداوند واقع شود.


«و از خدا براى مومنان (آسيه) زن فرعون را مثل آورد هنگامى كه از شوهر كافرش بيزارى جست و عرض كرد بارالها (من از فرعونى و عزت و نبوى او درگذشتم) تو خانه‏اى براى من در بهشت بنا كن و مرا از شر فرعون و كردارش و از قوم ستمكار نجات‏بخش.در آيه فوق تصرح شده كه خداوند، زن فرعون را نمونه قرار داده است كه خود به منزلت و مقام زن عظيمى كه زن در پيشگاه خداوند مى‏تواند داشته باشد

، اشاره مى‏كند«إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»(32)ما تو را (چشمه) كوثر داديم. پس براى پروردگارت نماز گذار و قربانى كن دشمنت خود بى تبار خواهد بود.سوره كوثر بنابر تصريح مفسران در شأن حضرت فاطمه عليهاالسلام و بيان عظمت ايشان نازل شده است. آيا با اين حال نيز مى‏توان گفت كه زن و مرد از منزلتى متفاوت بر خوردارند؟(33


اسلام و منادى آزادى
ما معتقديم خالق و آفريننده جهان كه از همه حقايق مطلع است و قادر بر همه چيز است و مالك همه چيز. اين اصل به ما مى‏آموزد كه انسان، تنها در برابر خدا بايد تسليم باشد و از هيچ انسانى نبايد اطاعت كند؛ مگر اين كه اطاعت او اطاعت خدا باشد. بر اين اساس،

هيچ انسانى حق ندارد انسان‏هاى ديگر را تسليم در برابر خود مجبور كند و ما از اين اصل اعتقادى اصل آزادى بشر را مى‏آموزيم كه هيچ فردى حق ندارد انسانى و يا جامعه و ملتى را از آزادى محروم كند، براى او قانون وضع كند، رفتار و روابط او را بنابه درك و شناخت خود كه بسيار ناقص است و يا بنابه خواسته‏ها و اميال خود تنظيم نمايد و از اين اصل ما نيز معتقديم كه قانون‏گذارى براى پيشرفت‏ها در اختيار خداى تعالى است

و سعادت و كمال انسان و جوامع، تنها در گرو اطاعت از قوانين الهى است كه توسط انبيا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادى او و تسليم در برابر ساير انسان‏ها است. بنابراين ، نسان بايد عليه اين بندها و زنجيرهاى اسارت و در برابر ديگرانى كه به اسارت دعوت مى‏كنند، قيام كند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسليم و بنده خدا باشند. از اين جهت است كه مقررات اجتماعى ما عليه قدرت‏هاى استبدادى و استعمارى آغاز شود . بنابراين ، با هر چيزى كه برابرى در جامعه را بر هم مى‏زند و امتيازات پوچ و بى‏محتوايى را در جامعه حاكم مى‏سازد بايد مبارزه كرد؛(34


آزادى در تعبيرات اسلامى
اسلام درباره آزادى به عنوان يك ارزش ، اعتراف كرده است؛ اما نه ارزش منحصر به فرد، و نه آزادى با آن تعبيرها و تفسيرهاى ساختگى، بلكه آزادى به معناى واقعى، على عليه‏السلام در وصيت‏نامه‏اش به امام حسن عليه‏السلام ،

در نهج‏البلاغه ، مى‏فرمايد و اكرم نفسك عن كل دنيه و ان ساقتك الى الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذُلُ من نفسك عوضا ، جان و روان خودت را گرامى بدار و از هر كار و پست و از هر پستى محترم بدار. نمى‏گويد مثلاً جان خودت را گرفتار مكن، مى‏گويد: «اكرمْ» يعنى احترام ذات خودت را حفظ كن از اين كه تن به پستى بدهى

. همان طور كه قرآن مى‏فرمايد بزرگ‏ترين باختن‏ها، باختن خود است، اين‏جا نيز على عليه‏السلام همان معنا را به تعبير ديگر مى‏گويد: پسرم براى هرچه كه از دست بدهى و بفروشى مى‏توان قيمت گذاشت؛ ولى يك چيز دارى كه اگر آن را بفروشى بهايى در همه جهان براى آن پيدا نمى‏كنى و آن خودت هستى، يعنى همان نفس و جان و روحت؛ اگر روحت را بفروشى و تمام دنيا و مافيها را به تو بدهند، ديگر برابرى نمى‏كند.


نيز مى‏فرمايد: «و لاتَكُن عبد غيرك فقد جعلك اللّه‏ حرا، پسرم هرگز بنده ديگرى مباش، زيرا خدا تو را آزاد آفريده است».(35
آزادى زن در اسلام


زن در آغاز پيدايش اسلام، به كرامت انسانى خويش دست يافت، موقعيت اجتماعى خويش را به دست آورد و از حقوق و آزادى‏هاى حقيقى برخوردار گشت. اسلام ، همه ستم‏ها و برخوردهاى وحشيانه‏اى كه در دور جاهليت نسبت به زنان صورت مى‏گرفت، از كشتن گرفته تا پايمال نمودن ضرورى‏ترين حقوق فردى، نهى نمود و زنده به گور كردن دختران را حرام گردانيد.(36«و لاتقتلوا اولادكم خشيه املاق» از ترس تنگ‏دستى فرزندان خود را نكشيد.(37 در خصوص زنان، اسلام هيچ‏گاه مخالف آزادى آنها نبوده است؛

بلكه و شرافت و حيثيت وى را به وى باز داده است. زن مساوى مرد است، زن مانند مرد آزاد است كه سرنوشت و فعاليت‏هاى خود را انتخاب كند.( 38 اسلام به زن حق حيات و آزادى بخشيده و آنان را از زير يوغ اسارت نجات داده است. آزادى (به معناى حقيقى و واقعى آن) كه اسلام به طبقه زنان عطا كرده است، تا حال در هيچ دين و يا جمعيتى ديده نشده است، چنان كه خود اروپائيان به اين نكته اعتراف مى‏كنند. در اين زمينه، يكى از بانوان نويسنده انگليسى به نام «ليدى» مى‏گويد: «من اگر بگويم زن‏هاى اسلام از زن‏هاى اروپا بيشتر آزادترند، زياده‏روى نكرده‏ام. زن مسلمانِ فهميده، يگانه زنى است كه به معناى واقعى و حقيقى آزادى پى برده و مى‏داند كه آزادى يعنى چه؟»(39)


اسلام، آزادى زن را از زمانى مقرر داشت كه وى را همسان و هموزن مرد دانست و زن را از اسارت و حقارت تاريخى، رهايى داد. اسلام در چهارده قرن پيش زنجيرهاى اسارت را از دست و پاى زن گسست. اسلام، براى زن حق مالكيت قائل شده است و زن مى‏تواند مالك اشياى منقول و غيرمنقول باشد، حق خريد وفروش و واگذارى اموال خود را دارد، مى‏تواند به آن‏گونه كه بخواهد وصيت نمايد. اسلام ، همه حقوق مدنى و سياسى را كه به مردان داده، به زن نيز بخشيده است

. زن ، حق كار شرافتمندانه دارد، حق انتخاب دارد، و مى‏تواند نماينده مجلس و كارمند اداره و قاضى شود.(40) آية اللّه‏ طالقانى رحمه‏الله در پاسخ خبرنگارى گفت: «اگر معناى نگرانى درباره زن اين است كه اسلام زن‏ها در مسائل اقتصادى و اجتماعى و تكامل فكرى و دانش مجهور دارد، در اسلام نيست و ما نمونه تكامل از همان زن‏هاى صدر اسلام داشتيم،

مثل فاطمه عليهاالسلام دختر پيغمبر كه هم خانه‏دار بود و هم در ميدان‏هاى جهاد پشت سر مجاهدان خدمت مى‏كرد به موقعش در مسجد براى دادخواهى فرياد مى‏كشدحجاب و اصل آزادى آزادى به معنى رها بودن از هر قيد و بند و عدم پايبندى به هيچ قاعده و قانون و ضابطه‏اى نيست. ممكن است در بينش غربى و غرب‏گرايانه چنين مفهومى از آزادى ارائه شود، اما در بينش الهى اين‏گونه «آزادى» عين «اسارت» است.

اسارت در بند هوا و هوس‏ها و شهوات حيوانى، گرفتارى و محبوس ماندن در زندان نفس اماره و وسوسه‏گر است . آدمى كه تنها براى خوردن و خواب و شهوت خلق نشده تا آزادى او را در رابطه با اين گونه امور تفسير و توجيه كنيم، بلكه براى هدف و مقصدى بس عظيم‏تر از اين‏ها كه همان «رسيدن به كمال مطلوب» است، پا به عرصه وجود نهاده است. در بينش اسلامى، آزادى در رابطه با «قرب حق» كه همان كمال حقيقى آدمى است، معنا و مفهوم مى‏يابد و آزادى حقيقى به معناى رها بودن از هر قيد و بندى است كه مانع پرواز آدمى در فضاى لايتناهى قرب حق است.

حجاب از جمله آن قيود است. در انديشه اسلامى، آزادى از هوا و هوس‏ها و نفس‏پرورى براى رسيدن به رضوان خداست؛ ولى در نگرش غربى ، آزادى از همه قيود و تعهدات، براى اشباع خواسته‏هاى نفسانى و شهوات است.(41) گفته‏اند ، حجاب موجب سلب آزادى كه يك حق طبيعى بشر است، مى‏گردد. «نوعى توهين به حيثيت انسانى زن به شمار مى‏رود... مجبور ساختن زن به اين كه حجاب داشته باشد، بى‏اعتنايى به حق آزادى او واهانت و حيثيت انسانى اوست و به عبارت ديگر، ظلم فاحش است

به زن، عزت و كرامت انسانى و حق آزادى زن؛(42)آيا واقعا حجاب مانع آزادى زنان است؟ آيا حجاب، آزادى زنان را محدود مى‏سازد؟ «آنچه باعث اين تصورات شده، تفسير غلط آزادى و كلمه حجاب است. بايد ديد كه منظور از آزادى براى آن‏ها چيست و معناى كلمه حجاب از ديدگاه اسلام چه مى‏باشد تا بتوان درباره ممانعت حجاب و آزادى زن بحث كرد.

تفسير غلط از آزادى باعث چنين تصوراتى شده است. امروز از سوى محافل غربى و غرب‏گرا، اين‏گونه به مردم القا مى‏شود كه آزادى به معناى ارضاى تمايلات، يا عدم التزام به قيود اخلاقى و اجتماعى است و آزادى زن در بينش و نگرش آنان، يعنى اين كه به هر شكل بتوان لباس پوشيد، يا با هركس بتوان رابطه برقرار كرد، تا مناسبات خانوادگى و اجتماعى را به هر صورت كه مورد علاقه است، ترتيب داد. ولى بايد گفت كه آزادى را نمى‏توان به صورت «ارضاء تمايلات» تعبير نمود، زيرا همه تمايلات انسان، اساسى و ضرورى نيستند. تمايلات انسانى نيز در حد اعتدال قابل ارضا هستند

. ارضاى تمايلات نه موجب سعادت فرد است و نه خوشبختى انسان را در حيات جمعى تأمين مى‏كند. آرى اگر ما آزادى را عبارت از ارضاء تمايلات بدانيم، در اين صورت بايد قبول كنيم، حجاب با آزادى به اين معنا ناسازگار است، ولى اين معنا از آزادى نه با شأن انسان سازگار است و نه قابل تحقق مى‏باشد. و چنان كه پيشتر گفته شد، مفهوم صحيح آزادى در ارتباط با «قرب حق» معنا مى‏شود. چه آزادى را، صرفا به معناى پيروى از عقل بدانيم و چه آن را در رابطه با تقوا، مورد توجه قرار دهيم. در هر دو صورت، حجاب نه تنها آزادى زن را محدود نمى‏سازد بلكه براى زن شرايطى فراهم مى‏كند كه مورد تأييد عقل و با تقوا سازگارتر است.(43)

در اين قسمت به معناى كلمه حجاب مى‏پردازيم . اين كلمه موجب انحراف اذهان عده زيادى از افراد گشته است؛ معناى لغوى حجاب كه در عصر ما اين كلمه براى پوشش زن معروف شده، چيست؟ «كلمه حجاب هم به معنى پوشيدن است و هم به معنى پرده و حاجب. بيشتر استعمالش به معنى پرده است. اين كلمه از آن جهت مفهومش پوشش مى‏دهد كه پرده، وسيله پوشش است، و شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت، هر پوشش حجاب نيست؛ آن پوشش ،

حجاب ناميده مى‏شود كه از طريق پشت پرده صورت گيرد. در قرآن كريم، در داستان سليمان، غروب خورشيد را اين‏طور توصيف مى‏كند: «حتى توارت بالحجاب»(44) يعنى تا آن‏وقتى كه خورشيد در پشت پرده مخفى شد. استعمال كلمه حجاب در مورد پوشش زن يك اصطلاح نسبتا جديد است. در قديم، مخصوصا در اصطلاح فقها، كلمه «ستر» كه به معناى پوشش است، به كار رفته است. فقها، چه در كتاب الصلوه و چه در كتاب النكاح كه متعرض اين مطلب شده‏اند كلمه ستر را به كار برده‏اند. بهتر اين بود كه اين كلمه عوض نمى‏شد و هميشه همان كلمه «پوشش» به كار برده مى‏شد. و همين امر موجب مى‏شود

كه عده زيادى گمان كنند كه اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود. زندانى كردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست. در برخى از كشورهاى قديم مثل ايران قديم و هند چنين چيزى وجود داشته است، ولى در اسلام وجود ندارد. پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه‏گرى و خودنمايى نپردازد. آيات مربوط همين معنى را ذكر مى‏كند و فتواى فقها هم مؤيد همين مطلب است.»(45


«فرق است بين زندانى كردن زن در خانه و بين موظف دانستن او به اين كه وقتى مى‏خواهد با مرد بيگانه مواجه شود، پوشيده باشد. در اسلام، محبوس ساختن و اسير كردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام يك وظيفه است؛ بر عهده زن نهاده شده كه در معاشرت و برخورد با مرد، بايد كيفيت خاصى در لباس پوشيدن مراعات كند. اين وظيفه نه از ناحيه مرد بر او تحميل شده است

و نه چيزى است كه با حيثيت و كرامت او منافات داشته باشد و يا تجاوز به حقوق طبيعى او كه خداوند برايش خلق كرده است، محسوب مى‏شود. اگر رعايت پاره‏اى مصالح اجتماعى، زن يا مرد را مقيد سازد كه در معاشرت روش خاصى را اتخاذ كنند و طورى راه بروند كه آرامش ديگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقى را از بين نبرند، چنين مطلبى «زندانى كردن» يا «بردگى» نمى‏توان ناميد، و آن را منافى حيثيت انسانى اصل «آزادى» فرد نمى‏توان دانست. و نيز حجاب برخى دشوارى‏ها را به دنبال دارد كه اگر اصل آن براى سلامت و رشد انسانى مفيد انگاشته شود، بايد آن را متحمل شد.»(46


كه البته در اين صورت نيز باحجاب در فعاليت‏ها و رفت و آمدهاى خود، آزادترند، زيرا مردان بولهوس، اطمينان دارند كه اين‏ها، طعمه و ملعبه نمى‏شوند. و بنابراين، كمتر مزاحمتى براى آنها ايجاد مى‏كنند، اما زنان بى‏حجاب، آزادى كمترى دارند. زيرا در معرض ديد هستند و چشم‏هاى هرزه را به سوى فرد مى‏كشانند و هوس‏ها را تحريك مى‏كنند و در نتيجه، مورد طمع گرگان شهوت مى‏شوند. زنان باحجاب، مظهر عفاف شناخته شده‏اند و لذا در خانه و خارج خانه، مزاحمتى ندارند و آزادند، دنبال كارها ومسئوليت‏هاى خويش هستند قرآن مجيد مى‏فرمايد:


«يَا أَيُّهَا الْنَّبِيُّ قُلْ لاِءَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلاَ يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً»(47 «اى پيغمبر (گرامى) با زنان و دختران و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را به چادر بپوشانند كه اين كار براى اين كه آن‏ها(به عفت و حريت) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت(هوسرانان) آزار نكشند بسيار بهتر و خدا (در حق خلق) آمرزنده و مهربان است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید