بخشی از مقاله

صنعت چینی


مواد اوليه چيني را مي توان بر حسب نقش آنها در بدنه ها به سه دسته تقسيم نمود:
1- مواد پلاستيك
2- پر كننده ها
3- كمك ذوب ها يا گداز آورها
1- مواد پلاستيك : رســـــها
رسها مهمترين ، پرمصرف ترين وقديمي ترين مواد اوليه در صنعت چيني مي باشند.اگرچه امروزه در توليد بعضي از فرآورده هاي خاص چيني ،از " رس " استفاده نمي گردد ولي در حقيقت صنعت چيني نه تنها نام خود ،‌بلكه اصولاً حيات خود را مديون رس است.


به طور كلي اصطلاح " رس " به كليه خاك هايي اطلاق مي گردد كه داراي خاصيت پلاستي سيته مي باشند.خاصيت پلاستي سيته يعني بارزترين ويژگي رسها اگرچه به راحتي قابل تشخيص بوده ولي تعريف و تبيين آن هنوز نيز كار مشكلي است.اين خاصيت معمولاً به صورت زير تعريف مي گردد:
خاصيتي است كه يك ماده را قادرمي سازد تا در اثر يك نيروي خارجي بدون شكست و گسستگي تغيير شكل داده وبعد از حذف يا كاهش نيرو همچنان شكل خود را حفظ نمايد.
2- پــــــر كننده ها


پركننده ها (Filler) مواد غير پلاستيكي هستند كه به بدنه اضافه مي گردند ومعمولاً داراي نقطه ذوب بالا و مقاومت شيميايي خوبي بوده و مهمترين وظايف آنها جلوگيري از تغيير شكل بدنه در خلال پخت ، ايجاد انبساط حرارتي مناسب وكنترل انقباض تربه خشك به پخت مي باشد.علاوه بر اين موارد پركننده ها در تعيين تخلخل و رنگ بدنه ، اتصال مناسب لعاب و بدنه و اصلاح بافت بدنه خام و... نيز رل بسيار مهمي را ايفاد مي نمايد. مهمترين و رايج ترين پر كننده ها در صنعت چيني (و بخصوص چيني هاي ظريف ) سيليس و آلومين هستند:
1- سيليس


سيليسيم به صورت عنصر (Si) در طبيعت وجود ندارد ، ولي اكسيد سيليسيم و يا سيليس (Sio2) در پوسته زمين بيشتر از هر اكسيد ديگري يافت مي گردد.سيليس مي تواند در تركيب با اكسيد هاي ديگر ( سيليكاتها ) و يا به صورت آزاد وجود داشته باشد.
2- آلومين


از ديدگاه صنعت چيني ، سيليس در مجموع يك پركننده ايده آل و يا به طور كلي يك ماده اوليه ايده آل در صنعت چيني نيست ، چرا كه سيليس مي تواند در بسياري موارد مشكلات و مسائلي را ايجاد نمايد.به عنوان مثال با مصرف سيليس هميشه احتمال ترك در هنگام پخت سريع فرآورده ها وجود دارد و به همين دليل نيز سيليس يكي از مهمتريت عواملي است كه امكان پخت سريع فرآورده ها را به شدت محدود مي كند.از طرف ديگر مصرف سيليس در بدنه هاي ظروف پخت و پز باعث كاهش شديد مقاومت اين ظروف در برابر شوك هاي حرارتي

مي گردد.علاوه بر اين موارد سيليس در مقايسه با بعضي مواد ديگر مقاومت مكانيكي بدنه ها را كاهش مي دهد.از تمامي اين مشكلات فني كه بگذرم گرد سيليس عامل ايجاد بيماري نيومكونيوسيس و يا سيليكوز است.مورد اخير ، بخصوص مشكل بزرگي بوده و تاكنون فجايع زيادي را در صنعت به وجود آورده ، به همين دليل نيز صنعت چيني همواره در پي ماده ديگري بوده كه بتواند به عنوان يك پر كننده جانشين سيليس گردد. در چند ساله اخير آلومين توانسته است تا حدودي اين نقش سيليس را در فرآورده هاي چيني ايفا نمايد.


آلومينيوم بعد از سيليسيوم و اكسيژن فراوان ترين عنصر در پوسته زمين است.آلومين و يا اكسيد آلومينيوم (Al2o3) در طبيعت مي تواند به صورت تركيب با مواد ديگر وجود داشته باشد. علاوه بر اين موارد آلومين به صورت هيدراته (آبدار) نيز در طبيعت وجود دارد.آلومين آبدار مي تواند داراي سه مولكول آب و يا يك مولكول آب باشد.ژيبسيت (در بعضي مواقع به آنهيدراژيليت Hydrargillite نيز مي گويند ) و بايريت(Bayarite) هر دو داراي فرمول Al2o3'3H2o و يا Al(oH)3 بوده و بنابراين داراي سه مولكول آب مي باشند.ولي دياسپور(Diaspore) و بوهميت

(Böhmite) فقط داراي يك مولكول آب هستند(Al2o3'H2o). به طور كلي ژيبسيت و بوهميت در طبيعت فراوان ترند.بايد توجه گردد كه در بعضي موارد اگر چه براي بوكسيت فرمول Alo3,2H2o قيد مي گردد ولي به طور كلي بوكسيت يك كاني نبوده بلكه عمدتاً از دو كاني ژيبسيت و بوهميت تشكيل شده است.


عملاً منبع تأمين اكسيد آلومينيوم جهت مصرف در صنعت چيني بوكسيت است.اگر چه در مواردي از بوكسيت كلسينه شده در بعضي از بدنه هاي چيني استفاده شده است ولي به طور كلي بوكسيت كلسينه داراي رنگ نخودي تيره بوده و به همين دليل نيز نمي تواند به طور گسترده مورد استفاده قرار گيرد. آلوميني كه عملاً در صنعت چيني مصرف مي گردد بوكسيت خام كلسينه نبوده بلكه از تصفيه و تخليص بوكسيت و سپس كلسيناسيون آن به وجود مي آيد.روش تخليص بوكسيت به " روش باير " مشهوراست.به طور خلاصه در اين روش ابتدا بوكسيت خام (به همراه ناخالصي هاي موجود در آن مثل سيليس ، كائولن ، اكسيد آهن و تيتال) در تحت فشار 4 تا 6 آتمسفر و در درجه حرارت 150°c تا 160°c در محلول سود حل گرديده و آلومينات سديم به وجود مي آيد.


در اين مرحله سيليس نيز با سود تركيب شده وسيليكات سديم به وجود مي آورد.ولي اكسيد آهن (Fe2o3)غير محلول باقي مي ماند وجدا مي شود.سپس با عبور گاز دي اكسيد كربن(Co2) از محلول هيدراكسيد آلومينيوم رسوب مي كند.


در عمل جهت تسريع در رسوب نمودن هيدراكسيدآلومينيوم به عنوان عامل جوانه سازي به مصنوعي به محلول اضافه مي گردد.آلوميناي تصفيه شده حاصل به دو صورت در صنعت چيني مورد استفاده قرار مي گيرد ، يا به همان صورت هيدراته و يا به صورت اكسيد تقريباً خالص ( كه از كلسيناسيون آلوميناي هيدراته به وجود مي آيد )


آلوميناي هيدراته (Al2o3,3H2o) به صورت پودر متبلور سفيدي است كه مي تواند به صورت آبدار و يا خشك باشد ، آلوميناي هيدراته خشك داراي 65 درصد آلومين ، 36 درصد آب مولكولي و حداكثر 4/0 درصد اكسيد سديم ، و آلوميناي هيدراته آبدار داراي حدود 55 تا 85 درصد آلومين ، 30 درصد آب مولكولي ، 11 تا 16 درصد آب آزاد و حداكثر حدود 34/0 درصد اكسيد سديم هستند.همچنان كه بيان شد آلوميناي كلسينه ويا كراندم نيز از كلسيناسيون آلوميناي هيدراته به وجود مي آيد.درجه حرارت كلسيناسيون بستگي به نوع آلوميناي هيدراته دارد.به عنوان مثال ژيبسيت در °c1200 ، دياسپور در°c450 و بوهميت در°c1400 كلسينه مي گردند.آلوميناي كلسينه شده داراي حدود 5/98 تا 5/99 درصد آلومين و حداكثر 7/0 درصد اكسيد سديم خواهد بود.


آلومين معمولاً به روش تر و يا به روش مشهور به ميكرونيزه(Micronising) خرد و پودر مي گردد.چنانچه در روش تر از گلوله هاي فلينت جهت خرد نمودن آلومين استفاده گردد ، ممكن است حتي تا حدود 3 درصد سيليس نيز وارد آن گردد.جهت انجام اين عمل مي توان از گلوله هاي آلومينا در آسياب استفاده نمود ولي اين عمل نيز ممكن است باعث سايش آستر آسياب گرديده و بدين ترتيب ذرات جداره آسياب با پودر آلومينا مخلوط خواهند شد. در روش ميكرونيزه ذرات آلومين در طوفان وگرد باد شديدي از هوا قرار گرفته و بدين ترتيب باعث سايش يكديگر مي گردند.در اين روش اگرچه ناخالصي وارد آلومينا نگرديده ولي ابعاد ذرات آلومين نيز در مقايسه با روش تر بزرگتر خواهد بود.


واما موارد مصرف آلومين در صنعت چيني و به خصوص چيني هاي ظريف.به طور كلي آلومين در صنعت چيني وسيعاً مورد استفاده قرار مي گيرد.يكي از مهمترين موارد مصرف آلومين در ساخت فرآورده هاي دير گداز است.چرا كه نقطه ذوب آلومين°c2050 بوده و به همين دليل هميشه به عنوان يك دير گداز خوب مورد توجه بوده است.آلومين طبق جدول مهس داراي سختي 9 است.به همين دليل آلومينا در ساخت ساينده ها و سمباده ها وسيعاً مورد استفاده قرار مي گيرد.از طرف ديگر آلومين به طور كلي به علت خواص دي الكتريك بسيار مطلوب ، مقاومت مكانيكي وشيميايي خوب و غيره ، وسيعاً در توليد شمع هاي اتومبيل و ديگر موارد مورد استفاده قرار مي گيرد.آلومينه هيدراته نيز معمولاً در انواع لعاب ها مصرف مي شود.به هرحال موارد استفاده از آلومينا در صنعت چيني به عنوان يكي از مهمترين مواد مصرفي نقش بسيار مهمي را بر عهده دارد.


در توليد چيني هاي ظريف آلومين از مدت ها قبل مصرف مي گرديده ولي مصرف آن به عنوان يكي از مواد اوليه در بدنه چيني هاي ظريف ، تا حدود زيادي در سال هاي اخير رواج يافته است.
هنگامي كه يك قطعه لعابدار جهت ذوب لعاب وارد كوره مي گردد اين احتمال وجود دارد كه لعاب در هنگام ذوب ، جاري شده و به اصطلاح شره نمايد ودر محل تكيه گاه ها باعث چسبيدن قطعه به صفحه دير گدازي كه قطعه روي آن قرار گرفته ،‌گردد. جهت جلوگيري از بروز چنين مشكلاتي از آلومين استفاده مي گردد.بدين ترتيب كه دوغاب و يا سوسپانسيون آلومين روي صفحه دير گداز اسپري گرديده و بدين وسيله روكشي از آلومين روي صفحه ايجاد مي شود.اين روكش باعث جلوگيري از چسبيدن قطعه به صفحه دير گداز مي گردد.


ظروف خانگي ، هنگام بحث در مورد چيني هاي استخواني قيد گرديد كه اين نوع بدنه ها داراي محدوده پخت بسيار باريكي مي باشند.اين محدوده پخت باريك باعث مي گردد كه اين فرآورده ها تمايل بسيار زيادي به تغيير شكل در خلال پخت از خود نشان دهند.جهت جلوگيري از اين عمل سابقاً بستري از پودر سيليس جهت قطعه ايجاد مي شده وبه عبارت ديگر تمامي سطح زيرين قطعه روي بستري از پودر سيليس تكيه مي داده (اين بستر باعث جلوگيري از تغيير شكل قطعات مي شود). با توجه به اينكه مصرف سيليس باعث رواج بيماري سيليكوز در بين كارگران مي گرديد ، بعدها جهت ايجاد بستر ، به جاي پودر سيليس از پودر آلومين استفاده شد.


در بدنه هاي چيني هاي ظريف ، آلومين به خصوص در ساخت پرسلانهاي الكتريكي و مقره هاي مرغوب ( با توجه به خواص الكتريكي مطلوب آن ) مورد استفاده قرار مي گيرد.
در سال هاي اخير مصرف آلومين ، به عنوان پر كننده در بدنه هاي چيني هاي ظريف (مخصوصاً در ظروف خانگي و چيني هاي بهداشتي) رواج بسياري يافته است.در اين بدنه ها آلومين جايگزين سيليس گرديده و بسياري از خواص فرآورده را تغيير مي دهد.مصرف آلومين به عنوان يك فيلر به جاي سيليس عمدتاً تغييرات زير را به وجود خواهد آورد:
1- مقاومت مكانيكي قطعه به طور محسوسي افزايش يافته و در نتيجه امكان توليد فرآورده هاي نازك تر وجود خواهد داشت.


2- باعث كاهش تغيير شكل قطعه در خلال پخت شده ومحدوده پخت را افزايش مي دهد.
3- احتمال ايجاد ترك ها وبه طور مشخص دانتينگ را كاهش داده و يا از بين مي برد(به علت كاهش مقدار مصرف سيليس و افزايش استحكام قطعه ) ،‌نتيجتاً امكان پخت سريعتر فرآورده وجود خواهد داشت.
4- باعث بهبود رنگ فرآورده شده (سفيدي بيشتر فرآورده) ولي باعث كاهش عبور نور از بدنه مي گردد.
5- خواص الكتريكي قطعه بهبود يافته ومقاومت شيميايي آن به طور محسوسي افزايش مي يابد.
6- احتمال ايجاد بيماري سيليكوز را كاهش مي دهد(به علت كاهش مصرف سيليس ).


7- وزن مخصوص قطعه افزايش يافته ودر نتيجه وزن آن نيز افزايش مي يابد.به وسيله كاهش قطر بدنه مي توان از افزايش وزن قطعه جلوگيري نمود.
8- به دليل قيمت گران آلومينا در مقايسه با سيليس و نيز نياز به درجه حرارت بيشتر جهت پخت، به نظر مي رسد توليد قطعه مستلزم هزينه بيشتري باشد.
عليرغم تمامي مزاياي مذكور، مورد اخير باعث مي گردد كه هنوز آلومين به عنوان يك پركننده نتواند به طور گسترده مورد استفاده قرار گيرد.


3- گــــداز آورها


گداز آورها موادي هستند كه در صنعت چيني جهت كاهش نقطه ذوب بدنه ويا لعاب به عنوان يكي از مواد اوليه مصرف مي گردند.در هنگام پخت بدنه ، گداز آورها ذوب گرديده ودر هنگام سرد شدن فاز شيشه اي را در بدنه به وجود مي آورند.شيشه حاصل كليه بلور هاي موجود در بدنه پخته را در بر گرفته وبدين ترتيب يك توده يك پارچه را به وجود مي آورد.


گدازآورهايي كه در صنعت چيني مورد استفاده قرار مي گيرند بسيار متنوع هستند.اكسيدهاي سديم ، پتاسيم ، كلسيم ومنيزيم مهمترين گدازآورهاي بدنه هاي فرآورده هاي چيني مي باشند. گدازه هايي كه در لعاب مورد استفاده قرار مي گيرند داراي تنوع بسيار بيشتري هستند.علاوه بر اكسيد هاي مذكور بسياري از تركيبات ديگر مثل اكسيد هاي سرب ، بر ، روي ، باريم و...به عنوان گدازآور در لعاب ها به كار مي روند.فلدسپاتها كه داراي اكسيد هاي قليايي ويا قليايي خاكي هستند مهمترين تأمين كننده گدازآورهاي مصرفي در بدنه ها و لعاب ها ( به خصوص در لعاب ها وبدنه هاي درجه حرارت بالا ) مي باشند.


1-فلـدسپــات ها
فلدسپات ها از نظر تركيب شيميايي ، سيليكات هاي آلومين قليايي و قليايي خاكي مي باشند.
در صنعت چيني به خصوص فلدسپات هاي قليايي داراي ارزش بسيار بوده و وسيهاً مورد استفاده قرار مي گيرند.به طور كلي خواص انواع فلدسپات ها ( حتي هنگامي كه كاملاً خالص باشند) با يكديگر متفاوت اند.ولي عمدتاً برحسب مقدار و نوع گدازآور موجود ، داراي نقطه ذوبي حدود°c1100 تا°c1532 وزن مخصوصي حدود 56/2 تا 63/2 مي باشد.حتي فلدسپاتها نيز بر اساس مقياس مهس كمتر از 6 نبوده وحدود 6 تا 5/6 است.اگر چه به طور كلي گدازآورها داراي خاصيت پلاستي سيته نمي باشند ولي ندرتاً و در موارد بسيار خاصي بعضي از فلدسپات ها از خود خاصيت پلاستي سيته ضعيفي بروز داده و در مقابل روان كننده عكس العمل نشان مي دهند. قليايي هاي موجود در فلدسپات ها به طور معمول در آب محلول نمي باشند.ولي چنانچه فلدسپات ها به نحوي خرد گردند كه ابعاد ذرات ، بسيار ريز گردند ممكن است مقداري از قليايي هاي آنها در آب حل شود.به همين دليل در بعضي موارد فلدسپات ها به طور خشك خرد و پودر مي گردند.


همچنان كه به كرات اشاره شد ، فلدسپات ها كاني هاي آذرين بوده و به طور معمول در سنگ هاي اوليه يا آذرين يافت مي گردند.به همين دليل معمولاً دئاراي ناخالصي هاي ميكا و كوارتز مي باشد. اكسيد آهن نيز به صورت ناخالصي در فلدسپات ها يافت مي گردد. وجود ناخالصي كوارتز در رنگ فرآورده ها تأثيري نداشته بلكه عمدتاً در رفتار ذوب فلدسپات ها مؤثر است ،‌ ولي وجود اكسيد آهن وميكا به خصوص در فرآورده هاي سفيد بسيار مضر است.به طور كلي مقدارآهن موجود در فلدسپات ها جهت مصرف در بدنه هاي سفيد نبايد از حدود 2/0 درصد بيشتر باشد.از وجود اين ناخالصي ها كه بگذريم ، فلدسپات ها اصولاً به صورت خالص در طبيعت كميابند.فلدسپات ها به طور طبيعي عمدتاً مخلوطي ايزومورفي از فلدسپات

هاي سديم ، پتاسيم و كلسيم دار بوده و در مواردي فلدسپات هاي ليتيم دار ، باريم دار و منيزيم دار نيز در مخلوط يافت مي گردد.با اين همه ، فلدسپات هاي سديم و پتاسيم دار در طبيعت فراوان ترند در حالي كه فلدسپات هاي كلسيم دار به نسبت بسيار كم يافت مي گردند. رنگ فلدسپات ها نيز مانند تركيب آنها متغيير است.فلدسپات ها معمولاً به رنگ سفيد ، كرم ، صورتي ، قهوه اي روشن ، قرمز ، خاكستري ، سبز و آبي يافت مي گردند.ولي به طور كلي فلدسپات هاي كلسيم دار معمولاً داراي رنگ صورتي بوده وبه همين دليل به آنها "

فلدسپات هاي صورتي" (Pink Feldspar ) گفته مي شود.متقابلاً فلدسپات هاي سديم دار معمولاً سفيد رنگ بوده و بنابراين به " فلدسپات هاي سفيد " (White Feldspar )مشهور مي باشند. فلدسپا تهاي مرغوب معمولاً جهت مصرف در فرآوره هاي سفيد ، با دست جداسازي شده و به اصطلاح " سنگ جوري " مي شوند. علاوه بر اين مورد در بسياري از مواقع ، فلدسپات ها تخليص و تغليظ نيز مي گردند.جهت انجام اين عمل معمولاً از روش شناوري كفي (Froth Flotation) استفاده مي شود. همچنان كه قيد گرديد فلدسپات ها داراي انواع متفاوتي مي باشند.مهمترين ، پرمصرف ترين ودر عين حال فراوان ترين فلدسپات ها به ترتيب عبارتند از:
ارنوكلاز (6Sio2,Al2o3,K2o) ، آلبيت (6Sio2,Al2o3,Na2o) ، آنورتيت (2Sio2.Al2o3,Cao) وبالاخره سلسيان (2Sio2,Al2o3,Bao) . اين تنوع در تركيب شيميايي فلدسپات ها ، ناشي از پديده ايزومرفيسم است.

Albit Soda Orthoclase and Soda Microcline Orthoclase and Microcline

Oligoclase

Andfsine

Labradorite Hyalophane

Bytownite Celsian

Anorthite

همچنان كه مشاهده مي شود در گوشه چپ نمودار ، ارتوكلاز يا فلدسپات پتاسيم دار قرار گرفته است.ميكروكلين(Microcline) كه در نمودار به همراه ارتوكلاز ديده مي شود از نظر فرمول شيميايي با ارتوكلاز فرقي نداشته ، بلكه ساختمان بلوري آن با ارتوكلاز تفاوت دارد.آلبيت در گوشه راست قرار گرفته وهمچنان كه قيد شد فلدسپات سديم است. حد واسط اين دو ، فلدسپات هاي سديم پتاسيم دار هستند كه مي توانند ارتوكلاز سديم دار ويا ميكروكلين سديم دار باشند.به كليه فلدسپا تهايي كه در اين نمودار در خط افقي قرار گرفته اند، اصطلاح " فلدسپات هاي قليايي " اطلاق مي گردد.
در اين نمودار در زير آلبيت پنج نوع فلدسپات ديگر قرار گرفته اند.همچنان كه مشخص است آخرين آنها آنورتيت يا فلدسپات كلسيم دار است.چهار نوع فلدسپاتي كه در بين آلبيت و آنورتيت قرار گرفته اند فلسپات هاي سديم كلسيم دار هستند. در تمامي اين فلدسپات ها سديم و سيليسم موجود در آلبيت در مقادير متفاوتي به وسيله كلسيم وآلومينيوم جايگزين گرديده ونهايتاً آنوريت با فرمول (2Sio2,Al2o3,Cao) تشكيل شده است. اليگوكلاز و آندزين فلدسپات هاي سديم داري هستند كه به ترتيب داراي حدود 25 و 48 درصد فلدسپات كلسيم دار بوده وبه همين ترتيب لابرادوريت وبيتونيت فلدسپات هاي كلسيم داري مي باشند كه به ترتيب حدود 25 و 48 درصد فلدسپات سديم دار در آنها وجود دارد. به كليه فلدسپات هايي كه در ستون عمودي سمت راست قرار گرفته اند ، اصطلاح "پلاژيوكلاز"(Plagioclase) اطلاق مي گردد.


در ستون عمودي سمت چپ فلدسپات هاي هيالوفان و سلسيان در زير اتوكلاز يا ميكروكلين قرار گرفته اند.در سطور قبل ذكر گرديد كه سلسيان فلدسپات باريم دار است.هيالوفان حد واسط بين فلدسپات هاي پتاسيم دار وباريم دار بوده و داراي فرمول (8Sio2,2Al2o3,K2o.Bao) مي باشند.


در اتوكلاز خانه هاي شش وجهي از اتصال شش حلقه چهار ضلعي به وجود آمده اند. هر حلقه چهار ضلعي از چهار اتم اكسيژن ، سه اتم سيليسيم ويك اتم آلومينيوم در رئوس چهار ضلعي قرار گرفته اند.در وسط هر خانه شش وجهي ، فضايي خالي وجود دارد كه اتم پتاسيم در اين فضا قرار گرفته است.بديهي است كه آن دسته از اتم هاي اكسيژن كه به آلومينيوم متصل هستند ، داراي بار خنثي نشده مي باشد.اين اتم هاي اكسيژن از طريق اتصال به اتم هاي پتاسيم ، بار منفي خود را خنثي مي نمايند.از اتصال خانه هاي شش وجهي به يكديگر ساختماني شبيه به كندوي زنبور عسل به وجود مي آيد.ساختمان آلبيت و آنورتيت نيز مشابه ساختمان ارتوكلاز است با اين تفاوت كه در آنورتيت حلقه هاي چهر ضلعي از چهار اتم اكسيژن ، دو اتم سيليسيم و دو اتم آلومينيوم به وجود آمده اند.


رفتار فلدسپات ها ،‌هنگامي كه در معرض حرارت قرار مي گيرند برحسب نوع و مقدار گدازآور آنها تا حدي با يكديگر تفاوت دارند.فلدسپات ها در حالت مذاب به علت وجود مقادير زيادي آلومين در آنها داراي ويسكوزيته بسيار زيادي هستند ، از طرف ديگر فلدسپات ها در هنگام ذوب كلاً داراي " تنش سطحي " بالايي مي باشند و بنابراين چنانچه در لعابي مقدار بسيار زيادي فلدسپات وجود داشته باشد احتمال ايجاد لعاب " نگرفتگي " وجود دارد.


ارتوكلاز هنگامي كه كاملاً خالص باشد در حدود°c1150 شروع به ذوب نموده ومعمولاً نقطه ذوب آن°c1200 در نظر گرفته مي شود، ولي بايد توجه داشت كه وجود انواع ديگر فلدسپاتها ، به شدت نقطه ذوب را كاهش مي دهد. ضمناً ارتوكلاز خالص در هنگام ذوب رفتار " غيرعادي يا متجانس " داشته وابتدا تبديل به لوسيت (Leucite) وفاز مايع گرديده وسپس لوسيت نيز با افزايش درجه حرارت ذوب مي گردد.


آلبيت در مقايسه با ارتوكلاز، گدازآور قوي تري بوده ودر°c1170 ذوب مي گردد.در حالي كه ارتوكلاز همچنان كه قيد گرديد در°c1200 ذوب مي شود چرا كه در واقع اكسيد سديم در مقايسه با اكسيد پتاسيم گدازآئر بسيار قويتري مي باشد.ولي بايد توجه داشت كه اكسيدپتاسيم ودر نتيجه ارتوكلاز اگرچه در مقايسه ، گدازآور ضعيف تري هستند ولي داراي محدوده پخت عريض تري مي باشند.اكسيد سديم در°c800 تأثيرات گدازآوري خود را آغاز نموده و در حدود°c1200 عملاً شروع به تبخير نموده وفرار مي گردد.در حالي كه اكسيد پتاسيم در°c750 به عنوان يك گدازآور آغازبه فعاليت نموده ودر درجه حرارت هاي بسيار بالاتري (حدود°c1300 ويا بالاتر) فرار مي گردند.از طرف ديگر مذاب حاصل از آلبيت داراي ويسكوزيته كمتري

نسبت به مذاب حاصل از ارتوكلايز است. به طور كلي، در عمل به راحتي ودر اكثر موارد ميتوان فلدسپاتهاي سديم دار و پتاسيم دار را به جاي يكديگر به كار برد.با اين همه به علت فراريت كمتر اكسيد پتاسيم ، ومحدوده ذوب عريض تر و ويسكوزيته بيشتر مذاب حاصل از ارتوكلاز ودر نتيجه تمايل كمتر بدنه به تغيير شكل،‌ معمولاً در شرايط يكسان ترجيح داده ميشود كه از فلدسپات هاي پتاسيم دار در بدنه استفاده گردد. اگرچه فلدسپات هاي سديم دار نيز در مقياس بسيار وسيع در ساخت بدنه ونيز لعاب به كار مي روند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید