بخشی از مقاله

علل فرار دختران

افزايش روز افزون فرار دختران از كانون گرم خانواده و پيامدهاي مخرب آن بر فرد ، خانواده و جامعه يكي از آسيب هاي جدي است كه در سالهاي اخير گريبانگير جامعه اسلامي ما شده است. عوامل مختلفي زمينه ساز خانه گريزي دختران مي باشند. بر خلاف بر خي نظرات كه فقط خانواده و يا اجتماع ر به تنهايي در بوجود آمدن آن دخيل مي دانند، در واقع مي توان گفت فرار دختران يك پديده چند علتي (multy factorial ) است. بطوريكه عوامل مختلفي دست بدست هم داده و زمينه را براي بروز اين پديده بوجود مي آورند.
تحقيقات نشان مي دهد كه سردي روابط عاطفي والدين ،‌متاركه ، طلاق ، وجود ناپدري و نامادري ، بي سرپرستي و بدسرپرستي ، خشونت در خانواده ، فقر اقتصادي و فرهنگي ، اعتياد ، مشكلات روحي رواني ، و افزايش ناهنجاريهاي اجتماعي، از مهمترين عوامل بر انگيزاننده ميل فرار دختران مي باشد.


استحكام نظام خانواده ، افزايش توان مالي خانواده هاي آسيب پذير ، آموزش به خانواده ها و جوانان در خصوص ويژگيهاي دوران نوجواني و بلوغ ،‌ ايجاد مراكز رايگان مشاوره و مددكاري خانواده در مناطق آسيب پذير ، فراهم نمودن زمينه اشتغال نوجوانان در مراكز باز پروري ، ‌توجه به زنان و دختران به عنوان قشر آسيب پذير جامعه و استفاده از مددكاران و مشاوران با تجربه در مدارس از جمله راهكارهي پيشگيري از فرار دختران مي باشد.
واژه هاي كليدي : خانه گريزي ، دختران ، علل ، پيامده


مقدمه :
پديده خانه گريزي دختران به عنوان يك آسيب اجتماعي جديد مطرح مي باشد. اين پديده مي تواند باعث افزايش جرم و جنايت درجامعه شده و امنيت و سلامت اجتماعي را به مخاطره اندازد. فرار يا خانه گريزي يعني ترك خانه به قصد عدم بازگشت بدون اجازه والدين يا سرپرست بنا به دلايل خانوادگي ، اجتماعي وغيره .
بنا به گزارشهـاي آماري از نيـمه سال 78 تا سال 83 ، در مجموع 3781 دختر خانه گريز در مراكز مداخله دربحـران هاي اجتماعـي كشور مورد پذيرش قرار گرفته اند . كه اين دختـران يا به صورت خود معرف مراجعه كرده اند ، يا ازمراجع قضايي وانتظامي به اين مراكز ارجاع داده شده اند.


نتايج مطالعات ، افزايش اين پديده را در سطح جامعه نشان مي دهد ، چنانچه در فاصله سالهاي 78-65 شيوع اين پديده بيست برابر شده است. ميانگين سن دختران فراري 16 سال است و همچنين بر اساس خبر گزاري جمهوري اسلامي ايران در طول سال 1380 ، تنها 4073 نوجوان فراري توسط مركز ساماندهي كودكان و نوجوانان خياباني معاونت امور اجتماعي و فرهنگي شهرداري تهران در خيابانها شناسايي شده اند.كه بيش از نيمي از آنها دختر هستند.بر اساس آمار نيروي انتظامي در چهار ماه آخر سال 1380 ، 6 هزار و 156 دختر فراري توسط اين مركز دستگير شده اند. و اين درحالي است كه به دليل زندگي پنهاني دختران فراري و جابجايي سريع آنها ، دستيابي به آمار دقيق امكان پذير نمي باشد. (ويژه نامه پيام زن ، شماره 12 ،ص403)


در سالهاي اخير حركت روبه افزايش اين پديده ، بر نگرانيهاي خانواده ها و جامعه افزوده است و پيامدهاي منفي آن تاثير بسيار نامطلوبي را براي خانواده و جامعه ايجاد كرده است كه به سختي جبران مي شودو يا هرگز قابل جبران نخواهد بود. اما به اين موضوع درست فكر نشده كه چرا جوانان و خصوصا دختران از خانه مي گريزند؟در اين مقاله درپي آنيم كه با بررسي عوامل موثر بر خانه گريزي دختران و بيان پيامدهاي فرار دختران راهكار هايي جهت پيشگيري و كاهش اين آسيب اجتماعي ارائه نماييم .


علل خانه گريزي دختران :
عوامل مختلفي زمينه ساز خانه گريزي دختران مي باشند .بر خلاف بر خي نظرات كه فقط خانواده و يا اجتماع ر به تنهايي در بوجود آمدن آن دخيل مي دانند، در واقع مي توان گفت فرار دختران يك پديده چند علتي (multy factorial ) است. بطوريكه عوامل مختلفي دست بدست هم داده و زمينه را براي بروز اين پديده بوجود مي آورند. اما بطور كلي مي توان عوامل موثر در فرار دختران را در سه دسته علل فردي ، علل خانوادگي و علل اجتماعي مورد بررسي قرار داد كه در ادامه به شرح هريك مي پردازيم .
الف ـ علل فردي :
1-اختلالات شخصيتي
اختلالات شخصيتي ، يكي از مهمترين عناصر براي شناسايي عوامل فرار است . بر اساس مطالعه ها و بررسي هاي انجام شده، در تعداد زيادي از دختران فراري ، اين اختلالها به چشم مي خورد.
پرخاشگري هاي گوناگون ، رفتارهاي ناسازگارانه ، خودزني (خودكشي ) و رفتارهاي نابهنجار ديگر ، چه پيش از فرار و چه پس از دستگيري و در مراكز مداخله در بحران همه نشان دهنده وجود اختلال شخصيت در اين افراد است .
2-اختلالات رواني :
از جمله اختلالات رواني زمينه ساز فرار دختران اختلال اضطراب و اختلال افسردگي مي باشدكه مختصري به شرح هريك و تاثير آن در فرار دختران اشاره مي كنيم:
* اضطراب (anxiety) :
هر فرد در زندگـي خود ممكن است در شرايطـي دچار اضـطراب شود . اضطراب ، مكانيزمـياست كه براي بدن لازم و ضروري است .اما زماني كه اضطراب از حالت بهنجار خارج گردد، به اضطراب مرضي تبديل مي شود كه حتي عير طبيعي و براي سلامت فرد مضر است .اضطراب مرضي يعني نگراني پيشاپيش نسبت به خطرها يا بدبختي ها ي آينده ، بصورت غير طبيعي و همراه با احساس بي لذتي يا نشانه هاي بدني تنش و منبع خطر پيش بيني شده كه مي تواند دروني يا بيروني باشد .( دادستان ، 1380 ، ص 59)
در بيشتر نوجوانان فراري ، نشانه هاي اضطراب به چشم مي خورد وآنان از اين اختلال رنج مي برند. يكي از ويژگيهاي اضطراب ، سر در گمي و ناتواني در تصميم گيري صحيح است. نوجواني كه اختلال اضطراب دارد ، در زمان هاي حساس و هيجاني ، هيچ كنترلي بر روي رفتار خود ندارد. او نمي تواند خود را آرام كند و تصميم درستي بگيرد . بنابراين ، كارهايي انجام مي دهد كه مشكلات او را بيشتر مي كند و در نتيجه ، بر اثر ايجاد شكاف ميان او و خانواده و تمايل به ديگران ، از خانه فرار مي كند.


* افسردگي (depressing) :
يكي ديگر از اختلالات رواني كه در فرار دختران تاثير دارد ، افسردگي است . اين اختلال به گونه اي است كه بر توانايي هاي فرد اثر مي گذارد ، يعني تواناي هاي جسماني ، فكري ، عاطفي ، هيجاني ، يادگيري و ارتباط ساده و طبيعي با ديگران و خانواده را در حد بسيار زيادي مختل مي كند، در نوع شديد اين اختلال گاه فرد تا ساعتهايي بي حركت در گوشه اي مي نشيند ، در فكر فرو مي رود كه اين شرايط با حالتهاي غم و ياس ، خستگي مفرط و خواب آلودگي و همچنين اضطراب همراه است . افسردگي يكي از شايعترين اختلالاتي است كه دختران فراري با آن دست به گريبان هستند .( مهكام ، 1383 ، ص 24)


3- ويژگيهاي دوران نوجواني و بلوغ :
يكي از مسايل مورد توجه در فرار دختران، سن فرار است . بر اساس آمار هاي موجود بيشترين تعداد فرار بين دوازده تا هجده سالگي است كه اين مساله درصد بالاي فرار در سنين بلوغ را نشان مي دهد. در اين سنين احساسات و هيجانات شديد با بحران بلوغ همراه شده و نوجوان را وا مي دارد كه به دنبال هويت خود باشد و اغلب آن را در گروه همسالان خويش مي يابد. از سوي ديگر، تعداد زيادي از مشكلات عاطفي ، فرهنگي ، فكري و شناختي كه در دختران فراري ديده مي شود ، مشكلاتي است كه معمولا در دوران نوجواني و بلوغ بوجود مي آيد و از ويژگيهاي اين دوره به شمار مي رود .


عدم توجه و برخورد نادرست بر خي والدين به ويژگيهاي رواني و عاطفي فرزندان در اين دوره مانند : زودرنجي و احساساتي بودن ، كم رويي ، گوشه گيري و درون گرايي ، بر تري جويي و جلب توجه ديگران، باعث تزلزل شخصيت و هويت نوجوان شده و نوجوان بدليل نداشتن هدف مشخص و الگو پذيري نادرست از ديگران ، نيازها و دلبستگي هاي خود را در بيرون از خانه جستجو كرده و به دنبال آن خانه را ترك كرده و فرار مي كند.


ب- علل خانوادگي :
.خانواده پيكره اصلي جامعه است و نقش مهمي در پرورش فرزندان دارد. والدين با ايجاد روابط سالم و دوستانه با فرزندان و توجه به نيازهاي جسماني و رواني آنان مي توانند آنها را از لحاظ شخصيتي و رواني متعادل و سالم بار بياورند . اما به اعتقاد بسياري از روانشناسان و جامعه شناسان ريشه اصلي آسيبهاي اجتماعي و از جمله فرار دختران ، خانواده است. به عقيده آنان يكي از مهمترين عوامل فرار ، سلب آرامش رواني و عاطفي فرزندان در محيط خانه و خانواده است .


عدم توجه به مسايل تربيتـي فرزندان ، وجود اختلافات زناشويـي ، طلاق ، اعتيـاد والدين ، بي سرپرستي و يا بد سرپرستي ، زندگي با ناپدري و يا نامادري ، خشونت در خانواده ، تبعيض بين فرزندان، جمعيت زياد خانواده ، فقر اقتصادي ، تعصبات وپايبندي به آداب رسوم قومي(خصوصا در ازدواج دختران )، ضعيف بودن اعتقادات مذهبي خانواده و سواد پايين والدين از جمله مهمترين عوامل خانوادگي موثر بر خانه گريزي دختران مي باشد.


وقتي در خانواده به جاي توجه به مسايل و نيازها ي فرزندان ، فقر فرهنگي و تربيتي و رفتاري و اقتصادي و حاكم شود ، دختران خانه را ترك مي كنند. آنها به پندار خود مي روند تا به يك زندگي بهتر و با وضعي مطلوبتر برسند و آرامش و محبت را تجربه كنند. اما خواسته و نا خواسته دچار انحرافات اجتماعي مثل اعتياد به مواد مخدر و مشروبات الكلي ، توزيع مواد مخدر ، سرقت ، تشكيل خانه هاي فساد و...مي شوند .


نتايج تحقيقات انجام شده در خصوص خانه گريزي دختران نيز مويد اين مساله مي باشد كه مشكلات خانوادگي از جمله عوامل اصلي فرار دختران مي باشد به عنوان مثال در تحقيقي كه توسط سرهنگ « داوود جشان » با عنوان « علل فرار دختران از خانه » در مورد 120 دختر فراري در تهران انجام شده ، در خصوص علل فرار، 36% دختران فراري ، اختلاف با پدر و كتك خوردن از وي ،5% اختلاف با برادر و كتك خوردن از او ، 15% اختلاف با مادر و 3% ازدواج اجباري را ذكر كرده اند. 78% دختران فراري والدين معتاد داشته و85% از آنها داراي خانواده هايي هستند كه حداقل يك نفر از آنها به جرم سرقت به زندان رفته است . عوامل ديگري همچون ، تبعيض در خانواده (88%) ، كنترل شديد والدين (82%) ، اختلاف خانوادگي و احساس طرد شدگي از خانواده (84%) از دلايل ديگر فرار است. (ويژه نامه پيام زن ، شماره 12 ، ص403)

 

ج- علل اجتماعي :
1-افزايش ناهنجاريها وضد ارزشهايي مانند بد حجابي و مدگرايي
هر اجتماعي ، هنجار ها و نا هنجارها ، ارزشها و ضد ارزشهايي دارد و بي شك افرادي كه در اين اجتماع زندگي مي كنند ، از اين ارزشها اثر پذيرند. در اين ميان اثر پذيري نو جوانان به مراتب بيشتر از بزرگسالان است. چراكه نوجوان هنوز هويت خود را كاملا بازشناسي نكرده و شخصيت او به ثبات و تكامل نرسيده است. او مانند جسم سيالي است كه در هر ظرف و قالبي ريخته شود ، شكل آن را به خود مي گيرد . بنابر اين ، ارزشها و ضد ارزشها ي جامعه بايد كاملا در مسيري باشد كه نوجوان را براي يافتن هويت واقعي مذهبي و ملي خود ياري كند. در غير اين صورت بيشترين آسيب متوجه نوجوانان خواهد بود.


بد حجابي و مدگرايي كه در ذهن و عمل بسياري از افراد به يك هنجار تبديل شده است ، از جمله نا هنجاريهايي هستند كه سبب مي شوند تا نوجوانان شخصيت خود را بر اساس همين هنجار هاي غلط پايه ريزي كنند و به ستيز با خانواده و هنجار هاي آن برخيزند .
نتايج بدست آمده از پرونده هاي مراكز نگهداري و آمار موجود نشان مي دهد كه بيشتر دختران فراري از تهران ، شيراز ، مشهد ، تبريز ، اصفهان ، مازندران و شهرهايي هستند كه ميزان بي بندو باري ، مدگرايي و بدحجابي در آنان بيشتر به چشم مي خورد. (مهكام ، 1383، ص113)

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید