بخشی از مقاله


نقش تحولات اقتصادي بر متغيرهاي فرهنگي ،اجتماعي وسياسي


1-اهميت اموراقتصادي در فرايند تا ريخي
پروفسور جان كنت گالبريت . John K Gablbaith ) استاد ممتاز دانشگاه هاروارد وبرندة جايزةنوبل در اقتصاد كه درك عميقي از تحولات اقتصادي –اجتماعي وفرهنگي جوامع بشري بويژه جوامع در حال توسعه دارد مي گويد:«هيچ چيز ومطلقاًهيچ چيز در حد فقر وبي پولي آزادي انسان را نفي نمي كند .»فقر كشندة حق انتخاب (آزادي )از يك طرف وكشاندن انسان به سوي پيروي از نيروهاي غريزي (حيواني ) براي زتده ماندن از يك طرف وبي اراده كردن وكشاندن انسان به سوي پيروي از نيروهاي غريزي (حيواني ) براي زنده ماندن از طرف ديگر است .


انسان به عنوان كاملترين وبا شعورترين موجود ،دست كم از بيست هزار سال پيش (آغاز عصر كشاورزي )به گونة غريزي وتجربي درك كرده است كه كار توأم با برنامه ريزي ومديريت (سنجش تركيب امكانات فني ،زمان وعوامل توليد) مي تواند در تامين نيازهاي مادي وايجاد آرامش ذهني (احساس امنيت )او نقش داشته باشد .براي انسان ابتدايي با شرايطي كه مالكيت وجود نداشت تامين نيازهاي مادي از راه كار وكوشش خو د فرد وسپس فرد وخانواده وبردگان قابل تحصيل بود

ولي آرامش ذهني وامنيت مقوله اي بود كه به رابطة انسان با ديگران وواكنش ديگران نسبت به فرد بستگي داشت .متعدد ونامحدود بودن خواسته ونيازهاي بشري ،آزادي او در بهره برداري از مواهب طبيعي اوليه ،ونيز تكامل تدريجي درك وشعور انسان از راه تجربه به خطا ،انسان را در راه توليد بيش از مصرف يعني

داشتن پس انداز وبه كاربردن پس انداز براي توليد بيشتر يا به كار گيري پس اندازها براي تامين رفاه (مسكن ،وسايل زندگي ،ابزارهاي توليد بهتر)هدايت كرد .
تمدن بشر محصول كار وكوشش وبرنامه ريزي انسانها براي بهتر زيستن ودستيابي به امنيت است .تشكيل خانواده ،سكونت در روستاها وسپس ايجاد شهرها ،احداث مسكن وتأسيسات دفاعي ،ابداع ابزارهاي توليدي ودفاعي ،برقرايري دادوستد ،پاك سازي زمين وايجاد مراكز كشاورزي وتوليدي ،همگي در طول بيشاز چهل هزار سال انسانها را از موجوداتي پراكنده وصحراگرد وغار نشين به موجوداتي اجتماعي ساكن روستاها وشهرها ومحتاج مكالمه ،مبادلة افكار

ودادوستدكالاهاودارندةامكانات مادي سلطه گري وبرتري جويي تبديل كرد . پيدايش خط وابزارهاي نگارش ،تدوين قوانين واصول رفتار اجتماعي ،ابداع شيوة حكومت وساختار حفظ قدرت ،همه عمري كوتاه كمتر از پنج هزار سال دارد.زندگي اجتماعي وفرهنگي جوامع در اشكال ابتدائي آن در واقع از زماني آغاز شده است كه مسأله تامين معاش فردي وجمعي در ساية رونقكشاورزي،دامداري وصيد به كمك پيشرفت هاي فني وتكنولوژيك عصر هاي پارينه سنگي ،آهن ومس

ومفرغ وابداعات واختراعاتي مانند اهلي كردن حيوانات ،درست كردن چرخ،بافت الياف ،كشف نمك ،پخت نان ،انبار كردن وحفظ مواد غذايي براي انسان اوليه حل شد وفكر وذهن تعدادي از انسان ها از قيد وبند تامين معاش وامنيت فيزيكي آسوده گرديد .


از زمان شناخت خواص فلزات واختراع پول، از يك طرف بخشي از پس انداز انسان ها از كالاها واموال فاسد شدني وپرحجم به دارايي هاي باارزش كم حجم وداراي قابليت انتقال سريع تبديل شد ودرنتيجه، تلاشهاي انسان از مرز محدود تامين نيازهاي فوري وضروري غذايي تا بي نهايت گسترش يافت .


با همة تحولات در زندگي اقتصادي واجتماعي به شرطي اعصار وقرون وعليرغم همة لشكركشي ها وفتوحات وپيداشدن امپراتوري هاوافراد قدرتمند وثروتمند در طول تاريخ،تنها از زمان وقوع انقلاب صنعتي (1850-1750 )وبه كارگيري قوةبخار بعنوان نيروي محرك واختراع موتور است كه زندگي بشر چه از نظر اقتصادي وچه از نظر اجتماعي وسياسي دچار تحول بنيادي وبرگشت ناپذير گرديده است .كشف واستخراج نفت واستفاده از آن به جاي چوب وذغال سنگ ،استفاده از موتور به

نيروي بدني انسان ،استفاده از آهن وفولاد به جاي چوب ،اختراعات واكتشافات وپيشرفت انواع علوم وفنون به كمك ثروتهاي تازه گرده آوري شده ،ازيك طرف توليد انبوه محصولات صنعتي وتجارت در مقياس جهاني را ممكن ساخت واز طرف ديگر با تجمع انسان هاي بيشمار در شهرها وتمركز نامحدود انسانها در محيط هاي صنعتي وتوليدي ،كل روابط اجتماعي وسياسي وروحي وفكري ورابطة مردم با مراكز قدرت تاريخي مانند مالكان وفئودالها ،اشرافيت وطبقةحاكم وصاحبان نفوذ واقتدار مذهبي دگرگون شد.


دنياي متمدن در آغاز قرن بيستم شاهد هفت تحول بنيادي در زندگي اقتصادي –اجتماعي انسانها بوده است :
1-انتقال ثروت وقدرت مادي از زمين وكشاورزي به صنعت وتجارتوخدمات ؛


2-انتقال قدرت سياسي از فئودالها ،كليسا واشرافيت به صاحبان صنايع ،كارخانه ها ومؤسسات توليدي وخدماتي ؛
3-انتقال رهبري سياسي –اجتماعي جامعه به تحصيلكردگان ومتخصصان وافراد حرفه اي شامل نوسيندگان ،حقوقدانان ،روزنامه نگاران ،اقتصاددانان ،مهندسان ،بانكداران وسلب تدريجي امتيازات مبتني بر روابط خانوادگي ووراثت ياوابستگي هاي طبقاتي خاص ؛
4-پذيرفته شدن اصل آزادي وبرابري انسانها وحركت به سوي حق راي عمومي صرف نظر ازجنس وثروت ووابستگي هاي موروثي ونيز شناخت حقوقي طبيعي برابر همه انسانها؛


5-پذيرفته شدن اصل انتخابي بودن مقامات حكومتي ،محدود بودن مدت تصدي آنان واصل پاسخگو ومسئول بودن ولزوم حساب پس دادن منتخبان ؛
6-پذيرفته شدن اصل دموكراتيزه ومردمي شدن حكومتها ومسئوليت آنها در قبال شهروندان به گونةفردي وجمعي ؛
7-پذيرفته شدن اصل تعين وظايف ومسئوليت حكومتها توسط خود مردم يا نمايندگام مردم وتعهد مردم درتامين هزينه ادارة امور عمومي به صو.رت پرداخت انواع ماليات .


همراه بااين تحولات بنيادي وساختاري در زندگي اجتماعي انسانهاي متمدن ،تأسيس بانك ها ومؤسسات اعتباري وتبديل شدن پول از فلز كمياب وگران قيمت و داراي ارزش ذاتي به كاغذ كم ارزش وفراوان ونيز ايجاد پول هاي دفتري وحسابداري وتاسيس شركتهاي سهامي ،تحول ضروري اساسي ديگري تحقق يافته است كه ضمن دادن قدر ت مادي وفيزيكي نامحدود به دارندگان ابزارهاي پولي واعتباري ومديريتي ،قدرت شهروندان اعم از كارگر وكارمند ودر بسياري از موارد كسبه وكاركنان وتوليدكنندگان مستقل را سخت محدود كرده وتحت تأثير قرار داده است .


وقوع جنگ بين الملل اول وبروز بحران اتصادي 33-1929 وجنگ بين المللي دوم نشان داد كه نظام اقتصادي وسياسي ظاهراً آزاد ورقابتي ،هم در درون كشورها وهم در مقياس جهاني ،داراي مكانيزم هاي كنترل ،تعديل وهدايت دروني نيست ومردم وحكومت ها به نمايندگي از آنها بايد در رفع نواقص نظام سرمايه د اري واحياي تاسيسات مناسب ومربوط اقدام نمايند .


از پايان جنگ جهاني دوم (1945 )در ساختار ودردرون جوامع پيشرفتة صنعتي ودر روابط ميان كشورهاي صنعتي تحولاتي رخ نموده است كه آيندة بشر را براي هميشه تحت تأثير قرار داده ومردمان پراكنده دردنياي ظاهرآ وسيع را به ساكنا دهكده اي جهاني تبديل كرده است .اين تحولات عبارت است از :
1-خشكاندن ريشه هاي حكومت هاي خود كامة متمركز فردي يا گروهي برپاية فاشيزم وكمونيزم يا احساسات وعقايد ناسيوناليستي افراطي . آنچه بر سر مردم ژاپن وآلمان آمد وآنچه در شوروي سابق واقمار آن اتفاق افتاد ،پروندة اين نوع حكومتهاي مبتني بر زور وقلدري وبي توجهي به آمال وآرزوهاي واقعي مردم را براي هميشه بست .


2-حركت در جهت تفاهم وهمكاريهاي بين المللي ورفع موانع دادوستدكالا،خدمات ،مبادلة تجربيات ودرك وابستگي متقابل وناز همة انسانها به يكديگر .امضاي قرار داد عمومي تعرفه وتجارت دهها مقاوله نامه وقرارداد در مورد اختراعات واكتشافات ،علائم تجاري ،مبادلات علمي وفرهنگي وبرگزاري هزاران سمينار وكنفرانس بين المللي از اين مقوله است .


3- درك ضرورت ايجاد وحمايت از تشكل هاي مردمي (غير دولتي ) درهمه زمينه ها مانند اتحاديه هاي كارگري ،كارفرمايي ،دانشجويي ،بانوان ،دانش آموزي وتشكل هاي حرفه اي وصنفي ،انجمن هاي علمي وتخصصي به منظور ارائه به دولت ها ومقامات محلي وآسان سازي انطباق نظرات مردم با برنامه ها وسياست ها وبودجه بندي ها درداخل كشورها وتدريجاً در مقياس هاي منطقه اي وجهاني .


4-حركت بزرگ به سوي منطقه گرايي وجهان گرايي وكنار گذاشتن اهداف وآراء محدود وتنگ نظرانة محلي وملي وتوجه به منابع وسيعتر وعامتر از راه درست كار كردن اتحاديه هاي اقتصادي –سياسي ،بازارهاي مشترك ،مناطق اقتصادي وغيره كه امروزافزون بر آزاد سازي مبادلة كالا،آزاد سازي نقل وانتقال سرمايه ونيروي كار ويكسان سازي مقررات حاكم بر عوامل توليد در مناطق وسيعي از جهان به صورت چند جانبه يكسان ويكنواخت شده است.


5-توجه جهاني به ضرورت حفظ طبيعت ومحيط زيست وقيام مردم در برابر سياست هاي دولت ها وشركت ها ومنافع خاص فردي وجمعي براي بقاي جنگل ها،فضاهاي سبز ،پاكي آب ها ،پاكي وتميزي محيط ،آلوده نكردن خاك وازهمه مهمتر تامين هواي سالم براي مردم شهرها ومخصوصاًكودكان .


6-تحولات حيرت انگيز علمي از كوچكترين سطح مانند مطالعات ژنتيكي ونقشه برداري DNA تا بررسي كهكشان ها ومرزهاي ناشناخته ابديت كه هر روز وساعت افق دانش وديد بشر را به اندازة دهه ها وگاه قرنها وسعت مي بخشد .انقلاب اطلاعاتي ،شاهراههاي مخابراتي ،شبكه هاي جهاني وبه هم پيوستة اطلاعات در دسترس مردم عادي ، وضعي پيش آورده است كه در حال حاضر حجم مبادلات بين المللي در هر ساعت از كل حجم مبادلات قرن نوزدهم بيشتر است .سرعت اطلاع رساني ،عمق وسعت داده ها ونزديكي درك وفهم افراد در اثر دسترسي به منابع اطلاعاتي وعلمي مشترك ،اصطلاح دهكدة جهاني را به واقعيتي ملموس تبديل كرده است .


7- فرايند يكسان شدن نيازها ؛ آلام ودردها وناراحتي هاي انسانها .جز از بين رفتن لاية ازون بر فراز نيمكرةجنوبي بويژه قطب جنوب كه خبر از شيوع انواع سرطان در كشورهاي منطقه مي دهد يا گرم شدن كرة زمين ،ذوب شدن يخ هاي قطبي كه در صورت ادامه يافتن ،نيمي از سرزمينهاي ساحلي رابه زير آب مي برد يا واقعة چر نوبيل كه تا دهها سال ديگر اروپاي مركزي را آلوده ساخته يا اپيدمي ايدز كه سالانه از همة كشورها ميليونها نفر قرباني مي گيرد ،جهاني شدن شبكه هاي اطلاع رساني سبب شده است كه طوفان وسيل در بنگلادش يا برزيل ،كشتار فلسطينيان در خاورميانه ،قتل عام در اوگاندا ،سركوب مخالفان در چين يا راه افتادن محاكمات فرمايشي در هر جاي دنيا ،رواج قاچاق مواد مخدر وروسپي گري ،به درد سياسي تبديل شود وواكنشهاي گوناگون در مقياس جهاني پديد آورد .


8-حركت به سوي يكسان شدن سياست ها وبرنامه ها وانتظارات از دولت ها ومقامات منتخب وحتي غير انتخابي در مقياس جهاني .امروز نه تنها سازمانهايي مانند صندوق بين المللي پول وبانك جهاني وسازمان تجارت جهاني به دنبال يكسان سازي عمل ها وروش ها در زمينه امور اقتصادي ،اجتماعي وپولي هستند يا اتحاديه اروپا تا مرز حذف پول هاي ملي ،حذف سياست هاي پولي ومالي جداگانه ،حذف مرزها وسر حدات اقتصادي پيش رفته است ،بلكه هيچ امر اجتماعي –سياسي واقتصادي تنها مربوط به داخل يك كشور وتحت حاكميت فرد يا دولت خاصي نيست وآثار آن در ممالك همجوار وديگر كشورها بلافاصله حس مي شود .خرابي اوضاع اقتصادي –سياسي مكزيك سيل مهاجرت به ايالات متحده را تشديد مي كند :


جنگ داخلي اوگاندا ميليونها نفر را به كشورهاي مجاور مي فرستد ؛سازمان مل بايد صدها ميليون دلاربراي آوارگان خرج كند ؛ مسائل سياسي كردها در تركيه ،فقر در پاكستان ،جنگ داخلي در افغانستان ،بحران عراق و....جملگي مسائل قاچاق انسان وكالا ،حمل مواد مخدر ،نقل وانتقالات غير قانوني سرمايه ها ،اسلحه وغيره را در مقياس اروپا ،خاورميانه وآسيا بوجود آورده است .


ورواج يافتن تروريسم ،قتل هاي فرقه اي ،قتل هاي سياسي ،خفه شدن پناه جويان و...انعكاس نابساماني ها در سرزمين هاي خاص است و راه حل همةآنها تقريباً مشابه ويكسان است .ترس از جهاني شدن تنها دلسوزي بخاطر از دست رفتن مشاغل يا صدمه ديدن بخشهايي از اقتصاد نيست ،ترس از جاني شدن در بسياري از كشورها ي در حال توسعه ،ترس از عدم امكان بهره گيري از امتيازات خاص وانحصاري وسوءاستفاده از قدرت بطور مخفي وپوشيده است كه با آزاد سازي ها وجهاني شدن داد وستد ها واطلاعات ،منافع گروههاي خاص را به خطر مي اندازد وتداوم تسلط ها را مشكل مي كند.


9-مسابقة دولت ها در كسب ارقام رشد وتوسعة اقتصاد ي هر چه بالاتر وتورم بيكاري هر چه كمتر براي اثبات شايستگي حزب حاكم در امر حكومت وادامة رهبري افراد برجستة حزب در مشاغل انتخابي وانتصابي .امروز در نظام هاي حكومتي دموكراتيك كار كردن براي مردم وپاسخ دادن به نيازهاي آنها (پيش از هر چيز اشتغال ودرآمد مطمئن ومداوم وفزاينده همراه با ثبات نسبي قيمت ها كه سطح زندگي بالاتري را تضمين مي نمايد وآرامش وامنيت جان ومال ) عامل اصلي وكليد برسر كارماندن دولتها به شمار مي رود .از اين رو همة احزاب وگروهها اعم از موافق ومخالف در هرحكومت مي كوشند بهترين مغزها،بهترين مديران

وباتجربه ترين وكار كشته ترين افرادرا براي احراز مقامات تعيين وگاه حتي پيش از انتخابات ،همكاران خود را به جامعه معرفي وبر مبناي احترام اجتماعي وكارداني آنها كسب رأي كنند. دربين كشورها وبرمبناي تطبيقي ،جنگ ،جنگ مغزها ،تجربه ها ومديريت هاست .يك مدير موفق كه كارخانه اي رابه ده هزار كارگر داير وسود آور نگاه مي دارد مانند ژنرالي است كه در جنگ لشگري را در جهت اهداف ملي به پيروزي رسانده است.


مجموعة تحولات سياسي-اقتصادي واجتماعي پيش آمده در كشور هاي پيشرفته وصنعتي كه به تسلط آنها (5/15 در صد جمعيت جهان)بربقيه دنيا منجر شده است حاصل پذيرش وپيروي از دو اصل است:


1-آزادي مشاركت ورقابت همة افراد ،مؤسسات ونيروها واشخاص اعم از حقيقي وحقوقي در كلية امور سياسي- اقتصادي واجتماعي وفرهنگي جامعه وكوشش مداوم در حذف عوامل بازدارنده ومزاحم مشاركت ورقابت وضع انواع قوانين ضد تر است ،ضد انحصارات ،ضد تبعيض ،ضدئ دسته بندي ،ضد پارتي بازي وضد مافيگري ،ضد استفاده از اطلاعات دروني شركتها ، همه براي رواج هر چه بيشتر آزادي در مشاركت ورقابت است كه سبب بروز عرضه شدن بهترين استعدادها وامكانات مي شود .


2-شايسته سالاري يعني برگزيدن ،معرفي كردن وفرصت دادن به بهترين ها وشايسته ترين ها براي كار كردن ،مقام يافتن ،مديريت كردن وپاداش مادي ومعنوي گرفتن ،احترام گذاشتن در جامعه وبه عكس طرد افراد ،مؤسسات ،رفتارها،طرز كارها ،تكنولوژي ها وماشين آلات بي خاصيت ،كم بازده ،مزاحم وپرهزينه به منظور صرفه جوئي وجلوگيري از اتلاف منابع وجاباز كردن براي شايستگان ونخبگان وافراد،ماشين الات وتكنولوژي هاي مؤثر وپر بازده .در نظام هاي اقتصادي –اجتماعي وسياسي موفق،درست مانند طبيعت كه در آن اصل بقاي اصلح حاكم است ،اين اعتقاد وجود دارد كه جامعة بشري بعنوان بخشي از طبيعت تابع همان اصول حاكم برطبيعت است .


نتيجة پذيرش وپيروي از اصول دوگانة فوق ،عملكرد علمي ،تكنولوژيك ،اقتصادي وسياسي اين جوامع است كه با وجود جمعيت ومنابع اندك ،امروز تقريباً 4برابر نسبت خود توليد (4/57 درصد كل توليدات جهاني )وبيش از 5 برابر نسبت خود (6/77 درصد تجارت جهاني )داد وستدهاي جهاني را دراختيار دارند .
نگاهي به ارقام اقتصادي مربوط به بعضي از كشورهاي موفق در جدول 1 ،اثر معجزه آساي رقابت وشايسته سالاري را به خوبي منعكس مي نمايد وبرعكس مقايسه درآمد سرانة روسيه با ايالات متحده در سال 2000 كه تقريباً نسبت يك به بيست ودو را نشان مي دهد (1740 دلار در مقايسه با 37900 دلار )تبلور عملي وواقعي عدم توجه به اصول رقابت


وشايسته سالاري در گذشته در يك نظام كمونيستي وديكتاتوري است.


جمعيت(ميليون) توليد ناخالص داخلي
(ميليارد دلار ) درآمد سرانه (دلار ) رشد سالانه در آمد
(درصد) تورم (درصد)بيكاري
سوئيس
سوئد
نروژ
ايتاليا
دانمارك
آلمان
فرانسه
ايالات متحده آمريكا
كانادا
ژاپن


چين
روسيه
هندوستان
اندونزي 28/7
88/8
51/4
92/57
36/5
85/82
66/59
06/278

16/31
85/127
***

000/1278
08/145
000/1017
39/214 6/286
4/275
7/177
3/1260
2/186
9/2242
66/59
4/10533

9/760
9/4852


6/1161
6/252
7/496
7/174 39400
31000
39400
21800
34800
27100
25900
37900

24400
38000


909
1740
488
815
5/2
5/3
2/2
9/2
4/2
9/2
2/3
1/3
0/3
0/2

5/7
0/4
6/6
8/6 9/1
8/1
2/2
3/2
2/2
5/1
5/1
9/2
3/2
1/0

4/1
0/18
0/8
3/6


نكتة قابل توجه ديگر،رقابت بين خود جوامع پيشرفتة صنعتي است . بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد كه هر چه اصول آزادي ،رقابت و مشاركت وشايسته سالاري بيشتر در جامعه اي مستقر باشد ،قابليت آن جامعه براي جذب انسانها ،سرمايه ها ،مغزها ونوآوري ها بيشتر ودر نتيجه سرعت رشد اقتصادي ورفاه مادي مردم آن بيشتر وسريعتر خواهد بود .براي مثال ،در ايالات متحدة آمريكا كه بازترين وازاد ترين كشور شناخته شده است بيش از نيمي از برندگان جايزة نوبل آن در خارج از ايالات متحدة متولد شده اند وهم اكنون بيش از 500 دانشمند علوم هسته اي از ديگر كشورها به ايالات متحده مهاجرت كرده اند .


وزارت امور خارجةايالات متحده ورود مغزها به آمريكا را هديه هاي داوطلبانة ساير كشورها به آمريكامي نامد وارزش آن را بين سالهاي 97-1972 معادل 8/1 ميليارد دلار برآورد مي كند وسازمان ملل متحد ارزش مغزهاي فراري از جهان سوم بين سالهاي 1997-1961 را 20ميليون دلار بر آورد كرده است .ورود بيشتر سرمايه هاي خارجي به ايالات متحده امريكا به دليل بازده بيشتر عوامل توليد صورت مي پذيرد ،واين كه در پرتو انقلاب اطلاعاتي ،پيشرفت هاي دانش فني سريعتر وزود صورت مي پذيرد .


رشد وتوسعة اقتصادي ،بالا رفتن در آمدها و بهبود سطح اشتغال ورفاه ،حاصل مديريت صحيح امور اقتصادي وتوجه به اصول علم اقتصاد است. توجه به اصول علم اقتصاد مانند حداكثر بودن بازده ،حداقل بودن كردن استفاده از عوامل توليد وتوجه به نيروهاي حاكم بر بازار ،براي اكثريت افراد جامعه كار وتلاش وامكان اعتلاي مادي ومعنوي را فراهم مي سازد .يك اقتصاد شكوفا مي تواند براي تك تك افراد خود سرمايه گذاري كند . بالا رفتن سطح بهداشت ودرمان ،آموزش عمومي

وآموزش هاي تخصصي ،افزايش طول عمر ،موفقيت در مسابقات ورزشي ،داشتن فرصت استراحت ،مسافرت وتفريح وبطور كلي لذت بردن از زندگي وراضي بودن از زندگي ،همه تنها در پرتو رشد وتوسعة اقتصادي به دست مي آيد .گرچه توسعة اقتصادي به منزلة از ميان رفتن مفاسد اجتماعي وانحرافات روحي واخلاقي مردم جامعه نيست ،ولي جامعة ثروتمند قادر است براي رفع نبساماني ها ومفاسد اجتماعي سرمايه گذاري كند . ايالات مكتحده آمريكا باداشتن دو

ميليون نفر زنداني ،25 درصد زندانيان جهان رادارد در حالي كه جمعيت آن تنها 5 در صد جمعيت جهان است .گذشته از چگونگي تعريف جرم وشدت اجراي قانون كه به زنداني شدن مجرم وبالا رفتن ارقام مي انجامد ،جامعة آزاد وثروتمند مي تواند هزينةاجراي قانون را بپردازد .ايالات متحدة آمريكا در سال 2001 جحدود 40 ميليارد دلار براي مبارزه با مواد مخدر هزينه كرده است ولي تعداد جواناني كه تازه مواد مخدر را تجربه مي كنند حدود 30 درصد افزايش يافته است .نكته اي كه

بايد مورد توجه وتاكيد قرار گيرد تفاوت اساسي انحرافات اجتماعي وفرهنگي در يك جامعة مرفه ويك جامعه فقر زده است . غير از انحرافات وجرايم ناشي از نقايص فيزيكي وروحي انساني كه در همة جوامع وجود دارد ،اختلاف انحرافات وجرايم درجوامع غني صنعتي وكشورهاي فقير ،ناشي از اختلاف فقر صنعتي وكشورهاي فقير ،ناشي از اختلاف فقر مطلق وفقر نسبي وتطبيقي است .


2-عملكرد اقتصاد ايران
ميانگين رشد سالانةاقتصادي ايران در دورة 20 ساله پس از انقلاب 2/1 درصد بوده است .تعني توليد ناخالص داخلي كشور از 939 ،11ميليارد ريال (1/115 ميليارد دلار ) در سال 1365 به قيمت هاي ثابت سال 1361 به 455 ،17 هزار ميليارد ريال (8/131 ميليارد دلار ) در سال 1378 رسيده است .(جدول 2) جمعيت كشوردر همين دوره از 8/36 ميليون نفر به 6/64 ميليون نفر افزايش يافته ودرنتيجه در آمد سرانة هر ايراني بطور متوسط حداقل 30 در صد كمتر شده است

. اين رشد اقتصادي اندك ،در مقايسه با امكانات مالي فراوان ،پرسشهاي زيادي در رابطه با مديريت اقتصاد مطرح مي سازد .در آمدهاي ارزي ايران از محل صدور نفت ،صادرات غير نفتي ،موجود هاي ارزي ايران از كشورهاي مختلف كه پس از انقلاب وصول شده است ونيز وام ها واعتبارات اخذ شده در سالهاي پس از خاتمة جنگ به بيش از 400 ميليارد دلار بالغ شده است . درهمين مدت دولت تدريجاً تا نيمه اول سال 1379 از حدود 8/125 هزار ميليارد ريال اعتبارات سيستم بانكي داخلي (وام بدون بهره وباز پرداخت )استفاده كرده است .اين امكانات ودر آمدهاي مالياتي ،حقوق وعوارض گمركي دريافتي وصدها هزار ميليارد ريال اموالودارايي هاي در اختيار دولت ونهادهاي عمومي نتوانسته است به رشد وتوسعة اقتصادي مناسب منجر شود.


آشفتگي هاي سال اول انقلاب ،جنگ تحميلي ،تحريم هاي اقتصادي آمريكا در مورد ايران ممكن است از عوامل سقوط اقتصادي كشور ذكر شود ولي امروز بيش از 10 سال از دوران جنگ مي گذرد وهنوز اقتصاد ايران گرفتار همان مشكلات يعني رشد اقتصادي كم .پرنوسان ،وابستگي شديد به در آمدهاي نفت وبهاي نفت در بازارهاي جهاني،صادرات غير نفتي راكد ونياز شديد به واردات مواد غذايي است .


ديگر ويژگي بارز تحولات اقتصادي ايران در اين دوره ،وجود فشارهاي تورمي دائمي است .سطح قيمت ها از يال 1356 تا امرود 49 برابر شده است .تا سال 1378 افزايش قيمت ها بين 25 تا 50در صد در نوسان بوده وتنها در سال اخير است كه نويد افزايش قيمت ها در حد 15 درصد داده شده است .افزايش قيمت ها تنها در اثر افزايش نقدينگي در اقتصاددر شرايط ركود توليد بوده است . ميزان نقدينگي در اقتصاد در نيمة اول سال 1379


سال صادرات نفت
ميليون بشكه در روز درآمدنفت
ميليون دلار توليدناخالص داخلي
ميليارد دلار رشدتوليد


ناخالص داخلي
درصد قيمت نفت
بشكه-دلار جمعيت ميليون نفر تورم
100=1353


1970
1971
1972
1973


1974
1975
1976
1977
1978


1979
1980
1981
1982
1983
1984


1985
1986
1697
1988
1989


1990
1991
1992
1993
1994


1995
1996
1997
1998
1999
2000 3.52
4.17
4.68
5.42


5.53
4.89
5.32
4.99
4.58


2.58
0.952
0.931
2.051
2.039
1.647
1.490


1.250
1.546
1.647


1.99
2.22
4.46
2.70
2.18


2.22
2.29
2.44
2.34
2.27
2.020
2.300 1،268.4
1،114. 2
0. 534 .2
0. 073 .5
0. 672. 18
0. 054. 19
0. 625. 20
0. 713. 20


0. 687. 17
0. 316 . 19
0. 607. 11


0. 456. 12
0. 050 . 20
0. 200 . 20
0. 762. 16
0 .710. 13


0. 255. 6
0. 755. 10
0. 673. 9
0. 607. 10
0. 933. 17
0. 802. 14


0. 300. 16
0. 333. 14
0. 603 .14
0. 103. 15
0. 271 . 19


0. 464. 15
0. 933 . 9
0. 27. 16
0. 888. 20 6. 742. 1
0. 364. 69


2. 657.80
9. 567. 87
8. 369. 93
0. 464. 98


1. 138. 115
0. 867. 113
0. 282. 101
0. 207. 93
0. 275. 81


0. 276. 79
0. 643. 89
0. 508. 101
0. 435. 102
0. 673 .102


0. 673 . 87
0. 526. 80
0. 197. 83
0. 960. 92
0. 600. 103
0. 604. 110
0. 344. 113
0. 755. 114


0. 815. 117
0. 941. 123
0. 535. 127
0. 830. 139
0. 778. 131


0. 073. 135
3. 11
3. 12
3. 16
9. 8
6. 6
4. 5
9. 16
1. 1-
0. 11


0. 8-
8. 12
5. 2-
1. 13
2. 13
9. 0
2. 0
5. 15 –
2. 1
7. 8-
3. 3


7. 11
4. 11
7 .6
5. 2
2. 1


7. 2
2. 5
9. 2
8. 1


5. 1
5. 2

17. 2
37. 2
49. 2
32. 5
57. 11
12. 11


89. 11
37. 11
50. 14
0. 39
35. 39
00. 37
60. 30


63. 28
00. 27
00. 26
05. 13
14. 17
30. 13
04. 16
26. 22


66. 18
77. 18
77. 15
87. 14
18. 16


83. 719
00. 16
33. 12
85. 18
56. 20
26. 29


02. 30
91. 30
82. 31
77. 32
73. 33
30. 34
30. 35


80. 36
4. 38
4. 40
5. 41
0. 43
60. 44
20. 46


80. 47
40. 49
30. 51
30. 51


40. 56
20. 57
30. 58
80. 59
10. 60


602. 60
10. 60
70. 60
00. 62
40. 63
60. 64
-


-
-
-
100
114
128
142
163


189
237
278
319
350
391
399
482


578
686
784
942
120. 1
208. 1


684. 1
275. 2
522. 3
372. 4
159. 5
964. 5


407. 7
518. 8
در حد 15 درصد داده شده است .افزايش قيمت ها تنها در اثر افزايش نقدينگي در اقتصاددر شرايط ركود توليد بوده است . ميزان نقدينگي در اقتصاد در نيمة اول سال 1379 برابر -/212 هزار ميليارد ريال بود كه نسبت به نقدينگي سال 1356 از 100 برابر شدن آن حكايت دارد .صد برابر شدن نقدينگي مستقيماً از 121 برابرشدن حجم بدهي دولت به سيستم بانكي ناشي شده است و49 برابر شدن قيمت ها را ايجاد كرده است .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید