بخشی از مقاله

مالک


مقدمه :
قال علي عليه السلام :
فاعلم ان افضل عبادالله عندالله امام عادل هدي و هدي ..........
بدان وآگاه باش محققاً برترين بندگان حق نزد خداوند پيشواي عادلي است كه هم خود هدايت يافته و هم عامل هدايت ديگران است .


انگيزه رشد و تكامل از مهمترين عواملي است كه همواره موجب تحرك و فعاليت و تحول و پيشرفت و پيدايش تمدن و علوم و فنون و گستردگي معارف و اميد و نشاط در زندگي انسانها شده است و از اين رو به عنوان اساسي ترين ارزشمندترين اصل براي جوامع بشري شناخته شده است و اساساً هدف خداوند متعال از آفرينش بشر به صورت موجودي مختار و حامل استعدادهاي گوناگون و متضاد ( انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتليه ) چيزي جز تكامل و عظمت روحي وي و درك مقام يقين نيست .
اسلام عزيز در تمام دستوران در قوانين خود بيش از هر چيز انسانيت را محور قرار داده است و اصل در برنامه هاي فردي و اجتماعي نيز بايد رشد صفات انساني باشد و اقتصاد ماديات جز وسيله اي جهت هرچه بهتر و سريعتر رسيدن به اين هدف والا نبايد باشد .


از مهمترين كمبودها و نقائص اصولي و ريشه اي و علل عدم پيشرفت و تكامل جهان اسلام در طول تاريخ كه از همان آغاز پيدايش اسلام به ويژه پس از شهادت حضرت امير المومنين عليه سلام تا قبل از بنيانگذاري جمهوري اسلامي ايران وجود داشته است عدم استقرار نظام و حكومت اسلامي به رهبري امام معصوم (ع ) و يا ولايت فقيه است كه به اين سبب هيچ گاه مجالي براي بكار بستن و اجراي قوانين و دستورات و اصول و ضوابط حاكميت ارزشهاي اسلامي و مديريت و رهبري جامعه توسط مردان الهي پديد نيامده است .


بديهي است آموزش صحيح مديران و در اختيار قراردادن ابزار مناسب كار باعث پرورش و آماده شدن مديران شايسته مبتكر و خلاق مي شود و برخورداري آنان از ويژگيهاي اخلاقي انساني باعث رشد و تكامل مديريت در سطح كشور خواهد گرديد يكي از مهمترين منابع در اين مورد نهج البلاغه مي باشد كه از مهمترين بخش هاي آن عهدنامه اي است كه حضرت علي (ع) به عنوان يك خط مشي رهبري براي مالك اشتر از فرماندهان لايق و شايسته شان ترسيم فرمودند .

جناب مالك كيست ؟
شيخ طوسي (قده) در كتاب رجال نقل مي فرمايد هنگامي كه خبر شهادت مالك به امير المومنين (ع) رسيد اظهار تأسف نمود و فرمودند
« لقد كان لي مثل ماكنت لرسول الله (ص) ، همچنان كه براي رسول الله (ص) بودم مالك نيز براي من چنين بود .
از سيد رضي (قده ) در نهج البلاغه آمده است كه هنگام رسيدن خبر فوت مالك به امير المومنين (ع ) فرمود «‌مالك و ما مالك ؟ .................. »
مالك رفت اما چه بود ؟ سوگند به خدا اگر كوه بود ، كوه بزرگ و شاخصي بود . و اگر سنگ بود ،‌سنگ سخت بود كه هيچ حيوان سم دار رهنورد توانايي بالا رفتن بر آن را نداشت و هيچ پرنده اي قدرت پرواز بر آن را نداشت .

ويژگيهاو نكات برجسته فرمان
هذا ما امربه عبدالله علي امير المومنين .....................
اين دستوري است كه براي خدا علي (ع) امير المومنين به مالك فرزند حارث اشتر در فرمان حكومتي خود هنگام واگذاري مصر به او صادر نمود .
و اهداف آن عبارت است از تحصيل و جمع آوري ماليات آن كشور و جهاد و جنگ با دشمنان آن منطقه و زمينه سازي جهت اصلاح حال مردم آن سرزمين ، و آباد سازي شهرهاي آن .


نكات قابل توجه :
1ـ حكومتي بودن فرمان
از ذكر عنوان « امير المؤمنين» پس از نام مبارك علي (ع) هنگام صدور فرمان ، استفاده مي شود كه فرمان صادره يك فرمان حكومتي ولايتي است و اينكه دستور دهنده كسي است كه بر مؤمنان سمت ولايت دارد و بعنوان يك منشور حكومتي كه برخاسته از ولايت و حكومت الله است صادر گرديده است .
2ـ فرمان الزامي است يا ارشادي


كلمه ي « امر » صريح و روشن در اين است كه جناب مالك (ره) موظف است به عمل و اجراي آنچه امام (ع) در فرمان مبارك خود صادر فرموده و حتي كمترين سستي و كوتاهي در انجام هيچ يك از بند بند دستور العمل را ندارد .


3ـ اصول اساسي و خطوط كلي در ادارة نظام
امام علي (ع) فرمان حكومتي را فهرست وار در چهار اصل خلاصه فرموده :
اصل اول : پرداخت ماليات و عوارض شهرداري و گمركات و مشابه آن كه كلاً از آنها به خراج تعبير شده است .
اصل دوم : جهاد و دفاع و جنگ كه اصولاً به نيروي انساني ملت ها تحقق پذير است .
اصل سوم : زمينه سازي جهت اصلاح حال مردم .
اصل چهارم : شهرسازي ،‌عمران ، آباداني ، جاده كشي ، ............
توجه به افكار عمومي جامعه
ثم اعلم يا مالك ..............
بدان اي مالك تورا اعزام داشتم به سوي منطقه اي كه در آنجا حكومت هاي متعددي پيش از تو عادلانه و يا ستمگرانه حكمراني نموده اند و مردم دقت مي كنند در رفتار تو همانند توجه و دقت تو در رفتار حكمرانان پيش از خودت .و آنچه را كه تو در بارة آنها مي گفتي و يا انتظار داشتي ديگران نيز از تو انتظار دارند و يا درباره تو مي گويند.
توجه به روشهاي صحيح ساير نظامها :
و الواجب عليك ان تنذكرما مضي .......................
واجب و لازم است بر تو كه توجه كني به سرگذشت و رفتار زمامداراني كه پيش از تو حكومت عادلانه را بر پا نموده اند يا سنت و روش نيك و برجسته اي را اتخاذ كردند . يا از آثار پيامبر گرامي (ص) و يا از واجبي از واجبات كتاب الهي پيروي و تبعيت نموده اند . پس توجه كن و پيروي بنمااز آن اعمالي كه ما انجام داديم و تو خود آن را مشاهده نمودي .


بنابراين حكومت اسلامي جهت اصلاح جامعه و موفقيت بيشتر و پيشبرد اخلاق انقلاب اسلامي موظف است نظامهاي دنيا را تحت بررسي و مطالعه قرار دهد و آنچه از روشهاي صحيح و رفتار نيك را در دنيا به دست آورد سرمشق رفتار سازماني حكومت و سازمانها و ادارت و ارگانها و نهادهاي خود قرار دهد .
چگونگي برخورد با روشهاي مسؤلان سابق :


و لا تنقض سنه صالحه ....................
و هرگز سنت نيكويي را كه پيشتازان اين امت به آن عمل نموده اند مشكن . آن سنتي كه موجب انس و الفت بين مردم گرديده و ملت و رعيت بر اساس آن به زندگي شايسته اي دست يافته اند . و هرگز سنتي را بنيان مگذار كه كمترين ضرر و زياني به سنت هاي گذشته وارد سازدكه در نتيجه پاداش و مزد از آن سنت گذاران نيكو خواهد بود و وزر و وبال سنت شكني گريبان گير تو خواهد گرديد .


نكات قابل توجه :
1ـ توجه به سنت هاي نيك گذشتگان
2ـ پذيرش از مبارزه با سنتهاي نيك
3ـ نكوهش تغيير سنتهاي جاريه نيك
اهتمام به دستورالعمل ها و بخش نامه ها و نحوة تنظيم آنها :
و تجتهد لنفسك ...................
و لازم است با جديت از ناحيه خود در پيروي از اين عهد نامه كه براي تو ترسيم نموده اند و نسبت به اجراي آن از تو عهد و پيمان گرفته اند و حجت را بر تو محكوم نموده اند سخت كوشا باشيد كه در آن هنگام كه نفس تو براي اشباع هوي و هوسش به هيجان آمد بهانه و عذري نداشته باشي .
1ـ گويا و رسا بودن بخشنامه ها
2ـ ضرورت توجه به دستورالعمل ها
3ـ فايده التزام به عمل طبق دستورالعمل :
امام (ع ) به يكي از فوائد تعهد و التزام به عمل طبق دستورالعملها اشاره مي فرمايد و آن اينكه اگر كارگزار توجهي به بخشنامه ها نداشته باشد هنگام برخورد با حوادث و پيش آمدها و خواسته هاي جامعه دنبال رو دستورات نفساني خود خواهد گرديد و طبق هواهاي نفساني قدم بر مي دارد و مانعي از پيروي تمايلات نفساني به نظرش نمي رسد .


دولت و حقوق ملت :
و في الله لكل سعه ......................
و نزد خدا براي هر يك از اين طبقات ( افراد جامعه ) جايگاهي است كه در برگيرنده مسائل رفاهي و امكانان آنان است و براي هر يك از آنان تا حد تأمين و اصلاح وضع امور زندگي برعهده زمامدار حقي است و زمامدار ا زعهده آنچه كه خداوند بر دوش آن قرار داده است و بر نمي آيد مگر با سعي و كوشش و استمداد از خداي بزرگ و آماده سازي نفس خود و التزام به حق و شكيبائي در برابر دشواريها و آنچه كه پيش آيد .
وظيفه دولت در برابر طبقات موجود در جامعه


و في الله لكل سعه ،‌و لكل علي الوالي حق بقدر ما يصلحه
پروردگار عالم انسانها را خلق فرموده و رزق و روزي آنان را بعهده گرفته و جهت تكامل و تعالي آنان آنچه كه مورد نياز بشر بوده به وجود آورده است .
بنابراين همچنان كه بر ملت واجب است از زمامدار و حكمران عادل پشتيباني و اطاعت كند بر عهده زمامدار و حكمران است كه نيازمنديهاي جامعه را در رابطه با مسائل اقتصادي ، سياسي ،‌فرهنگي ،‌رفاهي ، امنيتي و آنچه كه شئون زندگي آنان اقتضاء مي كند فراهم سازد و امر معيشت آنان را اصلاح كند .

موضوع و مسئله ماليات و عوارض و گمركها و .و . ( خراج ) را به گونه اي زير نظر بگير كه حال پرداخت كنندگان را اصلاح نمايد .
دولت و پذيرش صلح :


امام علي (ع ) در رابطه با پيشنهاد صلح توسط دشمن مي فرمايد ...
و صلحي را كه دشمن پيشنهاد مي كند در صورتيكه رضاي خدا در آن باشد هرگز از آن سرپيچي نكن زيرا به وسيله صلح لشكريانت آسوده مي گردندو خود نيز از اندوه خاطر راحت مي شوي . امنيت در شهرهاي زير پوشش حكمراني تو برقرار مي گردد.
و سپس در رابطه با شرايط پذيرش صلح و فوايد آن با هوشياري كامل پس از پذيرش صلح وفاي به عهد و پيمانهايي كه با دشمن منعقد مي گردد و عدم حيله گري در عهد و پيمان و كوشش در روشن كردن چهارچوب عهد نامه ها و نهايتاً خودداري از فسخ به ناحق عهد و پيمان به جناب مالك تذكراتي را مي دهند .
دولت و خونريزي :


اياك و الدماء و سفكها بغير حلها ..............
مالكا پرهيز كن از كشتار و خونريزي به ظلم زيرا هيچ چيز به انتقام خداوندي نزديكتر و در كيفر نزديكتر و در نابودي نعمتهاي الهي و منقرض ساختن روزگار دولت موثرتر از خونريزي به ناحق وجود ندارد . و خداوند سبحان در روز قيامت حكم و داوري بين بندگانش را با بازخواست خونهايي كه به ناحق ريخته اند آغاز مي كند ، پس مبادا اقتدار و سلطه خود را با كشتار و خونريزي حرام ، تقويت و آبياري كنيد كه اين روش نه تنها حكومت را ناتوان و سست مي كند بلكه نابود و به ديگران انتقال مي دهد و تو در ريختن خون حرام و قتل عمد هيچ عذري نه در نزد خدا داري و نه در پيش من . زيرا در آن مجازات قصاص خواهد بود چنانچه گرفتار قتل غير عمد گرديدي و به هنگام مجازات با تازيانه و يا وسيله ي برنده و يا دستت از اختيار خارج شد ( كه گاه يك ضربه مشت يا بيشتر از آن موجب قتل مي گردد ) غرور و نخوت اقتدار ازو سلطنت بر تو چيره مي گردد كه از پرداخت خون بها و حقوق اولياء مقتول سر باز زني.


نكات قابل توجه :
انتقام جوئي خداي بزرگ در خونريزي
و الله سبحانه مبتدي ء بالحكم بين العباد ، فيما تسافكوا من الدماء يوم القيامه
از آنجائيكه خداوند متعال براي خونهاي به ناحق ريخته شده ارج و ارزش بي شماري در نظر گرفته است در برابر اين گونه ستم و ظلم ها بي تفاوت نخواهدماند و روز قيامت در اولين دادرسي و دادخواهي به محاكمه ظالمان و سمتگران مي پردازد و تجاوز كار را در اولين فرصت به كيفر خودگرفتار و مبتلا مي سازد و حق صاحب خون و مظلوم را ادا مي كند .


ضرورت قصاص و قتل عمد
يكي از مسائل ضروري اسلام مساله حدود و قصاص است و افراد جامعه از پير و جوان و زن و مرد مسئول و غير مسئول رهبر و رئيس جمهور و وزير و معاون و مدير كل همه و همه در اين حكم يكسانند و چنانچه خداي ناخواسته فردي دچار قتل عمد گردد در صورتيكه اوليا مقتول خواهان قصاص شوند چاره اي از اجراء آن نيست و حكم الهي حتماً‌اجراء مي گردد و همچنانكه امام (ع) مي فرمايد هيچگونه عذري در نزد خدا با من نداري چاره اي بجز اجراي حق و قصاص وجودندارد .

دولت و پرداخت حقوق كاركنان
ثم السغ عليهم الارزاق ...............
سپس به معيشت آنان توسعه و گشايش بخش زيرا اين روش ، آنان را به اصلاح خود نيرو مي بخشد و ايجاد انگيزه و پاكسازي خود مي نمايد و از تجاوز و دست درازي به بيت المال كه دراختيار دارند بي نياز مي كندو چنانچه با اين رفتار ، آنان سر مخالفت را با تو دارند و در امانت تو كه به آنان واگذار نموده اي ( چه امانت شغلي و چه امانت مالي ) خيانت ورزند آن زمان تو داراي حجت و دليل خواهي بود ( و نتيجهً با برهان قاطع و دليل روشن مي تواني با آن برخورد كني . )
1ـ ضرورت حقوق كافي براي كارگزاران


2ـ آثار و فوائد حقوق كافي كارگزاران
3ـ بررسي عامل تجاوز و دست درازي بيت المال
4ـ شرائط برخورد با كارگزار


مالكا در صورتي مي تواني با كارمندان خود برخورد كني و آنان را در صورت مخالفت و خيانت به كيفر اعمال خود بنشاني كه حجت تو نسبت به آنها بحد لازم و كافي ثابت باشد و آن حجت در صورتي به كمال خواهد رسيد كه آنان را از نظر حقوق كافي برخوردارنموده باشي و گرنه اولين پاسخ كارمند در رابطه با خيانت مالي مطرح نمودن مشكلات هزينه هاي زندگي و امور معيشت است گرچه اين پاسخ در قبال تعهدات لازم كه هنگام گزينش و استخدام پذيرفته است قانع كننده نيست وليكن گرفتاريهاي زندگي اين راه و ميدان را از نظر كارمند براي وي باز مي گذارد .

دولت و قوه قضائيه
ثم اخترللحكم بين الناس افضل رعيتك في نفسك ..............
سپس براي قضاوت و داوري بين مردم بهترين افراد ملت خود را انتخاب كن كه از صفات ذيل برخوردار باشند .
1ـ بگونه اي باشد بر اثر فشار پيش آمدها و جريانات ( امور ) از پاي در نيايد و به زانون بنشيند و در مضيقه قرار نگيرد .
2ـ بر اثر فشار و اصرار مدعيان و متخاصمين به لجن و لجاجت نيفتد.
3ـ به لغزشي كه دچار شده ادامه ندهد و به حق برگردد .


4ـ زمانيكه حق را تشخيص داد و شناخت از انتخاب آن و رجوع به او خودداري نكند .
5ـ هرگز خود را به پرتگاه طمه نزديك نسازد .
6ـ به گونه اي باشد كه جهت كشف واقعيات در صورت امكان دسترسي به وسائل قوي و مطمئن به اطلاعات ضعيف قناعت نورزد .
7ـ احتياطش از همه مردم در هنگام شبهات بيشتر باشد .
8ـ استدلال و استنادش به مدارك و مستندات ، قوي تر از ديگران باشد.


9ـ بر اثر مراجعه متخاصمين دلتنگ و بي حوصله نگردد .
10ـ براي كشف واقعيات با تحمل و شكيبا تر از ديگران باشد .
11ـ هنگام آشكار شدن واقع ، قاطع ترين مردم در صدور حكم باشد .
12ـ بگونه اي باشد كه براثر ثنا گوئي ديگران به خودبيني گرفتار نشود .


13ـ بر اثر فريب كاري ونيرنگ ديگران منحرف نگردد .
و ( متاسفانه ) قضاتي كه داراي اين شرايط باشند بسيار اندك هستند .
.......... و نهايتاً نسبت به نظارت كامل از قضات و همچنين توجه كامل به زندگي قضات شخصيت و اعتبار و وجاهت و نزديك بودن او به زمامدار و مسؤلان عالي رتبه تذكراتي مي دهند .
گزينش قاضي
ثم اختبرللحكم بين الناس افضل رعنتك في نفسك
اين فراز از پيام تاريخي امام (ع ) مسئولين مملكتي را راهنمايي مي كند به حساسيت امر قضاوت و اينكه آن فردي داراي صلاحيت قضاوت است كه علاوه بر دانش و معلومات و اطلاعات قضائي بهترين و شايسته ترين افراد نزد زمامدار و حكمران باشد و پس از اينكه فرد اصلح شناسائي و تعيين گرديد انتخاب وي جهت قضاوت بايد بوسيله گزينش و انتصاب از ناحيه رهبر و زمامدار و حكمران باشد نه بوسيله انتخاب مردم ( همانندنمايندگان مجلس رياست جمهوري ) بلكه بر اثر حساسيت وظيفه و مسئوليت دقيق و سنگين وي تعيين شغل براي او بوسيله انتصاب و ابلاغ حكم از طرف زمامدار و حكمران خواهد بود همچنانكه امام (ع) جناب مالك (ره) را شخصاً موظف به انتخاب و گزينش قاضي مي فرمايد .


وظايف دولت در برابر قاضي
دولت نسبت به قضات محترم و يك اثر شاخص و نتيجه چشم گير اشاره مي فرمايد :
وظيفه اول : نظارت كامل بر احكام صادره از قضات محترم و روشهاي قضائي دادگاهها و دادسراهاي مختلف قوة قضائيه اعم از دادسراي عمومي ، دادستاني انقلاب و ...
وظيفه دوم : توجه به وضع زندگي قضات محترم ( چه قاضي نشسته و چه قاضي ايستاده ) از قبيل مسكن و معيشت و مسائل درماني و رفاهي و غير ذلك داشته باشد و در رفع مشكلات زندگي و نيازمنديهاي آنان ( بطوري كه آسايش فكري را فراهم آورد و اضطراب فكري براي قاضي باقي نماند ) كوشش كند تا نياز وي به مردم ، و جامعه كمتر شود .


وظيفه سوم : لازم است قاضي را در جايگاهي قرار دهند كه از نظر شخصيت و اعتبار و وجاهت و نزديك بودن او به زمامدار و مسئولان عالي رتبه داراي ارزشي باشد كه ديگران فاقد آن مي باشند يعني دولت بگونه اي با قاضي برخورد كند كه از نظر عنوان بر ديگران تفوق و برتري داشته و به دولت و مسئولين عالي رتبه نزديك تر باشد . بطوريكه ضعف شخصيتي در خود احساس نكند .


دولت و بازرگانان :
ثم استوص بالتجار و ذوي الصاناعات .................
سپس سفارش درباره بازرگانان و صنعتگران و توليدگران را بپذير و نسبت به نيكي كردن با آنان سفارش كن چه آن كساني كه در جايگاه كارشان مستقر و مقيم و ثابت هستند و چه آن كساني كه براي نقل و انتقال مال التجاره و محصول كار خود تلاش مي كنندو د رحالي گردش و رفت و آمد هستند و چه آن كساني كه به نيروي بدني خود كاسبي مي كنند و نفعي را بوجود مي آورند زيرا اينان سرچشمه هاي سود و مايه آسايش و رفاه مردمند و جلب كننده منافع از نقاط دوردست و پرتگاههاي خشكي و دريا و دشت و كوه از قلمرو زمامداري تو مي باشند . آنان براي نقل و انتقال كالا در جاهائي تلاش و كوشش مي نمايند كه ديگر مردم از اين گونه فعاليتها خودداري مي ككنند و جرات حركت به سوي آن مناطق ندارند زيرا اينان مردمان مسالمت جو و آرامي هستند كه بيم خطرشان نمي رود و صلح جوياني هستند كه گمان آشوبگري در مورد آنها وجود ندارد . پس به كار آنان چه در مركز حكومت و چه در شهرهاي ديگر كشور رسيدگي كن .


و علي رغم تمام اين سفارشات بدان بسياري از آنان مبتلا به تنگ نظري فاحش و بخل ناپسند و احتكار منافع و نرخ گذاري خودسرانه در فروش هستند و اين صفات به ضرر و زيان جامعه و از عيبهاي زمامداران به شمار مي آيد ، لذا از احتكار جلوگيري كن زيرا رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از احتكار جلوگيري فرمود . معاملات، خريد و فروش بايد جوانمردانه و بر اساس عدل و با نرخهاي منصفانه صورت گيرد كه به هيچيك از فروشنده و خريدار زيان وارد نگردد و اگر كسي پس از اخطار و نهي تو باز احتكار ورزيد تعزيرش كن و كيفري بدون زياده روي بر او اجراء نما.


نقش بازرگانان و توليدگران
يكي از اركان و ستونهاي اساسي هر جامعه ، اقتصاد آن جامعه است و هيچ نظامي نمي تواند بدون توجه به مساله اقتصاد پايدار باشد بلكه از حساس ترين عوامل نگهداري هر نظام مسائل اقتصادي و بهبود آن است ( من لا معاش له لا معادله ) و طبيعي است كه بازرگانان و توليدگران نقش بسزائي در مسائل اقتصادي كشور و نظام داشته و خواهند داشت .


خيرخواهي براي بازرگانان و توليدگران
امام عليه السلام بازرگانان و توليدگران را به سه دسته تقسيم مي فرمايد :
1ـ گروهي كه براي تجارت و صنعت در مكان واحدي مستقر و ثابت هستند.
2ـ دسته اي كه جهت تجارت ، كالاهاي خود را جابجا مي كنند و درحال نقل و انتقالند .


3ـ كساني كه از نيروي بدني خود در رابطه با تجارت و صنعت استفاده مي كنند و بدن خود را به زحمت مي اندازند كه نوعاً اين طائفه كارگران مي باشند .
امام عليه السلام نسبت به هر سه گروه سفارشات لازم را مي فرمايد و خير و صلاح آنان را مورد توجه قرار مي دهد كه مبادا آنان دلتنگ شوند و از كار و يا توليد منصرف شوند كه در اين صورت آثار منفي و زيان آور بسيار را در بر خواهد داشت .
بنابراين مديران و مسئولان امر ، مي بايست دقت زيادي به اين نكته داشته باشند كه يكي از روشهاي مديريت صحيح برنامه ريزي منظم و صحيح مي باشد كه بدون توجه به صنعت و تجارت امكان پذير نيست .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید