بخشی از مقاله

مبانی و روش های تفسیری علامه طباطبایی

چکیده :
مرحوم علامه زندگی و سرمایه عمر خود را در راه حقیقت طلبی صرف کرد.
در تفسیر احیای روش تفسیری قرآن با قرآن اهمیت دادن به تفسیر و احیای سنت تفسیر قرآن در حوزه ها، عنایت به گفت و گو و بحث قرآن با مسائل جدید فردی و اجتماعی و یافتن پاسخ قرآن در باب این مسائل،عنایت به سازگاری دین با عقل و علم در فعالیت تفسیری خود، پیرایش پیش فرضها در هنگام تفسیرفعالیت داشتند.
در الميزان در خصوص مسائل امروز جهان و‌ آرا و افكار

و مكاتب و ايده‌هاي گوناگون بحث‌هاي كافي و مفيدي شده و اين مباحث با قوانين اسلام تطبيق و مواقع جرح و تصويب و رد و ايراد و يا نفي اثبات مشخص

شده است‌.
وي در مقدمه تفسير الميزان پس از اشاره به روش‌هاي مفسران اظهار مي‌دارد: شما اگر در تمام روش‌ها و مسلك‌هايي كه درباره تفسير قرآن بر شمرده‌ايم دقت كنيد؛ مشاهده خواهيد كرد همه آنها در يك نقص كه نقص بسيار بزرگي است، شريك هستند و آن اين كه نتايج حاصل از بحث‌هاي علمي و فلسفي را بر قرآن كريم تحميل كرده‌اند بي‌آن‌كه آيات دلالتي بر اين معاني داشته باشند‌.
علامه طباطبايي در جايي ديگر با اشاره به روش اهل‌بيت(ع) در تفسير قرآن مي‌گويد: پيامبر اكرم(ص) و اهل‌بيت‌(ع) گرچه بر طبق نصوص قرآن ، شارح و مفسر و مبين معاني و مقاصد قرآن هستند، ولي اساس بيانات و روش تعليم و تفسير ايشان، همان طريق و روش تفسير قرآن به قرآن بوده كه قرآن آن‌را به ما ‌آموخته است
علامه طباطبايي بر‌خلاف تصور برخي مبناي روش تفسيري خود را روايات اهل‌بيت(ع) در كنار آيات قرآن قرار داده و اين روش تفسير آيه به آيه را همان روش تفسير پيامبر و اهل‌بيت(ع) مي‌داند

مقدمه :
مرحوم علامه زندگی و سرمایه عمر خود را در راه حقیقت طلبی صرف کرد..


ایشان بیش از آنکه به دنبال منویات و یا جریانهای رایج باشد به دنبال حقیقت بود. هرگاه حقیقت را می یافت و با تامل و تحقیق چیزی را کشف می کرد در بیان و اظهار آن تردید روا نمی داشت چنانکه از آرای ایشان در تفسیر شریف المیزان یا تعلیقات ایشان بر بحارالانوار علامه مجلسی آشکار است.

 


ویژگی های اخلاق علمی علامه :
اخلاق علمی علامه طباطبایی از ویژگیهای خاصی برخوردار است که به برخی از آنها اشاره می شود :
۱) حقیقت طلبی :
---مرحوم علامه زندگی و سرمایه عمر خود را در راه حقیقت طلبی صرف کرد . ایشان بیش از آنکه به دنبال منویات و یا جریانهای رایج باشد به دنبال حقیقت بود. هرگاه حقیقت را می یافت و با تامل و تحقیق چیزی را کشف می کرد در بیان و اظهار آن تردید روا نمی داشت چنانکه از آرای ایشان در تفسیر شریف المیزان یا تعلیقات ایشان بر بحارالانوار علامه مجلسی آشکار است .--- این نکته را نیز باید در مورد علامه تذکر داد که ایشان در بیان حقیقت اهل هیاهو و جوسازی و نبود و از راه تدریس و گفتار و نوشتار متعارف آرا و نظرات خود را مطرح می ساخت .
۲) کنجکاوی و حساسیت نسبت به مسائل :
علامه فردی کنجکاو بود و از کنار مسائل براحتی نمی گذشت . مسائل مهم و قابل توجه مورد تامل و تدقیق ایشان قرار می گرفت و عملا به این موضوعات حساسیت و توجه نشان می دادند: مسائلی از قبیل مسائل هستی شناسی انسان شناسی عرفانی
۳) توجه و استفاده از منابع و اندیشه های متفکران غیرمسلمان :
علامه طباطبایی در عین تسلط بر فلسفه و عرفان و متون اسلامی هرگز خود را در این محدوده محصور نساخت بلکه مرزهای معرفت و تحقیق خود را تا منابع غیراسلامی نیز گسترش داد
آشنایی استاد علامه با معارف دیگر مکاتب و حوزه های فکری دیگر سطحی نبوده و از عمق و غنای قابل توجهی برخوردار بود چنانکه ایشان جلسات پژوهش تطبیقی مذاهب جهان را تشکیل داده و در آن عهده دار تفسیر و بررسی متون دینی مختلف بودند.
۴) انصاف علمی :


علامه در بیان و طرح آرای مخالفان کمال انصاف و امانت را مراعات می نمودند و عقاید و نظرات ایشان را همانگونه که صاحبان آرا در نظر داشتند مطرح و آنگاه نقد و بررسی می کردند حتی اگر این آرا مربوط به مخالفان رسمی دین مانند مارکسیستها می بود، چنانکه حتی پس از انتشار نخستین جز از کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم که در نقد و بررسی آرای فلاسفه غربی و بویژه مارکسیستها نوشته شده بود مارکسیستهای ایران با تشکیل جلساتی تصدیق کردند که مولف در نقل مطالب آنان کمال امانت را رعایت کرده و کوچکترین تحریفی رخ

نداده است .
نوآوری های اساسی و پرثمر در حوزه های معرفتی:
علامه دارای برخی از نوآوری ها در حوزه های مختلف معرفتی است که پیامدهای پر بار و اساسی برای آن حوزه ها در برداشته و یا با به کار بردن آنها به دنبال خواهد داشت . برخی از نوآوری های اساسی ایشان از این قرارند :
در فلسفه عنایت به نگارش مباحث فلسفی به زبان فارسی و توام با ساده نویسی و پرهیز از دشوارنویسی، طرح مباحث معرفت شناسی و مقدم داشتن آن بر مباحث هستی شناسی، نشان دادن امکان گفت و گو و بحث فلسفی با دستگاههای فلسفی غربی و شرقی، احیای سنت فلسفی با تقریر و تحلیل جدید از سنت فلسفی، طرح و تالیف فلسفه در قالب اصل موضوعی یا آکسیوماتیک، احیا روش مشائی در طرح و تالیف مباحث فلسفی و پیرایش فلسفه از دخالت دادن گزاره های غیرفلسفی شعری، خطابی، دینی، عرفانی و تلاش برای تفکیک حقایق از اعتباریات در مباحث فلسفی. در علم کلام نیز می توان به مواردی از قبیل : آشکار ساختن خلط حقایق و اعتباریات در تاریخ کلام و مباحث کلامی، پرداختن به مسائل جدید کلامی از قبیل حقوق زن، برده داری در اسلام، تکامل انسان، نظام اجتماعی و سیاسی اسلام و طرح موضوعات جدید کلامی اشاره داشت .
در تفسیر احیای روش تفسیری قرآن با قرآن اهمیت دادن به تفسیر و احیای سنت تفسیر قرآن در حوزه ها، عنایت به گفت و گو و بحث قرآن با مسائل جدید فردی و اجتماعی و یافتن پاسخ قرآن در باب این مسائل،عنایت به سازگاری دین با عقل و علم در فعالیت تفسیری خود، پیرایش پیش فرضها در هنگام تفسیرفعالیت داشتند.
در فقه نیز می توان برای مثال به طرح نظریه اساسی وجود قوانین ثابت و متغیر در دین طرح مسئله دخالت زمان و مکان در تغییر احکام و نیز مسئله مصلحت و دخالت آن در قوانین اشاره کرد.
در اخلاق نیز علامه با طرح ایده مکتب خاص اخلاقی قرآن و تمایز آن از مکاتب اخلاقی عقلی و دینی عام اخلاق را از قالب سنتی و بی روح آن درآورده است . موتور محرک این نوع اخلاق حب و عشق است و غایت آن ذات مقدس الهی است.
نظری به زندگی و برخی آرای علامه طباطبایی:
((علامه طباطبایی در بیان حقیقت اهل هیاهو و جوسازی نبود و از راه تدریس و گفتار و نوشتار متعارف آرا و نظرات خود را مطرح می ساخت .
علامه طباطبایی در علم تفسیر روش تفسیری قرآن با قرآن را احیا نمود و سن تفسیر در حوزه های علمیه را ارزش و اهمیت بخشید .
علامه طباطبایی فردی کنجکاو بود و از کنار مسائل به راحتی نمی گذشت و در آنها تامل و تدقیق روا می داشت.))
علامه طباطبايي هنگامي كه در تبريز بود، تفسيري بر قرآن كريم از اول قرآن تا سوره اعراف تدوين كرد كه البته به صورت مختصر بوده است و بر اساس همان تدريس مي‌كرد؛ اما پس از آن تصميم گرفت تفسيري به طور مفصل كه شامل نيازهاي روز بوده و جهات تاريخ و فلسفي و اخلاقي و بحث‌هاي اجتماعي و روايي در آن رعايت شود، به سبكي نوين تدوين كند كه همان تفسير «الميزان في تفسير القرآن» است‌.
تفسير الميزان بر اساس روش تفسيري مرحوم آيت‌الله سيدعلي قاضي استاد علامه طباطبايي يعني تفسير آيات به آيات تدوين شده است؛ به گونه‌اي كه مرحوم قاضي به اين سبك، تفسيري را از ابتداي قرآن تا سوره انعام نگاشت و علامه طباطبايي نيز تأكيد داشت كه اين روش تفسيري از مرحوم قاضي به ارث رسيده است‌. در اين مقاله‌اي كه هم اكنون ميخوانيد نويسنده برخي از خصايص اين روش تفسيري را بررسي كرده است.
روشها و خصایص تفسیری علامه :
نخستين مزيت الميزان همان تفسير آيات به آيات است، به اين معني كه قرآن را با خود قرآن تفسير كنند. همان‌گونه كه در رواياتي از امام معصوم(ع) داريم، «ان القرآن يفسر بعضه بعضاً» آيات قرآن به وسيله برخي آيات ديگر تفسير مي‌شود‌. آيات قرآن همه از يك مبدا نازل شده وكلام واحدي است كه سبقت و لحوق بعضي آيات بر بعضي ديگر، دخالت در معناي كلي مستفاد از آيه ندارد، بر اين اساس، تمام قرآن به مثابه كلام و خطابه‌اي است كه از متكلم واحدي ايراد شده و هر جمله آن مي‌تواند قرينه و مفسر هر يك از جملات ديگر آن باشد و بر همين مبنا، اگر در معاني آيات، خفائي به نظر برسد، با ملاحظه و تطبيق و تقارن با آيات ديگر كه در اين موضوع يا مشابه آن وارد است، اين خفاء از بين مي‌رود‌.
در تفسير الميزان آيات قرآن با آيات ديگر اين كتاب الهي تفسير و معناي آيات از خود همين آيات برداشت مي‌شود و بر اين اساس، معاني استفاده شده از خارج بررسي و موافقت يا مخالفتش با قرآن مشاهده مي‌شود‌. نه اين‌كه ابتدا آن معاني را كه در ذهن است اصل و محور قرار دهيم و سعي كنيم آن معاني انتزاعي را با آيات قرآن مطابقت دهيم. همچنان‌كه بسياري از تفاسير به اين روش انجام شده و در حقيقت تفسير نيستند، بلكه تطبيق معاني ذهني و مدركات خارجيه يا علوم فلسفي، اجتماعي، تاريخ و روايات وارده با قرآن است‌. همچنان‌كه مشهود است با روش تطبيق به كلي آيات مفهوم و محتوا و اعتبار خود را از دست مي‌دهند؛ زيرا هر يك از علما و دانشمندان اعم از نحويون، فلاسفه و دانشمندان علوم تجربي تلاش مي‌كنند دانش و علم خود را بر قرآن تطبيق دهند و از قرآن سند و شاهدي براي علم خود دريافت كنند‌. اين روش در حقيقت قرآن را مسخ و تفسير را فاقد ارزش و اعتبار مي‌كند، در حالي‌كه معناي قرآن را بايد از خود قرآن گرفت و اين مسأله در الميزان به نحو احسن رعايت شده است‌.
از ديگر ويژگي‌هاي الميزان، رعايت كردن معاني كلي براي الفاظ موضوعه است، نه در خصوص معاني جزئيه طبيعه و ماديه مأنوس با ذهن انسان‌. همچنين مي‌توان گفت

ورود به بحث‌هاي مختلف روايي، اجتماعي، تاريخي، فلسفي و علمي علاوه بر مباحث قرآني از مهمترين خصوصيات تفسير الميزان است كه در آن هر يك از مباحث به طور جداگانه بدون آن‌كه مطالب در هم آميخته و موضوعات با يكديگر خلط شوند، مورد نظر قرار گرفته است‌.
در الميزان در خصوص مسائل امروز جهان و‌ آرا و افكار و مكاتب و ايده‌اي گوناگون بحث‌هاي كافي و مفيدي شده و اين مباحث با قوانين اسلام تطبيق و مواقع جرح و تصويب و رد و ايراد و يا نفي اثبات مشخص شده است‌.
ضمن اين‌كه به اشكالات و ايراد‌هاي وارده بر موضوعات اسلامي كه از ناحيه مكتب‌هاي شرقي و غربي مطرح شده، پاسخ‌هاي كاملي ارائه شده است و مواضع ضعف و نقاط ابهام و مغلطه تبيين شده است و به طور كلي، قرآن در الميزان محور حقيقت و اصالت و واقعيت قرار گرفته و آرا و انديشه‌هاي گوناگون با آن سنجيده مي‌شود و در پايان موارد خطا و اشتباه و مغالطه‌هاي مكتبي و ايده‌هاي آنان مشخص مي‌شود‌.
پاسداري از مكتب تشيع يكي ديگر از ويژگي‌هاي تفسير الميزان

است كه با بحث دقيق، عميق و نشان‌دادن مواضع آيات، اين مهم مورد توجه قرار گرفته است و با بياني رسا و بليغ، بدون آن‌كه حميّت‌هاي جاهلي برانگيخته شود، از روي نفس آيات قرآن و تفسيري كه قابل رد و انكار نباشد و نيز به وسيله رواياتي كه ازخود عامه نقل شده، مانند تفسير«الدرالمنثور» سيوطي در هر موضوعي از موضوعات ولايي، مطلب روشن شده است‌.
تفسير الميزان در مسائل اخلاقي به طور مبسوط و در مسائل عرفاني به طور دقيق و لطيف با اختصار بحث مي‌كند و با عباراتي كوتاه و جذاب انسان را ب

ه لقاءالله دعوت مي‌كند‌. اين تفسير معاني ظاهري و باطني قرآن و عقل و نقل را بخوبي پيوند داده است و هر يك از آنها در الميزان نقش خاصي دارند‌. الميزان از لحاظ قواعد ادبيات عرب بسيار قوي و استوار بوده و به قدري در حفظ قواعد ادبي و انشاء مسلسل مطالب رسا و محكم است كه حتي تشخيص آن در نزد علما و محققان عرب كه اهل ادبيات هس

تند، مشكل است كه بتوانند تشخيص بدهند نويسنده آن غير‌عرب است‌.
اين تفسير در نشان دادن نكات دقيق و حساس و جلوگيري از مغالطه كلمات معاندان و نيز در جامعيت منحصر به فرد است‌.
مرحوم علامه طباطبايي با وجود اين‌كه روش تفسير قرآن به قرآن را به عنوان مبناي اساسي و پايه اصلي تفسير خود معرفي كرده است اما در عين حال ارزش تفسيري سنت (احاديث و روايات) را نيز ناديده نگرفته است و رجوع به روايات را در پاره‌اي موارد لازم و از مقدمات ضروري تفسير صحيح قرآن مي‌داند‌.
وي در مقدمه تفسير الميزان پس از اشاره به روش‌هاي مفسران اظهار مي‌دارد: شما اگر در تمام روش‌ها و مسلك‌هايي كه درباره تفسير قرآن بر شمرده‌ايم دقت كنيد؛ مشاهده خواهيد كرد همه آنها در يك نقص كه نقص بسيار بزرگي است، شريك هستند و آن اين كه نتايج حاصل از بحث‌هاي علمي و فلسفي را بر قرآن كريم تحميل كرده‌اند بي‌آن‌كه آيات دلالتي بر اين معاني داشته باشند‌.
در نتيجه، تطبيق خود را تفسير ناميده‌اند و حقايق قرآن را به صورت مجازهايي در نظر گرفته و‌ وجه تنزيل عده‌اي از آيات را تأويل كردند‌.
علامه طباطبايي در اين باره ادامه مي‌دهد: ارجاع فهم قرآن به فهم صحابه و تابعان، امري نامعقول است. همچنين توقف فهم قرآن به بيان رسول اكرم(ص)‌ نيز قابل قبول نيست؛ زيرا آنچه را كه پيامبر اسلام بيان كرده‌اند، اگر همان معنايي است كه موافق با ظاهر كلام خداست، در اين صورت معناي‌آيات بدون مراجعه به بيان ايشان نيز از مفاد الفاظ آنها فهميده مي‌شود، اگرچه اين كار احتياج به تدبر و تأمل داشته باشد و اگر بيان آن حضرت موافق با ظاهر كلام خدا نباشد و از مفاد آيه فهم نگردد، پس چگونه تحدي كردن به قرآن و حجت قرار دادن آن متصور خواهد بود؟ آري تفاصيل كلام از اموري است كه تنها راه فهم آنها بيان رسول اكرم(ص) بوده و جز از طريق ايشان راه ديگري براي دست يافتن به آنها وجود ندارد‌. چنان‌كه خود قرآن اين‌گونه امور را به توضيحات پيامبر گرامي اسلام(ص) ارجاع داده است و درخصوص تفصيل داستان‌هاي ق

رآن و حالات و خصوصيات معاد نيز همچنين است‌. علامه طباطبايي در جايي ديگر با اشاره به روش اهل‌بيت(ع) در تفسير قرآن مي‌گويد: پيامبر اكرم(ص) و اهل‌بيت‌(ع) گرچه بر طبق نصوص قرآن ، شارح و مفسر و مبين معاني و مقاصد قرآن هستند، ولي اساس بيانات و روش تعليم و تفسير ايشان، همان طريق و روش تفسير قرآن به قرآن بوده كه قرآن

 

آن‌را به ما ‌آموخته است
علامه طباطبايي در جايي ديگر با اشاره به روش اهل‌بيت(ع) در تفسير قرآن مي‌گويد: پيامبر اكرم(ص) و اهل‌بيت‌(ع) گرچه بر طبق نصوص قرآن ، شارح و مفسر و مبين معاني و مقاصد قرآن هستند، ولي اساس بيانات و روش تعليم و تفسير ايشان، همان طريق و روش تفسير قرآن به قرآن بوده كه قرآن آن‌را به ما ‌آموخته است و از طريق روايات نيز بر ما معلوم شده است كه در هيچ مورد از بيانات ايشان در زمينه تفسير آيات، از غير قرآن استعانت و استفاده‌اي به عمل نيامده است‌. وي در جاي ديگر مي‌افزايد: روشي كه در روايات به آن ترغيب شده، همان تفسير از طريق قرآن است و ‌آن چه از آن نهي و منع شده، تفسير از غير طريق قرآني است‌. بنابراين، تنها روش مورد قبول در تفسير قرآن، استمداد از قرآن براي فهم معاني آيات آن و تفسير آيه به آيه است‌. اين روش در صورتي مورد قبول خواهد بود كه بر اساس تفحص و جستجوي كافي در روايات نقل شده از نبي اكرم(ص)‌ و ائمه معصومين(ع) به عمل آمده و پس از تحصيل ذوق و معلومات برگرفته از آنها، به تفسير كلام اشتغال ورزيد‌.
بنابراين روشن مي‌شود كه علامه طباطبايي بر‌خلاف تصور برخي مبناي روش تفسيري خود را روايات اهل‌بيت(ع) در كنار آيات قرآن قرار داده و اين روش تفسير آيه به آيه را همان روش تفسير پيامبر و اهل‌بيت(ع) مي‌داند كه اين خود از ويژگي‌هاي برجسته تفسير الميزان است‌.
بواقع تفسير الميزان مباحث روايي، فلسفي، كلامي، ادبي را در قالب كلي روش تفسير قرآن با قرآن مطرح و برداشت نهايي خود را از منظر خود آيات قرآن بيان مي‌كند.

نتیجه گیری و پیشنهاد :
علامه طباطبایی در عین تسلط بر فلسفه و عرفان و متون اسلامی

هرگز خود را در این محدوده محصور نساخت بلکه مرزهای معرفت و تحقیق خود را تا منابع غیراسلامی نیز گسترش داد
علامه طباطبایی در علم تفسیر روش تفسیری قرآن با قرآن را احیا نمود و سنت تفسیر در حوزه های علمیه را ارزش و اهمیت بخشید .
تفسير الميزان بر اساس روش تفسيري مرحوم آيت‌الله سيدعلي قاضي استاد علامه طباطبايي يعني تفسير آيات به آيات تدوين شده است.


اين تفسير معاني ظاهري و باطني قرآن و عقل و نقل را بخوبي پيوند داده است.
مرحوم علامه طباطبايي با وجود اين‌كه روش تفسير قرآن به قرآن را به عنوان مبناي اساسي و پايه اصلي تفسير خود معرفي كرده است اما در عين حال ارزش تفسيري سنت (احاديث و روايات) را نيز ناديده نگرفته است و رجوع به روايات را در پاره‌اي موارد لازم و از مقدمات ضروري تفسير صحيح قرآن مي‌داند‌.
پیشنهاد این است که از چهره های بارز و روشن علمی و اسلامی چون علامه طباطبایی باید در زمان حیات به نحو مقتضی تجلیل و تقدیر نمود و در زمان ترک دنیا برای ارزش گذاری به آثار و تلاشهای ارزنده ایشان باید مراسم یادبود برگزار نمود و تمام علمای اسلامی فرامین آنها را در عمل به کار بندند و در تفاسیر آیات قرآن کریم از گوهر گرانبهای علامه « المیزان » استفاده نمایند تا خدای ناکرده دچار تحریف و انحراف نگردد . بر صدا و سیما واجب است که تجلیل از ایشان را به صورت سریال و فیلم نامه برگزار کنند و سازمان تبلیغات اسلامی و وزارت ارشاد اسلامی وظیفه دارند همایشهای یادبود آنها را با فراخوان مقالات متعدد و غیره برگزار کنند .

منابع و ماخذ :
1- اصول فلسفه و روش رئالیسم ، علامه طباطبایی ، جلد 1
2- مهر تابان یادنامه و مصاحبات تلمیذ و عالم ربانی علامه سید محمد حسین طباطبایی تبریزی ، تالیف علامه آیت الله سید محمد حسین حسینی تهرانی، انتشارات باقرالعلوم
3- سنن النبی ، علامه طباطبایی ، مترجم لطیف راشدی ، انتشارات همگرا ، چاپخانه عمران
4- قرآن در اسلام، علامه طباطبایی
5- شیعه ( مصاحبه های علامه با پروفسور کربن ) ، دو جلد ، علامه طباطبایی
6- قرآن در اسلام ، علامه طباطبایی
7- مجموعه مقالات ، علامه طباطبایی
8- سایت اینترنتی www.daneshnameroshd.ir
9- بررسی اسلامی ، علامه طباطبایی
10- تفسیر الدر المنثور ، سیوطی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید