بخشی از مقاله

مسکن و حاشیه نشینی
مفهوم حاشیه نشینی به موقعیتی از نابرابری اطلاق می شود که در آن طبقات مسلط اقتصادی- سیاسی به طور منظم و مداوم گروهها و طبقات تحت نفوذ و حاکمیت خود را از برخورداری منابع، منافع و امتیازات عمده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی محروم می دارند. موانع پیش پا گذارده شده برای جدایی گروههای حاکم و محکوم اقتصادی و سیاسی نابرابریها را دائمی کرده و اقشار پایین را به لحاظ اقتصادی- سیاسی و اجتماعی حاشیه ای می کند.گاهی در فضاهای زیست انسانها

شیوه های مختلفی از زیست نظیر شیوه حیات شهری، روستایی و یا کو£ نشینی حاکم است که هر یک علی رغم داشتن نقاط مشترک زیستی، تفاوتهای ساختاری دارند، چنانکه لوئیزورث در سال۱۹۳۸ از شهرنشینی به عنوان شیوه خاص زندگی یاد می کند که با

شیوه زندگی روستایی تفاوتهای بسیاری دارد.
گاه از حاشیه نشینی نیز در بطن شیوه زندگی شهری به عنوان نوعی شیوه زندگی نام برده می شود که نسبت به سه شیوه رایج زندگی یعنی شهری، روستایی و ایلاتی متفاوت بوده و با ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی مخصوص به خود بافت فیزی

کی معینی را به وجود می آورد.حاشیه نشینان را در معنای عام شامل تمام کسانی می دانند که در محدوده اقتصادی شهر ساکن هستند ولی جذب اقتصاد شهری نشده اند. جاذبه شهرنشینی و رفاه شهری این افراد را از زادگاه خویش کنده و به سوی قطبهای صنعتی و بازارهای کار می کشاند و اکثر آنها مهاجرین روستایی هستند که به منظور گذران بهتر زندگی راهی شهرها می شوند.
مارشال کلینارد می گوید: حاشیه نشینی مسئله و عارضه ای شهری است، منشا عمده بزهکاری و جرم می باشد. اشکال و انواع مختلفی دارد. هر چند حاشیه نشینی دارای انواع مختلف است. اما دارای یک الگوی مشخص جهانی می باشد. افرادی که در مناطق حاشیه نشین زندگی می کنند، از ساختار قدرت و سیاست عمومی جامعه جدایی یافته و به عنوان گروه “اجتماعی پست” تلقی می گردند. حاشیه نشینان به نوبه خود با تردید به جهان نگاه می کنند. جهان حاشیه نشینی به لحاظ اجتماعی، بعد منفی دارد امری است که از آن تبری می جویند.
در حقیقت حاشیه نشینی از لغت Slumer گرفته شده، زیرا تصور آن است که کسانی که در کوچه ها و خیابانهای نامعین می خوابند و چرت می زنند، از ساکنین حاشیه ها و کسانی که در حاشیه ها سکنی می گزینند، باشند. آنان به لحاظ اجتماعی دارای موقعیتی متزلزل بوده و در طبقه پایینی از اجتماع قرار دارند، فقیرند و در کوچه و پس کوچه ها و محلات کم درآمد زندگی می کنند.
حاشیه نشینان تنها به دلیل اقتصاد نامطلوب حاشیه نشین شده اند. یعنی قیمت ارزان زمین و مسکن و نداشتن جایگاه مطلوب اقتصادی باعث اسکان آنها در حاشیه شهر گشته است و محیط و شرایط اجتماعی است که چنین شیوه زندگی را بوجود

 

می آورد.
● تاریخچه حاشیه نشینی
به لحاظ تاریخی، اولین مناطق حاشیه نشین در کشورهای توسعه یافته و بخصوص ممالک، اروپایی گتوهای یهودی نشین بوده اند. در سده های میانه یهودیها به الزام قانون ناگزیر شده اند در محله های جدایی به نام گتو سکونت گزینند، این گونه محله های یهودی نشین از ویژگیهای ثابت شهرهای ایتالیا، آلمان، لهستان و سایر کشورها بودند.
بعد از انقلاب صنعتی همزمان با توسعه شهرهای انگلستان

و سپس سایر شهرهای اروپایی حاشیه نشینی و زاغه نشینی فزونی گرفت. این روند در آمریکا با مهاجرتهای فزاینده اروپاییان از ممالکی نظیر انگلیس، ایتالیا، آلمان، مجارستان و ایرلند به این کشورها همراه بوده است.حاشیه نشینی به مفهوم امروزی آن، در جوامع در حال توسعه از زمان شروع استعمارگری در آنها ماهیت وجودی خود را به مرور پ

یدا می کند و به عبارتی آن را می توان ناشی از تاثیر مستقیم سیاستهای اقتصادی- اجتماعی و در ادامه نظامهای شهری جوامع استعمارگر در کشورهای تحت سلطه دانست که با حضور پرتغالیها در قرن شانزده، در قاره کهن آسیا، حاشیه نشینی در چهره شهرهای جوامع در حال توسعه امروزی سیمای حقیقی خود را نشان می دهد.
در سده اخیر، مناطق فعال کشورهای در حال توسعه، به عنوان قطبهای جاذب جمعیت، به فراخوانی نیروی کار از نقاط مختلف کشور خویش و یا دیگر کشورهای جهان پرداخته اند و مازاد جذب نشده این نیروها را در سکونتگاههای نامناسب و یا سرپناه هایی سر هم بندی شده، در نقاط بخصوصی از شهر گرد هم آمدند و در این راستا حاشیه نشینی چهره زشت را آشکار ساخت. اجرای برنامه های نو استعماری در کشورهای جهان سوم تحت عنوان برنامه های توسعه، در راستای شکست ساختار اجتماعی و اقتصادی سنتی این گونه کشورها عمل کرده و به همراه خود، پدیده شوم حاشیه نشینی را به ارمغان آورد. کشورهای جهان سوم، به دلیل تحت سلطه قرار گرفتن و عدم توانایی در غارت دیگر ملل، قادر به کنترل ابعاد روبه افزایش این پدیده نبوده و تعداد زاغه نشینان این کشورها به طور روز افزونی افزایش می یابد.
● انواع حاشیه نشینی
حاشیه ها و حاشیه نشینی را به طور عمده می توان در دو گروه طبقه بندی و مورد بررسی قرار داد که از یک سو شامل واحدهای مسکونی با تراکم بالا در مراکز ک

ثیف شهر و از سوی دیگر شامل سکونتگاه های خود رو می باشد که بدون هویت قانونی در اطراف شهر به طور نامنظم پراکنده شده اند.
● حاشیه های درون شهری
این نوع حاشیه که معمولا در بخش های قدیمی تر شهر دید

ه می شوند، به مناطق مسکونی گفته می شود که وضعیت نا به سامانی دارد یا به عبارتی دیگر آن قسمت از شهر است که در گذشته وضعیت مطلوب و سامان یافته ای داشته ولی به تدریج شرایط آن نامناسب شده و ساکنان آن به نقاط بهتر و جدیدتری از شهر رفته و در آنجا سکنی گزیده اند.
● حاشیه های غیر رسمی یا غیر قانونی
سکونتگاه های یادشده در واقع به منطقه ای مسکونی که بدون مطالعه قانونی برای دریافت زمین و یا اجاره از سوی مقامات مربوطه برای ساختن خانه توسعه یافته است، گفته می شود.
● مشخصات مناطق حاشیه نشین


سکونتگاههای انسانی، اعم از شهری و روستایی دارای مشخصات ویژه ای می باشند. در پراکنش فضایی سکونتگاههای شهری هم گروه های مختلفی از مردم با پایگاههای اجتماعی و اقتصادی متفاوت استقرار یافته اند که تفاوتهایی خاص در جنبه هایی از قبیل خصوصیات کالبدی مساکنشان، فرهنگ برخوردهای اجتماعی، عملکردهای اقت

صادی، واکنشهای رفتاری و روانی و بالاخره مشارکت در مسائل سیاسی نشان می دهند. این موارد در مقیاس کوچک تر در حد یک واحد مسکونی و یک خانوار نیز برای کلیه جوامع شهری صادق است و مسکن حاشیه نشینی هم جزئی از این کل است که برای تک تک واحدهای مسکونی و خانوارهای ساکن در آنها خصوصیاتی مختص به آنها می توان تصور کرد و برشمرد. اما به دلیل گستردگی پدیده های حاشیه نشینی در اغلب شهرها و خصوصا شهرهای بزرگ و به جهت آنکه بتوان تصویری جامع و در عین حال تعمیم پذیر برای تمامی مناطق حاشیه نشین به دست داد، برخی از محققین خصوصیاتی خاص برای آن قائل شده اند.
سی. اس رانگولا مشخصات عمومی حاشیه نشین را بدین شرح تقسیم بندی کرده است:
۱) سیما: عمده ترین نماد جهانی حاشیه نشینی و زاغه نشینی، سیمای نامطلوب آن است که احساس، وجدان و دیدگان آدمی را می آزارد، ساختمانها تخریب شده و فرسوده نشان می دهند.
۲) بهداشت و سلامت: زاغه ها و حاشیه نشینها را استانداردهای پایین بهداشتی و فراموش گشتگی از سوی خدمات بهداشت عمومی مشخص می کند. همچنین حاشیه نشینی به نواحی با نرخهای بالای مرگ و میر و بیماری اطلاق می شود.
۳) سطح درآمد: حاشیه نشینی ناحیه ای فقیر است و توسط گروههای اجتماعی با حداقل عایدی اشتغال گردیده است.
۴) آیین رفتار: به لحاظ اجتماعی، حاشیه نشینی فاقد نظم و سازماندهی بوده و ممکن است ناحیه ای از جرم و جنایت و فساد باشد.
۵) تراکم: حاشیه نشینی ناحیه ای با مساکن متراکم، یا مساکنی با تراکم مردمی و یا در شرایطی حادتر، استیلای هر دو حالت فوق بر حاشیه نشینی است.
۶) جمعیت: ساکنین مناطق حاشیه نشین، از گروههای جمعیتی مختلفی تشکیل می شوند. حال چنانکه جمعیت حاشیه نشین از گروههای نژادی یا قومی باشد، درجه ای از نظم و سازمان اجتماعی در ناحیه، و لو اینکه ناحیه ای فقیر و مصیبت زده مستق

ر می شود.
۷) انزوای اجتماعی: حاشیه نشینی به لحاظ شرایط اجتماعی از محروم ترین مناطق است. معمولا با مازاد نیروی کار جامعه حاشیه نشین وابستگی مستقیم دارد.
۸) شیوه زندگی: بسته به طریقی که حاشیه نشینی وقوع یافته، شیوه زندگی ساکنان آن ممکن است به نحوی باشد که نسبت به سایرین بیگانه ورزی نموده ی

ا به صورت آشنایانی صمیمی درآیند.
● علل بوجود آمدن حاشیه نشینی
صاحب نظران، علل و عوامل گوناگونی را باعث بوجود آمدن و گسترش پدیده حاشیه نشینی و یا به عبارتی اسکان غیر رسمی عنوان نموده اند که با جمع بندی و تلفیق نظرات آنها می توان علل پیدایش و گسترش حاشیه نشینی ذیل بیان کرد:
۱) نبود و عدم اجرای طرح های توسعه بالادستی همچون طرح آمایش سرزمین و در نتیجه مهاجرت گسترده روستاییان به شهرهای بزرگ.
۲) نبود مدیریت واحد شهری بخصوص مدیریت زمین شهری.
۳) فقدان منطقه بندی شهر و توسعه غیر نظام مند آن و همچنین وقوع عدم تمرکز.
۴) صنعتی شدن و شرایط مناسب اقتصادی شهرها.
۵) کاربری های نامناسب زمین و بورس بازی.
۶) ناتوانی مسئولین محلی در جهت کنترل توسعه شهرها.
زمانی که روستاییان بی زمین از انزوا می گریزند و به حاشیه شهرها رو می آورند در واقع به نوعی انتخاب دست می زنند، آنان فلاکتی را رها می کنند و فلاکتی دیگر بر می گزینند .... گروههای مهاجر بیشتر بر اثر نیروی دافعه در مبدا (مانند بی چیزی و نداشتن زمین) و کمترین کشش شهرها، از زادگاه خود رانده شده و به سوی شهر سرازیر می گردند. نیروی فزاینده “پس ران” شهری (هزینه بالای زندگی)، سدی بزرگ در راه ورود مهاجران به شهر می کشد، مهاجران در پشت این باروی بلند و نفوذ ناپذیر همانند “اردویی” ماندگار می شوند و پس از چندی از تاب افتاده و “ته نشین” می گردند، اینجاست که کانونهای “حاشیه نشینی” ایجاد می گردد.
برخی از پژوهشها، بهای زمین و هزینه ساخت و ساز را از عوامل عمده در حاشیه نشینی و اسکان


غیر رسمی می دانند، به طور کلی برای هر خانوار بهای قابل تحمل زمین حدود دو برابر در آمد سالانه است. بدین ترتیب با اعمال محدودیت و کاهش میزان زمین موجود خانوارهای کم در آمد مجبور به خروج از مناطق مرکزی شهر و پناه بردن به حاشیه ها که قیمت زمین کمتر است می گردند. برخی از صاحب نظران این پدیده را معلول مهاجرتهای روستا- شهری و تبلور عینی عدم عرضه کافی و قابل برآورد مسکن شهری می دانند.
● نقش سیاسی منطقه حاشیه نشین
در پاره ای از کشورها که مسائل مربوط به انتخابات مهم به نظر می رسد اهمیت سیاسی آراء حاشیه نشینان نقش تعیین کننده ای به خود می گیرد. و این بویژه در انتخابات محلی بیشتر صادق است. در این قبیل کشورها، حاشیه نشینان بعد از ورود به شهر، به سرعت در حوزه فعالیتهای شهری- اجتماعی قرار می گیرند. اغلب حاشیه نشینان در همه فعالیتهای شهری دخالت دارند و در اقتصاد شهری سهمی به خود اختصاص داده اند. در میان آنها بیکاری بویژه در فصول فعالیتهای ساختمانی به ندرت دیده می شود. حاشیه نشینان به دلیل

اینکه از سوی جامعه از سیاستگذاریها و تصمیم گیری ها کنار گذاشته شده اند و از آراء و نظریات و خواسته های آنها در برنامه ریزی ها استفاده نمی گردد، انرژی و انگیزه های زیادی برای فعالیتهای سیاسی و اشتراکی دارند و برای بهبود وضعیت موجود و استفاده از مزایای زندگی شهری در فعالیتهای انتخاباتی شرکت می نمایندو در واقع آنها می خواهند به این طریق بودن و نقش خود را در جامعه اثبات نمایند.


معمولاً شهرنشيني و صنعتي شدن را مترادف متمدن شدن و توسعه مي دانند چرا كه در مقايسه با جامعه ماقبل صنعتي - سرمايه داري، انسان روستايي و يا قبيله اي پيوسته با فقــر و بيماري، بيسوادي، غارت، كشتار و ظلم دست به گريبان بوده است. وضعيت جامعه فعلي بشري از منظر دستاوردهاي عظيم آن قابل قياس با گذشته ماقبل شهري و صنعتي شدن نيست.
اما اداره و ساماندهي جامعه نوين و توسعه فزاينده آن چنان پيچيدگيهايي ايجاد كرده كه در اغلب موارد به درماندگيهايي ختم شده اند كه امروزه با واژه بحران شناخت

ه مي شوند: بحران تـــروريسم، بحـــران جنگ اديـان يا تمــدنها (ني شهري كه اين آخري مستقيماً در حوزه مديريت شهري و توسعه قرار مي گيرد.

در كشور ما اين بحرانها از حساسيت بيشتري برخوردارند. در اين سرمقاله براي نمونه به يكي از تكان دهنده ترين حوادث كشورمان يعني حادثه پاكدشت در كلانشهر تهران مي پردازيم.

طي ماههاي اخير و با روشن تر شدن ابعاد جنايت پاكدشت مسئله از مرزجنايتهاي عادي شهري فراتر رفت و به موضوعي درحد تهديد امنيت ملي تبديل شد تا جايي كه رئيس جمهور، رئيس مجلس و مسئولان قضايي و انتظامي كشور به اهميت آن تاكيد و خود را به خاطر قصورهاي صورت گرفته سرزنش كردند.
و اما بيشترين آسيب شناسي جنايتهاي پاكدشت را از زبان سردار قاليباف بخوانيم كه گفت: در مكان حادثه، محروم تــــــرين قشرهاي جامعه ما زندگي مي كنند (ايران 83/7/2)، قول مي دهم به حاشيه نشيني تهران و كلانشهرهاي ديگر نگاهي ويژه داشته باشيم. در جامعه اي بدون عدالت ،ايجــــــاد امنيت امكان پذير نيست. رئيس پليس تهران همچنين طي مراسم شروع ساخت پاسگاه انتظامي در خاتون آباد گفت مهمترين مشكل ما كمبود نيرو است. به گفته وي اين منطقه 70 كيلومتري 300 هزار نفر جمعيت دارد كه 100 هــــــزار نفر آنان افغاني هستند و همين امر ابعاد حادثه را بغرنج تر مي سازد. زماني كه خبرنگار روزنامه ايران از دكتر رشادتي معاون دادستاني دادسراي امور جنايي تهران مي پرسد؛ چرا دادستاني تهران با وجود فاصله چند كيلومتري با پايتخت به مسئله نپرداخته است؟ دكتر رشادتي در پاسخ گفت :«جانا سخن از زبان ما مي گويي؟» (ايران 83/7/27).

 

خارج از حال و هواي نقل قولهاي فوق و درجه دقت آماري رسانه ها در انتقال آنها قابل ترديد نيست كه با حاشيه نشيني شهري بايد به عنوان يك بحران مديريتي برخورد كرد. افزايش ميزان جرايم در سالهاي اخير تصادفي نيست و ريشه در گسترش شتابان حاشيه نشيني شهري دارد. و به همين خاطر كلانشهرهاي كشور با جاذبه هاي اقتصادي - فرهنگي در معرض خطر هستند چرا كه فرايند افزايش جمعيت مهاجر ان مناطق، سرعتي بي سابقه داشته است.

ايران به عنوان شانزدهمين كشور پرجمعيت جهان ط

ي سالهاي 1335 - 1380 جمعيتش 3/6 برابر افزايش يافته درحالي كه اين رشد براي جمعيت جهان كمتر از 2/3 برابر بوده است. رشد جمعيت شهري كشور طي همين مدت (45 سال) بيش از 7 برابر بوده است.

غير از شهرهاي بزرگ كشور، درمورد خاص تهران پديده جديدي طي 27 سال گذشته بروز كرده كه تقريباً غيرمتعارف بوده است. و آن افزايش انفجاري جمعيت روستايي استان تهران است كه با نرخي بالاي 7/5 درصد رشد داشته و جالب اينكه مهاجران به مناطق روستايي استان تهران از شهرها به روستاهاي اطراف تهران رانده شده اند و بيجه نمادي از پديده موردبحث است با ارزش جامعه شناختي بالا.

معمولاً حاشيه نشيني را استقرار در زمينهاي غيرقانوني شهري تعريف مي كنند كه به شهرداريها و وزارت مسكن مربوط مي شود. اما ابعاد حاشيه نشيني به مراتب از مسكن و خدمات شهري فراتر مي رود. كاش به قول سردار قاليباف فرصت تحليلهاي جامعه شناختي نيز فراهم آوريم.

معمولاً حاشيه نشينان جزو تهي دستان جامعه هستند اما همه تهي د

ستان بزهكار نيستند چرا كه بخش قابل توجهي از تهي دستان روستانشين عادي هستند و كمتر با مسئله گراني زمين شهري مشكل دارندكه ظاهراً حوزه فعاليت بنياد مسكن انقلاب اسلامي است. اكنون بايد پرسيد چه نهاد يا نهادهايي آماده رويارويي با چالش حاشيه نشينـــــي هستند؟ چه برنامه تــــــوسعه اي را در مقياس ملي براي مهار بيشتر ابعاد آن بايد در پيش گرفت، آن هم در زمانه اي كه حتي زمزمه بي نيازي به برنامه ريزي توسعه در گوشه و كنار به گوش مي رسد مديريت شهري بدون برنامه ريزي حتي قابل تصور در هيچ

جاي دنيا نيست همچنان كه آمايش سرزمين و تقليل نابرابريهاي منطقه اي ملي خود به خود تحقق نمي يابد. به دليل گراني غيرمتعارف زمين شهري در كلانشهرهاي ما و بخصوص تهران (معادل هفت برابر حقوق ماهيانه بيجه براي يك متر مربع زمين) هيچ

راهي جز ظهور قارچ گونه و شتابان حاشيه نشيني شهري

باقي نمي ماند. درغياب فقر شديد اطلاعاتي در باره آمارهاي حاشيه نشينان در كشور و نامشخصي نهاد مسئول در توانمندسازي و تقليل دامنه آن در درازمدت همراه با اقدامات عاجل با امكانات مناسب با اين پديده گسترده چه بايد كرد؟ بدترين برخورد، تصادفي ديدن حادثه پاكدشت و پاك كردن صورت مسئله است. هنوز التهاب حادثه پاكدشت فروننشسته است كه ماموران انتظامي از متلاشي شدن باند پنج نفره گروه سياه يا گرازها در جنوب و شرق تهران خبر دادند.

در خوش بينانه ترين برآوردها از جمعيت 950 ميليون نفري حاشيه نشين در جهان (بيش از 15 درصد جمعيت جهان) هفت ميليون آن در كشـــورمان زندگي مي كنند (10 درصد) و به ياد بياوريم كه قريب 40 ميليون نفر از جمعيت كشور در شهرها زندگي مي كنند. 50 سال پيش فقر روستايي فقر غالب در ايران بود، امروز اين فقر شهري است كه چالش مديريت شهرها و برنامه هاي توسعه ملي است. در ثروتمندترين كشور جهان يعني ايالات متحده طبق آمار رسمي دولتي بيش از 35 ميليون فقير داريم كه 27 ميليون آن آلونك نشين شهري هستند (ارتورسوليوان، اقتصاد شهري 2000).

اين مجموعه شرايط يعني درجه بالاي ريسك بي ثباتي محيط كسب و كار بر

اي مديران. حاشيه نشيني جايگاهي در امنيت ملي نيز دارد بخصوص در جهاني كه قسمت اعظم سركردگان آن حامي ما نيستند و ما براي آنها وصله ناجور محسوب مي شويم.

اگرچه حاشيه نشيني در ايران نسبت به اكثر كشورهاي درحال توسعه وضع وخيم تري ندارد اما اين امر را به هيچ وجه نبايد به خوش خيالي ختم كرد. نخست بايد نهادي

نيرومند و درخور براي شناخت همه جانبه آن (و بانكي اطلاعاتــي ، آن هم در كشور ما كه ثبت مكان زندگي اجباري نيست و هيچ شهرداري اي چنين اجباري ندارد) به وجود آورد. ديگر اينكه در درازمدت اين برنامه هاي توسعه هستند كه بايد از جمعيت مهاجر از روستاها و شهرهاي كوچك بكاهند و ايضاً اين در استراتژي هاي درازمدت است كه جستجو كنيم چرا قيمت و رانت زمين شهري در كلانشهرهاي ما اين چنين غيرعادي است.

حاشيه نشينان شهري با جايگاه شهروند بودن فاصله زيادي دارند ولي مي توانند شهروندان آينده باشند حتي در روندي تدريجي و... اما اين به اين معنا نيست كه آنها درحال حاضر تهديدي جدي نيستند. به راستي اگر قرار باشد براي چالشهاي حاشيه نشيني برنامه اي طراحي شود چه كساني (يا نهادي) بايد به سراغ چه نسخه هايي بروند؟

در پايان يادآوري كنيم كه براساس مطالعات سازمان ملل «حاشيه نشيني و آلونگ نشيني چالش اصلي هزاره سوم خواهدبود» به آماري كه اين نهاد عرضه كرده است نگاه كنيم. در سال 2001 از 920 ميليون جمعيت حاشيه نشين شهري جهان 45 ميليون آن (يعني 6 درصد) در كشورهاي توسعه يافته قرار دارند و 860 ميليون ديگر يعني 43 درصد جمعيت شهري در آلونكهاي كشورهاي درحال توسعه زندگي مي كنند. همين درصد براي كشورهاي غرب آسيا كه شامل ايران نيز مي شود 35 درصد جمعيت شهري ذكر شده است.

 

در 16 سال آينده (يعني 2020) رقم كل حاشيه نشينان شهري جهان تقريباً به 1400 ميليون نفر افزايش خواهديافت. ميزان افزايش كشورهاي صنعتي ثروتمند در اين مدت حدود پنج ميليون نفر و حجم جمعيت آلونك نشين جهان درحال توسعه به رقم 1355 ميليون نفر خواهدرسيد كه از اين مقدار حدود 75 ميليون نفر از آن كشورهاي غرب آسياست.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید