بخشی از مقاله

سلجوقيان: ساختمان مظهر زيبايي
معماري سلجوقي موقر و نيرومند و داراي ساختاري بغرنج بود. ولي اينهمه نه ناگهاني بودند و نه تصادفي، بلكه تجلي متعالي يك رستاخيز ايراني بود كه در اوايل سده دهم با سامانيان آغاز شد. اين رستاخيز در زمان سلجوقيان به اوج خود سيد، چون هرچند ايجاد آثار هنري پس از سده دوازدهم نيز ادامه يافت، الخطاطي مشهود در نيروي خلاق پديدار گرديد. اين مساله اغلب وقتي صادق است كه نيروي جنبش يك عصر بزرگ به نهايت مي رسد و گرايش به ايجاد بناهاي تاريخي و كارهاي پهلواني جاي خود را به داستانسرايي و يادآوري گذشتگان مي دهد.
 
زمينه فرهنگي
ايران علاوه بر منابع دايمي خود مقدار زيادي از ثروت اقتصادي و معنوي قلمرو و عباسيان برخوردار بود كه در اواسط سده هشتم در تحت تسلط ايرانيان در بغداد ايجاد شد. انگيزه هاي خلاق جامعه هاي متفاوت و غالباً رقيب، پيوسته حيات فرهنگي و تفكر اسلامي را گسترده و تقويت مي كرد و محتوي غني تر و سرمشقهاي تازه‌تر زيباشناختي و معنوي فراهم مي ساخت. مهمترين آنها تناسب سازي و حفظ فرهنگ يوناني بود. علم و حكمت يوناني، از طريق ترجمه هاي سازمان يافته با سرمايه مامون عباسي (813-833) در ايران شناخته شد. و در آنجا هم درست مانند پيدايش رستاخيز در اروپا، تاثيري قاطع داشت. آثار جالينوس، افلاطون و ارسطو به وسيله همه رهبران فكري ايران با پيگيري مطالعه شد. به علاوه، خلفاي عباسي علاقه عميقي به معارفدر جدي ترين شكل آن داشتند. (اطلبوالعلم ولو بالعين) سفارش پيامبر اسلام بود و بعد از عبادت، كسب معرفت مقدسترين كار تلقي مي شد، كه حتي برايمان بي دليل ترجيح داشت.


منصور عباسي (754-75) در تشويق علوم شركت جست و حمايتش از شعرا و فضلا پيدايش گروههايي براي مباحثات جدي را معمول ساخت. چنين تاسيساتي با علاقه مورد پذيرش قرار گرفت و راه موثري براي ايجاد و ترويج فرهنگ تازه شد. در سراسر اعصار اوليه اسلامي، با اينكه نبوغ ايراني براي اداره امپراطوري اسلامي اهميت اساسي داشت، شخصيت ملي خود ايران سترون و افسرده مانده بود. ولي در اثناي سده دهم ايران، شاعران، حكما، رياضي دانان، منجمان، طبيعي دانان، مورخان، جغرافيدانان و لغت نويسان برجسته اي پرورد، كه اغلب درخشان و بسياري شان داراي اعتباري بي‌همتا بودند و و همه با اصالت، شجاعت و ظرفيت فرهنگي فراوان، عصر ساساني علي رغم كشمكشهاي سخت و طاقت فرسا در ايران، دوران ادب و تمدن بود. بي‌شك در مقام مقايسه، همان عصر در اروپا دوران تاريكي به شمار مي رفت.


بي شك مهمترين عنصر در آغازگري رستاخيز ملي ايران شاهنامه فردوسي بود كه در سال 1010 به اتمام رسيد. اين كتاب كه از بزرگترين حماسه هاي جهان است، بلافاصله به طور دائم در دلهاي مردم راه يافت. از آ‎غاز پيدايش اسلام كه ايران آن را با علاقه پذيرفت، هيچ اثر هنري مستقلي را پيش از فردوسي نمي توان ذكر كرد. با اينكه عربي جايگزين فارسي شده بود، فردوسي منظومه خود را به شعر فارسي نوشت و به پاكسازي زبان از واژه هاي خارجي پرداخت و به آن شخصيتي تازه و نيرومند بخشيد. او در تمام پنجاه هزار بيت شعرش بيش از نهصد و هشتاد و چهار عبارت عربي به كار نبرده و بقيه فارسي سره است. او نه تنها بهره گيري از زباني نوسازي شده و با شكوه را احياء كرد، بلكه كتابش اعتماد و ميهن پرستي تازه‌اي پديد آورد. شاهنامه افتخارات گذشته ايران را بيان، سنت هاي آن را احياء جشن هاي ملي را تجديد، احساسات ملي را تريوج و در عين حال آينده اش را پيشگوئي مي كرد.


در اين لحظه حساس از تاريخ ايران رسوم ملي نيروي جنبش چشمگيري يافت. فردوسي از طريق دستاورد خويش ذخاير ايران را به حركت در آورد.م او مقام بزرگترين شاعر ايران را داراست و نه تنها در غناي فرهنگي ملتش سهيم است.
مييل فطريشان به رياضيات و علوم طبيعي را هم تشويق كرده. به اين ترتيب روح استقلال معنوي و خلاقيت در سراسر ايران نفوذ مي كرد و دستاوردهاي اين عصر مي‌توانست كشور را براي از سر گذراندن مصايبي كه در راه بود رهبري كند.


فرمانروايان كه در ميانشان فضلا و شعراي واقعي هم بود، در حمايت از شعرا، هنرمندان و فضلا با هم رقابت مي كردند. حامي علم و ادب بودن وظيفه اي شاهانه تلقي مي شد و نشانه با ارزش براي احراز مقام و قبول عامه بود.


كتابخانه هاي عصر گوياي داستان فرهنگي با مشاركت وسيع است، كه در آن معرفت محترم شمرده مي شد. صاحب بن عباد وزير آل بويه كتابخانه بزرگي داشت با بيش از 000/200 مجله كتاب. هر مسجد يك مجموعه كتاب داشت و قاضيان گردآوري و حفظ آنها را تشويق مي كردند. قاضي نيشابور خانه اي را همراه با كتابخانه براي استفاده خاص علمايي كه از آن شهر ديدار مي كردند، اختصاص داد و حتي هزينه زندگي آنها را هم تأمين مي كرد. يكي از معروفترين كتابخانه ها را عضدالدوله گرد آورد.

و در بناي خاصي در شيراز جاي داد. تالار طاق ضربي بزرگي به اطاق هاي متعدد باز مي شد كه در آنها كتاب ها را در صندوق هاي مخصوصي نگهداري مي‌كردند. فهرست منظمي براي آنها تنظيم شده بود. البته بقيه جهان اسلام هم در علاقه ايران به كسب معرفت سهيم بود، مثلاً ابن نديم بغدادي از همه كتابهاي شناخته شده در آن عصر اعم از اسلامي و غير اسلامي، فهرست مفصلي تاليف كرد. اين كتابخانه‌ها مورد استفاده وسيع و عاقلانه اي قرار مي گرفت، درهاي اغلبشان به روي همه استفاده كنندگان باز بود و تسهيلات- از جمله اعتباراتي براي قلم و كاغذ- تأمين مي شد.


از اين اوضاع و احوال يك عده، فضلا، علماء، طراحان و هنرمندان پديد آمدند كه در بسياري زمينه ها به كاميابي هاي مهمي دست يافتند. در هر دو عصر آل بويه و سلجوقي برخي از بهترين منسوجاتي بافته شد كه تا كنون به دست آمده است. طرحهايي قوي و سنگين، با اصالت و برازندگي و تجسم نمايان و در عين حال فنون بافندگي بي همتا.


متخصصاني كه سفالگري اين عصر و بيشتر كارهاي نيشابور و سمرقند را ديده اند آنها را ظريف ترين آثاري مي دانند كه تا كنون شناخته شده است. نيمه دوم سده نهم شاهد ظهور عده اي از دايره المعارف ها و تاريخهاي عمومي، لغت نويسان و نحوياني بود كه به طور جدي براي تكميل زبان به عنوان وسيله موثلر صراحت و ارتباط كار مي‌كردند و بر رونق عصر جديد طلوع معرفت مي افزودند.
هر يك از شاغل علمي موجب پيدايش متفكران بزرگي شده كه بسياري شان در رشته هاي مختلف سرآمد بودند. رازي (ح 850-923) پزشك نامدار، چيزي فراتر از بزرگترين پزشك باليني اسلام بود و در عين حال شيمي‌دان و فيزيك داني بود كه تاثيرش در سراسر جهان اسلام منتشر شد و در عصر رستاخيز در اروپا نمايان گشت. لايق ترين همكاران او ايراني بودند. يكي از آنان به نام دينوري در عين حال لغت نامه نويس، مورخ، گياهشناس و منجم بود.


در سده دهم، طبري (838-923) مولف تاريخ موسيقي ده جلدي  كه حاوي اطلاعات تاريخي و حتي باستان شناسي با ارزشي است، يك زيج، صورالكواكب و برخي ابزارهاي نجومي ابتكاري را به وجود آورد. حكما و مورخان كم آوازه‌تري هم بودند كه البته آثارشان در سطح والايي قرار داشت. رياضيات و نجوم سخت تشويق مي‌شد و در يك دايره المعارف ايراني مربوط به سال (976) به نام مفاتيح العلوم به خوبي تلخيص شده بود و علمايي در رشته هاي مختلف شرحهاي مشتركي تحت عنوان رساله هاي اخوان الصفا منتشر مي كرد.

در نيمه اول سده يازدهم فعاليت فكري به نقطه اوج خود رسيد. در ميان فضلاي اين عصر دو تن از بزرگترين دانشمندان جهان بودند كه به اين عصر يك برجستگي جهاني بخشيدند اين دو عبارت بودند از ابن سينا (980-1037) و بيروني (مستوفي 1048).
شايد از اين دو ابن سينا بزرگتر باشد- داراي آثار بيشتر، فراگيرتر، درخشان‌تر، جامع‌تر شخصيتي سازمان دهنده و خستگي ناپذير بود. او رياضيدان، منجم و شاعري مادرزاد بود كه در زمينه فيزيك كارهاي درخشاني كرد. و از نخستين شخصيتهاي برجسته جهان در زمينه پزشكي و رشته وابسته آن داروشناسي بود. او در مقام يك مرجع استناد پزشكي در سراسر اروپا سخت مورد احترام قرار گرفت و كتابهاي پزشكي‌اش تا سده هفدهم در اكسفورد و مون پليد متنهاي پايه بود.


در نيمه دوم سده يازدهم عمرخيام شاعر محبوب مي زيست كه در عين حال فيلسوفي اصيل و رياضيداني بزرگ بود. او يازده نوع مختلف از معادلات در جد سوم را تشخيص داد. در سال 1074 تقويم تازه اي تنظيم كرد. با اينهمه هنوز به عنوان يك جبران برجسته شناخته مي شود. يك شخصيت كاملاً متفاوت ديگر كه بر همان عصر تاثير گذاشت، (غزالي 1038-1111) بود كه داراي قدرتي معنوي، احساساتي عميق و ايثار محض بود. او در شاعري، حكمت و فقه شهرت داشت ولي بنا به عرف زمان اطلاعات مفيدي در برخي از علوم بدست آورد.

و رسالاتي در باب اختر شماري و اصول اساسي نجوم نوشت. سلجوقيان كه طايفه اي ترك و ايراني بودند، به اين تمدن بسيار پيشرفته وارد شدند و رهبرانشان با فرهنگ ايراني، كه به دست سامانيان و غزنويان در آسياي ميانه ايجاد شده بود، تا حدي آشنايي داشتند. آنان مي بايد تا حدي تحت تاثير شكوه و عظمت غزنوي قرار گرفته باشند، ولي روش زندگي سخت گيرانه‌شان و تثاير سازنده دشتهاي زادگاهشان در آسياي ميانه آنان را به شيوه‌اي نيرومندتر و كم بضاعت تر معتقد ساخته بود.


سلجوقيان به رهبري طغرل بيك (1031-63) در جنگ هاي متعدد سالهاي (1037-51) ايران را گشودند. بقاياي دولت آل بويه را بر انداختند. و سلسله سلطنتي مهمي تاسيس كردند كه در تاريخ كمتر نظيري داشت.
آلپ ارسلان، ملكشاه، سلطان سنجر همه مرداني صميمي و جدي بودند. كه براي حكومتي توام با عزت زاده شده بودند.


معماري سلجوقي
قدرت و نجابت معماري سلجوقي بي شك به بهترين صورتي در مسجد جامع اصفهان تجلي كرده، كه يكي از بزرگترين مسجدهاي جهان است. اصفهان از اوايل اسلام به خاطر در مركز قرار داشتن و زيبائي هاي طبيعي اش مستعد بزرگ شدن بود و ناگزير مسجد جامعش مي بايد بزرگ مي شد. مسجد جامع اصفهان، به عنوان يك بناي با شكوه در شهري كه در اعصار كاملاً مختلف و در دوران فرمانروايان متعدد به پايتختي برگزيده شد، كاملاً سلجوقي نبود، ولي آن بخشهايي كه از عصر سلجوقي است، حتي امروز هم شكوه عمده آن است. در بيت ساختمان كاملاً متمايز آن بيش از 800 سال از معماري ايران هويداست وتاريخ آن از سده يازدهم تا هجدهم را در بر مي گيرد. در عمر طولاني آن بارها جنگ پيش آمده و بارها آسيب ديده و بازسازي شده و چيزي نمانده كه ويران شود. با اينهمه، مسجد بر جاي است و همه تريباسي كنند. آن كه همگي هنوز كاملاً خوانده نشده، اطلاعات خوبي درباره شكلهاي عالي آن به دست مي دهد.


يك حياط چهار ايوان (60*70متر) به وسيله رواقها و دهليزهاي روباز دو طبقه كاشيكاري يا آجر نخودي احاطه شده است. يك ايوان دراز كه به ويژه كاشيكاري آراسته‌اي دارد، به يك شبستان گنبددار باز مي شود كه بنا بر كتيبه‌اش به زمان نظام‌الملك در آغاز پادشاهي ملكشاه (سال 1072 و تقريباً به يقين پيش از سال 1075) ساخته شده است. (شكل 105-108، 110)
ولي برخي از بناهاي قديمي تر را هنوز مي توان ديد و احتمال دارد كه قسمت زيرين اين مسجد از اواخر سده دهم باشد. اين اطاق، فضادار و عالي با عظيمتي خيره كننده- گنبد عظيمي را نگهداشته، به قطر 17 متر كه بر روي گوشواره هاي سه بره قرار دارد. (شكل آنها گسترش سبك بقعه دوازده امام يزد مربوط به عصر آل بويه است). گوشواره ها به نوبه خود بر روي پايه هاي قطور استوانه اي قرار گرفته كه بالايشان گچ‌بري هاي متكائي سبك عباسي و مسلماً مربوط به زماني پيش از ساختمان خود گنبد بوده است. (شكل 118) مسجد را رواقها و شبستانهاي پوشيده از اقسام طاقهاي آجري گنبد مانند احاطه كرده كه برخي داراي دنده و شبكه پشت بند مستقل به شيوه گوتيك است. (اين حاكي از امكان يك رابطه همكاري است) شكل 119


اغلب اين طاقها روي ستونهايي است كه تاريخ شان از پيش از سلجوقي تا عصر متفاوت است. همه ايوانها در عصر سلجوقي بازسازي يا تجديد آرايش شده است. نشان مي دهد كه نقشه اصلي بناي مجسد در عصر سلجوقي قبلاً آماده بوده است.
ايوان شمال غربي كه از بيرون يك بناي راه راه است. از داخل باستونهاي بزرگي (احتمالاً از سده هجدهم، چون تجديد تزئينات داراي تاريخ 1744 است). پرشده ساير اجزاي مهم مجموعه مسجد جامع شامل يك شبستان طاق ضربي (ح 48*25متر) است كه در سال 1447 ساخته شده و بيشتر بدون تزئينات است. اطاقي با محرابي عالي از اوايل سده 14 مربوط به الجاتيو و مدرسه اي كه در سال 1366 ساخته شده و داراي يك طاق عرضي و ايوان ورودي جالب است.


ولي اينهمه تنها بخش هايي از يك بناي بزرگ و تودرتوست كه توصيف شان در اين مختصر نمي گنجد. از لحاظ زيبائي، مهمترين واحد مسجد جامع گنبد كوچك ولي عالي شمالي معروف به گنبد خركاست. از سال 1088 كه درست در نقطه مقابل محراب قرار دارد. اين شايد كامل ترين گنبد ساخته شده است. وقار و قدرت به ياد ماندني گنبد مربوط به ابعادش نيست (با 20 متر بلندي و 10 متر قطر)، بلكه ناشي از طرح آن است. همه جنبه ها با دقت زياد بررسي شده و در حد كمال يك غزل در يك كل كاملاً جوش خورده است. از لحاظ مكانيكي با ضرورت هاي رياضي يك گنبد كمال مطلوب برابري مي كند.


و در نقاط حساس به حد دقتي رسيده است كه همتاي آن است. در هر گوشه چهار طالقچه هلالي باريك با ستون ه هاي نبشي دنباله گوشواره ها را به سمت پائين تشكيل مي دهد. از سطح كف، اين ستون چه ها چشم را با سرعت متوجه گوشواره‌هاي سه پره مي كند. خود گوشواره را قوس بزرگتري احاطه كرده كه همراه با قوسهاي مشابه طول ديواره هاي جانبي يك حلقه هشت گوش از قابهاي كم عمق را نگهداشته و با پايه گنبد يكي شده است. همه شكل هاي قوسي از جمله گنبد داراي يك بدنه است و عنصر كليدي يا نقشي را تشكيل مي دهد كه از گوشه ها آغاز مي شود. با جامعيتي متوالي يك عنصر را در ميان ديگري فرا مي گيرد تا آنكه كثرت آنها به تحليل مي رود و به گنبد مي رسد- نتيجه نامنتظر حركت مختلط به سوي بالا. بدين سان گنبد نقطه اعتلاي يك جريان نيروي عمود روست. يك چنين توالي طبيعي و منطقي از شكلهاي يكسان كه با دقت تصريح شده به اين فضا چنان يكپارچگي و وحدت كاملي مي‌بخشد كه آن را به اندازه هر چيزي در معماري ايراني موثر مي سازد.


رنگ مفرغي آرام آجر تنها با حاشيه هاي تزئيني دودي و سفيد جلوه گر مي شود و بر حالت موقر آن مي افزايد. ولي احساس تماميت محص از كمال خود شكل ناشي مي‌شود. اين گنبد تك جداره قريب 900 سال بدون يك ترك خوردگي در كشوري زلزله خيز دوام آورده و شاهدي است بر «رياضيات دقيق و مكانيك بي عيب» معمار عصر سلجوقي. آن هم مانند گنبد قابوس «به خاطر ابديت ساخته شده است».


ساير مسجدهاي مهم سلجوقي به سبك مسجد جامع اسلامي ساخته شده و خوشبختانه تعدادي از آنها در وضعيتي نسبتاً خوب باقي است. مسجد جامع اردستان (ج 1180)، زواره (1153) و گلپايگان (1120-35) همه تقريباً به همان سبك است. ولي در مقايسه با حالت قايم خوشه ناپذيري كه در گنبد شمالي اصفهان ديده مي شود، در منطقه انتقال فشار آنها حالتي افقي نمايان دارد. آرايش آنها حالت افسرده اي دارد- مانند مسجد اردستان- و منحصر به بندكشي و حاشيه هاي گچ بري يا نقش هاي سفالي است كه به بنا كيفيتي مجرد ولي كاملاً جدي مي بخشد. كاركردهاي ساختاري به طور مؤكدي آشكار و هر مسجد داراي عظمت و شخصيتي مستقل است.


مسجد جامع بزرگ قزوين به خاطر داشتن فضاي آرام شبستان كه در زير گنبد بزرگي (به قطر 15 متر) قرار گرفته، حالت گيرائي دارد. گوشواره متقاطع در خالي بودن خود تقريباً داراي حالت ابتدايي است، بي آنكه هيچ شكل فرعي براي پر كردن آن در نظر گرفته شود و اين سالها اسباب اشتغال خاطر معماران را فراهم مي ساخت. آزاره ساده بلند تاكيدي است بر سادگي محض آن. ولي اين ناشي از ضعف يا اشتباه طراح نيست، چون در اصل تقريباً سراسر ديوار قبله را محراب بزرگي پوشانده بود (شكل 140).


تنها از روي محرابهاي دل انگيز اين عصر در حيدريه و بقعه علويان مي توانيم زيبائي آن را حدس بزنيم. ولي يقين داريم كه كيفيتي عالي داشته، زيرا ساير اجزايي كه باقي مانده از جمله دو رديف كتيبه كه سراسر دور گنبد را پوشانده، داراي زيبائي فوق‌العاده است. رديف بالايي يك كتيبه كوفي با شكوه و پائيني خط نسخ ظريفي است. هر دو سفيد داراي زمينه آبي با نقشهاي مو و پيچك با دلچسبي بي پيرايه‌اي كه شايد در اسلام بي نظير باشد. ديوار به وسيله بندكشي با روح و گره‌هاي بزرگ تزئيني كه نمايشي از حلقه هاي پيچ در پيچ است، از حالت لختي آزاد شده. با محرابي عظيم و بغرنج كه در اين چارچوب ساختماني جا داده شده است. كل بنا تاثيري شاهانه داشته و سادگي محض شكل هاي اصلي درگيرايي آن نقش اساسي داشته است.


يك مدرسه زيباي كوچك به نام حيدريه (از اوايل سده 12) هم در قزوين وجود دارد (شكل 141-145) كه امروز به يك مسجد بزرگتر از سده 19 ملحق شده است. شايد زيباترين خط كوفي تمام ايران را در كتيبه آرايشي آن مي توان ديد. ولي محراب گچ بري آن هم با شكوه است. گوشواره هاي گرد آن، كه از قوس هاي بلند نوك تيز تشكيل شده، در قابهاي زينتي هلالي بالاي ديواره بازتاب يافته است. رديف هاي آجر چيني تو در تو، شباهت آجر چين ها و آرايش هاي دقيق گچ بري جزئيات ثابت ولي غير مهاجمي فراهم مي سازد. در آرامگاهي در همدان به نام علويان مربوط به نيمه دوم سده 12 داخل بنا سراسر پوشيده از گچ بري هاي فوق العاده غني است. و تا حدي به سبك حيدريه كار بزرگي است مستلزم قدرت فراوان.

كشف هماهنگي هاي پنهان و مفهوم زينتي آن داراي لذت بي پاياني است.
اين آثار بزرگ عصر سلجوقي در ايران مركزي، در شمال خاوري يعني خراسان و كناره جيحون هم رقيباني داشت. از آن جمله است: رباط ملك كه از گوياترين ديوانه‌هاي عصر اسلامي به شمار مي رود وتنها يكي از ديواره هاي كاروانسرا باقي است (شكل 148).


همين قطعه كافي است تا به تنهايي نشان دهد كه در اينجا ساختماني تنومند و بازدارنده از آجر ساده ساخته شده بود كه ا سادگي خود حكم يك دژ مرزي را داشت. يك رديف پايه هاي تقريباً استوانه اي (كه بلنديشان 5 برابر قطرشان است) در بالا به طاق نماهايي متصل است كه شكل شان به طور آشكاري از گوشواره اقتباس شده به ديواره ساده برجستگي مي‌بخشند. يك رديف نقش آرايشي نشان دهنده ترنيزهاي ساده است. اين بنا كه در اواسط عصر اسلامي در خور توجه بوده سليقه معماري سلجوقي را در انتخاب شكل هاي ساده و نيرومند نشان مي دهد.
در يك ناحيه كاملاً بياباني، بر جاده نيشابور به مرو، در سال 1155 سلطان سنجر يك كاروانسرا و كاخ ساخت كه به رباط شرف معروف است. اين بنا از بيرون قلعه معتبري با ديواره هاي ساده بلند و با روي محكم است.


سر در زيبايي به صورت دو طاقنماي تو در تو دارد كه طاقنماي بيروني داراي نواري از آجرهاي برجسته و طاقنماي دروني داراي يك كتيبه كوفي گچبري است. در داخل، دو صمن بزرگ چهار ايوان، كه هر دو به صورت مسجد تجهيز شده و هر يك داراي محراب گچ بري ظريفي است. داخل بنا با طرحهاي جسورانه و بديعي از آجرهاي كله و خوابيده تزئين شده به طوري كه از برجهاي پيشين مانند برج علمدار دامغان و مناره ساوه متمايز مي شود.


سلطان سنر در آرامگاهي در مرو به خاك سپرده شد كه شايسته شخصيتي والا و به فرجام بود. اين آرامگاه كه پس از مرگ او در سال 1157 توسط يكي از خدمتگزاران وفادارش ساخته شد، اطاقي موقر و سنگين به شكل مكعب است به مساحت 725 متر مربع و گنبد كاشي آبي رنگي دارد كه اينك بخشي از آن فرو ريخته به بلندي 27 متر. شبكه دنده هاي تو در تو كه در داخل ديده مي شود، ظاهراً بار گنبد را متحمل مي‌كند، ولي در واقع احتمالاً بيشتر جنبه تزئيني و زينتي دارد تا ساختاري.


انتقال قطعي از قطعه شبستان به گنبد به صورت زيبائي انجام گرفته و آن به وسيله حجره هاي كنجي است كه گوشواره ها را پنهان كرده اند. در حالي كه آنها در بناهاي اوليه سلجوقي به صورت ناشيانه اي بيرون زده بودند.
ساقه گرد گنبد، كه بيشتر اوقات به صورت هشت گوش لختي بود، به همان ترتيب طاقنمادار شده و شبستانهاي آراسته به پايه هاي آجري با نقش هاي تزئيني از شدت حجم مي كاهد، بي آنكه به سادگي كل بنا صدمه بزند.


مدخل اصلي در سمت مشرق است و مشرف به طلوع خورشيد و مدخل غربي را با شبكه اي مسدود كرده اند. دو سمت ديگر ساده است و بدين ترتيب نقشه مناسب تري را براي آرامگاه عرضه كرده تا نقشه چهاردري سبك آتشكده كه در برخي آرامگاههاي پيشين به كار رفته بود.
شبكه چيني آجري در گوشه ها موجب ورود نور به دالان اطراف پايه گنبد شده، كه پيشرفتي است نسبت به مقبره امير اسماعيل و پيشگامي است نسبت به مقبره الجاتيو در سلطانيه. ديوارهاي ساده با نوعي ساروج خاص دوره سلجوقي اندود شده كه در بندكشي آجرها به چشم مي خورد. اين مقبره آخرين و يكي از زيباترين نمونه‌هاي معماري سلجوقي است.
 
معماري ايران از سلجوقيان تا پايان عصر تيموريان
سلجوقيان تركان غز بودند كه براي تصرف زمينهاي حاصلخيز از ماوراء النهر به كشور ايران آمدند و به زودي با فتوحات خود توانستند علاوه بر ايران آسياي صغير را نيز به تصرف در آوردند. بدين ترتيب در آغاز قرن پنجم سلسله تركان سلجوقي تاسيس شد. بعد از حكومت طغرل نوبت به حكمرانه آلب ارسلان رسيد. بعد از مدتي حكومت به دست ملكشاه سلجوقي افتاد و سرانجام در دوره حكومت سلطان سنجر سلجوقي حكومت اين سلسله رو به ضعف نهاد و بعد از مدتي به دست سلسله ديگري به نام خوارزمشاهيان منقرض شد.


از وقايع مهم سياسي اين دوره، قيام فراگير اسماعيليان بود كه حدود 200 سال، تقريباً بيشتر قلمرو جهان اسلام و آسيا را فراگرفت. رئيس اين فرقه حسن صباح، ضمن جمع آوري تعداد زيادي از طرفداران خود گذرگاههاي صعب العيور را به عنوان پايگاهي براي توسعه قدرت و قيام خود انتخاب كرد. مراكز سياسي اين فرقه بيشتر در كوههاي البرز از قزوين تا دامغان گسترده بود. مركز حكومتي آنان به نام آشيان عقاب يا قلعه‌الموت معروف است.اسماعيليان معتقد بودند كه اسماعيل پسر جعفربن‌محمد(ع) از احفاد حسين بن علي (ع) همان مهدي موعود است. گرچه اسماعيليان در بيشتر كشورهاي اسلامي حتي سوريه و مصر پيروان بسيار داشتند. ولي سرانجام به دست هلاكوخان مغول از بين رفتند. از نظرتوسعه هنرها به ويژه معماري، عهد سلجوقيان يكي از دوره هاي درخشان هنري است. همچنين عده اي از محققان بر اين عقيده اند كه در اين دوره صنايع گوناگون به شيوه گذشته ادامه و گسترش يافت.


معماري عهد سلجوقياناز استحكام و زيبائي خاصي برخوردار است. گرچه حدود 1000 سال از آن دوره مي گذرد ولي بناهاي باقيمانده از آن دوران نشان دهنده مهارت و استادي هنرمندان و استاد كاران و آگاهي آنان از شيوه هاي مختلف معماري است. شكوفايي هنرها در اين دوره همچنين مديون آرامش و ثبات سياسي قلمرو سلجوقيان است كه در آن هنرمندان توانستند‌آثار متعددي به وجود آوردند.
همچنين وجود وزيري دانشمند چون خواجه نظام الملك در دستگاه حكومتي سلجوقيان، باعث رونق صنايع و فنون شد. وي مدارس زيادي در شهرهاي بغداد، نيشابور، مرو، ري، جرجان تاسيس كرد و تقريباً از همين زمان بود كه مدارس از مساجد جدا مي شدند.


مدارسي كه در زمان صدارت خواجه نظام الملك به وجود آمد اغلب چهار ايواني است. دوره سلجوقيان از نظر ادبي نيز اهميت خاصي دارد، شاعران بزرگي چون ناصرخسرو، خيام و خاقاني به اين دوره تعلق دارند.
حكومت سلجوقيان جاي خود را به حكومت خوارزمشاهيان داد. خوارزمشاهيان در آ‎غاز قرن 6 هجري به ايران آمدند و ممالك خراسان و كرمان وايالت جبال را تصرف كردند. از حكمرانان اين سلسله سلطان محمد خوارزمشاه است كه تصميم به فتح بغداد و انقراض حكومت خلفا گرفت ولي حملات بي امان مغول نهتنها مهلت اجراي اين نقشه را به او نداد بلكه در مدت كوتاهي به حكومت آنان پايان داد.
با گذشت 600 سال از آغاز اسلام تا پايان عصر سلجوقيان، تحولات مهمي در جهان اسلام رخ داد. كشور ايران نيز در اين فاصله يعني تا آغاز قرن هفتم هجري از نظر سياسي، اقتصادي و مذهبي دستخوش تحولات و دگرگونيهايي شد كه بي شك در گسترش هنرها به ويژه معماري تاثيري به سزا داشت.


در اين ادوار، به ويژه در عهد سلجوقيان و خوارزمشاهيان، معماري اعتبار خاصي داشت. نقشه بناها اغلب چهار ايواني و تزئينات مهم آنان آجركاري و گچ بري بود. همچنين ايجاد بناهاي گوناگون مانند، مساجد، مدارس آرامگاهها، كاروانسراها توسعه پيدا كرد.
براي آنكه دانشجويان با وضعيت معماري از آ‎غاز تا پايان عصر خوارزمشاهيان بيشتر آشنا شوند در صفحات بعد نمونه هايي از معماري صدر اسلام تا عصر خوارزمشاهيان معرفي خواهد شد، بناهايي با كاربردهاي گوناگون چون مدارس، مساجد، مقبره ها، كاروانسراها، پلها و مجموعه هاي مذهبي.


ذكر اين نكته ضروري است كه بسياري از محققان ويژگيهاي معماري دوره خوارزمشاهيان را ادامه عصر سلجوقي دانسته، اختصاصات هنري اين دوره را با عصر سلجوقي و گاهي هم با دوره ايلخاني همانند مي دانند.
بررسي سالهاي اخير نشان داده است كه دوره خوارزمشاهي از نظر هنرهايي مانند فلزكاري، سفالگري كاشيكاري و گچبري و ويژگيهاي معماري، سبك جداگانه اي داشته كه با ويژگيهاي عصر سلجوقي و ايلخاني متفاوت بوده است.


در اوايل قرن هفتم هجري به علت اشتباهات سياسي حكمرانان خوارزمشاهي، سپاهيان چنگيزخان مغول به سرزمين ايران هجوم آوردند. مغولان پس از فتح سمرقند و بخارا به خوارزم و خراسان و ديگر بلاد آباد و پرجمعيت روي آورده و شهرهاي معروفي چون نيشابور، گرگان، روي، مرو، هرات و بلخ را با خاك يكسان كردند. گرچه يكي از شاهان خوارزمشاهي به نام سلطان جلال الدين مدت 10 سال با مغولان پيكار كرد، ولي از اين جنگ و جدالها سودي نبرد و سرانجام به سال 628 هجري در كردستان كشته شد و اين سلسله منقرض شد.


در سال 653 هجري هجوم ديگري از سوي مغولان، به دست هلاكوخان يكي از نوه‌هاي چنگيز آغاز شد. هلاكو نيز مانند اجداد خود به ويراني شهرها پرداخت و از طرفي به قيام دويست ساله اسماعيليان در قلعه الموت پايان داد. بعد از آنكه مغولان شهرهاي آباد را ويران كردند، مجبور شدند براي بقا و ايجاد حكومت جديد چاره انديشي كنند و ممالك مفتوحه را سر و ساماني بدهند. آنها به زودي دريافتند كه براي ادامه حكومت به عناصر و عوامل داخلي نياز مندند، از اين رو حكومت آنان كه به سلسله ايلخاني معروف است با صدارت دانشمندان ايراني چون خواجه نصيرالدين طوسي آغاز شد. ولي در توسعه فرهنگ ايران در دوره ايلخاني نقش اساسي داشت.


به اين ترتيب تجديد فرهنگ اسلامي ايران آغاز شد و هلاكو در ايران ساكن و موسس سلسله ايلخاني شد و نسبت به توسعه علوم اظهار علاقه كرد. از جمله اقدامات او تاسيس رصدخانه اي در مراغه با كمك خواجه نصيرالدين طوسي بود. بعد از هلاكو، حكومت به دست «آباقا» پسر هلاكو و بعد به اولجايتو، ارغون و غازان رسيد. در اين دوره روابط ايلخانيان با ممالك خارج رو به توسعه نهاد و بتدريج توسعه هنرها به ويژه معماري وارد مرحله جديدي شد.

ايجاد بناهايي چون سلطانيه، مسجد جامع ورامين، فرومه، مسجد ملك، پاساركرمان و مقابري چون گنبد سرخ، گنبد علويان، برج علاء الدين ورامين نشان دهنده توسعه معماري اين دوره است. با آ‎غاز حكومت ابوسعيد الخطاط سلسله ايلخاني آغاز شد و حكومتهاي محلي مانند سربداران، جلايريان و مظفريان در نقاط مختلف ايران تاسيس گرديد.


معماري دوره ايلخاني با اندك تفاوتي ادامه معماري دوران قبل از خود يعني سلجوقيان است. استادكاران و معماران دوره ايلخاني نقشه چهار ايواني را براي ايجاد بناهايي چون مدارس، مساجد، كاروانسراها و… به كاربردند. نوع و شكل گنبدها به شيوه سلجوقي ادامه يافت. در اين دوره ايوانها مرتفع كم و عرض و ديوارهاي بنا، باريكتر شد. بيشتر بناهايي كه در دوره ايلخاني ساخته شد به دست معماران و هنرمندان محلي بود. گاهي نيز شاهان ايلخاني با صدور احكام و فرامين، خواستار ايجاد بناهاي مهم و با شكوه مي شدند. (مانند غازانيه و سلطانيه)


هنرمندان و معماران در جوامع كوچكتر با امكانات و شيوه هاي محلي در شرايط مختلف اقدام به ساختن ابنيه مذهبي و غيرمذهبي مي كردند. چون هر منطقه  ذوق و سليقه به خصوصي در معماري داشت، سبك ها و اسلوبهاي ويژه اي به وجود آمد كه از آن ميان سبك معماري آذربايجان و يزد قابل توجه است. به طور كلي از نظر مصالح ساختماني و شكل، بين بناهايي كه در شهرهاي آذربايجان ساخته شده شباهتي وجود دارد كه در بناهاي نقاط ديگر ايران كمتر ديده مي شود. معماري اين دوره شاهد تحولات ويژه اي است. تزئينات چون گچبري، كاشيكاري، و آجركاري با مهارتي خاص زينت بخش بناها شدند. گچبري اين دوره بر دوره هاي متقدم و متاخر برتري كامل داشته است.


محراب مسجد جامع اصفهان، مسجد جامع اروميه، اشترجان و ديگر بناها نشان دهنده اوج رونق و شكوفايي اين هنر تزئيني است.
آرامش نسبي ايلخانيان ديري نپائيد، در سال 783 هجري، تيمور به ايران حمله كرد و بار ديگر قتل و غارت، شهرهاي آباد و پر جمعيت ايران را فرا گرفت. تيمور در طول زندگي خود سرزمينهاي وسيعي را، از چين تا مصر و از دهلي تا استانبول و مسكو پايمال اسب سپاهيان خود ساخت. پس از در گذشت تيمور، شاهرخ در سال 807 هجري به حكومت رسيد و پس از وي به ترتيب الغ بيك، ابوسعيد و سلطان حسين ميرزا به حكومت رسيدند. در دوره شاهرخ مجدداً آرامش به ايران بازگشت و ابداع آثار هنري، مانند معماري بار ديگر شكوفا شد.

در پايان عهد تيموري سلسله هاي جداگانه‌اي مانند آق قويونلو و قراقويونلو در ايران به وجود آمدند و هنوز پنجاه سال از ظهور تيمور نگذشته بود كه ولايات ايران به جز خراسان از دست تيموريان خارج شد. تيمور پس از فتوحات خود شهر سمرقند را به پايتختي انتخاب كرد و براي آباداني پايتخت خويش، معماران و هنرمندان را به سمرقند دعوت كرد. اين هنرمندان به ايجاد بناهاي متعدد اقدام كردند و سرانجام در قرن نهم، سمرقند مركز ابداعات هنرهاي اسلامي شد. هنرمند بزرگ قوام الدين شيرازي، معمار معروف قرن نهم هجري، در ايجاد بناهاي عام المنفعه سهم خاصي داشت.


تيموريان نيز مانند ايلخانان به ايجاد بناهاي مذهبي و غير مذهبي علاقه نشان دادند و از نظر طرح و شيوه معماري از نقشه ها و طرحهاي متداول آن زمان بهره بردند، از نظر تزئينات بنا اين دوره از ادوار مهم اسلامي است. شيوه تزئين با كاشي معرق در عهد تيموري حكايت از آن دارد كه هنرمندان اين دوره در شيوه تزئيني به حد اعلاي مهارت دست يافته بودند. به طوري كه در كمتر دوره اي اين چنين تزئين كاشيكاري مشاهده شده است. مساجدي مانند گوهرشاد مشهد، كبود تبريز، مدرسه خرگرد خراسان، مسجد جامع تيمور در سمرقند و همچنين بناهاي ساخته شده در بخارا و هرات، نشان دهنده برجستگي هنر كاشيكاري و كاربرد آن در بناهاي مذهبي است.


براي آشنائي بيشتر دانشجويان با هنر معماري و تزئينات وابسته به آن (آجركاري،
گچبري، كاشيكاري) شماري از بناهاي متعلق به آغاز عصر سلجوقي تا پايان دوره تيموري شامل مساجد، مدارس، آرامگاهها، كاروانسراها و… انتخاب شده به طور اجمالي مورد بررسي قرار خواهد گرفت.


اصفهان: مسجد جامع
عظمت و شكوه معماري عصر سلجوقي در يكي از بزرگترين، زيباترين و با شكوه‌ترين مساجد جهان، يعني مسجد جامع اصفهان كاملاً مشهود است. گرچه مسجد جامع اصفهان ابداعات هنري پانزده قرن دوره اسلامي را در خودگرد آورده، ليكن مهمترين و زيباترين بخش اين مجموعه منحصر به فرد، متعلق به عصر سلجوقي است.


محدوده مسجد در بخش قديمي شهر قرار داشته و از اهميت خاصي برخوردار بوده است. در صدر اسلام مسجدي با حياط باز و ستونهاي چوبي در اين محل ساخته شده بود. از آثار مسجد قديمي چيزي باقي نمانده، ولي طبق نوشته سياحان و جغرافي نويساني چون ابن حوقل و ما نروخي و ناصر خسرو، مسجد قديمي بسيار ساده و داراي صحني بزرگ با رواقهاي متعدد بوده است. طبق مدارك تاريخي، اين مسجد در طول زمان به سبب آتش سوزي، زلزله، جنگها و ناآرامي ها خراب و دوباره بازسازي شده است. مسجد جامع اصفهان با نقشه چهار ايواني بنا شده و بناي كنوني آن شامل بخشهاي زير است:


- شبستان مسجد كه بر ستون هاي مدور استوار است و با گچبري هاي بسيار زيبا تزئين شده است. اين بخش متعلق به دوره ديلميان است.
- گنبد و چهل ستون اطراف آن- معروف به خواجه نظام الملك- كه در ايوان جنوبي مسجد واقع شده و در فاصله سالهاي 465-485 هجري بنا شده است.
- گنبد معروف به گنبدخاكه در بخش شمالي حياط كه درسال 481 هجري ساخته شده است. ايجاد اين گنبد و شبستان آن رابه تاج الملك. از ديگر وزراي عصر سلجوقي، نسبت مي دهند. از نظر زيبائي، گنبد شمالي و شبستان آن از مهمترين واحدهاي ساختماني مسجد شمرده مي شود. گنبد شمالي نيز روي سه كنجهايي كه از تبديل چهارگوش به دايره ايجاد شده اند، بنا گرديده است (تصوير 1-3).
- ايوان معروف به صفه شاگرد كه در عصر سلجوقي بنا شده، و به ترتيب در قرن هشتم و يازدهم هجري يعني زمان ايلخاني و صفوي قسمتهاي تزئيني را به آن افزوده‌اند.
- صفه معروف به صاحب، متعلق به دوره سلجوقي كه تزئينات و منارهاي آن در دوره قراقويونلو و صفوي به آن افزوده شده است.


- ايوان غربي معروف به صفه استاد نيز در عصر سلجوقي بنا شده، ولي در دوره صفوي آن را با كاشيكاري تزئين كرده اند.
- صفه معروف به عبدالعزيز كه در دوره آل مظفر تكميل شده و ايوان شمالي معروف به صفه درويش كه در عصر سلجوقي ساخته و در عهد صفوي تزئين شده است.
- مسجد و محراب زيباي اولجاتيو كه آن را در 710 هجري به مجموعه بناهاي مسجد افزوده اند.
- بناهاي وسط حياط مركزي و حوض آن در عهد شاه عباس ساخته شده است.


مسجد جامع اصفهان داراي ورودي هاي متعدد است و تاريخ مسر در قديمي آن 515 هجري است. در تمامي قسمتهاي اين مسجد تزئيناتي با آجر، گچ و كاشي به چشم مي خورد كه هر يك از آنها در نوع خود بي نظير است. همچنين در اين بناي زيبا حدود سي كتيبه تاريخي وجود دارد كه همه آنها مورد بررسي كامل قرار نگرفته‌اند. اميد است نتايج كاوش ها و بررسي محققان كه در آينده انتشار مي يابد بتواند اين مجموعه بي‌نظير دوره معماري اسلامي را به هنردوستان بهتر معرفي كند.
از معماران و استادكاراني كه نام آنان در مسجد جامع اصفهان آمده، مي توان از ابراهيم بن استاد اسماعيل بناي اصفهاني، عزيز التقي حافظ، شمس بن تاج، فخري بن عبدالوهاب شيرازي و ابوالحسن كارون نام برد.


اردستان: مسجد جامع
پس از احداث مسجد جامع اصفهان، مساجد ديگري تقريباً به شيوه معماري آن در شهرهاي مختلف ساخته شد. يكي از اين مساجد، مسجد جامع اردستان است كه آغاز بناي آن در قرون اوليه اسلام و توسعه و كمال آن در عهد سلجوقي است. اين مسجد نيز مانند مسجد جامع اصفهان داراي بخشهاي متعدد است كه هر يك از آنها در دوره‌اي خاص ساخته شده و نام ويژه اي دارد.
طرح اين مسجد چهار ايواني است و بر فراز شبستان جنوبي، گنبدي دو پوش پيوسته قرار گرفته است. سه ايوان ديگر دور ميانسرا قرار گرفته اند (صفه صفا در ايوان شمالي، صفه امام حسن در ايوان غربي، صفه امير جمله در ايوان شرقي).


زيبائي مسجد جامع اردستان را بايد در تزئينات جالب توجه گچبري و آجركاري آن در شبستان جنوبي و ديگر بخشها جست كتيبه هاي موجود مسجد حاكي از اين است كه بنا در فاصله سالهاي 553-555 هجري به دست ابوطاهر حسين و به سرپرستي استاد محمود اصفهاني تعمير شده است. مسجد جامع اردستان در قرون بعد به ويژه عد تيموري و صفوي مرمت و بازسازي شده است. در ايوان شمالي كه به نام صفه صفا مشهور است كتيبه اي كه تاريخ 946 هجري را نشان مي دهد حاكي از مرمت اين مسجد در زمان شاه طهماسب صفوي است. همچنين در ايوان جنوبي فرماني از دوره شاه عباس به تاريخ 1024 هجري وجود دارد. مجموعه اردستان كه شامل بناهاي مختلف مانند، مسجد، حسينيه، كاروانسرا،مدرسه و آب انبار است يكي از مجموعه‌هاي زيباي مذهبي حاشيه كوير به حساب مي آيد.


برسيان: مسجد جامع
مسجد برسيان كه پرسيان هم ناميده مي شود در 42 كيلومتري شرق اصفهان قرار دارد و از بناهاي مهم ناحيه اصفهان است كه در زمان ملكشاه سلجوقي احداث شده و در دوره‌هاي بعد (دوره تيموري و صفوي) مرمت و بازسازي شده است. معماري مسجد برسيان قابل مقايسه با گنبد تاج الملك اصفهان و مسجد قزوين است كمه هر دو به دوره سلجوقي متعلق دارند. طبق كتيبه گچبري شده مسجد، محراب بسيار زيباي آن در 498 هجري و مناره آجري آن در 491 هجري بنا شده است. اين محراب با آجر كاري و گچبري تزئين شده و داراي كتيبه كوفي برجسته اي است.
كتيبه داخلي مسجد، كه زير گنبد است به خط كوفي ساده آجري و شامل سوره فتح است. مناره مسجد برسيان 35 متر ارتفاع دارد و تزئينات آجركاري بدنه آن انجام شده است. كلاهك مناره نيز با آجركاري تزئين شده و كتيبه كوفي آجري كه نشان دهنده سال احداث مناره است شامل آيه 77 از سوره حج است.


اين مسجد در زمان صفويه تعمير و بخشهايي به آن افزوده شده است كه از آن ميان تزئينات كاشيكاري معرق ديوارها را مي توان نام برد.
بناهاي ديگري كه در منطقه پارسيان در عهد صفوي ايجاد شده كاروانسرا و حمام است. كاروانسراي برسيان با نقشه دو ايواني بنا شده و داراي 2 برج تزئيني در ديوارهاي شمالي است و ابعاد كاروانسرا 5/51*40 متر است.


بروجر: مسجد جامع
مسجد جامع شهر بروجرد يكي ديگر از مساجد غرب ايران است كه در طي تاريخ يك هزار مساله خود مرمت و بازسازي شده است. قديمي ترين بخش مسجد، شبستان جنوبي و گنبد آن است كه با چهار طاقي زمان ساسانيان همانند است. نقشه مسجد از نوع يك ايواني است. كه زمان بناي آن به عهد سلجوقيان باز مي گردد. ايوان شمالي در زمان صفويه بازسازي شده و دو گلدسته مانند مسجد جامع قزوين به آن اضافه شده است. طبق كتيبه هايي كه در بخشهاي مختلف مجسد به چشم مي خورد اين مسجد در زمان شاهان صفوي، در سالهاي 1022 هجري، 1023 هجري، 1091 هجري و سرانجام در سال 1209 هجري، تعمير شده است.


مسجد جامع بروجرد داراي دو در ورودي از طرف غرب و شرق است. اين مسجد از تزئينات جالب توجه آجر كاري كاشيكاري، گچبري، برخوردار بوده كه متاسفانه در طي قرون متمادي در اثر عوامل طبيعي چون زلزله تخريب شده است.
بقاياي گچبري زيباي داخل گنبد و محراب و محراب آن كه با خط كوفي همراه است نشان دهنده آن است كه اين مسجد هنگام آباداني از شكوه زيادي برخوردار بوده است. در مدارك و متون تاريخي درباره مسجد بروجرد اطلاعات زيادي به جاي مانده است. سازمان ميراث فرهنگي در سالهاي اخير اين مسجد را مورد مطالعه و بررسي قرار داده است.


اردبيل: مسجد جامع
مسجد جامع روي تپه اي باستاني كه در قرون گذشته گورستان شهر بوده، قرار گرفته است. تحقيقات باستان شناسي محققان ايراني و خارجي در اين محوطه مويد آن است كه سه دوره ساختمان سازي در محل مسجد جامع اردبيل وجود داشته است.
1) بناي اوليه كه احتمالاً به دوره قبل از اسلام تعلق دارد. 2) اولين ساختمان مسجد كه در عهد سلجوقيان ساخته و هنگام استيلاي مغولان بر شهر اردبيل ويران شده است.
3) بنايي كه هنگام حكومت ايلخانيان بازسازي شده است. تنها يادگار بناي عهد سلجوقيان مناره‌اي است آجري، مانند مناره مسجد جامع ساوه، كه در 17 متري غرب شبستان گنبد قرار دارد. بررسي هاي پروفسور سيرو، حاكي از آن است كه مسجد در عهد سلجوقيان روي ويرانه‌هاي يك بناي عهد ساساني بر پا شده و داراي يك شبستان گنبددار بوده است. در عصر ايلخاني گنبد مسجد بازسازي و تزئينات مختلف گچبري و نقاشي در شبستان اصلي و محراب آن انجام شده است.


طرحهاي تزئيناتي مسجد جامع اردبيل با تزئينات گنبد سلطانيه و گنبد علي در ابرقو قابل مقايسه است. اين مجسد در عهد قراقويونلوها صفويان و قاجاريه مجدداً بازسازي شده است. بدون انجام كاوشهاي دقيق باستان شناسي و روشن شدن نقشه كلي مسجد از دوران اوليه تا عصر صفوي، نمي توان ويژگيهاي معماري آن را مطالعه كرد.


جاده خراسان: رباط يا كاروانسراي شرف
در سرزمين ايران به علت قرار گرفتن در شاهراه مراوده غرب و شرق و همچنين وسعت زياد از گذشته بسيار دو راههاي تجاري و كارواني متعددي ايجاد شده است. يكي از اين راهها كه در واقع ارتباط بين شرق و غرب را ميسر مي ساخته، راه خراسان بزرگ است كه از طرفي به بين النهرين و از طرف ديگر به ماورالنهر و خاور دور منتهي مي شده است. بنا به اهميت فراوان اين جاده در دوران اسلامي در سراسر آن كاروانسراهاي متعددي براي استراحت كاروانيان برپا شده كه تا آ‎غاز قرن اخير نيز مورد استفاده بود.


رباط يا كاروانسراي شرف- يكي از آثار مهم عصر سلجوقي- در قسمت شرقي راه سرخس، يادآور زماني است كه جاده خراسان به لحاظ رونق تجارت و امنيت كامل از اهميت فراوان برخوردار بوده است. كاروانسراي شرف در 549 هجري، مصادف با سلطنت سلطان سنجر تكميل شده است. طبق مدارك و متون تاريخي، باني بنا، شرف‌الدين ابوطاهر بن سعدالدين علي القمي است كه مدتي حكومت مرو و سرانجام صدارت سلطان سنجر را به عهده داشت.


بررسي هاي بنا نشان مي دهد كه در طول حكومت 150 ساله سلجوقيان، اين رباط مكرر تعمير و بازسازي شده است. كتيبه گچي به خط ثلث كه در زير ايوان بنا باقي است، تاريخ 549 هجري را نشان مي دهد. رباط شرف با زير بنائي حدود 4863 متر متشكل از دو حياط چهار ايواني است، ابعاد حياط اول 5/16*4/32 متر و حياط دوم 3/13*8/31 متر است. ورودي كاروانسرا با آجركاري بسيار زيبائي تزئين شده است. پس از ورودي، حياط اول و بعد از آن حياط دوم با سر در ورودي زيبائي قرار دارد، بنا از خارج داراي شش برج است. در اين كاروانسرا سه محراب گچبري شده وجود داشته كه دو محراب آن موجود و سومي از بين رفته است. بسياري از محققان رباط شرف را موزه هنر معماري مي دانند اين بنا در سالهاي اخير مرمت و بازسازي شده است و در حال حاضر وضعيت خوبي دارد. هنگام تعمير در يكي از اتاق هاي اين كاروانسرا مجموعه بسيار زيبائي از ظروف فلزي عصر سلجوقي، فراميني از عهد صفويه، سكه، سفال و ظروف لاكي منحصر به فرد كشف شده است.


قزوين: برجماي خرقان
دهستان خرقان، در جنوب غربي شهرستان قزوين و ميانه راه قزوين- همدان واقع شده است. در ادوار اسلامي اين ناحيه از آباداني فراواني برخوردار بوده است. حمدالله مستوفي درباره خرقان مي نويسد: «ولايتي است چهل پاره ديه و از اقاليم چهارم، هوايش به سردي مايل است و آبش از چشمه ها كه از كوهها بر مي خيزد تأمين مي‌شود…» دهستان خرقان طبق نوشته ابن فقيه در سال 241 هجري به شهرستان قزوين ملحق شد. گرچه تحقيقات تاريخي و باستان شناسي در ناحيه خرقان انجام نگرفته، ولي آثار و تپه هاي پراكنده باستاني حكايت از آن دارد كه ناحيه مزبور در دوره اسلامي، به ويژه قرن پنجم و ششم هجري- همزمان با حكمراني سلجوقيان- از اهميت خاصي برخوردار بوده است.


دو برج خرقان، كه از نظر معماري و تزئينات اهميت ويژه اي دارند، در منطقه اي دور افتاده قرار گرفته و با گذشت حدود 1000 سال از زمان احداث آن هنوز عظمت خود را حفظ كرده اند و كمتر بيننده اي را مي توان ديد كه بي تفاوت از كنار آنها بگذرد. اين دو برج يا آرامگاه در فاصله 30 متري يكديگر واقع شده و طبق كتيبه‌هاي موجود، با فاصله 26 سال از يكديگر ساخته شده اند. زمان احداث برج اول 460 هجري و برج دوم 486 هجري است. هر چند در معماري برجهاي خرقان اندكي تفاوت به چشم مي خورد، نقشه ساختمان و تزئينات آن شباهت زيادي به يكديگر دارند.
آرامگاههاي خرقان با نقشه هشت ضلعي بنا شده و در اضلاع هشتگانه آن، هشت ستون مرور قرار گرفته است.


گنبد برجها به صورت دو پوش است كه از نظر معماري مي توان آن را از قديمي ترين گنبدهايي كه داراي دو پوشش داخلي و خارجي است به حساب آورد. متاسفانه در اثر مرور زمان گنبد خارجي يا پوشش دوم برجها از بين رفته و در حال حاضر با تغييراتي كه از طرف سازمان ملي حفاظت آثار باستاني انجام شده، گنبد داخلي يا پوشش اول پابرجاست.


تمامي اضلاع هشتگانه، ساقه يا گردن گنبد و ستون هاي مدور داراي تزئينات آجركاري است. ساقه گنبد از دو بخش تشكيل شده كه شامل طرحهاي هندسي آجركاري شده و كتيبه اي به خط كوفي با آياتي از سوره 59 قرآن كريم است. اضلاع هشتگانه برجها به دو بخش تقسيم شده و داراي طرحهاي مختلف آجركاري است. طرحهاي آجركاري برجها بالغ بر 25 نوع است كه هر يك ازاين طرحها داراي نامهاي به خصوص است. علاوه بر آجركاري زيباي آرامگاههاي خرقان تزئينات كاشي آن نيز در خور توجه است. كاربرد كاشي به عنوان عامل تزئيني در بنا از پايان قرن چهارم هجري معمول گشته و از نظر تزئين و استحكام بنا، نقش ارزنده اي در معماري ايران به عهده دارد. كاشي هاي 2 برج خرقان كه مي توان آن را از قديمي ترين تزئينهاي كاشيكاري رانت، به رنگ فيروزه اي است و در پشتيباني ساختمان به كار رفته است.


تزئينات معماري داخل آرامگاههاي خرقان نيز اهميت ويژه اي دارد. قسمت داخل 2 برج خرقان نيز به صورت هشت ضلعي بنا شده و روي اضلاع هشتگانه داخل و زير گنبد برج قديمي نيز آثار ارزنده ديواره نگاره متعلق به عهد سلجوقي وجود دارد كه در نوع نخود بي نظير و داراي اهميت بسيار است.
تزئينات نقاشي داخل برج در سه قسمت انجام شده كه عبارت است از داخل طاقها، روي گوشواره هاي هشتگانه و همچنين در قسمت كاربندي زير ساقه گنبد و زير سقف بنا. نقاشيها عمدتاص با رنگهاي آبي، سياه، قهوه اي تيره و روشن است و نقش قندي،. طاووس، ستاره شش پر، ستاره هشت پر، درخت انار و گل و بوته را نشان مي‌دهد.


در گذشته اي نه چندان دور، داخلهر يك از دو آرامگاه ضريحي چوبي از عهد صفويه وجود داشت كه به لحاظ نسبت كاري از آثار هنري زيباي عهد صفوي به شمار مي رفت. متاسفانه يكي از دو ضريح مفقود شده است و ضريح ديگر در ده خرقان نگهداري مي شود. نوشته روي ضريح حائز كمال اهميت است و نشان مي دهد كه دو برج خرقان متعلق به دو شخصيت مذهبي است.
طبق كتيبه ضريح چوبي كه در سال 946 هجري ساخته و در برجهاي خرقان قرار داده شده است، آرامگاه متعلق به شخصي به نام «محمدبن موسي الكاظم» و خواهرش «جديده خاتون بنت موسي كاظم» است.


مسجد جامع زوزن، فرومد، گناباد
ناحيه خراسان بزرگ در شرق ايران قبل و بعد از اسلام، نقش مهمي در توسعه معماري داشته است. خراسان منشاء بسياري از نوآوري هاي معماري بوده كه بتدريج از آنجا به ساير نقاط انتقال يافته است. از اين رو بسياري از محققان، سبك معماري خراساني و تزئينات وابسته به آن را بسيار مهم مي دانند، به ويژه به اين دليل كه بسياري از بناهاي مذهبي و غيرمذهبي اين ناحيه، پس از گذشت هزار سال، هنوز استحكام خود را حفظ كرده اند. تا اينجا نمونه هاي متعددي از اين بناها معرفي شد و در اين  جا سه نمونه ديگر كه به دوره خوارزمشاهيان تعلق دارد اجمالاً بررسي مي‌شود. اغلب محققان، در تقسيم بندي تاريخي دوره خوارزمشاهي را ارائه عصر سلجوقي شمرده و ويژگيهاي هنري اين دوره را با عصر سلجوقي يكسان دانسته اند.


در سالهاي اخير با بررسي هنرهاي گوناگون اين دوره، چون سفالگري، فلزكاري و معماري مشخص شده كه بايد ويژگيهاي هنري اين دوره را جداگانه مطالعه كرد. زيرا زيباترين سفالها و كاشيه‌هاي اين دوره كه اغلب تاريخ دار هستند ويژگيهايي دارند كه در هنر عصر سلجوقي و يا قبل از آن ديده نمي شود. از نمونه معماري اين دوره كه در خراسان باقي مانده مساجد زوزن و فرومد است.


مسجد زوزن
اين مسجد در دشت زوزن، نزديك مرو كنوني ايران وافغانستان كه در گذشته ناحيه‌اي آباد و شهري معروف بود، قرار دارد. مسجد زوزن با طرح دو ايواني ساخته شده و همان طوري كه در صفحات گذشته شرح داده شد، اين طرح اولين بار در خراسان مورد استفاده قرار گرفته است. گرچه مسجد زوزن رو به ويراني است ولي آنچه از ايوانها و تزئينات آن باقي مانده از عظمت بنا در گذشته حكايت مي كند. مسجد داراي كتيبه هاي آجري و كاشي است كه در ايوانها، به ويژه ايوان جنوبي، به چشم مي خورد، نكته جالب توجه در خصوص مساجد زوزن، گناباد و فرومه كه هر سه با نقشه مشابهي در استان خراسان واقع شده اند. اين است كه از اولين بناهايي هستند كه در آنها تزئين كاشي فيروزه‌اي با نقوش بسيار جالب توجه به چشم مي‌خورد. طبق كتيبه اي كه اخيراً به دست آمده. مسجد زوزن در سال 600 هجري، يعني تقريباً بيست سال قبل از حمله مغول ساخته شده است.


مسجد فرومد يا فريومد
اين مسجد در روستايي به همين نام زماني كه از آباداني زيادي برخوردار بوده در خراسان بين سبزوار و نيشابور واقع شده است. اين مسجد نيز مانند مسجد زوزن با طرح دو ايواني ساخته شده و شامل در ايوان در سمت جنوب و شمال، ميانسرا، محراب، سر در ورودي، طاقنماها و رواقهايي در طرف غرب و شرق است. ارتفاع كف ايوانها نسبت به ميانسرا يا حياط مركزي بيشتر است و تزئينات زيبائي از آجر و يا كاشي و گاهي هر دو دارد. زيباترين بخش تزئيناتي مسجد طاقنماهاست كه با آجر و كاشي فيروزه‌اي رنگ تزئين شده است. محراب گچبري شده مسجد نيز طرحهاي مختلف و فوق العاده زيبائي دارد. بيشتر كتيبه هاي آجري و گچي متاسفانه تخريب شده يا به سوخت رفته اند. مسجد جامع فرومد در قرون بعد به ويژه در عهد ايلخاني مرمت و بازسازي شده و ايوان شمالي آن دوباره ساخته شده است.


گناباد: مسجد گناباد
مسجد گناباد نيز از ديگر مساجد ناحيه خراسان است كه با نقشه دو ايواني بنا شده است. گرچه اين مسجد در اثر زلزله هاي متعدد تخريب شده، ولي بقاياي آن از اهميتش هنگام آباداني در عصر خوارزمشاهي حكايت مي كند. مسجد گناباد داراي تزئينات منحصر به فرد و بسيار زيباي آجركاري است. ايوانها به ويژه ايوان جنوبي داراي طرحهاي متنوع آجركاري، كتيبه هاي كوفي و همچنين كاشي هاي فيروزه‌اي و آبي، در متن آجركاري است. محراب گچبري شده مسجد در شبستان جنوبي با طرحهاي مختلف گياهي تزئين شده است. مسجد گناباد طبق كتيبه آجري آن در 609 هجري بنا شده است. اگر همزمان ويژگي هاي سه بناي ياد شده كه در فاصله سالهاي 610-600 بنا شده اند، مورد مطالعه دقيق قرار گيرد و خصوصيات معماري و تزئينات وابسته آن بررسي شود مشاهده مي شود كه معماري دوره خوارزمشاهي سبكي مخصوص دارد و با سبك معماري عصر سلجوقي و ايلخاني متفاوت است.


 
اصفهان: مسجد اشترجان
در نزديكي اصفهان در روستايي به نام اشترجان مسجد بسيار زيبايي همنام روستا وجود دارد كه در زمان ايلخانيان بنا شده است. روستاي اشترجان در 36 كيلومتري جنوب غربي اصفهان داراي مجموعه بناهاي مذهبي متعددي است كه هر يك از نظر تاريخي اهميت به سزايي دارد. اين مسجد داراي سردرهاي ورودي مسجد با ويژگي خاص دوره ايلخاني يعني بلند و كشيده و با عرض نسبتاً كم مانند مجموعه نطنز و ورامين بنا شده و داراي تزئينات مقرنس كاري، كاشيكاري و آجركاري است. گرچه در سالهاي اخير قسمت فوقاني منارهاي مسجد از بين رفته ولي هنگام آباداني داراي تزئينات زيباي آجركاري و كاشيكاري و همچنين كتيبه هايي به خط بنايي بوده است. مسجد داراي 2 در ورودي است يكي در طرف شمال و ديگري در طرف مشرق ساختمان كتيبه سر در شرقي مسجد به خط ثلث روي گچ و شامل آيه 18 سوره جن است. محراب مسجد يكي از زيباترين بخشهاي بنا است.


اطراف آن با كتيبه هاي گچبري شده متعدد به خط كوفي تزئين شده و قسمتي از آيه الكرسي، آياتي از سوره دهر توبه، آل عمران، و فاتحه روي آن نوشته شده است.
اشترجاني از امراي حكومت ايلخاني ابوسعيد بوده كه اين مسجد را احداث كرده است. هنرمندان زيادي در آرايش مسجد اشترجان سهيم بوده اند. طبق كتيبه هايي كه روي كاشي سر در مسجد موجود است، نشان مي دهد هنرمندان زيادي مثل استاد احمد حاجي محمد قطاع تبريزي مسئوليت كاشيكاري مسجد را به عهده داشته اند. مسجد اشترجان در عهد تيموري و صفوي مرمت شده و هم اكنون نيز در دست احياء و بازسازي است.


ورامين: مسجد جامع
مسجد ورامين كه محل برگزاري نماز جمعه در اين شهر است، در عهد ايلخاني، هنگام حكومت ابوسعيد در 722 هجري، بنا شده است. اين مسجد به شكل چهار ايواني و شامل سردر ورودي و در سمت شمال، شبستان در سمت جنوب، رواقهاي غربي و شرقي، ميانسرا و گنبد است. گنبد مسجد كه مهمترين بخش بنا است برفراز اتاق مربعي شكل به كمك فيلپوشها به هشت قسمت و در بالا به شانزده قسمت تقسيم و داخل آن با آجر و گچ تزئين شده است. سردر ورودي بلند و كشيده مسجد با طاقنماهاي دو طرف آن نمودار ويژگيهاي معماري عهد ايلخاني است. اين سر در با كاهش معرق تزئين شده وداراي كتيبه به خط ثلث بر زمينه لاجوردي است. مقرنسهاي در ورودي نيز تلفيقي از كاشي و آجر است.


آيات قراني و اسامي بزرگان دين نيز در بخشهاي گوناگون مسجد مانند رواقها به صورت كتيبه‌هاي گچي و آجري از ديگر تزئينات اين مسجد است. مسجد جامع ورامين در عهد شاهرخ تيموري بازسازي شده و طبق كتيبه موجود تزئينات گچبري و همچنين ساخت محراب، شبستانها و رواقها در سال هاي 821-845 هجري انجام شده است.


اصفهان: مدرسه امامي
از ديگر بناهاي زيباي شهر اصفهان، مدرسه امامي است كه در سال 725 هجري ايجاد شده است. مدرسه امامي مانند مدارس ديگر با نقشه چهار ايواني بنا شده است. اين مدرسه داراي تزئينات كاشيكاري زيبائي است و قسمتهايي از ايوان و طاقنماهاي آن با كاشيكاري معرق و هفت رنگ پوشيده شده است. همچنين تزئين ايوانهاي چهارگانه با كتيبه‌هايي به خط معقلي (بنايي) باعث زيبائي مدرسه شده است. تعدادي از كتيبه ها داخل مربع و با خط سفيد بر زمينه لاجوردي نوشته شده و شامل سوره‌هايي از قران، اسامي خلفاي راشدين، اصحاب پيامبر، گفتار و احاديثي از بزرگان دين است و همچنين كلمات الله، محمد، علي بارها تكرار شده است. ايوان و گنبد جنوبي مدرسه امامي از نظر كاشيكاري از مهمترين بخشهاي مدرسه است.

در داخل مقرنسهاي تزئيني آن نام كاشيكار هنرمند مدرسه به صورت «عمل الشيخ محمدعمر» آمده است. طبق نوشته ويلبر، زيباترين بخش مدرسه محراب آن بوده است كه با كاشيكاري رنگارنگ تزئين شده اين منحراب كاشيكاي شده به موزه متروپوليتن نيويورك منتقل شده و آنجا نگهداري مي شود. مدرسه امامي به نامهاي اماميه و بابا قاسم (نام يكي از صوفيان و درويشان معروف اصفهان) هم خوانده مي شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید