بخشی از مقاله
معماری ایران
1- ويژگيهاي معماري ايران :
شناخت ويژگيها و عناصر بارز و برجسته معماري ايراني. از غير مادي ترين مسائل معماري يعني نور، ملموس ترين آنها يعني فضا و مكان در اندك صفحات اين رسانه نميگنجد. لذا در اين پروژه به ويژگيهايي اشاره ميشود كه به نوعي با مباني نظري و روند طراحي من در خانة معماران ايران ارتباط نزديكتري دارند.
«معماري ايران مجموعهاي را شامل ميشود كه در دورههاي مختلف تاريخي و جغرافيايي دستخوش تغييراتي شده است.[1]»
چنانچه هدفمان بررسي مشخصههاي اين معماري باشد، ناگزير هستيم آثار را به ايدههاي تشكيل دهندة آنها تجزيه كنيم. اين ايدهها كه خاصيت الگويي دارند به طور مستقل قابل بررسي هستند. الگوي سازماندهي چهار ايواني، حياط مركزي و شيوههاي خاص تقسيم هندسي سطوح و .. از جملة اين الگو هستند.
مقولههاي فوق دستاوردهاي معماري ايران هستند كه در هر اثر به گونهاي منحصر به فرد تبلور مييابند. هر بنا گذشته از آنكه در كليت خويش به عنوان «اثر» قابل بررسي است حاوي نكاتي است كه آنرا به آثار ديگر مربوط ميكند.
مباني مشترك آثار معماري ايران وسيعتر از هر گونه دسته بندي است اين مباني و هرگز در تمامي آثار تبلور يابند. «ويژگيهاي معماري ايراني در نظام پيچيدة مشابهتهاي خانوادگي قابل درك است»[2]
معماري ايران بيش از وجود بركثرت دلالت دارد. نور، رنگ، طرح و نقش و فضا و مكان زمينههايي هستند كه در آنها معماري ايران به گونهاي بارز از خود واكنش نشان داده است.
1-2- نور
نور كليد درك جهان به لحاظ بصري است. نور بر كيفيت فضا مستقيماً تأثير ميگذارد بناهاي امروزي اغلب نوري گسترده و يكنواخت داند. و از اين لحاظ نورپردازي ادراك ساختار فضا را دگرگون نميكند. نور مناطق خشك و مركزي ايران درخشنده و شديد است و سايه روشنهايي قوي ايجاد ميكند. معماران اين مناطق حداكثر بهره را از نور محيط، در ارزش گذاري معماري بردهاند. در فضاي بيرون فرم محدب و اغلب فاقد چين و شكن و شيار يا برجستگي گنبدها و طاقها و طيف وسيعي از سايه – روشن را ايجاد ميكند. حركت سايهها در طول روز حركتي را در فرم ايستاي ابنيه ايجاد ميكند. عناصر اصلي ساختمان از طريق تورفتگي و بيرون آمدگي با چرخش زاويه سايه توليد كرده و مشخص ميشوند.
در ابنيه خاص اغلب از مصالح براق براي پوشاندن ديوارها و گنبدها استفاده شده است كاشي، نقره، طلا، آينه و سنگ صيقلي، همه نور را منعكس ميكنند. سطوح مقرنس و يزدي بندي همچون الماس تراش خورده نور را ميشكنند و منعكس ميكنند. از خاصيت انعكاسي نور وتصوير در آب نيز به كرات استفاده شده است.
نام عمارت چهل ستون در اصفهان از آن جا ميآيد كه تصوير ايوان بزرگ آن با بيست ستون در آب استخر مقابل منعكس شده و بدين جهت تعداد ستونها دو برابر به نظر ميرسد. در زير زمينهاي خنك و تاريك كه براي استراحت بعدازظهر تابستان مورد استفاده قرار ميگرفتهاند، حوض قرار ميدادهاند كه، علاوه بر ايجاد رطوبت و خنكي، نور ضعيف فضا را به اطراف منعكس كند. در حمامها نيز نورگيرهاي سقفي به گونهاي طراحي شدهاند كه نور خورشيد را درون خزينه شكل گيري ايدة فضا نقش مهمي ايفا ميكند. نور و آب دو عنصري هستند كه اغلب محورها و مراكز اصلي فضا را مشخص ميكنند. در باغهاي ايران كانالهاي رو باز آب، همچون مسيرهايي نوراني، هندسة باغ و سازماندهي متقارن آن را به نمايش ميگذارند. حوضها در داخل ساختمان، زير گنبد و منطبق برمحور عمودي نورگير اصلي كه در رأس گنبد قرار دارد واقع ميشوند. در حياطها نيز آب همواره در مركز است.
3-1 نور و رنگ
رنگ بدون توجه به نوري معناست. مواد رنگي در واقع نور را تجزيه، بخشي از آن را جذب و بخشي ديگر را منعكس ميكنند. آن چه از نور منعكس ميشود رنگ ناميده ميشود. در نور مصنوعي كه داراي طبيق متفاوت با نور خورشيدي است رنگ ها به صورت متفاوتي به نظر ميآيند. در نور درخشان ايران رنگها به آبي و زرد ميل ميكنند. اين مسئله شايد يكي از دلايل استفاده از اين دو رنگ را در كاشي كاري توضيح دهد. در فضاهاي دروني با عبور دادن نور از شيشههاي رنگي افكتهاي بسيار جذابي توليد شده است. گاه نيز از سنگهاي شفاف رنگي در نورگيرها استفاده كردهاند. نور بر مواد رنگي اثري مخرب دارد. اكثر مواد رنگي تحت تأثير نور رنگ خود را از دست ميدهند. يكي ديگر از علتهاي استفادة وسيع از رنگهاي آبي و فيروزهاي در معماري ايران مقاوم بودن اين رنگها در مقابل نور خورشيد است. نور و رنگ اگر چه به يكديگر وابسته هستند، ليكن ماهيتي متضاد دارند. ماده روشنايي نور است و نور در طول روز، در شرايط متفاوت آب و هوايي و در فصول مختلف تغيير ميكند. مادة رنگي همواره ثابت است. در مينياتور تصاوير فاقد سايهاند. فضاي ترسيم شده فضاي مطلق است كه مشمول عوامل ناپايداري چون نور نميشود. در ابنية خاص دورة صفوي گاه سطوح مزين به كاشيهاي رنگين با كمترين تورفتگي و برجستگي به گونهاي ايجاد شدهاند كه رنگاميزي آنها بمانند نقوش مينياتور مطلق و ثابت به نظر برسد.
3-2- نور و نقش
براي بارز كردن نقوش در ايران نيازي به تزئينات بسيار برجسته و فرمهاي حجمي در بيرون ساختمان نيست. شايد ارجحيت كار بر روي نقوش برجسته نسبت به مجسمه سازي با ايجاد احجام در ايران گذشته از دلايل مذهبي تا حدي متأثر از اين ويژگي باشد. نقوش برجستة دورة هخامنشي در نور غير مستقيم و يكنواخت كمتر قابل درك هستند. ولي در زير آفتاب درخشان از فاصلة دور ديده ميشوند. نقوش در معماري ايراني داراي سلسله مراتبي مشخص هستند. به كارگيري نور اين سلسله مراتب مورد تأكيد بيشتري قرار ميگيرد. چنان كه گفته شد، فرمهاي اصلي نما از طريق ايجاد تورفتگيها و بيرون زدگيهاي شديد و ايجاد افكت قوي سايه و روشن مشخص ميشوند. فرمهاي فرعي و مكمل ساية كمتري ايجاد ميكنند و كمتر به چشم ميآيند. برخي از نقوش نيز فاقد سايه هستند و كمتر ديده ميشوند. نورپردازي گنبد خانهها نيز به گونهاي است كه هندسة پيچيده كاربنديهاي سقف را بهتر به نمايش بگذارد. خود اين نقوش نيز جهت ايجاد سطوح متناوب سايه و روشن با پيروي از هندسة خاصي ساخته ميشوند. (يكي ازمهارتهاي قابل توجه معماران و صنعتگران ايراني «شكار نور» است.[3]
نقوش برجستة سطوح پيوستة ديوارهاي سنگي و آجري نور بي تفاوت محيط را شكار كرده به گونهاي خاص در معماري وارد ميكند. تنها از طريق ايجاد نقش است كه نور در فضاي بيروني از آن معماري ميشود. برجهاي آجري دورة سلجوقي و ايلخاني نمونههاي بسيار بارز اين جنبه از كاربرد نور در معماري هستند.
3-3- نور و فضا
در معماري ايراني توجهي خاص به ديالتيك نظم و نور ديده ميشود. در بيرون ساختمان عموما از نور براي تأكيد بر خصوصيات حجمي بنا استفاده ميشود. دريچههاي عمودي موجود در بادگيريهاي يزد لكههاي تاريك عمودي و تكراري را ايجاد ميكنند كه حالت عمودي برج بادگير را تشديد ميكند. رواقهاي تاريك ستون دار، كه در كنتزاست با حجم درخشان ستونهاي آجري يا چوبي قرار ميگيرند، ساختار بنا را شفاف و خوانا ميسازند. ايرانيان در ايجاد سايه بسيار دقت كردهاند. حياطها كه فضاهايي روباز هستند و بنابراين در معرض تابش خورشيد قرار دارند به گونهاي طراحي شدهاند كه هميشه بخشي از ان در سايه قرار داشته باشد. بنابراين در تضاد با نور، سايه نيز از اهميت بسيار زيادي برخوردار است.
همانطور كه گفتيم، در داخل ساختمان نور فقط براي ايجاد روشنايي نيست، بلكه ميتواند ماهيت فيزيكي فضا را مورد تأكيد قرار دهد يا افكتهاي فضايي جديدي ايجاد كند. نور در درون اگر چه داراي اهميت زيادي است ليكن به دقت كنترل ميشود. نور پردازي طبيعي در داخل ساختمان به سه روش ميپذيرفته است. 1- نور مستقيم كه از طريق روزنهها و بازشوهايي محدود به داخل راه مييافته است. 2- نور از صافي گذشته يا نوري كه پس از عبور از مشبكهاي چوبي، سنگي و گچي يا سطوح شيشهاي رنگي وارد ساختمان ميشده است. 3- نور انعكاس يافته كه پس از برخورد به سطوح آينه كاري، طلا كاري و كاربندي شده يا پس از برخورد با سطح آنها فضاي داخلي را روشن ميسازد. ايرانيان اصولاً از نور مستقيم در داخل بنا بسيار پرهيز ميكردهاند.
در كوچههايي كه گاه عريض هستند گاه باريك، گاه سرپوشيده و گاه سرباز بازي سايه و روشن به حركت ممتد عابر تنوع و جذابيت ميبخشد و وي را در مسير هدايت ميكند. در بازارها نورگيرهاي سقف ريتم حجرهها را مورد تأكيد قرار ميدهند و مانند علائم راهنمايي مردم را در جهتهاي اصلي و فرعي هدايت ميكنند. ريتم و پيچيدگي سازمان فضايي بازار با مكانيزم نورپردازي داخل كاملاً ارتباط دارد. تيمچههاي سرپوشيده كه نقاط عطفي در معماري درون بازار به شمار ميآيند به روشي بسيار غني تر و پيچيده تر نسبت به راستة بازار نورپردازي ميشوند. حياطهاي روباز كه در مسير راستهها به تناوب قرار گرفتهاند از يكنواختي بازار و ايجاد حس كلاستروفوبي (ترس از فضاهاي بسته) جلوگيري ميكنند.
3-4- نور و زمان
معماران قديم ساعتهاي آفتابي مختلفي را براي تعيين وقت دقيق نماز ايجاد كرده بودند. فضاهاي عمومي شهرهاي ايران بسياري از موارد فضاهاي بستهاي هستند كه فرد در درون آنها ارتباط خود را با محيط خارج كاملا از دست ميدهد. هنگامي كه درون بازار حركت ميكنيم پس از مدتي حس زمان را از دست ميدهيم. زاوية تابش نور خورشيد درون بازار درك تقريبي وقت را امكان پذير ميسازد. اگر چه ابنيه مذهبي در ايران با توجه به جهت قبله ساخته ميشدند، ليكن ساختمانهاي مسكوني با توجه به حركت خورشيد و براي استفادة بهينه از نور سازماندهي ميشدند. بنابراين بين عناصر فضايي خانه و جهت تابش خورشيد در ساعات مختلف روز رابطهاي كم و بيش ثابت به وجود ميآيد. اين رابطه در داخل حياطها كاملاً محسوس است. زندگي درون منزل و نحوة استفاده از فضاها در ساعات مختلف روز به شيوة تابش نور و وجود سايه و آفتاب در فصول مختلف مربوط بوده است.
4- رنگ
فرم و رنگ دو عامل بصري هستند كه انسان به كمك آنها بين اشياي پيرامون خود تمايز قاتل ميشود و آنها را شناسايي ميكند. در برخورد با هر شيئي ابتدا اندازه، شكل و فرم آن مورد توجه قرار ميگيرد و سپس با توجه به رنگ كيفيتهاي ديگر آن در مغز مورد تجزيه، و تحليل قرار ميگيرد. توسط رنگ است كه مصالح و جنسيتها شناسايي ميشوند. رنگ اصولا نقش مكمل اطلاعات مربوط به فرمها را به عهده دارد. كاربرد رنگ ميتواند به واضح تر شدن فرم يا مخدوش شدن آن بيانجامد. براي مثال، نقش بته جقه زرد بر زمينة تاريخي نامشخصتر از همان نقش بر زمينه آبي است. رنگ آبي و سبز در انسان ايجاد آرامش ميكنند و رنگ قرمز او را به هيجان ميآورد. از اين خاصيت در رنگاميزي كاشيهاي مساجد به خوبي استفاده شده است. حالت آرامش بخش صحن مساجد دورة صفوي و تيموري كه تركيبات رنگ آبي در آنها غالب هستند تا حد زيادي به اين مسئله مربوط ميشود. رنگ زرد كه نور زيادي را منعكس ميسازد در يك سطح رنگاميزي شده جلوتر به نظر ميآيد، ولي رنگ آبي تيره بر عكس دورتر به نظرميرسد. از اين ويژگي نيز در نقوش گنبدها به خوبي استفاده شده است. نقوش زرد بر زمينة آبي لاجوردي و فيروزهاي تركيب كاملي را به وجود ميآورند ، كه مسطح و صيقلي بودن سطح گنبد را جبران ميكند.
نگارگران ايراني در آثار خود هيچ گاه خود را محدود و مقيد به بكارگيري رنگهاي طبيعي اشيا نكردهاند. آسمان را طلايي، زمين را زرد، ابرها را قرمز و درختان را آبي ترسيم كردهاند. استفادة هوشمندانهاي كه از رنگها در تاريخ هنر ايران شده است همواره مورد توجه محققان و متخصصان دنيا بوده است. ايرانيان از رنگها در هنرهايي چون سفالگري، قالي بافي، نقاشي، تذهيب، ميناكاري و معماري به بهترين وجهي بهره جستهاند. ويژگيهاي رنگي هنرهاي ايراني يكي از وجوه تمايز آنها در سطح جهان است.
4-1- رنگ در محيط
فقدان تنوع رنگ يكي از ويژگيهاي محيط طبيعي ايران است. اگر چه در دشتهاي پهناور اين سرزمين هزاران تناليته مختلف از خاكستريهاي رنگي (رنگهاي تركيبي كه جزو شش رنگ اصلي و متمم يا سياه و سفيد نبوده و از تركيب رنگهاي مكمل تناسبات مختلف حاصل شدهاند) وجود دارد ليكن به جز آسمان آبي و خورشيد زرد، رنگ خالص ديگري عموما به چشم نميخورد. خاك ايران انواع بسيار متنوعي از رنگهاي قهوهاي، كرم، خاكستري و ... را به خود ميگيرد. اين رنگها به صورت بسيار موزوني با يكديگر تركيب شده و چشم انداز بديع سرزمين ايران را به وجود آوردهاند . رنگها با صدها تناليته مياني به تدريج به همديگر تبديل ميشوند. در اين چشم اندار همگن و هارمونيك آبي تيره آسمان، زرد طلايي خورشيد يا سبز درخشان يك درخت به شدت جلوه ميكند. معماريي ايران نيز در اين مناطق از همين رنگها تشكيل شده است. معماري بومي كويري ايران عمدتاً از خاك ساخته ميشود و بنابراين هم رنگ خاك است. در مناطق كوهستاني معماري همجنس و هم رنگ كوره است. در مناطق سرسبز شمال كلبههاي چوبي كه با ساقههاي برنج پوشيده شدهاند از طريق رنگ به محيط طبيعي اطراف خود پيوند ميخورند.
هر چه معماري بومي و ساختمانهاي عاميانه مسكوني در خارج بنا با محيط اطراف ارتباطي هارمونيك ايجاد ميكنند. در درون و در آن چه به اسباب و تزئينات زندگي يا تن پوش مربوط ميشود از رنگهاي متنوع، تند و درخشان استفاده ميشود. فرد ايراني فقدان تنوع رنگ محيط را در درون و در زندگي روزمره جبران ميكند. رنگين ترين كاشي كاريها، قاليها و پارچهها در مناطق توليد شدهاند كه كمترين تنوع رنگي در محيط طبيعي وجود دارد. رنگ وسيلهاي است براي ايجاد تعادلي نوين در محيط؛ تعادلي كه تنها در ذهن انسان معنا مييابد.
[1] - گامران افشار نادري، معماري ايران ص 90
[2] - همان
[3] - همان