بخشی از مقاله

مقابله با استرس


برای پاسخگویی به پنجمین سئوال پژوهش همبستگی پیرسون استفاده شد و نتایج همانطور که در جدول 4-20 مشاهده می شود نشان می دهد که بین هوش هیجانی و سبک مقابله با استرس فرار – اجتناب در سطح 05/0 > p رابطه منحنی و معناداری وجود دارد 376/0 - = r به این معنا که هرچه هوش هیجانی فرد بالاتر باشد سبک مقابله ای که در برابر استرس بکار می برد کمتر فرار – اجتناب می باشد.


سبک مقابله ای فرار – اجتماب «توصیف کننده تفکر آرزویی و تلاش های رفتاری جهت فرار یا اجتناب از مسأله است (لازاروس و فولکمن، به نقل از موسسه مایندگاردن ، 2005) . این سبک اغلب راهبرد مقابله ای مناسبی نیست چرا که با بی ارادگی و ناتوانی همراه است. که فرد به جای حل مشکل از موقعیتهای دشوار و مشکل زا و به نوعی واقعیتها فرار می کند.
همسو با نتایج این پژوهش ویلی و اسکاتی (2003) نشان دادند که هوش هیجانی پایین پیش بینی کننده مهمی در ارتباط با مشکلات مرتبط با الکل و مواد می باشد. و همچنین

اوستین، سالکوفسکی وایگان (2005) نشان دادند که هوش هیجانی ارتباط منفی با مصرف الکل دارد. یکی دلایلی که امروزه مشخص شده که میتواند از علل اعتیاد باشد این است که افراد معتاد، در مدیریت هیجانات خود اشکالات حد می دارند که میتواند ناشی از ناهشیاری هیجانی باشد. بسیاری از کسانی که به الکل یا داروها روی می آورند هیجانات خود را به خوبی درک نمی کنند و از تنظیم و تعدیل آنها عاجزند. کارن هورنای مطرح می کند که بسیاری از معتادان دارو نسبت به احساساتشان یا کاربرد احساسات به عنوان علائمی از

خودشان ناتوانند. لتوم و رمسر مطرح می کنند که افراد مستعد به مواد، هیجانات خودشان را به درستی درک نمی کنند و نمی توانند به احساسات دیگران اهمیت دهند. دکتر ادوارد خانتزیان مطرح می کند که اکثر افرادی که به دنبال دارو هستند مشکلات متعددی در تنظیم و تعدیل و بیان احساساتشان دارند. بسیاری از معتادان که به احساساتی نظیر افسرگی یا خشم و خشونت مبتلا هستند با استفاده از دارو ابتدای سعی می کنند رنج خود را تسکین داده و درد خود را الیتام بخشند. بنا بر گزارش های بالینی در کشورهای آمریکا و کانادا نیمی از زنان و مردان معتاد ناتوانی شدیدی در بیان حالات روانی خود دارند (سیاروچی ، فورگاس ، 2003).


یکی از ویژگیهای اصلی افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند این است که در تشخیص و تعیین مشکل نسبتاً دقیق می باشند و به جای اجتناب از مسایل و مشکلات، سعی در حل آنها دارند و علاوه بر این توانایی سازگاری با هیجانات مختلف خود را دارند و هیجانهای خود را سرکوب نمی کنند ( بار – آن، 2000) و مهارت کل هوش هیجانی افراد را قادر می سازد تا جلوی وضعیتهای دشوار را قبل از آنکه غیر قابل کنترل شود بگرند. و با این کار مدیریت استرس برای آنها آسانتر می شود. کسانی که قادر نیستند از مهارت های هوش هیجانی خود استفاده کنند، به احتمال زیاد برای مدیریت روحیه و خلق خود از روشهای دیگری که کمتر اثر بخشی دارند، بهره می گیرند، و احتمال دارد آنها دو برابر بیشتر از دیگران، مضطرب، افسرده، معتاد و ... شوند و حتی افکار خودش به سرشان بزند (براوبری، گریوز، 2005).


برای پاسخگویی به ششمین سئوال این پژوهش نیز از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد و نتایج همانطور که در جدول 4-21 مشاهده می شود نشان می دهد که بین هوش هیجانی و سبک مقابله با استرس خویشتنداری در سطح 05/0 > p رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. 273/0 = r به این معنا که هرچه هوش هیجانی فرد بالاتر باشد سبک مقابله ای که در برابر استرس بکار می برد بیشتر خویشتنداری می باشد.


بنا به تعریف «خویشتنداری» توصیف کننده ی تلاش هایی برای تنظیم احساسات و اعمال خویش است (لازواروس و فولکمن ، 1998 به نقل از مؤسسه مایندگاردن ، 2005) . در این نوع مقابله به فرد سعی می کند از اقدام احساساتی و عجولانه بپرهیزد، با دیگران کنار بیاید و دیدگاه و موقعیت آن ها را تا حدی مد نظر داشته باشد و بر اساس منطق و تفکر رفتار خود را تغییر دهد تا بهتر بتواند با مشکل کنار بیاید. چنین فردی گرایش دارد برای برخورد بهتر با موقعیت، بیشتر طرز رفتار و احساس خودش را تغییر دهد تا دیگران یا موقعیت را (لازاروس و فولکمن، 1985) و فرد سعی می کند احساسات خود را کنترل کند.


احتمالاً تنظیم احساسات و اعمال خویش با ملزومات موقعیت، می تواند سازگاری فرد را بویژه در تعاملات بین فردی بهبود داده و منابع حمایت اجتماعی را گسترش دهد. بعلاوه به کار گرفتن راهکارهایی برای تنظیم هیجان ممکن است شدت هیجانات ناراحت کننده را کاهش دهد.
از نظر سالوی، بدل، وئویلر و مایر (2000) افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند بهتر با موقعیتهای فشار زا مقابله می نمایند چون بهتر قادرند هیجاناتشان را مشاهده، ارزیابی، و کنترل نمایند. و از هیجاناتشان برای راهنمایی کردن رفتار خود استفاده می کنند. بعلاوه کسانی که هوش هیجانی بالایی دارند می توانند قبل از واکنش نشان دادن در برابر موقعیتهای ناراحت کننده تامل کنند و این تأمل ممکن است چند ثانیه یا چند روز یا چند هفته طول بکشد و بعد با تعمق دست به عمل بزنند.


پس می بینیم که هرچه هوش هیجانی خرد بالاتر می رود میزان خود کنترلی یا خویشتن داری وی نیز بالاتر می رود.
برای پاسخگویی به هفتمین سؤال پژوهش از مزیت همبستگی پیرسون استفاده شد و نتایج همانطور که در جدول 4-22 مشاهده می شود نشان می دهد که بین هوش هیجانی و سبک مقابله با استرس حمایت اجتماعی در سطح 05/0 > p رابطه مثبت و معناداری وجود دارد 306/0 = r به این معنا که هرچه هوش هیجانی فرد بالاتر باشد سبک مقابله ای که در برابر استرس بکار می برد بیشتر جستجوی حمایت اجتماعی می باشد.


جستجوی حمایت اجتماعی بنا به تعریف «تلاش هایی را توصیف می کند که در جستجوی حمایت اطلاعاتی، عملی وعاطفی هستند » (لازاروس و فولکمن، 1998؛ نقل از مؤسسه مایندگاردن ، 2005).
همسو با نتایج این تحقیق اوستین ، سالکوفسکی ، ایگان (2005)، در پژوهشی نشان دادند که هوش هیجانی ارتباط مثبتی با اندازه شبکه های اجتماعی دارد. علاوه بر آن سالووی و همکاران نیز مطرح کردند که افرادیکه از لحاظ هوش هیجانی، باهوش ترند، بیشتر امکان دارد به شبکه های حمایت اجتماعی دسترسی یابند و شانس بیشتری دارند که در زمان های استرس به این حمایت های اجتماعی اتکاء نمایند. (اکبرزاده ، 1383).


سالوی (2000) نیز بیان می کند که هوش هیجانی با تعدادی از فرایندهای مقابله از جمله شبکه های حمایت اجتماعی مرتبط است.
بار – آن (2000) میگوید که فرد دارای هوش هیجانی بالا روابط بین فردی مستحکم و مثبتی دارد. و افراد دیگر را قابل اعتماد دانسته و به روابط ارزش می گذارد. اینذ افراد از همدلی بالایی برخوردارند و از احساسات دیگران آگاه هستند و به این احساسان، حساس می باشند و می توانند این نکته را که چرا دیگران این احساسات را دارند، درک کنند. این افراد در روابط از تعارض و بروز احساسات منحنی اجتناب می کنند و در صورت بروز چنین احساساتی آن را به خوبی کنترل می کنند.


حمایت اجتماعی در واقع یکی از متغیرهای واسطه فشار روانی است و سپر فشار روانی به حساب می آید و ما را در مقابله با استرس یاری می کند و برای سازگاری روانی فرد در مقابله با وقایع پر استرس و همچنین بهبود از بیماریها و حتی نجات از خطر مرگ مؤثر است. (اکبر زاده ، 1383).
برای پاسخگویی به هشتمین سئوال پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد و نتایج همانطور که در جدول 4-23 مشاهده می شود نشان می دهد که بین هوش هیجانی و سبک مقابله با استرس مسئولیت پذیری در سطح 05/0 < p رابطه معناداری وجود ندارد. 073/0 = r قبول مسئولیت عبارت است از «پذیرفتن اینکه خود فرد در مشکل نقش داشته است، که همواره با تلاش در جهت درست انجام دادن کارها و تلاش مداوم در جهت اصلاح موقعیت همراه است.» (لازاروس وفولکمن، 1998؛ به نقل از موسسه مایندگاردن ، 2005).
این یافته با نتایج پژوهشهای بیشین همسویی نداشت بطور مثال برادبری ، گریوز (2005) عنوان می کند که افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند در برخورد با مسائل سهم خود را از مشکل انکار نمی کنند.


مسئولیت پذیری اجتماعی یکی از ابعاد هوش هیجانی از دیدگاه بار – آن است. که توانایی نشان دادن خود به عنوان عضوی کمک رسان و سازنده در گروههای اجتماعی است. این توانایی شامل مسئول بوده است. حتی اگر شخصاً از این رابطه سود نبرد. این افراد دارای وجدان اجتماعی هستند و رفتار آنها بصورت پذیرش مسئولیت اجتماعی جلوه گر می شود. این افراد از استعدادهای خود به نفع خود نه فقط برای خودشان استفاده می کنند. کسانی که فاقد این توانایی هستند ممکن است از نگرشهای ضد اجتماعی لذت ببرند و موجب آزار دیگران شوند و از دیگران سوء استفاده کنند.


این ناهمخوانی از نتایج این پژوهش با پژوهشهای قبلی میتواند ناشی از تفاوت در روشهای تربیتی والدین در جامعه مورد پژوهش باشد که بچه ها را تا این سن مسئولیت پذیر بار نیاورده اند و یا ناشی از تفاوت فرهنگی بین جامعه مورد پژوهش و جوامعی که نتایج مغایر، این پژوهش را بدست آورده اند باشد و یا محدود بودن جامعه مورد بررسی که این خود جای بحث و بررسی بیشتری دارد و تحقیقات بیشتری را ایجاب می کند.


برای پاسخگویی به نهمین سئوال پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد و نتایج همانطور که در جدول 4- 24 مشاهده می شود نشان می دهد که بین هوش هیجانی و سبک مقابله با استرس حل مساله برنامه ریزی شده در سطح 05/0 > p رابطه مثبت و معناداری وجود دارد 489/0 = r . به این معنا که هرچه هوش هیجانی فرد بالاتر باشد سبک مقابله در برابر استرسی که استفاده می کند بیشتر حل مسأله برنامه ریزی شده می باشد.
بنا به تعریف حل مسأله برنامه ریزی شده بیانگر تلاش های آگاهانه و مسأله مدار جهت تغییر دادن موقعیت است که با رویکردی تحلیلی به منظور حل مسأله همراه می شود (لازاروس و فولکمن ، 1988، به نقل از مؤسسه مایندگاردن ،ريال 2005).


یکی از ابعاد هوش هیجانی تسهیل هیجانی تفکر است که به توانایی دسترسی و ایجاد احساساتی اشاره دارد که تفکر را آسان می کند. در واقع افراد می توانند از هیجانها به نحو سازگارانه در حل مساله و استدلال استفاده نمایند. هیجانها حالتهای ذهنی مختلفی را ایجاد می نمایند که کما بیش برای حل مسائل سازگاری می باشند بدین معنی که هیجانهای مختلف الگوههای متفاوت پردازش – اطلاعاتی را بوجود می آورند. خلق شاد، حالت ذهنی ایجاد می کند که برای خلاقیت لازمست. خلق افسرده حالت ذهنی را گسترش می دهد که در آن مسائل آهسته تر حل می شود. به عبارتی هیجانها توجه را به اطلاعات مهمی در محیط رهنمون می سازند و بر پردازش اطلاعات مؤثر واقع می شود و تصمیمی گیری را در مورد اتفاقات آسان می کنند (لیکرت ، ویلسون، 2000، به نقل از بارت ، جی گراس، 2001).


قابلیت حل مسأله یکی از ابعاد هوش هیجانی بار – آن می باشد که عبارت است از توانایی شناسایی و تعریف مشکلات، همچنین خلق و انجام بر راه حلهای مؤثر می باشد. حل مسأله دارای مراحلی است و شامل توانائی تشخیص وجود مشکل و احساس داشتن کفایت و انگیزه کافی برای مقابله مؤثر با آن، خلق راه حلهای متعدد در صورت امکان و تصمیم گیری در انجام یکی از راه حلهای مشکل است (بار آن، 2000).


برای پاسخگویی به دهمین سئوال پژوهش نیز از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد و نتایج همانطور که در جدول 4-25 مشاهده می شود نشان می دهد که بین هوش هیجانی و سبک مقابله با استرس ارزیابی مجدد مثبت در سطح 05/0 > p رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. 394/0 = r به این معنا که هرچه هوش هیجانی خرد بالاتر باشد سبک مقابله در برابر استرس که استفاده می کند بیشتر ارزیابی مجدد مثبت می باشد.


بنا به تعریف «ارزیابی مجدد مثبت توصیف کننده ی تلاش هایی برای خلق معنای مثبت، از طریق تمرکز کردن بر پیدایش رشد شخصی می باشد» (لازاروس و فوکلمن، 1998 ، به نقل از موسسه مایندگاردن، 2005) . به عبارت دیگر مجموعه تلاشهایی که فرد در جهت ایجاد مفاهیم مثبت، نسبت به حل مشکل انجام می دهد که میتواند ابعاد ایمانی و مذهبی را نیز شامل شود. توجیهات مثبت شناختی فی نفسه می توانند ایجاد کننده های هیجان های مثبت تری در فرد باشند.


خوش بینی که یکی دیگر از مؤلفه های هوش هیجانی از دیدگار بار - آن است توانایی دیدن روش تر زندگی است و داشتن نگرش مثبت حتی با وجود بد اقبالی است. خوش بینی نشان دهنده امید و رویکردی مثبت به زندگی روزمره است. زیر بنای خویش بینی و امید خود اثر بخشی (باورهای شخصی در مورد اینکه به همه ماجراهای زندگی خود مسلط است و می تواند از عهده مشکلات برآید) است. فرد خوش بینی شکست را بعنوان پدیده ای می بیند که قابل تغییر است و معتقد است با دیگران می تواند موفق شود. خوش بینی گرایشی است که فرد را هنگام روبرو شدن با سختیهای زندگی از خود غلتیدن در نومیدی، یاس و افسردگی برحذر می دارد . فرد خوش بین در برخورد با موقعیتهای استرس زا سعی می کند ابعاد مثبت آن موقعیت را بیشتر ببیند و آرامش بیشتری پیدا نماید. فردی که هوش هیجانی بالایی دارد در برابر مردم و وضعیتهای متفاوت میتواند به طور مثبت و مؤثری واکنش نشان دهد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید