بخشی از مقاله


انسان و حیوان
انسان خود نوعی حیوان است از این رو با دیگر جانداران مشترکات بسیار دارد اما یک سلسله تفاوت ها با هم جنسان خود دارد که او را از جانداران دیگر متمایز ساخته و به او مزیت و تعالی بخشیده و او با بی رقیب ساخته است . تفاوت عمده و اساسی انسان با دیگر جانداران که ملاک «‌ انسانیت » او است. و منشأ چیزی به نام تمدن و فرهنگ انسانی گردیده است در دو ناحیه است : بینش ها و گرایش ها


شعاع آگاهی و سطح خواسته انسان
قلمرو انسان چه در ناحیه آگاهی ها و بینش ها و شناخت ها و چه در ناحیه خواسته ها و مطلوب ها بسی وسیعتر و گسترده تر و متعالی تر است. آگاهی انسان و شناخت او ، از ظواهر اشیاء و پدیده ها عبور می کند و تا درون ذات و ماهیت آنها و روابط و وابستگی های آنها و ضرورت های حاکم بر آنها نفوذ می نماید. آگاهی انسان نه در محدوده ی منطقه و مکان زندانی می ماند و نه زنجیره ی زمان آن را در قید و بند نگه می دارد. هم مکان را در می نوردد و هم زمان را، از این رو هم با ماوراء محیط زیست خویش آگاهی پیدا می کند تا آنجا که دست به شناخت کرات دیگر می یازد و هم بر گذشته و آینده ی خویش وقوف می یابد. انسان از نظر خواسته ها و مطلوب ها نیز می تواند سطح والایی داشته باشد ، انسان موجودی است ارزش جو ، آرمان خواه و کمال مطلوب خواه.


جانشین علم و ایمان
ایمان نه تنها با یکدیگر تضادی ندارد بلکه متمم و مکمل یکدیگرند. تجربه ی تاریخی نشان داده است که جدایی علم وایمان خسارت های غیر قابل جبران به بار آورده است . ایمان را در پرتو علم باید شناخت ، ایمان در روشنایی علم از خرافات دور می ماند، با دور افتادن علم از ایمان ، ایمان به جمود و تعصب کور و با شدت به دور خود چرخیدن و راه به جایی نبردن تبدیل
می شود. آنجا که علم و معرفت نیست، ایمان مؤمنان نادان وسیله ای می شود در دست منافقان زیرک که نمونه اش را در خوارج صدراسلام چراغی است در نیمه ی شب در دست

دزد برای گزیده تر بودن کالا این است که انسان عالم بی ایمان امروز ، با انسان جاهل بی ایمان دیروز، از نظر طبیعت و ماهیت رفتار ها و کردارها کوچک ترین تفاوتی ندارد. قدرت و توانایی علم از نوع قدرت و توانایی ابزار است یعنی بستگی دارد به اراده و فرمان انسان ، انسان در هر ناحیه بخواهد کاری انجام دهد با ابزار علم بهتر می تواند انجام دهد، این است که می گوییم علم بهترین مددکار انسان است برای وصول به مقاصد و پیمودن راههایی که انسان برای طی کردن ، انتخاب کرده است ، جورج سارتن اعتراف دارد که ایمانی که مورد نیاز انسان است ایمان دینی و مذهبی است.


آثار و فواید ایمان
تولستوی نویسنده متفکر روسی می گوید : ایمان آن چیزی است که مردم با آن زندگی می کنند، ایمان مذهبی آثار نیک فراوان دارد چه از نظر تولید بهجت و انبساط ، و چه از نظر نیکو ساختن روابط اجتماعی ، و چه از نظر کاهش و رفع ناراحتی های ضروری که لازمه ی ساختمان این جهان است.
نقش ایمان در بهبود روابط اجتماعی


انسان مانند بعضی از جانداران دیگر اجتماعی آفریده شده است ، فرد به تنهایی قادر نیست نیازهای خویش را فراهم سازد ، زندگی باید به صورت یک «‌ شرکت » در آید که همه در وظایف و بهره ها سهیم باشند و یک «‌تقسیم کار» میان افراد برقرار شود. آن چیزی که بیش از هر چیزی حق را محترم ، عدالت را مقدس ، دلها را به یکدیگر مهربان ، و اعتماد و متقابل را میان افراد برقرار می سازد‌، تقوا و عفاف را تا عمق وجدان آدمی نفوذ می دهد ، به ارزش های اخلاقی اعتبار می بخشد، شجاعت مقابله با ستم ایجاد می کند و همه ی افراد را مانند اعضای یک پیکر به هم پیوند می دهد و متحد می کند ، ایمان مذهبی است ، تجلیات انسانی ، انسانها که مانند ستارگان در آسمان تاریخ پر حادثه انسانی می درخشد همانائیست که از احساس های مذهبی سرچشمه گرفته است.


اسلام و مادیت تاریخی
کسانی که نادرست می اندیشند یا اسلام را درست نمی شناسند و یا ماتریالیسم تاریخی را و یا هیچ کدام را توجه به ( مبانی پنجگانه) و ( نتایج شش گانه) ماتریالیسم تاریخی که شرح داده شد برای افراد آشنا با منطق اسلام کافی است که بدانند منطق اسلام و ماتریالیسم تاریخی در دو قطب مخالف یکدیگر قرار دارند. قرآن تصریح می کند که « داشتن »‌یعنی دارایی و مالکیت که قرآن از آن به «‌غنا » تعبیر می کند مایه طغیان و سرکشی است یعنی مایه ضد تواضع و فروتنی و مسلم است که پیامبران بدان می خوانند : انسان هنگامی که خود را بی نیاز و ثروتمند احساس می کند طاغی می گردد.


قرآن تصریح می کند که رهبران ، مصلحان ، مجاهدان ، شهیدان و بالاخره پیامبران از میان توده مردم بر می خیزند نه از میان طبقه مرفه و برخوردار و متنعم ، قرآن درباره ی پیامبر اسلام می گوید : او است کسی که در میان مردم منتسب به «‌ امت » پیامبری فرستاد. امت جز توده ی محروم کسی نیست ، و همچنین درباره شهیدان راه حق می گوید: از میان هر امت – که همان توده محروم اند – شهیدی بر می انگیزانیم و به آنها می گوییم برهانتان یعنی شهیدتان را بیاورید. ماهیت جنبش پیامبران در قرآن و جهت گیری اجتماعی آنها زیربنائی است نه روبنائی ، از قرآن استنباط می شود که هدف بهشت و رسالت ، پیامبران اقامه عدل و قسط و برقراری برابری و مساوات اجتماعی و در هم فرو ریختن دیوارها و فاصله های طبقاتی است. پیامبران همواره از زیر بنا که هدف بهشتیان بوده است به رو بنا رسیده اند نه از رو بنا به زیربنا ، روبنا ها یعنی عقیده ها ، ایمان ها ، اصلاح اخلاق ها ، رفتارها هدف دوم پیامبران بوده که آنها را پس از اصلاح زیر بنا جستجو می کردند.


پیغمبر اسلام فرمود : آنکه معاش و زندگی مادی ندارد ، معاد که محصول زندگی معنوی است را ندارد . این جمله تقدم معاش بر معاد و تقدم زندگی مادی معنوی و وابستگی زندگی معنوی را به عنوان رو بنا به زندگی مادی به عنوان زیربنا می رساند. همچنین پیغمبر فرمود : خدایا به ما در امر « نان » برکت ده که اگر نان نبود نه زکوه بود و نه نماز ، این جمله نیز وابستگی و روبنایی معنویت را نسبت به مادیات می رساند.


جهان بینی توحیدی
همه ی آن خصائص و خصلت ها که لازمه ی یک جهان بینی خوب است در جهان بینی توحیدی جمع است تنها جهان بینی توحیدی است که می تواند
همه ی آن خصائص را داشته باشد.
جهان بینی توحیدی یعنی درک اینکه جهان از یک مشیت حکیمانه پدید آمده است و نظام هستی براساس خیر وجود و رحمت و رسانیدان موجودات به کمالات شایسته ی آنها استوار است ، جهان بینی توحیدی یعنی جهان « یک قطبی» و‌«‌تک محوری »‌است جهان بینی توحیدی یعنی جهان ماهیت « از اوئی » ( انالله ) و «‌ به سوی اوئی » ( انا الیه راجعون ) دارد.

معیار خوبی جهان بینی
جهان بینی خوب و عالی آن است که :
اولاً قابل اثبات و استدلال باشد ، به عبارت دیگر : از ناحیه عقل و منطق حمایت شود.
ثانیاً به حیات و زندگی معنی بدهد ، اندیشه ی لغو و بیهوده بودن زندگی را و اینکه همه راهها به پوچی و هیچی منتهی می شود از ذهنها خارج سازد.
ثالثاً آرمان ساز و شوق انگیز و آرزو خیر باشد.


رابعاً قدرت تقدس بخشیدن به هدف های انسانی و اجتماعی داشته باشد.
خامساً تعهد آور و مسئولیت ساز باشد.
منطقی بودن یک جهان بینی زمینه پذیرشی عقلی آن را فراهم می سازد و آن را در اندیشه ها قابل قبول می کند، ابهامها و تاریکی هایی را که در عمل مانع بزرگی است برطرف می سازد.
آرمان ساز بودن جهان بینی یک مکتب جاذبه و قدرت کشش به آن می دهد و به آن حرارت و نیرو می بخشد.


کاهش ناراحتی ها
ایمان مذهبی در انسان نیروی مقاومت می آفریند ، تلخی ها را شیرین می گرداند انسان با ایمان می داند هر چیزی در جهان حساب معین دارد و اگر عکس العملش در برابر تلخی ها به نحو مطلوب باشد فرضاً خود این غیر قابل جبران باشد به نحوی دیگر از طرف خداوند متعال جبران می شود، از نظر روانشناسان مسلم و قطعی است که اکثر بیماری های روانی که ناشی از ناراحتی های روحی و تلخی های زندگی است در میان افراد غیر مذهبی دیده می شود ، افراد مذهبی به هر نسبت که ایمان قوی و محکم داشته باشند از این بیماری ها مصونترند از این رو یکی از عوارض زندگی عصر ما که در اثر ضعف ایمان های مذهبی پدید آمده است افزایش بیماری ها و بیمارهای روانی و عصبی است.


اسلام مکتب جامع و همه جانبه
اسلام که بر چنین جهان بینی بنیاد شده است ، مکتبی است جامع و واقع گرا ، در اسلام به همه ی جوانب نیازهای انسانی ، اعم از دنیایی ، یا آخرتی ، جسمی یا روحی ، عقلی و فکری یا احساسی و عاطفی ، فردی یا اجتماعی توجه شده است ، مجموعه تعلیمات اسلامی از یک لحاظ سه بخش را تشکیل می دهد :
الف – اصول عقاید : یعنی چیزهایی که وظیفه ی هر فرد کوشش دربارة تحصیل عقیده درباره ی آنها است. کاری که در این زمینه بر عهده ی انسان است از نوع کار تحقیقی و علمی است.
ب- اخلاقیات : یعنی خصلت هایی که وظیفه ی یک فرد مسلمان این است که خویشتن را به آن خصلت ها و خوبی ها بیاراید و از انسداد آنها خویشتن را دور نگه دارد، کاری که در این زمینه بر عهده ی انسانست از نوع مراقبت نفس و خود سازی است.


ج- احکام : یعنی دستورهایی که مربوط است به فعالیت های خارجی وعینی انسان اعم از فعالیت های معاشی و معادی،دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی
اصول عقاید اسلامی بر حسب مذهب شیعه پنج اصل است : توحید ، عدل ، نبوت ، امامت ، معاد . اسلام درباره ی اصول عقاید که وظیفه ی هر فرد ، تحصیل عقیده صحیح درباة آنهاست تقلید و تعید را کافی نمی داند بلکه لازم می داند که هر فردی مستقیماً و آزادانه صحت آن عقاید را بدست آورد.


جهان بینی اسلامی
جهان بینی اسلامی جهان بینی توحیدی است ‌، توحید در اسلام به خالص ترین شکل و پاکیزترین طرز بیان شده است .از نظر اسلام خداوند مثل و مانند ندارد . خدا شبیه چیزی نیست ، و هیچ چیزی را نمی توان به خداوند تشبیه کرد. خداوند بی نیاز مطلق است ، همه به او نیازمندند و او از همه بی نیاز است ، خداوند به همه چیز آگاه است و برهمه چیز توانا است، او در همه جا است و هیچ جا از او خالی نیست بالای آسمان و قعر زمین با او یک نسبت دارد به هر طرف که بایستیم رو به او ایستادیم ، او از مکنونات قلب و از خاطرات ذهن و نیت ها و قصدهای همه آگاه است . از رگ گردن انسان به انسان نزدیکتر است. او مجمع کمالات است و از هر نقصی منزه و مبرا است ، او جسم نیست و به چشم دیده نمی شود.


از نظر جهان بینی توحیدی اسلامی : جهان ، یک آفریده است و با عنایت و مشیت الهی نگهداری می شود. اگر لحظه ای عنایتالهی از جهان گرفته بشود نیست و نابود می گردد.
جهان به بازی و باطل و عبث آفریده نشده است ، هدف های حکیمانه در خلقت جهان و انسان در کار است ، هیچ چیزی نابجا و خالی از حکمت و بی فایده آفریده نشده است ، نظام موجود نظام احسن واکمل است ، جهان به عدل و به حق برپا است ، نظام عالم براساس اسباب و مسیات برقرار شده است و هر نتیجه ای را از مقدمه و سبب مخصوص خودش باید جستجو کرد.


هدایت عامه
اعتقاد به وحی و نبوت از نوعی بینش درباره ی جهان و انسان ناشی می شود یعنی اصل هدایت عامه در سراسر هستی، اصل هدایت عامه لازمة ، جهان بینی توحیدی اسلامی است از این رو اصل نبوت لازمة این جهان بینی است ، عالی ترین درجه ی وحی همان است که به سلسلة پیامبران می شود. این وحی براساس نیازی است که نوع بشر به هدایتی الهی دارد که از طرفی بشر را به سوی مقصودی که ماوراء افق محسوسات و مادیات است و خواه و ناخواه گذرگاه بشر خواهد بود راهنمایی نمایند و از طرف دیگر نیاز بشر را در زندگی اجتماعی که همواره نیازمند به قانون است که تضمین الهی داشته باشد برآرود، پیامبران به منزله ی دستگاه گیرنده ای هستند که در پیکره ی بشریت به کار گذاشته شده است. پیامبران افراد برگزیده ای هستند که صلاحیت دریافت این نوع آگاهی از جهان غیب را دارند . این صلاحیت را خدا می داند و بس.


رهبری
پیامبر با آنکه از مسیر معنوی به سوی خدا و تقرب به ذات او و بریدن از حلق آغاز می شود که مستلزم انصراف از برون و توجه به درون است ، ولی سرانجام با بازگشت به خلق و برون ، منظور اصلاح و سازمان بخشیدن به زندگی انسان و هدایت آن در یک مسیر صحیح پایان می یابد.
پیوند انسان با خدا


قرآن در پیوند انسان با خدا زیباترین بیانها را آورده است ، خدای قرآن بر خلاف خدای فلاسفه ، یک موجود خشک و بی روح و بیگانه با بشر نیست خدای قرآن از رگ گردن انسان به انسان نزدیکتر است . با انسان در داد و ستد است با او خشنودی متقابل دارد. او را به خود جذب می کند و مایه ی آرامش دل او است . بشر با او انس و الفت دارد. بلکه همه ی اشیاء او را می خواهند و او را می خوانند، تمام موجودات از عمق و ژرفای وجود خود با او سر و سردارند. او را ثنا می گویند و تسبیح می کنند. فلاسفه اسلامی در اثر آشنایی با قرآن و وارد کردن مفاهیم قرآنی الهیات را به اوج عالی خود رساندند.


مشخصات اسلام
اسلام نام دین خدا است ، که یگانه است ، همه ی پیامبران برای آن مبعوث شده اند و به آن دعوت کرده اند. صورت جامع و کامل دین خدا به وسیله خاتم پیامبران حضرت محمد ابن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم به مردم ابلاغ شد و نبوت پایان یافت و امروز با همین نام در جهان شناخته می شود.


تعالیم اسلامی که به وسیله ی خاتم انبیاء ابلاغ شد به حکم اینکه صورت کامل و جامع دین خدا است و برای این است که برای همیشه راهبر بشر باشد ، مشخصات و ممیزات خاص دارد که متناسب با دوره ی خنیمه است ، این مشخصات در مجموع خود نمی توانست در دوره های قبل که دوره های کودکی بشر بود ، وجود داشته باشد.
هر یک از این مشخصات معیاری است ، برای شناخت اسلام ، یا این مقیاس ها و معیارها که هر کدام یک «‌اصل » از اصول تعلیمات اسلامی است می توان سیمایی ، ولو مبهم ، از اسلام به دست آورد.


جهان بینی یعنی مجموعه ای از بینش ها ، تفسیرها و تحلیل ها درباره ی جهان و جامعه و انسان که جهان چنین است و یا چنان است این چنین قانون دارد ، آن چنان پیش می رود ، فلان هدف را تعقیب می کند ، یا نمی کند مبدأ دارد یا ندارد و امثال اینهاست.
انسان در جهان بینی اسلامی


انسان در جهان بینی اسلامی داستانی شگفت دارد ، انسان اسلام تنها یک حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه می رود و سخن می گوید نیست ، این موجود از نظر قرآن ژرفتر و مرموزتر از این است که بتوان آن را با این چند کلمه تعریف کرد.
قرآن ، انسان را مدح ها و ستایش ها کرده و هم مذمت ها و نکوهش ها نموده است ، عالی ترین مدح ها و مذمت های قرآن درباره ی انسان است ، او را از آسمان و زمین ، و از فرشته برتر و در همان حال از دیو و چارپایان پست تر شمرده است ، از نظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد که جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد و هم می تواند به «‌ اسفل سافطین » سقوط کند.


این خود انسان است که باید درباره ی خود تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین نماید.
ارزش های انسان
سخن خود را از ستایش های انسان در قرآن تحت عنوان ارزش های انسان آغاز می کنید.
1- انسان خلیفه ی خدا در زمین است « اوست که شما انسان ها را
جانشین های خود در زمین قرار داده تا شما را در مورد سرمایه هایی که داده است در معرض آزمایش قرار دهد ».
2- ظرفیت علمی انسان بزرگترین ظرفیت هایی است که یک مخلوق ممکن است داشته باشد.


3- او فطرتی خدا آشنا دارد به خدای خویش در عمق وجدان خویش آگاهی دارد همه ی انکارها و تردیدها ، بیماری ها و انحراف هایی است از سرشت اصلی انسان
4- در سرشت انسان علاوه بر عناصر مادی که بر جهاد و گیاه و حیوان وجود دارد عنصری ملکوتی و الهی وجود دارد ، انسان ترکیبی است از طبیعت ماوراء طبیعت از ماده و معنی ، از جسم و جان.
5- آفرینش انسان ، آفرینش حساب شده است ،‌تصادفی نیست ، انسان موجودی انتخاب شده و برگزیده است . «‌ خداوند آدم را برگزید و توبه اش را پذیرفت و او را هدایت کرد ».
6- او شخصیتی مستقل و آزاد دارد ، امانت دار خدا است ، رسالت و مسئولیت دارد ، از او خواسته شده است با کار و ابتکار خود زمین را آباد سازد و با انتخاب خود یکی از دو راه سعادت و شقاوت را انتخاب کند.


7- او از یک کرامت ذاتی و شرافت ذاتی برخوردار است ، خدا او را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری داده است ،او آن گاه خویشتن واقعی خود را درک و احساس می کند که این کرامت و شرافت را در خود درک کند و خود را برتر از پستی ها و دنائت ها و اسارت ها و شهوترانیها بشمارد.
8- او از وجدانی اخلاقی برخوردار است به حکم الهامی فطری ، زشت و زیبا را درک می کند.
9- او به جز با یاد خدا با چیز دیگر آرام نمی گیرد ، خواسته های او بی نهایت است به هر چه برسد از او سیر و دلزده می شود مگر آنکه به ذات بی حد نهایت «‌خدا » بپیوندد.
« همانا تنها با یاد او دلها آرام می گیرد ».


10- نعمت های زمین برای انسان آفریده شده است.
«‌ همانا او است که آنچه در زمین است برای شما آفرید».


11- او را برای این آفرید که تنها خدای خویش را پرستش کند و فرمان او را بپذیرد پس او وظیفه اش اطاعت امر خدا است.
« همانا جن و انس را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا پرستش کنند».
12- او جز در راه پرستش خدای خویش و جز با یاد او خود را نمی یابد و اگر خدای خویش را فراموش کند خود را فراموش می کند و نمی داند که کیست؟ و برای چیست ؟ و چه باید بکند و کجا باید برود؟


«‌ همانا از آنان مباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند خودشان را از یاد خودشان برده ».
13- او همین که از این جهان برود و پرده ی تن که حجاب چهره ی جان است دوره افکنده شود ، بسی حقایق پوشیده که امروز بر او نهان است بر وی آشکار گردد.
«‌ همانا پرده را کنار زدیم ، اکنون دیده ات تیز است ».


14- او تنها برای مسائل مادی کار نمی کند ، یگانه محرک او حوائج مادی زندگی نیست ، او احیاناً برای هدف ها و آرمان هایی بسی عالی می جنبد و می جوشد ، او ممکن است که از حرکت و تلاش خود جز رضای آفریننده ، مطلوبی دیگر نداشته باشد.
«‌ ای نفس آرامش یافته همانا به سوی پروردگارت باز گرد با خشنودی متقابل تو از او و او از تو خشنود ».
ضد ارزش ها


در عین حال همین موجود در قرآن مورد بزرگ ترین نکوهش ها و ملامت ها قرار گرفته است «‌ او بسیار ستمگر و بسیار نادان است » « او نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است »‌ « او عجول و شتابگر است». «‌او هر گاه به سختی بیفتد و خود را گرفتار ببیند ما را در هر حال : به یک پهلو افتاده و یا نشسته و یا ایستاده می خواند ، همین که گرفتاری را از او برطرف کنیم گویی چنین حادثه ای پیش نیامده است. »


«‌ او تنگ چشم و ممسک است » « او مجادله گرترین مخلوق است » «‌او حریض آفریده شده است » .
« اگر بدی به او برسد جزع کننده است و اگر نعمت به او رسد بغل کننده است».

تقدیس و پرستش
یکی از پایدارترین و قدیمی ترین تجلیات روح آدمی و یکی از اصیل ترین ابعاد وجود آدمی حس نیایش و پرستش است ، مطالعه ی آثار زندگی بشر نشان می دهد ، هر زمان و هر کجا که بشر وجود داشته است ، نیایش و پرستش نیز وجود داشته است ،چیزی که هست شکل کار و شخص معبود متفاوت شده است. از نظر شکل از رقص ها و حرکات دسته جمعی موزون همراه با یک سلسله اذکار و او راد گرفته. تا عالی ترین خضوع ها و خشوع ها و راقی ترین اذکار و ستایش ها ، و از نظر معبود ، از سنگ و چوب گرفته تا ذات قیوم ازلی ابدی منزه از زمان و مکان.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید