بخشی از مقاله

مکتب نقاشی اصفهان و ویژگیهای آن

با انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان در زمان شاه عباس اول در سال 1000 ه.ق/969 ه.ش و عزیمت هنرمندان به این شهر،در نقاشی ایران تغییر و تحول کلی پدید آمد و هنرمندان برای ارایه کارهای هنری خود فرصت و امکان بیشتری یافتند.

در این دوره،نقاشی از درون صفحات کتابها و تزیین آنها بیرون آمد و به صورت تک ورق رواج یافت. بیشترین موضوعی که نقاشان این دوره به تصویر کشیده اند عبارت است از: زندگی عامه مردم و درباریان و به خصوص به تصویر کشیدن اشراف یا لباسهای فاخر و الوان.

در این دوره تک چهره سازی در نقاشی رواج زیادی پیدا کرد،شاید دلیل عمده این کار آشنایی هنرمندان دوره صفوی با آثار هنرمندان ممالک اروپایی بود،به دلیل آن که این دوره در حقیقت آغاز ارتباطات نوین با جهان غرب بود،چیزی که در دوره های بیشتر بدین صورت امکان نیافته بود. (1)


مکتب دوره دوم صفویه با حکومت شاه عباس اول آغاز می شود که در واقع دوران نزول هنر نقاشی (نگارگری ایرانی) و نفوذ هنر اروپایی است و به پیروی از نقاشی های دیواری کلیساهای اروپا نقاشی های دیواری در کاخها و خانه های بزرگان این دوره شروع می شود.مکانهایی که در آنها نقاشی های دیواری فراوانی دیده می شود عبارتند از: عالی قاپو،چهلستون،کلیسای وانگ و خانه های سوکیاس در جلفا.


سبک این دوره،چه در نقاشی دیواری و چه در نقاشی های دیگر (پارچه،کاغذ و چوب) از روی اندامهای کشیده تر افراد این دوران و تغییر شکل کلاه قزلباش قدیم،عمامه های مختلف بزرگ،زربفت و راه راه و گاه نیز کلاه فرنگی مشخص می شود.در این دوره هنرمند به مقدار زیادی از قید تصویرگری برای کتاب رها می شود و آثار خود را بر روی دیوارها نقش می کند

و ظهور گسترده نقاشی دیواری مشخصه ی این دوران است.ازاین دوره تحولات عمده فرهنگی-هنری،به خصوص هنرنگاری ایرانی آغاز می گردد و هویّت اصلی نقاشی و فرهنگ ایرانی به شدت تحت تاثیر فرهنگ اروپایی قرار می گیرد. (2)به این نکته باید توجه کرد که شاه عباس دوم مشوّق و مروّج فرمهای نقاشی اروپایی بود و در این باب هم تلاشهایی نمود.

در قرن 18 میلادی،نفوذ غرب و اشکالات سیاسی درون جامعه ای ایرانی،موجب اضمحلال و قنای نقاشی ایرانی (خصوصا مینیاتور به لحاظ تاثیر تکنیک های غربی و نقاشی رنگ و روغنی) و تعدادی از هنرهای دستی (رنگسازی،فلزکارب،کاغذ سازی،جلد سازی و قالی بافی) وقتی شد که نتایج آن در سالهای بعد در دوران قاجار مشاهده گردید و حتی تا امروز هم باقی است.(3)

شیوه رضا عباسی و شاگردانش در نقاشی

مهمترین و جالب ترین کارهای نقاشی این دوره متعلق به رضا عباسی و شاگردان اوست.وی مدت زیادی ریاست کتابخانه دربار را به عهده گرفت و روابط دوستی نسبتا عمیقی با شاه عباس داشت. ظرافت کارهای دورانی جوانی رضا عباسی،یاآور و احیا کننده سنتهای متزلزل نسل قبل نقاشان صفوی در دربار شاه تهماسب بود

ولی در اواخر،طرحهای او تحت تاثیر تجارب زندگی اشرافی زمان خود و گذشت عمر،لطافت خود را از دست داد و خشن شد.موضوعات او بیشتر از بین افراد طبقات پایین جامعه انتخاب شده و از طرف دیگر نفوذ و رواج نقاشی اروپایی در آثار این استاد بی تاثیر نبوده است. شاگردان زیادی نزد او تربیت یافتند که هر کدام سبک و روش وی را ادامه داده اند که مهمترین آنها عبارتند از: محمد شفیع عباسی،افضل الحسینی،محمد معین مصوّر،محمد علی،محمد یوسف و محمد قاسم.(4)


(کارل.جی.دوری) در مورد سبک نقاشی رضا عباسی و شاگردانش می نویسد: (با انتقال پایتخت به اصفهان،نقاشی معروف رضا عباسی،مقدمات هنر جدید نقاشی را به شاگردانش تعلیم می دهد.به کار بردن خطوط منحنی،وی را جزو برجسته ترین هنرمندان عصر خویش در آورد و... در این زمان نفوذ هنر اروپا نیز کم کم مشاهده می شود،ولی این تاثیر به قدری نبود که بتواند هنر و احساس ایرانی را به طرف خود بکشاند.

بنابراین هنر قرن 18 و 19 میلادی در ایران روی هم رفته به پیروی از طرحها و با تکیه بر عظمت گذشته استوار می گردد.(5)نقاشی های دوره ی صفوی تا دوره ی شاه عباس،متاثر از نقاشی های مکتب هرات (تیموری) بود، ولی از دوره شاه عباس،رضا عباسی سایه روشن را به کار برد و تک چهره ها رواج یافت که این دو روش فصل امتیازی است

بین نقاشی هایی که به دوره صفویه نسبت داده می شود.در اواخر این عصر یکی از هنرمندان ایرانی به نام محمد زمان در نقاشی های خود به آثار هنری ایرانی،تازگیهایی که مدیون نقاشی غربی بود،افزود.(6)

عوامل مهم در شکل گیری مکتب نقاشی اصفهان

در این مورد می توان به دو عامل اساسی اشاره نمود که عبارتنداز:
1.ترکیب دو خصیصه،یعنی گرایش به هنر غرب و توجه به سنتهای شرقی مکتب اصفهان،بر این اساس رضا عباسی خط و مشی خاصی در نقاشی بوجود آورد.


2.عامل دیگر شاید ورود بی شمار ارامنه از مرزهای غربی بود که به امر شاه عباس در جلفا اسکان داده شدند و اینان سلیقه خاصی در تزیین اماکنی چون کلیسا از خود بروز می دادند.
قابل توجه این که در همین دوره انسان گرایی در نقاشی یا مجسمه سازی،محور اصلی کار هنرمندان است،اما در اصفهان نگرشی به انسان جهتی دیکر دارد،الگوی نگارگر ایرانی شاه است

و حیطه ی عمل نیز فرمایشات شاهانه و محدوده تفکرش هم در همین راستاست... در همین دوره است که رنگ و روغن به عنوان وسیله ای نو ظهور به کار گرفته می شود.اثر عمده نقاشی اروپایی بر هنر ایرانی آن است که هنرمند به طور عینی در نقاشی های دیواری از حالت های ذهن گرایی به حالت های مختلف طبیعت گرایی گرایش پیدا می کند.(7)

اضمحلال سبک مینیاتور صفوی

پژوهشگران درباره سقوط سبک مینیاتور صفوی دلایل متعددی را ذکر کرده اند که مهمترین آنها به شرح زیر است:
1.مهمترین عمال در واقع نفوذ هنر اروپایی بود.
2.علت مهم دیگر (به یغما بردن آثار استادان بزرگ نقاشی ایرانی و جای دادن آنها در موزه های غربی بود)


3.عامل دیگر اوضاع نابسامان اجتماعی – اقتصادی ایران آن روزگار بود که با وجود شدت فقر مردم، حاکمان مسلّط حتی حاضر بودند برای رسیدن به مطامع و مقاصد خود، به آسانی سرمایه های هنری و فرهنگی مملکت را در اختیار بیگانگان قرار دهند و بعضاً بر این کار نیز افتخار می کردند.


4.عامل دیگری که می توان از آن یاد کرد،تشویق و ترغیب نقاشی اروپایی به وسیله ی شاه عباس دوم و مرگ شاگردان رضا عباسی بود که با فقدان وجود ارزشمند آنها،فی الجمله خلأیی عظیم در این زمینه،احساس می شد و مجموع این عوامل به سقوط این سبک انجامید.(8)

ویژگیهای نقاشی دوره ی صفویه

مولفان کتاب ارزشمند (سیر تاریخ نقاشی ایران) در مورد ویژگیهای نقاشی سبک صفویه می نویسد نقاشی و طراحی پیکره ی خاص این دوره،حالات و حرکات سنجیده و تفاخرات ناشی از زندگی نا مأنوس شهری را منعکس می سازد... و از قول اولئاریوس می- آورد: در آغاز ربع سوم قرن هفدهم میلادی،(مردان هنوز کلاه پوست هایی به سر می کردند

که لبه های آن پشم آویزان بود.) یا دستارهای بزرگ یا کلاهای قرمز بر سر می نهادند.سرپوش بادبزن مانند با لبه ی نوار پوستی در اواخر دوره شاه عباس و شاه صفی (42-1629) در بسیاری از نقاشی ها دیده می شوند.


موضوع بیشتر نقاشی های تک چهره از زنان را به طور حتم،رقاصان و زنان درباری که چهره های شناخته شده ای در شهرها بودند،تشکیل می دادند.رسم کلی لباس پوشیدن آن بود که مردم تا حد امکان لباس فاخرتر می پوشیدند.پارچه پوشاک زنان،نسبت به مردان اعلاتر،خاصه ابریشم دوزی بود.موهایشان به صورت گیسوانی آویزان وجبه هایشان از پوست بود.

جواهر از جمله شنف (بینی آویز) در قسمتهایی از مملکت نه تنها به طرق معمولی خیلی زیاد به کار می رفت،بلکه برای تزیین جامه و یراق نیز استفاده می شد.پاها و دستها را با حنا قرمز می کردند و بر دست و پای دختران،با نقش و نگارهای مفصل خالکوبی می کردند... به طور کلی این طراحیها،از مایه ی مردم پسندانه ی قویی برخوردار بودند.موضوعات زندگی روزانه و طرحهای تمرینی از چهره های مردم عادی که معمولا در منظره ای طبیعت گرایانه جای داده شده اند،جای مضامین قراردادی و سنّتی را گرفته اند.


شبانان و زنان شیردوش،درویشان و پزشکان و زایران و مسافرانی که در سفر،یکدیگر را ملاقات می کنند،اسبی که به آن آب می نوشانند و عقابی که طعمه ی خود را به چنگ بر می گیرد،هیچ کدام آن قدر عادی نیستند که به عنوان موضوعی برای این طرحهای تند و سر زنده به کار گرفته نشوند.

(9)به طور کلی تزیینات و نقوش ایجاد شده در اماکن صفوی،برگرفته از طبیعت زیباست و به گونه ای دیگر در آرایش دیوارها و یا پارچه ها و موارد دیگر خودنمایی می کند.فضای نقاشی بازتر شده و در پس زمینه ی ترکیب کلی تابلو،بعد فضا القا می شود.ضمن این که نقوش ترکیبی الهام گرفته از طبیعت،زیباست و دیدن آن چشم را خسته نمی کند و روح را نمی آزارد،بلکه تلطیف روح می کند.

(10)
هم چنین درباره ی ویژگیهای نقاشی دوره صفوی گفته شده است:
*آسمان طلایی برای نشان دادن روز و افق آن قراردادی و دارای فضای محسوس است.
*برای نشان دادن شب معمولا از آبی لاجوردی استفاده می شود.
*حیوانات مثل اسب،فیل،شتر و اشخاص به صورت دسته جمعی به چشم می خورد.
*عمامه دور کلاه به چشم می خورد و نوک آن بیرون می آید.


*نوک کلاهها قرمز و بعد الوان می شود.
*شاهزادگان در کارها جدا از افراد دیگر نقاشی می شده اند.
*جوانان خوش اندام با لباسهای زیبا،و با تصاویر خودشان نقاشی شده است.
*درختان و حیوانات با رنگهای طلایی و نقره ای از خصوصیات نقاشی رضا عباسی است.
*گاهی حمایل بر روی لباس،شنل های دراویش،شال به دور گردن و گاهی روسری به سر دیده می شود.


*برای پرکردن جاهای خالی،نقاشی از افکار خود الهام گرفته است.
*جاهای خالی پر از نقش شده و رنگهای ملایم به کار رفته است.
*عقب صحنه چند دورنما از ساختمانهای عظیم با قطعی کوچکتر دیده می شود.
*رنگهای زرین و سیمین و سایر الوان زنده،در واقع ظرافت نقاشی شده است.
*تصویر فردی که به حالت تفکر دست به زیر چانه دارددر نقاشی های این دوره دیده می شود.
*در نقاشی های این دوره از ریزه کاریها کاسته و فقط بر روی تزیینات لباس و نقوش پارچه کار شده است.(11)


*ویژگی دیگر،نوع رنگ آمیزی هاست،چنان که رنگ لباسها معمولا سبز روشن،آبی روشن،آبی سیر،قهوه ای و سرمه ای می باشد و از رنگ اکلیل طلایی کمتر استفاده می کردند و بیشتر از این رنگ برای نمایاندن زیور آلات و ظروفی که جنبه ی شاهانه و اشرافی داشت،استفاده می کردند.


*در تمامی چهره ها،وجه اشتراک در فرم صورت مدوّر و بیضوی شکل است با چشم های بادامی شکل و ابروان کشیده،لبهای کوچک غنچه ای بینی های تیز و گونه های پر که لطمه ای به زیبایی صورت نمی زند.تمامی چهره ها به جز چند کار از رضا عباسی،محمد یوسف و محمد قاسم شاگردان او،از شاهزادگان یا منتسب به شاهزادگان است.


*معمولا در فضاسازی هایی که از دوره صفویه در تصاویر به جا مانده محیط های باز،پای چشمه و رودخانه و درخت (بجز چندین کار از رضا عباسی) نمایان است.
*از دیگر ویژگیهای نقاشی دوره صفوی،نمایش چهره ها به صورت سه رخ است.


*نوع قلم گیری – که به خصوص زیباترین شکل آن در کارهای رضا عباسی مشهود است- عبارت است از یکدست بودن قلم گیری،وحدت و یگانگی در قلم گیری و استفاده کردن از کوچکترین صحنه ها در پریسپکتیو یا بعد سازی.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید