بخشی از مقاله

مقدمه

این مقاله به مطالعه و بررسی نظریههاي برنامهریزي تا اواسط دهه 1970 و زمینههاي شـکلدهنـده آنهـا میپردازد. یکی از دلایل انتخاب دهه 1970 به عنوان مرز انتهایی بررسی نظریههاي برنامهریـزي در ایـن مقاله، این است که دهه مذکور مرز واسطی است بین نظریههاي پیش از آن، که در این مقاله در قالب سـه دوره متمایز موضوع بررسی قرار گرفتهانـد و نظریـههـاي بعـد از آن، کـه بـا ارائـه و رواج نظریـههـاي برنامهریزي ارتباطی و پساپوزیتیویستی در دو دهه اخیر همـراه گـشته اسـت. ایـن مقالـه در برابـر ایـن پرسش که چرا نظریههاي برنامهریزي شکل میگیرند و اینکه در برابر کدام مسئله این نظریه هـا پرداختـه شدهاند و چرا و چگونه این چنین تغییر و تحول یافتهاند، به تبعیت از فلاسفه علم این فرض را می پذیرد که نظریهها ـ بدون هیچ برچسبی خاص ـ بـراي پاسـخ گـویی بـه شـرایط تـنشزا و محتـاج تبیـین و تجـویز پرداخته میشوند. آنها از دنیاي بیرونی تأثیر میپذیرند. فرض دیگر این است که نظریههاي برنامهریـزي در خلأ اجتماعی ـ مثل آن چیزي که در علوم طبیعی به چشم میخورد ـ شکل نمیگیرنـد بلکـه بـهوسـیله افراد در موقعیتهاي اجتماعی واقعی به وجود میآیند. نظریهپردازان برنامهریزي در پی تبیین، توجیـه و تفسیر برنامهریـزي در زمینـه و بـستر اجتمـاعی خـاص خودشـان هـستند. بـه عبـارت دیگـر، نظریـه و نظریهپرداز به طرز پیچیدهاي با عمل و واقعیتهاي برنامهریزي و سیستم اجتماعی ـ اقتصادي و سیاسی و معرفتشناختی که در آن شکل مـیگیرنـد، محـدود مـیشـود. تغییـر در واقعیـتهـاي برنامـهریـزي و زمینههاي آناحتمالاً در نحوه ادراك و تصور نظریهپردازان برنامهریزي از ماهیت حرفه خود، ماهیـت و

401 نقش نظریه و ماهیت فرایندها و تغییرات اجتماعی انعکاس می یابد. بنابراین براي درك و فهـم نظریـههـاي برنامه ریزي و تغییرات و تحولات آنها باید نیروهاي اقتصادي ـ اجتماعی، سیاسی و معرفتشناختی مولد آنها را شناسایی کرد. در این مقاله سعی بر آن است که ماهیت خود نظریه ها و نیز تـأثیر ایـن عوامـل در شکلگیري نظریههاي مختلف برنامهریزي در سه دوره متمایز مورد مطالعه قرار گیرد.

مقاله حاضر بعد از ارائه تعاریفی از برخی از مفاهیم پایه، به دستهبندي انواع نظریهها در شهرسازي میپردازد و موضوع کار را بر پایه یکی از انواع نظریهها ـ یعنی نظریه برنامهریزي ـ مـی گـذارد. در گـام بعد به دستهبندي ادوار مختلف نظریه و عمل برنامهریزي شهري از دیدگاه صاحبنظران مختلف پرداختـه میشود و اینها، در سه دوره کلی و قابل انطباق با یکدیگر قابل جمع برشمرده میشوند. در درون هر یک از دورهها، نظریههاي مختلف برنامهریزي و نیز عوامل مؤثر بر شکلگیري و افول آنها موضوع بررسـی و تحلیل قرار میگیرد. در ادامه نگاهی موجز به تحولات سه دهه اخیر در نظریهپردازي پساپوزیتیویستی انداخته میشود و در نهایت مقاله با نتیجهگیـري کوتـاهی دربـاره عوامـل مـؤثر بـر شـکلگیـري نظریـه برنامهریزي به پایان میرسد.

نظریه چیست؟

نظریه از دیدگاه تولمین1 فراهمآورنده تبیین است. تبیینها در حقیقت پاسخهایی به تـنشهـاي حاصـل از مشاهده رویداد حوادث غیرمنتظره در ذهن انسان محسوب میشوند. نظریه و نظریهپردازي تلاشی است در جهت کاستن از حیرتی که از مشاهده اینگونه حوادث در ذهن انسان بهوجود میآید ( ,ص،کذ ,ط2أئهً ذ). این پاسخ نیز چیزي نیست، جز نشان دادن زنجیرهاي از سلسله مراتبعلّی معلولی بـا مکانیـسمعلّـی.

نشان دادن مکانیسم علی رکن هرگونه تبیین علمی است. مکانیسمی علی است که در نهایت رخداد حادثـه

A را با ذکر زنجیره علی و معلولی به علت B میرساند (لیتل، 1373، .(22

ذکر مکانیسمهاي علی و معلولی و بیان آنصـرفاً بـراي تبیـین حـوادث گذشـته و حـال نیـست بلکـه

میتواند به عنوان پایهاي براي کنترل آینده نیز به کار رود. از اینرو ذهن انسان توانایی دارد که نـه تنهـا آن چیزي را که هست تبیین کند، بلکه ـ در درون محدودیتهاي موجـود ـ مـیتوانـد باعـث اتفـاق افتـادن رویدادهایی شود که به نفع وي است. به عبارت دیگر، انسان قادر است تا بر رویداد برخی حوادث آینـده که از نظر آنها موجب تنش و حیرت در آنها خواهد شد، یعنی براي آنها مطلوب نیست، پیشدستی و کنترل کند (ذ ,ص،کذ ,ط2أئهً).

طبقهبندي انواع نظریه هاي شهرسازي

در گزارشی که انستیتو سلطنتی برنامهریزي شهري انگلستان درباره نظریههـاي برنامـهریـزي در سـال

1969 انتشار داد، دو نوع نظریه در این حوزه به چشم میخورد که در این گزارش نظریههاي رویـهاي2 و

نظریههاي محتوایی3 نام گرفتهاند، که به ترتیب مطابق پیشنهاد فالودي به نظریه برنامهریزي4 و نظریه در برنامهریزي5 معروف شدهاند (خ ,ص،کذ ,ط2أئهً). به عبارت دیگر، این تقسیمبندي بین نظریـههـاي فراینـد برنامهریزي با نظریههایی است که مرتبط با پدیدهها یا موضوعات برنامهریزي اسـت. بعـدها نـوع سـوم نظریهها نیز به این جمع افزوده شد که به نظریه براي برنامهریزي6 مشهور گـشتند ( ,ذنکذ ,ئئکغغپهطق خذ). اگرچه این نوع انشقاق در برنامهریزي به واسطه تأکید ضمنی بر هویت غیرسیاسی و ماهیت تکنیکی صرف از سوي عدهاي از صاحبنظران مورد انتقاد قرار گرفته است، با این حال این تمایزافکنی بین ابعـاد محتـوایی و رویـهاي هنـوز گونـهشناسـی رایـج و مقبـولی بـراي درك نظریـههـاي برنامـهریـزي اسـت

(تص ,لتتل ,طک؟طصط2غکعئئ.(A

نظریه برنامهریزي

نظریه برنامهریزي به موضوعات اساسی در برنامهریـزي مـیپـردازد؛ یعنـی موضـوعاتی ماننـد فراینـد برنامهریزي، فراگیري تمامی کنشگران و ارتباطات بین آنهـا در برنامـهریـزي، و نیـز قـدرت و تـضاد در برنامهریزي و توسعه شهري. این حوزه زمانی در نیمه دوم قرن بیستم به شکل رشتهاي متمـایز درآمـد که طی آن درك کالبدي و معماري شناختی از شهر با ورود علوم اجتمـاعی و جغرافیـا تکامـل پیـدا کـرد (صتخ ,کتتل ,غپکغطلاطصأد). در این دسته نظریهها ـ که موضوع محوري مقاله حاضر نیز هستند ـ فراینـد و عملیات برنامهریزي مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و تشریح و تبیین میگردد. در ادامه بهصـورت تجویزي و هنجاري، نظریههایی براي بهبود و ارتقاي این فرایند و عملیات ارائه میشود. به بیان دیگر، در این دسته از نظریهها تلاش میشود به این پرسش پاسخ داده شـود کـه برنامـهریـزي چگونـه بایـد اداره شود و سازمان یابد تا بهترین نتیجه بهدست آید (خذ ,ذنکذ ,ئئکغغپهطق). از دید الکساندر ( ,طک2غهxکئA ،،ص ,ذتتل)، دانش لازم در حوزه نظریه برنامه ریزي را میتوان در سه دسته جمعبندي کـرد: الـف) درك و شناخت عقلانیت و استدلال پشتیبان برنامهریزي؛ ب) آشنایی با تعامل برنامـهریـزي، اجـرا و بـازار؛ و ج) درك و شناخت فرایند برنامهریزي از دید هیلـی و همکـارانش (ن ,ذنکذ ,حئه صک yکئهکد). هـدف اصـلی این نظریهها، اعتلاي عقلانیت در انجام (عمل اجتماعی) است.

نظریه در برنامهریزي

این دسته نظریهها از رشتههاي مختلف اقتباس شده و بسیار متنوعاند. نظریه در برنامهریـزي مـرتبط بـا پدیدههایی است که برنامهریزي شهري با آنها درگیر است. به عبارتی دیگر، موضوع شهرسازي ـ شـکل و عملکرد شهر ـ موضوع نظریه در برنامهریزي اسـت. واژههـا و اصـطلاحاتی چـون مطالعـات شـهري7


شهرسازي و معماري نامه ... آنها دهندهشکل هايزمینه و ریزيبرنامه هاينظریه

105


شهرسازي و معماري نامه 89 تابستان و بهار | چهار شماره | هنر دانشگاه دوفصلنامه

(شهرشناسی) و نظریه شهر8 میتواند مترادف با آن قـرار گیـرد. مطـابق نظـر مـک کانـل ( ,ئئکغغپهطق خذ ,ذنکذ)، این نظریهها پایه و اساسی هستند براي آن چیزهایی که برنامه ریزان انجام می دهند یـا تولیـد میکنند. همانند نظریه برنامـهریـزي، نظریـه در برنامـهریـزي نیـز مـیتوانـد بـه دو گونـه تقـسیم شـود:

الف) نظریههاي تبیینی در برنامهریزي9؛ و ب) نظریههاي تجویزي در برنامهریزي.10 نظریههاي تبیینی در برنامهریزي شامل مواردي است که در پی تبیین پدیدههاي اجتمـاعی، جغرافیـایی و اقتـصادي اسـت کـه برنامهریزان با آن مواجهاند. نظریههاي تجویزي یا هنجاري در برنامهریزي، با تولید طرحها و پیشنهادها و استراتژيها مرتبط است 2)طتع). با این حال، از دیـد ارنـست الکـساندر (بـه نقـل از ,ختتل ,ط؟أتطلاططA ذصخ)، تعریف و تحدید ابعاد محتوایی برنامهریزي دشوار است، زیرا میتواند طیفی از موضوعات متنـوع را ـ مانند حملونقل، مسکن، خدمات بهداشتی و سیاستهاي توسعه اقتصادي ـ در بر گیرد. تقـسیمبنـدي براساس ویژگـیهـاي عملکـردي ماننـد کالبـدي، اجتمـاعی، سیاسـت عمـومی و برنامـهریـزي اقتـصادي دستهبندي دیگري براي تعریف ابعاد محتوایی برنامهریزي است.

همـان نظریـهپـرداز (،،ص ,ذتتل ,طک2غهxکئAض در مقالـهاي بـا عنـوان »شـناخت چـه چیـزي بـراي برنامهریزان لازم است؟«، هسته دانشی لازم براي برنامهریزان را در بعد نظریههاي محتوایی بدین شـرح فهرست میکند: شناخت قوانین و مقررات قانونی و نهادهاي مرتبط با آنهـا؛ درك و شـناخت نظریـههـاي اقتصاد خرد و کاربرد آنها، توانایی تفسیر ضوابط منطقهبندي و کاربرد مـستقیم آنهـا در مـوارد خـاص؛ درك و شناخت فضا و محیط مصنوع؛ درك و شناخت گزینههاي برنامهریـزي کالبـدي؛ دانـش در زمینـه

601 تحول اشکال شهري در نتیجه نیروهاي اجتماعی و سیاسی و اقتصادي؛ آشنایی بـا فراینـد توسـعه و در نهایت درك و شناخت موضوعات شهري معاصر و استراتژيهاي برخورد با آنها.

نظریه براي برنامهریزي

گونه سوم این نظریهها که نتیجه تحقیقات مربوط به ورود نظریههاي اخلاقی و سیاسی در برنامـهریـزي است در پی تبیین و پاسخ به این پرسش است که: چرا برنامهریزي و جامعه این گونه هست که میبینـیم؛ یا اینکه در آینده چگونه باید باشد؟ (خذ ,ذنکذ ,ئئکغغپهطق). نظریههاي تجویزي براي برنامـهریـزي در پی ارائه معیارهایی اخلاقی و سیاسی براي آزمون نظریـههـاي برنامـهریـزيانـد؛ بـه ایـن معنـی کـه آیـا برایندهاي حاصل از اقدام مبتنی بر نظریه از لحاظ اخلاقی درست اسـت یـا نـه؟ ایـن آزمـون بـا افـرادي مرتبط میگردد که از طرح منتفع یا متضرر میشوند (بگ 2,طتع).


نظریه رویهاي,نظریه

برنامهریزي(نظریههاي

مربوط به رویه و فرایند

برنامهریزي)

انواع نظریههاي

شهرسازي

نظریه در برنامهریزي, ظریه محتوایی(نظریهها مربوط به موضوع و محتواي برنامهریزي)


ظریه براي برنامهریزي ورود نظریههاي اخلاقی و سیاسی در برنامهریزي)


تبیینی: روش و تجویزي: روش و تبیینی: چرا تجویزي:موضوع
فرایند کنونی فرایند کنونی موضوع (شهر)چگونه باید
برنامهریزي چگونه برنامهریزي چگونه
است؟ چرا؟ باید باشد؟ (شهر)اینگونه است؟ باشد؟

تبیینی: جامعه و تجویزي: جامعه و
برنامهریزي چگونه برنامهریزي چگونه
است و چرا؟ باید باشد؟

شکل .1 انواع نظریههاي شهرسازي

منبع: برگرفته از ص،کذ ,ط2أئهً ,ذنکذ ,ئئکغغپهطق

ادوار مختلف نظریهپردازي شهري

مورخان برنامهریزي، طرح هوسمان براي پاریس را خاستگاه برنامهریزي شهري مدرن میداننـد کـه در اواسط قرن نوزدهم صورت گرفت. اگر این را نپذیریم، شروع برنامهریزي مـدرن را مـی تـوان بـه اواخـر قرن نوزدهم نسبت داد؛ یعنی زمانی که نهضت بهبود مسکن و بهداشت شهري در آلمان، بریتانیا و امریکا در حال شکلگیري بود (کتل ,نککذ ,غهعأکش). از آن زمان برنامهریزي شهري تغییر و تحولات بسیاري یافته است. مرور متون مرتبط با موضوع سه دوره متمایز از هم نظریهپردازي را تا اواسط دهه 1970 از یکدیگر بازمیشناسد، دورة اول از آغاز برنامهریزي شهري مدرن تا دهه 1960 است. بهتـرین نـام بـراي این دورة، دوره برنامهریزي بلوپرینتی یا عصر غلبه طرح جامع11 است (خ،ل ,کنکذ ,ئئهد). نظریهپردازان دیگر از این دوره با نام دوره غلبه سنت طراحی شهري12 یاد کردهانـد (ز ,لنکذ ,حئه صک yکئهکد). فـالودي در مقالهاي که در سال 1982 با عنوان »سه پارادایم در برنامهریزي شهري« در کنفرانس اکسفورد ارائـه میدهد، از این دوره با نام دوره تسلط پارادایم موضوعگرا13 در برنامهریزي یاد می کنـد ( ,لنکذ ,ط2أئهً لن). این پارادایم تا اواخر دهه 1950 در حوزه برنامهریزي شهري غالب بوده و برنامهریـزي را متـرادف با تهیه طرحی فیزیکی و ثابت براي موضوع برنامهریزي (شهر) میدانسته است.

دومین پارادایم که در امریکا و در دهه 1950 تأثیر زیادي داشته و از طریق آثار مکلولین و چادویک و دیگران در دهه 1960 وارد بحثهاي برنامهریزي شهري بریتانیا شد، نظریه برنامهریزي رویهاي14 نـام داشت که برنامهریـزي را فراینـد مـدیریت اجتمـاعی قلمـداد مـیکـرد (ز ,لنکذ ,حئه صک yکئهکد). بـه نظـر پیتر هال، بهترین نام براي این دوره، دوره دیدگاه سیستمی در برنامهریزي شـهري اسـت ( ,کنکذ ,ئئهد خ،ل).

با وجود این، دهه 1970 نه تنها شاهد در هم ریختن تـسلط نظریـه برنامـهریـزي رویـهاي یـا دیـدگاه سیستمی در برنامهریزي بود بلکه دیگر مواضع نظري نیز نقایص آشکاري را از خود نـشان دادنـد. دهـه

1970 با ظهور شماري از مواضع نظري رقیب در برنامهریزي شهري همـراه بـود کـه پتـسیهیلـی، مـک دوگال و جی توماس از آن به دوره تکثرگرایی نظري15 یاد کردهاند. این دوره که در اواخـر دهـه 1960 و

اوایل دهه 1970 پا گرفت، دوره بسیار نامتجانس و گیج کننـدهاي اسـت کـه بهتـرین نـام بـراي آن از دیـد پیتر هال، عصر برنامهریزي بهصورت مشارکت مداوم در تضاد16 است (خ،ل ,کنکذ ,ئئهد). پیترهـال در یکی از مقالات خود با عنوان شهر ـ نظریه17 این دوره را دورة بحـران پـارادایم18 نـام داده اسـت ( ,ئئهد

ت،ص ,خککذ).


دورة اول: برنامهریزي از آغاز قرن بیستم تا دهه 1960

در این دوره هیچ نوع نظریه برنامهریزي وجود ندارد. آموزش برنامهریـزي متـرادف بـا آمـوزش تولیـد طرحهاي فیزیکی ایستاست، و نه تدریس روشها و فرایندهاي آن، فراینـد و رویـه در ایـن دوره از جملـه مفاهیم بسیار نامأنوساند. شاید شناختهشدهترین و شاخصتـرین اندیـشمند در برنامـهریـزي ایـن دوره پاتریک گدس باشد که بیشتر از همه ساختاري منطقی به برنامهریـزي بخـشید. نماینـدگان دیگـري چـون پاتریک آبرکرومبی و توماس آدامز از وي پیروي کرده اند (لنکذ ,ط2أئهً). از حدود سـالهـاي 1920 تـا

1960، مراحل کلاسیک برنامهریزي که به همه دانشجویان تدریس میشد در سه مرحله برداشت و تحلیل و طرح19 خلاصه میشد که اولین بار بـهوسـیله پاتریـک گـدس تـدوین و تـدریس شـد (کنکذ ,ئئهد). در تازهترین بیوگرافی گدس که بهوسیله بورمن20 نوشته شده است، سرچـشمههـاي دکتـرین برنامـهریـزي گدس به اگوست کنت و فردیناند لیپلی21 برمیگردد (زن ,لنکذ ,ط2أئهً)؛ پس بیجهت نیست کـه فـالودي


شهرسازي و معماري نامه ... آنها دهندهشکل هايزمینه و ریزيبرنامه هاينظریه

107


شهرسازي و معماري نامه 89 تابستان و بهار | چهار شماره | هنر دانشگاه دوفصلنامه

108

پاتریک گدس را قهرمان پارادایم موضوعگـرا در برنامـهریـزي مـینامـد، چـون از دیـد جامعـهشناسـان

(توسلی، (1370 نیز اگوست کنـت بنیـان گـذار جامعـهشناسـی پوزیتیویـستی هـم نظریـهپـرداز شـاخص جامعهشناسی موضوعگراست.

مطابق این نظریه، برنامهریزي در واقع مطالعه برخی موضوعاتی است که نیازمند توجهاند. از نتیجـه مطالعات و درك و فهم موضوعات، شامل روندهاي تغییر ـ کـه از تجزیـه و تحلیـل اطلاعـات مرحلـه اول استنباط میشود ـ انتظار میرود مسیرهاي حرکت براي اقدامفوراً به دسـت آیـد. در ایـن رویکـرد، هـیچ توجهی به مرحله استنباط نظریه تجویزي از نظریه تبیینی (شناخت مسائل و به تبع ارائه راهحل) صـورت نمیگیرد. عمل و اقدام (راهحل) با سادگی تمام از دانش (برداشت و تجزیـه و تحلیـل در گـام اول و دوم)

تبعیت میکند. عامل شناسایی (برنامهریز) بهدلیل جدایی موضوع از شناسنده در رویکـرد پوزیتیویـستی بیشتر از آن چیزي که شواهد و ظاهر صحت آن را نشان میدهند، انجام نمیدهد. در این رویکرد معرفت و دانش عینی و یقینی تلقی می شود. شناخت از طریق تحقیقات بهدست مـیآیـد و بـهوسـیله کارشناسـان ارائه میشود. این کارشناسان و متخصصاناند که بالاتر از همه بهترین مسیر عمـل را نـشان مـیدهنـد؛ یعنی باور به قدرت رهاییبخش علم و تخصص فنی. پیشرفت این نظریه مدیون گدس و توصیه وي است، که: »قبل از ارائه طرح، پیمایش کن. 22« البته جوهره آن به نوعی در فلسفه طراحی نیز نهفتـه اسـت؛ یعنـی در جایی که مطالعه بیشتر شبیه نوعی اندیشه و تفکر درونی است تا زمانیکه آن جهش خلاق زاده شود.

در این نظریه گامی که در آن دانش و شناخت به صورت پیشنهادهاي عملی برگردانـده مـیشـود،کـاملاً مغشوش است و روشن نیست (،ن ,لنکذ ,ط2أئهً).

اولین طرحهایی که براساس این رویکرد تهیه شدند، طـرحهـاییکـاملاً ایـستا و فیزیکـی (بلـوپرینتی)

بودند که آیندهاي مطلوب و قطعی را براي دورهاي مشخص ترسـیم مـیکردنـد کـه بایـد در افـق زمـانی مشخص عملی میشد. این نگرش را پاتریک گدس شارح اول این نظریه در برنامهریزي جاري کرد. جملـه معروف وي »قبل از ارائه طرح پیمایش کن« گواهی بر این حقیقت است. وي معتقد بود که تنها با شـناخت گذشته و حال، و پیش بینی آینده شهر هست که میتوان مسیر درست توسعه را دریافت ( ,خککذ ,کک22کن
ذصص).

این دوره، همانگونه که بتی23 از آن یاد میکند، دورة طلایی برنامهریزي است. برنامـهریـزان رهـا از هرگونه نزاع و برخورد سیاسی و بااطمینان تام و تمام از توان و ظرفیت فنی خـود، سـوار بـر حرفـه بـه جلو میتازند. البته این شیوه از برنامهریزي با دنیاي بیرونـی آن دوره هـم تـا حـدودي مطابقـت داشـت.

رکود جمعیت و اقتصاد باعث میشد که مداخلات برنامهریزي بـزرگ بـه نـدرت و بیـشتر بـراي دورهاي کوتاه صورت بگیرد (زخص ,خککذ ,ئئهد). البته، بهراستی این گونه جهان رؤیایی بیش نبود، زیـرا در طـول دهه 1950 بعد از جنگ جهانی دوم و شروع سازندگی و ترمیم اقتصادي، این تلقی با واقعیت به هیچ روي تطابق نداشت. همه چیز با حرکت شتابان و تحولات فزاینده خود، خارج از توان کنترلی بشر می نمـود. در نهایت، سیستم برنامهریزي قدیمی که مناسب دنیایی ایستا بود، در این گیـرودار مغلـوب و مـستهلک شـد

(خخصسزخص 2,طتع).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید