بخشی از مقاله


چکیده


فرهنگ به مثابه گنجینه انباشته بشري، حافظه جمعی، معرفت مشترك، روش زندگی، و الگوهاي مشترك فکري ـ رفتاري تلقی میشود که افکار، اخلاق، احساس، هنر، آزادي، عدالت، مذهب، جهانبینی، علم، قوانین، آداب و رسوم، عادات، تواناییها و ناتوانیهاي ما را رنگ و کیفیت خاص میبخشد. عناصر اساسی فرهنگ عبارتاند از : باورها، ارزشها، هنجارها، نمادها و فنآوريهاي مادي و اجتماعی که مبناي کارکردهاي بنیادینی چون : تأمین نیازهاي اولیه و ثانویه انسانی، امنیتبخشی به زندگی اجتماعی و تداوم آن، تضمین بقا و تداوم تاریخی جامعه، ایجاد ارتباطات جمعی و احساس تعلق جمعی، تکوین هویت اجتماعی، ایجاد و حفظ همبستگی اجتماعی و ... نظایر آن میباشد که اهمیت بالایی نزد متفکران اجتماعی خصوصاً جامعهشناسان دارد.

هدف از این مقاله، تأملی کوتاه درباره مفهوم، اهمیت، جایگاه و نقش بنیادین فرهنگ در اصلاح جامعه در اندیشه امام خمینی(ره) است. به همین منظور ابتدا مروري نظري بر مفهوم فرهنگ از دیدگاه جامعهشناسی شده، سپس تلاش گردیده شاخصهاي فرهنگ استعماري و استقلال فرهنگی و نقش بنیادین فرهنگ در انحراف و بدبختی و نیز در اصلاح و خوشبختی جامعه بر اساس رویکرد و دیدگاه امام خمینی(ره) ارائه شود.

واژگان کلیدي: امام خمینی(ره)، فرهنگ، جامعهشناسی، استعمار فرهنگی، استقلال فرهنگی، اصلاح جامعه.



کنگره ملی بررسی اندیشههاي فرهنگی و اجتماعی حضرت امام خمینی(ره)
2


-1 مقدمه و طرح مسئله

با توجه به نقش بنیادین فرهنگ در انسجام و نیز تحولات جامعه، نوع نگرش رهبران و نخبگان جامعه

نسبت به فرهنگ اهمیت بالایی مییابد. در این مقاله قصد آن است تا ضمن مروري نظري بر مفهوم جامعهشناختی فرهنگ، درباره دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) نسبت به فرهنگ تأملی کوتاه داشته باشیم؛

دیدگاه شخصیتی که سیاستمداري متدین و عارفی متهور، عادلی منصف و راهبري مخلص، آزاديخواهی

ارزشگرا و مصلحی اصولگراست؛ رهبري که همواره به عنوان نماد قاطعیت بیخشونت، نماد اسلامیت با

جمهوریت، نماد اقتدار بیاستبداد و نماد استقلال و آزاديخواهی در حافظه جمعی و تاریخی ملت ایران به

مثابه سرمایهاي بیبدیل وگنجینهاي گرانبها ماندگار خواهد ماند.

دیدگاه فرهنگی شخصیتی که موجب دگرگونی سریع و بنیادین در نظام سیاسی و فرهنگی جامعه گردید و

به 2500 سال فرهنگ شاهنشاهی و استبدادي خاتمه داد و انقلابی را رهبري کرد که معطوف به تحول اساسی

در ارزشهاي فرهنگی از ذلتپذیري به عزتخواهی، از ستمپذیري به ظلمستیزي، از سکوت و بیگانگی به

اعتراض و یگانگی و بالاخره از ترس و نفعطلبی به شهامت و شهادتطلبی بود. اندیشه فرهنگی رهبري که علاوه بر ایدئولوگ، بسیجگر و مدیر بودن، پدري مهربان براي آحاد ملت بزرگ ایران با هر گرایش سیاسی و اجتماعی بود. مردي که در ربع آخر قرن بیستم، عصر جدیدي را بشارت داد تا منادي خدا و معنویت در عصر بیخودي و بیمعنایی باشد. و با تز »میزان رأي ملت است«، مردمسالاري دینی را در جهان به نمایش گذاشت.

در بررسی اندیشه فرهنگی حضرت امام(ره) این مسئله اساسی مطرح میشود که این منادي ارزشهاي

الهی، بر مبناي چه مفروضات فرهنگی، جامعه ایران دهه 50 را که جزیره ثبات تلقی میشد، مورد خطاب و تحول قرار داد، و بر پایه چه بینش فرهنگی و منظر فکري، نظریه سیاسیاي را تکوین نمود و آن را به عمل پیوند داد؟ البته هر چند نظریات امام(ره) را نمی توان به عنوان نظریات معطوف به علوم تجربهگرا صادره از یک جامعهشناس یا یک فیلسوف حرفهاي مورد تحلیل قرار داد، اما حضرت امام(ره) در ایجاد تحول فرهنگ و

جامعه جلوتر از همه این دانشمندان کلاسیک بود. به قول هگل »فلاسفه همواره دیر بر سر صحنه حضور

مییابند« و البته در مورد وقوع انقلاب اسلامی، جامعهشناسان نیز دیر به صحنه رسیدند؛ به طوري که براي مثال اکثر نظریه پردازان جامعهشناس با وقوع انقلاب اسلامی در ایران غافلگیر شده و آن را پیشبینی نمیکردند. لذا یافتن نوع درك، تلقی و تفسیري که امام از جامعه و فرهنگ داشتند و در عرصه عمل موجب

آن تحول عظیم شدند، همچنین تعمق و مداقه بر نگرش فرهنگی فردي که توانست جامعهاي با فرهنگ و

تمدن دیرینه را در مسیر دگرگونی سریع و اصلاح بنیادي قرار دهد ضروري به نظر مینماید. بنابراین کوشش براي ساختن یک الگو̎ونوع متعالی1̎ از نظرها و مواضع امام(ره) راجع به مقولات فرهنگ، آزادي، عدالت، توسعه و نظایر آن لازم است؛ چرا که میتواند به عنوان چارچوبی مرجع، معیار قضاوت نظریهپردازان قرار

گرفته و آنها را در تدوین پیشفرضها و مفروضات اساسی یاري کند و آنان را به سمتوسویی مطلوب در

تکوین مدینه فاضله هدایت نماید.



کنگره ملی بررسی اندیشههاي فرهنگی و اجتماعی حضرت امام خمینی(ره)
3

از آنجا که براي پیشرفت در هر رشتهاي باید از استادان درس فرا گرفت، زیرا مطالعه مستقیم و بلاواسطه

استادان، ما را در دستیابی به سبک و ذوق سلیم عقلی، بهتر یاري داده و درك و حیطه شناختی ما را در زمینه مسائل مهم و راهحل آن افزایش میدهد (کوزر، (5:1375، در این نوشتار نیز، نگارنده به طور متواضعانه و به

قدر بضاعت خود قصد دارد به طور بسیار مختصر، تلقی امام از فرهنگ را بازنمایی کند. در ابتدا براي آشنایی

با فضاي واژهاي و قلمروي مفهومی فرهنگ، مروري نظري در حوزه جامعهشناسی نموده، آنگاه بر دیدگاه

امام(ره) راجع به اهمیت فرهنگ، مصادیق فرهنگ، استعمار فرهنگی، استقلال فرهنگی و راه اصلاح جامعه،

تأملی کوتاه مینماییم.

-2 چارچوب نظري

فرهنگ یکی از مفاهیم سهل اما ممتنع، آشنا ولی مبهم و پیچیده میباشد که هم نیازمند توصیفی غنی و هم

تبیینی قوي میباشد و در این مطالعه تلاش میکنیم فرهنگ را از منظر جامعهشناسی مورد ملاحظه نظري

مختصر قرار دهیم.

اگر از جامعهشناسان بپرسیم، فرهنگ چیست؟ اغلب به طور ضمنی یا صریح اذعان مینمایند که تعریف فرهنگ کار چندان سادهاي، نیست. در ادبیات مربوط، طیف وسیعی از تعاریف مفهومی مختلف از فرهنگ

وجود دارد که فرهنگ را در معناي وسیعی معادل »سبک زندگی« تعریف میکنند و در طرف مقابل، فرهنگ را

»اندیشهها و ارزشها« تلقی مینمایند.(چلبی، (54:1375

با توجه به انفجار اطلاعات در اواخر قرن اخیر و گسترش زمینههاي شناخت انسان و فرهنگ، تاکنون بسیاري از اندیشمندان و پژوهشگران اجتماعی تلاش نمودهاند که تعریفی جامع و مانع از فرهنگ به دست

دهند. به طوري که هم اکنون گفته میشود : »بیش از 450 نوع تعریف از فرهنگ ارائه گردیده است)«پژوهنده،

(67:1374 ؛ ولی هیچکدام مورد اجماع همگان قرار نگرفته است: زیرا هر یک از روزن و دریچه فکري خاص خود و کاربردي که براي آن قائل هستند، به تعریف فرهنگ مبادرت نمودهاند. علاوه بر این، سرعت شتابان تغییرات اجتماعی ـ فرهنگی نیز در این عدم اجماع مؤثر بوده است. با این وصف هر یک از تعاریف به

وضوح مفهوم فرهنگ کمک کردهاند.

تن بروك با تشبیه فرهنگ به دو چهره ژانوس1، تعبیر جالبی از فرهنگ کرده است: »انسان خالق و در همان حال مخلوق فرهنگ است.« (پهلوان، (20:1378

مرحوم علامه محمد تقی جعفري (4:1378) نیز از فرهنگ به عنوان »رنگآمیزي و توجیه« که اخلاق، هنر،

آزادي، مذهب، جهانبینی و علم و اخلاق تابو2 و رسوم و قوانین حقوقی را کیفیت خاصی میبخشد، یاد میکند. دي استنلی ایتزن((1375 فرهنگ را در واقع به منزله »انقیاد« تلقی مینماید که در شکلدهی ادراك و نگرش افراد و هویتبخشی به آنان بسیار مؤثر است. افروغ (1379) نیز فرهنگ را »معرفت مشترك« تعریف


-1 یکی از اساطیر یونان باستان با دو چهره.

-2 آنچه منع شده است.

کنگره ملی بررسی اندیشههاي فرهنگی و اجتماعی حضرت امام خمینی(ره)
4

نموده و آن را مشتمل بر لایههاي تودرتو میداند که از عمیقترین تا سطحیترین لایه به ترتیب شامل

جهانبینی، ارزش، هنجار، نماد، فنآوري مادي (مهارت به کارگیري و ساخت اشیا) و فنآوري اجتماعی

(مدیریت و سازماندهی اجتماعی) میباشد.

تري یاندیس (1378) فرهنگ را به نرمافزار ذهن تشبیه نموده که رفتار را کنترل میکند. وي به نقل از کلاکن مینویسد :

»فرهنگ براي جامعه، همچون حافظه است براي افراد« (ص (46

به تعبیر کار نیرو »فرهنگ به عنوان یک ویژگی منحصر به فرد انسان است که آن را بین خود و محیطش

قرار میدهد تا امنیت و بقاي خود را تضمین کند.« (پناهی، (48:1376

برکلی فرهنگ را »گنجینه انباشته بشري« و لینتون فرهنگ را »شیوة احساس، اندیشه و عمل« تلقی

میکند(فرهادي، .(1372 به طور کلی از دیدگاه جامعهشناسی میتوان گفت هر انسانی خود یک پدیده فرهنگی است و یک نوع رابطه دیالکتیکی میان انسان و فرهنگ برقرار است و انسانها در طول زندگی اجتماعی در

واقع هم فرهنگ را میسازند و هم از فرهنگ تأثیر میگیرند.

به طور خلاصه با توجه به تعاریف مختلف فرهنگ و عناصر اساسی آن در حوزه جامعهشناسی که صریحاً

یا تلویحاً بر آنها تأکید شده است، فرهنگ را میتوان به عنوان الگوهاي مشترك فکري و رفتاري تلقی نمود که شامل عناصر اساسی ذیل است: (ر.ك: محبوبیمنش، (1380 (1 باورها1، که به هست و نیستها مربوط است و به نگرش انسان به جهان و هستی شکل میدهد و مشروعیتبخش ارزشها است؛

(2 ارزشها2، که به ملاكهاي کلی قضاوت و احساسات ریشهدار اکثریت یک جامعه درباره خوبها و بدها

میپردازد و محیط را براي انسانها معنا بخشیده و به کنش او جهت میدهد و حقوق اساسی بشر را مشخص میسازد. اهداف و وسایل نیل به اهداف را براي وي ترسیم میکند و مشروعیتبخش هنجارها واقع میگردد؛
(3 هنجارها3، که بیشتر برآمده از دل ارزشهاست و بایدها و نبایدها و قواعدي است که نحوة عمل و

قاعدهبازي را در زندگی اجتماعی براي انسانها تعیین میکند و مشتمل بر وظایف مورد انتظار از هر شهروند است؛

(4 نمادها4، که امکان ذخیره و تبادل دانش و ارتباطات براي انسانها را فراهم میسازد؛

(5 فنآوري5، که ابزار، مهارت و دانش استفاده از ابزار را در اختیار انسان قرار میدهد و بر دو نوع نرم و

سخت تقسیم میگردد.

اما در زمینه مطالعه فرهنگ و نقش کیفی و بنیادي آن در ارتباط با تغییرات یا اصلاح جامعه، دو نگاه عمده وجود دارد : یکی نگاه از بیرون به فرهنگ، دوم نگاه از درون به فرهنگ (ر.ك: بهار، .(1386 اکثر مباحثی که

کنگره ملی بررسی اندیشههاي فرهنگی و اجتماعی حضرت امام خمینی(ره)
5

درباره فرهنگ شاهد هستیم، مبتنی بر نگاه از بیرون به فرهنگ است که بر حسب مقایسه با دیگر فرهنگها به

قضاوت ارزشی میپردازد و بر اساس پیشفرضهایی چون قوممداري، چندگانگی فرهنگی و نسبیتگرایی فرهنگی است؛ اما نگاه از درون به فرهنگ شیوهاي است که بیشتر در جامعهشناسی فرهنگ و حوزه مطالعات

فرهنگی مطرح است و مسائل اساسی آنها مربوط به عناصر فرهنگ، کارکردهاي فرهنگ، سلطه فرهنگی،

سرمایه فرهنگی، خردهفرهنگها، فرهنگ عمومی و فرهنگ والا، تولید، توزیع، مصرف و بازتولید فرهنگی،

نقش فرهنگ به مثابه رسانه ارتباطی و هم به عنوان عامل اصلاح، تغییر و توسعه جامعه و نظایر آن میباشد.

مطالعات جامعهشناسی مشخص ساخته است که فرهنگ ثابت نیست؛ بلکه بر حسب شرایط جدید و فهم افراد خصوصاً نخبگان و رهبران جامعه دچار تغییر میشود. فرهنگ تاریخ دارد و بالاخره اینکه فرهنگ داراي

کارکردهاي متعددي است، از جمله تأمین نیازهاي اولیه و ثانویه انسانی، ساماندهی و امنیتبخشی به زندگی

اجتماعی، تضمین بقا و تداوم تاریخی جامعه، امکان ارتباطات فردي، میانفردي و جمعی، ایجاد احساس تعلق

جمعی، تکوین هویت اجتماعی، ایجاد و حفظ همبستگی اجتماعی، تغییر و اصلاح جامعه و نظایر آن (ر.ك:

پناهی، 1376 و بهار، .(1386

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید