بخشی از مقاله

مقدمه
پديده پير شدن جمعيت جهان به دلايل: كاهش ميزان مرگ و مير ناشي از پيشرفتهاي علوم پزشكي، بهداشت، آموزش و پرورش و در نتيجه افزايش نرخ اميد به زندگي و طول عمر، از چنان درجه اهميتي برخوردار است كه عدم توجه به آن جامعه انساني را در آينده‎اي نزديك در مقابل مسائل و مشكلات بسيار پيچيده‎تر و چه بسا لاينحل قرار خواهد داد.
درصد جمعيت سالمندان تحقيقاً در كليه كشورها به طور منظم رو به ازدياد است. امروزه حدود يك ميليارد نفر از جمعيت جهان را افراد سالمند بالاي 60 سال تشكيل مي‎دهند.

طبق سرشماري جمعيت جمهوري اسلامي ايران در سال 1375، حدود 6/6% كل جمعيت 65 ميليون نفري كشور را سالمندان 60 سال به بالا تشكيل مي‎دهند. در غالب جوامع زنان نسبت به مردان از عمر طولاني‎تري برخوردارند و به همين جهت بخش اعظم جمعيت سالمندان را زنان سالخورده تشكيل مي‎دهند. وجود نابرابري‎هاي اقتصادي و عدم كفايت خدمات اجتماعي، مراقبتهاي پزشكي و غيره سبب گرديده تا اين گروه از آسيب‎پذيرترين اقشار اجتماعي باشند.


مسائل سالمندان به يك نگراني مشترك جهاني تبديل شده است. به همين دليل سازمان ملل متحد سال 1999 ميلادي را «سال بين‎المللي افراد سالخورده»‌ نام‎گذاري كرد.
كشورها بايد وضعيت سالمندان را با در نظر گرفتن ارزشهاي فرهنگي و آداب و رسوم خود در برنامه‎هاي اقتصادي و اجتماعي خويش مورد توجه قرار داده، از كساني كه در خانواده از افراد سالمند مراقبت مي‎كنند حمايت نمايند.


با توجه به تغييرات اساسي در سيستم خانواده و ساختار جمعيتي جوامع، ارائه خدمات رسمي پس از شناخت چگونگي و تركيب سني جمعيت سالمندان بسيار ضروري مي‎باشد.
در طرح بين‎المللي اقدام براي سالمندان نيز خانواده بهترين مامن براي حمايت از سالمندان تلقي شده و تلاش براي حمايت و پشتيباني از تحكيم خانواده و پاسخ به نيازهاي اعضاي سالخورده آن مورد تأكيد قرار گرفته است. در اين زمينه نقش و مشاركت سازمانهاي غيردولتي در تحكيم بنيادهاي خانواده و حفظ همبستگي ميان نسلها نيز از اهميت ويژه‎اي برخوردار است.
تعريف:


پيري چيست؟ اين سوال پاسخهاي متفاوت و متعددي دارد كه به چند مورد آن اشاره مي‎شود.
1- پيري عبارتست از اضمحلال تدريجي در ساختمان ارگانيسم بدن كه در اثر بيماري و حوادث نبوده، بلكه در اثر دخالت عامل زمان پيش مي‎آيد.
2- پيري از ابعاد و زواياي مختلف:


الف) زيست‎شناسي: مرحله‎اي است طبيعي و پيش‎پاياني در ادامه روند تولد و مرگ
ب) پزشكي: فرسودگي عضو يا مجموعه‎اي از اعضاء بدن در اثر كار به مرور زمان كه نتيجه كم شدن نيروي فعاليتهاي عملي اين اعضا و مآلا ظرفيت حياتي انسان است.
ج) رياضي: بالا رفتن عددگاه شمار روزهاي زندگي است.


د) اجتماعي: پيري دوراني از زندگي است كه شخص قادر به ادامه زندگي خود به طور مستقل نبوده و محتاج به كمك ديگران مي‎گردد.
هـ) قانوني: مرحله‎اي از زندگي است كه شخص بالطبع يا بالاجبار از انجام وظائف منظم قانوني و يا روزمره خود بايستي معاف و بازنشسته گردد.
و) ادبي: از نظر ادبي بالاخص در ادبيات غني فارسي و عرفاني اشارات و استعارات بديعي تحت عناوين «پير»، «پيردير»، «‌پير ميكده»، «پير ميفروش» و «پير طريقت» موجود است كه در حقيقت تعبيري زيبا از مرشد، راهنما، پيش كسوت و بزرگتر و تعبيراتي مشابه آن است.


3- در مورد انسان به سه نوع سن اشاره شده است كه عبارتند از:
• سن جسمي (فيزيكي)
سن جسمي بر پايه دگرگونيها و تحولات بدني يا فيزيكي در موجود زنده تعيين مي‎شود.
• سن زماني (قانوني)
سن زماني براساس تقويم مشخص مي‎گردد.
• سن رواني


براساس سن رواني، احساسات، عواطف و هيجانات شخص رشد مي‎كند و معمولاً جهات رواني پيري بيش از جهات ديگر در استنباط و احساسي كه از افزايش سن داريم، مؤثر است.
4- سازمان بهداشت جهاني سالهاي عمر را بدين‎گونه طبقه‎بندي مي‎كند:
59-45 ميانسال
74-60 مسن
90-75 پير
90 به بالا خيلي پير
نيازهاي سالمندان:


نيازهاي اساسي سالمندان با توجه به طبقه‎بندي مازلو:
1- نيازهاي فيزيولوژيك:
تغذيه: براي جلوگيري از زوال زودرس سيستمهاي بدن، وضعيت تغذيه‎اي مطلوب بايد حفظ شود، ‌تخيمن زده مي‎‎شود كه يك سوم تا يك چهارم تمام مشكلات بهداشتي سالمندان مستقيماً يا غيرمستقيم مربوط به تغذيه و عدم كفايت دريافت مايع مي‎باشد.
استراحت و فعاليت فيزيكي: سالمندان بايد دوره‎هاي كوتاه استراحت داشته باشند.
2- نيازهاي ايمني و سلامتي:


سالمندان بايد به طور منظم در دوره‎هاي معين، مورد معاينات فيزيكي لازم قرار گيرند.
3- نياز به عشق و تعلق و روابط عاطفي قوي:
وقتي نيازهاي ايمني و فيزيولوژيك برآورده شوند، براي انسان نياز به عشق و محبت مطرح مي‎شود، اين نياز ممكن است به شكل درخواست براي داشتن دوست، يك خانواده و ‎… بروز كند.
4- عزت نفس و احترام:
اين نياز به دو گروه تقسيم مي‎شود: اول احساس عدم وابستگي يا آزاد بودن و دوم تكامل اجتماعي از اطمينان دروني. عزت نفس باعث پذيرش فرآيند پيري مي‎شود، و از تسليم شدن به اين فرآيند جلوگيري مي‎نمايد.
استقلال: شخص سالمند مايل است هر چه بيشتر و يا تا حد ممكن مستقل بماند.
تطابق با بازنشستگي: يكي از سازگاريهايي كه شخص سالمند بايد انجام دهد، از دست دادن شغل به واسطه بازنشستگي است.
5- تعالي نفس:


انواع رفتارهايي كه اين نياز را تأمين مي‎كند، ممكن است در هر فردي، خاص و منحصر به خود او باشد.
معنويت: گرچه ممكن است حضور در خدمات عبادي خارج از منزل مشكل‎تر باشد، اما شخص سالمند براي تفكر و انديشيدن در خلوت وقت بيشتري دارد.
پذيرش مرگ به عنوان چرخه زندگي: مرگ همسر، خواهران، برادران و دوستان باعث مي‎شود شخص سالمند مرگ خودش را نزديك ببيند.
فرهنگ ايراني و سالمندان: مروري هرچند كوتاه بر ادبيات غني اين مرز و بوم و تعاليم عاليه اسلام ما را با ارزش و احترام سالمندان در فرهنگ ايران زمين بيشتر آشنا مي‎كند.
نظامي گنجوي مي‎گويد:


جوان گر به دانش بود بي‎ نظير نياز آيدش هم به گفتار پير
حافظ پيري را وقت جبران تقصيرها و سامان دادن به كارهاي ناكرده مي‎داند:
تا در ره پيري به چه آيين روي اي دل؟ باري به غلط صرف شد ايام شبابت
و لسان‎الغيب در جاي ديگر مي‎سرايد:
نصيحت گوش كن جانا كه از جان دوستت دارند


جوانــــان سعادتمنـــد پند پيــــر دانــــا را
سنايي در بيتي مي‎گويد:
جز به تدبير پير كار مكن پير دانش نه پير چرخ كهن
سعدي مي‎گويد:
واجب آمد بر آدمي شش حق اولش حق واجـب مطلــق
بعد از آن مادر است و پـــدر وان استاد و شاه و پيغمبـر
در ضرب‎المثلهاي فارسي نيز از پيران و سالخوردگان با احترام و ارزش ياد شده است:
- آنچه در آينه جوان بيند پير در خشت خام آن بيند
- پيرايه ملك، پيران باشند
- پير رعنا بهتر از جوان نارعنا


اينان قطره‎اي از درياي بيكران ادبيات غني فارسي در مورد سالمندان مي‎باشد. در مناطق روستايي و عشايري ايران سالمند تا آخرين لحظه عمر داراي ارزش و احترام بوده و به نسبت سابقه خانوادگي و نيروي ذهني در موقعيتهاي مناسبي مثل كدخدا، بزرگ فاميل و ‎… حضور دارد. در دين اسلام نيز در خصوص تجليل، تكريم و مراقبت از سالمندان، فرامين و دستورات مؤكدي وجود دارد. بخشي از اين وظايف به عهده فرزندان، بخشي هم بر عهده حكومت و جامعه مي‎باشد.
در آيه 23 سوره اسراء مي‎خوانيم:


«‌و خداي تو حكم فرموده كه جز او هيچ‎كس را نپرستيد و بر پدر و مادر نيكويي كنيد، اگر يكي از آنها و يا هر دو به سنين كهولت و سالخوردگي رسيدند (كه موجب رنج و زحمت شما باشند) زينهار كلمه‎اي كه رنجيده خاطر شوند نگوئيد و كمترين آزار به آنان نرسانيد و با آنها با اكرام و احترام سخن گوييد.»‌
پيامبر اسلام(ص) در مورد منزلت سالمندان و لزوم احترام و تكريم آنان فرموده‎اند:
- وجود پيران سالخورده بين شما باعث افزايش نعمتهاي الهي است.
- پيران را بزرگ و محترم بداريد زيرا احترام به آنان به منزله احترام به مقام الهي است.


- پيران در خانواده خود همانند پيامبرانند در ميان پيروانشان.
امام صادق(ع) از قول رسول خدا مي‎فرمايد:
احترام كردن به مسلمان سالخورده تعظيم در برابر خداست.
با عنايت به واژه‎هايي كه در تكريم و تجليل از سالخوردگان در آيات و احاديث به كار رفته است، مي‎توان نتيجه گرفت كه اسلام براي سالمندان، احترام و منزلت ويژه‎اي قايل است و به همين دليل در كشورهاي مسلمان از جمله ايران، سالمندان موردمهر و محبت ساير اعضاي جامعه‎اند و بسياري از خانواده‎ها سعي مي‎كنند كه در هر شرايطي حتي‎الامكان افراد مسن را در جمع خود نگهدارند.


با توجه به اعتقادات و دستورات ديني، فرهنگ و شعر و ادب و ضرب‎المثلهاي ذكر شده و ارزش و اعتبار سالمندان در جامعه، سوال اين است چرا اين احترام و ارزش خدشه‎دار شده است؟
مسلم است كه دلايل متعدد از جمله كوچك شدن خانواده‎ها، جامعه صنعتي، مشكلات اقصادي و ‎… باعث اين تغيير شده است.
اما هنوز هم با توجه به ريشه‎هاي فرهنگ غني ايراني با تمهيدات مختلف مي‎توان از فشاري كه بر خانواده در زمينه نگهداري سالمندان وارد شده و آنان را مجبور به سپردن سالمندشان به سراي سالمندان مي‎شود كاست.


بيان مسأله:
همه مردم مي‎دانند كه سرنوشت سالخوردگان در زمان ما بسيار تأثيرانگيز است. پيش از آن كه به بررسي جزئيات آن بپردازيم، بايد به اين نكته پي ببريم كه چگونه جامعة ما اين وضع را به آساني مي‎پذيرد و تحمل مي‎كند و به عنوان يك اصل كلي بايد توجه داشت كه جامعه تا زماني كه تعادل خود را از دست ندهد بر هر گونه سوء رفتار، رسوايي و افتضاح و حادثة غم‎انگيز چشم فرو مي‎بندد. در مورد سرنوشت كودكان تحت حمايت عمومي، يا نوجوانان بزهكار، يا مردان معلول نيز بيش از آنچه دربارة سالخوردگان مي‎انديشد به ناراحي نمي‎نشيند. بي‎تفاوتي در

مورد گروه اخير در ظاهر بسيار تعجب‎انگيز مي‎نمايد زيرا از يك سوي هر عضو جامعه بايد بداند كه در اين قضيه ‌آيندة خود وي نيز مورد پرسش است. از سوي ديگر همه آنان با عده‎اي از سالخوردگان مناسبات شخصي و نزديك دارند. در اين صورت چگونه مي‎توان طرز نگرش و تلقي آنان را توجيه كرد؟ اين گروه حاكم است كه پايگاه كهنسالان را به آنان تفويض مي‎كند و جمعيت فعال جامعه هم كه بايد با آن مخالفت ورزد، از آن چشم‎پوشي مي‎كند. در زندگي خصوصي هم فرزندان و نواده‎هاي آنان نيز به ندرت به كاري دست مي‎زنند تا زندگي سالخوردگان را مطلوب‎تر سازند. حال به بررسي طرز تلقي عمومي بزرگسالان و جوانان نسبت به نسل كهنسال مي‎پردازيم.


تا اينجا سخن ما درباره كهنسالي چنان بود كه گويي اين مفهوم يك حقيقت مشخص و تعريف شده روشن را آشكار مي‎سازد. در واقع تا جايي كه به ما مربوط است تعريف كهنسالي به هيچ‎وجه آسان نيست. كهنسالي از يك سو پديده‎اي زيستي است كه براساس آن سازوارة جسمي انسان خصوصيات مشخصي را آشكار مي‎سازد، كهنسالي در ين حال با سلسله‎اي از عواقب رواني همراه است، بدين سان كه برخي از اشكال رفتاري را به طور مشخص از خصوصيات سالمندي تلقي مي‎كنند. كهنسالي مشابه با همه حالات انساني يك بعد وجودي دارد كه در رابطه با زمان روابط فرد را دچار دگرگوني مي‎سازد و در نتيجه رابطة انسان با جهان اطراف و با تاريخ زندگي خويش دستخوش دگرگوني مي‎گردد و از آن جهت كه انسان هرگز به صورت طبيعي زندگي نمي‎كند بنابراين در ايام كهنسالي، مشابه با هر دوره ديگر حيات، پايگاه اجتماعي وي به وسيله جامعه‎اي كه به آن تعلق دارد معين و مشخص مي‎شود. آنچه باعث پيچيدگي اين مساله خواهد شد ارتباط نزديك و به هم پيوستة همة اين جوانب است.


هم‎اكنون آشكار شده است كه بررسي جنبه‎هاي زيستي يا رواني انسان به طور مجزا و دور از هم بي‎نتيجه است زيرا هر يك از اين جنبه‎ها بر ديگري اثر گذاشته، اين تأثير متقابل مخصوصاً در مورد كهنسالي كاملاً روشن و بديهي است و مبناي دشواريهاي روان‎تني را به وجود مي‎آورد. بدين ترتيب آنچه را در زندگي، روحي يا رواني مي‎ناميم تنها در پرتو موقعيت وجودي و زيستي انسان قابل درك و فهم است. اين موقعيت وجودي و زيستي، سازوارةجسمي را نيز تحت تأثير قرار مي‎دهد. مخالف اين مفهوم نيز صادق است زيرا برحسب كم يا زياد بودن آسيب بدني

تجارب انسان در رابطه با زمان تفاوت پيدا مي‎كند، در نهايت، جامعه هنگام اعطاي نقش و پايگاه اجتماعي به افراد كهنسال يا هنگام بازستاندن توجه قرار مي‎دهد. هر فردي از اجتماع تحت تأثير نگرش عملي و نظري كه جامعه از او دارد، قرار مي‎گيرد. بدين سبب شرح تحليلي جنبه‎هاي گوناگون كهنسالي كافي نيست. زيرا هر جنبه بر ديگر جنبه‎ها اثر گذاشته، خود نيز تحت تأثير ديگر جنبه‎ها قرار مي‎گيرد. در پرتو چنين جريان نامحدود دوري است كه بايد به شناخت كهنسالي دست يافت.
اهميت مسئله:


هنگامي كه طراوت و شادابي و نشاط جايش را به عزلت و نيازمندي ميدهد و زلفان قيرگون به سپيده‎هاي نقره‎فام بدل مي‎شود و باغ زيبا و سرسبز جواني با آمدن پيري به خشكي مي‎گرايد و زماني كه درياي خروشان و مواجي كه چندي پيش با هزاران غرور و سركشي سكوت و ناتواني را به خوابي هم نمي‎ديد ساكت و آرام مي‎ايستد ديگر خبري از تحرك و بالندگي نيست. ديگر آن دنياي پرهيجان و شور بر اين تن ضعيف و ناتوان سلطه‎اي ندارد.
با رسيدن مرحله پيري يا كهنسالي دگرگوني‎هاي جسمي و فكري در انسان رخ داده، شور و نشاط و توانايي تبديل به ناتواني و افسردگي گرديده، عاطفه و احساس توأم با نيازمندي شده، توقعات و احتياجات افزوده گشته، در بعضي افراد علاقه به زنده ماندن بيشتر، ترس از مرگ و آزمندي و حرص و يا برعكس تقوا، گوشه‎نشيني، قناعت و سازگاري محيط پايدار مي‎گردد و اگر در همچو موقع و وضعي زندگي با مرام و دلخواه شخص وفق نداشته و نابسامانيهاي اقتصادي و اجتماعي نيز بر افزون گردد،‌ زندگي تبديل به يك زندان مي‎گردد كه نه ماندن در آن قابل تحمل است نه امكان رها شدن از آن.


جمعيت سالخوردگان در عصر حاضر از هر دوره ديگري در تاريخ بشريت متنوع‎تر است و تفا وتهاي عمده ممكن است ناشي از وضعيت‎هاي گوناگون اقتصادي، اجتماعي،‌ خانوادگي، بهداشتي با تاريخچه شخصي يا حرفه‎اي فرد، رابطه گذشته و حال او يا آموزش فرهنگ و غيره باشد. برخي از آنان فعالند و بعضي ضعيف و متكي و اين ناشي از طيف نامحدودي از تجربه‎هاي شكل‎دهنده و عوامل اجتماعي گوناگون است.


بد شدن وضع مالي يا حتي فقر، تماسهاي خانوادگي و شغلي و اجتماعي كمتر و از دادن هويت و دليل زنده ماندن در اجتماع از جمله مسائلي است كه موجب بروز حالات نوميدي مي‎شود.


امروزه به دنبال تغييراتي كه در طبقات مختلف اجتماعي پديدار گرديده است. خانواده با بحراني عظيم مواجه شده است. عوامل مختلفي نظير رشد جمعيت، مشكلات اقتصادي، تنشهاي سياسي و غيره موجبات بحران در خانواده را فراهم ‌آورده‎اند و موجب شكل‎گيري الگوهاي بسيار متعدد مانند خانواده هسته‎اي، تك والدي،‌ زندگي تجردي، خانواده‎هاي بدون فرزند، ازدواجهاي مجدد و پدرخواندگي و مادرخواندگي، خانواده و فرزند‎خواندگي، خانواده چند نسلي، ازدواجهاي قراردادي غيرستي و همزيستي مشترك گرديده‎اند. گسترش شكلهاي گوناگون خانواده موجب شده است كه افراد انتقال در خانواده را طي دوره‎هاي مختلف زندگي خويش در مقايسه با نسل پيشين بيشتر تجربه كنند.
برخورد با مسأله سالمندي در جوامع مختلف و در دوره‎هاي تاريخي اشكال متفاوتي داشته و دارد. از كشتن سالمندان ناتوان در جوامع ابتدايي گرفته تا ايجاد شرايط خودكشي، براي آنها در برخي جوامع امروزي.


اخبار جهاني سالمندي
در سال 2000 جمعيت سالمندان بالاي 60 سال جهان 600 ميليون نفر، معادل 10 درصد كل جمعيت بود و پيش‎بيني مي‎شود تعداد افراد اين گروه سني در سال 2025 به 2/1 بيليون نفر و در سال 2050 به حدود 2 بيليون نفر، معادل 21 درصد كل جمعيت جهان برسد. براي اولين بار در تاريخ در سال 2050 جمعيت زير 15 سال معادل جمعيت بالاي 60 سال خواهد بود.
امروزه نرخ رشد جمعيت سالند جهان 9/1 درصد است در حالي كه نرخ رشد كل جمعيت جهان 2/1 درصد مي‎باشد. از آنجا كه نرخ رشد جمعيت در كشورهاي در حال توسعه بيشتر از كشورهاي توسعه يافته است لذا در آينده جمعيت سالمند بيشتري در اين كشورها زندگي خواهند كرد. همچنين سرعت افزايش سالمندان در اين كشورها بيشتر از كشورهاي توسعه يافته است.


اين تغييرها در شرايطي اتفاق مي‎افتد كه كشورهاي در حال توسعه در چالش همزمان توسعه يافتي و سالخوردگي جمعيت قرار دارند.
سالخوردگي جمعيت عبارت است از مرحله‎اي كه طي آن افراد سالمند نسبت بيشتري از كل جمعيت را به خود اختصاص مي‎دهد. با كاهش ميزان باروري كلي از يك سو و كاهش ميزان مرگ و مير و افزايش اميد به زندگي از سوي ديگر، ساختار سني جمعيت از گروه‎هاي سني جوان‎تر به پيرتر تغيير مي‎يابد.


اخبار كشوري سالمندي:
در سال 1375 حدود 6/6 درصد كل جمعيت ايران، معادل 3970000 نفر، افراد بالاي 60 سال بوده‎اند. براساس تحقيق كشوري ‎DHS در سال 1379 جمعيت سالمندان بالاي 60 سال 8/7 درصد كل جمعيت نمونه بوده است. پيش‎بيني مي‎شود تا سال 1400 اين رقم به حدود 10 درصد كل جمعيت نزديك به 10 ميليون نفر برسد.
تحقيقات نشان مي‎دهد كه مهمترين نياز سالمندان در حال حاضر نياز مالي و در درجه دوم نياز به خدمات بهداشتي ‎- درماني مي‎باشد.


با توجه به اهميت سالخوردگي جمعيت و تبعات اقتصادي و اجتماعي آن و نيز با توجه به روند رو به افزايش سالمندان در كشور و نيازهاي اولويت‎دار آنها اخاذ يك رويكرد جام و همه جانبه ضروري است. پرداختن صحيح به تمام ابعاد اين موضوع از عهده يك بخش يا سازمان خارج است. لازم است تمام بخشها و سازمانهاي مرتبط، در قالب اندامهاي همسو و هماهنگ به مرتفع ساختن نيازهاي سالمندان و تعديل اثرات سالخوردگي جمعيت بپرازند. اين مهم زماني محقق خواهد شد كه «‌سياست كشوري سالمندي» تدوين و در راستاي اين وظايف بخشهاي مختلف تعيين شده باشد.
ادبيات تحقيق:


مروري بر تحقيقات انجام يا فته در ايران و جوامع ديگر نشان مي‎دهد كه مسأله سالمندي در جوامع ديگر از اهميت خاصي برخوردار است و به اين لحاظ سابقه پژوهشهاي سالمندي در آن جوامع طولاني‎تر از ايران است. تحقيقاتي كه در ايران در زمينه سالمندي انجام گرفته است،‌ بسيار محدود بوده و براساس آن پيري از زاويه سلامتي و يا به عبارت ديگر بيشتر در چارچوب پزشكي بررسي شده است. بنا به دلايل فوق بررسي مسائل اجتماعي سالمندان عناوين تعداد معدودي از پايان‎نامه‎هاي دانشگاهي را به خود اختصاص داده است. در اين زمينه پايان‎نامه‎ها و تحقيقات مرتبط با موضوع تحقيق در دانشگاه‎هاي متعدد از جمله تهران، علوم بهزيستي، تربيت مدرس و دانشگاه علامه طباطبايي مورد بررسي و مطالعه قرار گرفت كه از ميان آنها به چند نمونه اشاره مي‎شود:


• پژوهشي تحت عنوان «موقيت سالمندان در خانواده» توسط آقاي دكتر سام آرام در سال 1371 انجام گرفته است. در اين تحقيق هشت فرضيه مورد آزمون قرار گرفته كه از اين تعداد سه فرضيه رد و پنج فرضيه تأييد شده است. فرضيه‎هايي كه در اين تحقيق رد شده‎اند عبارتند از:
1- رابطه بين ميزان سواد سالمند و ميزان پذيرش او در خانواده.
2- رابطه ميزان نياز سالمند به كمك گرفتن از ديگران در امور شخصي و ميزان پذيرش او در خانواده.
3- رابطه بين نوع جنس و ميزان پذيرش سالمند در خانواده، با اين فرض كه مردان سالمند بيش از زنان سالمند در خانواده مورد پذيرش واقع مي‎شوند.
و فرضيه‎هايي كه تأييد شده‎اند عبارتند از:


1- رابطه بين مالكيت داشتن سالمند و ميزان پذيرش او در خانواده.
2- رابطه بين درآمد داشتن سالمند و ميزان پذيرش او در خانواده.
3- رابطه ميزان همكاري سالمند با ساير اعضاي خانواده و ميزان پذيرش او در خانواده.
4- رابطه بين ميزان سنتي بودن خانواه و ميزان پذيرش سالمند در خانواده.
5- رابطه بين پايين بودن سن سالمند و ميزان پذيرش او در خانواده.


نتايج كلي گرفته شده از اين تحقيق شامل موارد زير است:
1- سالمندان در خانواده‎هاي سنتي از جذب و پذيرش بيشتري برخوردارند و زمينه‎هاي مربوط به همكاري سالمند با ساير اعضاي خانواده و انطباق نوع انتظارات ساير اعضا با ميزان سن سالمند، در خانواده‎هاي سنتي فراهم است و اين زمينه‎ها و انطباق، در خانواده‎هاي غيرستي كمتر فراهم مي‎شود.
2- موقعيت‎هاي اقتصادي سالمند مثل مالكيت‎ها و درآمد، در ميزان جذب و پذيرش او در خانواده مؤثر بوده و هر چه سالمند داراي موقعيتهاي بالاتري از نظر مالكيت و درآمد باشد، از جذب و پذيرش بيشتري در خانواده برخوردار است.


3- زنان سالمند بيش از مردان در خانواده با مشكل مواجه مي‎شوند. عامل اين تفاوت مي‎تواند طول عمر زيادتر زنان و بيشتر بودن تعداد آنان باشد.
4- آغاز پيري با كاهش درآمد و افزايش اوقات فراغت، سازگاري با نقش‎هاي جديد، از دست دادن توانايي‎ها، از دست دادن همسر، بعد از 75 سالگي از دست دادن استقلال، بروز برخي معلوليت‎ها و عزلت روزافزون همراه است.


5- پيش‎بيني مي‎شود كه در 40 سال آينده، تعداد افراد خيلي پير، در سنين 80 تا 90 ساله، در جامعه ما افزايش يابد و در اين شرايط نمي‎توانند از فرزندان خود خدمات مراقبتي دريافت كنند چون فرزندان آنها هم در سنين 60 تا 70 ساله هستند و خود به نوعي نياز به دريافت مراقبت دارند.
در اين شرايط فشار مراقبت از هر دو نسل، بر نسل سوم خواهد بود كه خود مشكلات خاصي دارند، مثل صنعتي شدن، سكونت در آپارتمانهاي كوچك و عدم حضور در منزل در ساعات روز. در اين شرايط است كه اجراي برخي برنامه‎هاي ويژه براي مراقبت از سالمندان ضرورت مي‎يابد.


6- از ويژگيهاي فن‎آوري جديد، سرعت آن در كهنه كردن دستاوردهاي خود و ارائه موارد نو است. يكي از مشكلات سالمندان در اين فرايند نوسازي و توسعه اجتماعي، عدم تطبيق با ابزارهاي جديد است، چرا كه آنها با نوع قديمي اين ابزارها آشنا هستند و با انواع جديد آ‌ن بيگانه‎اند و در مواردي كه حاضر به يادگيري روشهاي كار با آنها نيستند،‌ دچار مشكل مي‎شوند.
7- مي‎توان گفت كه ايجاد مراكز نگهداري از سالمندان به ويژه سالمندان معلول، بيش از اينكه مشكل سالمندان را حل كند، مسائل ساير اعضاي خانواده را كاهش مي‎دهد.
• تحقيق ديگري با عنوان بررسي مسائل و مشكلات سالمندان شهرستان سقز با تأكيد بر ديدگاه جامعه‎شناختي توسط خانم مهوش جانمردي انجام پذيرفه و در اولين كنفرانس بين‎المللي سالمندي در ايران (سال 1378) ارائه شده است. در اين تحقيق علاوه بر اشاره به جنبه‎هاي زيست‎شناختي و روانشناختي پديده سالمندي، بيشتر ديدگاه جامعه‎شناختي مورد تأكيد قرار گرفته است. نگاهي به يافته‎هاي اين پژوهش نشان‎دهنده موارد زير است:


1- با پديده سالمندي در گذر زمان و در جوامع مختلف برخوردهاي متنوعي صورت گرفته است. به طوري كه در اقوام بدوي به دليل محدوديت‎هاي غذايي و كوچ دائمي، سالمندان از زندگي اجتماعي كنار گذاشته مي‎شدند و در بسياري از اوقات طي مراسمي به وسيله فرزندان ارشد به قتل مي‎رسيدند، اما در فرهنگ‎هاي ديگر با دادن نقش مجدد، سالمندان را در حيات اجتماعي مشاركت مي‎دادند و همچنين از تجربيات آنان در انجام امر مختلف نظير: جوانان، ازدواج و مراسم مربوط به مردگان و نگهداري از نوه‎ها استفاده مي‎شده است. امروزه بسياري از كشورهاي جهان، با ايجاد سياست‎ها و برنامه‎هايي به حمايت از سالمندان مي‎پردازند تا اين افراد، باقيمانده عمر را در آرامش و رفاه زندگي كنند.


با مقايسه ميان كشورهاي شرقي و غربي نيز مي‎توان گفت كه در مشرق زمين، به دليل وجود سنت‎هاي گذشته و پاي‎بندي مردم به آنها، سالمندان اكثراً با خانواده زندگي مي‎كنند و درصد كمي در سراي سالمندان به سر مي‎برند. اما در غرب به دليل كاهش نقش‎هاي اجتماعي سالمندان و عدم تمايل خانواده به نگهداري آنان درصد بيشتري از افراد در سراي سالمندان زندگي مي‎كنند.


2- پديده سالمندي عمدتاً ويژگيهاي نظير: ضعف جسماني،‌ دمانس، بيماري رواني، تغيير در ناسازگاري‎هاي جنسي، ناپايداري زندگي زناشويي، تمايل به داشتن دوستان هم سن و سال، علاقه به ارتباط با فرزندان، ترك رابطه، يادآوري خاطرات گذشته، احساس تنهايي و افسردگي، تمايل به خودكشي، تطبيق با موقعيت، مشكل بودن ازدواج مجدد، برخورد و ستيزه با جوانان، تعهد اخلاقي و اجتماعي، روي آوردن به مشاغل كاذب، نامناسب بودن وضعيت زنان و تغيير در حالت رفتار را به همراه دارد. و هرگونه برنامه‎ريزي در خصوص سالمندان ضرورت بررسي هر كدام از موارد مذكور را مي‎طلبد.


3- سابقه حمايت از سالمندان در ايران به دوران هخامنشي برمي‎گردد.
4- در اين پژوهش براساس چارچوب نظري تدوين شده، متغيرهاي پايگاه اقتصادي ‎- اجتماعي، جنس، وضعيت تأهل، حمايت، روابط خانوادگي و خويشاوندي، روابط اجتماعي، ضعف جسماني، محل تولد، سن، نگرش مثبت به سالمندي و امكانات رفاهي، به عنوان متغير مستقل در نظر گرفته شده است كه بر روي متغيرهاي وابسته يعني طول عمر، فعاليت، محافظه‎كاري، انزوا، مرور زندگي گذشته، مشاركت اجتماعي،‌ گذراندن اوقات فراغت و روابط اجتماعي تأثيرگذار هستند. آزمونهاي آماري نيز با 95 درصد اطمينان وجود رابطه بين بعضي از متغيرها را تأييد كرده است. براساس تحليل‎ داده‎ها، متغيرهاي روابط خانوادگي و خويشاوندي با طول عمر، روابط اجتماعي و پايگاه اقتصادي ‎- اجتماعي با فعاليت، ضعف جسماني با محافظه‎كاري، ضعف جسماني با انزوا، ضعف جسماني با مرور زندگي گذشته، روابط خانوادگي و خويشاوندي با انزوا، سن با مشاركت اجتماعي سن با گذراندن اوقات فراغت، وضعيت تأهل با طول عمر، نگرش مثبت به سالمندي با مشاركت اجتماعي، محل تولد با طول عمر و امكانات رفاهي با طول عمر رابطه معناداري دارند و متغيرهاي ديگر يعني پايگاه اقتصادي ‎- اجتماعي با طول عمر، جنس با طول عمر و حمايت با طول عمر، رابطه معناداري ندارند.


• در تحقيق ديگري از خانم عليخاني در سال 1377 به بررسي وضعيت اجتماعي و اقتصادي در ارتباط با بهداشت رواني سالمندان در بين 200 سالمند آسايشگاهي با ميانگين سني 64 سال و 200 سالمند غيرآسايشگاهي با ميانگين 60 سال پرداخته است. در بين 200 سالمند آسايشگاهي با ميانگين سني 64 سال، بيشترين فراواني سني مربوط به گروه سني 69-65 سال و كمترين فراواني متعلق به گروه سني 90 سال و بيشتر بوده است. در بين 200 سالمند غيرآسايشگاهي با ميانگين سني 60 سال، بيشترين فراواني نسبي متعلق به گروه سني 64-60 سال و كمترين فراواني متعلق به گروه سني 90 سال و بيشتر بوده است. در بين سالمندان آسايشگاهي 32 درصد بازنشسته و 64 درصد بين 5-3 سال در آسايشگاه

اقامت داشته‎اند، 54 درصد فرزندانشان تأمين‎كننده هزينه زندگي آنان بوده‎اند، 78 درصد با خانواده اختلاف داشته و 56 درصد به دليل اختلاف با خانواده به آسايشگاه آمده بودند، 30 درصد آرزوي زندگي با خانواده، 42 درصد آرزوي به دست آوردن سلامتي و 36 درصد آرزوي مرگ داشته‎اند. از 200 سالمند غيآسايشگاهي 53 درصد بازنشسته. 34 درصد داراي همسر، 53 درصد داراي حقوق بازنشستگي، 46 درصد خود يا همسر تأمين‎كننده هزينه زندگي، 41 درصد فرزندان تأمين‎كننده هزينه زندگي، 63 درصد خود يا همسر تأمين‎كننده هزينه زندگي، 41 درصد فرزندان تأمين‎كننده هزينه زندگي، 63 درصد بدون اختلاف خانوادگي، 31 درصد مشغله روزانه آنها مطالعه و 37 درصد آرزوي به دست آوردن سلامتي را داشته‎اند. براساس نتايج

اين پژوهش بين وضعيت اجتماعي مشتمل بر اختلافات خانوادگي، ميزان اختلافات خانوادگي، نگرش اعضاي خانواده و جامعه نسبت به سالمند و چگونگي گذران اوقات فراغت با بهداشت رواني سالمندان رابطه معناداري وجود دارد. همچنين گروه سالمندان غيرآسايشگاهي نسبت به گروه سالمندان آسايشگاهي از سلامت عمومي بيشتري برخوردار هستند. به طور كلي وضعيت اقتصادي و نظام اجتماعي بر سالمند و سلامت عمومي سالمندان تأثير مستقيم دارد.


• مهدي اماني در مقاله‎اي تحت عنوان «چند جنبه جمعيت‎شناختي در زمينهناهم عصري فرهنگي و تداوم فرهنگ از طريق انتقال آن از سالمندان به جوانان در ايران» پس از اشاره به جنبه‎هاي جمعيت شناختي سالمندان در كشور به نقش‎ها و توانمندي‎هاي مهم سالمندان در خانواده و جامعه اشاره مي‎كنند.


ايشان مي‎نويسند: اين نقش و توانمندي، در حقيقت تجارب،‌ ديده‎ها،‌ شنيده‎ها و دستاوردهاي زيستي سالمند است كه طي چندين دهه، در ذهن و حافظه آنها به صورت مجموعه‎اي از مسائل و راه‎حلهاي مبتني بر منطق كلي اجتماعي و مردمي جاي گرفته و در فرهنگ و سنت، به شكل پندها، داستانها و فولكلور باقي مانده است. اين مجموعه‎ها را بايستي نمودهاي تاريخ اجتماعي و فرهنگي دانست و براي تداوم فرهنگي، شايسته است وسايل و موقعيت دستيابي جوانان را به اين مجموعه اصيل و ارزشمند فراهم كنيم و اين دستيابي را، چه در

داخل خانواده و چه در سطح اجتماعي، امكان‎پذير سازيم. در داخل خانواده با كوشش در نگهداري سالمندان در كانون خانوادگي و تشويق كودكان و جوانان به گفت و شنود و تماس دايم با سالمندان، اين انتقال فرهنگ و هويت قابل تحقق است. مي‎توان در كودكان و نوجوانان كشش و علاقه به تماس و گفت و شنود با والدين سالمند را ايجاد نمود و آنچه را كه پيران

«بوده‎اند» و آنچه را كه جوانان «هستند» به هم نزديك ساخت تا جوانان از اصل خود بريده نشوند و هويت آنان تا حد امكان محفوظ بماند و تداوم يابد. ايشان در ادامه عنان مي‎كند تماس و انتقال فرهنگ، سنت، آگاهيها و توانمندي سالمندان به جوانان، تا مدتها مي‎تواند فرهنگ، سنتها و آگاهيهاي انباشته نزد سالمندان را براي جوان حفظ كند و هنگامي كه اين فرهنگ، سنتها و آ‌گاهيهاي انباشته نزد سالمندان را براي جوان حفظ كند و هنگامي كه اين جوانان به نوبه خود پس از گذشت يك، دو يا سه نسل به سنين سالمندي رسيدند، مي‎توانند آنچه را كه حفظ و نگهداري كرده‎اند به جوانان و كودكان آينده منتقل سازند. ادامه اين چرخه مي‎تواند وسيله‎اي باشد براي تداوم و بقاي فرهنگ، سنن، آگاهيها، هنرها و فنوني كه به صورت ميراث فرهنگي نزد سالمندان وجود دارد. اين تداوم و نگهداري فرهنگ قادر است تا حدود زيادي ما را از آثار مضر و نامطلوب هجوم جنبه‎هاي نامناسب و ناهماهنگ فرهنگ غرب بركنار دارد و از طريق تماس با هم عصران فرهنگي، جامعه را از بريدگي و انقطاع فرهنگي نجات دهد.


• عطاالله مثنوي در سال 71 تحقيقي تحت عنوان «علل سپردن سالمندان به آسايشگاه‎هاي سالمندي» در سطح كشور انجام داده‎اند. نتايج به دست آمده از بررسي 504 سالمند مستقر در آسايشگاه‎هاي سالمندي و همچنين در كنار خانواده‎ها موارد زير را در ارتباط با موضوع خانواده نشان مي‎دهد:


1- از مجموع 246 نفر سالمند مورد مطالعه در آسايشگاه‎ها 6/60 درصد زنان و 4/39 درصد مردان بودند كه خود بيانگر اين مسأله است: اولاً مردان در فرهنگ ايراني امكان ازدواج مجدد بيشتري دارند به علاوه با عروس و نوه‎ها نيز بهتر مي‎توانند سازگاري داشته باشند. چنانچه در فرهنگ ايراني گفته شده، پدرشوهر مي‎گويد عروسم، ولي مادرشوهر مي‎گويد پسرم. بنابراين زنان سالمند بيشتر به آسايشگاه‎هاي سالمندي رهسپار شده‎اند.


2- نداشتن همسر براي زنان و مردان، عاملي بر رهسپاري سالمندان به آسايشگاه است. چنانچه سالمندان ساكن در آسايشگاه‎ها كه بدون همسرند 7/72 درصد مي‎باشند.
3- فوت همسر، جدايي و متاركه كه عوامل تنهايي هستند، علتي بر گسيل شدن سالمندان به آسايشگاه مي‎باشند.
4- در جامعه مورد بررسي، سالمنداني بيشتر جذب آسايشگاه‎ها شده‎اند كه از نعمت داشتن خانواده بي‎بهره بوده‎اند.
5- در فرهنگ ايراني فرزند به عنوان پشتوانه‎اي براي زندگي دوران سالخوردگي مطرح است و به عبارتي هنوز هم فرزند به عنوان عصاي پيري، در جامعه و فرهنگ ما مطرح است. چنانچه 2/51 درصد از سالمندان آسايشگاه‎ها فاقد فرزند بوده‎اند.


6- وجود تنهايي فيزيكي عاملي بر سوق سالمند به آسايشگاه است، چنانچه 2/47 درصد از سالمندان آسايشگاه‎ها سالها به تنهايي زندگي مي‎كرده‎اند.
7- فقدان حامي و سرپرست و نان‎آور خانواده سالمند، علتي بر رهسپاري سالمند به آسايشگاه است. (9/54 درصد)
• تقي آزاد ارمكي در پژوهشي در سال 79، تحت عنوان «شكاف بين نسلي در خانواده»، رابطه تعاملي يا تزاحمي سه نسل جوان، ميانسالان و پيران را مورد بررسي قرار داده است. نتايج حاصل از اين تحقيق را مي‎توان در موارد ذيل خلاصه كرد:


1- با توجه به عوامل بيروني اثرگذار بر خانواده و افزايش جمعيت جوان و نيازهاي آنها، جامعه ايراني با تفاوت نسلي روبه‎رو شده است. ضمن اينكه نسل پيران و نوجوانان و كودكان وجود دارند، جوانان به عنوان يك گروه اجتماعي جديد مطرح شده‎اند. اين نسل‎ها از يكديگر ممتاز و متفاوتند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید