بخشی از مقاله

کودکان عقب مانده ذهنی


عقب ماندگی ذهنی اختلالی است كه با عملكرد هوشی زیر حد طبیعی و اختلال در مهارتهای انطباقی مشخص می گردد. سن شروع عقب ماندگی ذهنی زیر 18 سال است و منظور از مهارتهای انطباقی انجام كارهای است كه در هر سن خاص به طور معمول از فرد انتظار می رود .
انواع
عقب ماندگی ذهنی بر اساس میزان بهره هوشی ، از خفیف تا بسیار شدید ( عمیق ) وجود دارد . جدول زیر تقسیم بندی های مربوط به عقب ماندگی ذهنی را با توجه به نوع و مهارت مورد نظر نشان می دهد:
مهارت مورد انتظار نوع بهره هوش
آموزش پذیر خفیف 50- 70
ربیت پذیر بالا متوسط 35- 50
تربیت پذیر پایین شدید 25- 25
كمتر از 25 عمیق ایزوله ، نیازمند نگهداری در مؤسسه
در حالی كه بهره هوش طبیعی در محدوده 90- 110 قرار می گیرد ، به فاصله بین 71- 84 هوش مرزی اطلاق می شود كه این افراد عقب مانده ذهنی نیستند اما از نظر پیشرفت تحصیلی موفقیت چندانی ندارند . خوشبختانه كمترین تعداد این بیماران را عقب مانده ذهنی نوع شدید و بسیار شدید كه عمدتاً نیازمند نگهداری و پرستاری دائم در مؤسسات مربوطه می باشند تشكیل می دهند.
شیوع این اختلال در حدود 1 درصد جمعیت می باشد كه در جنس مذكر حدود 5/1 برابر جنس مؤنث است.
سبب شناسی عقب ماندگی ذهنی
1- عوامل قبل از تولد : بیشتر شامل تأثیرات ژنتیك و تغییرات كروموز می شود . ضمن این كه عفونت های رحمی و ابتلای به بیماری سرخچه و توكسوپلاسموز ( بیماری خطرناكی كه از طریق گربه منتقل می شود ) نیز در بروز عارضه نقش دارند . آنچه مسلم است بیشترین علل عقب ماندگی ذهنی همین عوامل قبل از تولد است كه از نظر پیشگیری نیز اهمیت دارند ، به ویژه عوامل كروموزومی مانند سندرم داون و عوامل عفونی مثل سرخچه و توكسوپلاسموز مادرزادی . در این بین عوامل حین تولد مثل زایمان مشكل و خونریزی جمجمه و اشكالات تنفسی حین زایمان و ..... نیز مؤثر می باشند .
2- عوامل پس از تولد : شامل ضربات شدید به جمجه كودك ( یرقان ) سیانوز ( سیاه شدن )، عفونتهای دوران نوزادی به همراه تب و تشنج ، كم كاری تیروئید و .... است كه با مواظبت از كودك بخصوص قبل از سن چهارسالگی می توان از بروز عقب ماندگی ذهنی تا حدی جلوگیری نمود.
3- عوامل محیطی اجتماعی : تأثیرات محدودتری در بروز عقب ماندگی ذهنی دارند و شامل فقر ، تغذیه ، ناپایداری خانواده ، وضعیت اقتصادی – اجتماعی بد و محرومیت های فرهنگی و استرسهای مكرر و فوق تحمل در محیط زندگی كودك است.
پیشگیری
پیشگیری اولیه : جلوگیری از ظهور عوامل ایجادكننده عقب ماندگی ذهنی بخصوص عوامل قبل از تولد ، اهمیت ویژه ای دارند. آموزش خانواده ، ممانعت از ازدواجهای فامیلی ، جلوگیری از حاملگی بعد از سنین 35 سالگی ، رعایت بهداشت حاملگی ( پرهیز از اشعه ، دارو ، ضربه به شكم ، تغذیه مناسب مادر ، جلوگیری و كنترل نمودن عفونت های مادرزادی و .... ) در پیشگیری اولیه بسیار مؤثر هستند. محافظت كودك پس از تولد بخصوص در دوره نوزادی و مداخله ی درمانی به موقع در موارد بیماری ، مثل كم كاری تیروئیدی ( هیپوتیروئیدی ) نیز در جلوگیری از بروز عقب ماندگی ذهنی اهمیت دارد .
پیشگیری ثانویه :
عقب ماندگی ذهنی درمان ندارد و بهترین راه كنترل آن جلوگیری از بروز آن است . به نظر نمی رسد داروهای خاصی نیز در كنترل پیشرفت اختلال مؤثر باشد. مهمترین روش درمانی افراد عقب مانده ذهنی افزایش میزان سازگازی آنها ، محیط زندگی و تنظیم توقعات محیطی و سطح كارآیی این افراد در خانواده و جامعه است.
پیشگیری ثالث
انجام مشاوره خانواده و مشاوره فردی در جهت محدود كردن تأثیرات عقب ماندگی ذهنی ضرورت دارد . استفاده از روشهای توصیه شده توسط افراد متخصص در تقویت و حفظ كارآیی عملی این افراد می تواند باعث افزایش اعتماد به نفس و سازگاری مناسب تر با استرسهای معمول زندگی افراد عقب مانده ذهنی گردد. آموزش كودك و خانواده ، آموزش مهارت های كلامی ، محیطی ، ارتباطی ، اجتماعی ، همچنین آموزش های ویژه و فیزیوتراپی و آموزش های مهارت های جسمی همگی می توانند در سازگاری و رشد بهتر این افراد و توانبخشی آنان كمك مؤثری باشند.


کودک عقب مانده ذهنی در برابر ناکامیها و شکستها سخت کم طاقت است، وبرنامه آموزشی او می بایست به گونه ای تهیه و تنظیم گردد که با مختصر سعی و تلاشی که از خود نشان می دهد با موفقیت مواجه گردد و این بهترین کار مربی است و مربی واقعی کسی است که به تلاش شاگردش بها بدهد و نه به صرف محصول و نتیجه کار او. در ادامه مقاله بهشتیان روی زمین سعی داریم شما را هر چه بهتر با دنیای این کودکان دوست داشتنی آشنا کنیم تا بیشتر ، از نیازهای نهفته آنها به عنوان یک انسان مطلع شوید. کودک عقب مانده ی ذهنی، اندوخته ی فراوانی از تجارب ناکام دارد، کمتر تشویق و ترغیب شده است و نیازمند تشویق و ترغیب و کوششهای موفقیت آمیز است. او تنبیه فراوان شده است (اعم از تنبیه بدنی و یا تنبیه عاطفی و روانی) و تنبیه آفت رشد و شکننده ی اعتماد به نفس و خودپنداری اوست.
پس بر ماست که از تنبیه او بپرهیزیم و او را مقصر در کم توانی هایش ندانیم. کودک عقب مانده ی ذهنی،
کارها را کم کم و جزیی تر می آموزد و انجام می دهد، نباید از او انتظار توفیق سریع و ناگهانی داشته باشیم. او همیشه نیازمند تمرین و تکرار در زمینه های مختلف یادگیری و انجام کارهاست. به نقاط ضعف او بیشتر توجه شده
است تا به ابعاد قوی تر وجودش، چه بهتر که ما ارتباط آموزشی مان را با او از نقاط مثبت و یا با توانمندی هایش برقرار نماییم. کودک عقب مانده ذهنی، بازخورد یا نگرش مثبتی به خود، اطرافیان و جهان هستی ندارد و بالطبع
بسیاری از رفتارهای او ناشی از همین نگرش است. لذا ایجاد نگرش مثبت و مفید در وی نسبت به خود و کارهایش امری است بسیار مهم وضروری.
کودک عقب مانده ی ذهنی، اندوخته ی فراوانی از تجارب ناکام دارد، کمتر تشویق و ترغیب شده است و نیازمند تشویق و ترغیب و کوششهای موفقیت آمیز است.
کودک عقب مانده ی ذهنی از نظر اجتماعی ناسازگاری بیشتری دارد، زیرا اجتماع او را خوب نمی شناسد و از او در حد توانش انتظار ندارد. کودک عقب مانده در برقراری ارتباط با دیگران مشکل دارد و در پذیرش مسؤولیتها سخت درمانده است. کودکان عقب مانده ی ذهنی از نظر انگیزش بسیار ضعیف است، عمدتاً فقر انگیزش بر وجود وی غالب است و در نتیجه همیشه فاصله ی نسبتاً زیادی بین توان بالفعل و توان بالقوه ی او جود دارد. لذا ایجاد نگرش مثبت و انگیزه ی قوی و غنی (خواستنها) در کودکان عقب مانده ی ذهنی زمینه ی رشد، پیشرفت و
شکوفایی توانمندیهایشان را هموار می نماید. کودکان عقب مانده ی ذهنی در رفتار سازشی بسیار ضعیف هستند، رفتاری که زمینه پذیرش مسؤولیتها را به تناسب سن و رشد آنها فراهم می سازد. بنابراین، توجه به رفتارهای نامطلوب آنان و اصلاح رفتارها از اهم برنامه های تربیتی این کودکان محسوب می شود.
ویژگی دگر پیروی در کودکان عقب مانده ی ذهنی فوق العاده زیاد است، لذا می بایست ضمن دقت در ارائه الگوهای رفتاری، برای تقویت و تعمیم رفتارهای مطلوب در آنها و قوی کردن اعتماد به نفس ایشان از راه تشویق و ترغیب و مواجه نمودن آنان با تجارب موفق و خوشایند، تلاش کرد؛ و از آنجا که افراد عقب مانده ی ذهنی چشم دارد اما تیزبینی ندارد و نیازمند نگاه های محبت آمیز است.
گوش دارد، اما قدرت و قوت لازم را برای تشخیص شنوایی ندارد و نیازمند شنیدن کلام آرام، صدای هدایتگر و مهربان است. حس چشایی اش ضعیف است و در تشخیص شیرینیها و تلخیهای خوراکیها کمی کند است، اما نیازمند چشیدن تلخیها و شیرینیهای زندگی است، حس بویایی اش نیز ضعیف است اما بوی عطر محبت را بیش از هر بوی دیگری می یابد. حس لامسه اش ضعیف است، اما نیاز بیشتری به لمس کردن و گرمی و تماس و فشردن دستهای دوستی دارد. دست دارد، اما نیاز بیشتری به دستگیری دارد. پا دارد، اما نیازمند حرکت و تحرک و
راهبردی است. و سرانجام چهره ی معصوم و گویایش نیازمند شکفتن است و قلب مهربانش آکنده از عطوفت و مهرپذیری. کودکان عقب مانده ی ذهنی در برابر بیماریها آسیب پذیرند، لذا بیشتر نیازمند مراقبت و هدایت می باشند.
خانواده ای دارد که در غالب موارد هاله ای از احساسات مختلف و بعضاً متضاد مثل احساس حمایت شدید، احساس طرد، احساس غم و اندوه، احساس گناه، احساس درماندگی، احساس رضایت و تسلیم و... وجود آنان را در بر می گیرد، و این احساس بتدریج تبدیل به رفتار می گردد سرانجام کودک عقب مانده ی ذهنی با هر
میزان هوشی که دارد می تواند آموزش پذیر، تربیت پذیر، یا اینکه حمایت پذیر باشد. در هر حال نیاز مبرم به حمایت و هدایت مستمر دارد و توان بالقوه اش بیشتر از توان بالفعل اوست.
او زبان دارد، اما در اظهار و بیان خواستها و مکنونات قلبی اش با مشکل مواجه است و نیازمند صبر و حوصله و بردباری و گوش شنوای مربی است.

تاريخچه عقب مانده ذهني

از نظر تاريخي عقب مانده ذهني در هر جامعه اي وجود داشته و مي توان گفت از زمانيكه انسان خود را شناخته عقب ماندگي ذهني وجود داشته ولي انسان نسبت به آن واقف نبوده و هر جامعه اي متناسب با رشد فكري و فرهنگي خود برخورداريهاي متفاوت با اين افراد داشته اند مثلاً در قرون وسطي در اروپا علت عقب ماندگي ذهني را روسوخ ارواح شيطاني و خشم خدايان نسبت به اين افراد مي دانستند و متناسب با آن درمانهايي بسيار سخت و آزار دهنده اي به آنها مي دادنند . مثلاً سوراخ كردن سر در آسيا مسئله به طور ديگري بود در آيئن كنفوسيوس چين با عقب ماندگان ذهني با ملايمت و مهرباني رفتار مي شود . در آيئن يهود آمده است كه اگر فرد عقب مانده اي جرمي را مرتكب شد نبايد او را مجازات كرد . در حالي كه در اروپا عقب مانده ها را مانند افراد سالم مجازات مي كردنند در دين اسلام با عقب مانده هاي ذهني با ديد بازتري برخورد شده البته در اسلام روي عقب مانده هاي ذهني تنها بحث نشده بلكه در اسلام كلمه مسكين به معني تهي دست و فقير بارها مورد تاكيد قرار گرفته و همچنين رفتار با ملايمت با اين افراد توصيه شده است
كلمه مسكين تنها به معني تهيدست و فقير اقتصادي نيست . بلكه كساني كه نياز به آموزش و تربيت و ساير نيازها را نيز شامل مي شود و به عبارتي فرد معلول ذهني و غيره به نوعي نيازمند مي باشند .

رویدادهای مهم در رابطه توجه به عقب مانده های ذهنی

1. انقلاب کبیر فرانسه
شعار انقلاب کبیر فرانسه آزادی و رعایت حقوق بشر یعنی از بین رفتن فقر و برده داری به دنبال این انقلاب افراد دانشمند و متخصص در رشته های مختلفی پیدا شدند که جرعت اظهار عقیده داشتند . مثلا ایتارد و پینل بیان کرد .
پینل عقیده داشت :
که عقب مانده ذهنی با بیماران روانی متفاوت هستند و قبل از اینکه اینها بیمار باشند انسان هستند و باید مانند انسانها با او رفتار شود
ایتارد هم اعتقاد داشت :
که فرد عقب مانده ذهنی با این که مشکل ذهنی داشته ولی به وسیله آموزش از طریق حواسهای مختلف می توانند آنها را تا حدودی بهبود بخشید ایتارد به عنوان اولین معلم کودکان عقب مانده ذهنی مطرح است .

2. رونسانس انقلاب اروپا (قرن 18 )

در انقلاب اروپا مسئله حقوق بشر به صورت یک قانون مدون شد و همین مسئه باعث تحولاتی در طرز برخورد با افرا عقب مانده ذهنی شد همچنین پیشرفت های پزشکی در این دوره و شناخت علت های مختلف عقب مانده ذهنی در ترویج برنامه های آموزشی در این دوره تحولی در زمینه عقب ماندگی ایجاد کرد
3. جنگ جهانی اول و دوم

به دنبال جنگ جهانی اول و دوم به علت باسازی بعد از جنگ نیاز به نیروی انسانی افزایش یافت و افراد عقب مانده ذهنی و بیماران روانی در کارخانه ها و دیگر مراکز بکار گرفته می شدند و همچنین بعد از جنگ توجه به معلولین ناشی از جنگ باعث شد که روشهای خاص توانبخشی و آموزشی برای معلول عقب مانده ذهنی بکار گرفته است .این توجهات باعث شد که روشهای توانبخشی اجتماعی حرکتی حرفه ای آموزشی و کارگاهای حمایتی ومدارس تاسئس شد . و هر کدام تاثیر بی شماری روی عقب مانده ذهنی گذاشت .


عقب ماندگي ذهني و انواع آن
● تعریف:
به معنای نقص هوشی در اوئل زندگی- در مقابل دمانس می باشد که با محدود شدن عملکرد اجتمائی همراه است. با اقدامات آموزشی و اجتمائی می توان یک زندگی طبیعی در خارج از بیمارستان را برای این افراد فراهم کرد که شامل مدارس ویژه, انجام کار های خانه داری و صنایع دستی و حمایت از این افراد و خانواده آنان می باشد.
● آمار
در جمعیت ۱۵-۱۹ سال شیوع موارد متوسط و شدید حدود ۳-۴ مورد در ۱۰۰۰ است. معادل ۶-۸ مورد در ۲۰۰۰بیمار یک پزشک عمومی. این شیوع از سال ۱۹۳۰ اندکی تغییر کرده اما بروز موارد شدید به علت مراقبت های خوب نوزادی و جنینی تا حد یک سوم تا یک دوم کاهش یافته است. علت ثابت ماندن شیوع, زندگی طولانی تر افراد عقب مانده ذهنی است.
● مشکلات جنسی
شایعترین آن استمناء در معرض عموم است. برخی مثل بچه ها در مورد بدن سایرین کنجکاو هستند که ممکن است از آن تعبیر جنسی شود. بسیاری از عوامل عقب ماندگی ذهنی ارثی نیست و آن دسته که ارثی است باعث ناباروری نیز می شود.
بنا بر این نگرانی اصلی از مقاربت این افراد تولد کودکان عقب مانده نیست بلکه توانائی آنان به عنوان یک پدر یا مادر برای نگهداری یک کودک طبیعی است. استفاده از روش های جلوگیری مفید است.
● بیماریهای جسمی:
شایعترین حالت در موارد شدید و بسیار شدید عقب ماندگی ذهنی دیده میشود که اکثرا ناتوانائی های حسی یا حرکتی و یا صرع دارند. فقط یک سوم این افراد تحرک دارند و یک چهارم به دیگران وابسته هستند. مشکلات شنوائی و بینائی مانع دیگری برای توانائی شناختی است. ناتوانی های حرکتی که شایع نیز می باشد عبارتند از: اسپاستیسیتی-اتاکسی-آتتوز
● اثر عقب ماندگی ذهنی بر خانواده
به محض تشخیص عقب ماندگی ذهنی در نوزاد والدین دچار دیسترس می شوند. برخی کودک را نمیپذیرند. گرچه این طرد کردن مدت طولانی دوام ندارد معمولا تشخیص پس از سال اول گذاشته می شود. والدین مجبورند امید ها و انتظارات خود را تغییر دهند که گاهی باعث افسردگی طولانی والدین همراه با احساس گناه و شرم و خشم می شود. تعداد کمی کودک را نمیپذیرند. در حالی که بقیه در مورد مشخصات سایر فرزندان شدیدا احساس می شوند.
سرانجام اکثر والدین تطابق پیدا میکنند. این والدین نیازمند حمایت طولانی مدت هستند.
● مشکلات هیجانی و رفتاری
▪ واکنش ها به وقایع استرس زا
واکنش آنان مشابه افراد عادی است. با این حال آنان دیسترس را بیشتر در رفتار خود نشان می دهند تا در کلمات. تحریک پذیری , آژیتاسیون ترس یا رفتار های دراماتیک ممکن است نشانه یک اختلال حاد استرس باشد. همیشه باید این نکته را در نظر داشت که گاهی این واکنش به یک بیماری جسمی تشخیص داده نشده است.
▪ مشکلات رفتار
این مشکلات , نسبت به کودکان عادی در سنین بالاتری رخ داده و بیشتر طول میکشند گرچه طی زمان بهبود می یابند.بسیاری از عقب ماندگان ذهنی, پرفعالیت و حواس پرت تکانشی (impulsive) هستند. مشکلات جدی تر عبارتند از خود آزاری و رفتار های اوتیسمی( مثل فعایتهای تکراری بی هدف و استرئو تایپی خم شدن به عقب جلو کوبیدن سر به دیوار). این مشکلات جدی در عقب ماندگان ذهنی شدید شایعتر است( ۴۰% کودکان و ۲۰% بزرگسالان). در تعداد کمی از بیماران رفتار های تهاجمی به حدی شدید است که احتمال آسیب به خود بیمار و مراقبت وی وجود دارد که به آن رفتار های چالشی برانگیز (challenging) میگویند.
▪ تظاهرات بالینی:
نمای کلی عبارت است از کاهش کارائی در همه انواع کار های هوشمندانه مثل یادگیری, حافظه کوتاه مدت, استفاده از مفاهیم و حل مشکل. گاهی یک عملکرد بیشتر از بقیه مختل میشود مثل زبان
● عقب ماندگی ذهنی خفیف: ۷۰-۵۰
۸۰ درصد افراد عقب ماندگی دهنی در این گروه هستند. از نظر ظاهری طبیعی هستند و نقایص حسی و حرکتی آنان خفیف است. بنابراین عقب ماندگی ذهنی آنان تا شروع مدرسه تشخیص داده نمیشود. در سنین بزرگسالی می توانند زندگی مستقلی داشته باشند. گرچه در مواردی مثل خانه داری, اشتغال و مواجه با موقعیت های استرس زا نیازمند کمک
هستند.
● عقب ماندگی ذهنی متوسط: ۴۹-۳۵
۱۲ درصد کل بیماران را تشکیل می دهند , یادگیری زبانی در حد برقراری ارتباط کافی است و اکثرا می توانند نحوه مراقبت از خود را یاد بگیرند. در دوران بزرگسالی اکثرا قادرند کارهای روزمره را انجام بدهند.
● عقب ماندگی ذهنی شدید: ۳۴-۲۰
حدود ۷% کل بیماران هستند. رشد آنان در دوران پیش دبستانی شدید کاهش یافته است و بنابراین یادگیری آنان در مدرسه نیز همینطور است. البته بسیاری از آنان میتوانند نحوه مراقبت از خود را بیاموزند و با جملات ساده ارتباط برقرار کنند. در بزرگسالی می توانند وظایف ساده ای را انجام دهند و فعالیتهای اجتمائی محدودی دارند. بسیاری مشکلات جسمانی همراه دارند. تعداد اندکی از آنان توانائی شناختی ویژهای دارتد که در حالت طبیعی نیازمند هوش بالاست مثل محاسبات ریاضی ذهنی یا حافظه قوی . این افراد احمق دانشمند نامیده میشوند.
● عقب ماندگی ذهنی بسیار شدید : کمتر از ۲۰
یک در صد عقب ماندگان ذهنی در این گروهند. تعداد اندکی از آنان می توانند کاملا از خود مراقبت کنند و نیز تعداد کمی می توانند رفتار های اجتمائی یا توانائی سخن گفتن داشته باشند
● كودكان استثنایی
همواره یكی از دلایلی كه ما نمی توانیم اطلاعات كاملاً‌ مربوط و جامعی در مورد كودكان و دانش آموزان استثنایی بدست بیاوریم اینست كه معمولاً وقتی با كودك استثنایی مواجه می شویم ذهن ما بخاطر انباشته شدن ، از غیر عادی بودن ذهنی یا جسمی كودك پیشداوری می كند و غالباً ویژگیهای خاصی كه كودكان استثنایی دارند ( نابینایی – ناشنوایی – عقب ماندگی و ) مشخصه اصلی آنها می شود .
متاسفانه اكثر والدین از داشتن چنین فرزندانی احساس شرمندگی می كنند ودر قالب موارد سعی در مخفی كردن كودكشان در انظار عمومی دارند .
▪ تعریف كودك استثنایی :
كودك استثنایی اول یك كودك است ( انسان است با همه خصوصیات و صفات یك انسان و بعد كودكی است با خصوصیات و تفاوتهای استثنایی نسبت به سایر كودكان . و همین ویژگیها و خصوصیات است كه معلمان و اولیا باید خودشان را با آن سازگار كنند .
در واقع بین تمام خصوصیات روانی و جسمانی و تمام استعدادهای مختلف هر فرد تفاوتهای مشهودی موجود است پس می توان گفت كه هر فرد نسبت به افراد دیگر استثنایی است و كلمه استثنایی بطور اعم و به معنای دقیق علمی خود نمی تواند فقط به گروههای خاصی از افراد جامعه اطلاق شود .
بنابراین آنچه كه ما اصطلاحاً « كودك استثنایی » می گوئیم بدین معناست كه كودك از نظر هوشی و جسمی و روانی و اجتماعی بمیزان قابل توجهی نسبت به دیگر همسالان خود متفاوت می باشد و نمی تواند بنحو مطلوب حداكثر استفاده از برنامه های آموزش و پرورش عادی ببرد .
در اینگونه كودكان واكنشها ، ویژگیهای خاص دارد بدلیل اینكه كودک رشد فكری كامل ندارد و بدلیل اینكه نمی تواند بر رفتارهای خود كنترل داشته باشد و یا اگر عمل خلافی از او سر زد احساس گناه و تقصیر كند ، چون از نظر شخصیتی نارس و نابالغ است ، ناگزیر نیازمند به توجه خاص و آموزش و خدمات فوق العاده ای است .
عنوان كودكان استثنایی در مكاتب امریكا و انگلستان فرق می كند . در امریكا به تمام كودكانی كه بنحوی با كودكان طبیعی و همسن خود از نظر فكری ، جسمی ، عاطفی . عقلانی ، رفتاری و … فرق داشته باشد استثنایی گفته می شود و مسلماً با قبول این تعریف یك كودك نابغه ، نابینا ، ناشنوا و عقب مانده ذهنی همه استثنایی هستند .
کودکان استثنایی
مقدمه :
لغت استثنایی اصولاً یک اصطلاح آموزشی است . مربیان آموزش و پرورش و مشاوران راهنمایی در زمره ی اولین کسانی هستند که به محدودیتهای یادگیری ، عاطفی شخصیتی ، اجتمایی، و مشکلات این افراد پی می برند و باید نسبت به رفع آنها با روشهای موجود و همچنین پیشگیری از مشکلات آنی اقدام نمایند .


)) جایگاه آموزش وپرورش استثنایی))

درسال 1369 قانون تشکیل سازمان آموزش وپرورش استثنایی کشور به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید.نظر به اینکه مبارزه با مستکبرین وحمایت از مستضعفین از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی بوده و حکومت اسلامی نیز درجهت رفع استضعاف پایه گذاری شده است کودکان استثنایی که از مصادیق بارز مستعضفین وبه تعبیری از گروه محرومان مضاعف جامعه بودند؛ موردتوجه وعنایت مسئولان وبرنامه ریزان قرار گرفتند وازهمان اوان انقلاب دراولویت نظام اسلامی قرار داده شدند. درمنشورجهانی حقوق کودک هم آمده است همه بدون تبعیض دررنگ ؛نژاد؛ زبان؛ تبار اقتصادی؛ طبقه اجتماعی ؛ علی رغم آن که از هوش سرشاری برخوردار باشند ویا عادی ؛ عقب مانده ذهنی ؛ نابینا ؛ ناشنوا یا دارای هرگونه نقص ویا ضعف جسمی واجتماعی باشند؛ حق دارند به طور یکسان ازامکانات یادگیری ؛ آموزشی ؛ پرورشی با حداکثر توانایی و استعدادهای خودبهره مند شوند. ایجاد زمینه و فراهم آوردن امکانات وتسهیلات درجهت آموزش ؛ رفاه وتوانبخشی آنان نه به عنوان ترحم ودلسوزی بلکه به عنوان یک وظیفه برای دولت های عضو از حقوق مسلم اینگونه کودکان تلقی می شود.
اهداف آموزش وپرورش استثنایی کشور نیز براین اصل استوار است که هرکودک استثنایی با توجه به تفاوتهای فردی حق دارد از آموزش متناسب با استعدادهای خویش برخوردار گردد.

)) تعریف آموزشگاه استثنایی ))
دراین آموزشگاه دانش آموزان یک یا چند گروه استثنایی دریک دوره تحصیلی ، آموزش می بینند.
((کودکان استثنایی))
عنوان کودکان استثنایی در مکاتب امریکا و انگلیس فرق می کند در امریکا به تمام کودکانی که به نحوی با کودکان طبیعی و همسن خود از نظر فکری ، جسمی ، عاطفی ، عقلانی ، رفتاری ، .... فرق داشته باشند استثنایی گفته می شود مسلماً با قبول این تعریف یک کودک نابغه ، نابینا ناشنوا عقب مانده ذهنی و نظایر آن همه استثنایی هستند .
درانگلستان لغت استثنایی را محدود به تیز هوشی می کنند و سایر کودکان را که به عللی تحت حمایت و آموزش خاص هستند کودکان ویژه میگویند .

(( دانش آموز استثنایی ))
مطابق بند1 فصل اول آیین نامه اجرایی آموزش وپرورش استثنایی ؛ دانش آموز استثنایی به فردی اطلاق می شود که از نظر ذهنی (هوشی) ؛ جسمی(جسمی وحرکتی) ؛ عاطفی ویا اجتماعی تفاوت قابل ملاحظه ای با افراد همسن خود داشته باشند واین تفاوت به حدی باشد که برخورداری آنان از آموزش وپرورش مستلزم تغییرات دربرنامه ها ؛ روش ها؛ مواد آموزشی ؛ فضای آموزشی عادی و ارائه خدمت آموزشی وتوانبخشی ویژه آنان باشد.

(( طبقه بندی کودکان و نوجوانان استثنایی ))
کلی ترین طبقه بندی ، که مورد قبول اکثریت متخصصان می باشد عبارت است از تقسیم این افراد به سه دسته بزرگ :
الف: کودکان و نوجوانان که به علت اختلافات هوشی و فعالیتهای ذهنی از کودکان عادی متمایزند . در این دسته کودکان و نوجوانان عقب مانده ذهنی و افراد تیز هوش قرار دارند .

ب : کودکان و نوجوانانی که به علت اختلالات و ضایعات مغزی یا اختلالات عملی مبتلا به اختلالات رفتاری هستند . در این دسته کودکان و نوجوانان ناسازگار یا دشوار قرار دارند.
ج: کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلالات و نقایص حسی و حرکتی و اختلالات عملی رشد ، در این دسته نابینایان و همچنین مبتلایان به اختلالات تکلمی ، اختلالات کنترل استنکترها و ناتوانیهای حرکتی قرار دارند .
(( عقب ماندگی ذهنی))
عقب ماندگی ذهنی یا به اصطلاح دیگر نارسایی رشد قوای ذهنی موضوع تازه و جدیدی نیست بلکه در هر دوره و زمان افرادی در اجتماع وجود داشته اند که از نظر فعالیتهای ذهنی در حد طبیعی نبوده اند .
گروهی از مردم استنباط نادرستی از عقب ماندگی ذهنی داشته و تصور مینمایند که عقب ماندگی ذهنی همانند یک مرض بوده و میتوان از شخصی به شخص دیگر سرایت نموده ویا مانند سل و آبله و سرخجه قابل انتقال در میان کودکان می باشد .

اجتماع برای مصلحت ، یا سالم سازی ، بعضی از این افراد را تحمل می کرد عده ای را محبوس می ساخت و دسته ای را به مرگ محکوم می نمود. پنیل که به حق باید او را بنیانگذار روانپزشکی جدید نامید اولین کسی بود که به دلجویی بیماران پرداخت و برای آنان برنامه های تفریح و گردش در نظر گرفت . او بیماران روانی را به 4 دسته تقسیم کرد .

۱- ملانکولی یا مالیخولیا .
۲- مانی یا جنون شور و شوق .
۳- جنون .
۴- عقب ماندگی ذهنی .
بعد از پنیل ، یک پزشک فرانسوی بنام ایتارد به تربیت کودکی وحشی پرداخت که در جنگلهای«‌ آویرون » فرانسه پیدا شد .کودک عقب ماندگی بسیار عمیقی داشت.. ایتارد تربیت کودک را بعهده گرفت و کوششهای بسیطی در این زمینه مبذول داشت تا موفق به پیدایش راه جدیدی در نحوه آموزش و پرورش افراد عادی عقب مانده و حتی معلولین گردید .

همکار ایتارد بنام سگن بدنیال زحمات وی و به منظور شکوفا کردن این کودکان مؤسسه ای برای عقب ماندگان ذهنی ایجاد کرد و روش حواس حرکتی را در آموزش کر و لالها به کار برد.
این پیشرفتها همچنان ادامه یافت تا اوائل قرن بیستم که توجه به اصلاح نژاد بشر در دستور کار قرار گرفت و در امریکا به توصیه بخش اصلاح نژاد کمیته پژوهشی انجمن زاد و ولد امریکا ، نازا کردن عقب مانده ها به صورت قانون در آمد و بالاخره در قرن بیستم بود که دانشمندان و پژوهشگران عقب ماندگیهایی که به دلیل اختلالات متابولیکی ، نقصهای کروموزومی ، بیماریهای مادر در دوران بارداری و … ایجاد می شد را کشف کردند و راه را برای پژوهش و درمان این افراد هموار ساختند .

پیشرفت روز افزون علوم پزشکی ، جراحی اعصاب و مغز و علوم ژنتیک علاوه بر کشف تدریجی علل عقب ماندگیها تا اندازه ای باعث تخفیف و گاهی بهبودی نسبی و حتی پیشگیری از ابتلا به این ناراحتیهای وخیم شده است .

شرایط بهداشتی ، تغذیه کودکان ، پیدایش آنتی بیوتیکها و سایر داروها در درمان بیماریهای خاص که شایعترین علل عقب ماندگیهاست از مرگ و میر این افراد به میزان قابل توجهی کاسته است .
(عقب ماندگی ذهنی یک وضعیت و حالت خاص ذهنی است که در اثرایجاد مشکل در شرایت مختلف قبل از تولد و هنگام تولد ویا پس از تولد کودک پدید میآید .)

((علل عقب ماندگی ذهنی : ))
عوامل متعددی وجود دارد که باعث بروز عقب ماندگی می شود .برای سهولت بیشتر ،علل عقب ماندگی ذهنی را می توان به سه مرحله در رابطه با تولد کودک تقسیم نمود .
الف :علل قبل از تولد :که شامل عوامل ژنتیکی و مادر زادی میباشد .
ب : عوارض هنگام تولد : که شامل عارضه های زمان تولد می باشد .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید