بخشی از مقاله

علل افول هنرهای سنتی ایران و راه احیای آنها
کشور ایران به دلیل وسعت فراوان و آب و هوای گوناگون, دارای صنایع دستی متنوعی است که در جهان طرفداران بسیاری دارد. تنوع این هنرها باعث شده که استاد کاران آن گونه باید به هنر خویش اهمیت ندهند و آنها را به دیگران نیاموزند، چه بسا آثار هنری ای که در کاوشها و مطالعات تاریخی به دست می آید و امروز وجود خارجی ندارد و کسی هم از کم و کیف کامل آنها اطلاعی ندارد. بسیاری از این صنایع در اثر سوانح طبیعی از قبیل زلزله و سیل و خرابی های ناشی از تهاجم بیگانگان , به دلخاک فرو رفته است . در این میان بعضی از اشیاء هنری به دلیل مصالح به کار رفته در آنها و شرایط مناسب محفوظ مانده و در کاوش ها از دل خاک بیرون آورده شده و در ردیف آثار باستانی قرار گرفته است. بسیاری از اشیاء چوبی و غیره که نتوانسته اند ماهیت خود را در اعماق زمین حفظ و

نگهداری کنند از بین رفته اند و ما از آنها اطلاعی در دست نداریم. متاسفانه مایه نگرانی در این است که بیشتر آثار هنری ما به علت ناآگاهی افراد جامعه از بین رفته و می رود. یک اثر هنری که با مشکلات فراوان و طی ماه ها و سال ها به وجود می آید در اثر سهل انگاری و بی توجهی از بین می رود و لطمه ای بزرگ به میراث فرهنگی کشور وارد می کند که جبرانش محال است. راهش این است که از هر طریق ممکن افراد جامعه را با این میراث و ارزش فرهنگی آنها آشنا کرده تا به نگهداری و حفاظت آن راغب شوند. بسیار دیده شده است که در بعضی از خانه ها و اماکن شهرها و دهات دور افتاده ا شیایی یافت می شود که از دوران

کهن بوده و جبنة ملی دارد اما صاحبان آنها به دلیل بی اطلاعی این اشیاء گران بها را به قیمت ارزان به دوره گردان می فروشند. و عاقبت سر از موزه های خارج از کشور در می آورد و بدین ترتیب ثروت ملی ما غارت می شود. بهتر است که دارندگان این آثار را آگاه کرده که آنها را یا به مراکز میراث فرهنگی هدیه کنند تا به نام خودشان نگهداری شود یا این که آنها را به میراث فرهنگی بفروشند . از زمانی که صنایع دستی ظریف اعم از چوبی، فلزی، نخی ، پشمی، کرکی و

ابریشمی به صورت ماشینی تولید شده کیفیت و ظرافت را از دست داد و به افول گرایید. استادان فنون یا دلسرد شدند یا این که خود نیز به تولیدات ماشینی روی آوردند و از کیفیت آن کاستند. فرش و صنایع فلزی و چوبی از قبیل در و پنجره و وسائل تزئینی آسیب دیدند، حتی وسایل کشاورزی ای که از چوب و آهن و با دست ساخته می شد و در دهانی که امکان استفاده از ماشین آلات میسر نبود، کاربرد داشت، رو به انحطاط گذاشت و کشاورزانی که با این وسایل کار می

کردند، از کار بازماندند و از روستاهای خود کوچ کردند و به مصرف کننده تبدیل شدند. در روستاهای ایران غیر از کشاورزی کارهایی دیگر هم انجام می گرفت مثل بافتن پارچه و تبدیل کرک و پشم و پنبه به پارچه تا حد خودکفایی. در بعضی از این روستاها پارچه های بسیار عالی و گران بهایی می بافتند. به یاد می آورم دو نوع پارچه به نام های «برگ» و «احمدی» در دهات استان کرمان بافته می شد که بسیار عالی بود و صادر هم می شد. تا در پارچة برگ از نخ پنبه بود و پود آن از کرک یا پشم بود. پارچة احمدی , تمام پشم و به پهنای 20 سانتی متر و به طول 25 متر به طرز بسیار زیبا و محکمی بافته می شد که کت و شلوار آن به چند نسل به ارث می رسید و داشتن آن باعث افتخار بود. متأسفانه اکنون نامی هم از آنها باقی نمانده ولی امکان احیای آنها از بین نرفته چون هنوز استادان معمری وجود دارند که می توانند آن صنعت را دوباره راه اندازی کنند.


باید مدارس مادر این راه فعال شوند و دانش آموزان را با تمامی هنرهای گذشته آشنا کنند. ناگفته نماند هنرهای اسلامی ای که از صدر اسلام تاکنون به وجود آمده از بهترین و پرمحتوا ترین هنرهای اصیل ایران اند در هنرهای اسلامی، از آنجا که هنرمند از روی اخلاص و نیت پاک و بدون چشم داشت دنیوی آنهارا آفرید اصالت ویژه ای پنهان است وبا هنرهای فرمایشی تفاوت بسیار دارد. اگراز دوران کودکی ضمن سایر دروس یک یا دو هنر جنبی را نیز آموزش داده شود، چه بسیار هنرمندان سر بر می آورند و علاوه بر خود، برای دیگران و جامعه ای که درآن زندگی می کنند مفید و موثر خواهند بود. خوشبختانه این نواقص که گفته آمد به وسیله ارگان های ذی ربط شناخته شده و تلاش برای احیای مجدد هنرها آغاز شده که جای بسی قدردانی است.
دیگر این که برای علاقه مند کردن جوانان به احیای هنرهای سنتی و اصیل دیدار از موزه های ضروری است تا ضمن راهنمایی راهنمایان موزه ها بتوانند از آثار کهن الگو برداری کنند و هنرهای سنتی ایران را زنده نگهدارند.

یحیی نابغة هنر تارسازی سنتی ایران
در ایام قدیم نسلی از ساز سازان سنتی در ایران به وجود آمدند، که در کارشان مهارت زیادی پیدا کردند و به مرحلة استادی رسیدند. در همین زمان در خانواده های هنرمند در جلفای اصفهان کودکی پا به عرصه وجود می گذارد که نام یحیی را برایش انتخاب می کنند و بعدها شهرت زائد الوصفی کسب کرده به گونه ای که هر کس تاری داشته باشد، حتی دورترین روستاهیا آن را منسوب به یحیی می داند و افتخار می کند گویی ترا با نام یحیی عجین شده و از هم جداشدنی نیستند. پدر و عموی یحیی که به ترتیب خاچیک و هامبارسون نام داشتند از هنرمندان این رشته بودند و یحیی از زمان کودکی با تار و سایر وسایل موسیقی آشنا می شود و با آنها انس می گیرد، خصوصا با شکل تار که اثری نیکو در او به جای می گذارد . هنگامی که صدای زیبای تار را می شنود شیفتگی و علاقه ای وافر بدان پیدا می کند و تصمیم می گیرد که کار پدر و عمویش را ادامه دهد. بزرگتر که


می شود به پدرش در ساختن تار و سه تار کمک می کند. در قدیم روال کار چنین بوده که پدر یا عمو کارش را به پسر یا برادرزاده اش
می آموخته چون در آن زمان هنر و حرفه در خانواده موروثی بوده و یحیی هم بر همین منوال شاگرد پدرش بوده است به علت نبوغ ذاتی ای که داشته به زیبایی کار استادان دیگر هم توجه خاصی پیدا می کند و شیفتة کار استاد فرج الله استاد یگانه و بی نظیر می شود پا را از دایرة کار پدر و عمویش فراتر می گذارد و اندازه و الگوی استاد فرج الله را اختیار می کند و با کمی تصرف توانسته به ساز تار زیبایی خاص و قابل توجهی بدهد و صدادهی آن را به اعلا درجه برساند که تاکنون هیچ سازنده ای نتوانسته به آن مقام برسد. و این می رساند که او در این راه بسیار جست و جو کرده تا به آنچه مورد نظرش بوده، دست یافته است.
اگر تار یحیی را در سطحی صاف قرار دهیم و تارهای دیگر استادان را کنار آن بگذاریم و دقیقاً مشاهده کنیم، خواهیم دید که تار یحیی از نظر زیبایی در بین تارهای ممتاز است و همانند یک اسب عربی است که در میان سایر اسبها از زیبایی چشمگیری برخوردار است.


خوش خوانی و خوش دستی تار یحیی به چند عامل مهم بستگی دارد: طرز ساخت کاسه، نصب دسته به کاسه عمل آوردن رو دسته اندازه های دقیق نسبت کاسه به دسته تناسب کاسة بزرگ با کاسه کوچک (نقاره) نفیر داخل کاسه، تراش داخل کاسه، تناسب داخلی حجم کاسة بزرگ و کاسه کوچک و... مهمتر از اینها خرکی را که برای اولین بار روی تار قرار می داد و آن را امتحان می کرد اگر از نظر صدادهی مطلوب واقع می شد دیگر عوض نمی کرده و این خرک را همیشه روی تار نگاه می داشت، در صورت تغییر دادن صدادهی تار کم می شود و از خوش خوانی می افتد. توصیة نگارنده این است که روی خرک تار خود را امضا و علامت گذاری کنید زیرا عوض کردن آن به وسیله نااهلان احتمالی حتمی دار. تارهای یحیی به علت مرغوبیت، خریداران فراوانی داشته است به یاد می آورم درسال 1312 قیمت تار یحیی 40 تومان و تار سایر استادان 14 تا 15 تومان بود و تارهای معمولی 3 تا 5 تومان خریداری می شد. بدین لحاظ کار او را تقلید و به نام او


می فروختند . بنابراین تصمیم می گیرد مهری بسازد و کارهایش را مهر کند . تا آن زمان کسی کار را مهر نمی زد. یحیی مهر بیضی شکل کوچکی می سازد و کلمه یحی را روی آن حک می کند و به درون کاسه بزرگ می زند . این مهر را در سال 1325 شمسی در یکی از تارهای او در کرمان دیدم که صاحبش در اصفهان از خود یحیی خریداری کرده و به کرمان آورده بود. از خدا بی خبران این مهر را تقلید می کنند و او دوباره درصدد بر می آید که مهر دیگری بسازد مهری می سازد دایره شکل و نام یحی را به تاریخ 1325 (هجری قمری) با فشار روی بیخ دسته تار می زند این مهر با همان تاریخ (یعنی 1325) در همه تارها فعلاً موجود است

که البته آن را هم تقلید می کنند. یحیی با این امر مبارزه می کند و مهر بیضی شکل کوچکی می سازد و آنرا روی کاغذی می زند و تاریخ ساخت و محل ساخت را می نویسد و در زیر سیمگیر می چسباند و سیمگیر را در جای خود وصل می کند و مهر مخفی دیگری که همین مهر زیر سیمگیر باشد، روی کاغذی
می زند و آن را زیر استخوان سرپنجه می چسباند . اگر تار یحیی دست نخورده باشد این مهر زیر استخوان سرپنجه وجود دارد. اگر تاری این سه مهر را داشته باشد خصوصاً مهر زیر استخوان سرپنجه محققاً ساخته یحیی است.


گفتیم که سازندگان قدیم کارشان را مهر نمی زدند بعد از یحیی این کار رایج می شود شگرد کار یحیی برای ساخت تار این بود که برای بالا بردن کیفیت کارش از بهترین چوب ها و بهترین مصالح استفاده می کرد. ذکر این نکته قابل اهمیت است که یحیی بیشتر تارهایش را در اصفهان ساخته است، معمولاً این تارها رنگ روشن و خال های سفیدی در پهلوهای کاسه دارند و به دلیل این که از چوب توت جوان استفاده شده، صدای شان زنگ دارد و زیرخوان است وی مدتی به قزوین نزد خواهرش می رود و تارهایی که در آنجا ساخته به خاطر مرغوبیت چوب قزوین هم از نظر رنگ و هم از نظر صدادهی خوب درآمده است. یحیی چپ

دست بوده و معمولاً افراد چپ دست در کارشان مهارت زیادی پیدا می کنند. زمانی که یحیی در قزوین کار می کرده، دو عدد تار یکی کاسه بزرگ و دیگری که اندازه های آن با تارهای معمولی فرق بسیار دارد، برای خواهرش می سازد و داخل تار بزرگ را با خط خود و با مداد کیپة بنفش به زبان ارمنی می نویسد و به خواهرش هدیه می کند. متأسفانه تاریخ در آن قید نشده است. این دو عدد تا در سال 1362 از خواهرزادة یحیی خریداری می شود و خریدار، آن را برای تعمیر نزد من آورد و همان سه مهری را که قبلاً ذکر شد دارا بود. از تار کوچک که بسیار خوش صدا بود. الگو برداری کردم و نمونة آن را ساختم که اکنون نزدیکی از دوستان است.

شیوة کار یحیی
یحیی کاسة تار را خود فرم و شکل می داده و برای خالی کردن داخل کاسه از شاگردی که در کار سبک و خالی کردن داخل کاسة مهارت زیادی داشته استفاده می کرده است . به ظریف کاری داخل کاسه را خود انجام می داده که تاکنون کسی نتونسته داخل کاسه را به این ظرافت بتراشد. بقیة کارها از قبیل ساختن دسته و سرپنجه و وصل دسته به کاسه و نصب فوفل و استخوان رودسته و به عمل آوردن و تراش رو دسته و دسته مخصوص به خودش بوده است و صدادهی تار

را به اعلا درجه رسانده است، همین امر باعث حسادت می شود و کسانی را وا می دارد که کار او را خراب کنند و از صدادهی بیندازند، تا کار خودشان جلوه کند . از استادان بنام شنیده ام که وقتی تار یحیی را برای تعمیر پوست و پرده نزد آن افراد مغرض می بردند، رو دسته را که مهمترین شگرد کار یحیی بود و در زیبایی و خوش طنینی تاراثر مخصوصی داشت و دیگر سازندگان به آن مرحله نرسیده بودند، دستکاری می کردند و با لیسه روی دسته را می تراشیدند و آن را خراب می کردند!

چگونه یحیی تارهایش را رنگ می کرد
اگر تار دست نخورده ای از یحیی ببینید، زیبایی رنگ و جلوة خیره کنندة و شخصیت چوب توت شما رامبهوت می کند، زیرا او زیر کارش را با رنگ های جوهری رنگ نمی کرده و از لاک و الکل استفاده
می کرد تا قشری از لاک روی کار بنشیند. این خود رنگ کردن به مرور ایام در اثر تابش نور، در چوب توت اثر گذاشته و آن را خوش رنگ
می کند.یکی از ویژگیهای کار یحیی رنگ است، و رنگ هایی که بعداً روی کارهای او زده اند کاملاً مشخص است زیرا لطافت رنگ اصلی را از بین برده و محو کرده است. در این نوشتار از تاریخ تولد و زمان درگذشت یحیی ذکری به میان نیامده، به این دلیل که سازندگان وسایل موسیقی همواره بی مهری دیده اند و کسی به آنها توجه نداشته است. حتی خود سازندگان هم نه از خود و نه از استادانشان تاریخی به جای نگذاشته اند که بتوان به وضوح زندگی آنها را به تحریر درآورد بیشتر تحقیقت ما بر اساس حدس و گمان است. و در شرح حال و تاریخ تولد و درگذشت مشاهیر اختلافات فاحشی وجود دارد حتی در مورد افراد معاصر.
این را هم بگویم، در میان استادانی که داشتم استادی بود که درساخت کارهای چوبی استاد مسلم بود و دیگر هنرمندان به او احترام می گذاشتند، اما کارش را به کسی نمی آموخت و به طور غیرمستقیم چیزهای از وی آموختم چون هیچکس را به کارگاه خصوصی او راهی نبود و هنوز هم با این که حدود 95 سال از سنش می گذرد کار می کند و هر وقت به دیدارش می روم در خارج از کارگاه با هم ملاقات


می کنیم، از نحوة کارم سوال می کند ولی خودش هیچ چیزی بروز
نمی دهد و طفره می رود. این استاد در زمانی که در اصفهان کار
می کرده است به طرز کار یحیی آشنا می شود و هنگامی که به کرمان برمیگردد تارسازی را شروع می کند و چون در کارهای نجاری مهارت تام داشت، موفق می شود کارهای خوبی عرضه کند و گاهی ناخودآگاه از دیدار با یحیی سخن به میان می آورد.
استاد فرج الله استاد بی همتا


سرمشق استادان سازهای سنتی ایران
در کتاب سرگذشت موسیقی ایران راجع به استاد فرج الله چنین آمده است: استاد فرج الله از صنعتگران ممتازی است که در ساختن تار و سه تار و کمانچه دست داشته است. استاد فرج الله را به حق می توان یکی از نوادر و نوابغ سازندگان وسایل موسیقی دانست و تاکسی کارهای او را از نزدیک ندیده باشد، نمی تواندبه قضاوت دقیق و صحیح برسد. اولین باری که تار استادفرج الله را در کرمان دیدم از مشاهدة آن مبهوت شدم. وقتی که تار فوق الذکر را از نظر شکل و رنگ و صدا امتحان کردم با سایر تارهایی که تا آن زمان از نظرم گذشته بود از زمین تا آسمان فرق داشت. می گویند به استاد فرج الله سفارش داده می شود که تار زیبا و خوش صدایی برای ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه بسازد، استاد هم شروع به کار می کند و تاری ممتاز با ریزه کاری های دقیق و استادانه در سال (1304) هجری قمری
می سازد و تمام مهارت های خود را در آن به اکر می برد و روی استخوان سرپنجه یک نگین یاقوت گران قیمت نصب می کند. از این رو آن تار به نام «یاقوت» شهرت پیدا می کند و بعدها این تار به مجموعة استاد نور علی خان برومند راه یافته بود و گویا اکنون نزدیکی از شاگردان مرحوم استاد حاجی علی اکبر خان شهنازی است. من عکس آن را دیده ام، سرپنجة آن با سرپنجة تارهای استاد فرج الله تفاوت فاحشی ارد و امکان دارد عوض شده باشد و از ظاهر عکس

پیداست که از تار مذکور حفاظت و نگهداری نشده و بافت چوب آن در اثر عوامل جوی تغییر ماهیت داده. چون می خواستم به رموز کار استاد پی ببرم، دو عدد تار با تقلید از کار استاد ساختم که بسیار خوش صدا از کار درآمد. تاکنون 12 عدد کار سالم استاد فرج الله را دیده ام و خود نیز یکی داشتم که بعداً به یکی ا

ز دوستان دادم. در سال 1345 در تهران نزدیکی از بزرگان اهل هنر، تاری مشاهده کردم که تا آن زمان به زیبایی و خوش صدایی آن ندیده بودم، گفتند این کار استاد فرج الله صد سال است که در خانواده آنهاست و از آن خوب نگهداری شده بود، بیهوده نبوده، که یحیی طبق اندازه های استاد فرج الله تار می ساخته است. او با کمی تغییر تارهایی به وجود آورد، که شهرتی به سزا کسب کرده است می توان به جرئت گفت که تار استاد فرج الله الگوی همة تار سازان سنتی ایران است. تاکنون کسی نتوانسته اندازه ها را با این دقت بیابد، اندازه های دقیقی که استاد فرج الله در کارهایش به کار برده اعجاب دیگراست: اندازه دسته به

کاسه طول دسته از شیطانک تا لبة نقاره طول دسته از شیطانک تا لبة کاسه تناسب کاسة بزرگ با کاسة کوچک (نقاره) که در هم خوانی پرده ها موثر است و در حال حاضر همة نوازندگان و تار سازان بر این اندازه ها صحه می گذارند. مشخصات کار استاد فرج الله سرپنجة تار قدری کوچکتر از تار یحیی است. ارتفاع تار 2 تا 3 سانتی متر کمتر از تار یحیی رنگ تارها قهوه ای مایل به سیاه، و تراش داخل کاسه ماهرانه است. نفیر داخل کاسه بیضی شکل کامل و دو سر آن با هم یکی است و زیاد فراخ نیست. نیز استاد فرج الله تارهای سه کاسه ای هم ساخته است. این تارها دارای دو نقارة مساوی با هم اند و دل روی کاسة بزرگ قدری

کوچکتر از تارهای معمولی است ولی اندازة این سه کاسه به اندازه تارهای معمولی است. صدای این نوع تار قدری با تارهای معمولی فرق دارد و زیر خوان تر است. چند سال پیش یکی از دوستان آذری که حدود 90 سال سن داشت و به رحمت خدا رفت، چون می دانست که پی گیر زندگانی استاد فرج الله هستم گفت در زمان کودکی من، در تبریز استادی به نام استاد فرج مشغول تار سازی بوده و شاید او همان استاد فرج الله مشهور باشد. اما می دانیم که محل کار استاد فرج الله در تهران بوده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید