بخشی از مقاله

‌بررسي و تاثير ابزارها بر شخصيتهاي قاجاري در نقاشي

هدف: نحوه فرم‌گيري شخصيتها تاثيراتي كه از هنر غرب داشته آيا شخصيتهاي دوره قاجار در نقاشي‌ها با ابزار تعريف مي‌شده است.
بسم الله الرحمن الرحيم
«با آنكه هنر ايران در طي تاريخ تحت تاثير شيوه‌هاي گوناگون ساير كشورها قرار گرفت هميشه اين سه خصوصيت در آن باقي ماند: 1ـ ذوق به رنگهاي تند؛ 2ـ تمايل به ريزه‌كاري 3ـ تصرف در نقوش در طبيعت شيوه نگارگري در اين دوران در آغاز مشابهت زيادي به رنگ و روغني‌هاي دوران زند داشت و بسياري از نقاشان دربار زنديه دربار فتحعلي شاه نيز نقاشي مي‌كرده‌اند بيشترين اختلاف نقاشيهاي قاجار و زند در رنگهاي اين تصاوير است رنگهاي غالب نقاشيهاي «رنگ روغن»‌ دوران زنديه سبز و رنگهاي هماهنگ با آن بود كه در تصاوير رنگ و روغن قاجاري به سرخهاي مختلف بدل شد.


چهره انسان در اين تصاوير نسبتاً‌ سخت است كه با كمي سايه در زير گردن و روي گونه‌ها كه در حالت واقعي‌تر به آن بخشيده است. ديده ذهني نگارگران گذشته تا حدودي در اين تصاوير حفظ شده است به گونه‌اي كه تمام چهره‌ها شبيه هم و در حالات گوناگون به صورت بي‌اعتنا تصوير شده‌اند چشمان درشت خمار، ابروهاي كماني، چهره سه رخ بيضي، ‌موهاي بند چين چين و مواج باقته جغه و مرواريد، دستان ظريف حنا بسته، كمر باريك و سرين بزرگ وجه مشترك زنان اين تصاوير است كه بيشتر در حال رقص و نوازندگي و ساقيگري هستند.»1


«يك ظرف نقره‌اي بسيار نفيس و زيبا ، به شكل يك الهه متعلق به دوران ساسانيان در موزه كرملين وجود دارد كه صورت اين الهه قسمت مدور ظرف را شكل مي‌دهد و زيبايي آن بيانگر سليقه‌ي سامانيان در پسنديدن زنان زيباست. جالب توجه آنكه، نزديك بودن توصيفات زيبايي شناسانه از زن در اشعار دوره‌ي اسلامي به صورت الهه است چشم بادامي، لبهاي سرخ، و ابروهاي كماني. همچنين فرم صورت همچون قرص ماه است صورت دختران ترك چنين شكلي داشته و شاهزادگان ساساني با انگيزه‌هاي سياسي با دختران ترك ازدواج مي‌كردند و در زمان قاجاريه اكثر زنان علاقه‌مند به ابروهاي پهن، بلند، پيوسته و مشكي بوند. مردان نيز معمولاً‌ ابرو و ريش خود را با حنا و وسمه رنگ مي‌كردند تا درخشش بيشتري بيابد. عكسهاي فتحعلي شاه با ريش بلند و براق نمونه مناسبي بر اين ادعا است استفاده از وسمه تا ابتداي قرن 14 هجري (19 ميلادي) متداول بود كه با ورود مدهاي غربي به دربار قاجار كم كم به فراموشي سپرده شد.»2


«مردان نيز با چشمان درشت، ابروهاي كماني پيوسته، موهاي تنك و كوتاه و بيشتر با ريش بلند و لباس و كلاه قاجاري، شبيه به هم تصوير شده‌اند و براي مثال در اين نقاشيها فتحعلي شاه با ريش بلند خال گوشة لب و تاجي كه بر روي سرش قرار دارد شناخته مي‌شود نقاشيهاي بزرگ روغني قاجاري در دوره فتحعلي شاه بسيار مورد توجه بود و با دقت و حوصله زياد پرداخته مي‌شد و
اكثر تصاوير با سطوح بزرگ، دامن لباسي، پشتي و فرش با حاشيه‌هاي گوناگون، گلهاي ريز و مرواريد تماماً‌ تزئين مي‌شدند.

1ـ تاريخ نگارگري در ايران ـ سيد عبدالمعيد شريف‌زاده
2ـ مقاله هفت قلم آرايش ـ‌ لوازم آرايشي ايرانيان ـ ترجمه مژگان محمديان نميني
تزئينات تابلوهاي نقاشي دوره محمد شاه نسبت به دور فتحعلي بسيار كاهش يافت و براي زينت سطوح بزرگ لباس و فرش و پشتي اغلب از چند حاشيه باريك بهره برده مي‌شد. رنگها در دوره فتحعلي شاه شفاف بود و با دقت در خطوط مشخص از هم جدا مي‌شد. رنگهاي دوره محمد شاه كدرتر و استفاده از آنها آزادتر و در نتيجه در هم آميخته و به تدريج محو مي‌شد. تعداد شخصيتها در تصاوير دوره محمد شاه در مجموع بيشتر از نقاشيهاي پيش از آن است در نقاشيهاي دوره اول قاجار افزون بر تاثيرات نقاشي غربي در نزديكي شدن به واقعيت گاه مناظر و دورنما و گاهي نيز با لباسهاي غربي را در اين تصاوير مي‌بينيم كه به ويژه دوره محمد شاه بيشتر است. »3


«عكس‌هاي مونتا بوته عضو هيئات ايتاليايي در ايران، سند تاريخي مسحوركننده‌اي است. وي عكس‌هايي از مناظر شهرها ابنية تاريخي و كاخها بدست داده است كه گرچه در اين عكسها زنان ديده نمي‌شوند طبقات مختلف اجتماع؛ پادشاه شاهزادگان صاحب منصبان حكمرانان ايالات درباريان خواجگان حرمسرا و حتي مردم عادي آنها»4


«عدم وجود سايه روشن و حجم‌نمايي و فقدان تناسب نوآوري و هم چنين تقليد و عدم اصالت از ويژگيهاي دوره قاجار است. در واقع يكي از عوامل افول در نگارگري اين دوره تمايل به تقليد است؛ تقليدي صرف و مكرر در پرداخت نقشها به تبعيت از يكديگر در بيش از چهار دهه به نحوي كه اين تقليد و موضوعات مورد استفاده رنگي تازه به خود گرفته تكنيك كار نقاشان بر محور


3-(1-همان)
4ـ ايران عضو قاجار از نگاه لوئيجي فونتابونه ـ ‌دكتر محمد ستاري ـ استاد يار پرديس هنرهاي زيبا، دانشگاه تهران.


مشخص نگارگري دربار فتحعلي شاه مي‌گردد. در اين دوره رنگهاي بي‌جان، تزئين يكنواخت و نگارگران بدون ارائه تفكر، گرفتار نقش و رنگهاي تكراري بودند. 4ـ هنر نقاشي دوره قاجار و منيع‌الملك 5 ـ برخي محققان ايران، دوران قاجار را سرزمين نقاشي‌ها ناميده‌اند چرا كه در اين دوران، نقاشي‌هاي ديواري و تابلوها در تمام نقاط كشور در منازل اعياني تا قصرهاي قاجاري پراكنده بودند چنان وسعتي كه در هيچ زمان ديگري سابقه نداشته است از اين رو مي‌توان گفت نقاشيهايي با اين وسعت و كثرت چه از نظر تعداد و چه از حيث ابعاد، در ديگر ادوار هنر ايران ديده نمي‌شوند در اين دوره نقاشيها جزيي از بدنه ساختارهاي درباري، دولتي و منازل اشرافي بوده‌اند

كه در گوشه و كنار كشور ساخته مي‌شدند و موضوع آنها : «تاريخي ، ادبي، اساطيري، شكار، جنگ، پرتره و موضوعات مذهبي بوده كه اغلب به اندازه طبيعي ترسيم مي‌شدند گاه اين اشتياق ثبت تصاوير در كنار نقش برجسته‌هاي ساساني جلوه‌گر شده است» و نكته برجسته اينكه، براي اولين بار نقاشي ايراني در قيد سنتيهاي شرق دور، با چشم بادامي و صورتهاي مدور آزاد شده و چهره‌ها كاملا‌ً ايراني‌اند در تشريح اين گذار سنن مكاتب قبلي به سبكي جديد كه آن را مي‌توان سبك دربار قاجار دانست، برخي محققان چنين تفسير نموده‌اند

كه در دوران صفويه، هنرمندان درك مي‌كردند كه سبك متداول رضا عباسي و پيروان او مجالي به ابداع و تجرد نمي‌داد، همچون قرون گذشته، توجه هنرمندان براي الهام گرفتن به منابع خارجي معطوف شده با اين تفاوت كه در سده هفدهم (يازدهم هـ . ق ) منبع الهام اروپا بود نه چين بدين نمود در دوران قاجار و به خصوص در عهد فتحعلي شاه، نقاشي ديواري متعددي پديد آمدند كه متاسفانه اكنون تعداد اندكي از اين نقاشيها ديواري در مكان اصلي بر جا مانده‌اند از بسياري نقاشيها تنها تنها عكسهايي پراكنده باقي مانده و برخي همچون نقاشيهاي كاخ نگارستان جابه جا شده و قطعات آنهادر خزانه كاخ موزه گلستان نگهداري مي‌شدند

نقاشيهاي كاخ سليمانيه از جمله آثار معدود بر جا مانده در مكان اصلي خود است از جهاتي منحصر به فرد به شمار مي‌آيد. اين نقاشيهاي ديواري نمونه بارز و يگانه‌اي از نقاشي قاجاري‌اند. تركيب‌بندي متقارن و ايست با عناصر افقي و عمودي و منحني، سايه‌پردازي مختصر در چهره و جامعه، تلفيق نقشمايه‌هاي تزئيني و تصويري، رنگ تزئيني محدود با تسلط رنگهاي گرم به خصوص قرمز.


از جمله ويژگي اين آثار هستند در نقاشي قاجار ، شبيه‌سازي فداي ميثاقهاي زيباي استعاري و جلال و رفتار ظاهري مي‌شود مردان با ريش بلند و سياه، كمر باريك نگاه خيره، دستي بر سرشان كمر و دست ديگر بر قبضة خنجر و عموماً افراد به واسطة‌اشياء معرفي مي‌شود.» 5


«از مقايسه دو تكچهرة‌ به تصوير درآمده توسط شباشي هر دوره بهتر درك مي‌شود تكچهره فتحعلي شاه به قلم ميرزا بابا به تاريخ 1213 هـ . ق 1798 م به اندكي پس از تاجگذاري به تصوير در آمده و ديگري نقاشي كمال الملك از چهره ناصرالدين شاه كه تنها چند سال قبل از مرگش در تاريخ 1307 هـ . ق 1889 كشيده شده تعلق اين دو اثر به دوره مختلف از همان برخورد نخست آشكار مي‌شود اين دو تصوير اساساً‌ با دو تعبير مختلف «تصويرپردازي شاهانه» ‌و شيوه هنرمندانه از هم متمايز هستند كه فتحعلي شاه در شوكتي شاهانه و كاملاً‌ شرقي و ناصرالدين شاه در هيأت رسمي و نظامي اواخر قرن نوزدهم اثر ميرزا بابا به لحاظ تكنيك، اندازه و ابزار و سبك ادامة‌ سنتي است. كه در ربع دوم قرن هجدهم در زمان فرمانروايي خاندان زند در ايران شكوفا گشت در حالي كه نقاشي


كمال‌الملك به سبكي از نقاشي تعلق دارد كه در ربع سوم قرن نوزدهم از اروپا وارد ايران
5 ـ هنر نامة ـ فصلنامه تخصص دانشگاه هنر پاييز 1384 سال هفتم شماره 28.
شد. آثار چهره‌نگاري دوران قاجار در عين اين كه ويژگي‌هاي تجسمي مختص به خود را دارند داراي بار مفهومي بسيار با اهميتي نيز هستند اگر چه در ميان حكومتهاي پس از اسلام در ايران، شاهان قاجار تنها حكمراناني نبودند كه از هنرهاي تجسمي براي مقاصد تبليغاتي سود جستند اما تاكيد آ‌نان بر تك چهره‌نگاري، اين خاندان را از سايرين متمايز مي‌سازد. مسلم اين كه دل مشغولي منحصر به فرد قاجار در توجه به پيكرنگاري به عنوان مظهري از سلطنت، رويكرد گسترده‌تري به اين هنر را در ابتداي اين قرن به همراه داشت. در واقع يكي از جنبه‌ها جالب توجه عصر قاجار، مسير تبديل و تحول هنر و تعاملات سنت و نوآوري است.

اين تعامل از همان آغاز در نقاشي تكچهره فتحعلي شاه توسط ميرزا بابا نمايان گشت. به اين صورت كه سبك اثر به سنت نقاشي زنديه تعلق دارد اما به لحاظ محتوا و حال و هواي كلي نوعي نوآوري را نشان مي‌دهد بايد گفت فتحعلي شاه با نشان دادن شخصيتي نمايشي از خود و سازماندهي درباري تشريفاتي و تشكيلاتي منسجم، خود باعث دميده شدن اين روح تازه به اثر شده است. سيماي ظاهري فتحعلي شاه آنگونه كه برد كرزن توصيف كرده:‌ با كمري باريك و ريشي با شكوه «مي‌تواند واكنشي رواني باشد نسبت به گذشته

، بدين معنا كه ريش بلند و انبوه فتحعلي شاه و شيوه زندگي وي، با حرمسرايي متشكل از هزاران نفر در تقابل با صورت ظاهري عمويش آغا محمدخان (بنيانگذار سلطنت قاجار كه خواجه بود) ‌دارد و بر تضاد جسماني اين دو تاكيد مي‌كند فتحعلي شاه در مجلدي كه به پرنس رخبت اهدا كرد با كنار هم قرار دادن تصاوير خود و آقا محمدخان از اين تضاد بهره جست از سوي ديگر فتحعلي شاه قصد داشت تا شوكت شاهانه و دربار پرتجمل خود را در تقابل با تصوير ساده و بي‌تكلف كريم خان زند

به رخ بكشد. مهمتر از همه اين كه تلاش شاه در به وجود آوردن تصويري به شكوه حماسه‌هاي شاهانه يا نقش برجسته‌هاي با يادگار مانده از دوران ساساني در واقع كوششي بود براي همانندسازي حكومت خود با گذشته شاهنشاهي ايراني بديهي است كه چنين شخصيتي، محيط و ملزومات شايستة خود را طلب مي‌كرد. از اين رو به غير از پروژة وسيع بنا قصرهاي متعدد شاه دستور ساخت بازسازي چندين تخت سلطنتي را نيز صادر نمود.

مامور فرستادة ‌ناپلئون، پيرآده ژوبر در توصيف ضيافتي كه در سال 1221 هـ ق 1806 م در آن شركت كرده بود چنين نوشت: بي‌شمار غلام بچگان پوشيده در جامه‌هاي ساتن كه بر كمربندشان خنجري الماس نشان قرار داشت، حضور داشتند هر كدام يكي از نشانهاي قدرت بي‌حد و مرز شاه از جمله شمشير، خنجر، عصاي تشريفاتي، زوبين، بازوبند، و ابريق را حمل كردند.


سرجان ملكم از ديگر حاضران ضيافت چنين ننوشته است: «در هيچ درباري به اندازه دربار ايران، چنين توجه دقيقي را به تشريفات مبذول نمي‌دارد نگاه‌ها، كلمات و حركات با سخت‌ترين آداب و رسوم نظم يافته بودند وقتي شاه در انظار حاضران حاضر مي‌گشت وزيران، درباريان و پسرانش دست به سينه و خبردار در جايگاه مخصوص به خود ايستاده و به ولي نعمت خود چشم مي‌دوختند كه كوچكترين نگهش به منزله يك فرمان بود

. در مناسبتهاي خاص هيچ چيز ياراي برابري با شكوه دربار ايران را ندارد كه جلال و جبروت را به تمام معنا توسط تشكيلاتي منظم و منسجم جلوه‌گر كرده است. هيچ حكومتي نيست كه چنين توجه بي‌نظيري به اجراي مراسم تشريفاتي داشته باشد. كه به نظر مي‌رسد همگي براي حفظ و نمايش قدرت و شوكت سلطنت ضروري است و افسران عالي رتبه‌اي كه اين وظيفه مهم را در بر عهده دارند. از اختيار كامل برخوردارند تا زيردستان در لحظه، اوامرشان را به اجرا آورند.


فتحعلي شاه براي نشان دادن عظمت ايران نوين از توان تصويرپردازي كلامي و تجسمي بهره گرفت حمايت او در آن زمان به شعر و شاعري جاني دوباره بخشيد در حالي كه قبل از دوران او يكي از معاصران همان دوره گفته است روز كار به گونه‌اي بود كه هيچ كس دل آن نداشت كه شعري بخواند چه رسد به آن كه شعري بسرايد. فتحعلي شاه خود نيز طبعي شاعرانه داشت و اين استعداد را با فرستادن نسخه‌هاي متعدد از ديوان اشعارش به دول اروپايي به رخ مي‌كشيد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید