بخشی از مقاله

آسيب شناسي کتاب هاي دين و زندگي از منظر توجه به نيازهاي دانش آموزان

چکيده :
در راستاي تغيير برنامه درسي تعليم و تربيت ديني و توليد کتـاب هـاي دين و زندگي دوره متوسطه و پـيش دانشـگاهي ، توجـه بـه نيازهـاي جوانـان و نوجوانان در اين مرحله سني ، شکل ديگري بـه خـود گرفـت ، چـرا کـه تلفيـق مفاهيم قرآني و معارف اسلامي ، شـيوه تـازه اي را در ارائـه برنامـه و محتـواي , کتاب هاي درسي مربوط ، عرضه مي کند که به يادگيري پايدارتر و مـؤثرتر منجـر مي شوند و پاسخ گويي به شـبهات و تـأمين نيازهـاي زنـدگي مخاطبـان از بعـد ديني ، تسهيل مي گردد. از آنجا که ورود اطلاعات و فـن آوري هـاي جديـد بـه عرصه هاي زندگي ، نيازها و فرهنگ هاي جديدي را به دنبال مي آورند؛ ضـرورت دارد در برنامه هاي درسي ، ضمن پاسداري از ارزش ها و باورهاي ديني اسلام ؛ زمينه ها و فرصت هايي متناسب با تغييـر و تحـولات جهـاني در ايـن حـوزه از دانش و معرفت بشري ، فراهم کرد و از رهگـذر آن ، دانـش آمـوزان ر ا بـراي ,زندگي و برنامه ريزي صحيح در عصر جديد، آماده نمود. يکي از اهداف بسـيار مهم و اساسي در راهنماي برنامه درسي تعليم و تربيـت دينـي دوره متوسـطه و پيش دانشگاهي ، راه زندگي (اخلاق ، اعمال و آداب ) نام دارد که مؤلفه هاي آن در پژوهش انجام شده ، از طريق پرسش نامـه بـاز پاسـخ و مصـاحبه ، مـورد نقـد و بررسي ٣١ نفر از دبيران مجرب و دانـش آموزانشـان ، قـرار گرفتـه و هـدف آن ، شناسايي آسيب هاي احتمالي ناشي از کاستي ها و ضعف هاي طراحي برنامـه در اين بخش به منظور بهبود و نيز شناسايي ساير نيازهـاي همـين حـوزه بـوده است . لذا مبناي اصـلي مطالعـه حاضـر و بحـث در خصـوص نيازهـاي دينـي دانش آموزان به پشتوانه کتاب هاي درسي دين و زندگي ، پاسخ گـويي بـه سـؤال اساسي زير بوده است : «آيا کتاب هاي درسـي ديـن و زنـدگي دوره متوسـطه و پيش دانشگاهي ، نيازهاي دانـش آمـوزان را در خصـوص برنامـه زنـدگي ، تـأمين می کنند.
کليد واژ ها: آسيب شناسي ، نيازهاي زندگي ديني ، تربيت ديني ، برنامه زندگي . ,

 

مقدمه
رويدادهاي جديد جهاني ، تغييرات و تحولات سريع تکنولوژي ، انفجار دانش و اطلاعات ، اقتصاد، فرهنگ و ... ، نيازهاي جديد خلق مي کنند و زمينه هاي دگرگوني و اصلاحات نظام هاي آموزشي سراسر دنيا را فراهم مي آورند. از اين رو عطف توجه به اين نيازها از سوي صاحبان انديشه و قلم ، سياستگذاران و کارگزاران ، ضرورتي انکارناشدني قلمداد مي گردد. برنامه هاي درسي ، رويکردها و شيوه هاي نوين آموزش ، متناسب با نيازهاي جديد شکل مي گيرند تا نسل آينده در عرصه هاي نو، حضوري آگاه و مؤثر داشته باشند. از اين منظر، شناسايي آسيب هاي برنامه ها و کتاب هاي درسي در ابعاد گوناگون ، به ويژه از حيث توجه به رويکردهاي جديد آموزشي و تأمين نيازها و مطالبات مخاطبان خود در خصوص برنامه ريزي براي زندگي آينده و به منظور فراهم آوردن زمينه هاي پيشرفت و فرصت هاي توسعه ، يک ضرورت جدي محسوب مي شود. سيلور و همکاران (ترجمه خوي نژاد، ١٣٧٧) معتقدند که «محتواي تعليم و تربيت بايد نيازهاي جامعه را براي اجتماعي کردن و نيازهاي اتباع جامعه براي رشد شخصي ، برآورده سازد». به زعم ايشان «يکي از ويژگي هاي جامعه يادگيري اين است که کل نظام تربيتي نسبت به فراگيران ، پاسخ گو خواهد بود». از اين رهگذر، امروزه نظام هاي آموزشي بر اين عقيده اند که محتواي کتاب درسي به عنوان يکي از مهم ترين مواد آموزشي ، محل بروز و ظهور اهداف برنامه درسي و پاسخ گوي نيازهاي دانش آموزان است . از آنجا که عمدتاً کتاب درسي را مي توان به عنوان تنها وسيله و منبع اطلاعاتيِ در دسترس ناميد، اهميت آن در تأمين نيازهاي فکري دانش آموزان و پرورش قواي عقلاني آن ها، کسب تجارب و معلومات براي استفاده در شرايط واقعي زندگي و موقعيت هاي عيني ، از جايگاه ويژه اي برخوردار است . در حال حاضر، برنامه ريزان درسي دوره هاي مختلف تحصيلي با تعيين و کاربرد رويکردهاي نوين آموزشي و پرورشي ، و تعيين اهداف ؛ آگاهي از مهارت هاي زندگي ، مسئوليت هاي فردي و اجتماعي ، حفظ ارزش ها و آرما هاي ملي و اسلامي و ... را جزء دغدغه ها و چالش هاي بسيار مهم و پيشِ روي خود مي دانند که در تربيت نسل آينده ايران عزيز، نقش بسزايي ايفا مي کنند و به نظر مي رسد، برخورداري از اين مؤلفه ها، نوجوانان و جوانان را براي حضور در هزاره اي که در عين سرشار بودن از دانش و اطلاعات ، مملو از نارسايي هاي اخلاقي است ، آماده سازد. ماير نيز به عنوان يکي از علماي تعليم و تربيت (به نقل از صمدي ، ١٣٨٠) معتقد است که « تنها علم ، کافي نيست ، بلکه به اخلاق واقعي و معنويت حقيقي نيز نيازمنديم ». به عبارتي ، بايد گفت در نظام آموزشي اي که آموزش و حفظ ارزش ها و اخلاقيات را سرلوحه فعاليت هايش قرار مي دهد؛ دين اسلام به عنوان منبعي حيات بخش ، مي تواند پاسخ گوي تمامي ابعاد زندگي جامعه بشري باشد. لذا توفيق در اين مسير؛ آگاهي و سواد لازم ، جزء ضروريات محسوب مي شود. در همين خصوص ، پسنديده (١٣٨٤) عواملي تحت عنوان «سواد زندگي » و «مهارت هاي زندگي » را زمينه موفقيت در زندگي با رويکرد تقرب به خدا و حيات جاويدان اخروي مي داند و معتقد است که «بسياري از ناکامي هاي زندگي به دليل برخوردار نبودن از دانش و مهارت هاي لازم براي زندگي است . به زعم وي در اين قلمرو، متون ديني ـ قرآن و حديث ـ آموزه هاي گره گشا و کارآمد فراواني دارند و شيوه هاي دين ، آميزه اي از شيوه هاي شناختي ، عاطفي و رفتاري است که به تمامي نيازهاي انسان ، اعم از مادي و معنوي توجه دارند و پاسخ گويي جامع و دقيق مي باشند». با اين توصيف ، تجلي رفتارهاي يک مسلمان با رويکرد الهي و پس از کسب مهارت هاي دانشي ، نگرشي و عملي مربوط به اين حوزه را بايد به طور در هم تنيده مشاهده کرد، چرا که در دنياي واقعي، افراد با آميختگي موضوعات و مسائل سر و کار دارند نه به شکل مجزا. در تأييد اين نکته ، ملکي (١٣٨٢) با حمايت از رويکرد تلفيقي چنين اظهار مي دارد: «چنانچه قرار باشد در آموزش مهارت هاي زندگي ديني به رويکرد تلفيقي توجه شود و رشد همه جانبه انسان مد نظر قرار گيرد، لازم است در تعيين اهداف و محتواي آموزش ، تغيير يا اصلاحاتي ، حاصل شود». اين نوع ديدگاه از آن جهت حائز اهميت است که متخصصان تعليم و تربيت ، در هم آميختن موضوعات و دانش بشري را يکي از شيوه هاي جديد و مؤثر در يادگيري پايدار تلقي مي کنند. در اين زمينه ناکسي ١(١٩٩٧) نيز معتقد است که برنامه هاي آموزش اخلاقي مؤثر، درون برنامه درسي به طور تلفيقي گنجانده مي شوند تا به شکل جداگانه و به عنوان يک برنامه يا واحد درسي خاص . از سوي ديگر، طبق آموزه هاي اسلام ، هدف از تربيت ديني ، حضور قرآن و سيره معصومين (عليهم السلام ) در متن زندگي دانش آموزان است . لذا با تأکيد بر تعليم مسائل ديني با روش هاي مطلوب و خاص مي توان در دانش آموزان ، درک و شعور ديني ايجاد کرد. هم چنين بايد به اهميت نقش خانواده در ايجاد چنين معنويت و تربيت ديني در کودکان ، توجه جدي شود
و با ايجاد راهکارهاي مختلف براي خانواده ها، زمينه رشد معنوي و تربيت ديني کودکان را فراهم نمود(توکلي ، ١٣٨٧). نتايج برخي از مطالعات انجام شده نيز والدين را به عنوان منبع اصلي رشد و توسعه اخلاقي کودکان برمي شمارند. در اين زمينه ، برکوويتز و گريچ ١ (١٩٩٨) بر نقش محوري بزرگسالان به ويژه والدين در رشد و پرورش اخلاقي کودکان ، تأکيد ورزيده و تأثير رفتارهاي آنان را بر رشد اخلاقي بچه ها مورد بررسي قرار داده اند. آنان در کوشش هاي خود، مؤلفه هاي يک کودک اخلاقي و آن دسته از رفتارهاي «والديني » را که موجب پرورش يا مانع رشد آن ها مي شوند، تعريف کرده اند. لذا مي توان گفت برخورداري از مهارت هاي زندگي و داشتن برنامه اي مناسب به عنوان يکي از نيازهاي اساسي ، داراي طيف وسيعي از رفتارها، منش ها و اخلاقيات فردي و اجتماعي است که فرد را قادر مي سازد به اقتضاي موقعيت هاي گوناگون و تعامل با ديگران ، به کار گيرد و به جرأت مي توان اذعان داشت که تربيت اخلاقي دانش آموزان در دوره هاي مختلف سني و تحصيلي ، يکي از ضروري ترين مباحثي است که در آموزش هاي خانه و مدرسه بايد مورد توجه قرار گيرد تا بتوان تا حد امکان از بروز انحرافات و ناهنجاري هاي رفتاري در جامعه جلوگيري نمود. اهميت توجه به اين موضوع تا جايي است که يکي از متخصصان تعليم و تربيت (باربا، ٢٠٠٧)، از آن به عنوان «هوش اخلاقي »٢ ياد مي کند. وي در نتايج حاصل از پژوهش خود نشان مي دهد که بسياري از نوجوانان ، فاقد ويژگي هاي مربوط به هوش اخلاقي به ويژه همدلي ٣ و خود کنترلي ٤ هستند. وي اشاره مي کند علي رغم اين که اين گروه از نوجوانان و جوانان از کردارهاي ناپسند خود آگاهند، اما نمي توانند در اين خصوص ، احساسي داشته باشند يا اعمال و رفتار خود را متوقف کنند، زيرا هرگز ياد نگرفته اند رفتارهاي اخلاقي اي که مورد انتقاد قرار مي گيرند؛ به آن ها در انجام کارهاي درست کمک مي کنند، و اين همان چيزي است که زمينه هاي هوش اخلاقي را فراهم مي سازد. از اين رو، تأکيد وي در يادگيري الگوهاي اخلاقي صحيح ؛ بر معلم و مدرسه است . با چنين رويکردي بايد گفت که در يک جامعه اسلامي ، آموزش مهارت هاي اخلاقي و ديني ، سرلوحه تمامي آموزش ها قرار مي گيرد و دانش آموزان ما به عنوان نسل فردا بايد ياد بگيرند چگونه خود را با موقعيت هاي واقعي زندگي مواجه سازند و بر اساس الگوهاي دين اسلام ، عمل نمايند. شايان ذکر اين است که اخلاق در بالاترين مرتبه خود مي تواند به کمال والاي انساني منجر شود و قاعدتاً دين ، پاسخ گو و زمينه ساز نيل به آن است . در اين صورت ، اگر خواهان تجلي رفتارهاي نيک و پسنديده در نسل جوان باشيم ؛ بدون ترديد برنامه هاي درسي مي توانند به عنوان يکي از فرصت هاي اساسي و انکارناشدني قلمداد شوند که دانش آموزان را در اين امر و يادگيري آداب و رفتارهاي مربوط ، ياري مي رسانند. لذا يادگيري از طريق محتواي کتاب درسي به عنوان مهم ترين وسيله و مرجع و منبع آموزشي ، بايد بتواند عميق ترين و پايدارترين نگرش ها و دانش ها را به مخاطبان خود انتقال دهد. از اين رو است که گفته مي شود بسياري از مباحث ارائه شده در کتاب درسي ، دانش آموزان را با دنياي خارج مرتبط مي سازند و آن ها تحت شرايط منحصر به فرد به عنوان تنها امکان آموزشي ، به آن مي نگرند و چه بسا به دليل اهميت و ارزشي که براي کتاب درسي قائل مي شوند، راهنماي آنان در طول زندگي قرار مي گيرد. کتاب هاي درسي دين و زندگي دوره متوسطه که چنين رويکردي اتخاذ کرده و آموزش مهارت هاي زندگي از ابعاد گوناگون ديني به منظور رفع نيازهاي دانش آموزان را جزء مأموريت هاي اصلي خود قرار داده اند؛ از جايگاه خاصي برخوردارند و نقش مهم و کليدي در پرورش باورها، بينش ها و ارزش هاي ديني نسل جوان دارند. در اين خصوص ، اعتصامي (١٣٨٥) توضيح مي دهد که «دفتر برنامه ريزي و تأليف کتاب هاي درسي نظام آموزش و پرورش کشور از اوايل دهه هشتاد در تلفيق محتواي کتاب هاي قرآن و ديني تلاش نمود و حاصل اين تلاش ، کتابي با عنوان «دين و زندگي » تأليف شد که هم اکنون در نظام تعليماتي کشور، مورد استفاده دانش آموزان و معلمان قرار گرفته است . وي در ادامه ، اشاره مي کند که «هدف از اين تلفيق ، استفاده از آيات قرآن در بطن درس هاي ديني با هدف تقويت علاقه مندي به قرائت قرآن کريم و تقويت توانايي درک معناي عبارت ها و تدبر در آيات قرآن کريم توسط دانش آموزان مي باشد».
بيان مسئله و ضرورت انجام پژوهش
برنامه هاي درسي ، مبناي اصلي و اساسي توليد مواد آموزشي به شمار مي آيند. از اين رو برنامه ريزان درسي پس از توليد سند برنامه درسي ، دست به کار توليد محتواي آموزشي مي شوند. به ديگر سخن بعد از برنامه ريزي ، مرحله توليد مواد آموزشي آغاز مي شود که در اين ميان ، کتاب درسي ، نه خودِ برنامه درسي ، بلکه راهنماي معلم و تجلي عيني برنامه درسي است .
به عبارت ديگر شايد بتوان گفت که برنامه درسي ، مناسبات بين آدمي و عوامل ديگر راـ در امر يادگيري ـ تنظيم مي کند. مناسبات بين يادگيرنده با هدف معلم ، همسالان و وسايل آموزشي بايد طوري تنظيم شوند که نتيجه مؤثر به دست آيد(ملکي ،١٣٨٢). در راهنماي برنامه درسي تعليم و تربيت ديني (١٣٨٣) آمده است که مهم ترين رسالت نظام اسلامي ، برنامه ريزي براي پرورش و رشد انسان هايي مؤمن و عامل به تعاليم اسلامي و در نتيجه گام نهادن به سوي فلاح و رستگاري است . در همين راستا، برنامه هاي درسي تعليم و تربيت ديني دوره متوسطه و پيش دانشگاهي که مفاهيم قرآني و معارف اسلامي را به متن زندگي پيوند زده است ؛ نياز مخاطبان را در جنبه هاي گوناگون و در ارتباط با خدا، خود، خانواده و جامعه مد نظر قرار داده و از اين مجرا به تقويت بنيه دانش و مهارت ديني آنان پرداخته است . ذوعلم (به نقل از نامي ، ١٣٨٧) نيز ضمن تأکيد بر نقش تعليم و تربيت در تأمين نيازهاي دانش آموزان و با تأکيد بر انجام تغيير در برنامه ها، چنين تصريح مي کند: «تغييرات بايد مبتني بر پژوهش ها و تحقيقاتي باشند که اين تغييرات را توجيه کنند. با توجه به نيازهاي دانش آموزان که مخاطبان اصلي آموزش و پرورش هستند و با توجه به مباني فکري ، ارزشي و اعتقاديي که داريم و با توجه به تحولات جهاني ، تغييرات بايد پيش بيني شوند». بنابراين ، مطالب و محتواي کتاب درسي بايد بتوانند پاسخ گوي نيازهاي مخاطبان و متناسب با شرايط زندگي حال و آينده آنان باشند و از آنجا که انجام اين پژوهش ، سير نيازهاي اساسي را در خصوص برنامه ريزي براي زندگي از جنبه ديني و معارف اسلامي با توجه به آخرين تغييرات برنامه و کتاب درسي ، جستجو مي کند؛ لذا کتاب هاي درسي دين و زندگي دوره متوسطه و پيش دانشگاهي (چاپ ١٣٨٦) ـ که جزء اين دسته از تغييرات و تأليف هاي جديد مي باشند و سير مباحث و موضوعات در اين دو دوره با يکديگر پيوستگي دارند ـ با اين سؤال اساسي ، مورد بررسي آسيب شناسانه قرار گرفته اند: آيا کتاب هاي درسي دين و زندگي دوره متوسطه و پيش دانشگاهي ، نيازهاي دانش آموزان را در خصوص برنامه زندگي ، تأمين مي کنند؟ اين پژوهش در صدد بود تا پاسخ اين سؤال را از طريق اهداف درج شده در راهنماي برنامه درسي مربوط تحت عنوان «راه زندگي : اخلاق ، اعمال و آداب »١ و ميزان پاسخ گويي آن ها در محتواي کتاب هاي مورد نظر، از ديدگاه دبيران مجرب اين درس و دانش آموزانشان جستجو کند و در بازنگري محتواي برنامه و عمدتاً کتاب هاي درسي دين ، راهگشاي توليدکنندگان آن باشد.
١. محورهاي مربوط به اين هدف ، در بخش يافته هاي پژوهش ارائه شده اند.

پژوهش هاي انجام شده
با توجه به جديدالتأليف بودن کتاب هاي دين و زندگي دوره متوسطه و پيش دانشگاهي ؛ تعداد معدودي مطالعه در اين زمينه انجام شده که بيشتر از نوع ارزشيابي محتواي آن ها بوده است .
اگرچه برخي از پژوهش هاي انجام شده در حوزه نيازها و مهارت هاي مربوط به زندگي ديني ، بر اساس همين کتاب ها صورت گرفته اند اما مطالعاتي از نوع آسيب شناسي و يافتن موانع موجود بر سر راه مهارت هاي زندگي ديني که بر اهداف برنامه درسي تعليم و تربيت ديني اين دو دوره تحصيلي نيز متکي باشند، بسيار به ندرت به چشم مي خورند يا اساساً مشاهده نمي شوند. لذا در اين بخش به يافته هاي تعداد معدودي از اين نوع پژوهش ها، اشاره مي شود.
ميرعافين (١٣٨٣) در نتايج حاصل از بررسي کتاب درسي دين و زندگي ٢، نيازهاي دانش آموزان را از بعد ديني و با اتکاء به اظهار نظرهاي منابع اطلاعاتي ، چنين ذکر مي کند: موضوع حجاب و عفاف از قوت تحليل برخوردار نبوده ، پاسخ گو و سيراب کننده پرسش ها و شبهات امروز نيست . به علاوه ، لازم بود مسائل دنياي امروز و شبهات متصل به مباحث اعتقادي ، جايگاهي در کتاب مي يافت . موضوعات مطرح شده در کتاب ، کمتر پاسخ گوي نيازهاي ديني جوانان مي باشد. مبحث موسيقي و حد و مرزهاي اسلام در باره شغل بانوان نيز يکي از مسائل جدي جامعه مي باشد که به آن پرداخته نشده است . در مبحث باورها، رفتار و عمل ؛ الگوهاي مطرح شده با الگوهاي زمان فعلي سنخيت ندارند و دانش آموز را دچار تضاد نموده اند. با وجود آن که محتواي دروس ، غالباً درباره مسائل روزمره اي است که زندگي دانش آموز را در بر دارد ـ از قبيل مسائل اعتقادي ، معاد احکام ، مسائل اجتماعي ، اخلاقي ، آراستگي و بحث اقتصادي ـ اما در بخش احکام به مسائل مربوط به بلوغ و تکليف (تقليد، نماز، روزه و ...)، کمتر پرداخته شده است . نتايج حاصل از بررسي کتاب درسي دين و زندگي ٣ (ميرعافين ، ١٣٨٤) از جنبه ي توجه به نيازهاي دانش آموزان نيز حاکي از آن است که مباحث کتاب نتوانسته اند درس هاي لازم را از زندگي پيامبر و امامان (صلوات الله عليهم ) با زندگي روزمره دانش آموزان ، مرتبط کنند. هم چنين طرح مسائل مربوط به امامت يا مرجعيت و رهبري و ساير مسائل مربوط نيز ضروري قلمداد شده است . به علاوه بايد گفت اگرچه بسياري از مسائل مربوط به بحث هاي اعتقادي ، خصوصاً «اصول اعتقادات » و «اصول دين » ، پاسخ داده شده اند، اما بسياري از مسائل مربوط به فروع دين و احکام عملي ، بدون پاسخ مانده اند. ميرعافين (١٣٨٥) در يافته هاي پژوهش ديگري درباره کتاب درسي دين و زندگي (معارف اسلامي ) پيش دانشگاهي مطرح مي کند که ممکن است بخش اول کتاب تاحدودي نسبت به مسائل اعتقادي دانش آموزان ـ آن هم توحيد ـ پاسخ گو باشد، اما به مباحث عملي و احکام و شبهات مانند مسائل و احکام دختران و پسران ، چندان توجهي نشده است . هم چنين ارائه نمونه ها و الگوهايي از علماء و شخصيت هاي برجسته معاصر به عنوان يک نياز ضروري براي استفاده در موقعيت هاي واقعي زندگي دانش آموز، محسوب شده است . نتايج پژوهش اديب (١٣٨٢) نيز اولويت هاي اول مهارت هاي زندگي را بدين شرح مي خواند: خودآگاهي و داشتن هدف در زندگي ، تصميم گيري ، اداره زندگي ، بهداشت و سلامتي ، ارتباط انساني ، حل مسئله اجتماعي ، خلاقيت و تفکر انتقادي ، شهروند مسئول بودن ، روابط بين فردي و مشارکت و همکاري ـ که البته بسياري از اين مؤلفه ها به طور مستقيم و برخي ديگر به شکل مستتر در اهداف مربوط به «راه زندگي » در برنامه درسي ديني دوره متوسطه و پيش دانشگاهي مد نظر قرار گرفته اند. منطقي (١٣٨٣) نيز نتايج حاصل از پژوهش خود را چنين شرح مي دهد:
«در موضوع دينداري، بيشترين ميانگين به بعد اعتقادي دين با ميانگين ٣١. ٣٢ و سپس بعد عاطفي با ميانگين ٢٧.١، بعد پيامدي با ميانگين ٢٠.٠٩ و در نهايت ، بعد مناسکي با ميانگين ١٦.٧ اختصاص دارد. وي اشاره مي کند که شايد با احتياط بتوان از مقايسه نتايج حاصل ، اين نتيجه را گرفت که هر چند جوانان نسبت به اصول شريعت و داشتن حالات عاطفي ، ارتباط قدرتمندي را با خدا نشان مي دهند، اما برداشت و تفسير آن ها از شريعت ، متفاوت از نسل گذشته است و اين خود، نشانه اي از نوگرايي مذهبي و گرايش به تفاسير جديدتري از دين است که بتواند با نيازهاي روز، سازگار باشد. به عنوان مثال ، در مورد سخت گيري رابطه بين دختران و پسران ، فقط ٣٨.٥ درصد از پاسخ گويان ، تمايل خود را براي سخت گيري اين رابطه اعلام داشته اند و ٣٥.٦ درصد از پاسخ گويان اظهار داشته اند که اعتقادي به سخت گيري در اين مورد ندارند و ٢٦ درصد باقي مانده پاسخ گويان نيز در حوزه بي نظر، قرار گرفته اند. به زعم منطقي (١٣٨٣)، ارائه ناموفق الگوهاي ديني و رفتاري ، از ديگر ضعف هايي است که برخي از پژوهشگران بر آن تأکيد داشته اند. وي به نقل از سعيدي رضواني و کياني نژاد(١٣٨٢)، در بررسي اي که در زمينه ارائه تصوير معصومان (عليهم السلام ) در کتاب هاي درسي ديني انجام داده اند، مي نويسد: دانش آموزان در پاسخ به اين سؤال که «در ارائه الگوهاي اسلامي چهارده معصوم (عليهم السلام ) در کتاب هاي درسي بينش اسلامي ، چه اشکال هايي وجود دارد که جوانان ، آن چنان که بايد در پيروي از اين الگوها موفق نيستند»؛ سه نوع واکنش نشان داده بودند. گذشته از ١٠ درصد از دانش آموزاني که به سؤال مزبور پاسخ نداده بودند، ٣٠ درصد دانش آموزان ، مقصر اصلي را خودِ دانش آموران ، خانواده يا فرهنگ جامعه ، معرفي کرده بودند، اما ٦٠ درصد بقيه ، دلايل مختلفي را در ارتباط با پردازش نامناسب کتاب هاي ديني در اين زمينه عنوان کرده بودند. گروهي از اين دانش آموزان معتقدند که براي الگوگيري از ائمه معصومين (عليهم السلام ) بايد امور مهم زندگي و تصميم گيري هايي که براي جوانان مهم است ، مطرح شوند. عنصر عدم هماهنگي زمان طرح الگوها با زمان حاضر نيز مورد توجه تعداد کمتري از دانش آموزان قرار گرفته است . دانش آموزي نوشته است : «مؤلفان کتاب هاي درسي ، الگوها را براي زمان حال ، مطرح نکرده و به همان صورت قديمي مطرح مي کنند، در حالي که آن ها بايد سخنان ائمه (عليهم السلام ) را با الگوهاي حال حاضر، تطبيق دهند تا بهتر و بيشتر در ذهن ما جاي بگيرد.»
در جمع بندي از يافته هاي پژوهش ها مي توان چنين اظهار داشت که توجه به نيازهاي ديني دانش آموزان در شرايط سني متفاوت به ويژه دوره متوسطه و پيش دانشگاهي ، يکي از چالش هاي مهم در هزاره جديد است که جزء دغدغه ها و نگراني هاي بسيار مهم و داراي اولويت مي باشد.
از نگاه پژوهش هاي فوق ، لازم است به درک علائق و مطالبات مخاطبان اصلي نظام آموزشي از بعد ديني ، نائل آمد تا بتوان برنامه ريزي هاي درسي متناسب با نيازهاي آنان ، طراحي نمود. اين نوع توجه ، امکان توسعه فردي و اجتماعي را به نحو بارزي ميسر مي سازد، چرا که تأمين نيازهاي دانش آموزان در هر دوره تحصيلي ، مخاطرات ناشي از بي مهري و بي توجهي نسبت به آنان را، از صحنه خارج کرده و جامعه از حضور آينده افراد تحت تعليم در نظام آموزشي به شکلي اثربخش و موّلد، شکل مي گيرد. از آنجا که حضور نسل آينده در دنياي پر مخاطره و آسيب زاي امروز بايد حضوري پررنگ با حفظ ارزش ها و آرمان هاي جامعه اسلامي باشد، پژوهش انجام شده نيز در صدد شناسايي آسيب هاي احتمالي از منظر نيازهاي دانش آموزان در خصوص «دين و برنامه زندگي » در کتاب هاي دين و زندگي دوره متوسطه و پيش دانشگاهي بود. به علاوه ، اين مطالعه ، ساير نيازهاي دانش آموزان اين دو دوره را که از حيث بلوغ فکري و آمادگي براي زندگي بدان ها نيازمندند، بررسي کرده است . نکته حائز اهميت اين است که از آنجا که برنامه و کتاب هاي ديني دوره متوسطه و پيش دانشگاهي با تغييرات و تأليف تازه اي همراه بوده اند، به عنوان يک مزيت مهم براي انجام اين پژوهش محسوب مي شدند، چرا که به نظر مي رسد، ضرورت اين تلاش در نگاه به تحولات و نيازهاي جديد فردي و اجتماعي ، آشکار باشد و تهيه کنندگان برنامه نيز با آخرين يافته هاي علمي و پژوهشي ، همسو بوده اند، اگرچه بدون ترديد در برخي از موارد و خارج از هرگونه قصد و غرضي ، توجه به نيازهاي زماني مخاطبان ، ناديده گرفته شده يا کمتر مورد توجه بوده اند، اما به جرأت مي توان چنين استدلال نمود که بنا به مقتضيات عصري و زماني ، تغييرات در عرصه هاي گوناگون زندگي ، آن قدر سريع رخ مي دهند که برنامه ريزي ها و هدف گذاري ها در تعيين و تأمين

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید