بخشی از مقاله

چکيده
بررسي اتحاد و همبستگي در اشعار بهار، با نگاهي توصيفي و تحليلي، هدف پژوهش حاضر است . اتحاد و همدلي به معناي بشر دوستي و گسترش پيوندهاي عميق انساني، از جمله مباحثي است که پهنه و گسترة زبان و ادب فارسي را به خود اختصاص داده و در اشعار بسياري از شاعران نامدار، در نهايت انسجام و شيوايي، بيان گرديده است . در اين ميان نقـش بهار چشمگير بوده است و ميتوان جلوه هايي از اتحاد و همبستگي را در اشعار اين شاعر فرزانه يافت . در اين پژوهش که بر اساس روش کتابخانه اي و سندکاوي صورت گرفته است ، اشعاري که متضمن معنا و مفهوم اتحاد است ، در شعر شاعر مزبور مورد تحليل و بررسي قرار گرفته است . در پايان نتيجه به دست آمده اين است که شرايط اجتماعي و سياسي قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم و رخدادهاي اين دوره باعث شد، تا اتحاد و همبستگي و پرداختن به امور جامعه و مردم ، بخش مهمي از حوزة تفکر سياسي - اجتماعي اين شاعر عصر مشروطه باشد. اين دعوت به همدلي، تنها در سطح ملي و قومي مطرح نشده بلکه گونه هاي مختلف اتحاد کشورهاي مسلمان ، هم زبان و حتي اتحاد ملل شرق و با ديدي وسيعتر، اتحاد تمامي انسانهاي کره خاکي در شعر او نمود يافته است .
واژه هاي کليدي: اتحاد، همبستگي، شعر، بهار.
١- مقدمه
انسان موجودي ذاتا اجتماعي است ؛ درجامعه به دنيا ميآيد، درآن رشد ميکند و درکنار ديگر افراد جامعه تکامل پيدا ميکند و به سوي اهدافي که سعادت خود و جامعه را درپي دارد ميشتابد؛ اما شرايط انسان امروزي به گونه اي رقم خورده است که چيزي جز نگراني و جنگ و ستيز و مشکلات سياسي، فرهنگي واقتصادي در پي نداشته است و اين باعث دوري هر چه بيشتر جوامع بشري و ملتها از يکديگر شده است ؛ از اين رو بشريت را چاره اي نيست ، جز آن که به گلزار مهر و دوستي وارد شود و از تيرگي و گنداب تعصب ، ستيز و کينه جويي پرهيز نمايد و به اتحاد و همدلي روي آورد؛ زيرا تعصب و دشمني، آغاز تفرقه و پايان همدلي و اتحاد است .
وحدت و همدلي به صورت حقيقي، زماني دوام مييابد که انسان ها به مرحله اي برسند که آگاهانه و بر اساس
اهداف عالي انساني، در شادي و غم يکديگر شريک شوند و همچون برادران و اعضاي يک خانواده در کنار هم قرارگيرند.
اتحاد و همبستگي همواره از موضوعات مورد توجه بسياري از اديبان و به ويژه شاعران بوده است و اگر در ادبيـات فارسي به خصوص دورة مشروطه تفحص کنيم ، به نمـونه هاي زيبا و ارزنده اي برميخوريـم که همچون تابلويي چشم نواز، از انسـان و ارزش هاي او حکايت ميکند و آدمي را به سـوي روابط اصيل انسـاني و همبستگي با همنوعان خود دعوت ميکند. خوانندة اشعار اين شاعران بزرگ ، درمييابد که در اين جهان ، آرامش حقيقي از آن کسي است که راه تسامح و مدارا با ابناي بشر را در پيش گرفته و در سختيها به ياري آنها بشتابد. بدين ترتيب وحدت و همدلي زماني شکل حقيقي به خود ميگيرد و دوام مييابد، که انسان ها به مرحله اي برسند که آگاهانه و بر اساس اهداف عالي انساني، شريک شادي و غم يکديگر شوند. بدين ترتيب مهم ترين دستاورد اتحاد براي هر جامعه اي، حفظ صلح و آرامش و امنيت و دور ماندن از جنگ و خونريزي و جدايي و تفرقه است ؛ زيرا اتحاد در جامعه انساني، حس نوع دوستي و همکاري متقابل را تقويت ميکند و همۀ فتنه هاي اجتماعي را که از برتريجويي نژادي سرچشمه ميگيرد، از ميان ميبرد.
اهميت بحث انسان و جايگاه او در اشعار بهار و توجه و اهتمام خاصي که وي به مسائل اجتماعي و دردها و رنج هاي آدمي نشان داده است ، از عواملي است که نگارندگان را بر آن داشت تا به بررسي يکي از نيازهاي اساسي و مهم دنياي بشر امروزي ، يعني اتحاد و همدلي بپردازد.
١-١- بيان مسئله
در اواخر قرن سيزدهم هجري، انقلابي در ايران به وقوع پيوست که به مشروطيت شهره شد. در اينجا مبارزاني بودند که در رفع ظلم اجانب و پادشاهان سرسپردة قاجار قيام کردند و مبارزه را ادامه دادند تا آن که مظفرالدين شاه قاجار، فرمان مشروطيت را صادر کرد. همچنين در کنار اين مبارزان ، شاعراني بودند که با اشعار آتشين خود، سعي در روشنگري مردم و دعوت آنها به همبستگي داشتند. بدين ترتيب وقوع انقلاب مشروطه ، گسترش استعمار، وجود حاکماني نا لايق و... باعث بروز گونه اي شعر در ادبيات اين دوره شد و در آن وطن و ميهن موضوع شعر شاعران قرار گرفت و شاعران به تحريک احساسات ملي و مذهبي مردم مي پرداختند تا آنها را به اتحاد و همبستگي در برابر اجانب فرا خوانند که اين امر در شعر بهار به خوبي ملموس است .
پژوهش حاضر برآن است که موضوع انواع رويکردها به اتحاد و همبستگي در ابعاد انساني، وطني، قومي، مذهبي و ديگر اشکال آن ، در اشعار ملک الشعراء بهار بررسي کند.
١-٢- ضرورت انجام دادن تحقيق
نابسـامانيها و اختلافاتي که در جوامع امروز گريبانگير بشر است باعث دوري و دشمني مابين آنها گرديده است که اين امر خود باعث تشـويش و عقب ماندگي ملتها و درنتيجه تسـلط استعمارگران خواهد شد. در نتيجه بشر را چاره اي نيست تا به اتحاد و همبسـتگي روي آورد تا توان خود را در روبروشـدن با اين چالشـها صد چندان نمايد. هدف از نوشتار حاضر اين اسـت که ديدگاه بهار را درباره گونه هاي متفاوت اتحاد با ديدي نسـبتا جامع ارائه دهد تا بتوان به تصويري جامع از افکار اين شاعر شهير دست يافت ، تا ما را در يگانگي و همراهي بيشتر چراغ راهي باشد.
١-٣-پيشينۀ تحقيق
تاکنون پژوهشـي دربارة بررسي مضمون اتحاد در اشعار بهار صورت نگرفته است و تنها در کتابها و مقالاتي که درباره وي و ديگر شـاعران عصرمشروطه نوشته شده است ، اشاره مختصري به اين مضمون شده است . البته به ديگر مضامين شعر بهار در مقالات متعددي پرداخته شده است .
١-٤- روش تحقيق
با توجه به اين که ، تحقيق حاضـــر جنبۀ نظري دارد، به روش کتابخانه اي ســـندکاوي انجام شـــده و متکي بر منابع مکتوب فارسي ميباشد.
٢- بحث
اگر بخواهيم مضــمون اتحاد و همبســتگي را در اشــعار بهار مورد بررســي قرار دهيم ، ابتدا بايد تعريفي روشــن از اتحاد و گونه هاي آن ارائه دهيم . منظور از وحدت و اتحاد، اقدام همۀ اعضـاي جامعه براي رسيدن به اهداف مشترک ميباشد. اين بدين معنا نيســت که هر کس ارادة خود را از دســت بدهد و به فرد ديگري تبديل شــود؛ بلکه بايد همۀ افراد با ســليقه ها و خواسته هاي گوناگون در زير يک پرچم گرد آيند.
شـکل گيري اتحاد و همدلي به معناي بشردوستي و گسترش همگرايي و روابط انساني، از جمله مباحثي است که همواره مورد توجه بسياري از انديشمندان ، اديبان ؛ اديان و مذاهب ، به ويژه دين مقدس اسلام بوده است . دعوت به اتحاد و همبسـتگي را در آثار شـاعران ميتوان يافت . در ادبيــــات فارسـي به اشـعار زيبا و ارزنده اي بر ميخوريــــم که شـاعران فارسي زبان ، پيوسته انسانها را به داشتن روابط ناب انسـاني و همبستگي با همنوعان خود دعوت ميکنند. سعدي ميگويد:
بني آدم اعضاي يک پيکرند که در آفرينش ز يک گوهرند
چو عضوي بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت ديگران بيغمي نشايد که نامت برند آدمي
(سعدي، ١٣٦٢: ٧٩-٨٠)
براي دست يابي به چنين اتحاد و همدلي، راههاي ارزشمندي وجود دارد، که توجه به آن بسيار مهم و ضروري مينمايد؛
١- اهتمام افراد بشري به کسب ارزش هاي اخلاقي و پرهيز از صفات و رفتارهاي زشت انساني. ٢- دست يابي به اتحاد و همبستگي بين افراد جامعه و نيز ديگر جوامع ، احترام به عقايد اديان و مذاهب و توجه به آموزه هاي ناب و ارزشمند آنان ، با نگاهي خالي از هر گونه غرض ورزي، تعصب و دوگانگي .
هنگامي که جامعه از اختلاف دست بردارد و تنازع را به کناري نهد، دلها به هم نزديک و صفوف آنها منسجم و مستحکم ميگردد؛ به گونه اي که راه نفوذي براي دشمن باقي نميماند تا به جامعه ضربه زند. قرآن با اشاره به آثار اختلاف در ميان مردمان ميفرمايد: «و لا تنازعوا فتفشلوا» (انفال : ٤٦). در اين تحليل ، علت و سبب شکست جامعه ، وجود اختلافات و درگيريها دانسته شده است که مفهوم ديگر آن ميتواند چنين باشد که اتحاد، عامل انسجام و وحدت صفوف و درنتيجه ، پيروزي است . با اين همه ، همواره جامعه اي پيروز ميدان هاي نبرد بوده و خواهد بودکه افرادش با هم اتحاد داشته و داراي عزت نفس باشند.
در دوره معاصر ايران با توجه به حوادث اجتماعي و تحولات و اتفاقات سياسي شاعراني دلسوز همچون بهار سعي نمودند با روشنگري، هموطنان ، مسلمانان و ديگر انسانهاي کره خاکي را به اتحاد و يکدلي دعوت نمايند. پژوهش حاضر بر آن است تا مضمون اتحاد را در شعر بهار مورد تحليل قرار دهد . قبل از آن ضروري است تا به تحولات عصر شاعر، زندگينامه و ويژگيهاي شعري وي پرداخته شود تا در فهم بهتر بحث ما را ياري رساند.
٢-١- تحولات سياسي، اجتماعي و فرهنگي دورة مشروطه در ايران
فرهنگ معين دربارة مشروطه مينويسد: « نوعي حکومت که در آن وضع قوانين به عهده مجلسين ( شورا و سنا ) باشد و دولت مجري آن قوانين به شمار ميآيد - مقابل استبداد»(معين ،١٣٦٤، ٣/ ٤١٤٣). انقلاب مشروطه ، مجموعۀ کوشش ها و رويدادهايي است که در دورة مظفرالدين شاه قاجار و سپس در دورة محمدعلي شاه قاجار، براي تبديل حکومت استبدادي به حکومت مشروطه رخ داد و منجر به تشکيل مجلس شوراي ملي و تصويب اولين قانون اساسي ايران شد.« کوتاه کردن دست پادشاه از قدرت و تبديل شدن او به چهره اي کاملا تشريفاتي، تأسيس قواي سه گانه (مقننه ، مجريه ، قضائيه ) و نشأت گرفتن آنان از رأي مردم و تبديل رعيت به ملت ، از جمله اهداف بزرگ اين نهضت به شمار ميرفت » (کوچکي، ١٣٨٨: ٢٣٢). معنايي که از انقلاب مشروطه در اذهان وجود داشت ، آن بود که دشمن استبداد و مطلقيت سلطنت است . يعني سلطنت ، در امور مردم اختياري نداشته ، حدود و اختيارات آن همان باشد که ملت ، به او داده است (آدميت ،١٣٨٧: ٣٠٧). معناي آن حاکميت خود قانون بود و نه برابري در مقابل آن و به طور کلي ميتوان گفت هدف اين جنبش ، از بين بردن قدرت مطلقه فئودالي و ايجاد حکومت پارلماني بود.
در مورد علل و زمينه هاي اين انقلاب ، مطالعات و تحقيقات زيادي صورت گرفته و کتابهاي بسياري در اين مورد تأليف شده است و تحولات سياسي-اجتماعي و فرهنگي زيادي منجر به وجودآمدن آن شد. بيکفايتي شاهان و حکام قاجار، فساد دربار، نارضايتي مردم از حکومت ، نفوذ استعمارگران بيگانه در روند سياسي و تسليم دولت در برابر آنان ، که با حضور روزافزون اتباع خارجي همراه شد، اکثريت مردم مذهبي و علما را نسبت به حکومت بدبين ميکرد. انقلاب مشروطيت ايران به دليل ظلم هاي روزافزون شاه و حکام و مأموران دولتي به مردم و نيز دخالت هايشان در همۀ امور کشور به وجود آمد (کسروي،١٣٩٢: ٤).
از زمان فتحعلي شاه قاجار، جامعۀ ايراني به تدريج با مظاهر تمدن جديد آشنا شد. رفت و آمد شـاهان ايرانـي و اروپايي و رجال حکومتي به کشورهاي يکديگر، تحصيل ايرانيان در اروپا، افتتاح چاپخانه و روزنامه هاي متعدد، جنگهاي ايران و روس و عواملي از اين قبيل ، در تحول فرهنگي مؤثر بود و موجب بيداري و آگاهي ايرانيان گرديد. اين دگرگونيها و ارتباطات از زمان ناصـرالدين شاه گسترده تر شد، و مدارس ، روزنامه ها و صنعت چاپ ايجاد گرديد. «اين تحولات عمدتا در پرتو ارتباط و آشنايي با مدنيت غربي حاصل شد و باعث آمد تا عناصر فرهنگي تازه چه در زمينه علوم و حکمت سياسي و اجتماعي، و چه در زمينۀ هنر و ادبيات ، به فرهنگ ايراني انتقال يابد و موجب دگرگونيهاي شگفتي بشود. دگرگونيهايي که تدريجا و درگذشت سالها به انقلاب مشروطه و بيداري فرهنگي نسبتا يکپارچه و يک آهنگ منجر شد»(آجوداني،٥٥:١٣٨٢ ).
٢-٢- محمد تقي بهار
٢-٢-١- زندگينامه
«ميرزا محمدتقي»، متخلص به بهار(ملک الشعرا)، فرزند محمد کاظم صبوري، ملک الشعراي آستان قدس رضوي، «بزرگترين شاعر و نويسنده و محقق ادبي معاصر است » (حقيقت ،١٣٦٨: ٩٢). وي در سال ١٣٠٤ه ق /١٢٦٥ ه ش «حدود بيست سالي پيش از اعلام مشروطيت به وسيله مظفرالدين شاه ؛ آن سلطان بيمار»(عابدي،١٣٧٦ :١) در مشهد متولد شد. «بهار تخلص خود را از بهار شيرواني دارد که از سخنوران دورة ناصرالدين شاه است و در خانه دوست خود، صبوري، پدر بهار درگذشته است » (شکيبا،١٣٧٠: ٢٨٥).
درس خواندن بهار از چهار سالگي آغاز ميشود. در هفت سالگي، نزد پدرش يک دوره «شاهنامه فردوسي»
خواند. نخستين بيت او با الهام از شاهنامه چنين است :
تهمتن بپوشيد ببر بيان بيامد به ميدان چو شير ژيان
(عابدي،١٣٧٦: ٢٢)
در ده سالگي گاهي شعرهايي کوتاه ميسرود. او خود مينويسد که «در ده سالگي بر فن تضمين مسلط بوده است » (بزرگ علوي،١٣٨٦: ٨٠). اما پدرش تلاش ميکرد که بهار نوجوان را از شعر و شاعري برحذر دارد و به سمت تجارت که براي پسرش مناسب ميديد، سوق دهد، اما عطش سيراب نشدني او به ادبيات او را به پيگيري اين انديشه رهنمون ساخت ، که تنها براي شاعري به دنيا آمده است . « پدرش پس از مرگ ناصرالدين شاه و سنجيدن جو روزگار، او را از شاعري بازداشت ؛ چون ميترسيد با اين حرفه دچار عسرت و تنگدستي شود. از اين رو بهار را به کاسبي واداشت و براي او همسر برگزيد؛ اما همسر او چندي بعد چشم از جهان فروبست . بهار در دکان بلورفروشي دايياش ، مشغول به کار شد»( آژند، ١٣٨٨: ١٤٧).
هنوز به هجده سالگي نرسيده بود که پدرش در اثر وباي١٣٢٢ه ق درگذشت و او سرپرست و مسئول ادارة امور خانوادگي گرديد. به رغم رقيبان و هماوردان بسياري که در مشهد آن زمان ، براي محمدتقي جوان وجود داشت ، وي قصيده اي در ستايش شاه قاجار به خاطر رسيدن به منصب پدرش ميفرستد، که قصيده مورد تأييد دربار قرار ميگيرد و بدين ترتيب «به فرمان مظفرالدين شاه قاجار، لقب ملک الشعرائي پدر، به پسر واگذار شد.» (شکيبا،١٣٧٠: ٢٨٥).
بعد از مرگ پدرش تقريبا با وقفه اي سه ساله ، تحصيلاتش در مدرسه نواب و مجالس ادبي ادامه مييابد. در محضر «عبدالجواد اديب نيشابوري» و «سيدخان علي درگزي» از اديبان نام آور خراسان براي تکميل معلومات فارسي و عربي حاضر شد؛ و همچنين از درس هاي «شيخ موسي نحوي» و «ميرزامحمدباقر مدرس » بهره گرفت ؛ هر چند بيشتر آگاهيها و دانش هاي او به سبب کوشش ها و مطالعات شخصي خود وي در راه کسب آنها بود.
از حدود سال ١٣٢٤ هـ..ق که انقلاب مشروطه طلبان آغاز شد، بهار بيست ساله وارد زندگي سياسي و اجتماعي گشت و شروع به نشر اشعار تند سياسي و مقالات کوبنده نمود. وي همۀ انواع شعر خود را وقف انقلاب و آزادي کرد و خود را در سرنوشت ملي مردم ايران شريک دانست . « امتياز بزرگ بهار در آنست که با وجود انتساب به مکتب شعرکهن ، توانسته است شعر خود را با خواسته هاي ملت هماهنگ سازد و نداي خويشتن را در حوادثي که هم ميهنان وي را دچار هيجان و اضطراب ساخته بود، با آنان هم آوا کند»(شکيبا،١٣٧٠: ٢٨٦). البته در اولين اشعار سياسياش که در ستايش مشروطيت سخن ميگويد، تنها به مفهوم عام و کلي «عدل » تکيه دارد (سپانلو،١٣٦٩: ٢٥٧)؛ اما پس از جريان تند انقلابي که در سال ١٣٣٠ه . ق صورت گرفت ، بهار به همراه هم مسلکانش ، خود را از جريانات انقلاب بيرون کشيد.
وي بعد از طي زماني که به دليل تبعيد در تهران اقامت داشت ، به مشهد بازگشت و روزنامۀ نوبهار را اداره نمود.
در سال ١٣٣٢ه .ق از سه ولايت درگز،کلات و سرخس به نمايندگي دورة سوم مجلس شوراي ملي انتخاب شد. و در سال
١٣٣٤ ه .ق با ايجاد جمعيتي به نام «دانشکده » شاعران و نويسندگان جوان را در پيرامون خود گردآورد. بهار در جريان کودتاي١٣٣٩ه .ق به مدت سه ماه زنداني شد. در دورة چهارم مجلس شوراي ملي که بهار از بجنورد به نمايندگي برگزيده شده بود، به همراه مدرس در صف اکثريت بود. پس از پايان دورة ششم ، دولت انتخابات را در دست گرفت .
سرانجام در نخستين روز ارديبهشت سال ١٣٣٠ ه .ش زندگي را بدرود گفت و در آرامگاه صفا (مقبره ظهيرالدوله ) در شميران به خاک سپرده شد.
٢-٢-٢- آثار
١)ديوان : اشعاري متجاوز از سي وپنج هزار بيت ، شامل مثنويها وغزل ها ورباعيها ازاو بجامانده که در دوجلد بزرگ از سوي انتشارات اميرکبير درسال ١٣٣٥ شمسي در تهران به چاپ رسيد(حقيقت ، ١٣٦٨: ٩٣).
٢) روزنامۀ نوبهار، دورة پنجم نوبهار و مجلۀ دانشکده : بهار به دنبال روزنامۀ نوبهار، مجلۀ دانشکده را در ارديبهشت ماه سال ١٢٩٧شمسي در تهران منتشر کرد (گلبن ،١٣٥١: ٤٤٦).
٣) تاريخ احزاب سياسي يا انقراض قاجاريه در دو مجلد، سبک شناسي ادبيات پارسي در سه مجلد، چهار خطابه منظوم ، ترجمه احوال محمدبن جريرطبري، تاريخ تطور نظم فارسي.
٤) رمان نيرنگ سياه يا کنيزان سفيد: «از بهار تنها يک داستان به نام نيرنگ سياه يا کنيزان سفيد در سال ١٣٣٧ ه ق در پاورقي روزنامه ايران منتشر شد که از حيث تکنيک داستان نويسي زياد قابل توجه نيست »(آرين پور، ١٣٥٧ : ٣٣٦).
٥) وي کتاب التواريخ والقصص ، جوامع الحکايات عوفي، تاريخ سيستان ، رساله النفس ارسطاطاليس و تاريخ بلعمي را تصحيح کرده است (بزرگ علوي،١٣٨٦: ٢٣١).
٦) بهار در نزد هرتسلفد آلماني، زبان پهلوي را آموخت و مقالات بسياري نيز در اين زمينه نوشته و همچنين آثار ارزشمندي را از زبان پهلوي به فارسي ترجمه کرد؛ همچون ترجمۀ «يادگار زريران » و «درخت آسوريک »،«اندرزهاي آذرپاد ماراسپندان »، قصيدة دوازده هجايي (اورمتن شه ورهرام ورچاوند) (محمدي، ١٣٧٥: ١١٨).
٢-٢-٣- شعر
او شعرهاي فراواني در قالب هاي قصيده ، غزل ، قطعه ، مثنوي، مستزاد، رباعي و تصنيف دارد. محمدحسين شهريار در تذکرة الشعراي منظوم خود «او را برترين قصيده سراي قرون اخير شناسانده است » (امين ،١٣٨٤: ١٩٣). وي بنا به اينکه مضامين شعري مورد نظرش چه طلب کند از قالب هاي مسمط ، مخمس ، ترکيب بند، ترجيع بند، دوبيتيهاي پيوسته و مثنوي کمک ميگيرد تا معاني را بهتر بتواند ادا نمايد؛ البته در مضامين داستاني بيشتر از مثنوي ياري ميگيرد که مثنويهاي او در کمال هنرمندي ساخته شده ، ولي در دلنشيني به پاي مثنويهاي ايرج نميرسد. تصنيف هاي او بدون ترديد، زيبا و دلنشين است . نخستين شعرهاي بهار، قصايدي است در مدح و منقبت اولياي دين و بزرگان خراسان که از استادان کهن شعر پارسي پيروي کرده است (امين پور، ١٣٨٣: ٣١٦).
انديشه هاي بهار در شعرهايش انعکاس مييافت ؛ وي به ياري شعرهايش عقايد خود را بيان ميداشت . با آغاز مبارزه براي قانون اساسي، او که از مدتي پيش در سلک مشروطه خواهان و طرفداران قانون درآمده بود، شعرهايش مضموني ديگر مييابد. شعرهاي سياسي او که بر اساس مقتضيات زمان است ، در عين فخامت ، مردمي است .« بسياري از شعرهاي سياسي و اجتماعي او گرچه در مجموع از يک زبان فاخر برخوردار است ؛ اما در مقايسه با شعرهاي غيرسياسي و غيراجتماعي او ساده تر و مردميتر است . حتي با گذشت زمان ، در بعضي از شعرهاي او ميتوان نوعي نوآوري در صورت (فرم ) و سادگي در زبان را نيز ملاحظه کرد»(آجوداني،١٣٨٢ : ١٥٧-١٥٨).
در اهميت شعر وي ميتوان گفت : اولا زبان فصيح پيشينيان را به بهترين صورت در شعر خود به کار برد، و از اين حيث سرآمد همۀ گويندگان دورة بازگشت است ؛ و ثانيا مفردات و تعبيرات زبان قديم را براي رفع حوايج روز به نحوي مطلوب در سخن خود گنجانيد؛ ثالثا از حدود فشردة موضوعات قديم بيرون آمد و آن را وسيله اي سودمندي براي بيان مقاصد گوناگون و موضوعات ابتکاري جديد قرار داد و انديشه هاي فلسفي، اجتماعي و سياسي خود را در آن جايداد؛ رابعا براي غنيکردن زبان فارسي، به خلق ترکيبات جديد و وارد کردن بسياري از لغات متروک لهجه هاي کهن ، توفيق يافت (صفا،١٣٧٤: ٨٣٣).
٢-٣- انواع اتحاد در اشعار بهار
اشـعار بهار، در آغاز جواني اغلب رنگ ديني داشـت ؛ اما با آغاز انقلاب مشـروطيت ، وي به سـياست روي آورد و شعرش رنگ و بوي سياسي يافت .
بهار در اشعارش به مسائلي همچون وطن و دين و مذهب و ...پرداخته است و مردم را به اتحاد و همبستگي در جهت حفظ و تعالي آنها دعوت مينمايد. البته به اعتقاد او تنها اشتراکات مذهبي، نژادي و زباني نميتواند عامل همبستگي و اتحاد مردم يک سرزمين گردد « جامعۀ مذهبي، جامعۀ نژادي و جامعۀ زباني هيچکدام نميتواند مقوم ملت و مليت باشند.
زيرا در جهان ، جوامع مذهبي، نژادي و زباني همسان و همانند زيادي وجود دارند که عليرغم اشتراک در مذهب ، نژاد و زبان تنها از آن جهت که واجد آمال ملي يکسان نيستند، نميتوانند موجد ملت و مليت واحدي باشند. بهار براي اثبات نظر خود از ملل مسيحي اروپا، از جوامع مسلمانان ،آفريقا و آسيا، از جوامع نژادي سفيد و سياه و زرد، از عرب زبانان مراکش و حجاز، از ترکزبانان کاشغر و آخال و آذربايجان و عثماني، از انگليسيزبانان آمريکا و انگليس ياد ميکند»( گودرزي،١٣٨٥: ٩٤).
با عنايت به اهميت و بسامد فراوان انديشه و موضوع همبستگي و اتحاد در شعر بهار، در اينجا به فراخور توان و گنجايش پژوهش حاضر به بررسي انواع اتحاد در اشعار اين شاعر شهير ميپردازيم .
٢-٣-١- اتحاد اسلامي
با ظهور اسلام ، مباني ارزشي دگرگون شد. بر پايۀ فرهنگ اسلامي، دين اسلام مبناي وحدت همۀ مسلمانان گرديد و در نتيجه هر جا که مسلمانان زندگي ميکردند، آنجا وطن اصلي آنان محسوب ميشد. اسلام که بر اساس برادري جهاني استوار است ، تمام اقوام و ملتها را يکسان دانست و در زير يک لوا گرد آورد. دين اسلام مبناي وحدت همۀ مسلمانان گرديد و براين اساس مباني ارزشي دگرگون شد. افکاري را که بر محور وطن در مفهوم قومي آن بودند، تا حد زيادي تعديل نمود. با پذيرش اسلام از سوي ايرانيان ، مؤلفه هاي وطن دگرگون شد و مفهوم جديدي به نام وطن اسلامي به وجود آورد «وطن براي مسلمانان يا ده يا شهري بوده که در آن متولد شده بودند يا همۀ عالم اسلامي» (شفيعي کدکني، ١٣٥٩: .(39
انديشه ي اتحاد اسلامي و مسلمانان در شعر برخي از شاعران مشروطه به ويژه بهار به چشم ميخورد. دين اسلام در ميان ايرانيان ، به دلايلي چون ادغام شدن با فرهنگ ايراني و نفوذ استعمار مورد توجه قرار گرفت . اکثر شاعران اين دوره در کنار مؤلفه هاي ديگر اتحاد ملي، از آن نيز به عنوان عنصري مهم نام ميبرند. در نتيجه ميتوان گفت ، يکي از تفاوتهاي ناسيوناليسم ايراني با نوع اروپايي در اين است که ناسيوناليسم اروپايي، ذاتا سکولار بود و دين در آن نقشي نداشت ، ولي ناسيوناليسم ايراني بيشتر بر اسلاميت شکل گرفته بود(خاتمي و همکاران ، ١٣٩٤: ٤٤).
در دورة مشروطه ، شـاعران داراي نگرش ديني متفاوتي بودند. به طور کلي بيشتر شاعران اين دوره به اسلام و
اتحاد اسلامي بين کشورهاي مسلمان توجه نموده و به آن پرداخته اند، که بهار از جملۀ آنها مي باشند.
مضاميني چون تمسک به قرآن مجيد و عمل بـه دسـتورات آن ، پرهيز از تفرقه و اختلاف ، مبارزه با استعمارگران و دشمنان دين از مهمترين اصول وحدت آفريني هستند کـه در اشـعار بهار در زمينۀ وحدت اسلامي قابل مشاهده است . البته ميتوان گفت وجه غالب تأکيد بر اتحاد اسلامي در دورة مشروطه ، هجوم بيگانگان به ممالک اسلامي ميباشد.
٢-٣-١-١- اتحاد اسلامي و تمسک به قرآن
وحدت و انسجام اسلامي در تمامي منابع اسلامي به ويژه در قرآن و سيرة نبوي همواره مورد تأکيد بوده است : و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا و اذکروا نعمت الله عليکم إذ کنتم أعداء فألف بين قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا و کنتم علي شفا حفرة من النار فأنقذکم منها کذلک يبين الله لکم آياته لعلکم تهتدون .(آل عمران ،١٠٣) «و همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراکنده نشويد و نعمت خدا را بر خود ياد کنيد؛ آنگاه که دشمنان (يکديگر) بوديد پس ميان دلهاي شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شديد و بر کنار پرتگاه آتش بوديد که شما را از آن رهانيد.»
به کارگيري واژگان قرآنـي در شـعر بهار نمـود خاصـي دارد. وي همۀ کشورهاي مسلمان را با وجود اختلاف
نژادي و هويتي، در گرد آمدن زير لواي دين احمد(ص ) و قرآن ، متحد و متعلق به يک سرزمين و وطن اسلامي ميداند.
هند و ترکيه و مصر و ايران تونس و فاس و قفقاز و افغان
در هويت دو، اما به دين ، يک مختلف تن ، ولي متحد، جان
جمگي پيرو دين احمد جملگي تابع نص قرآن
(بهار، ١٣٨٧: ١٢٨)
٢-٣-١-٢- اتحاد اسلامي و پرهيز از تفرقه
يکي ديگر از مواردي که باعث ايجاد وحدت اسلامي ميشود، پرهيز از اختلاف و تفرقه است . برخي از شاعران به سرزنش تفرقه ميان اعراب و مسلمانان پرداخته اند؛ يعني از زاويۀ سلبي به ترويج وحدت اسلامي پرداخته اند.
قرآن کريم مسلمانان را به اتحاد و برادري دعوت مينمايد و آنها را از اختلاف و تفرقه برحذر ميدارد: «واعتصموا بحبل االله جميعا و لا تفرقوا » (آل عمران : ١٠٣).
بهار از مسلمانان ميخواهد که دست از تفرقه و عناد بردارند؛ چرا که با اين کارشان تيشه به ريشۀ دين خدا ميزنند:
ما و اويي نباشد در اسلام کاين سخن ها ز دشمن شعاري است
چار يار نبي صلح بودند زين سبب جنگ ما و تو خواري است
تيشۀ ريشۀ دين عناد است روز يکرنگي و اتحاد است (بهار، ١٣٨٧ :١٢٩)
وي عامل بدبختي و تفرقه ميان مسلمانان را اختلافات مذهبي ميداند؛ که در نتيجه آن ، ثروت و ناموس و سرزمين مسلمين به يغما ميرود:
ثروت و ملک و ناموس و مذهب چارچيز است در ما مرکب
ثروت و ملک و ناموس ما را برده اين اختلافات مذهب
اختلافات مذهب در اسلام روز ما را سيه کرده چون شب (همان : ١٢٨)
٢-٣-١-٣- اتحاد اسلامي و استعمارگران
هجوم بيگانگان به سرزمينهاي اسلامي باعث شد، برخي انديشمندان مسلمان ، انديشۀ وحدت اسلامي را مطرح نمايند. ميتوان گفت در دوران مشروطه ، هجوم بيگانگان به سرزمينهاي اسلامي و ناتواني اين کشورها از مقابله با آنان ، موجب شد تا برخي انديشمندان چون سيد جمال الدين اسدآبادي، انديشۀ اتحاد اسلامي را مطرح کنند «فکر وحدت اسلامي سيدجمال الدين اسدآبادي، محيط اجتماعي ايران را تکان داد. افکار جمال الدين چه در ايران و چه در استانبول و مصر و بعضي کشورهاي ديگر اسلامي به صورت پايگاه روشنفکران درآمد و فرياد فکر وحدت اسلامي او در مقابل استعمار کشورهاي اروپايي همه جا ميپيچيد»(زرين کوب ،١٣٥٨: ١٠-١١).
اتحاد اسلامي کشورهاي مسلمان ، يکي از راههاي مبارزه با استعمار است . بهار چارة مبارزه با دشمنان دين را اتحاد و دست برداشتن از دشمني و ستيز ميداند:
خوش بود ار ملت اسلام نيز دست بشويند ز کين و ستيز
زان که فزونست بد انديش ما دشمن ملک و عدوي کيش ما
چارة ما نيست به جز اتحاد اين ره رشد است فنعم الرشاد (بهار،١٣٨٧: ٧٩٢-٧٩١)
بهار در ترجيع بند «اتحاد اسلام » براي جلوگيري از تسلط کشورهاي بيگانه بر ايران و ديگر کشورهاي اسلامي
مسلمانان را به اتحاد و يکرنگي فرا ميخواند:
چند گويي چرا مانده ويران هند و افغان و خوارزم و ايران
چند گويي چرا جسته مأوا خرس پتياره برجاي شيران
چند گويي چرا روز حاجت مانده از کار، دست دليران
چند گويي چرا ما اسيريم ز آنکه آزادي ما اسيران
جنبش و دوستي و وداد است روز يکرنگي و اتحاد است (همان : ١٢٨)
٢-٣-١-٤ - اتحاد اسلامي و عثمانيان
به طور کلي اتحاد اسلامي از ديد شاعران مشروطه ، شامل همۀ ملل مسلمان ، فارغ از هر نوع قوميت ، زبان ، تاريخ و مذهب است و آنچه ملتهاي درون آنرا به هم پيوند ميدهد، دين اسلام است .
بهار در زمينۀ اتحاد ايران و عثماني اشعار فراواني سروده است . او مثنوي اندرز شاه را در نصيحت به شاه و تشويق ملل اسلام به اتحاد سرود و در روزنامۀ خود منتشر نمود. او در شعري شاه را نصيحت ميکند و ملل اسلام را به اتحاد فرا ميخواند و راه نجات کشورهاي مسلمان را اتحاد آنها ميداند. وي يادآور ميشود که دولت ايران و دولت عثماني هر کدام نمايندة دو مذهب شيعه و سني هستند که فرزندان مادر اسلام ميباشند. «به خصوص خواستار وحدت ايران و حکومت عثماني، دو ابر قدرت بزرگ اسلامي است که هر کدام نماينده ي دو مذهب اسلامي هستند که از گذشته تا دوران معاصر با هم جنگ و جدال داشتند » (محسني نيا و داشن ، ١٣٨٨: ١٤٢).
پادشها! چشم خرد باز کن فکر سرانجام ، در آغاز کن
...ملت عثماني با ما يکي است نيست ميانه سخن از ما و من
روزي بوديم دو طفل صغير داد به ما مادر اسلام شير (بهار، ١٣٨٧: ٧٩١)

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید