بخشی از مقاله

چکيده
مضمون «شب » از جمله مضاميني است که ميتوان در دنبالۀ جستجوي نفوذ ذهن و زبان پدر شعر نوي فارسي در اشعار «مهدي اخوان ثالث »، به آن اشاره نمود. اخوان بر آن بوده است تا در کنار کاربست هنري و بلاغي شب به مانند پيشواي شعري خود نيما يوشيج با به کارگيري نمادين اين مضمون در پي بازنمايي اوضاع سياسي و اجتماعي عصر خود باشد و مخاطبانش را از تاريکيهاي مولود ظلم و ستم جامعۀ استبدادي آن روزگاران با خبر سازد. او همچون نيما تصوير شب را با خوشه هاي تصويري آن عرضه ميکند و از اين حيث روش نيما را ملحوظ نظر قرار داده و از سويي ديگر در جهت تجسم و جان بخشيدن به شب نگاهي مشابه نگاه نيما دارد. در نهايت رنگ شبانه اي که مولود همين توجه و تأثر بوده است در شعر اخوان به عنصري قابل تأمل مبدل ميشود و پژوهشي را بايسته ميسازد تا به اين پرسش که «آيا اخوان در مضمون شب متأثر از نيماست ؟» پاسخ داده شود؛ به همين منظور نگارنده در اين مقاله کوشيده است ؛ با روش شناسي علمي ، زير عنوان «اخوان تالي نيما يوشيج در مضمون شب » براي پرسش مذکور پاسخي تحقيقي ارائه نمايد.
کلمات کليدي: شب ، مهدي اخوان ثالث ، نيما يوشيج ، خوشه هاي تصويري شب ، شب جاندار
مقدمه
در ادبيات نوين ايران برخي کلمات با چهرة نو و معني نمادين خود توجه تعدادي از شاعران را به خود جلب کرده است .
واژة شب يکي از آن ها است که در تاريخ ادب معني رمزي شعر معاصر را در پشت خود به همراه نداشته و توانست در آثار شاعران معاصر جايگاه مناسبي را به خود اختصاص دهد. نگاهي گذرا به مجموعه هاي متنوع شاعران ادب نوين گوياي اين حقيقت است . نيما يوشيج از جمله شاعراني است که حضور اين واژه در شعرش محسوس بوده و بسامدي چشمگير پيدا کرده است . تصوير شب در اشعار او از جمله تصاويري است که خواننده را در فضاي شبانه قرار ميدهد؛ به ويژه زماني که با خوشه هاي تصويري خود پا به ميدان ميگذارد.
گزينه اي ديگر مهدي اخوان ثالث است که رنگ شب در اشعارش از بارزترين رنگ ها است . او همچون نيما آثار خود را تحت نفوذ اين واژه قرار داده ؛ تا جايي که در اشعارش ردپايي قابل توجه از آن ميتوان سراغ داد. شب در شعر او منعکس کنندة اوضاع سياسي و اجتماعي است . او از شب هايي ميگويد که دنباله دار و بيوزن است و اين منبعث از روزگار سلطۀ خفقان و صولت ظلمت شب يلداي ستم شاهي است که در شعر اخوان بازتابي گسترده پيدا کرده است . البته اخوان در استفاده از واژه و مضمون شب به نوعي تحت تأثير شاعر يوش قرار گرفته است . زيرا او از آبشخور ذهن و زبان نيما برخوردار بوده و از نحوة برخورد او با شب از همين رهگذر در استفاده از مضمون و واژة مزبور تالي و ادامه دهندة راه نيما است . اين را هم بايد افزود که مبحث نگاه ويژة اخوان به عنوان شاعر زمان به اين واژه مطلبي ديگر است که در اين مقاله مجال طرح مشروح آن نميباشد و در اينجا بيشتر تأثيرپذيري اخوان از نيما مدنظر است ؛ بنابراين در مقاله حاضر نگارنده کوشيده است تا ضمن اشارة اجمالي به شب در شعر معاصر براي اين پرسش : که «آيا اخوان ثالث در پرداختن به مضمون شب به نيما يوشيج توجه داشته است » پاسخي منطقي و محققانه بيابد و با ترازوي ادب تطبيقي و نقد نفوذ اين مهم را تحقق بخشد.
روش تحقيق
در اين مقاله ابتدا شب در شعر معاصر بررسي ميشود و آنگاه مختصري دربارة نگاه نيما به اين واژه گفته خواهد؛ سپس همين شيوه را در شعر اخوان با ذکر شواهدي چند پي خواهيم گرفت . در قدم بعدي اشاره اي به رابطۀ نيما و اخوان مي شود و در نهايت به موضوع اصلي تحقيق يعني بيان تأثيرپذيري اخوان از نيما در موضوع شب ميپردازيم . روش تحقيق نيز در مقاله حاضر بر پايۀ تطبيق و تحليلي – توصيفي بوده است ؛ بدين صورت که پژوهشگران پس از مطالعۀ شعر هر دو شاعر موارد مرتبط با تأثيرپذيري اخوان از نيما را در مضمون شب استخراج کرده و سپس با دسته بندي موضوعي به تحليل يافته ميپردازند.
پيشينۀ تحقيق
پيرامون موضوع موردنظر، تحقيق مستقلي صورت نگرفته است ، اما به طور مجزا شب در اشعار نيما و اخوان بررسي شده است ؛ براي مثال محمود فتوحي در کتاب «بلاعت تصوير» به اين موضوع پرداخته است و بهروز ثروتيان در کتاب «انديشه و هنر در شعر نيما» زير عنوان «شبان تيرة شاعر» مطالبي پيرامون شب در شعر نيما دارد. دربارة اخوان هم تحقيقاتي صورت گرفته ؛ از جمله مقالۀ «تجربۀ شب بيداري اخوان » از ريبوار سيوه يلي مندرج در يادنامۀ اخوان (ناگه غروب کدامين ستاره ) و تحقيقات و مقالاتي که در طول تحقيق به برخي از آن ها به عنوان منابع اشاره شده است .
شب در شعر معاصر
واژة شب تا پيش از رسيدن به ادب معاصر، آن معناي رمزي را در بر نداشت تا بيانگر تجربه هاي بيروني چون : اختناق و ظلم و ... باشد و در شعر کلاسيک بيشتر زماني براي خلوت و تنهايي عارفانه و عاشقانه محسوب ميشد و به طور کلي در خدمت تجربه هاي شخصي شاعران بود. چشم شاعر در شب چون چشم پروين بيدار ميماند تا در حال و هواي آن زمان به راز و نياز عارفانه بپردازد و با يار صادق خود شب را سپري کند؛ به همين دليل حکمي نظير «شب هايچنين نه وقت خواب است » ميداد. و يا شوريده اي ديگر در شب هاي سياه سير و سلوک همواره به دنبال کوکب هدايتي ميگشت تا از خطر گمراهي در امان باشد و قدم در بيراهه نگذارد.١ اما در شعر نوين ايران اين نوع نگرش چندان محل اعتنا قرار نگرفت زيرا «شعر نمادين معاصر کاملا اجتماعي است و نگرش واقع بينانه به مسائل اجتماع دارد و نسبت به موقعيت اجتماعي انسان حساس است ، بنابراين شعر ستيز و مبارزه و مقاومت و بيان درد است » (فتوحي;٢٤٥:١٣٨٩) واژة شب براي شاعر معاصر بهترين دست آويز بود تا با نمادين ساختن آن ناگفتنيهاي بيشماري را به زبان رمز بيان کند. شاعر با اين واژه و معناي در پس آن از اختناق و ظلم و بيداد حاکمان جور حرف ميزند و فقط خوانندة آشنا به زبان سمبليک بود که ميتوانست به کنه مفاهيم آنان پي ببرد. اين زبان سمبليک و نمادين هم با نيما شروع شد. او «از سال هاي (١٣١٦) با آفرينش «ققنوس »،
«پادشاه فتح »، «مرغ آمين » «کار شب پا»، به قلعۀ شعر سمبوليک پا گذاشت و از رمانتسم به سمبوليسم گراييد. در سال هاي بعد از شهريور ١٣٢٠ سبک سمبوليک نيما پيروان جدي و توانمندي پيدا کرد. مهدي اخوان ثالث و احمد شاملو، شيوة نيما را پيش گرفتند و شعر سمبليک اجتماعي ايران شکل گرفت » (همان :٢٤٣). در اشعار زير مضمون شب در شعر شاملو و نصرت رحماني مشهود است :
از شاملو:
١ . در نوشتن اين چند سطر از ابياتي استفاده شهد است که مشهور و شناخته شده اند؛ به همين دليل از آوردن منابع آن خودداري شده است .
شب تار شب بيدار
شب سرشار است .
زيباتر شبي براي مردن .
(شاملو، ٨١:١٣٧٤)
از نصرت رحماني:
شب بود / شب بود با ابري عقيم و آسمان بيماه / شب بود / شب / شب / شب
نيما و شب :
علي اسفندياري متخلص به نيما يوشيج (يوشي) در (٢١ آبان ١٢٧٦ هـ.ش ) در يوش متولد شد و در شب (١٣ دي ١٣٣٨ هـ.ش ) در گذشته است . نيما هم زمان با تحصيل در مدرسۀ سن لويي، به تحصيل طلبگي و آموزش زبان عربي مي پردازد.
آشنايي با زبان فرانسه راه تازه اي در پيش چشم او گذاشته و يکسره ذهنش را به خود مشغول داشته است . در سال (١٣٠٠ هـ.ش ) است که نخستين کتاب شعرش را با نام «قصۀ رنگ پريده خون سرد» با سرمايۀ شخصي، در سي صفحه منتشر مي کند.
افتخار نيما با شعر «اي شب » آغاز ميشود (لنگرودي، ٩٥:١٣٧٠). پيآمدهاي سياسي – اجتماعي کودتا، شاعر دل آزردة يوش را به کناره گيري از اجتماع و دوري از محيط نادلپذير تهران وا ميداشت . هواي تازه کار خود را کرد و نغمۀ ناشناس و نوتري از چنگ و ساز جان او باز شد؛ اين نغمۀ نو همان قطعۀ «افسانه » بود (ياحقي، ١٣٨٩: ٤١-٤٢). اما کار اصلي گامي بود که نيما با شکيبايي و ادراک هنري لازم در سال ١٣١٦ به برداشتن آن توفيق يافت . «ققنوس » همان شکل و بيان کاملا تازة شعر فارسي بود که هم از قيد تساوي و قافيۀ سنتي آزاد بود و هم تخيل و شکل ارائۀ آن با آنچه در شعر گذشتۀ فارسي مطرح بود به کلي تفاوت داشت (همان : ٤٨). باري ماحصل زندگي ادبي نيما آثار برجسته اي چون : افسانه ، ققنوس ، آي آدم ها و ... بود که مخاطبان زيادي را متوجه خود ساخته بود. او با تغيري که در قالب و محتواي شعر کهن فارسي ايجاد نمود به چهره اي مهم در ادبيات نوين ايران تبديل شد؛ از اين رو آثارش در معرض توجه همگان قرار گرفت و منتقدان و پژوهشگران زبان فارسي را بر آن داشت تا تدقيق و بررسي اصول و مباني طرز تازة شاعر يوش را وجهۀ همت خود قرار دهند.
اما شب در شعر نيما چنان که گفتيم با بسامد همراه است . در اشعار او با شب هايي نظير «شب شوم وحشت انگيز»، (نيما، ٣٤:١٣٧٥)، «اندوهناک شب »، (همان : ٢٨٣)، «شب دم کرده ، شب ورم کرده »، (همان : ٥١١) و ... آشنا ميشويم که گزاره هايي مهم در شناخت انديشۀ نيما است . شاعر هرگز از شب هاي خوش همراه با عيش و نوش و شادي خبر نميدهد و همۀ شب ها با سردي و تاريکي و غم همدم است (ثروتيان ، ١٤٥:١٣٧٥)؛ به همين جهت شب در شعر او با صفاتي چون :
«ويرانه ، سنگين ، خون آلود، موذي، گرم ، دراز و ...» همراه است . اين صفات مبين همان برداشتي است که نيما از روزگار خويش دارد. به نمونه هاي زير توجه کنيد: مي بيند او به زير ويرانۀ شب در روشني شراره اي سرد شده
در شادي روزي، نه در آن خورشيدي در گردش يک شب پر از درد شده نو ميکند او هزار اندوه نهفت .
(نيما، ٣٠٧:١٣٧٥)
... «چه شب موذي و گرمي و دراز!»
(همان : ٤١٢)
... و شب سنگين و خونالود، برده از نگاهش رنگ
(همان : ٤٩٠) در زندگي شاعر گاه شب هايي موجود است که گويي هيچ پاياني ندارند. او چنين شب ها را به سبب طولاني بودن به گونه اي خاص توصيف ميکند تا خواننده را از امتداد آن ها باخبر سازد. در شعر زير نيما اوضاع مشوش عصر و دنباله دار
بودن تشويش ها را در قالب گفتگو با شب ، اينگونه مطرح ميسازد: هان اي شب شوم وحشت انگيز! تا چند زني به جانم آتش ؟ يا چشم مرا ز جاي برکن يا پرده زروي خود فرو کش ،
يا باز گذار تا بميرم کز ديدن روزگار سيرم .
ديري است که در زمانۀ دون
از ديده هميشه اشکبارم ، عمري به کدورت و الم رفت تا باقي عمر چون سپارم .
نه بخت بد مراست پايان واي شب ، نه تراست پايان .
(همان : ٣٤) در ميان اشعار شاعر سروده هايي موجود است که با واژه و مضمون شب شروع ميشود. شروع شبانۀ او به نوعي براعت استهلالي بر تمام اوضاع نابه سامان و دگرگونيهاي سياسي و اجتماعي آن روزگاران و فرياد اعتراضي است که يک زمان از پشت نقاب شب بلند ميشود. او گاهي اين تاريکي و سياهي شب گونه را با سرماي زمستان همراه ميکند تا وسيله اي براي بيان هر چه بهتر وضع موجود باشد. تأمل در اشعار زير ما را با اين نگرش آشنا ميسازد: در بسته ام . شب است .
با من ، شب من ، تاريک همچو گور، با آنکه دور ازو نه چنانم ، او از من است دور.
(همان : ٤٨٤) چوک و چوک! ... گم کرده راهش در شب تاريک شب پرة ساحل نزديک
دمبدم ميکوبد بر پشت شيشه .
(همان : ٥١٠)
... و شب سرد زمستان بود باد ميپيچد با کاج
گم شد او از من جدا زين جادة باريک .
(همان : ٤٨٨) باري شب و رنگ شب چنان در شعر نيما کشيده شده است که در مخاطب القا تاريکي مينمايد. اين واژه در شعر او تحولي را پشت سر گذاشته و هر چند در آغاز به شکل يک پديدة طبيعي صرف قلمداد ميشد؛ به تدريج و در نهايت ، «به مرحلۀ پختگي و مفهوم اصلي خود که نمادي در خدمت افکار شاعر بوده ، درآمده است ؛ چرا که نيما نوعي تحول از «شعر غنايي رمانتيک به شعر اجتماعي و سياسي» دارد. «شب » نيز به تدريج از شب طبيعي به شب سياسي تغيير مي يابد» (سليمي، .(166:1389
اخوان و شب
مهدي اخوان ثالث (١٣٠٦-١٣٦٩) از شاعران بزرگ و نامدار معاصر ايران است که در کارنامۀ درخشان او آثار ارزنده اي چون : «زمستان ، کتيبه ، قصۀ شهر سنگستان و ... ثبت شده است . از او هشت دفتر شعر به نام هاي : «ارغنون ، رمستان ، آخر شاهنامه ، از اين اوستا، در حياط کوچک پاييز در زندان ، زندگي ميگويد اما بايد زيست ، دوزخ اما سرد و تو را اي کهن بوم و بر دوست دارم »، بر جاي مانده است . «شعر اخوان تصويري از جامعۀ ديروز ايران است و همه نوع مسائل از معاني غزلي، مرثيه ، هجو، حبس ، مسائل سياسي و اجتماعي چون فاصلۀ طبقاتي، رنج طبقۀ کارگر و ... را شامل ميشود» (حسن پور آلاشتي، ٣٣٩:١٣٨٦). دربارة او شفيعي کدکني در کتاب حالات و مقامات م . اميد اين گونه ميگويد: «آنچه اخوان را در عالم ادب ، از همۀ اقرا او – شاعران نوپيشه و نوپرداز ديگر – جدا ميکند دو چيز است : يکي صداقت در تجربۀ شعري و اهميت دادن به انسان و زندگي انساني و رسوخ در اعماق لحظه هاي وجودي انسان ايراني و ديگر سيطرة شگفت آور بر زبان پارسي و فرم شعر» (شفيعي کدکني، ٢٠٧:١٣٩١).
باري او را بايد از نوابغ شعري دوران قلمداد کرد که پس از سال ها سرودن جايگاه بلندي را در شعر و ادب ايران از آن خود کرده است . او اگرچه شروع کنندة راه نو نبوده ، تکميل کننده آن است و چه بسا اهميت کار او از کار نيما بيشتر باشد؛ چرا که «همه دانسته ايم که ارجمندي و عظمت آثار هنري، همواره در آن نيست که کسي راه تازه اي برگزيند، بلکه گاه گاه بزرگي و عظمت يک هنرمند در اين است که شيوه اي را تکامل بخشد» (همان :١٠٨).
در اشعار مهدي اخوان ثالث توجه به شب مشهود است ؛ اين توجه تا جايي است که شروع و مطلع تعداد قابل توجهي از قطعات و سروده هاي او با واژة شب است . موضوع ديگر تشخص شب است ؛ چنانکه گويي انسان و يا جانداري پيش روي شاعر نشسته و تا طلوع سپيده با او درد دل ميکند. نکته اي ديگر توصيف هاي او از شب فصل هاست که از اين ميان شب پاييز و زمستان ، خاصه اين آخري، سهم بيشتري داشته است . تصويرهاي شبانه از ديگر مباحث است ؛ در اين قسمت شاعر تصاوير زيبايي را در شب صيد ميکند. او از شب هاي ديگري ميگويد که از شدت تاريکي و ظلمت درياي بيکرانه را ميماند و گويي هيچ سحري را به دنبال ندارد. سکوت شبانه و شب انديشيها از مباحث ديگر است که شاعر شب دوست ، پيش چشم داشته و چنين مينمايد که در همين شب هاست که دريافت هاي بکر خود را با غور در مسائل عصر و اجتماع پيرامون خويش طرح ميريزد. در اشعار راوي قصه هاي رفته از ياد، شعري با نگاه جديد نيز ديده ميشود؛ شعري که شاعر نوميد را يکباره به چاووشي خوان قافلۀ روشنايي تبديل ميکند. در زير براي هر يک از موضوعات بالا به ترتيب شواهدي را ذکر ميکنيم :
شروع شبانه :
وقتي که شب هنگام گامي چند دور از من
نزديک ديواري که بر آن تکيه ميزد بيشتر شب ها با خاطر خود مينشست و ساز ميزد مرد، و موج هاي زير و اوج نغمه هاي او
چون مشتي افسون در فضاي شب رها ميشد ...
تشخص شب :
و اينک (خيره در من مهربان ) بينم که دست سرد و خيسش را
چو بالشتي سيه زير سرم – بالين سوداها – گذاردشب
(اخوان ، ٦٢:١٣٨٢)
شب فصل ها:
هزاران را بهاران در فغان آرد، مرا پاييز که هر روز و شبش حال و هواي ديگري دارم
(اخوان ، ١٦١:١٣٩٤)
تصوير شب :
شبي که لعنت از مهتاب ميباريد ...
و شب شط جليلي بود پر مهتاب ...
به مهتاب و شب روشن نگه کرديم .
و شب شط عليلي بود.
(اخوان ، ١٣٨٢: ١٣-١٥)
شب هاي بيساحل :
... چو روح جغد گردان در مزار آجين اين شب هاي بيساحل ز سنگستان شومش برگرفته دل ...
(اخوان ، ٢٢:١٣٨٢)
سکوت و شب انديشي: و عادت کرده ام ديريست ، که بايد بشنوم شب ها،
سکوت اختران را با نوازشگر سرود ساکت آفاق .
و بايد بشنوم گهگاه ،
همان ابريشمين تحرير محزون خموشي را.
(اخوان ، ٣٥:١٣٩٤)
چاووشي خوان قافلۀ روشنان : چاووش خوان قافلۀ روشنان اميد از ظلمت رميده خبر ميدهد سحر
(اخوان ، ٢٦٨:١٣٩٤)
نيما و اخوان
دربارة ارتباط نزديک ميان نيما و اخوان در نامه هاي او؛ از رابطۀ خوب و همکاري تکنيکي آن د با هم در رابطه با شعر و وزن شعر سخن رفته است (گل محمدي، ٩٦:١٣١٣٩٠). اخوان جوان از رهگذر اين همکاري و آشنايي و انس با آثار نيما بود که توانست به ظرفيت شيوة جديد او پي ببرد و راه خود را براي ترقي در شعر هموار کند.
بدعت ها و بدايع نيما نام کتابي است که اخوان به رشتۀ تحرير درآورده است که به گفتۀ شاعر حاصل دانسته ها و دريافت ها و شناخت هاي او از نيماست که روي کاغذ آورده (آرين پور، ٦٢٧:١٣٨٧). از اخوان کتاب ديگر با نام عطا و لقاي نيما در دست است که آن هم حاصل جستار در شعر و آراي نيما بوده است . اين دو کتاب خود شواهدي گويا براي ارتباط و آشنايي شاعر با ذهن و زبان نيماست . مقاله هاي «عينيت و ذهنيت » و «نوعي وزن در شعر فارسي» را هم بايد به اين دو کتاب افزود که به نوعي کوشش اخوان در دفاع از اوزان شکستۀ نيمايي و توضيح فضا و زبان نيما و توجيه حقانيت راه و کار او بود (حقوقي، ٥٣:١٣٩٣).
تأثيرپذيري اخوان از نيما در مضمون شب
تأثير شاعران از شاعران ديگر زبان ها چيز غريبي نيست . اين تأثير هم گاهي به عواملي بستگي دارد. به طور مثال عامل ترجمه . در ادبيات معاصر ايران شاعران بيشماري از راه ترجمه ، از آثار شاعران ديگر زبان ها تأثر پذيرفتند تا جايي که برخي از محققان در جستجوي ريشه هاي تحول شعر معاصر «تمام تحولات و بدعت ها و بدايع شعر مدرن ايران را تابعي از متغير ترجمه در زبان فارسي ميدانند» (شفيعي کدکني، ١٣٩٠). براي بررسي اين نوع تأثير نيز ادب تطبيقي وارد ميدان ميشود و دست به بررسي مويشکافانه ميزند. «ادب تطبيقي در واقع عبارت است از تحقيق در باب روابط و مناسبات بين ادبيات ملل و اقوام مختلف جهان و پژوهنده اي که به تحقيق در اين رشته اشتغال دارد مثل آن است که در سر حد قلمرو زبان قومي به کمين مينشيند تا تمام مبادلات و معاملات فکري و ادبي را که از آن سر حد بين آن قوم و اقوام دور و نزديک ديگر روي ميدهد تحت نظارت و مراقبت خويش بگيرد» (زرين کوب ، ١٢٥:١٣٨٩).
از ديگر سوي گاه تأثير شاعر از شاعري هم زبان و هم قوم خود ميباشد که اين هم زير عنوان «نقد نفوذ» قابل بررسي ميگردد. شاعران بيترديد در يک زبان تحت تأثير اسلاف و يا معاصران خود قرار خواهند گرفت و اين در تاريخ ادبي کشور ما کاملا دنبال کردني است . براي مثال نفوذ نظامي در جامي و يا تأثيرپذيري مولوي از اشعار و افکار سنايي و عطار آمد. «در نقد نفوذ به اعتبار خاص کلمه ، بيشتر منتقد توجه دارد به اينکه يک اثر ادبي در بين اخلاف همان قومي که آن اثر در بين آن ها به وجود آمده است تا چه حد مورد اخذ و تقليد و اقتباس واقع شده است و از اين بيان پيداست که ادب تطبيقي، با آنکه امروز فني مستقل تلقي ميشود با آنچه نقد نفوذ خوانده ميشود بيمناسبت نيست » (همان :١٦).
باري چنانکه پيش تر گفتيم ، شب در شعر نيما از عناصر مهم قلمداد ميشود و مهدي اخوان ثالث نيز به سبب تتبع و تأمل در آثار نيما در گزينش اين واژه و مضمون به نوعي متأثر از نيماست و در آثارش اين تأثير را منعکس ساخته است ؛ به همين منظور ما در اين قسمت به سراغ شواهدي از اين دست ميرويم و به نقد نفوذ شب در شعر اخوان ميپردازيم :
شروع شبانه
چنانکه پيش تر گفتيم در شعر نيما ما با سروده هايي روبرو ميشويم که با شب و فضاي شبانه آغاز ميشوند. در برخي موارد هم نام سروده شب و يا ترکيبي از آن است . گاه اين نوع شروع در شعر او حاکي از فضاي اجتماعي و سياسي حاکم است که شاعر با نماد شب به بيان آن ميپردازد. براي مثال در زير ما چند قطعه را ميآوريم که ضمن داشتن عنوان شب با اين واژه شروع ميشود: اندوهناک شب

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید