بخشی از مقاله

ارتقاء قلمرو عمومي ، محرک توسعه در باززنده سازي بافت هاي تاريخي(نمونه موردي: محله
عودلاجان مياني)
خلاصه
عبارت «بافت شهري تاريخي» فضايي را متصور ميسازد که تمامي عناصر فيزيکي مکاني با نام «شهر» را با تمام ابعاد اجتماعي و اقتصاد آن ، دربرگرفته و تاريخي بودن جنبه زماني و به نوعي فرهنگي و ارزشي آن را تعريف ميکند. بافت هاي قديمي و مرکزي هر شهر بيانگر فرهنگ ، هويت و روابط اجتماعي نسل هاي گذشته و حال آن است . مسئله اصلي در اين گونه بافت ها از دست دادن هويت اجتماعي، اقتصادي و روان شناختي است که سبب از بين رفتن حيات مدني و حضور مردم و در نهايت از دست دادن فضاهاي عمومي در اين گونه بافت هاست . عرصه هاي عمومي و فضاهاي جمعي مطلوب و هماهنگ با فرهنگ ، ويژگيها و نيازهاي اجتماعي و مناسب با شرايط محيطي را ميتوان ارزشي انکارناپذير در مطلوبيت فضاي زندگي شهري امروز به شمار آورد و به معناي عام تر سنگ زيرين تمام عرصه هاي پيچيده تر اجتماعي محسوب شوند، از اين روز کيفيت فضاي عمومي شهرها رابطه مستقيم با سلامت جامعه شهري دارد وارتقاء آنها ميتوانند از ابتکارعمـل هـاي بـازآفريني شـهري محسـوب گردند. اين مقاله تلاشي است در جهت باززنده سازي بافت هاي با ارزش تاريخي که ميتواندبه کمک ارتقاء فضاهاي عمومي به آن دست يافت .
١. مقدمه
بافت هاي تاريخي شهرها براي تکميل تداوم حيات خود نيازمند رسيدگياند. پس از غفلتي که در دوران مدرنيزه شدن به وجود آمد صدمات جبران ناپذير به بافت هاي تاريخي وارد شد. شهرهاي تاريخي ما عموما نظام ساختاري ، اقتصادي و اجتماعي خود را از دست دادند. بر اثر عدم توجه و خروج ساکنان اصلي ک کم رو به فراموشي سپرده شده و کالبد آنان به شدت دچار آسيب شد، ساختارهاي تاريخي آن دچار دگرگوني شده و پيوندهاي اصيل و فرهنگي آن رو به فراموشي سپرده شد. از شهر تاريخي به نام بافت تاريخي و بعد به بافت فرسوده تغيير نام داد و از ارزش و شان آن کاسته شد. تجهيز قلمرو عمومي، توسعه و ارتقاء زيرساخت هاي شهري (شبکه تأسيسات شهري )، بهبود شبکه معابر و توسعه و ارتقاء فضاهاي عمومي در مقياس شهري و محله اي به عنوان يکي از مهمترين اقدامات محرک نوسازي به شمار ميرود. با اجراي اين سياست ، ضمن تحکيم ساختار و استخوان بندي بافت ، عاملي وحدت دهنده و انسجام بخش در محدوده هدف احياء و تقويت ميگردد. در اين پژوهش سعي بر آن است که با تدوين سياست ها و برنامه هاو دستيابي به اصول و قواعد، چارچوب نظري و عملي مداخله در بافت هاي تاريخي تهيه شود و با توسعه و ارتقاء قلمرو عمومي، عاملي محرک جهت باززنده سازي اين بافت ها و محله ها در جهت افزايش سکونت و پيوندهاي اصيل فرهنگي و بازيابي هويت تاريخي ارائه گردد.
٢. اهميت و ضرورت انجام تحقيق :
مشکلات کالبدي -کارکردي بافتهاي تاريخي مانند برخوردار نبودن از امکانات و خدمات و زير ساختهاي شهري، نبود فضاهاي شهري مناسب ، رسوخ کاربري هاي نامتناسب در بافت مسکوني تاريخي و موارد بسيار ديگر ضرورت توجه به بافت هاي تاريخي و باززنده سازي آنها را ميطلبد. از آنجا که اقدامات نوسازي و ساماندهي بافت هاي تاريخي شهري با سياست ها، نظريه ها و رويکردهاي مختلفي دنبال شده و اقدامات اجرايي مداخله غالبا سر درگم و بدون احاطه کافي به موضوع اتخاذ گرديده ، نتايج مطلوبي از اين سياست ها حاصل نگرديده است . بنابراين ضرورت پژوهش نياز به باززنده سازي توسط ارتقاء قلمرو عمومي به کمک مشارکت مردم و افزايش سکونت در بافت هاي اصيل و با هويت ميباشد. به اين نکته بايد توجه کرد که مسأله و مفهوم باززنده سازي و احياء بافت هاي تاريخي به معني مدل سازي و شبيه سازي طرح قديم اين بافت ها در زمان حال نيست بلکه دميدن روح تازه و جديد با توجه به شناخت کامل و جنبه هاي مختلف اين بافت ها از طريق ايجاد فضاهاي عموميامروزي با حفظ اصول هويتي بافت هاي تاريخي و توجه به فضاهاي شهري مورد نياز است .
٣. اهداف تحقيق :
ارائه راهکارهايي براي جلب مشارکت مردم در فرايند باززنده سازي بافت هاي تاريخي با تاکيد بر تعاملات اجتماعي ساکنان در عرصه هاي عموميمحيط تاريخي و جلب همکاري و تدقيق نقش دستگاه هاي ذي نفوذ.
که شامل موارد زير ميباشد:
١- باززنده سازي بافت هاي تاريخي
٢- افزايش مشارکت اجتماعي و ارتقاء تعلق ساکنان
٣- افزايش وتوسعه فضاهاي عمومي
٤- ارتقاء، گسترش و توسعه خدمات و نيازهاي شهروندان
٤. فضاي شهري
فضاي شهري جزيي است لاينفک از ساخت (اصلي ) شهر و از دو عنصر اساسي "ميدان " و "خيابان " تشکيل ميگردد. فضاي شهري به ترکيبي اطلاق ميشود که از فعاليت ها، بناهاي مختلف فرهنگي، اجتماعي، اداري، تجاري و مانند آن و عناصر و اجزاء شهري به صورتي آراسته ، هماهنگ و واجد نظم و طبعا با ارزش هاي بصري سازمان يافته باشد. اگر خيابان يا ميداني واجد اين خصوصيات باشد در زمره فضاهاي شهري قرار ميگيرد، در غير اين صورت تنها راهي خواهد بود براي عبور ماشين ، يا فلکه و تقاطعي براي دور زدن سواره . .(توسلي، ٤٢:١٣٨٨) بافت تاريخي را ميتوان هسته اوليه هر شهر دانست . بافت قديمي، بافتي است که گرداگرد هسته اوليه شهرها يا بافت تاريخي تنيده شده است .(شماعي و پوراحمد،٨٦:١٣٨٤) در نتيجه کمبود خدمات ، زيرساخت ها و تاسيسات زيربنايي، عدم کشش مناسب و کافي شبکه ترافيکي و نارسايي و ناکارآمدي بافت ههاي قديمي در برآوردن و تامين نيازهاي امروزي شهروندان ، موجب شده تا اين بافت ها روز به روز بي رونق و فرسوده تر شوند و به عنوان بافت هاي مسئله دار و مشکل دار در افکار و نظر بسياري از مديران شهري و شهروندان مطرح باشند.(شماعي و پوراحمد،٨٦:١٣٨٤)
٥. آسيب شناسي زندگي در بافت تاريخي عوامل مختلف : عوامل داخلي و عوامل خارجي
• آسيب هاي زندگي در بافت تاريخي : (با نگاه به عوامل داخلي )
- عدم تعلق ساکنين : ١) تضاد بين شهرنشيني و زندگي اجتماعي مردم ، ٢) فضاهاي شهري آن ها را به بيتفاوتي ميخواند و آن ها را به صورت بيگانه ميداند
- مسئله جنسيت : زنان شهر که به نديده شدن پيوند ميخورند (طراحي فضاهاي شهر مختص زنان وجود ندارد)
- بحران هويت : تضعيف و ناپايداري محله ، سستي پايه هاي سنتي و انسجام اجتماعي
• آسيب هاي زندگي در بافت تاريخي : (با نگاه به عوامل خارجي )
- الگوي مناسب و مطلوب براي مردم ، سرمايه گذاران و سازندگان به عنوان نمونه اي قابل تعميم وجود ندارد.
- ناديده گرفتن تجارب کشورهاي موفق در زمينه حفاظت بافت هاي تاريخي(حناچي، پورسراجيان ١٣٩١: ١٤-٦).
٦. محرک توسعه
مقصود از کاتاليست ، هر عنصر و يا اقدامياست که زمينه ساز تغيير و تحول گشته و باعث تسريع و تسهيل فرايند انجام اين تحول گردد. کاتاليست يا محرک شهري نيز عنصري است که ميتواند تغيير ساختار شهر و توسعه و بازآفريني محلات آن را تسريع بخشد. در واقع در حوزه شهرسازي و طراحي شهري، کاتاليست يا محرک شهري، تاثير مثبت يک پروژه يا اقدام بر تحولات بعدي و در نهايت بر شکل و کيفيت محيط شهري است . با توجه به مسايل ، موانع و چالش هاي موجود در فرايند بهسازي و نوسازي شهري، ضروري است تدابير ويژه اي انديشه و بکارگرفته شود. ارزيابي و تحليل بيش از دو دهه سياستگذاري، برنامه ريزي و اجراي برخي برنامه هاي بهسازي و نوسازي شهري بيانگر اين واقعيت است که بدون حضور و مشارکت گسترده ساکنان ، مالکان و ساير دست اندرکاران دخيل در اين فرايند، امکان موفقيت و تحقق اهداف اين برنامه ها غيرممکن است .(ايزدي،٢:١٣٨٠ )
به طورکلي هدف فعاليت محرک در بافت هاي اقدامات بهسازي و نوسازي، در دو دسته کالبدي و غيرکالبدي قابل
طبقه بندي ميباشند:
 اقدامات کالبدي
 اقدامات غيرکالبدي (ايزدي،٢:١٣٨٩)
٧. چهارچوب مفهومي *(شکل ١)

٨. محله عودلاجان
محدوده مورد مطالعه (عودلاجان مياني) با حدود ٣٣ هکتار وسعت ، که در اثر بي توجهي و عدم رسيدگي در طول دوره هاي مختلف و تحت تأثير عوامل خارجي و فقدان توان و نيروي مقاومت داخلـي، از درون فرسـوده و متلاشـي شده است . محله عودلاجان به دليل همجواري بـا بـازار و عناصر ارزشمند تاريخي و نزديکي به ارگ حکومتي و کاخ گلستان ، از ديرباز اهميت فراواني داشـته و دارد. در پي رشد و گسترش شهر تهران از يک سو و بي توجهيهاي مداوم به اين بافت ارزشـمند و فقـدان امکانات و زيرساخت هاي شهري، ساکنان اصيل محله به ساير نقاط شهر نقل مکان کرده اند.
واحدهاي مسکوني به انبار و کارگاه و محـل سـکونت کـارگران شاغل در بازار و کارگاه ها تغيير کاربري داده اند. طي سال هاي گذشته تخريبهاي فراوانـي در بافـت صـورت گرفت و بسياري از بناهاي تاريخي، بي توجه به ارزش تاريخي آنها تخريب شدند و سبب ايجاد تغييرات عمـده اي در بافت محله گرديد.( تکميل همايون ، ٢٢:١٣٩٤)
غرب : خيابان پامنار عليرغم دربرگرفتن فعاليتهاي فرامنطقه اي، تفکيک ضعيفتري ميان عودلاجان غربي و مياني ايجاد کرده است .
جنوب : خيابان ١٥ خرداد به دليل فعاليتهاي فراشهري بازار و مقياس عملکردي بسيار متفاوت آن ، مرز بسيار قوي ميان محله عودلاجان و بـازار اسـت .
شمال : خيابان اميرکبير نيز به دليل فعاليت هاي جـاري در آن و نيز به اين دليل کـه محلـه دسترسي مستقيمي از خيابان اميرکبير ندارد، تفکيک عمده ميان ارتباطات ساکنان با محله شمالي(سرچشمه )ايجاد کرده است .( تکميل همايون ،
٢٢:١٣٩٤)(شکل ٢)

شکل ٢: موقعيت عودلاجان مياني در منطقه ١٢ (مأخذ: مهندسين مشاور باوند)
١٢. وضع موجود محله عودلاجان
محله عودلاجان مياني، طيف وسيعي از کاربريها را در خود جاي داده و اين تنوع در بخش هاي جنوبي محدوده داراي شدت بيشتري است . غالب کاربري هاي محله عودلاجان مياني شامل کاربريهاي تجاري و کارگاهي با مقياس منطقه اي و شهري اند. کاربري خالص مسکوني تنها ٢٠.٥ درصد از مساحت محله را تشکيل ميدهد. حدود ١٠.٤ درصد مساحت آن نيز کاربريهاي مختلط مسکوني، از جمله مسکوني -انبار، مسکوني-کارگاهي، مسکوني-تجاري و جز آن هستند. سهم ١٠ درصدي خدمات محله اي نيز دليلي بر کيفيت نامطلوب سکونتي محله است . سطوح باير و مخروبه و همچنين بناهاي متروکه نيز ١٨ درصد از محله را تشکيل ميدهند. نبود فضاي سبز در اين محله ٣٣ هکتاري نيز مشکل عمده اي براي ساکنان به شمار مي آي .(مهندسان مشاور باوند)(شکل ٣)

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید