بخشی از مقاله

الزامات نظام های مدیریت یکپارچه منطقه 12 شهرداری تهران با رویکرد به خط مشی های سند چشم انداز 1404 با استفاده از تکنیک SWOT
چکیده

مدیریت یکپارچه شهری نظریه نوینی است که در یکی دو دهه اخیر در کشور برای حل معضلات کنونی مدیریت شهرها مطرح شده است . اما همه می دانیم که تمایل به شهرنشینی و جاذبه های آن در میان جامعه به حدی رو به افزایش است که در حال حاضر شهرها بعنوان مهمترین پایگاه رشد و توسعه و مرکز اصلی تحولات قرار گرفته اند . بنابراین در مسیر دستیابی به توسعه پایدار، شهر یک شاخص مهم تلقی می گردد که رشد وبالندگی آن ارتباط مستقیم با چگونگی مدیریت و دستاورد های حاصله دارد

. شاخصه و رویکرد مدیریت شهری بر طرف نمودن ناهماهنگی و تفرقه موجود در میان نظام های مدیریت شهریست که این هماهنگی باید از طریق نزدیکی اهداف و دیدگاه ها، یکپارچگی عملکردها و سیستم ها و کارآمدتر کردن فرایندها بدست آید . شوراهای اسلامی شهر بعنوان نماد مشارکت مردم در امر مدیریت شهر همچون عنصری کلیدی و پیوند دهنده در همه ی زمینه ها محسوب میشود . ارتقای جایگاه و تقویت نقش شوراها می تواند به ایجاد نهادهای مردم سالار در عرصه های شهری کمک کند . منطقه 12 تهران به عنوان یک نهاد اجتماعی- خدماتی با دارا بودن سابقه طولانی شکل گیری بعنوان مسیر مهم ارتباط دهنده تهران به سایر نقاط از قابلیت های فراوان در زمینه هسته های فراوان صنعتی، خدماتی، جمعیتی و گردشگری به منظور تامین بخشی از نیازهای توسعه شهری جدید تهران مطرح می باشد. این منطقه پرجمعیت کلان شهر تهران، بهبود مستمر را در تمامی فرآیندهای خود بعنوان یک ارزش و فرهنگ عمومی تلقی نموده و در این راستا با استقرار و اجرای نظام های مدیریت محیط زیست ،کیفیت ایمنی و بهداشت حرفه ای و انرژی براساس آخرین ویرایش استانداردهای ISO 9001 و OHSAS 18001 خط مشی هایی را مطابق با خط مشی سیاست ها و اهداف برنامه پنجم توسعه در زمینه نظام مدیریت یکپارچه را تدوین کرده است.رعایت قوانین و آئین نامه های زیست محیطی، ایمنی و بهداشت مرتبط با فعالیت های مدیریت شهری، ارائه خدمات دقیق در کمترین زمان ممکن در راستای رضایت مشتریان ، پیشگیری از آلوده سازی فضای شهری، بهره گیری از انرژی های نو، توسعه فرهنگ مشارکت مردم در زمینه های مدیریت محیط زیست شهری، گسترش فعالیت های ناحیه ها و تقویت شورایاری های محلی در تصمیم گیری ها و ارتقاء آگاهی پیمانکاران ، کارکنان و شهروندان جهت ایجاد محیط کاری سالم از جمله خط مشی های مشترک اهداف نظام های مدیریت یکپارچه در منطقه 12 شهرداری تهران است. نوع تحقیق کاربردی و روش آن توصیفی- تحلیلی است، یافته های مقاله حاکی از آن است که در صورت اجرای مدیریت یکپارچه در شهرداری ها از جمله شهرداری منطقه 12، شهرسالم و ایمن مطابق با الگوهای جهانی تحقق خواهد یافت.

واژگان کلیدی: مدیریت شهری، مدیریت یکپارچه، سند چشم انداز 1404، منطقه .12

1


مدیریت یکپارچه شهری

یکی از اصلیترین موانع فراروی مدیریت شهری چند پارچگی مدیریت شهری در عرصه سیاستگذاری، تصمیمسازی، برنامه ریزی، هدایت و نظارت است. شهر سیستمی باز است که ساختارهای این سیستم هر کدام دارای کارکردهای خاص خود است. این عملکردها و کارکردها در پیوستگی زمانی و مکانی ـ فضایی در حال تغییر و تحول و همچنین در حال باز تولیداند. ولی بایستی توجه شود کل سیستم شهر چیزی فراتر از تمام اجزاء، ساختارها، کارکرد و عملکردهای آن است، به عبارت دیگر شهر سیستمی پویا است که عملکرد ساختارهای آن، پیوسته با هم تعامل دارند؛ برای تنظیم این روابط و پایداری سیستم، هماهنگی و یکپارچگی در مدیریت آن ضروری است و ما نمیتوانیم کارکردهای مختلف شهر را به مدیریت منفک و بدون ارتباط با هم بسپاریم و انتظار بهبود وضعیت داشته باشیم. براساس مطالعات عمیق و روشنگر پژوهشگران عرصه مدیریت شهری، از شهرنشینی فراگیر و در حال رشد گریزی نیست و از طرف دیگر این رشد همراه با ناپایداریهایی است که گزارشات این ناپایداریها، بخصوص ازبُعد زیست محیطی، اقتصادی و کالبدی نگران کننده است. مشاهدات روزمره ما تأیید کننده نابسامانی و ناپیوستگی کارکردها و عملکردهای فضای شهری است. با توجه به این وضعیت پیشبینی میشود، مسایل حاصل از شهرنشینی در آینده نزدیک جایگزین دغدغههای کنونی مدیران کلان مملکتی خواهد شد و نقش حاکمیتی پیدا خواهد کرد. پس جدا از نقش فزاینده شهرنشینی فراگیر، برای اثرات بازدارنده و کاهنده این نوع از سکونتگزینی بایستی چارهاندیشی شود. اکنون اجماع بر سر شیوههای مدیریت شهری نوین است و پاسخ ناپایداریهای شهری را در ارتقاء کیفیت شیوه مدیریت شهری جستجو میکنند به طوریکه منابع علمی جهان در بین عوامل اصلی تولید در هر شکلی چه مادی و چه معنوی سهم مدیریت و نیروی انسانی در توسعه بیشتر از سرمایههای مادی و سختافزارانه میداند. راه پایداری شهری از تغییر رویکرد مدیریت شهری میگذرد .(www.arash rezaei.ir) مقصود از مدیریت یکپارچه شهری یکپارچگی و هماهنگی در عملکردها و وظایف مدیریت است. مدیریت یکپارچه در مقابل مدیریت متفرق دارای سه بعد است و در مدیریت شهری نیز توجه به این ابعاد و رابطه آن ها با یکدیگر مهم به نظر می رسد؛ اولین بعد، بعد عملکردی است، یعنی اینکه عملکردهای مختلف موجود در سطح شهر باید دارای مدیریت یکپارچه و مرتبط به هم باشند و دومین بعد، بعد فضایی است . سومین بعد شامل مردم و ذینفعان شهری است. بنابراین لازم است که این سه بعد یکپارچه شوند و این امر مستلزم ایجاد سازمان متناسب با خود است که با عنوان سازمان مدیریت یکپارچه شهری شناخته میشود (حاتمینژاد و عموزاده، .(51-50 :1387

ضرورت مدیریت یکپارچه شهری در ایران

به طور کلی در ایران الزامات قانونی و حقوقی مناسب برای تحقق مدیریت یکپارچه وجود ندارد . برای تحقق مدیریت یکپارچه

شهری بهرهمند شدن از تجارب گذشته و نتایج ناموفق آن از سویی و نیز تجارب کشورهای دیگر در این زمینه از سوی دیگر لازم و ضروری است. در ضمن باید توجه داشت که افق های جدیدتری از مدیریت کارآمد و یکپارچه وجود دارد و مدیریت شهری موثر و کارآمد و یکپارچه فقط به گسترده کردن وظایف و اختیارات نهادی همچون شهرداری ختم نمی شود، بلکه مباحثی چون مشارکت طلبی ، شفافیت، قانون مداری و ... از الزامات مهم تر در مدیریت شهری است . نکته بعدی در این زمینه این است که اگر قرار است وظایف به شهرداریها واگذار شود، شاید لازم باشد که مطالعه ای همه جانبه صورت گیرد، چرا که مطالعات اولیه این کار بیشتر در حیطه پایتخت برخی کشورها بوده است . نباید به دنبال الگوی واحد و یکسان برای مدیریت تمام نقاط شهری بود بلکه می بایست در اداره نظام های شهری به تمام جوانب و واقعیت ها که غالبا در شهرهای مختلف از هم متفاوت اند توجه داشت . بنابریان لازم

2

نیست که حتما نظام واحدی برای اداره شهر وجود دا شته باشد (اردشیری، .(5 :1385 ضرورت مدیریت یکپارچه شهری با توجه به عوامل زیر بیشتر مشخص می شود :

▪ انعطاف پذیری : یکی از نیازهای مدیریت یکپاچه شهری ایجاد ارتباط میان بخش های اداری و سازمانی است . ارتباط بهینه دستگاههای مسئول که دارای تعدد بسیارند، مستلزم و نیازمند انعطاف پذیربودن و حذف اقتدارگرایی سازمانی است؛

▪ حذف موازیکاری : از ویژگیهای بارز فعالیتها و اقدامات در ایران، انجام فعالیت های موازی و مشابه در نهادهای مختلف دولتی است. این ویژگی حتی در سطوح بسیار کلان همچون وزارتخانه ها نیز مشاهده می شود. عامل اصلی موازی کاری ها همان استقلال گرایی و نبود یکپارچگی و هماهنگی در سیاستگذاری ها و مراحل نظری برنامه ریزی است؛

▪ کاستن از تعدد دستگاه های مسئول : متعدد بودن سازمانهای مسئول نه تنها به پیشبرد مدیریت یکپارچه شهری کمک نخواهد کرد، بلکه عملا بر دامنه ناهماهنگی ها می افزاید. با توجه به پیچیدگی مسائل شهری و نیاز به دسترسی به اطلاعات و واقع بینی در تصمیم گیری و نیاز در جهت مدیریت منسجم شهری، لازم است که به موازات تشکیل انجمنهای شورایاری در سطح محلهها و نواحی شهری و شوراهای فرعی در کمیته های مشورتی معاونت های شهرداری، به تشکیل پایگاه اطلاعاتی و نظام اطلاع رسانی کارآمد اقدام کنند (پرهیزکار و دیگران، .(15 : 1381

یکی از مؤلفههای مهم مدیریت شهری برای رسیدن به شهر پایدار یکپارچگی در عرصه سیاستگذاری، تصمیمسازی، اجرا و نظارت است. در شرایط کنونی ما فاقد حکومتها و سازمانهای توانمند محلی مستقل هستیم. در شرایط کلان عدم شکل گیری این نهادها و سازمانهای محلی به ساختار متمرکز و استبدادی تاریخی و اقتصاد رانتی دولت برمیگردد. با وجود آن که در اکثر کشورهای جهان چه با مشخصههای تمرکزگرا و چه با مشخصههای فدرالی، شهرداریها دارای قدرت بالا در امور محلی هستند و به عنوان نهادی فرابخشی عمل میکنند و شهرداریها همراه با شوراها دارای حکومت محلیاند و تمام امور محلی در حیطه اختیارات و وظایف آن ها میگنجد. ولی هر بار که قانون شهرداریها و شوراها در دستور تغییر دولت و مجلس قرار گرفتهاند از اهداف اولیه فرابخشی بودن و همچنین اقتدار حکومت محلی کاسته میشود. دلیل واقعیت این امر به عواملی چون وابسته بودن منابع درآمدی مدیریت شهری به دولت، ضعف نهادهای مدنی و محلی و به طور کلی مشارکت در اداره امور شهر و برنامهریزی متمرکز و از بالا به پایین و... بر میگردد. بنابراین نظام اداره امور شهر در طی صد سال گذشته از وظایف اصلی مدیریت شهری بازمانده و بیشتر به امور بر زمین مانده شهر پرداختهاند. نتیجه این رویکرد و سیاستگذاری، رشد بیقواره و نااندیشیده دولت و ضعف و ناتوانی مفرط شهرداریها بوده است. در حالی که مدیریت شهری کارآمد و پایدار کل امور محلی سیستم شهر را بایستی برنامهریزی، سیاستگذاری، هدایت، ساماندهی، نظارت و هماهنگی کند. بنابراین اموری چون تهیه طرحهای توسعه شهری، مدیریت زمین و مسکن، امور آموزش و پرورش، حملونقل، بازیافت، مدیریت اسکان غیررسمی، نواحی کهن و قدیمی شهر، گردشگری، امور فرهنگی، محیطزیست و.... جزء وظایف محلی و به عبارتی در حوزه اختیارات شهرداریها و شوراها هستند، در حالی که مدیریت شهری ما در شرایط کنونی بین 25 نهاد دولتی و شهرداری تقسیم شده است. ولی این متولیان گوناگون فاقد هماهنگی و همسونگریاند، نتیجه این چندپارگی در مدیریت شهری باز تولید مسایل شهری چون ترافیک، اسکان غیررسمی، اشتغال غیررسمی، بورس بازی زمین و مسکن و مسایلی گستردهای از این دست است. نهایت این نابسامانی در عرصه مدیریت شهری در برنامه پنج ساله سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، کارشناسان را به چارجویی واداشت. جدا از ضرورت یکپارچگی مدیریت شهری ازبُعد مدیریت کلان شهری در شرایط کنونی، توجه به چند نکته مهم است : الف) گاهی چنین تصور میشود، منظور از واگذاری خدمات و تصدیهای محلی به شهرداریها شکلگیری امپراتوری شهرداری است در حالی که ماده 136 برنامه سوم و بند ب ماده 137 رویکرد هماهنگی و یکپارچگی دارد و بیشتر هماهنگی سازمانی و نهادهای خدماترسانی به ذهن میآورد به عبارتی بیشتر وحدت رویه در اقدامات و برنامهها و سیاستگذاریهاست و در این میان مرکز این وحدت رویه شهرداریها و شوراها هستند با توجه به تجربیات جهانی در هیچ

3

شهری تمام امور محلی فقط توسط شهرداریها انجام نمیشود. بلکه شهرداریها همراه با دیگر نهادهای خدماترسان شهری دارای هماهنگی و همسویی هستند و در سیاستها و برنامهها خود دارای وحدت رویه و عملکرد هستند؛ ب) گاهی در بین مدیران و یا حتی پژوهشگران، شکلگیری مدیریت یکپارچه و وحدت سازمانی نهادهای خدماترسان شهری را نهایت برنامه های مدیریت شهری، آرزو و چشم انداز بلندمدت مدیریت شهری خواهند میشود در حالی که واقعیت این است که در صورت اتفاق افتادن چنین هدفی، هنوز تا رسیدن به شهر پایدار و انسانگرا فاصله زیاد است. لذا مدیریت شهری باید خود را ملزم به رعایت اهدافی چون دیدگاههای شهر پایدار و انسانگرا و در نهایت سیاستهای حکمروایی خوب چون انصاف، شفافیت، پاسخگویی، پاک حسابی، حق اظهارنظر همگانی، مشارکتطلبی و... بداند. به فرض اتفاق افتادن دیدگاهها و خواستههای مدیریت یکپارچه و هماهنگ تازه مدیریت شهری ما در شرایطی قرار میگیرد که حداقل 50 سال پیش توسط مدیریت شهری در دیگر شهرهای جهان تجربه شده است. مدیریت یکپارچه شهری گام اولیه در پایداری شهری است و نه چشمانداز و هدف درازمدت مدیریت شهری .(www.arashrezaei.ir)

فرایند شکل گیری مدیریت یکپارچه شهری در حالت ایده آل

اصلاحات ساختاری عمده در قانون اساسی

سیاسی اداری


حکومت های منطقه حکومت های محلی

هماهنگی درون و برون سازمانی


مدیریت یکپارچه شهری

ماخذ: رهنما، 30: 1384
روند مدیریت یکپارچه شهری در ایران

اولین قانون که در زمینه مدیریت جامع شهری وضع شد، قانون بلدیه سال 1286 بود. اولین تلاش قانون گذاران در حیطه مسائل شهری و تبلور جوانه های اندیشه ای است که در کشور ما تازه سر برآورده بود و مدیریت یک شهر را مدیریت بر مجموعه ای واحد و یکپارچه می دید. اکنون بیش از نود سال از تدوین و تصویب قانون بلدیه می گذرد و مدیریت واحد شهری با پشت سر گذاشتن تجارب ناقص در برنامه ریزی هم اکنون برای ما به صورت یک ضرورت درآمده است. مدیریت واحد شهری در ایران نیز برای اولین

بار در خط مشی ها و سیاست های کلان بخش مسکن و عمران شهری، در برنامه دوم توسعه مطرح شد و سپس در ماده 136
قانون برنامه سوم توسعه و بند »ب«، ماده 137 برنامه چهارم توسعه تکرار شد و در نهایت در ماده 78 الحاقی به قانون شوراها
مصوب 1382پیگیری مدیریت عالی تحقق مدیریت یکپارچه شهری به شورای عالی استان ها واگذار شد . (فصلنامه شهرداریها،
شماره .( 5:13 در ماده 136 برنامه سوم توسعه آمده است به دولت اجازه داده میشود با توجه به تواناییهای شهرداریها، آن


4

گروه از تصدیهای مربوط به دستگاههای اجرایی را در حیطه مدیریت شهری که ضروری تشخیص میدهد براساس پیشنهاد مشترک وزارت کشور و سازمان امور اداری و استخدامی کشور، همراه با منابع اعتبار ذیربط به شهرداریها واگذار کند. وظایف بیست و دو گانه ی که واگذار می شود به این شرح است: - 1 تهیه طرحهای توسعه شهری و نظارت بر آن و ارجاع آن به مراجع ذیصلاح برای تصویب؛ -2 اجازه تاسیس و اداره سیستم های حمل و نقل درون شهری عمومی شامل سرویس های ایاب و ذهاب عمومی و موسسات باربری و بارکش های درون شهری؛ - 3 اداره امور راهنمایی و رانندگی شهرها؛ - 4 انجام وظایف مربوط به امورراهنمایی و رانندگی شهرها؛ -5 نظارت و اهتمام در نصب برگه قیمت بر روی اجناس؛ -6 نظارت بر صدور فاکتور و معرفی متخلفان به مراجع قانونی؛ - 7 انجام امور سجلی و کارهای مربوط به هویت و ثبت وقایع تاریخی؛ -8 امور مربوط به کنترل آلودگی هوا و صدا و آب در محدوده قانونی و حریم شهرها؛ -9 ساماندهی صنایع و مشاغل مزاحم و انتقال صنایع مذکور و سایر ابنیه ؛ -10 ایجاد و اداره امور و نظارت بر کتابخانه های عمومی و مراکز فرهنگی و هنری و سینماها، نمایشگاهها، موزه ها، تئاترها، باغ وحش، باغ گیاه شناسی، زمینهای بازی و وزش همگانی؛ -11 حفاظت، مرمت، بهسازی و بهره برداری مناسب و مطلوب از بناها و بافت های ارزشمند تاریخی و فرهنگی؛ -12 اداره و نظارت بر مجتمعهای گردشگری و خدماتی و مراکز تفریحی، تاسیس دفاتر و موسسات گردشگری؛ -13 برنامه ریزی مسکن شهری و مشارکت مالی در اجرای طرحهای خانه سازی، مدیریت امور مربوط به احداث و واگذاری مسکن ارزان قیمت و استیجاری؛ -14 مدیریت عرضه و تقاضای اراضی در محدوده قانونی و حریم شهرها؛ -15 اهتمام به توسعه کمی و کیفی صنایع کوچک و محلی؛ - 16 تاسیس بانک جامع اطلاعات شهری در هماهنگی با استاندا ردهای مرکز آمار ایران؛ -17 توزیع آب آشامیدنی و دفع و تصفیه فاضلاب های شهری؛ -18 ایجاد تاسیسات توزیع مربوط به تامین و انتقال در محدوده قانونی و حریم شهرها؛ - 19 توزیع برق مصرفی شهرها و ایجاد تاسیسات توزیع مربوطه؛ -20 توزیع گاز مصرفی شهرها؛ -21 صدور مجوز تاسیس و نظارت بر مراکز و آموزشگاه های رسمی شامل آموزشگاه های رانندگی، هنری، فنی و حرفه ای، ورزشی، مهارتهای شغلی؛ -22 صدور مجوز و نظارت بر موسسات تبلیغات شهری (حیدرزاده، .(35 : 1385

نظام مدیریت شهری در ایران در طول سی سال گذشته مراحل مختلفی را طی کرده و بتدریج از مدیریت متمرکز دولتی به مدیریت مشارکتی و تعامل گرا تمایل نشان داده است.اداره امور شهرهای ایران مبتنی بر نظام شورا- مدیر شهر به بازساخت هوشمندانه نیاز دارد تا در پرتوی آن ضمن تعامل سازنده با مدیریت ملی در مقیاس محلی وظایف و ماموریت های خود را به نحو شایسته ای انجام دهد.ضعف ساختاری و قانونی در محیط تعاملی مدیریت شهری به ناپایداری های چند بعدی در ارائه خدمات بهینه به شهروندان تبدیل شده است.
در کشور ما پس از تشکیل اولین شورای اسلامی شهرها تاکنون به شیوه شورا- مدیرشهر نظم مدیریت شهری ، تجدید سازمان شده است .جایگاه شورا در مدیریت شهری را باید با توجه به فلسفه وجودی و ابعادی مشارکتی آن مورد توجه قرار داد.بنابراین جامعیت مفهوم مدیریت شهری و جایگاه شورا در آن بعنوان مفهومی عمده و اساسی مطرح می شود که عبارتند از:

1 - تمرکز زدایی و بازساخت نظام اداری و تصمیم گیری در سلسله مراتب تشکیلاتی(قالیباف ،.(121 : 1386
2 - رشد سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی مردم.

3 - هویت شهری و انسجام اجتماعی.
4 - بسط عدالت اجتماعی و حفظ حقوق شهروندی.

5 - تسریع در تهیه و اجرای طرح ها و تطابق آن با خواسته ها و نیازهای مردم.
6 - نظارت اجتماعی(پرهیزکار ، 1381 ، .(12

بنابر آنچه که گفته شد مدیریت شهری(شورا- شهرداری)به طرق زیر در تسریع فرآیند توسعه شهری مشارکت می نماید:

1 - ارتقاء کیفیت حمل و نقل شهری.
2 - مدیریت بخش مسکن و صنعت ساختمان سازی.


5

3 - نظارت بر بهداشت شهرها.
4 - حفاظت از محیط زیست(شیخ زاده ، 1386 ، .(9

تجارب جهانی مدیریت یکپارچه شهری

مفهوم حکومت محلی مفهومی نسبتا جدید است هر چند که برخی از اشکال آن در عصر باستان و قرون وسطی در اکثر کشورها وجود داشته است . علت وجودی حکومت های محلی ناشی از ضرورت های سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی بوده است. حکومت های محلی مدرن محصول فرهنگ غربی و فرهنگ سنتی است . صاحب نظران بر این باورند که سه الگوی اساسی حکومت محلی از فرهنگ غربی ظهور کرده است که عبارتند از : الگوی انگلیسی، الگوی فرانسوی، الگوی آمریکایی . اما به نظر می رسد که می بایست الگوی دیگری را که عبارت است ا ز الگوی روسی به این سه مورد اضافه نمود . بنابراین چهار الگوی اساسی حکومت های محلی وجود دارد که عبارتند از :

❖ الگوی انگلیسی : بیشتر کشورهای انگلیسی زبان، کشورهای جنوب آسیا، استرالیا، آمریکای شمالی و آفریقا از جمله کشورهایی هستند که از این الگو پیروی می کنند . ویژگیهای این الگو عبارتند از : -1 تمرکززدایی؛ -2 غالب بودن قوه قانون گذاری؛ -3 سیستم کمیته ای؛ -4 فعالیت های چند هدفه؛ -5 مشارکت داوطلبانه شهروندان. از این الگو وظایف حکومت های محلی در هند و استرالیا مورد بحث قرار می گیرد.

❖ وظایف حکومت محلی در هند : بر اساس قانون اساسی هند وظایف حکومت در کشور در سه سطح تقسیم می گردد : - سطح فدرال؛ - سطح ایالتی؛ - سطح هماهنگی. هیات های محلی د ر این کشور در سطح ایالت قرار گرفته و بر اساس مقررات ایالتی اداره می شوند . حکومت های محلی در هند بر دو نوعند : حکومت های محلی شهری و روستایی . حکومت های محلی شهری در قالب شهرداری های با شخصیت کامل حقوقی، شوراهای شهرداری، کمیته های حوزه شهرک و پانچایات ناگار در حوزه های انتقالی (شهری-روستایی) فعالیت می کنند . وظایف حکومت محلی در هند به دو دسته وظایف اجباری و اختیاری تقسیم می شود : الف- وظایف اجباری : -1 عرضه آب؛ -2 ساخت و نگهداری خیابان ها؛ -3 روشنایی و آبیاری خیابان ها؛ -4 تمیز

کردن خیابان ها و اماکن عمومی؛ -5 تنظیم کسب و کارها و حرف و کنترل فعالیت های خطرناک و ناهنجار؛ -6 نگهداری یا
حمایت از بیمارستان های عمومی؛ -7 ایجاد و نگهداری مدارس ابتدایی؛ -8 ثبت موالید و مرگ ومیر؛ -9 برداشتن موانع در
خیابان ها و حفاظت از خیابان ها، پل ها و سایر اماکن عمومی؛ -10 نامگذاری خیابان ها و پلاک گذاری خانه ها . ب- وظایف اختیاری : -1 نقشه کشی مناطق؛ - 2 ایمن سازی ساختمان ها و اماکن عمومی؛ -3 ساخت و نگهداری پارک های عمومی، باغ ها، کتابخانه ها، موزه ها و استراحت ها؛ -4 درختکاری و نگهداری درختان کنار خیابان ها؛ - 5 خانه سازی برای گروه های کم درآمد؛ -6 انجام نظرسنجی از شهروندان؛ -7 ساماندهی مهمانپذیرهای عمومی، نمایشگاه ها و تفریحگاه های عمومی؛ -8 تجهیز و تدارک تسهیلات حمل و نقل؛ -9 ارتقای رفاه کارکنان شهرداری؛ -10 تجهیز و تدارک گروه موزیک . در بسیاری از ایالات هند مسئولیت آموزش اجباری دوره ابتدایی بر عهده هیات های حاکمه محلی است و اعضای کمیته اداره کننده مدرسه را انتخاب می کنند. البته در بعضی موارد وظایف هیات های محلی با کار بعضی کارگزاران ایالتی همپوشانی دارد ( مقیمی ، 321-317 :1386 ).

❖ وظایف حکومت های محلی در استرالیا : استرالیا دارای نظام حکومتی سه سطحی است که عبارت است از سطح ملی ، سطح ایالتی-سرزمینی و سطح محلی. بر اساس گزارش سال 1996-1995حکومت محلی استرالیا دارای نقش حکومتی، نقش خدمات رسانی، نقش برنامه ریزی و توسعه جامعه و نقش نظارتی و تنظیم کنندگی دارد . حیطه قدرت حکومت محلی و وظایف آنها از یک ایالت به ایالت دیگر متفاوت است . موارد زیر نمونه هایی از وظایف و خدمات حکومت محلی در استرالیاست : -1 مهندسی ( طراحی کارهای عمومی، تعمیر و نگهداری جاده ها، پل ها، پیاده روها، جمع آوری و مدیریت مواد زاید و ... ) ؛ -2

6

تفریح و سرگرمی ( رشته های گلف، استخرهای شنا، هیات های ورزشی و مراکز تفریحی؛ -3 امور بهداشتی ( نمونه گیری
بهداشتی از آب و غذا، ایمن سازی توالت های عمومی، کنترل صدا، بازرسی خوراکی ها و کنترل حیوانات ) ؛ -4 خدمات
عمومی ( مراقبت از کودکان، ایجاد تسهیلات و مراقبت از سالخوردگان، ایجاد پناهگاه ها، مشاوره و رفاه ) ؛ -5 امور ساختمان
سازی ( بازرسی، ارائه گواهی پایان کار، صدور پروانه و ...) ؛ -6 تصویب برنامه های توسعه؛ -7 مدیریت ( فرودگاه هاع معادن،

گورستان ها، پارکینگ های خیابانی و ایستگاه های پارکینگ ) ؛ - 8 امور فرهنگی- آموزشی ( کتابخانه ها، گالری های هنری و موزه ها )؛ -9 خدمات شهری ( در بعضی ایالت ها، امور برق، گاز، آب و فاضلاب و حمل و نقل و ... ) ؛ - 10 سایر وظایف ( کشتارگاه ها، میادین فروش، بازارهای خرید و فروش و ... ). در مقایسه با بسیاری از کشورها، حکومت محلی در استرالیا دارای طیف نسبتا محدودتری از وظایف است . به عنوان نمونه حکومت محلی در این کشور دارای مسئولیت عمومی برای تسهیل خدماتی همچون آموزش و خدمات پلیس نیست. (همان، ( 352-351 ❖ الگوی فرانسوی: این الگو در بخشی از اروپای غربی، غرب آسیا، آفریقای شمالی و آمریکای جنوبی و به طور مشخص در
کشورهای بلژیک ، ایتالیا، آلمان و تا حدودی ژاپن نفوذ کرده است . مشخصه های این الگو عبارتند از : - 1 تمرکزگرایی؛ -2 سلسله مراتب فرماندهی؛ -3 ساختار سلسله مراتبی؛ -4 غالب بودن قوه مجریه؛ -5 پیرو بودن قوه مقننه . از این الگو وظایف حکومت محلی در کشورهای فرانسه و ژاپن مورد نظر است.

❖ وظایف حکومت های محلی در فرانسه : این کشور دارای سیستم مدیریتی چهار سطحی است ، که به ترتیب عبارت است از دپارتمان4، آروندیسمان5، کانتون6 و کمون.7 کمون ها به عنوان کانون اصلی حکومت محلی به شمار می روند و تمامی شهرها دقیقا دارای یک شکل حکومت محلی هستند؛ یعنی دارای یک شورا ، شهردار و ستاد اداری می باشند . شورای شهرداری دارای وظایف ذیل است : -1 بررسی و تصویب بودجه شهرداری؛ -2 تصمیم گیری در مورد عزل و نصب کارمندان شهرداری؛ -3 تصویب برنامه های مربوط به فعالیت ها، اصلاحات و سرمایه گذاری های بخش دولتی؛ -4 مدیریت جنگل ها و مراتع؛ -5 تعیین ضمانت اجرایی در مورد تصمیمات مربوط به شهرداری و سندیکاها . شهردار نیز به عنوان مشاور شورای شهرداری بوده و اهم وظایف آن به شرح ذیل است : -1 تهیه بودجه شهرداری و اجرای آن بعد از تصویب شورا؛ -2 مجری تصمیمات شورای شهرداری؛ -3 مسئولیت تامین نظم، آرامش ، امنیت و سلامت جامعه ( همان، .( 358-355

❖ وظایف حکومت های محلی در ژاپن : در ژاپن مقامات یا اولیای امور محلی، مسئول اداره خدمات عمومی محلی هستند؛ فعالیت هایی همچون شهرسازی، ساختمانی و نگهداری آن و اداره تسهیلات رفاهی از جمله وظایف حکومت های محلی است. علاوه بر این ها حکومت های محلی وظایف زیر را به عهده می گیرند : دادگاه و پلیس محلی؛ -2 بیمارستان ها، رفاه، مراسم کفن و دفن و حفظ محیط زیست؛ -3 کارهای زیربنایی مثل ساخت جاده های محلی، پل ها، حمل و نقل، توسعه اراضی قابل کشت، آب و فاضلاب، گاز و منابع برق، پارک ها و زمین های بازار؛ -4 تعلیم و تربیت و فرهنگ مثل تاسیس و اداره مدارس، آزمایشگاه ها، کتابخانه ها، موزه ها، امکانات ورزشی و ... ( همان، .( 365

❖ الگوی روسی : این الگو بیشتر به عنوان مدلی برای کشورهای اروپای شرقی و سایر کشورهای سوسیا لیستی دنیا مورد استفاده قرار می گیرد که با فروپاشی شوروی اهمیت اولیه خود را از دست داده است . ویژگی های این الگو عبارتند از : -1 کنترل حزب کمونیست تحت اصل مردم سالاری متمرکز؛ -2 انتخابات تک کاندیدایی؛ -3 سلسله مراتب فرماندهی ؛ -4 حیطه گسترده قدرت حکومتی برای شوراها. از این الگو نمونه های کشورهای روسیه، قرقیزستان، لهستان و چین مورد توجه است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید