بخشی از مقاله

چکيده
نورالدين عبدالرحمان جامي در محيط حکمراني تيموريان چونان آفتابي است پرتلألوء که عرصه ي زندگياش صبغه اي کاملا فرهنگي- اجتماعي دارد. جامي سردمدار سلسله ي نقشبنديه در جايگاه خاتم الشعراي عصر قرن نهم هـ.ق خدمات ارزنده اي در حيطه ي فرهنگ ، هنر و عرفان ارائه داده است او شعر فارسي را در خدمت شاعرانه ساختن تفکر عرفاني ابن عربي به کار بست و با توجه به پيوند عميق و ناگسستني ادبيات و نقاشي ايراني تأثير بسزايي بر نقاشي ايراني نهاد. که اين تأثيرگذاري از طريق کمال الدين بهزاد، سرآمد نگارگران ايراني که نامش با مکتب هرات تيموري قرن نهم هـ.ق گره خورده و تحت پرورش تفکر، عرفان و اعتقاد جامي به سلسله ي نقشبنديه گرايش يافته بود به منصه ي ظهور رسيد. در مقاله حاضر سعي بر آن است تا تأثير تفکر جامي بر آثار بهزاد بررسي شود و نشان داده شود که بهزاد چگونه تحت حمايت کنش گران هنري، سلطان حسين بايقرا و امير عليشير نوايي وزير حکومت وقت و متأثر از عرفان جامي آثار هنري خويش را حول محور انسان و انسانيت به تصوير درآورده است . بهزاد با گنجاندن مضمون عشق در شخصيت هايي که به تصوير در ميآورد با زبان نمادين به مقام و منزلت انسان تأکيد داشته است .
واژگان کليدي: جامي، نقشبنديه ، مکتب هرات ، کمال الدين بهزاد، نقاشي ايراني.
مقدمه :
نقاشي ايراني در سده هاي پس از استقرار اسلام پيوستگي عميقي با ادبيات فارسي مييابدکه در اين حيطه نقاش از مضامين متنوع ادبي مايه گرفته به بازگويي اشخاص و صحنه هاي داستان ها ميپردازد و سخن شاعر يا نويسنده را به زبان خط و رنگ به نگارش تصوير ميکشاند. با شيوع تصوف علمي که در سده ي هفتم هـ .ق اتقاق افتاد اصول تصوف و عرفان در کتب علمي و درسي و سلسله موضوعات علمي رسوخ نموده و اين مشرب از انحصار متصوفه خارج گرديد در اين زمان اهل علم و دانش و صاحبان ذوق توانستند بر بسياري از دقايق آن اگاهي يابند. از سده ي هشتم هـ .ق به بعد نيز عرفان و اصطلاحات عرفاني به شدت در اشعار و آثار صاحب ذوقان فارسيگوي نفوذ يافت ، با رسوخ عرفان در اشعار و آثار ادبي ، حيطه ي نگارگري نيز در دوران اوج شکوفايي و اصالت هنر قرن نهم هـ .ق با ادبيات همراه گشت و در سايه ي ادبيات غني و پرمايه ره رشد و بالندگي پيمود و براساس نگرش هاي فلسفي و ديني و مکاتب عرفاني تبلور يافته در ادبيات مسير خويش را ترسيم نمود.
در اين عصر که مقارن با «نفوذ اجتماعي سلسله نقشبنديه و گرايش دولتمردان تيموري به اين سلسله و پيوند نقشبنديان با دستگاه اداري تيموريان است »(قاضي، ١٣٨٨)، آراء و انديشه هاي ابن عربي مورد توجه و التفات خاص قرار گرفت و جامي به عنوان يکي از پيشوايان سلسله نقشبنديه در مقام شخصيتي ذي نفوذ، تاثير عميق و بسزايي بر جامعه دوران خويش در زمينه هاي مختلف گذارد. کمال الدين بهزاد که هنرشناسان و هنرمندان ، او را همواره سرآمد نقاشان ايراني شمرده و «چهره گشاي بيبديل و نگارگري بيعديل » خوانده اند(پوپ ، ١٣٧٨)، جامي از حلقه دوستان و هم نشينان او محسوب ميشد به نحوي که تأثيرات شخصيتي و معنوي، همچنين الهام گرفتن بهزاد از انديشه و تفکرات جامي بسي جاي تأمل دارد(مهديزاده ، ١٣٩٠)، بهزاد که تحت پرورش تفکر و عرفان و اعتقاد جامي گرايش به سلسله ي نقشبنديه يافته بود تحت تأثير آراء و انديشه جامي آثار هنري خويش را با محور انسان مداري به عرصه نگارش تصوير درآورد.
روش تحقيق : روش تحقيق در اين پژوهش از نظر هدف توسعه اي و از نظر روش تاريخي و توصيفي – تحليلي مي باشد. تجزيه و تحليل داده ها نيز به روش کيفي مي باشد و ابزار گردآوري اطلاعات و يافته ها به شيوه ي کتابخانه اي و مجازي است .
يافته ها: يافته هاي حاصل از اين پژوهش حکايت بر اين دست آورد دارد که کمال الدين بهزاد تحت تأثير عبدالرحمان جامي سردمدار سلسله نقشبنديه که وامدار آراء ابن عربي است و با حمايت کنش گراني چون سلطان حسين بايقرا و امير عليشير نوايي آثار هنري ماندگار خويش را ذيل سايه ي ادبيات عرفاني و عناصر و مفاهيم اصلي ديدگاه هاي جامي که در آثارش آنها را منعکس نموده با محور انسان مداري به نگارش تصوير درآورده است .
پيشينه :
در باب جامي، شخصيتي که در جرگه متفکران ، هنرمندان و فرهنگ سازان جامعه ي بشريت جايگاه ويژه اي به خود اختصاص داده است تحقيقات ارزنده اي از منظرهاي متفاوت صورت پذيرفته است که در ذيل به نمونه هايي از آنها اشاره ميشود.
آل رسول (١٣٨٣) در کتاب عرفان جامي در باب نمود عقايد و آراء جامي که برگرفته از آراء و انديشه ي ابن عربي دست به آفرينش آثارش زده است صحبت به ميان آورده است . افصح زاده ( ١٣٧٨) در کتاب نقد و بررسي آثار و شرح احوال جامي به زندگي، آثار، محيط اجتماعي، محيط سياسي و افکار و عقايد و انديشه عبدالرحمان جامي در جامعه ي عصر نهم هـ . ق تيموريان پرداخته است . بديعي( ١٣٨٧) در مقاله اي با عنوان "مفسران و شارحان مکتب عرفاني ابن عربي " در مورد کتاب فصوص الحکم ابن عربي صحبت به ميان آورده و به نقد انديشه هاي عرفاني ابن عربي توسط شارحان پرداخته است . قاضي(١٣٨٨) در کتابي تحت عنوان "خواجه بهاءالدين نقشبند و نقشبنديه در دوره تيموري" به بررسي احوال و عملکرد بهاءالدين نقشبند و تبيين ديدگاه ها و جهت گيريهاي سياسي، مذهبي و اجتماعي نقشبنديان پرداخته است . مايل هروي(١٣٧٧) در کتابي با عنوان شيخ عبدالرحمان جامي در باب آثار، نگارشت هاي عصر، تصاوير ادبي و عرفاني و اجتماعي و سياسي همچنين عوامل پرآوازگي جامي و تأثيرات حضور او در سلسله ي نقشبنديه صحبت به ميان آورده است
نظامي باخرزي(١٣٨٣) در کتاب مقامات جامي به فضاي سياسي و اجتماعي و مذهبي دوران زندگي جامي و جايگاه او در مقام سردمداراي نقش بنديه در جامعه و دوران عصر تيموريان پرداخته است .
در منابع بيان شده مؤلفان به بررسي شرح احوال و آثار ادبي، جايگاه جامي در زمينه هاي اجتماعي، مذهبي، عرفاني پرداخته اند و چگونگي ورود او به سلسله نقشبنديه و اهميت حضورش را در قدرت يابي اين سلسله مورد بحث و بررسي قرار داده اند. با اذعان به تاثير عرفان در ادبيات پيوند يافته با نگارگري ايران ، نگارگري در دوران اوج شکوفايي و اصالت قرن نهم هـ . ق عهد تيموري با حضور کمال الدين بهزاد ره رشد و بالندگي پيمود. همچنين با توجه به حضور ذي نفوذ جامي در اين عصر که سردمدار سلسله نقشبنديه بود و کمال الدين بهزاد گرايش به سلسله عرفاني نقشبنديه داشته است از اين باب در متن پيش رو به چگونگي تأثير آراء و انديشه جامي در نقاشي ايراني را جوياييم که اين تأثير در آثار کمال الدين بهزاد که نامش با مکتب هرات قرن نهم هـ . ق گره خورده است ورود و نمود مييابد.
جامي در عهد تيموريان
با توجه به اين که ايران مهد تمدني کهنسال و غني بود استعدادهاي نهفته فراواني داشت و حکام و سلاطين تيموري که به امور فرهنگي و علمي علاقمند بودند سعي نمودند از اين زمينه مناسب به بهترين وجه بهره برداري نمايند.(مجتبوي، ١٣٨٩) با توجه به اين که حمايت از فرهنگ و هنر از برنامه هاي سياسي مهم تيموريان بود و در دوره ي زمام داري هر يک از سلاطين تيموري پيوسته دنبال ميشد(کاوسي، ١٣٨٧) در اين دوره دين و دانش و عرفان ، حياتي دگر باره يافت ، خميرمايه ي هنروري و دانش ورزي قوام و دوام گرفت و تجديد قوايي در مردمان زمانه پديد آمد تا به فراخور حال در عرصه هاي علم و ادب و هنر بکوشند. (آژند، ١٣٧٩) به همين دليل پس از تيمور به ويژه در هرات ، شکوهمندي ظهور کرد که در واقع اين دوره يکي از پيشرفته ترين ادوار فرهنگي تاريخ حکومت تيموريان و در تمامي تاريخ به شمار ميرود.(مجتبوي، ١٣٨٩) اهميتي که جانشينان تيمور به فرهنگ ، ادب و هنر و علم دادند رفته رفته سمرقند و بعد از آن هرات را به صورت يکي از مراکز مهم فرهنگي درآورد و تلألويي چشمگير به اين شهر و حکومت تيموريان بخشيد. سلطان حسين بايقرا وارث اين پيشينه و ميراث بود و دوران حکومت او فصلي نو و ديگر گونه به شمار ميآيد که همه ي ابعاد و عناصر توجه به فرهنگ و رشد فرهنگي در آن به اوج خود رسيد.(فراهاني منفرد، ١٣٨١)
جامي در دوره ي حيات بزرگترين شاهان تيموري يعني شاهرخ (٨٥٠ ـ٨١٧ هـ .ق ) و تمام دوره ي ابوالقاسم بايقرا(٨٦١ ـ٧٥٦ هـ .ق ) و ميرزا ابوسعيد(٨٧٣ ـ٨٦١ هـ .ق ) و قسمت اعظم سلطنت سلطان حسين بايقرا(٨٩٩ ـ٨٧٥ هـ .ق ) ميزيست . و چون همه ي اين شاهان تيموري به علما و شعراء احترام ميگذاشتند، جامي که سرآمد همه شاعران و عالمان بود نزد ايشان عزت و احترام خاصي داشت . سلطان حسين بايقرا بيش از همه به جامي حرمت و عقيدت داشت به نحوي که درکتاب مجالس العشاق خود «مجلس پنجاه و پنجم » را به احوال جامي اختصاص داده و از حالات عاشقانه ي آن استاد و غزليات مهرانگيز او حکايات و ابياتي نقل نموده است و امير عليشير نوايي وزير عالم و مقتدر او نيز در مجالس النفائس ، جامي را با عنوان «نورا» خطاب نموده که حاکي از علاقمندي رجال آن عصر به جامي است . جامي شخصيتي است در محيط حکمراني تيموريان هرات که مانند آفتابي به هر طرف نور ميپاشد و در قدرت کلام ، شعر، مقام عرفاني ، ملاحت و نزاکت کلام مانندي ندارد. از اين رو از شاه تا گدا او را قدر و عزت نهاده و مجذوب او بودند.(جلالي، ١٣٨٤)
جامي با همه ي حشمت و عزت در نزد پادشاهان و بزرگان و با وجود روحيه اي معطوف به دربارهاي سياسي، خود در غايت سادگي و بيتکلفي و به قول خودش «در غايت بينوايي» ميزيست . اين نحوه ي زندگي شخصي او در حالي بود که با دربار تيمورزادگان و دربارهاي شرق و غرب ايران به دليل فلسفه ي سياسي حنفيگري و نقشبندي بودنش ، پيوند داشت .
البته وي تقرب به سلاطين را از آن جهت سودمند ميدانست که بار ظلم و تعدي سلاطين را بر جامعه سبک سازد. اين گونه برخورد اجتماعي وي سبب شده بود که از يک سو عامه ي مردم به او مهر و محبت يابند و از ديگر سو درباريان با آيين کشورداري و سياست شهرياري آشنا گردند.(آل رسول ، ١٣٨٣)
جامي يکي از محققان کتاب شناس ، اديبان مبتکر و مقلد و از مؤلفان چيره دست و از عارفان رسمي و درباري سده ي نهم هجري در زبان فارسي است که نه تنها در تلفيق و تلخيص و انتشار آراء ابن عربي و مشايخ نقشبندي يگانه ي عصر خود بوده و به برکت وجود کتابخانه هاي تيمورزادگان و دانشيان عصري بر کنه کتاب شناسي نگاشته هاي خانقاهي و ادبي رسيده بود بلکه از تحرير و تهذيب و بازنويسي برخي از نگارشت هاي پيشينيان توانسته بود آثاري موفق بپردازد.(نظامي باخرزي، (1371
سلطان حسين بايقرا در رساله اي ترکي که مهم ترين اثر او محسوب ميشود، مينويسد که در روزگار سلطنت او چند مرد ظهور کرده اند که با وجود آنان اين زمان بر همه ي زمان ها برتري دارد او اعلم و افضل اين مردان را نورالدين عبدالرحمان جامي ميداند و در عباراتي منشيانه به توصيف و ستايش او ميپردازد.(فراهاني منفرد، ١٣٨١)
امير عليشير نوايي وزير دانشمند، ادب پرور و دانش پرور عصر نهم هجري نيز با آن که در اطراف شمع وجود خود فضلا و شعراي بيشماري داشت و اهل ذوق و فضل پروانه صفت گرد او آمده بودند او خود نسبت به جامي سر ارادت سپرده و به قامان او دست بندگي زده بود. منزلت جامي در نزد امير عليشير نوايي هم جنبه ي دوستي و وداد داشت و هم رابطه ي شاگرد و استادي مابين آن دو برقرار بوده است . جامي که بسياري از مؤلفات خود را از نظم و نثر بر حسب تشويق يا به موجب خواهش او انجام ميداده در همه ي آنها نام وي را به تجليل و عزت ياد کرده است . پس از آن که جامي در سال (٨٩٨ هـ .ق ) وفات يافت امير عليشير نوايي براي وي مرثيه اي ساخت مفصل و آن ترکيب بندي است مرکب از هفت بند و هفتاد بيت و به اين بيت آغاز ميشود.
هر دم از انجمن چرخ جفاي دگر است هر يک از انجم او داغ بلاي دگر است (حکمت ، ١٣٨٦)
زندگي ادبي - هنري جامي
نورالدين عبدالرحمان جامي، شاعر و نويسنده ي نام آور قرن نهم هـ .ق . خاتم الشعراي بزرگ پارسي گويي است که پس از عهد حافظ بزرگترين شاعر شمرده ميشود. لقب نخستين عبدالرحمان جامي، عمادالدين بود که سپس به لقب نورالدين شهرت يافت . جامي در شاعري به مناسبت آنکه اجدادش از محله اي در دشت اصفهان بودند نخست «دشتي » تخلص کرد ولي بعدها به علت آنکه تولدش در ولايت جام روي داده بود و هم به دليل ارادتي که نسبت به شيخ الاسلام احمد ژنده پيل ميورزيد«جامي» را به عنوان تخلص شاعري خود برگزيد.(جلالي، ١٣٨٤)
مولودم جام و رشحه قلمم جرعه جام شيخ الاسلامي است
لاجرم در جريـده اشــعار به دو معني تخلصم جامي است (جامي، ١٣٨٩)
در تاريخ ولادت جامي به سال ٨١٧ هـ .ق بحثي نيست او خود در قصيده اي گفته است .
به سال هشت صد و هفده ز هجرت نبوي که زد ز مکه به يثـرب سرادقـات جـلال
ز اوج قلـــه پــــروازگــاه عـــز و قـــدم بدين حضيص هوان سست کرده ام پر و بال
(جامي، (1389
خاتم الشعراي ايران در ٢٣ شعبان سنه ٨١٧ هـ .ق در خرجرد جام ولادت يافت . و در سنين کودکي همراه پدر به هرات آمد و جهت کسب علم و دانش به مدرسه ي نظاميه هرات وارد شد.(زرين کوب ، ١٣٦٢) از اين پس زندگي جامي تا واپسين روزهايش با اين شهر و تحولات سياسي- اجتماعي آن گره خورد و فراز و نشيب هاي بسياري را طي کرد اگر زندگي جامي را از ورود به هرات تا پايان عمر به سه دوره تقسيم کنيم نخستين دوره ي آن را بايد دوره ي دانش اندوزي نام نهاد.(فراهانيمنفرد، ١٣٨١) زماني که جامي براي تحصيل وارد شهر هرات شد در مشرق ايران شاهان تيموري که پايتخت آنان سمرقند و هرات بود حکومت ميکردند و شهر هرات که اقامتگاه دائمي براي شاعران و هنرمندان بود در اين زمان داراي مرکزيت و عظمت فراواني بود.(جلالي، ١٣٨٤)
دومين دوره ي زندگي جامي دوران پيوستن او به طر يقت نقشبنديه است . پدر جامي، احمد دشتي و نياي او شمس الدين محمد دشتي از مشاهير علم و تقوي بوده اند و از خلال منابع چنين برميآيد که خاندان جامي به پيران طريقت نقشبنديه گرايش داشته و از همان نخستين سال هاي زندگي جامي اين گرايش به او انتقال يافته است . سعدالدين کاشغري(١٤٥٦/٨٦٠) نخستين پير طريقت نقشبنديه بود که جامي دست ارادت به دامان او زد و به واسطه ي او به اين طريقت پيوست . و پس از درگذشت سعدالدين کاشغري جامي به صحبت قطب ديگر طريقت نقشبنديه ، خواجه ناصرالدين عبيدالله احرار که در سمرقند ميزيست شتافت . سومين مرحله از زندگي جامي يا سومين عرصه ي تلاش و تکاپوي او که در حقيقت حاصل و دستاورد عيني دو مرحله ي پيشين به شمار ميآيد مرحله ي تأليف و عرصه ي سرايش او ميباشد.(فراهانيمنفرد، ١٣٨١) جامي از پرکارترين دانشمندان و سرايندگان ادب فارسي است آثار جامي را به طور کلي به دو دسته ميتوان تقسيم کرد دسته ي نخست کتب ادبي منظوم و منثور اوست که در بين دوستداران ادب فارسي شهرت بسزا يافته و دسته دوم کتب و رسالاتي است که در مباحث عرفان و توصف تأليف کرده است و آنها نيز در جاي خود مورد توجه اهل تحقيق و علاقمندان به کتب عرفاني قرار گرفته اند. و بر رسالات کوچک و بزرگ او ديگر دانشمندان نيز شرح ها نگاشته اند.(دانش پژوه ، ١٣٨٨)
شعر فارسي که در قرن نهم هـ . ق متمايل به سادگي و رواني بود و عليرغم اينکه برخي از شعراي اين دوره به صنايع ادبي و شعر مصنوع و دشوار تمايل داشتند، اغلب شعراي اين دوره اشعار ساده و روان ميسرودند اما همراه اين سادگي بيان ، توجه به نکته سنجي و نکته يابي و نکته گويي و مضمون آفريني همسوي و قابل توجه حاکم بود. برخي از شعراي اين دورره چون جامي، حافظان زبان فارسي و نگهبانان سنت هاي ادبي قديم بودند.(دزفوليان ،١٣٩٠)
استفاده از زبان عربي در آثار جامي نيز نشان دهنده ي تسلط وي بر ظرايف و دقايق اين زبان است به خصوص که در بين تأليفات وي، رسائل و کتاب هايي در علم صرف و نحو عرب و تفسير قرآن و ترجمه ي احاديث نبوي وجود دارد که هرگونه شک درباب احاطه ي جامي بر زبان عربي را از ميان ميبرد. بنابراين بايد پذيرفت اضافه بر خدمت جامي در راه زنده نگاه داشتن زبان فارسي، وي کوشش ارزنده و تلاش قابل تحسيني در زمينه ي رواج ترجمه از عربي به فارسي از خويش نشان داده و به مترجمان پس از خود آموخته که ميتوانند مطالبي را که از زبان هاي ديگر به فارسي ترجمه ميکنند به گونه اي در قالب کلمات و عبارات فارسي بريزند که هويتي فارسي به خود بگيرند. همچنين ويژگي ممتاز ديگري که جامي واجد آن ميباشد منتخب بودن الفاظ و استحکام عبارات اشعار اوست به نحوي که در سخنش افراط و تفريط هاي معاصران او ديده نميشود. او ميکوشد تا با کلام پخته و استوار خود پاي بر جاي استادان پيشين نهد و در اين راه همواره موفق و کامياب است ، قدرت او در بيان تعاليم و افکار صوفيه نيز بينظير است .(جلالي، ١٣٨٤)
جامي شاعري است که خلاقيت وي نه تنها در ادبيات بلکه در کل حيات فرهنگي عصر خويش به پيدايش دوره ي جديدي انجاميد.(مهديزاده ، ١٣٩٠) جامي رسالاتي به زبان فارسي و عربي در باب مطالب عرفاني نگاشته است که تعداد آنها با آثار منظوم او بالغ بر ٥٤ جلد شمرده شده است و کثرت تعداد آثاري که از او باقي مانده نمايانگر آن است که جامي هم در کميت و هم کيفيت آثار، از بزرگان کم نظير ادب و عرفان ايراني است . اين نکته را بايد در نظر داشت که بعد از حافظ شعر ديگر عروجي نيافت و بزرگاني چون سعدي و حافظ شعر را به کمالي رساندند که فراتر از آن براي هيچ شاعري ميسر نگشت و شعر والاي آنان نظير نيافت و پس از آنان انحطاط در آثار منظوم پديد آمد و سرانجام سبک هندي جايگزين سبک عراقي گشت . در اين ميان شايد بتوان گفت جامي شاعر بزرگي است که پس از حافظ توانست يک قرن شعر فارسي را از سقوط برهاند. توانايي او در همه ي انواع نظم و نثر و مفاهيم و مضامين عرفاني وي را در زمره ي سرآمدان شعر و ادب فارسي و نيز از اقصاب صاحب آثار اهل طريقت و پيشروان عرفاني به شمار آورده است . جامي هم خود شاعر و نويسنده ي توانايي است و هم بـا اقتباس از آثـار شعرا و نويسندگان پيش از خود روش شاعران بزرگ پيش از خود را ادامه داد به طوري که در قرن نهم هجري رونق شعرش موجب ادامه ي سبک عراقي گرديد و چون آخرين شاعر بزرگ اين سبک بود او را خاتم الشعراء نام نهادند چرا که پس از او سبک هندي جايگزين سبک عراقي در شعر فارسي شد و آنان که اين سبک جديد را نميپسنديدند جامي را آخرين شاعر لقب دادند.(دانش پژوه ، ١٣٨٨) جامي در پهنه ي عرفان
در قرن هشتم با ظهور عرفاي به نام که صاحب خانقاه ، تکيه و مريدان بسيار بودند مقدمات دخالت صوفيه در سياست و حکومت فراهم گشت . در همين قرن طريقه ي نقشبنديه با انشعاب از سلسله ي خواجگان ماوراءالنهر منسوب به خواجه احمد يسوي معروف به «حضرت ترکستان » به دست عارف نامي بهاءالدين نقشبند بخارايي(متوفي ٧٩٢ هـ .ق ) به وجود آمد.(طيبي، ١٣٦٩) سلسله ي نقشبنديه طريقتي منسوب به خواجه بهاءالدين محمد بخارايي(٧٩١ ـ ٧١٧ هـ .ق ) است . ولي بهاءالدين محمد بخارايي را نميتوان بنيان گذار و مؤسس اين سلسله به شمار آورد چرا که طريقت او در واقع دنباله ي طريقت خواجگان است ، طريقي که خواجه يوسف همداني(٤٤٠ـ ٥٣٥ هـ .ق ) و خواجه عبدالخالق غجدواني(متوفي ٥٧٥ هـ .ق ) بنيان نهاده بودند.(قاضي، ١٣٨٨) اعتقاد شاهان و شاهزادگان تيموري به تصوف و تکريم و احترام صوفيان به دست ايشان ، قرن نهم را در زمره ي مساعدترين ادوار تاريخي ايران براي رشد و گسترش تصوف قرار داد.(اميرخاني، ١٣٨٣) به نحوي که اوج نفوذ و شهرت سلسله ي نقشبنديه در نيمه ي دوم قرن نهم هـ . ق بود، زماني که خواجه عبيدالله احرار(٨٩٥ م ) رهبري آن را به دست داشت .(الله ياري و همگاران ، ١٣٨٨)
جامي در جواني به شيخ نقشبنديان هرات ، معروف به سعدالدين کاشغري دست ارادت داده و او را با حيث «پير صحبت » خويش برگزيده بود. با آنکه کاشغري از صوفيان دانشمند عصر محسوب بوده است وليکن مرتبه ي دانشوري و دانشمندي اين مريد جوان از او افزونتر بود. به همين جهت ، کاشغري پيوستن جامي را به جرگه ي تصوف ، گونه اي از «منت الهي» ميدانسته و ميگفته است : «امروز شاهبازي به دام ما افتاد که در همه عالم کسي نيست که پهلوي وي نشيند».(مايل هروي، ١٣٧٧) پيوستن جامي به حلقه ي صوفيان نقشبندي چونان حادثه اي در ميان اهالي مدارس هرات شگفتي آفريد و برخي از دانشمندان عصر را متعجب کرد. حضور جامي به عنوان يکي از قطب هاي اين سلسله آبرو و حيثيتي وافر به اين طريقت داد. چرا که در کتاب دنباله ي جستجو در تصوف ايران نوشته عبدالحسين زرين کوب ذکر شده است که «گرايش او به طريقه خواجگان نقشبندي با توجه به شهرت و وجهه ي علمي که او در آن ايام داشت به قدري براي اين طايفه مغتنم تلقي شد که به موجب روايت «رشحات عين الحيات » يک تن از اکابر اين سلسله در هرات ميگفت تا وقتي عبدالرحمان جامي به طريقت در نيامده بود، گمان آن بود که از مطالعه و تحصيل علوم رسمي هيچ چيز بهتر نيست . وقتي وي طريقه درويشان اختيار کرد برتري اين طريقت معلوم شد.»(زرين کوب ، ١٣٦٢)
جامي در سال هاي ٨٧٠-٨٧٧ هـ .ق در مرکز قدرت معنوي و ديواني قرار داشته و همچنان که به زندگي خانقاهي و ارشاد مريدان نقشبندي ميپرداخته بر دولتمردان دربار تيموري نفوذ و سلطه يافته بود و تا پايان عمر يکي از حلقه هاي درشت نظام اجتماعي- فرهنگي حکومت سلطان حسين ميرزا در خراسان محسوب ميشد تا جايي که توده مردم عموما مشکلات و خواسته هاي خود را از طريق او به گوش سلطان و وزيرش اميرعلي شيرنوايي ميرساندند.(مايل هروي، ١٣٧٧) تصوف در سده ي (نهم /پانزدهم ) و آستانه ي سده ي (دهم /شانزدهم ) دستخوش تحول عظيم شد اين تحول در فرقه هاي غرب ايران بسيار محسوس تر بود و در شرق ايران در خراسان و ماوراءالنهر نيز جريان داشت که مسير اصلي آن حرکت تصوف به سوي قدرت سياسي بود. خواجه ناصرالدين عبيدالله احرار صوفي و فرهنگ مرد نامدار اين قرن بر زمامداران روزگار خود تأثيري شگرف نهاد، او از قدرت معنوي نفوذ اجتماعي، نفوذ اقتصادي و اهميت سياسي خود به بهترين صورت براي مهار کردن قدرت سياستمداران بهره گرفت ، با سياست درآميخت و به کشاکش هاي سياسي گام نهاد و از مجموعه ي توان خود براي حفظ مسلمين از ستم و تعدي زمامداران استفاده کرد. ميان خواجه ي احرار و جامي روابط نيکويي برقرار بود در حقيقت احرار، جامي را حلقه ي اتصال خود با حکومت هرات ميدانست و درخواست هايش را با واسطه قرار دادن جامي مطرح ميکرد.(فراهاني منفرد، ١٣٨١) همچنين اعتقادات مذهبي جامي، با روح زمانه اي که در آن زندگي ميکرد هم خواني داشت .
آنچه در سرتاسر پيکره ي عرفان و تصوف عصر جامي، جاري بود فراگير شدن آراء و آثار محييالدين بن عربي بود.
آموزه هاي عرفاني ابن عربي که در سرتاسر قرن نهم هـ .ق سايه انداخته بود، جامي و همه ي متصوفان نقشبندي اين دوره را به خود مصروف کرده بود. به طوري که در عصر جامي نوعي ابن عربي مآبي شيوع يافته بود و حتي دربار تيمورزادگان را به خود مشغول داشته بود.(مايل هروي، ١٣٧٧) مشايخ سلسله ي نقشبنديه به مطالعه ي آثار محييالدين ابن عربي راغب بوده و قرآن را وسيله ي قوت اعتقاد سالک ميدانستند. طبعا جامي هم بر شيوه ي آنان کار ميکرد و به تصوف عملي توجه داشت و به سبب قدرتي که در شرح دشواريهاي تصوف و عرفان به نظم دلپذير و به نثر فصيح عالمانه داشت توانست عرفان ايراني را که در عهد وي به نابودي ميگراييد در پايه و اساس عالمانه نگاه دارد و خود به همين سبب در صف بزرگترين مؤلفان و شاعران عارف و صوفي مشرب پارسيگوي جاي گيرد.(جلالي، ١٣٨٤)
عارفان با ذوق و داراي مواجيد عرفاني بيشتر به مجموعه اي از اصطلاحات ابن عربي توجه داشتند و شعر فارسي را در خدمت شاعرانه ساختن تفکر عرفاني ابن عربي به کار ميگرفتند. جامي هم از جمله همين شاعران و اديبان بود.(مايل هروي، ١٣٧٧) جامي يکي از سران مهم سلسله ي نقشبنديه در عصر خويش محسوب شده و از بزرگترين مروجان انديشه ي ابن عربي در ايران و کشورهاي اسلام به ويژه ترکيه ، پاکستان ، افغانستان و تاجيکستان به شمار ميآمد و به دليل رواني قلم ، فهم خوب و دقيق حقايق ، توانسته غوامض عرفاني را با نظم و نثري شيوا(هم به فارسي و هم به عربي) با زباني ساده و قابل فهم گره گشايي کرده و در ترويج افکار عرفان بسيار مؤثر باشد. جامي در طي سال ها با آموختن بسياري از علوم متداول روزگار خويش و سير محققانه در عالم عرفان و تصوف ذخيره ي بيمانندي اندوخت که عمده ي اين ذخيره ي علمي از آثار شيخ اکبر، محييالدين ابن عربي و مفسران و شارحان مکتب او بود که در آن روزگار به عنوان کتب درسي، بخش اعظم حوزه هاي فرهنگي جهان اسلام را زير نفوذ داشت . نگاهي به نخستين اثر او در عرفان نظري يعني «نقدالنصوص في شرح نقش الفصوص » و منابع و مصادر آن ، در عين تأييد اين سخن نشان ميدهد که وي چگونه عصاره ي اين مجموعه را به خاطر گرفته است .(آل رسول ، ١٣٨٣)
در واقع جامي چنانکه از احوال و آثارش بر ميآيد طي سال هاي دراز در کتب ابن عربي ممارست و مطالعه داشته و با مشايخ و علماي خراسان و ماوراءالنهر در باب مطالب وي مکرر مباحثات کرده است .(زرين کوب ، ١٣٦٢) ضمنا آقاي زرين کوب آشنايي جامي با افکار ابن عربي را مرهون ارتباط او با خواجه سعدالدين کاشغري و خواجه شمس الدين محمد کوسوئي از علماي هرات و همچنين گفتگوهاي او با عبيدالله احرار ميدانند.(قاضي، ١٣٨٨) نقشبندي شدن جامي، طريقه ي خواجگان نقشبندي را تکميل کرد و وجهه ي علمي آن طريقت خانقاهي را در تاريخ تصوف ايران در سده ي نهم هجري و پس از آن در آسياي صغير و شبه قاره ي هند محقق ساخت .(مايل هروي، ١٣٧٧)
جامي در دربارهاي سياسي عصر و پسندهاي عام فرهنگي ـ اجتماعي
رسميت فرهنگي و پيوند نامبارک اهالي قلم با صاحبان تيغ و شمشير پيشنه ي ديرينه اي دارد، در عصر جامي رسميت فرهنگي، بيشتر رسميت داشت به طوري که اهالي فکر و فرهنگ به ندرت ميتوانستند از مدار مغناطيسي ارباب زر و زور به دور مانند و بتوانند استعدادها و قابليت هايشان را شيوع دهند و گسترده سازند. جامي نيز اين پسند فرهنگي- سياسي عصر را دريافته بود و به رسميت فرهنگي روزگارش پيوسته بود. اين پيوستگي جامي با دربار وقتي عميق تر شد که اميرعلي شيرنوايي دست ارادت به جامي داد و در زمره ي مريدان نقشبندي قرار گرفت و جامي را در نظر اهالي خراسان و مراکز قدرت در شرق و غرب ايران به حيث ملجأ و مأوا معرفي کرد. مردم او را «مخدوم » ميخواندند و وزير عصر هم از او به عنوان «مولانا نورا» ياد ميکرد. با اين همه ، دانش و بينش ادبي- عرفاني جامي از او مردي ساخته بود که اگرچه به دام اين گونه بزرگداشت ها افتاده بود اما غره نشده و بسيار ساده ميزيست و ساده ميپوشيد.(مايل هروي، ١٣٧٧)
او در زمان پادشاهي سلطان حسين بايقرا ميزيست که خود اهل دانش و ادب و ادب پرور بود و شاعران و دانشمندان و هنرمندان را مورد حمايت و پرورش قرار ميداد. تقرب جامي به درگاه سلطان به حدي بود که غالبا وزرا و امرا و رجال او را شفيع کارها و وسيله ي انجام حوائج خود قرار ميدادند و او با همه ي درويشي در انجام حاجات ايشان مضايقه نميکرد و اگر مورد غضب سلطان واقع ميشدند ازآنان استمداد کرده به شفاعت ايشان کمر ميبسته است .(دانش پژوه ، ١٣٨٨) جامي که از ٨٧٧ هـ.ق تا پايان عمر در هرات به سر ميبرد در اين سال ها زندگي او صبغه اي کاملا فرهنگي- اجتماعي مييابد. و پس از ٨٧٨ هـ .ق . دقيقا يک حلقه ي درشت دستگاه سياسي سلطان حسين محسوب ميشود آن هم نه در دربار، بلکه در خانقاه و مدرسه و در ميان توده ي مردم ، با حفظ مقام معنوي و جاذبه هاي آن ، ميتواند بسياري از درشتيهاي دربار را هموار نموده و ناآراميهاي مردمي را آرام سازد. پيوند متفکران و نيک خواهان با دربارهاي سياسي بهره ها و ثمره هايي در پي داشته است ، جامي نيز از اين پيوستگيهاي دربارانه بهره هاي فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي ميبرد که پاره اي از آنها بيگمان سودمنديهاي فردي و شخصي براي جامي داشته و پاره اي ديگر هم فايده هاي اجتماعي براي اهالي عصر حاصل مينمود. نخستين بهره هايي که جامي از طريق پل بستن ميان خانقاه و دربار حاصل ميکند، ثروت بياندازه و غناي چشم گيري بوده که متوجه شخص او بود. جامي اين ثروت را براي رفاه حال شاگردان و نشر فرهنگ هزينه کرده و به ساختن مسجد، مدرسه و خانقاه مصرف مينمايد.(مايل هروي ١٣٧٧) جامي در جامعه هنري
دربار سلطان حسين بايقرا در هرات يکي از درخشان ترين مراکز ادب و هنر و علوم در تمام مملکت ايران بود.(آريان ، (1382
متفکر و عارف برجسته اي چون جامي از آن روي که به صوفي سياست پيشه اي چون خواجه ناصرالدين عبيدالله احرار ارادت ميورزيد به امور سياسيي گرايش نشان ميدهد و از نظر سياسي همان راهي را ميپيمايد که خواجه عبيدالله احرار در سمرقند و در پيوند با حکمرانان آن ديار طي کرده بود. او همانند عبيدالله احرار چنين اعتقاد داشت که نزديکي به زمامداران به انگيزه ي حفظ حقوق مسلمانان و نگاهداشت جان و مال آنان از دستبرد ستم حکومت گران ستمکار نه تنها جايز که از مهم ترين کارهاست . نزديکي جامي به زمامداران عصر مقاصد خيرخواهانه اي داشت که به او آن وارستگي و بيپروايي را ميبخشيد که شاه را نصيحت گويد و به رعايت حقوق رعايا فراخواند.(فراهاني منفرد، ١٣٨١)
جامي يکي از دانشوران عصري با دانشي دائرةالمعارفي محسوب ميشود که درباره ي بيشترينه ي دانش هاي شناخته ي قرن نهم هـ .ق . از تفسير، حديث ، سيره و تاريخ ديني، فلسفه ، عقايد، کلام ، فقه ، لغت و دستور زبان ، زمينه هاي ادبي، موسيقي، عرفان و تصوف شرقي و غربي در جهان اسلام قلم زده است . آنچه جامي چند دانشي را در تاريخ فرهنگ و ادب فارسي نگاه داشته صرف نظر از پسندهاي رسمي فرهنگ و فرهنگ رسمي توجه او به محوريت تخصصي در قلمرو دانشوري بوده است . او به درستي توانسته است که اولا با توجه به علايق مدرسي آموخته هايش را بر پايه ي موازين و نظام مدرسي تدوين و تصنيف کند و ثانيا بيشتر آگاهيهايش را با برآوردها و استنباط هاي خانقاهي و صوفيانه مطرح بحث سازد. اين دو نکته به سطحيت دانش دائرةالمعارفي او ژرفا و غور بخشيده و از او در تاريخ فرهنگ فارسي، اديبي عارف ساخته است . به اين اعتبار مجموعه ي حيات فرهنگي جامي در زمينه هاي دوگانه سزاوار بررسي است : زبان و ادب ، تصوف و عرفان . جامي جامع پسندها و شئون گونه گون حيات انساني در قرن نهم هجري بوده است . او صوفيي است اديب با همه ي پسندهاي صوفيانه و خانقاهي و همه ي پسندهاي غالب ادبي در روزگارش . او منتقدي است اجتماعي، که با سر و تنه ي جامعه ، شاه و مردم گرفت و گير و داد و دهش دارد. ادب عصر با پسندهاي غالبش از او شاعري نساخته است که در تنگناي شعر و شاعري بماند، همچنان تصوف عصر او را در خانقاه محبوس نکرده است . به اين جهت جامي کليت زندگي را در تاريخيت تمدن اسلامي قرن نهم خراسان به هيئت فراگير آن تجربه کرده و به گونه اي زيسته است که نقد و تعريض هاي فرهنگي - اجتماعي- سياسي را در کشکول آثارش ريزانده و گنجانده است . آن گونه که آثار او در ميان سالي و هم تا اوان کهن سالي دقيقا در سيماي منتقدي اجتماعي ظاهر شده و بسياري از کژتابي هاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي را مورد نقد و تعريض قرار داده است . و اين روحيه ي نقد و ستيهندگي جامي تنها در برابر «مذهب عامه و طبقات عامي» نميجنبيده ، بلکه در مقابل خواص اهل علم و نيز در برابر پاره اي از علوم عصر نيز جنبش ها و جهش هايي داشته است . (مايل هروي، ١٣٧٧)
در هرات نيمه ي دوم عصر ١٥م . پيشرفت ادبيات و انکشاف علم ، هنرهاي نفيس ، مخصوصا خطاطي، نواحي، تذهيب کاري، صحافي، نقاشي و رسامي که به صنعت آرايش کتاب وابسته بودند، کندکاري، حجاري، حکاکي، گل کاري وکاشيگري که به رواج هنر مهندسي و معماري ارتباط قوي داشتند همچون موسيقي بسي ترقي کرده بود. عبدالرحمان جامي از يک طرف با شخصيتي، ذي نفوذ در قدرت ، بينش ، مقام ، موقعيت اجتماعي و در جايگاه سرور معنوي اهل ايجاد براي رواج هنرهاي نفيسه در مقام حمايت برآمده و از طرف ديگر به واسطه شرکت شخصي در پيشروي بسياري از ساحه هاي هنر سهم ارزنده اي را ايفا مينمايد. همچنين موافق اخبار بسيار سرچشمه هاي تاريخي برخي صنعتگران و هنرمندان عصر ١٥م . صرفا با کمک مادي جامي و در ملازمت او ايستاده ، هنر خود را رواج و صيقل داده بودند. جامي در زمان زندگيش نه تنها به صفت پير طريقت ، بلکه چون اديب ممتاز، حمايت گر صنعت و هنر و مربي جوانان ، آبرو و اعتبار بزرگي صاحب گرديد. دوران کمالات معنوي او در پيوستگي قوي، منور فکران شهر سپري شده است . شاعران ، عالمان ، موسيقيچيان و رسامان و نقاشان مواضع و کشورهاي ديگر در اطراف جامي جمع آمده بحث و مشاعره ها تشکيل و ترتيب ميدادند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید