بخشی از مقاله

چکيده :
دراين مقاله بررسي نقش مردم شناسي و اتنوگرافي (مردم نگاري) در منظقه ي پاسارگاد در توسعه ي پايدار گردشگري پرداخته شده است . پاسارگاد به علت دارا بودن جاذبه هاي تاريخي متعدد که برخي از آنها در نوع خود در سطح جهاني بي نظير هستند توانسته از مسيرهاي اصلي گردشگري داخلي و خارجي کشور به حساب آيد و هرساله پذيراي سيل عظيم گردشگران داخلي و خارجي باشد.
تاثير گردشگري در حوزه هاي مختلف از جمله حوزه ي فرهنگ ،جامعه و مردم شناسي نمود پيدا مي کند. نوع زندگي مردمان و آداب و رسوم فراموش شده و فراموش نشده ي آنها، عاملي موثر در تبادلات فرهنگي و گردشگري بين شهرها و کشورهاي مختلف است .بحث گردشگري روستايي فرصت ويژه اي است براي توسعه ي پايدار مناطق گردشگري داراي قابليت ، شناخت فرهنگ ها و ارتباط نزديک تر با رفتارهاي مختلف بين اقوام است .صنعت بزرگ گردشگري در کنار مباحث ويژه ي مردم شناسي مي توانند در کنار همديگر رابطه اي متقابل با گردشگر برقرار نمايند و بر پذيرش هرچه بيشتر گردشگر در حوزه ي فرهنگ کمک شاياني نمايند که پيامدهاي آن تبادل فرهنگي و بالا بردن الگوهاي فکري و فرهنگي گردشگران است .در بحث توسعه ي پايدار روستايي پاسارگاد بايد گفت که پاسارگاد نام مهمترين طايفه و عشيره پارسيان بوده است و هخامنشيان از اين طايفه برخواسته اند که در شيوه ي زندگي روستايي راپيش گرفته اند و اين عامل خود مي تواند نظر گردشگر را به خود جلب کند. در اين پژوهش سعي شده تا زندگي مردم منطقه و آداب رسوم آنها که از فاکتورهاي جذب گردشگراست مورد بررسي و معرفي قرار گيرد.
واژگان کليدي : توسعه ي پايدار،گردشگري، مردم شناسي،تبادلات فرهنگي،زندگي روستايي
مقدمه
در کشور ايران محوطه هاي تاريخي ـ طبيعي بسياري وجود دارد که تحت عنوان مناظر فرهنگي با يادمان هايي با ارزش ملي، جاذبه هاي برون شهري را ميآفرينند. اين مناظر خاص تاريخي طبيعي هم براي اهالي ايران زمين ارزش ملي دارند و هم براي کسانيکه به آنها عشق ميورزند و غالبا از نقاط دوردست دنيا به ديدنشان ميآيند، جالب توجه هستند. زيرا از اعماق دوران گذشته و تمدن کهن ايران سربرآورده اند و اغلب طبيعتي بکر در پيرامون خود دارند. ميراث طبيعي مناطقي نظير محوطه تاريخي طبيعي پاسارگاد در جلگه دشت مرغاب مکمل ميراث باستاني فرهنگي اين مجموعه آثار با تمدن سه هزار ساله مي باشد.
پاسارگاد به علت دارا بودن جاذبه هاي تاريخي متعدد که برخي از آنها در نوع خود در سطح جهاني بي نظير هستند، و همچنين وجود برخي موهبت هاي طبيعي مانند تنگ بلاغي، تنگ پيرچوپان ، جنگل هاي چاه بيد، ، جلوه هاي بي نظير از اکوتوريسم و.... هر کدام به نوبه خود مي تواند صنعت توريسم اين منطقه را با تحولي بزرگ روبه رو سازد.
موقعيت جغرافيايي پاسارگاد
کشور: جمهوري اسلامي ايران استان : فارس ، با مرکزيت شيراز
شهرستان : پاسارگاد، با مرکزيت سعادت شهر بخش : پاسارگاد، با مرکزيت روستاي مادرسليمان
نقشه استان فارس و شهرستان پاسارگاد
پاسارگاد در منطقه دشت مرغاب و در ١٣٨ کيلومتري جاده شيراز ـ اصفهان واقع گرديده است . براي رسيدن به اين منطقه به ترتيب بايد از شهر مرودشت و روستاهاي سيدان ، سيوند، همت آباد، وکيل آباد، سعادت شهر و روستاي سرپنيران عبور کرد. لازم به ذکر است در طول اين مسير و پس از عبور از مرودشت ، چندين منطقه مهم باستاني بنام هاي تخت جمشيد، نقش رستم ، نقش رجب و شهر استخر قرار گرفته اند. در بخش شمالي دشت پاسارگاد، شهر قادرآباد و مرغاب همجوار با کوه تنگ حنا در دامنه تپه ماهوريها قرار گرفته است . بخش شرقي را کوه هاي آهن پزان و دوزاغون و جنگل هاي پسته وحشي (بنه ) در بر گرفته اند. سمت غرب دشت نيز به وسيله رشته کوه بلند موسيخاني، تپه ماهوري ها و جنگل چاه بيد محصور شده است . در جنوب کوه هاي کوچکک و تنگ کوهستاني بلاغي است که کوتاه ترين مسير ميان دشت پاسارگاد و منطقه کمين است . رود پلوار تنها رود دائمي منطقه است که از نزديکي قصر يعقوب و خرمي در ٤٠ کيلومتري شمال پاسارگاد سرچشمه ميگيرد و پس از آبياري دشت پاسارگاد و کمين در نزديکي پل خان مرودشت به رود کر ميپيوندد و در پايان به درياچه بختگان ميريزد. به دليل وجود اين رود، جلگه پاسارگاد هميشه بارور و نشيمنگاه اقوام مختلف بوده است .
اقليم منطقه کوهستاني سرد معتدل است و بارش هاي زمستاني و بهاري آب و هواي مناسبي براي رويش انواع گياهان بويژه جامعه گياهان بومي منطقه فراهم آورده اند. منظر کوه هاي چين خورده و صخره اي با غارهاي متعدد و متنوع در پس زمينه منظر دشتي و حاشيه رودخانه سيوند با نوار سبز درختان بيد و نيزارها در طول مسير دسترسي از شيراز تا پاسارگاد، همواره ديده ميشود. منطقه همچنين در مسير کوچ عشاير است و جامعه روستايي ساکن در اين محدوده کشاورزي پررونقي دارند.
محدوده دشت مرغاب با آثار باستاني متعلق به هزاره هاي سوم و چهارم و با قدمت ٢٥٠٠ ساله و بيشتر، مجموعه کم نظيري از آثار تاريخي را در بستر طبيعت بکر با ويژگيهاي خاص و متمايز داراست .
در مرکز دشت مجموعه پاسارگاد قرار گرفته که يکي از با ارزشترين و مهمترين محوطه هاي تاريخي- فرهنگي کشورمان به شمار مي آيد. اين مجموعه به دليل ويژگي ها و شاخصه هاي معماري، هنري و شخصيت سازنده آن (کوروش بزرگ ) در شهريور ماه سال ١٣١٠ با شماره ١٩در فهرست آثار ملي جاي گرفت .
دسترسي به اين منطقه از طريق جاده فرعي منتهي به محوطه پاسارگاد، در فاصله ٢٠ کيلومتري از سعادت شهر و عمود بر جاده اصلي شيراز ـ اصفهان امکان پذير است . اين جاده فرعي به طول حدود ٤ کيلومتر به محوطه منتهي ميشود. ابتداي جاده به طول حدود يک کيلومتر که زيباترين بخش مسير دسترسي به شمار ميآيد با وجود درختان بلند و کهنسال که در دو طرف جاده قرار گرفته اند، چشم انداز زيبا و جذابي را ايجاد کرده است که در فصل هاي مختلف جذابيت هاي خاص خود را داراست و با کشش بصري مضاعفي ناظر را به سمت جلو هدايت مي کند.
جاده فرعي منتهي به محوطه پاسارگاد
جذب گردشگران با وجود کمبود و کاستيهاي فراوان از لحاظ امکانات رفاهي، تاسيسات و تجهيزات موردنياز، مديريت و طراحي مسيرهاي صحيح گردشگري و هدايت گردشگران به شکل مناسب درجهت بازديد از اين مناطق ، به همراه توسعه بيرويه ساخت و ساز در روستاهاي مجاور با اين محوطه ها باعث تخريب محيط زيست و از بين رفتن محيط طبيعي ـ تاريخي و چشم اندازهاي فرهنگي آن شده است . بديهي است همگام و همسو شدن مرمت و بازسازي تدريجي عوامل سازنده محيط طبيعي با عوامل مصنوع (آثار باستاني) درحفظ هويت آنها ضرورتي بسيار دارد. با توجه به اهميت پهنه هاي تاريخي ـ طبيعي فوق و تاکيد بر توسعه صنعت گردشگري در قالب بيشترين بهره وري و کمترين آسيب رساني، مرمت و حفاظت نميتواند تنها به آثار و ابنيه باستاني تعلق گيرد بلکه ميبايد محيط پيرامون آنها را نيز دربرگيرد.
توسعه گردشگري متناسب با حداکثر بهره وري و حداقل آسيب رساني به محوطه تاريخي طبيعي پاسارگاد ميتواند در جذب گردشگران مثمر ثمر واقع گردد. منطقه پاسارگاد هر ساله پذيراي هزاران گردشگر ايراني و خارجي است که عليرغم کمبود امکانات تسهيلات رفاهي از آن بازديد ميکنند.
سيل عظيمي از بازديدکنندگان در نوروز ١٣٩٢
علاوه بر آثار باستاني موجود در منطقه که به دوره هاي تاريخي مختلفي بويژه دوران هخامنشي تعلق دارند، پتانسيل ها و جذابيت - هاي گردشگري طبيعي و مناطق بکر ادغام شده از طبيعت منطقه زاگرس و آثار تاريخي موجود در آن و در پيرامون محوطه تاريخي پاسارگاد ميتواند در جهت توسعه صنعت گردشگري معرفي شود و به عنوان يکي از ده ها پهنه تاريخي طبيعي در کشور ايران و با طراحي محيط و منظر درخور، همگام باتوسعه صنعت گردشگري در آن و تأمين تسهيلات موردنياز ايشان مرمت محيطي و حفاظت بهينه شود.
وجه تسميه پاسارگاد
در مورد واژه پاسارگاد نظريات گوناگوني ابزاز شده است : نخستين کسي که اظهار نظر کرده است هردوت مي باشد که «پاسارگادي» نام مهمترين طايفه و عشيره پارسان بوده است و هخامنشيان از اين طايفه برخاسته اند. کنت کورس (کنتوکورتيوس ) اين واژه را به صورت «پارسه گد» آورده است . اصولا وجه اشتقاق اين واژه پارسي باستان مورد تأييد است که پاسارگاد را «محل استقرار پارسيان »، «زيستگاه پارسيان »، «تختگاه پارسه » و «دژ پارسيان » معني کرده اند.
نزديک به دويست سال از اثبات مشهد مادر سليمان به عنوان آرامگاه کوروش و دشت مرغاب به عنوان پاسارگاد قديم مي گذرد و در اين مدت نيز درباره صورت و معني «پاسارگاد» سخنان بسياري عنوان شده است . نخستين کسي که اظهار نظر کرده است هرودوت مي باشد او مي گويد که «پاسارگادي» نام مهمترين طايفه و عشيره پارسيان بوده است و هخامنشيان از اين طايفه برخواسته اند. (جمشيد صداقت کيش ، ١٣٨٠، ص ١٤)
نخستين کسي که نام پايتخت کوروش را ياد کرده ، کنزياس پزشک يوناني داريوش دوم و اردشير دوم هخامنشي است که در ايران مي زيست و لابد به اين نام آشنايي کامل داشته است . وي نوشته است که کوروش در « نزديک پاسارگاد» بر آخرين پادشاه ماد پيروزي يافت .
پس از او آريستبولوس ، از ياران اسکندر مقدوني، مي گويد که اين سردار «گنج پاسرگاد» را تاراج کرد.استرابو جغرافيانوس و مورخ سده اول ميلادي و همچنين نيکلائوس دمشقي و پليانوس از پاسارگاد نام برده اند،پليني مي گويد:«رودخانه اي است به نام سيتپ .گانوس که اگر بر آن هفت روز کشتي برانند به شهر پاسارگاد مي رسند.پلوتارخوس ، کنتوس ، کوريتوس و استفانوس بيزانسي که در دوره يازده و دوازده ميلادي مي زيسته از پاسارگاد نام برده اند. چنانچه مي بينيم يک دسته از روايات باستاني نام شهر را « پاسارگاد» دانسته و دسته ديگر آن را با «پارس ، پرس » ارتباط داده اند تا جائيکه به عنوان نمونه ويليام اوزلي که در ١٨١٠ تا١٨١٢ به همراه نماينده بريتانيا در ايران بود در سفر نامه خود تخت جمشيد و پاسارگاد را يکي مي داند و مي گويد کلمه «پرسه پليس » را به نادرست ياد کرده اند و آن « پارسه گرد» بوده يعني « نشيمنگاه پارسيان » .
در بررسي نوشته هاي صاحب نظران بطور کلي مي توان اينگونه نتيجه گرفت که :
- نام اصلي شهر پاسارگاد چيزي شبيه « پسر گد» بوده و تلفظ امروزي نيز درست است و رابطه اي ميان اين نام و«پارس » نيست .
- نام پاسارگاد از اسم قبيله شاهي پارسيان يعني قبيله «پاسارگاد» گرفته شده که « گران گرزان » (پسر يا پزر يا پچر به معني گران و سنگين و گر يا گدا به معني گرز مي باشد) معني مي داده است .
- و نيز نوشته اند که پاسارگاد در اصل پس از کادرش يعني پشت کوه ارکادر بوده است .کوه ارکادر را داريوش کبير ضمن نبشته هاي ميخي خود در بيستون ( بند ١١ از ستون اول ) ذکر کرده است . (مريم رخشاني کوچصفهاني، بابک کيال ، ١٣٨٢، ص ٧)
پيشينه معماري
روستاي مادرسليمان داراي دو قلعه بوده است . يکي در کنار رودخانه پلوار که پنج تا شش نسل قبل در آن زندگي مي کرده اند و چون در اين دوره براي اخذ ماليات مردم بنيچه بندي شده بودند و اغلب جزء بنيچه ميرکي بوده اند به قلعه ميرکي معروف بوده است و ديگري در بالاي روستا قرار داشته که به دليل وجود طلاب آن را شيخان يا شيقون مي ناميده اند. شيخان يا شيقون مربوط به سه تا چهار نسل پيش مي باشد و مردم در آن زمان به صورت عشايري در قلعه شيقون و در کنار مسجد اتابکي که آن را کاکوت يا کوتيکا مي ناميده اند، زندگي مي کرده اند. به طور کلي در دوره هاي قبل مادرسليمان با نام هاي شيخان يا شيقون که دليل آن در بالا گفته شد و خمارون به دليل کشت بسيار وسيع خشخاش شناخته شده است .
پلان قلعه پاسارگاد
در معماري سنتي قلعه مصالح ساختماني از خشت خام درست شده است ، مردم براي ساختن آنها خشت خام را در قالب هاي مربع شکل قالب گرفته وپس از قالب گيري آنها را در معرض آفتاب قرار مي دهند و بعد با آن خانه را مي سازند پي اين ساختمان ها نيز از خشت مي باشد ،سقف آنها نيز از چوب که با توجه به سقف اتاق بريده مي شده است که گاهي نيز از حرس درختان تشکيل شده است ونما ي بيروني آن به سمت اتاق را با حصيرو نيز گاهي با سفره هاي پلاستيک مي پوشانند و اين حصيرها معمولا از زرقان تهيه مي شده است .خانه ديوار نداشت واگر هم داشت به صورت خشتي بوده است وپر چين هاي آن از گپ وگون بوده است و پشت بام نيز با مخلوطي از کاه ،گل ونمک آميخته به يکديگر،اندود مي شده است که اين مخلوط خاصيت نفوذ نا پذيري داشته است ، هر خانه از بخش هاي مختلفي چو سر پله ،کفش کن ، سفه قالي بافي ، طويله هاي گاو وگوسفند به صورت جدا گانه
،اصطبل ،کاهدان ،اتاق که شامل طاقچه ،بخاري ،گنجه در وپنجره بوده است وايوان بوده است .
کفش کن جايي بود که از ساير اتاق ها بزرگتروبه اتاق هاي ديگرنيز راه داشته است ودرب آن بسيار بزرگ بوده وگاهي زنان در آن به قالي بافي مي پرداخته اند.
سفه قلي بافي نيز در ساختمان تهويه مي شده است که علاوه بر اين که زنان در آن قالي مي بافتند ظروف خود را نيز در آن نگاه داري مي کردند.
و در هرخانه معمولا دو طويله وجود داست که به صورت جداگانه براي گاو وگوسفند بود ودر هر طويله محلي براي علوفه (آخور ) ومحلي براي ريختن آب درست شده بود (آبشخور)ودر کنارطويله اصطبل نيز درست شده بود که ساختمان دروني آن مانند طويله بوده است .ودر يک محل علاوه بر سوخت زمستانه به نگهداري کاه وعلوفه نيز مي پرداختندکه به آن کاهدان نيز مي گفتند هر خانه با توجه به توانايي مالي خودداراي چند اتاق بوده است که عرض اتاقها به 5/2تا٣متر مي رسد و طول آن به حداکثر ٥ متر مي رسيد هر خانه معمولادوتاسه اتاق داشت وبا طول به متراژاتاق داراي طاقچه بوده است مثلااتاق ٤الي ٥ متري داراي دو طاقچه بوده است درآن بعلاوه داراي اجاق نيز بوده است که در آن چوب مي سوزاندندودر آخر سال آن را گل اندود کرده ومرمت مي نمودند.وداراي يک گنجه بود که وسايل مهم رادر آن قرار مي دادند وداراي يک در بود از جنس چوب که به آن آرمالي مي گويندوباتوجه به وضعيت مالي صاحب خانه اين در داراي نقش ونگار بسيار بوده است .در وپنجره از جنس چوب سپيدار بوده ودر وپنجره فلزي وجود نداشته است . کف حياط به صورت شن ريزي وماسه ريزي بوده است .مردم از حمام خزينه يا حمام عمومي استفاده مي کردند و توالت در حياط بود.
در دوره هاي بعدي خانه ها به صورت تالاري بوده است که تفاوت آنچناني باساختمان قلعه نداشته است جز در مواردي مثل حياط که کف آن را باسيمان مي پوشانند ودر پي ساختمان سنگ به کار رفته ودر وپنجره اکثرااز فلزات مي باشد ،در موارد کمي چوب به کار مي رود.
نماهايي از خانه هاي قلعه پاسارگاد
عقايد فراموش شده :
مراسم ديگ جوش : تا سال ١٣٤٠، مردم از روستاي پاسارگاد و روستاهاي اطراف (از جمله ؛ قادرآباد و مرغاب ) به آرامگاه مي آمدند و حتي شب را در آنجا مي ماندند و هر کس بر حسب وضع مالي خود، مرغ و خروس و انواع و اقسام گوسفندان را قرباني مي کرد و در همان جا ديگ جوش درست مي کردند و به همه مي دادند. بر اساس باور آنها نبايستي ذره اي از ديگ جوش به خانه آورده شود.
محل قرباني کردن قرباني ها، در زمين گودي واقع در شمال آرامگاه ، در برابر در ورودي اتاق آرامگاه و ب فاصله 5/1 متري آرامگاه بوده است . گاه خون قرباني را هم به سنگ هاي آرامگاه مي ماليده اند. به اين دليل که محل نخستين ديگ جوش در اطراف آرامگاه و عموما در پناه قطعات بزرگ سنگ آرامگاه بوه است (چون سوخت مردم براي ديگ جوش در آن زمان ،هزيم و شاخه هاي درخت بوده است ) لذا به سنگ هاي آرامگاه لطمه ميزده است . بنابراين از سال ١٣٤٠ به بعد، از پختن ديگ جوش در اطراف آرامگاه جلوگيري ميشود.
همه مردمي که براي ديگ جوش يا زيارت مي آمده اند، به اتاق آرامگاه مي رفته اند و ضمن زيارت ، در و ديوار اتاق آرامگاه را مي بوسيده اند، شمع روشن ميکرده اند و به طنابي که در اتاق بسته شده بود، دخيل از پارچه يا سوزن قفلي و امثال آن مي بسته اند تا حاجت آنان برآورده شود و نيت مي کرده اند که "اي مادرسليمان ، اگر مراد مرا حاجت کني، فردا [يا هر روز ديگر] يک بره ، ديگ جوش مي کنم ." اين نيت براي بچه دار شدن ، رفع گرفتاري ها و امثال آن بوده است . برخي از اهالي پاسارگاد به ياد مي آورند که گهواره اي هم در اتاق آرامگاه بسته بودند. (جمشيد صداقت کيش ، ١٣٨٠، ص ١٠٦)
همچنين زوار ضمن زيارت ، دور آرامگاه طواف نيز مي کرده اند. در هنگام طواف زوار سه مرتبه از زير سنگ هاي باريک و بلندي که در فاصله ٢٥ متري شرق آرامگاه قرار داشته عبور مي کرده اند. امروزه اين آداب و رسوم به کلي به فراموشي سپرده شده است تنها در چند سال اخير مشاهده شد که تعدادي به رسم قبل در آنجا گوسفندي قرباني نمودند.
باقيمانده مسجد اتابکي اطراف آرامگاه کوروش
آب هاران
از عقايد جمعي مردم اين منطقه اين بوده است که آب رودخانه کنار آرامگاه کوروش داراي معجزه مي باشد و کساني که بيماري هاري داشته اند را ضفا مي داده است . به اين صورت که فردي که مريضي هاري داشته است در آب رودخانه شنا کرده و سپس به طواف آرامگاه کوروش مي پرداخته است .(مردم اعتقاد داشتند که در اين آرامگاه ، مادر سليمان نبي آرميده است .)
کسنگلوي
مردم روستا اگر زمستان باران نمي آمد براي آمدن باران در زبان عاميانه خودشان کسنگلوي مي کردند. يک نفر را به عنوان شير انتخاب کرده پوست حيواني را برتن آن کرده ، زنگوله اي را بر گردنش آويزان مي کرده اند و بندي بر گردن آن آويخته و چماغي در دست داشته و محيطي رعب آور به وجود مي آوردند. يک نفر بند را به دست گرفته و بقيه افراد به دنبال آن راه افتاده و همگي يک صدا مي خواندندکسنگلوي هدرسنه بزن تا درته بشکنه و به در هفت خانه مي رفتند و آرد مي گرفتند سپس آرد را خمير کرده و مهره داخل خمير مي گذاشتند. آتش بزرگي راه انداخته دور آتش جکع شده و نون کلو درست مي کردند و آن را به افرادي که دور آتش جمع شده بودند مي دهند. مهره زير دندان هر کسي مي رفت آن را به دست شير مي سپرده اند و شير شروع به کتک زدن آن مي کند. يک نفر از ريش سفيدان ضمانت مي کند و مي گويد پنچ روز يا يک هفته فرصت دهيد تا باران ببارد و بعد از چند روز ضمانت حتما باران مي باريد.
علي دوس
شب ٢٧ ماه رمضان زن ها و مردها و پسر و دخترهايي که حاجت داشتند روي خود را مي پوشاندند و در هفت خانه مي رفتند و علي دوس علي دوس مي گفتند و صاحب خانه چيزي مثل قند يا چاي يا برنج و ... هر کسي هر چه دوست داشته و دارد به فرد مي دهد تا حاجت روا شود.
ازدواج در منطقه پاسارگاد
در زمان هاي گذشته آداب رسوم ازدواج در منطقه پاسارگاد نيز همچون بسياري از ديگر نقاط ايران کاملا سنتي بوده است . بدين صورت که قبل از خواستگاري مادر و خواهر داماد دختر را ديده و مي پسندند سپس با خانواده دختر صحبت کرده و در صورت موافق بودن خانواده دختر به طور رسمي خواستگاري مي کنند. جوانان روستا چند روز قبل از عروسي به کوه رفته و هيزم عروسي را فراهم مي کردند.و در غروب که باز مي گشتند با استقبال خانواده و اهالي روستا روبه رو مي شدند که باشادي و هلهله از آنها استقبال مي کردند. کاروان هيزمي موظف بوده يک بار هيزم در جلوي خانه خان پياده کرده و بعد بار هيزم را به خانه داماد مي بردند. صاحبان عروس با پيشکشي که اغلب شامل دستمال جيبي و جوراب و شيريني است از کساني که هيزم را تهيه کرده بودند قدر داني مي کردند. امروزه اين رسم و رسومات تقريبا از بين رفته است و اغلب عروسي ها در تالار گرفته مي شود. با اين وجود گاهي در گوشه کنار روستا عروسي هايي در خانه برگزار مي شود که به خاطر کوتاه بودن مسير خانه پدر عروس و داماد مراسم عروس کشان بدين صورت است که عروس و داماد سوار بر ماشين آراسته به گل شده و بقيه به صورت پياده ماشين را تا خانه داماد همراهي مي کنند.
مراسم ساز و نقاره
اعتقادات در خصوص بارداري
در اعتقاد مردم اين منطقه سه تازه عروس و يا جاري باهم در يک خانواده نبايد بار دار شوند زيرا در باور اهالي روستا اين موضوع بد يمن است و حتما يکي از آنها کودک خود را سقط مي کند. همچنين پس از به دنيا آمدن کودک در گوش او اذان تلاوت مي شد و کامش را بر مي داشتند يعني اين که با سبابه در آرک يا سقف دهان کودک فشار مي دهند تا کام او بر داشته شود و به دليل اين که اعتقاد دارند خواب اطرافيان به چشم کودک رفته و کودک بيشتر استراحت مي کند در چشم کودک سرمه مي کشيدند.
براي اين که آبهاي چشم کودک گرفته شود و چشمها بيشتر باز شود، بعد از ده روز از زايمان زن بايد به حمام برود و آب ده روزه خود را بريزد. اين عمل در روز چهلم نيز بسيار مهم است که انجام شود.
غذاهاي سنتي
مردم اين منطقه مانند ساير مناطق داراي غذاهاي سنتي خاصي هستند که داراي طعم منحصر به فرد مي باشد ودر هيچ کجاي ايران اين غذاها يافت نمي شود که مي توان از:
آب بنه : غذايي است که از ترکيب بنه کوبيده جوشيده شده ، پياز تفت داده شده و رب انار درست مي شود.
ماست جاشير : غذايي است که از ماست و گياهي کوهي که در کوه هاي اين منطقه به وفور يافت مي شود، درست مي شود.
ماست کنگر : غذايي است که از ماست و گياهي کوهي که در کوه هاي اين منطقه به وفور يافت مي شود، درست مي شود.
لايي : غذايي است که گوشت را پخته و در بين برنج قرار مي دهند. در واقع همان چلو گوشت است که در اين منطقه به نام لايي معروف است .
دمپخت سيرموک : از برنج و سبزي وحشي سيرموک که در اين منطقه در فصل بهار به وفور يافت مي شود، درست مي شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید