بخشی از مقاله

چکیده:
یکی از روش های تعلیم و تربیت توجه به شیوه های گفتاری است، گفتار می تواند یکی از فاکتورهای اساسی در تعلیم و تربیت باشد. قرآن کریم که در استواری،زیبایی و مطابقت با مقتضای حال در عالیترین حد متصور قرار داد، حدی که فراتر از آن ممکن نبوده و فراز مینی بودن این کتاب را به اثبات می رساند تنها به این معنا ومفهوم نیست که در ظاهر دارای اهنگ و موسیقی و آرایه های ادبی زیبا است. در قرآن کریم لفظ تابع معناست و اگر آرایه و صنعتی ادبی بکار رفته به منظور افزایش محتوا ومعنا است.
یکی از این شیوه های گفتاری در قرآن کاربرد اسلوب حکیماست. این ارایه ادبی بدین معناست کهجمله یی را بر خلاف مقصود گوینده حمل کنند و بنا به دریافت نادرست خود پاسخ دهند. اساس اسلوب الحكيم بر جناس تام است:
گفتمش باید بری نامم زیاد
گفت آری میبرم نامت ز یاد
مقصودگوینده این است که باید نام مرا زیاد بر زبان جاری سازی،اما مخاطب چنین وانمود کردهاستکه
گوینده می گوید باید نام مرا فراموش کنی.
در قرآنکریممقصود از اسلوب حکیم،پاسخگویی به پرسش مخاطب در راستای نیاز او و نه ضرورت درچهارچوب پرسش اوست.
به عنوان مثال طبق آیه: «يسئلونک عن الأهله قل هي موافيت للناس و الحج» پرسش حقیقی پرسش گران ناظر به تحلیل ماهیت و چگونگی شکل گیری حالات مختلف ماه از هلال تا بدر و تا محاق بوده است. اما قرآن به جای پاسخ به این پرسش که در حقیقت آن را نیاز اصلی ندانسته، چنین پاسخ داده که فلسفه تغییر حالات ماه کمک بهزمان شناسی مردم و نیز تشخیص ایام عبادت بویژه در ایام حج است.
با بیان معنای اسلوب حکیم به توضیح و تبیین تمامی آیاتی که این آرایه ادبی در آن بکار رفته پرداخته و نقشاین ارایه را در تعلیم و تربیت بررسی می کنیم
. کلمات کلیدی: قرآن کریم،اسلوب حکیم،تعلیم و تربیت

مقدمه
اسلام دین استواری است که برای تعلیم و تربیت و پرورش روح و روان انسان ها و رشد و تکوین امت ها، برنامه هایی کامل ودقیقدارد و هدفش پیراستن جان و دل انسان ها از جهل و گمراهی و نفاق و هدایت افکار به نور توحید و سعادت است. از این رو، بر مربیان تربیتی است که با استمداد از احکام حیات بخش اسلام،شیوههای تربیتی خویش را برگزینند.
قرآن کریم به عنوان عالیترین سند اسلام و اصالت مکتب تربیتی آن قوی ترین آثار معنوی رادر فرد و جامعه از خود برجای می گذارد و این کتاب آسمانی همچون ابر رحمتی است که با بارش تند خود هر زنگاری را از قلب می زداید و آن را تزکیه می کند و نور هدایت و تربیت الهی را بر آن می تاباند.
ولی متاسفانه مثل اینکه سرنوشت این کتاب نورانی است که همواره باید قدر آنمجهول ودر نتیجه مهجور باشد تا آنجا که شکایات حضرت رسول اکرم(ص) را برانگیزد چرا که امروزه بسیاری از پدران در احقاق و اقامه اینحق مسلم فرزندانشان کوتاهی می کنند و آنها را از مهمترین سلاح کار آمد تربیتی که می تواند وجود فرزندانشان را بیمه کند، دور نگاه می دارند .
هدف تمام آیات الهی پرورش روح و جان آدمی است اما در این مقاله ما به یکی از جنبه های نهفته تربیتی این کتاب انسان ساز می پردازیم. جنبه ای که اگر خوب به آن دقت شود،می تواند در تربیت بسیار موثر باشد. این مقاله اثبات می نماید که حتی آرایه های ادبی قرآن اثر تربیتی دارند. اسلوب حکیم یکی از آرایه های ادبی است که در قرآن بکار رفته است. مخاطب سؤالی را مطرح می سازد اما گوینده که رب و اله این مخاطب است خوب می داند که این سؤال نمی تواند نقشیدر تربیتو انسان شدن او داشته باشد لذا جواب را متناسب با سؤالی می دهد که اگر مخاطب این سوال را می پرسید، بهتر بود.
در این مقاله پس از بیان آرایه ادبی اسلوب حکیم و معنا و مفهوم تربیت به تفسیر و تبیین آیاتی می پردازیم که این آرایه ادبی در آنها بکار رفته است. هدفمااز بیان این آیات ذکر نکات تربیتی است که در این صنعت ادبی بکار رفته است. با الهام از آیات الهی می توان الگوها ومدل های تربیتی اثرگذار ارائه داد.
اسلوب حکیم
اسلوب حکیم یکی از آرایه های ادبی است که درعلم بدیع معنوی از آن صحبت می شود. بدیع در لغت بهمعنی کسی است که چیزی را بدون نمونه قبلی ایجاد کند و در اصطلاح علمی است که از گونه های مختلف لفظی و معنوی که باعث زیبایی کلام می شود،بحث می کند و به دو گونه محسنات معنوی و لفظی تقسیم می شود و هر کدام از این دو قسم دهها نوع دارد. که در زیر به مهمترین آنها اشاره می شود:
1- محسنات معنوی: طباق،توریه،استخدام،مقابله،لف و نشر،مبالغه و
2- محسنات لفظی: جناس،مشاكله،تردید،عکس و تبدیل،موازنه و......
اسلوب حکیم برخورد با مخاطب است به گونه ای غیر از آنچه انتظار می کشد که به دو گونه است: ۱. یابا رهاکردن پرسش او و پاسخ دادن به سؤالی که نپرسیده است. ۲. یا به حمل کردن سخن گوینده به غیر آنچه او قصد می کند و می خواهد،این کار برای این است که به مخاطب هشدار داده شود که اولا: سزاوار است این سؤال را بپرسد. ثانيا: شایسته است این معنا را قصدکند.
حمل کردن سخن گوینده به غیر آنچه او قصد می کند مانند
ولما نعى الناعی سألنا، خشية
وللعين خوف البين تسب امطار
أجاب قضى قلنا قضى حاجة العلا
فقال مضى قلنا بكل فخار
و آنگاه که خبر دهنده از مرگ خبر داد ما هراسان از او پرسیدیم با اینکه چشم ترس جدایی داشت و باراناشک فرو می ریخت.
او پاسخ داد: در گذشت،گفتیم: نیاز والایی را برآورده ساخت. پس گفت: رفت،گفتیم: همه افتخارات را برد.
در این شعر"قضى" و"مضى" بر معنایی غیر آنچه که گوینده اراده کرده است حمل شده؛ مقصود گوینده از قضی مردن بوده ولی به برآوردن نیاز حمل شده است و مراد گوینده از مضی نیز مردن بوده که به بردن افتخارات حمل شده است(هاشمی،۱۳۸۳،ص۳۰۹-۳۱۱)
اما نمونه دوم که رها کردن پرسش مخاطب و جواب به سوالی است که او نپرسیده،در آیات قرآن بسیار استکه به تفسیر و تبیین آن خواهیم پرداخت.
تعلیم و تربیت
تربیت از آغاز زندگی بشر،وجود داشته است. تربیت نه تنها دررشد اخلاقی،عقلانی،رفتاری و حتی جسمانی فرد مؤثر است،بلکه وسیله ای در جهت رفع نیازهای حقیقی و مصالح اجتماعی به شمار می آید. از این رو،می توان با اطمینان گفت که تنها با داشتن موقعیت جغرافیایی خوب و منابع مالی،یک جامعه سالم و رشد یافته به دست نمی آید. بلکه نظام تعلیم و تربیت زنده،سازنده و مترقی است که انسان های آزاده،مستقل،خلاق و تلاشگر بار می آورد تا جامعه را از عقب ماندگی نجات دهند. حساسیت قران کریم به تعلیم و تربیت آنقدر بالاست که حتى سؤلات را نیز موشکافی کرده و در سوال کردن و چگونه پرسیدن نیز آنها را تعلیم می دهد تا در گفتن نیز به رشد و بالندگی برسند.
تعلیم مصدر باب تفعیل و از ماده علم مشتق شده است ودرلغت به معنی آموختن می باشد. راغب اصفهانی در مفردات می گوید: تعليم اختصاص دارد به اموری که با تکرار و فراوانی همراه باشد به گونه ای که از آن اثریدر ذهن متعلم به وجود می آید و برخی در بیان معنی تعلیم گفته اند: تعلیم آگاه کردن نفس برای تصور معانی است وتعلم آگاه شدن نفس بر آن است(راغب اصفهانی،۱۳۳۲هش،ماده علم و زبیدی،1414هق، مادهعلم)
برای تربیت نیز تعاریف متعددی ارائه شده است و این تفاوتها ناشی از اختلاف در مورد ریشه این کلمه است. برخی آن را مشتق از رب می دانند و مناسب با آن تربیت را تعریف می کنند. فیومی در المصباح المنير خاطر نشان نموده که اگر این کلمه رب به غیر عاقل مضاف شود،به مفهوم مالک است ولی اگر به عاقل مضاف شود به معنی سید است(فیومی،۱۹۸۷م،ماده ربب)
ابن فارس در مقاییس اللغه معنای آن را راجع به سه مفهوم می داند: ۱. اصلاح الشيء: که اگر به مالک و خالق و صاحب یک چیز رب گفته شود با در نظر گرفتن این اصل بوده است. چون این سه اصلاحگر مخلوق و مملوک خود هستند. ۲. لزوم الشيء یا همراهی با آن است که مراقبت مداوم از شیء است که با معنی قبل آن مناسب است و حالت تدریج و ادامه را در امر تربیت ضروری می نماید. ۳. ضم الشيء للشیء که آن نیز با مفاهیم قبلی مناسبت دارد و پیوستن و اضافه شدن و جمع شدن چیزی با چیز دیگر را می رساند(مصطفوی،بی تا،18.4)جوهریهمدرصحاح اللغه معانی مالک،اصلاح کنندهوتمام کننده برای این کلمه قائل شده
است(جوهری،۱۶۰۷هق،مادهربب)
در تعریفی که راغب در مفردات آورده،تقریبا تمام مضامین مذکور در جمله ای کوتاه خلاصه شدهاست.
الرب في الأصل التربيه وهو انشاء الشيء حالا فحالا إلى حد التمام(راغب اصفهانی،۱۳۳۲هش،ماده ربب)آقای مصطفوی پس از نقل نظرات فوق این معانی را از جمله مصادیقی بر می شمارد که به یک اصل باز میگردند و آن عبارت است از سوق دادن شیء به سوی کمال مصطفوی،بی تا،ماده رببا مقایسه آنچه در مجموع درباره معنای ریشه ای لغات تعلیم و تربیت گفته شد،روشن می شود که نه تنهاتعلیم وسیله ای برای تربیت محسوب می شود بلکه خود از مصادیق تربیت است،منتها تربیت استعداد تعلیم پذیری انسان.
تا اینجا به بیان مفاهیم اصلی و کلید واژه هایمقاله پرداختیم،اکنون نوبت آناست که ارتباط این کلید واژه ها را بیابیم و بدانیم چه اثر تربیتی در این صنعت ادبی نهفته است که خداوند متعال در پرسش و پاسخ ها از این آرایه استفاده نمودهاست.
نقش سخن در تعلیم و تربیت
در اینجا لازم است مختصرة به نقش سخن در میزان اثرگذاری اشاره شود. درمورد نقش سخن و میزان اثرگذاری آن کافی است به حدیثی از امام على عليه السلام اشاره کنیم. از امام عليه السلام پرسیده شد،نیکوترین چیزی که خدا خلق فرموده چیست؟ حضرت فرمودند: سخن. از ایشان سؤال شد،زشت ترین چیزی که خدا خلق فرموده چیست؟ درپاسخ فرمودند: سخن؛ و ادامه دادند: «بالكلام ابيضت الوجوه و بالكلام اسودت الوجوه(قمی،۱۶۱۳،ص۱۹۳)همچنین از ایشان نقل شده: «

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید