بخشی از مقاله


بررسی تأثیر مدیریت تکنولوژي و تحقیق و توسعه (مدیریت نوآوري جامع) بر عملکرد سازمان از لحاظ نوآوري و کیفیت

 

چکیده

زمینه: مدیریت تکنولوژي یک مبحث بین رشتهاي است که علوم، مهندسی و مدیریت را به هم پیوند میزند. از دیدگاه مدیریت تکنولوژي، تکنولوژي اصلیترین عامل تولید ثروت است و ثروت چیزي بیشتر از پول است که میتواند عواملی همچون ارتقاء دانش، سرمایه فکري، استفاده مؤثر از منابع، حفظ منابع طبیعی و سایر عوامل مؤثر در ارتقاء استاندارد و کیفیت زندگی را شامل شود.

هدف: این مقاله بر اساس انجام یک مطالعه توصیفی تهیه شده است و طی آن نقش مدیریت تکنولوژي، تحقیق و توسعه3، در راستاي پیش بینی عملکردهاي سازمان در حوزه هاي کیفیت و نوآوري، که به عنوان مهمترین منابع در کسب مزیت رقابتی براي سازمان ها مطرح هستند، مورد آزمون قرار می گیرد.

روش: بدین منظور شش فرضیه مطرح گردیده است و داده هاي مورد نیاز این پژوهش از 236 مدیر شاغل در شرکتهاي تولیدي داراي بیش از500 پرسنل، در محدوده استان گیلان جمع آوري


شده است که با استفاده از مدل معادلات ساختاري مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. براي تجزیه و تحلیل داده ها، از نرم افزارهاي لیزرل1 واس پیاساس 2 استفاده شده است.

یافته ها: یافته هاي تحقیق نشان داد که مدیریت تکنولوژي، تحقیق و توسعه (مدیریت نوآوري جامع) داراي قدرت پیش بینی براي عملکردهاي کیفی سازمان است اما قدرت پیش بینی آن براي عملکرد هاي نوآوري سازمان، بالاتر است.

نتیجه گیري: مهمترین نتیجه پژوهش حاضر این است که بهکارگیري مدیریت تکنولوژي و تحقیق و توسعه سبب ارتقاي عملکردهاي کیفیت و مهمتر از آن تقویت عملکردهاي نوآوري در سازمان ها می شود.

کلید واژه(گان): مدیریت نوآوري جامع، تکنولوژي، تحقیق و توسعه، کیفیت، نوآوري.

مقدمه

به واسطه رشد سریع در تئوري ها و شیوه هاي مدیریت از قرن 19 تا بـه امـروز، حـوزههـاي خاصی ازمطالعات مدیریت در طی 30 سال اخیر مورد توجـه قـرار گرفتـه اسـت، کـه مـدیریت تکنولوژي یکی از آنها می باشد .(Wang & Hong, 2009) "مدیریت تکنولوژي یعنی توانایی ایجاد درکی متقابل میان تجارت و تکنولوژي، شناخت محـدودیت هـاي فرآینـد برنامـه ریـزي اسـتراتژیک و بـه کـارگیري تکنولـوژي بـه عنـوان بخشـی از فراینـد برنامـه ریـزي اسـتراتژیک شرکت" .(Edler et al , 2002) "بنابر این مدیریت تکنولوژي را می توان بـه عنـوان بخشـی از مدیریت استراتژیک در نظر گرفت" .(Kurokawa et al, 2005) مدیریت تکنولوژي، در واقع مدیریت سیستمی است که خلق، کسب و بهکارگیري تکنولـوژي را ممکـن مـیسـازد و شـامل مسئولیتی است که این فعالیت ها را در راستاي خدمت به بشر و برآورده ساختن نیازهاي مشتري قـرار مـیدهـد. تحقیـق، اختـراع و توسـعه، اساسـیتـرین مؤلفـههـاي خلـق تکنولـوژي و وقـوع پیشرفتهاي تکنولوژیک هستند اما در مسیر تولید ثروت، مؤلفه مهـمتـري نیـز وجـود دارد کـه


همان به کارگیري یا تجاري سازي تکنولوژي است. به بیـان دیگـر، مزایـاي تکنولـوژي هنگـامی تحقق مییابند که نتیجه آن به دست مشتري برسد. مشتري میتواند فـرد، شـرکت یـا یـک نهـاد دولتی همچون سازمان هاي دفاعی باشد. اختراعی که در قفسه نهاده شود، ثروت تولید نمی کنـد و ایده اي که بروز میکند و به کار بسته نمیشود، حتی اگر به عنوان اختراع به ثبت برسد بـازده مالی ندارد. تکنولوژي هنگامی به تولید ثروت منجر میشود که یـا تجـاري شـود و یـا در مسـیر تحقق اهداف استراتژیک یا عملیاتی یک سـازمان بـه کـار بسـته شـود. شـوراي تحقیقـات ملـی آمریکا، مدیریت تکنولـوژي را چنـین تعریـف کـرده اسـت: "یـک حـوزه بـینرشـتهاي کـه بـا طرح ریزي، توسعه و پیاده سازي توانمنديهاي تکنولوژیک بـراي شـکل دادن و تحقـق اهـداف استراتژیک و عملیاتی یک سازمان سروکار دارد" .(Khalil, 2000)

بنر و تاشـمن مطـرح نمودنـد کـه سـازمانهـا بایـد در جهـت برقـراري تعـادل در توجـه بـه موضوعات کیفیت و پژوهش تلاش کننـد و بـه صـورت متعـادل آنهـا را در راهبردهـاي کـلان سازمان مورد توجه قرار دهند. آنان ایـنگونـه اسـتدلال نمودنـد کـه وجـود امکانـات کیفـی در سازمان یک الزام اساسی در راستاي تقویت منابع سازمان براي دست یابی بـه میـزان بـالاتري از بهره وري و کارایی است. آنان اینگونه نتیجه گیري کردند که یکپارچـه سـازي ایـن دو مقولـه (کیفیت و نوآوري) اثرات زیادي در تقویت جایگاه رقابتی سازمان داشته است و میتواند زمینه ساز ثبات در عملکرد آتی سازمان باشد. از جنبه هاي مختلف می تـوان ضـرورت انجـام چنـین پژوهشی را مشاهده نمود؛ عصـري کـه در آن شـاهد ایجـاد محیطـی پیچیـده در دنیـاي اطـراف سازمانها هستیم، محیطی که درآن فشار بر سازمان براي تطبیق با شـرایط متغیـر و متنـوع رو بـه افزایش است، همچنین دشوار شدن امکان پیش بینی صحیح تقاضاهاي بازار، ضرورت و اهمیت چنین پژوهشی بر ما مسلم می شود زیرا با این موضوع ها داراي ارتباط تنگاتنگ است. بولیجن وکامپ در پژوهشهاي خود به این نتیجه رسیدند کـه بـا شـکل گیـري محـیط هـاي رقـابتی و پیچیده، تنها سازمانهایی میتوانند در این محیط فعالیت کنند که توانایی تقویت عملکردهـایی


4


بـا ابعــاد و سـاختارهاي چنــد بعــدي و پیچیـده، در مقولــه هــاي کیفیـت و نــوآوري را داشـته باشند (فارسیجانی و سمیعی نیستانی، .(1389

"مدیریت تکنولوژي با پیوند دادن اصول مهندسی، علوم و مدیریت بـه منظـور دسـتیابی بـه اهداف استراتژیک و عملیاتی سازمان به برنامه ریزي، توسعه و اجراي قابلیت هاي تکنولوژیکی می پردازد. سه عامل اساسی در سازمانهاي مدرن وجود دارد که نقشـی اسـتراتژیک در ایجـاد مزیت رقابتی بر عهده دارند. نخستین عامل رهبري، استراتژیک است. رهبري کارا سبب میشود که شرکت، به توسعه خود در مسیر صحیح بپردازد و تولید محصول نیز بر اساس خواست بـازار صورت خواهد گرفت. عامل دوم دارا بودن کارکنان، توانمند و با انگیزه است.کارکنان نیـروي محرکه سازمان هستند. سومین عامل مدیریت صـحیح، تکنولـوژي اسـت. ایـن امـر بسـیار حـا ز اهمیت است که تکنولوژي سازمان به طور صحیح و مقتضی مدیریت شود به نحوي که سازمان به وضعیت رقابتی و کارایی دست پیدا کند" .(Li-Hua, 2007)
"از طرف دیگر مسئله کیفیت نیز در طی دهههاي 1980 و 1990م. به عنوان یکی از مهمترین منابع کسب مزیت رقابتی براي سازمان ها مطرح بوده است، به ویژه زمانیکه شرکتهاي غربی بخش بزرگی از سهم بازار خود را در رقابت با شرکتهاي ژاپنی از دست دادند. به طور مشابه مقوله نوآوري نیز مدتهاست که به عنوان یکی از مهمترین منابع اصلی کسب مزیت رقابتی شناخته شده است. نتایج تحقیقات نشان داده است که بسیاري از شرکتهاي تجاري توانسته اند با توحه به مقوله نوآوري مزایایی نظیر افزایش سهم بازار و سود کسب نمایند" .(Prajogo & Sohal, 2006) "اغلب مدیران، به اهمیت استراتژیک تکنولوژي در آفرینش ارزش و مزیت رقابتی در سازمان یا صنعتی که درآن مشغول هستند پی برده اند. این اهمیت، با افزایش هزینه ها، پیچیدگی هاي تولید و نرخ تغییرات تکنولوژي، ملموستر میشود و با جهانی شدن رقابت و منابع تکنولوژي، نیز تشدید میشود. اهمیت روز افزون تکنولوژي و مدیریت بر آن را به ضرورتی براي سازمان ها تبدیل کرده است" (Albright & .Kappel, 2003) با توجه به اهمیت این موضوع، پژوهش حاضر تلاش دارد تا تأثیر مدیریت


تکنولوژي، تحقیق و توسعه (مدیریت نوآوري جامع) بر عملکردهاي سازمان از لحاظ نوآوري و کیفیت را مورد بررسی قرار دهد. دلیل این موضوع این است که مدیریت تکنولوژي و تحقیق، توسعه از اصلی ترین منابع براي دست یابی به حدود بالاتري از عملکردهاي خلاقانه در سازمان ها محسوب میشوند. موضوع فوق این سؤال را مطرح مینماید که آیا مدیریت نوآوري جامع بر عملکردهاي کیفیت و نوآوري سازمان تأثیر معناداري دارد؟ و میزان تأثیر مدیریت نو آوري جامع بر این عملکردها چه میزان است؟

مروري بر ادبیات پژوهش

در این مطالعه اثرات مدیریت تکنولوژي، تحقیق و توسـعه (مـدیریت نـوآوري جـامع) بـر عملکردهاي کیفیت و نوآوري مورد بررسی و آزمون قرار میگیرد. در این پژوهش تکنولوژي به عنوان دانش تئوري و عملی، مهارت یا ابزاري است که براي توسعه محصولات یا خدمات به شکلی مناسب تر از حالت قبل به کار مـی رود. مـدیریت تکنولـوژي، تحقیـق و توسـعه شـامل پذیرش و مسئولیت خلق، خریداري، نشر و توسعه تکنولوژي براي کمک به تلاش هاي انسـانی براي تـأمین نیازهـاي مشـتریان اسـت. لانسـیتی در مطالعـه هـاي خـود اثبـات نمـود کـه توسـعه تکنولوژي تنها از طریق همگرایی با سایر سیستم هاي موجود در سازمان می تواند باعـث ارزش افزوده در سـازمان شـود. وي مفهـوم همگرایـی تکنولـوژي را بـه صـورت زیـر تعریـف نمـود : "همگرایی بین نواحی تحقیقاتی-پژوهشی و تولیدي- اجرایی در سازمان، در چند مطالعه دیگـر همگرایی بین بازاریابی، تحقیق و توسعه با هـدف تعریـف و تولیـد محصـولات جدیـد و موفـق مورد بررسی قرار گرفت" (فارسیجانی و سمیعی نیستانی، .(1389

"مدیریت تکنولوژي از طریق تجزیه و تحلیل منحنـیهـاي وضـعیت، پـیش بینـی عملکـرد تکنولوژیکی و سرمایه گذاري روي تحقیق و توسعه قابـل برنامـه ریـزي اسـت. اصـطلاح بلـوغ مدیریت تکنولوژي بر می گردد به درجه کمال و اثربخشـی یـک سـازمان در شناسایی،توسـعه، مـدیریت و کنتـرل قابلیـتهـاي تکنولوژیـک آن سـازمان" .(Miyazaki & Kijima, 2000)


5


"تکنولوژي اساساً به عنوان ابزار دست انسان در نظـر گرفتـه مـی شـود کـه نـه تنهـا ماشـین هـا، کامپیوترها و رباتها را شامل میشود بلکه شیوه ها و تکنیـک هـا را نیـز در بـر مـی گیـرد. امـا امروزه نکنولوژي مفهوم پیچیده تري را شامل می شود که در آن تکنولوژي را مرتبط بـا افـراد، سازمان، فرایندها، اطلاعات و غیره در نظر میگیرند" .(Chul , 1998)

در طی دهه 1980 صاحب نظـران مـدیریت اسـتراتژیک دریافتنـد کـه تکنولـوژي یکـی از عناصر مهم در تعریف تجارت، بازرگانی و همچنـین اسـتراتژي رقـابتی اسـت. "پـورتر (1983) دریافت که تکنولوژي یکی از مهم ترین عوامل تعیین کننده رقابـت اسـت. در واقـع تکنولـوژي یک عامل رقابتی بسیار مهم براي کشورها در سـطح کـلان و بـراي سـازمان هـا در سـطح خـرد است. تکنولوژي یک عامل کلیدي براي رشد اقتصادي پایدار اسـت و انتظـار مـی رود کـه در قـرن 21، رقابـت بـر پایـه تکنولـوژي باشـد" .(Sahoo et al, 2011) از همـان ابتـدا مـدیریت

6 تکنولوژي، تحت تأثیر شدید اصول مهندسی بوده است. ساختار آن برگرفته از مدیریت تحقیـق و توسعه است و در ابتداي پیدایش آن در ادبیـات مـدیریت، مسـائلی چـون انتخـاب و ارزیـابی پروژه، سازمان تحقیق، توسعه، پیش بینی تکنولوژي و غیره را شامل میشد. اما تأکید اصلی آن روي مدیریت دارایی هاي تکنولوژیک بود. مدیریت تکنولوژي با پیوند دادن اصول مهندسـی، علوم و مدیریت به منظور دستیابی به اهداف اسـتراتژیک و عملیـاتی سـازمان بـه برنامـه ریـزي، توسعه و اجراي قابلیت هاي تکنولوژیکی می پردازد. در نتیجه میتوان گفت که فلسفه وجودي مدیریت تکنولوژي ایجاد تطابق میان مجموعه تکنولوژي و اهداف و مقاصد سازمان است. طبق نظر بایراکتار (1990) مدیریت تکنولوژي یعنی تصمیم گیري در مورد مسائل مربوط به ایجـاد و بکارگیري داراییها و قابلیتهاي تکنولوژیک. این تعریف موارد ذیل را در بر میگیـرد: خلـق تکنولوژيهاي جدید و استفاده کارا و اثربخش از تکنولوژي هاي موجود جهت پاسـخ دهـی و

همچنـین سـازگاري بـا تغییـرات تکنولوژیـک در افـراد، سـازمانهـا، جامعـه و طبیعـت، توسـعه روشهـا، تکنیـکهـا و شـیوههـاي سـازگاري بـا مسـائل تکنولـوژیکی (Chanaron & Jolly,


. 1999) گرگوري (1995) چارچوبی براي مدیریت تکنولوژي ارائه نمود که شامل پنج فرایند عام به شرح زیر میشود:

-1" شناسایی تکنولوژي هایی که براي کسب و کار حایز اهمیت هستند. -2 انتخاب تکنولوژي هایی که باید توسط سازمان مورد حمایت قرار گیرند. -3 خرید و همگون سازي تکنولوژي هاي انتخاب شده.
-4 بهره برداري از تکنولوژي ها به منظور خلق سود و یا سایر منافع.

-5 محافظت از دانش و تجربه به کار رفته در محصولات و سیستم هاي تولید" .( Phaal et al, 2001)

چارچوب نظري

موضوع این مطالعه بررسی تأثیر مدیریت تکنولوژي و تحقیق و توسعه (مدیریت نوآوري جامع) بر روي عملکردهاي نوآوري و کیفیت در سازمان است. از اینرو و براي فهم بهتر موضوع، سؤال تحقیق حاضر در یک چارچوب پژوهشی، توسعه بیشتري یافته است و در شکل 1 به نمایش درآمده است. متغیرهاي این مدل برگرفته از بخشی از مدل ارائه شده توسط Prajogo و Sohal درسال 2006م. میباشد. در این پژوهش، مدیریت تکنولوژي و مدیریت تحقیق و توسعه به عنوان متغیرهاي مستقل محسوب میشوند. بخش دیگر نیز شامل سه شاخص اندازه گیري عملکرد، به عنوان متغیرهاي وابسته است، که عباتند از: کیفیت محصول، نوآوري فرآیند و نوآوري محصول.


8

متغیرهاي وابسته متغیرهاي مستقل

شکل .1 مدل تحقیق

فرضیه هاي تحقیق

جدول .1 فرضیه هاي پژوهش
فرضیه شرح فرضیه
فرضیه اول مدیریت تکنولوژي بر روي کیفیت محصول اثر معناداري دارد.

فرضیه دوم مدیریت تکنولوژي بر روي نوآوري فرآیند اثر معناداري دارد.

فرضیه سوم مدیریت تکنولوژي بر روي نوآوري محصول اثر معناداري دارد.

فرضیه چهارم مدیریت تحقیق و توسعه بر روي کیفیت محصول اثر معناداري دارد.

فرضیه پنجم مدیریت تحقیق و توسعه بر روي نوآوري فرآیند اثر معناداري دارد.

فرضیه ششم مدیریت تحقیق و توسعه بر روي نوآوري محصول اثر معناداري دارد.


روش پژوهش

پژوهش حاضر از لحاظ دسته بندي تحقیقـات بـر حسـب نحـوه گـردآوري داده هـا، یـا بـه عبارت دیگر طرح تحقیق، تحقیقی توصیفی به شمار می رود که به توصیف ویژگیهـاي نمونـه و سپس تعمیم این ویژگیها به جامعه آماري پرداخته است. تحقیقـات توصـیفی خـود بـر چنـد دسته هستند که در این پژوهش، نوع همبستگی آن به کار رفتـه اسـت. همچنـین از نظـر هـدف، تحقیقی کاربردي محسوب می شود. براي جمـع آوري داده هـا از روش میـدانی اسـتفاده شـده است. ابزار جمع آوري داده هـا نیـز پرسشـنامه اسـت. قسـمت اصـلی پرسشـنامه اي کـه در ایـن پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است، شامل پرسش هاي نگرشی اسـت. در ایـن پرسشـنامه بـا طراحی 21 سؤال، تلاش شده است دیدگاههاي اعضاي جامعه آماري دربـاره متغیرهـاي مسـئله، جمعآوري و مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. طیف مورد استفاده در این پژوهش، طیـف پـنج گزینهاي لیکرت است. فرایند نمونه گیري در این پژوهش روش نمونـه گیـري تصـادفی سـاده میباشد. جامعه آماري این پژوهش کلیه شرکت هاي تولیـدي بـا بـیش از 500 نفـر پرسـنل در محدوده استان گیلان است. از آن جا که روش شناسی مدل یابی معادلات سـاختاري تـا حـدود زیادي با برخی جنبه هاي رگرسیون چند متغیره شبیه است، می توان از اصول تعیین حجم نمونه در تحلیل رگرسیون چند متغیره، براي تعیـین حجـم نمونـه در مـدل یـابی معـادلات سـاختاري، استفاده نمود. در تحلیل رگرسیون چنـد متغیـره نسـبت تعـداد نمونـه (مشـاهدات) بـه متغیرهـاي مستقل نباید از 5 کمتر باشد. در غیر این صورت، نتایج حاصل از معادله رگرسیون چندان تعمیم پذیر نخواهد بود. به طور کلی حجم نمونه در روش شناسی مدل یـابی معـادلات سـاختاري مـی تواند بین 5 تا 15 مشاهده به ازاء هر متغیر اندازه گیري شـده، تعیـین شـود" (غفـاري آشـتیانی و دیگران، .(1388

یعنی 5q ≤ n ≤ 15q که درآن:

تعداد متغیرهاي مشاهده شده (گویه هاي پرسشنامه) q = حجم نمونه n =

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید