بخشی از مقاله

بررسی تاثیرات عوامل اجتماعی و فرهنگی بر کیفیت معماری و شهرسازی
چکیده:
در اجتماعی که دارای ساختار هنجارمند است، فرد از طریق اجتماعی شدن می آموزد که در موقعیت های گوناگون چه الگوهای رفتاری پذیرفتنی است و تفاوت میان الگوهای رفتاری شایسته و الگوهای رفتاری ناشایست چیست. نظارت اجتماعی در واقع به بسط فراگیر اجتماعی شدن اطلاق می شود. این نظارت به روش ها و وسایلی مرتبط است که در جامعه به کار بسته می شوند تا افراد را وادارند که خودشان را با چشم های یک گروه یا جامعه خاصی تطبیق دهند، شکلی که شهر در حال حاضر از ان برخوردار است به هیچ روی نه شکل گذشته و نه شکل آینده آن است اما متأثر از گذشته و تأثیرگذار بر آینده می باشد و مسلماً زمان، بسیاری از ویژگی های آن را تغییر خواهد داد. تغییر غیر قابل اجتناب است ولی در مکان هایی که همه ساختمان های قدیم از بین بروند مردم احساس ناامنی می کنند و رشته اتصال آنها برای همیشه از هم گسسته می شود. بنابراین، باید برخی از ساختمانهایی که دارای ارزش های تاریخی یا معماری و متعلق به همه دوره ها هستند را همواره حفظ کنیم. در مقالعه حاضر ابتدا فرهنگ و عوامل تاثیر گذار بر شکل گیری آن بررسی گردیده ، سپس عوامل و مبانی نظری بر گرفته از فرهنگ در معماری چون وحدت، نظم، جزء به کل، رنگ، نور و... بررسی می گردد.
واژه های کلیدی : فرهنگ، هنر، سنت، نور، معماری

مقدمه:
کریستیان نور نبرگ شولز در مبحث ارتباط میان شخصی و جامعه عقیده دارد که یکپارچکی فرهنگی رضایت بخش به وجود سیستم های نمادین مشترک وابسته است . ما از لحظه تولد می کوشیم تا موقعیت خود را در محیط پیرامون بیابیم و یک نظم مشخص را به وجود آوریم. نظم مشترک فرهنگ نامیده می شود و توسعه فرهنگ بر پایه اطلاعات و تحصیلات است وبه وجود سیستم های نمادین مشترک نیاز دارد . فرهنگ هویتهای منفرد را متحد می سازد و یک دنیای منظم و مبتنی بر فعل و انفعالات معنوی را پدید می آورد. از زمان های اولیه، زبان به عنوان فرم اولیه ارتباط بر گزیده شده بود ؛ سیستمی که قادر به کنار هم قرار دادن کلمات در یک قالب گرامری مشخص به منظور تولید معنی است. عجز و نارسایی کلمات برای بیان برخی مفاهیم منجر به توسعه سیستمهای ارتباطی غیر کلامی گردید که هدف آنها کمک و گسترش ادراکهای تجربی بود. هنرها و موسیقی درک ما را از دنیا ترش دادند و معماری به جنبه های از زندگی معنا بخشید که کلمات قادر به بیان آنها نبودند. مهمترین نیاز برای یک فرهنگ ، توسعه و تکمیل یک دنیای منظم است که بر پایه اثرات متقابل و تضادهای پرمعنا قرار گرفته است . ارتباط غیر کلامی به منظور حذف موارد غیر قابل بیان و درک توسط کلام مورد استفاده قرار می گیرد . معماری به جنبه هایی از زندگی که قادر به بیان توسط کلمات نیستند ؛ معنا می بخشد . معماری های خاص می تواند به بخشهای مختلف اجتماع مانند کلیسا و حکومت هویت ببخشد ؛ بیان نقش هنرها، ورزش یا تکنولوژی و موقعیت فرد در جامعه . فرهنگ در تعریفی شامل تمدن - سنت - تاریخ - ادبیات - شیوه زندگی - مذهب - ... میشود. فرهنگ یکی از مهمترین عوامل موثر بر طراحی است که باید به آن توجه شود. اگر فرهنگ بر معماری تسلطی نداشته باشد معماری بر فرهنگ مسلط خواهد شد.
۱. فرهنگ و نظارت اجتماعی
مفهوم فرهنگ همراه با مفهوم جامعه، یکی از مفاهیمی است که در جامعه شناسی کاربرد زیادی دارد. فرهنگ عبارت است از ارزش هایی که اعضای یک گروه معین بدان باور دارند، هنجارهایی که از آن پیروی می کنند و کالاهای مادی که تولید می کنند در نوشتار حاضر نخست به بررسی مفهوم فرهنگ پرداخته و سپس اثرات آن بر کالبد را بررسی می کنیم. فرهنگ مجموعه قواعدی را می آفریند که شکل ساخته شده، بازتابی از آن است. مردم به کمک فرهنگ یعنی مجموعه ارزش ها، باورها، جهان بینی و نظام های نمادین مشترک، به محیط خود معنی می دهند و فضای خالی را به مکان تبدیل می کنند. ارزش ها، آرمان های انتزاعی هستند، حال آنکه هنجارها، اصول و قواعد معناداری هستند که انتظار می رود مردم آنها را رعایت کنند. هنجارها نشان دهنده (باید ها) و (نبایدها) در زندگی اجتماعی هستند و آداب و رسوم و عرف و سنت را به وجود می آورند. آداب و رسوم (شیوه های عملکرد مرسوم و خو کرده)، و عرف ها (آداب و رسوم مهم تری که دلالت های مهم شایست و ناشایست دارند) از جمله روش هایی هستند که به بروز هنجارها منجر شده و فرهنگ را می سازد. یک هنجار به معیار تثبیت شده ای از آنچه که باید در یک فرهنگ خاص وجود داشته باشد، اطلاق می شود. به شهری که در آن هنجارها و معیارهای تثیت شده ای مورد استفاده قرار می گیرد گفته می شود که دارای ساختاری هنجارمند است. به گفته گیدنز (فرهنگ) به شیوه زندگی اعضای یک جامعه معین - عادات و رسوم آنها، همراه با کالاهای مادی که تولید می کنند - مربوط می شود. (جامعه) به نظام روابط متقابلی اطلاق می گردد که افرادی را که دارای فرهنگ مشترکی هستند به همدیگر مربوط می سازد (گیدنز، ۵۶:۱۳۸۶-۵۵). بدین ترتیب محصول مادی جامعه نشانگر فرهنگ آن جامعه می باشد. مهم ترین محصول مادی یک جامعه، محیط کالبدی و معماری شهری است که جامعه برای خود به وجود می آورد تا در آن رشد و نمو کرده و فرهنگ را از نسلی به نسل دیگر منتقل کند. پس کیفیت کالبدی محیط نه تنها متأثر از فرهنگ که تأثیرگذار بر انتقال فرهنگ نیز هست.
۲. سنن اجتماعی و قومی
در معماری درک مفاهیم و شالوده سنت در معماری ایران بدون شناخت و درک محیط فرهنگی و اجتماعی که این مفاهیم در آن رشد کرده و بدون آگاهی از دریافت های اساسی فرهنگ که از قید زمان آزادند میسر نمی گردد و هرگونه برداشت و تاویلی که بی توجه به ریشه های این مفاهیم صورت بگیرد لاجرم در حد سطح باقی می ماند. جوامع سنتی در یک فضای معنوی زندگی می کنند که هم از لحاظ کیفی و هم از لحاظ کمی جویبای همگانی و تناسبب کامل است.آفریده های معماری آن چون معماری از جهان بینی تام و کامل مایه می گیرد که نیروی خلاقه انسان را پدید آورده اند وآنرا به سوی غایتی رهنمون می کند که جامعه را بصورت یک محل واحد در می آورد؛ در ورای این وحدت و پیوستگی یک شالوده انکار ناپذیر دیده می شود که تفهیم آن برای درک سنت ایران ضروری است در راستای تعریف سنت ، پرفسور نصر چنین بیان میکند : « ... سخن سنت، سخن از اصول تبدیل ناپذیری ست با منشاء آسمانی و سخن از کاربردشان در مقاطع مختلفی از زمان و مکان ، در عین حال، سخن از تداوم آموزه های خاص و صوری قدسی ست که محمل هایی هستند برای انتقال آموزه ها به انسان و به فعلیت درآمدن تعلیم سنت درون انسان.» تمدن اسلامی ارائه دهنده نمونه برجسته ئی از یک تمدن سنتی است که بدون حضور بعضی اصول تبدیل ناپذیر است که براین تمدن مسلط بوده اند به روشنی پیداست؛ که در واقع هنر اسلامی را نمی توان چیزی جزء تفکر و تعمقی در عالم ماده، عالم نفس و حتی عالم وحی قرآنی دانست. معماری سنتی ایران نیز در واقع تصویری از کیهان یا انسان است که در بعد کیهانی که کالبد انسان معبدی ست که روح درآن سکنی گزیده است. و کیهان عینا چون انسان از همان روح جان می گیرد.( در شهرسازی نیز همچون معماری چنین درکی مصداق دارد که بر اساس هیچ نقشه از پیش طرح ریزی نگردیده است اما دارای نظام هماهنگ می باشد که تحت تاثیر همین تفکر دارای وحدانیتی ست غیر قابل اجتناب) ونیز انسان و کیهان خود محصول هنر قدسی اند و وابسته به ذات الهی هستند که در واقع نوعی وحدانیت را به نمایش می گذارند که در راه رسیدن به ذات الهی ست، و در راه رسیدن به این خواست انسان موجب گردیده که علوم و فنون گسترده ای به وجود آید؛ که سلسله مراتبی غیر قابل اجتناب را پذیرا است .
۳. هماهنگی در اجزاء و کل
با در ک این مسئله که هنر قدسی وابسته به ذات الهی است حیات ادراکات انسان شکل و جهت می گیرد و آگاهی او را از فضای کلی مظهر خارجی جهان بزرگ آفرینش و مانند جهان کوچک وجودی اوست شکل می بخشد و سعی بر آن می دارد که در تک تک اجزاء کوچکی که در این جهان کوچک که خود نیز جزئی از جهان بزرگ است به وجود آورد که آفرینش های جسمانی جهان بزرگ و جهان کوچک یا عالم کبیر و صغیر نمایشگر خصوصیت ویژهای از حیث جهت هستند را جهت بخشد که در واقع این تفکری ست برای رسیدن به ذات الهی۔
۴.رنگ
در سنت اسلامی رنگ از دیدگاهی ما بعد الطبیعی در نظر گرفته می شود چیزی که ناظر بر دوگانگی نور و ظلمت در حد امکانات همیشگی مضمر در عالم مثال است . عالم رنگ عاری از تضاد نیست که در واقع به نوعی تیلوری از تضاد است که بیان کننده نظامی از نظم حسی است که چیدمانی از سلسله مراتب زیاد را پذیراست. در معماری سنتی ما شاید در نگاه اول تصویری ساخته شده از تک رنگ ها باشد اما با نزدیک شدن به آن و داخل شدن در او دیگر با نقش نوری که رنگ را به رقص در اورده خبری از دنیای تک رنگ نیست بلکه در دنیای مواج از رنگهای گوناگون هستیم که این خود بر اساس نگاهی که ایرانیان به رنگ قائل اند طرح ریزی گردیده که بی رنگی را نماد وحدانیت و تک رنگی را نماد صمیمیت و گلستان رنگها را نشانی از عظمت الهی می دانند و باعث گردیده که رنگ بخش جدا ناپذیر از معماری و شهر سازی ما گردد و کمکی به اعتلای فضاهای معماری باشد تا روح انسانی را از فرش به عرش به رساند.
۵. عامل نور
یک مجمر آتش بیاورد باز بگفت از بهشت آوردیم فراز عزیز الدین محمد نسفی در باره نور می گوید: «... ای درویش چون دانستی که یک نور است که جان عالم است و عالم مالامال این نور است، اکنون بدان که امتیاز چیزها از یک دیگر بصورت و صفت است از جهت آن یک نور است که جان عالم است اما این یک نور صفات بسیار داشت مظاهر بسیار هم می بایست این نور تمام ظاهر گردد.» در معماری ایرانی همانطور که در بال نسفی نیز در باره نور گفت کاربرد نور را در تمییز دادن و راهنمایی بوده به نحوی که به دقت از سلسله مراتب نور و تاریکی در جهت حرکت و هدایت از فضایی به فضای دیگر استفاده می شده است . در مفاهیم چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام ایرانیان بر اعتقاد ماوراء طبیعی بوده که همان ذات الهی است که برای آن همیشه چشم به
آسمان می دوختن که چیزی جز نور نمی یافتند، برای همین مسئله است که نور رانشانه ای بر ذات الهی می دانستند که در خلق معماری و شهر سازی با دقت و هنری خاصی به هدایت نور می پرداختند، به نحوی از این طریق وحدت و مرکزیت را در فضا القا کنند .که می توان تمام محوریت استفاده از نور را در یک جمله که آیه ۳۵ سوره نور است یافت: « الله نور السموات والارضی » «خداوند روشنایی آسمان “tulass
۶. عامل آب
تاثیر آب در زندگی سنتی و در سرزمین همچون ایران که ذاتاً برای آب احترام خاصی قائل می باشند؛ مسئله بسیار دارای اهمیت است. به نحوی که آب را مایه روشنی و پاکی می دانستند وبا ایجاد جریان آب را در شریانها و جویها در معماری به دنبال درک احساسی از فضایی عاری هر گونه ناپاکی بودن و سعی بر آن داشتن که با اب وحدت و مرکزیت را در معماری تعریف کنند و مرکز بنا را بر پاکی و روانی استوار گردانند و آب را مظهر معرفت و حیات می دانستند.
۱-۶. اب آنکه جوی و چشمه را آب داد
چشمه ای اندر درون من گشاد و جوشیدن و فوران آب را از دل زمین را سرچشمه زندگی می پنداشتن که نوید تولدی تازه را القاء میکند، با این تفاسیر است که ما آب انبار ها را در مرکز محلات ، کوشکها و حوضها را در مرکز باغها و بناها و... می بینیم.
۷. اصل سلسله مراتب
۱-۷ . اصل سلسله مراتب در نظام کیهانی
نقش علوم جهان شناختی اسلامی در جای دادن انسان در سلسله مراتب کیهانی از طریق آن جنبه های این علوم صورت می گیرد که با ساختمان سلسله مراتبی جهان و انسان و تناظرها و روابط طرفینی آنها سروکار دارد که همه آنها اشاره به حقیقتی است که در آن واحد هم متعالی و هم جاودانی است ودر ماورای سلسله مراتب جهان کبیر و در مرکز جهان صغیر جایگزین است. از طریق تحقیق و مطالعه و سرانجام آزمودن این سلسله مراتب است که انسان از منزلگاه زمینی خود که این علوم از انجا آغاز می شود به عرش روحانی صعود می کند که منبع و منشا علوم سنتی را باید در آن جستجو کرد. سلسله مراتب در نظام شهر در وجوه زیر جلوه گر می شود: ۱. سلسله مراتب در نظام محله، از طریق توجه به نحوه تجمع و همجواری واحدهای مسکونی. ۲. سلسله مراتب در نظام محلات، از طریق ایجاد مراکز محله ها و ارتباط آنها با یکدیگر. ۳. سلسله مراتب در نظام شهر از طریق پیوند محلات و نحوه اتصال انها با استخوان بندی شهر. ۴. سلسله مراتب در نظام دسترسی از طریق توجه به شریان حیاتی و اتصال گذرهای محلات به آن.
۸. اصل نظم
ساخته های دست بشری تبلور صوری مادی است
از راه نظام مقرری از روابط که نمایشگر ، نمود آسمانی اند که به اتحاد درآمده اند. این نظام نهفته در ارکان معماری سنتی از ابهام و پیچیدگی خاص بر خوردار است که ضمن قدرت وحدت بخشی آن را از جذابیت و دلپذیری برخوردار می کند. تبلور نظم در معماری سنتی را آن گونه که در کتاب حس وحدت آمده است دارای سه نوع می باشد : نظم طبیعی ، نظم هندسی و نظم هماهنگ که ما نظم حسی را نیز به آن می افزائیم، که بر اساس موقعیت های مختلف ، کاربردی بس فراوان داشته و حاصل جمع کوششها را می توان در رعایت سنتها ، جهت گیری ساختمان ، شهر سازی و ... می توان دریافت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید