بخشی از مقاله

بررسی تطبیقی شعر و اندیشه فروغ فرخزاد و سیلویا پلات

 

چکیده
در ادبیات تطبیقی بیش از هر چیز میتوان به نقاط وحدت اندیشه بشری پی برد که چگونه اندیشهای در نقطهای از جهان توسط اندیشمندی، ادیبی و یا شاعری مطرح میشود و در نقطه دیگر همان اندیشه به گونهای دیگر مجال بروز مییابد.

در این مقاله، نویسنده با بررسی و تحلیل زندگینامـه و اندیشـه دو شـاعر زن، فروغ فرخزاد و سیلویا پلات، شعر آن دو را در حیطه لفظ و معنا و بلاغـت مورد مطالعه قرار می دهد و به احصاء و برشمردن این مشابهتها مـی پـردازد. افقهای مشترک شعر و اندیشه ایـن دو شـاعر بـا نگـاهی بـه درونمایـههـای مشترک اشعار ایشان، با ذکـر نمونـههـا ی فارسـی و انگلیسـی شـعر پـلات و نمونههایی از اشعار فروغ فرخزاد، به این نتیجه نهایی دست مییابد که چگونه دو شاعر، هر چند در یک برهه زمانی نزدیک به هم، اما با وجـود فرسـنگهـا فاصله و بیخبری از وجود یـکدیگر، تا چه اندازه مـیتواننـد از مشـابهتهـای گوناگون برخوردار باشند. در این جستار، نگارنـده بـا روش نقـد روانشـناختی، درونمایههایی هم چون عشق، ناامیدی و یأس، معشوق و مرد، حسرت، سادگی و زودباوریهای زنانه، زوال و نابـودی، همذاتپنداری با گیاهان، کمالگـرایی، مرگاندیشـی و مرگآگاهی، به عنوان درونمایههای مشترک و ذکر مثالها و شواهد متعددی از میان اشعار ایشان، به مطالعه تطبیقی شعر و اندیشه این دو شاعر دست مییازد.

واژههای کلیدی: فروغ فرخزاد، سیلویا پلات، نقد تطبیقی، نقد روانشناختی.


مقدمه

پیروان نقد روانشناختی، اثر ادبی را در درجه اول، بیان حالت ذهنـی و شخصـیت فـردی نویسنده آن میدانند. این رویکرد در اوایل قـرن نـوزدهم و در نتیجـه رویکـرد بیـانگری رمانتیسم پدید آمد که جایگزین نظرات تقلیدی و عملگرای پیش از خـود بـود. در سـال 1827م. توماس کارلایل گفت سؤال رایج »از جانب منتقدان زمـان«عمـدتاً از جـوهری روانشناسیک برخوردار است و بناست با کشـف و ترسـیم طبیعـت خـاص شـاعر از روی شعرش پاسخ داده شود.

در دوره رمانتیک، شاهد عمل به هر سه شیوه نقد هستیم که همگی بر این فرض استوارند که اثر ادبی با ویژگیهای عاطفی و ذهنی مؤلف آن برابر است. این سه شیوه عمل عبارتاند از:

(1 اشاره به شخصیت مؤلف برای توضیح و تفسیر اثر ادبی.

(2 اشاره به آثار ادبی برای ساختن شخصیت زندگینامهای مؤلف.

(3 حالت قرائت اثر ادبیمخصوصاً بهعنوان روشـی بـرای تجربـه ذهنیـت یـا ضـمیر شاخص نویسنده آن.

دکترعبدالحسین زرینکوب، در کتاب نقد ادبی، درباره نقد روانشناختی چنین مینویسد: » بعضی از نقادان نیز، در نقد ادبی بر مبادی و اصول روانشناسیاتّکا کردهاند. این

دسته از نقادان میکوشند، جریان باطنی و احوال درونی شاعر یا نویسنده را ادراک و بیان نمایند؛ قدرت تألیف و استعداد ترکیب ذوق و قریحه شاعر یا نویسنده را بسنجند؛ نیروی عواطف و تخیلات او را تعیین دارند، و از این راه تأثیری را که محیط و جامعه و سنن و مواریث در تکوین این جریانها دارد، مطالعه کنند و بدیگونه نوع فکر و سجّیه روحی و ذوقی شاعر را معین نمایند« (زرینکوب، 1369، .(48

این طریقه نقادی نخست مسئله ماده شعر و ادب را مطالعه میکنـد. ایـن نکتـه کـه شعر و ادب مثل همه اقسام هنر قبل از هر چیز عبارت از ایجاد دنیای تـازهای اسـت کـه روح و قلب انسان در آن شکفته میشود و در ایجاد و ابـداع چنـین دنیـایی تمـام قـوای نفسانی هنرمند مداخله دارد، امری است کـه اکثـر فلاسـفه و حکمـایی کـه از مبـادی و اصول کانت پیروی کردهاند به آن معتقدند. بدین ترتیـب، شـعر و ادب نیـز ماننـد سـایر هنرها نمودی نفسانی است. هم از جهت شاعر یا نویسندهای کـه آن را ابـداع مـیکنـد و هم از جهت خوانندهای که از آن محظوظ میشـود. زیـرا از جهـت ارتبـاط بـا شـاعر یـا نویسنده، شعر و ادب تخیل ابداعی و ترکیبی است که موجد و محرک آن الهام هنـری و جذبه ذوقی بهشمار میرود. این امور همه از مقوله نفسانیات اند و به ایـن اعتبـار شـعر و ادب جز نمودی نفسانی چیـزی نیسـت. امـا از لحـاظ ارتبـاط بـا خواننـده، شـعر و ادب محرکی نفسانی است که در انسان موجد لذت و الم میگردد و در او تأثیر میکند و او را به هیجان میآورد و گاه نیز بـه عمـل و اراده وامـیدارد. ایـن امـور نیـز همـه از مقولـه روانشناسیاند و به این لحاظ نیز شعر و ادب مسئلهای روانشناختی است.

از این جهات توجه به ارزش روانشناسی را منتقدان در فهـم آثـار ادبـی بسـیار مهـم شمرده، آن را مفتاح سایر شقوق و اقسام نقد به شمار میآوردهاند. میتوان گفـت از نظـر منتقد، شعر و ادب عبارت از روانشناسی شاعر یا نویسنده اسـت و ذوق و وجـد و شـور و احساس و تخیل او را که تحت تاثیر جذبه و الهام، صبغه شعر گرفته است بیان میکند.

شاید بتوان گفت این شیوه، حالات روانی حاکم بر هنرمنـد و جامعـه او را بررسـی و تحلیل میکند. بدینمعنی که با تفسیر روانشناسانه اثر ادبی، مـیتـوان خـود هنرمنـد را بهتر شناخت و انگیزههای حقیقـی او را بـرای سـاختن چنـین ادبیـاتی پیـدا کـرد. نقـد روانشناختی میتواند بسیاری از مسائل پنهان روانی هنرمند را برملا کند و چـه بسـا کـه خود هنرمند از آنها بیخبر است.

مارتین هایـدگر(1976 - 1889م.) امـا بـهشـدت بـا تحلیـلهـای زندگینامـــهای و روانشناختی ازآثار اندیشهوران و هنرمندان مخالف بود. نقل است که در کـلاس درسـش درباره ارسطو گفته بود: » او به دنیا آمد، کار کرد و مرد« (احمدی، 1381، .(16 دربـاره خودش نیز از او نقل شده: » من به طور مشخص و واقعی خارج از من هسـتم، خـارج از ریشه واقعی و فکـریام، محیطم، زمینه زندگیام و هر آنچه از ایـنهـا در دسـترس مـن همچـون تجـربه زندهای که در آن زیستهام قرار میگیرد کار میکنم« (همان، .(16

این حکم حتی اگر در مورد فیلسوفان، و از جمله خود هایدگر، صـادق بـوده باشـد - که نیست- بههیچ وجه درباره هنرمندان صدق نمیکند. هنرمند حتی اگر بهفرض محال بتواند از »من« خویشتن بدرآید، چگونه میتواند از قید تاریخ، جغرافیا، محیط و... رهایی یابد. آوردهاند که وقتی شعری از ابنمعتز برای ابنالرومی خوانده شد که در آن ماه نو بـه قایقی سیمین عنبربار تشبیه شده بود او با نگاهی منتقدانه این تشبیه را حاصـل زنـدگی


او در دربــار و نتیجــه ادراک قبلــی وی از حیــات پــرزرق و بــرق شــاهانه دانســته بــود (زرینکوب، 1369، ج1، .(47

منتقدان و ادیبان بسیاری در شرق و غرب عالم بر اهمیت اطلاعات زندگینامـهای در فهم و نقد آثار هنرمندان و بهویژه شـاعران تأکیـد کـردهانـد (رک. ولـک، 1373، 74 و سارتر، 2536، .(186 البته منتقدانی نیز هستند که چندان به تأثیر نحوه معیشـت و یـا احوالات روحی شاعر بر شعر، و نویسنده بر نوشته اعتقاد ندارند و یا حداقل بـه رابطـهای

علّی و معلولی بین هنرمند و اثرش قائل نیستند.
با این حال جمع کثیری از ادبشناسـان و ناقـدان بـر تـأثیر محـیط و روان بـر هنـر هنرمندان باور دارند. اگر چنین باوری نیز در میان منتقدان وجود نداشت، مطالعه اشـعار دو شاعر بزرگ همروزگار ما، سیلویا پـلات 1932-1963)م.) و فـروغ فرخـزاد -1966) 1934م.) مورد نقضی بر آن نظریه بهشمار میآمد.

این دو شاعر که هزاران کیلومتر دور از هم زندگی میکردنـد بـه دلیـل تجربـههـای زیستی مشترک، آثار مشابهی آفریدند. محتوا، درونمایه، مضامین و شکل بیـان در اشـعار این دو شاعر هنرمند بهنحـو شـگفتآوری همگـون و مشـابه اسـت و جـز از راه تحلیـل زندگینامهای بهسختی میتوان به راز این مشابهتها پیبرد.

در این مقاله، پس از گذری کوتاه بر زندگی این دو شاعر به ذکر مشابهت های فکـری بر اساس تحلیل زندگینامهای خواهیم پرداخت.

سیلویا پلات و فروغ فرخزاد

سیلویا پلات در 27 اکتبر 1932 (حدود دو سال پیش از فروغ) در بوستون ماساچوسـت از ایالتهای آمریکا به دنیا آمد. مادرش آرلیا شروبر اطریشیالاصل و پدرش دکتر امیل اتو پلات لهستانیتبار و هر دو دانشگاهی بودند. پدر سیلویا حشرهشناس و متخصـص زنبـور عسل بود. او که مدتها از دیابت حاد در رنج بود آنقدر معالجه خود را به تأخیر انـداخت که بالاخره در سال 1940 چشم از جهان فرو بست و شوک شدید روحـی بـه سـیلویای هشت ساله وارد آورد. این دختر پدر از دسـت داده در سـال 1950 وارد کـالج اسـمیت شده و تحصیلات دانشگاهی خود را آغاز کرد. وی در آن سالها هـم دانشـجوی مـوفقی بود و هم نویسندهای جوان که نوشتههایش در نشریات چاپ میشـده و بعضـاً جـوایزی


برایش به ارمغان مـیآورد. سـیلویا در سـال 1953 بـه عنـوان ویراسـتار مهمـان مجلـه »مادموازل« یک ماه را در نیویورک به سر بـرد و پـس از بازگشـت، در اثـر افسـردگی و تألمات روحی، دست به خودکشـی نـاموفقی زد و در آسایشـگاه روانـی تحـت معالجـه و شوک الکتریکی قرار گرفت. پلات شرح وقایع آن روزها را بعدها در قالب رمانی با عنـوان »حباب شیشه(Bell Jar) « به دست چاپ سپرد. سال 1955 بـود کـه بـورس دانشـگاه کمبریج را به دست آورد و به لندن رفت و در آنجـا بـا »تـد هیـوز« کـه شـاعر جـوان و آتیهداری بود؛ آشنا شد و سال بعد بـا وی ازدواج کـرد . در سـال1960 اولـین مجموعـه اشعارش با عنوان »بچه غول] «غولدیسه(Colossus) [، چاپ شد و تحسـین منتقـدان را برانگیخت. در اواخر سال 1962 به علت بیوفایی شوهر از وی جـدا شـده، همـراه بـا دو فرزند خردسالش در خانهای خارج از لندن اقامت گزید و بهترین آثار عمرش را خلق کـرد. سرانجام سیلویا پلات در 11 فوریه 1963 خودکشی کرده و به زندگی خویش پایان داد.

» شعرسیلویا پلات را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: دوره اول کـه ایـام نوجـوانی و جوانیاش است، و شعرها بیشتر به سیاهمشق میمانسـت. دوره دوم شـعر سـیلویا پـلات مابین اوایل سال 1956 تا اواخر 1960م. را دربرمیگیرد. اولین شعرهای این دوره برای او سرآغاز تولدی دیگر است و شعرهای نخستین مجموعه او را هم شامل میشود. تحـول شاعرانه او زمانی که سبک و سیاق ویژه خود را یافـت، کامـلتـر شـد. در هـر مرحلـه از شعرهایش ارجاعاتی به متن زندگی و روابط خاص و خاطراتی صورت گرفته اسـت. دوره سوم شعر او از سپتامبر 1960م. آغاز میشود. در این دوره سـاختار منطقـی بهتـری بـه شعرهایش داده است. در واقع دوره سوم آثار او بیشتر از حیـث نظـم کـاریاش اهمیـت دارد و برخی از شعرهایش را بازنویسی کرده و برخی را پاسخی به شعرهای دیگران قـرار داده است« (مقدمه تد هیوز بر اشعار پلات: .(11

با مطالعه اشعار فروغ فرخزاد نیز واضح است که شاعر در گذر از مسیر شاعری با پیچ و خمهایی مشابه روبهرو بوده و فرازها و فرودهایی مشابه را از سر گذرانده است.

»فروغ فرخزاد نیز یک چهره دارد با دو نیمرخ متفاوت. یکی آینه چهره شاعر »اسیر« و »دیوار« و »عصیان« است که اشعار او را از سالهای 1332 تـا1339 دربرمـیگیـرد و نیمرخی که آینه چهره شاعر است در »تولدی دیگر« و » ایمان بیـاوریم بـه آغـاز فصـل سرد« و اشعار سالهای 1339 تـا 1345 را دربـردارد. آینـه نـیمرخ اول، آینـهای اسـت کوچک در خانهای محدود، نماینده زنی تنها و معترض، با تموج و تلاطم احساسات زنانه

و مادرانه، در قیام در برابر آداب و سنن معمول و معهود خانوادگی، در شعرهایی به قالب چارپاره با خط محتوایی که در سطح میگذرد و از آنجـا کـه بـی هـیچ ایسـتگاه و منـزل توقف و تعمقی است، خواننده را تنها بر خط افقی و درازای شعر به پیش مـیبـرد. آینـ ه نیمرخ دوم، آینهای است در جهانی نامحدود، نماینده زنـی همچنـان تنهـا، بـا سـریان و جریان تخیل و تفکری جهانی، در شعرهایی آزاد و با خط محتوایی که در عمـق حرکـت دارد. با ایستگاهها و منازل توقف و تعمق بسیار« (حقوقی، 1384، 11و .(12

تأثیرو نقشِ این دو زن در ادبیات زمان حیاتشان و بعد از آن، آن قدر زیاد است کـه با وجود گذشت بیش از چهل سال از مرگشان، هنـوز هـم موضـوع پـژوهشهـای ادبـی عمیقی قرار میگیرند.

اشعار این دو زن، »خوشتنِی « زنی پرتلاطم و پراحسـاس را تصـویر مـیکنـد کـه بـا روحیه ای سرکش و مقاوم اما سرشار از لطافتیماماً زنانـه در برابـرِ تلخـیهـای زنـدگی ایستاده است و مبارزه میکنـد. جالـب اینکـه هـردو در اوایـل سـیسـالگی از ایـن دنیـا میروند. فروغ در یک تصادف بحـث برانگیـز و پـلات هـم بـا خودکشـی بـه وسـیله گـاز آشپزخانه. هردو همسران مردانی هستند که روزی عاشقانه دوستشان میداشتند. (فـروغ با همه علاقه اش از پرویز شاپور جدا می شود و انگیـزه اصـلی پـلات بـرای خودکشـی، خیانت همسرش تد هیوز بوده است) و هـر دو این زنان در کار هنـری خود دورههـای متفاوت داشتهاند.

گفتنی است که در بررسی تطبیقی شعر دو شاعر باید سبک بیـان، تکیـههـا، توصـیفات، ارزشها، احساسات ناب فردی و انفعالات درونی و ... مورد توجه قرار گیرد. آنچه ما را بـه دنیای درون هنرمندان رهنمون میسازد، نشانههای زبانی و تصویری ویژهای است که در آثارشان متجلی است و البته هرچه این نشانهها فردیتـر باشـد کشـف راز و رمـز آنهـا دشوارتر خواهد بود.

اصولاً شاعران و هنرمندان درونگرا دیریابتر بوده و آشنایی با ژرفای اندیشـه ایشـان مستلزم تعمق بیشتری است. ذکر این نکته مناسب این مقام است که شاعران کلاسـیک و سنتی با شاعران جدید و مدرن یک تفاوت اساسی دارند و آن اینکه کلاسیکهـاغالبـاً وظیفه استمرار فرهنگ و ادبیات پیش از خود را بر عهده داشته و لاجرم آفریـدههایشـان

 


بیشتر تحت تأثیر سنت ومقولههای فرهنگ عمومی بوده و کمتر رنگ شخصـی بـه خـود گرفته است. اما در شاعران مدرن مرکزیت اثر هنری در اختیار ذهنیت شخصی و فـردی شاعر است و این منِ«» شخصی شاعر است که در شعر سخن میگوید.

دو شاعر مورد نظر ما نیز جزو همین دسته از هنرمندان هستند. سیلویا پلات و فروغ فرخزاد حداقل در آیینه اشعار اخیر خود بسیار درونگرا بوده و فردیـت و حضـور مـنِ«» شخصی، در اشعارشان موج میزند. مسئله اصلی این دو شـاعر نـه جهـان بیـرون، بلکـه جهان روح و روان خودشان بوده و حتی نگاهشان به دنیـای خـارج از پـس نفسـانیات و تفرّد ژرفی است که نشانگر دلمشغولیهای درونگرایانه آنهاست؛ گرچه هر دو در اوایـل کار شاعری خود برونگرایی و نگاه صرف به جهان خارج را تجربه کردهانـد. سـعی مـا در این بخش از سخن آن است که از ورای پرده کـلام ایـن سـخنوران راه بـه عـالم اذهـان

ایشان برده و مشابهتهای احتمالی را بسنجیم.

-1 احساسات و انفعالات

(1-1 نخستین مسئلهای که در خوانش تطبیقی شعرهای این دو شاعر به چشم میآید، بسامد بالای تعبیرات و کلمات منفی یأسآلود و سیاه است. درست همانند سینمای نوار در اروپای پس از جنگ جهانی دوم، فضای غمبار و گاه کسلکننده و انباشـته از انـدوه و خستگی و پریشانی و ناامیدی شعر هر دو شاعر حاصل تکرار نامعمول این تعبیرات است.

الفاظی چون شب شوم/ غراب تلخ/ کسالت/ سرما/ کلاغ/ زمستان/ بیهودگی/ گلهـای گندیده/ ملالت/ بوهای ناخوش/ غمناک/ دریاچه سیاه/ زورق سـیاه / مـرگ / غـرابهـای سیاه/ کمین شب/ نگاه شوم و تلخ / عروسک رشکآگین/ چشمان مات میشیرنـگ/ پیکـر پوشالی/ جفت پرکشیده / قفل پلکها/ قلب گریزان/ استخوانی ماه ... در شعر پلات؛

و تعبیراتی مثل تشنج/ بیهودگی/ غربت/ خاکروبه/ سردخانه/ بنگ/ افیون/ حفرههـای خالی/ گنجشکهای مرده/ توپهای ماهوتی/ مراسـم اعـدام/ طنـاب دار/ تبـاهی اجسـاد/ نوزادهای بیسر/ ذرههای فاسد بیهودگی/ تجربههای عقـیم / سـیاهکاری مطـبخ/ هجـوم ملخهـا/ حقـوق تقاعـد/ حـروف سـربی/گلهـای اسـتوایی/ گـرگهـای بیابـان/ گیاهـان گوشتخوار/ قتل عام/ اجتماع سوگوار/ مردابهـای الکـل/ خمیـازههـای مـوذی کشـدار/


دریافت ظلمت/ ادراک ماه/ دستهای سیمانی / بیم زوال/ تیـره آوار/ ویرانـههـای امیـد/ شب تنهایی... در شعر فروغ.

بازخوانی برخی از فقرات اشعار فروغ و سیلویا مبین همین نکته است: سیلویا:
This mizzle fits me like a sad jacket (Leaving Early).
این نم نم باران به اندازه تن من است: مثل کتی غمناک!(دَمِ رفتن).

A world of bald white days in a shadeless socket ( The Hanging Man).
برهوتی از روزهای سپید عریان است در مردمکهای بیسایبان (آویخته به دار).

A vulturous boredom pinned me in this tree (The Hanging Man).
کسالتی کرکسوار بر این درخت میخکوبم کرد (آویخته به دار).

فروغ:

- نمیتوانستم، دیگر نمیتوانستم / صدای پایم از انکار راه برمـیخاسـت / و یأسـم از صبوری روحم وسیعتر شده بود / وآن بهار، آن وهم سبز رنگ / که بر دریچه گذر داشت با دلم میگفت / نگاه کن / تو هیچگاه پیش نرفتی / تو فرورفتی (وهم سبز).

- و این منم/ زنی تنها/ در آستانه فصلی سرد/ در ابتدای درک هستی آلوده زمـین/ و یأس ساده و غمناک آسمان/ و ناتوانی این دستهای سـیمانی (ایمـان بیـاوریم بـه آغـاز فصل سرد).

(2-1 آن منفینگری که از بسامد بالای تعبیـرات سـیاه برمـیآیـد البتـه احساسـات نامتعارفی است که میتوان نام »گرفتاری در ظلمـت« بـر آن نهـاد. فـروغ و سـیلویا بـه استناد اشعارشان هـر دو خـود را در چنبـره سـیاهی و تبـاهی گرفتـار مـیدیدنـد و راه برونشدی نمییافتند و همواره در حسرت نور و روشنایی و آزادی و رهـایی بـه توصـیف زندان تاریک حیات خویش میپرداختند:

فروغ:

من از نهایت شب حرف میزنم / من از نهایت تاریکی / و از نهایت شب حرف میزنم / اگر به خانه من آمدی / برای من ای مهربان چراغ بیار / و یـک دریچـه کـه از آن / بـه ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم (تولدی دیگر - هدیه).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید